چگونه خبرنگار تسنیم در فلسطین بازجوی اسرائیلی را آچمز کرد

02 دی 1404 – 18:15

اخبار بین الملل

اخبار تولیدات دفاتر لایسنس نود32 خارجی

روزنامه عبری یدیعوت آحارونوت گزارشی از روند بازجویی خبرنگار تسنیم توسط شاباک منتشر کرده که نشان می‌دهد بازجوی شاباک در مواجه با پاسخ های خبرنگار ما مستاصل شده و امنیتی‌های رژیم چیزی علیه خبرگزاری تسنیم در دست ندارند.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم ، روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت سرانجام در پاسخ به فشارهای افکار عمومی درخصوص بازداشت غیرقانونی خانم «فرح ابوعیاش» خبرنگار خبرگزاری تسنیم در کرانه باختری فسلطین وادار به واکنش شد.

چگونه خبرنگار تسنیم در فلسطین بازجوی اسرائیلی را آچمز کرد

این روزنامه عبری در پاسخ به پیگیری‌های خبرگزاری تسنیم و برخی رسانه‌های دیگر منطقه‌ گزارشی از روند بازجویی فرح ابوعیاش با تیتر «اینگونه روزنامه‌نگار تحت امر ایران را شکستم: نگاهی اجمالی به داخل اتاق بازجویی» منتشر کرد که مبتنی بر گفتگوی خبرنگار ما با بازجوی شاباک (سازمان امنیت داخلی رژیم صهیونیستی) است.

این تیتر فریبنده مخاطبان را به این سوق می دهد که شاباک رژیم به چه اطلاعاتی با ارزش و بی‌نظیری دست یافته و چه دستاورد امنیتی برای رژیم حاصل شده است! با این حال، نسبت این تیتر به متن گزارش و اظهارات فرح ابوعیاش مقابل بازجوی رژیم صهیونیستی بعد از 4 ماه بازداشت غیرقانونی، مصداق ضرب المثل «کوه موش می‌زاید» است.

چگونه خبرنگار تسنیم در فلسطین بازجوی اسرائیلی را آچمز کرد

براساس اذعان روزنامه صهیونیستی یدیعویت آحارونت، خبرنگار تسنیم در پاسخ به افسر اطلاعاتی رژیم که از او به عربی پرسیده «آیا می‌دانی که ایران کشور متخاصم با اسرائیل است؟»، پاسخ داد که «دشمن من کسی است که دو میلیون نفر از ساکنان و کودکان(غزه) را گرسنه نگه می‌دارد.»

خبرنگار ما درحالی این پاسخ شجاعانه را به افسر رژیم صهیونیستی داده که 4 ماه است در انفرادی محبوس شده و با ضرب و شتم، توهین و تحقیر و سرما و گرسنگی وی را شکنجه داده‌اند.

براساس گزارش یدیعوت آحارونت، پس از آنکه افسر اطلاعاتی رژیم با بررسی موبایل خبرنگار تسنیم متن چت های رد و بدل شده وی با تحریریه خبرگزاری را به عنوان مدرک جرم نشان می دهد، فرح ابوعیاش پاسخ می‌دهد: «من چیزی برای پنهان کردن ندارم. 15 روز است که غذا نخورده‌ام و به من می گویید تروریست درحالی که من تنها با دفتر رسانه‌ای خبرگزاری تسنیم در کرانه باختری همکاری کرده ام و در ازای گزارش رسانه‌ای حقوق دریافت کرده‌ام.»

روزنامه صهیونیستی براساس اطلاعاتی که از شاباک گرفته، در ادعایی مضحک نوشته است که خانم فرح ابوعیاش در ازای گزارش‌های که به تسنیم داده، پول هم دریافت کرده و همین را نشانه‌ای از غیررسانه ای بودن فعالیت خبرنگار ما دانسته است! امّا این رسانه عبری تعمداً درنظر نگرفته که اولاً تمام مطالبی که توسط  خانم فرح ابوعیاش برای خبرگزاری ارسال شده روی خروجی تسنیم قرار گرفته و اصلاً ادعای دست‌یابی به این اطلاعات، احمقانه است! چرا که روی وب قرار دارد و افراد عادی هم می‌توانند آن را ببینند.

لذا اینکه تشکیلات بزرگ امنیتی بعد از 4 ماه شکنجه یک دختر 24 ساله، مطالب منتشر شده از او روی خروجی یک سایت رسمی و عمومی را مصداق تخلیه اطلاعاتی این خبرنگار جلوه دهد، به روشنی احمقانه و خنده دار است.

ثانیاً آحارونوت و شاباک به اندازه‌ای مبتدیانه به بحث خبر ورود کرده‌اند که متوجه نبوده‌اند، مبالغ پرداختی نه صرفاً برای خبرنگار، بلکه برای کل تیم رسانه‌ای او اعم از فیلمبرداری و تدوین است.  اینها نشان می دهد که دست صهیونیست‌ها برای سناریوسازی خالی است و خبرنگاری بی گناه را دستگیر کرده‌اند که از ابتدا با لوگوی تسنیم، به صورت عمومی و نه مخفیانه، گزارش تهیه کرده و کار او نیز در محدود کرانه باختری بوده است که حتی از نظر حقوق خود این رژیم ربطی به صهیونیست‌ها ندارد.

بازجوی صهیونیستی «ناسیم هایک» درباره این پرونده به یدیعوت آحارونت گفته: این اولین پرونده از این نوع در کشور است. روزنامه‌نگار فلسطینی که برای ایران کار می‌کند و آژانس خبری ایرانی که در کرانه باختری تأسیس شده است! این رسانه صهیونیستی درباره فرح ابوعیاش نوشته، خبرنگار تسنیم دارای مدرک لیسانس ارتباطات و کارت رسمی خبرنگاری بین‌المللی از یک سازمان حقوق بشر دارد. او قبل از استخدام توسط ایرانی‌ها، به عنوان روزنامه‌نگار  شبکه خبری فلسطین(PNN) و الوطن خبرگزاری مستقل فلسطینی کار می‌کرده است.  همین اظهارات به روشنی غیرحقوقی بودن ادعاهای رژیم علیه خبرگزاری تسنیم و خبرنگار ما در کرانه باختری را تائید می کند چراکه وی فردی رسانه‌ای است که سالهاست در محدوده کرانه باختری فعالیت داشته است.  اساسا مسئولیت امور داخلی کرانه ربطی به رژیم صهیونیستی ندارد و نمی‌تواند براساس قوانین حاکم بر سرزمین های اشغالی در کرانه عمل نمایند. البته روشن است که از رژیم صهیونیستی که 70 هزار انسان را کشته و دو میلیون نفر را در غزه با سرما و گرسنگی شکنجه می دهد، چیزی به عنوان تعهد به حقوق و رفتار شرافتمندانه امری ناممکن است.

با این حال بحث اصلی این است که رژیم صهیونیستی که مدعی برتری اطلاعاتی و قدرت تکنولوژی و… است، هیچ بهانه محکمه پسندی ندارد و تنها با شکنه دختری جوان به سبک انسان‌های ماقبل تمدن به دنبال ترمیم اعتبار اطلاعاتی شکست خورده‌شان بعد از هفت اکتبر هستند.

انتهای پیام/

وقتی نظارت «ضد وفاق» خوانده می‌شود؛ روایت یک نطق و واکنش‌ها

01 دی 1404 – 17:19

اخبار سیاسی

اخبار سیاست ایران

با گذشت یک روز از نطق محمدباقر قالیباف درباره گرانی‌ها، رئیس مجلس با واکنش‌های متضاد روبه‌رو شده است؛ اصلاح‌طلبان سخنان او را «ضد وفاق» می‌دانند و برخی نمایندگان تندرو خواستار آغاز فوری استیضاح‌ها هستند.

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم ، با گذشت یک روز از نطق محمدباقر قالیباف در صحن علنی مجلس درباره گرانی‌های اخیر، بخش قابل‌توجهی از رسانه‌ها و روزنامه‌های نزدیک به جریان اصلاح‌طلب، در خطی نسبتاً هماهنگ رئیس مجلس را مورد حمله قرار دادند.

روزنامه سازندگی با تیتر «دخالت قالیباف» به اظهارات وی حمله کرد و روزنامه اعتماد هم با تیتر «وفاق زیرضربه» به سخنان رئیس مجلس واکنش نشان داد؛ این در حالی است که همان نطق، هم‌زمان قالیباف را در معرض فشار طیفی از نمایندگان تندرو مجلس نیز قرار داد؛ نمایندگانی که نه‌تنها با فرصت دادن موافق نیستند، بلکه صریحاً خواستار به جریان افتادن فوری استیضاح‌ها شده‌اند.

1- قالیباف در نطق پیش از دستور جلسه علنی یکشنبه 30 آذر 1404 ، محور صحبت‌هایش را بر روی نگرانی‌های معیشتی مردم گذاشت و از گرانی افسارگسیخته کالاهای لایسنس نود 32 معیشتی به‌ویژه افزایش قیمت ارز و طلا گفت و تأکید کرد مجلس این موضوع را با جدیت پیگیری کرده و خواهد کرد.

وی از برگزاری جلسه نظارتی با حضور وزرای اقتصادی و مسئولان ذی‌ربط خبر داد و این‌طور بیان کرد: اگر اقدامات به نتیجه نرسد، برای رسیدن به کمترین زمان و کمترین تنش، اولویت با ترمیم کابینه توسط دولت است و اگر اصلاحات ضروری انجام نشود، نمایندگان مجبور به آغاز فرآیند استیضاح خواهند شد.

این صورت‌بندی، عملاً یک نقشه راه را نشان می‌داد: اول اصلاح و ترمیم از درون‌ دولت و اگر جواب نداد، ورود مجلس با ابزار نظارتی.

حمله اصلی برخی رسانه‌ها این است که چرا رئیس مجلس تهدید کرده و چرا از واژه‌هایی مثل ترمیم یا استیضاح استفاده می‌کند اما واقعیت در منطق حکمرانی کشور روشن است؛ استیضاح در نظام ما ابزار تنبیهی نیست؛ سازوکاری است برای وادار کردن دستگاه اجرایی به پاسخ‌گویی و اصلاح مسیر و از آن مهم‌تر، مهلت دادن به دولت آن‌هم در فضای پرالتهاب اقتصادی الزاماً نشانه مماشات نیست بلکه می‌تواند دقیقاً کمک به دولت برای حل مسئله با کمترین هزینه اجتماعی و کمترین تنش سیاسی باشد؛ همان عبارتی که قالیباف هم تصریح کرد: “کمترین زمان و کمترین تنش”.

به بیان دیگر، اگر مجلس از همان ابتدا به سمت استیضاح‌های پی‌درپی برود، دولت وارد وضعیت دفاع دائمی شده و انرژی اجرایی کشور از حل مسئله به جدل سیاسی منتقل می‌شود اما اگر مجلس فرصت کوتاه، شفاف و نتیجه‌محور بدهد، مسیر عقلانی‌تر است. اینکه دولت خودش کابینه را اصلاح کند و مجلس هم شاخص‌های سنجش را روی میز بگذارد.

2- رسانه‌های اصلاح طلب هربار دولت با نقدی از سمت روسای دیگر قوا روبه رو می شود، فوراً حرف از زیرپا گذاشته شدن وفاق می گویند اما اولاً، هیچ توافقی بین روسای قوا مبنی بر وفاق و نادیده گرفتن ضعف‌ها امضاء شده بلکه وفاق بصورت عام یعنی همکاری برای حل مشکل نه نادیده گرفتن بحران‌ها و در همه ادوار روسای مجلس کم و بیش تلاش می کردند با دولت ها سطحی از وفاق و همکاری را داشته باشند که در دولت فعلی به دلیل شرایط حساس و همچنین پشت سر گذاشتن جنگ 12 روزه، بیشتر به چشم می آید اما رادیکال‌های هر دو جریان سیاسی، تلاش می‌کنند وفاق را در مقابل نظارت قرار دهند؛ گویی که هر نوع فشار نظارتی، ضدوفاق است اما وفاق اگر به معنای سکوت در برابر کاهش ارزش پول ملی، تورم و فشار معیشتی تفسیر شود عملاً تبدیل به زد و بند سیاسی و همدستی می شود.

قالیباف در همان نطق، مسئله را از جنس دغدغه و نگرانی مردم معرفی کرد و گفت مجلس پیگیر است پس نقطه تعارض این نیست که آیا مشکل وجود دارد یا نه؛ تعارض اینجاست که راه مواجهه چیست. مجلس تا اینجا مسیر همکاری و جلسات نظارتی و مهلت برای ترمیم را انتخاب کرده است اما وقتی تورم و جهش‌های قیمتی تداوم پیدا کند، مجلس نمی‌تواند نقش تماشاچی بگیرد.

3-  قالیباف نه‌تنها از سوی رسانه‌های اصلاح طلب تحت فشار است، بلکه از داخل مجلس هم تحت انتقاد تندروهاست که اساساً با فرصت دادن به دولت مخالف‌اند؛ نمونه آن نماینده خمینی‌شهر است که در تذکر شفاهی، مستقیماً به قالیباف تاخت و گفت اولتیماتوم و فرصت دادن کافی است و خواست که رئیس مجلس بگوید همین هفته استیضاح‌ها به صحن می‌آید. از سوی دیگر، نماینده قم نیز در صحن نسبت به اعلام وصول نشدن استیضاح‌ها انتقاد کرد.

رئیس مجلس در وسط دوگانه ای است که از یک سو رسانه‌های اصلاح‌طلب می‌گویند این خط، فشار و تهدید است و از سوی بخشی از نمایندگان هم آن را ناکافی می‌دانند با این حال طبق بیانات رهبر انقلاب که معتقدند  بی سرپرست بودن یک زوارتخانه به مراتب بدتر از این است که یک آدمی باشد که برخی معیار‌ها را نداشته باشد و همچنین استیضاح را هم حق مجلس می‌دانند، بهترین اقدام همان کاری است که نسبت به دولت شهید رئیسی اعمال شد و در آن مقطع نیز قالیباف با مهلت دادن به وزرا و همچنین ترمیم از درون دولت، استیضاح ها را به تاخیر انداخت و همین رویه را نسبت به دولت پزشکیان در پیش گرفته است.

4- رسانه‌های منتقد استیضاح یا ترمیم دولت بهتر است به جای نمایندگی از حرف جناح سیاسی، حرف مردم را نمایندگی کنند و دولت را درباره عملکرد اقتصادی‌اش مطالبه‌گرانه زیر سؤال ببرند و هم مجلس را درباره کارآمدی ابزارهای نظارتی‌اش.

وفاق، همکاری، هم‌افزایی و … هیچ‌کدام نباید به رمز عبور برای چشم بستن بر خطاها تبدیل شود؛ وقتی مسئله سفره مردم است، نه مجلس می‌تواند از نظارت عقب بنشیند، نه دولت می‌تواند پاسخ‌گویی را با تعارفات رسانه‌ای جایگزین کند و نه رسانه مجاز است نقد را با “تبرئه‌” عوض کند.

انتهای پیام/

عملیات مجدد رادیکال‌های اصلاحات برای ربایش دولت پزشکیان

30 آذر 1404 – 15:56

اخبار سیاسی

اخبار سیاست ایران

در شرایطی که دولت بیش از همه نیاز به کمک دارد و قوای دیگر کشور هم تلاش می‌کنند تا رئیس جمهور را برای بهبود اوضاع همراهی کنند، اصلاح‌طلبان به‌جای کمک یا حتی نقد سازنده، به‌دنبال ربایش دولت هستند.

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم – محمدعلی سافلی:  مسعود پزشکیان رئیس جمهور روز چهارشنبه 26 آذر 1404، در نشستی سه‌ساعته با عنوان راهکارهای تحقق انسجام ملی و چگونگی عبور از چالش‌ها، میزبان جمعی از دبیران‌کل احزاب از جناح‌های مختلف سیاسی بود.

نکته قابل توجه از این نشست بازتاب‌های رسانه‌ای اخیر اصلاح‌طلبان درباره دیدار رئیس‌جمهور با احزاب سیاسی بود و مشخصاً تیتر روزنامه‌های اصلاح‌طلب در شماره امروز، نشان‌ از تغییر محسوس در نوع مواجهه این جریان با دولت دارد. تغییری که بیش از آن‌که نشانگر تداوم حمایت باشد، حاکی از ورود اصلاح‌طلبان به فاز مطالبه‌گری تند و فشار سیاسی سازمان‌یافته است.

مرور تیترها و طرح جلدهای برخی روزنامه‌های اصلاح‌طلب نشان می‌دهد این جریان پس از گذشت بیش از یک‌سال از آغازبه‌کار دولت، عملاً از موضع حمایت محتاطانه عبور کرده و در پی جهت‌دهی اجباری دولت به سمت مطالبات خاص هستند. در فضای جدید ساخته شده از سوی رادیکال‌های جریان اصلاحات، دولت دیگر یک بازیگر مستقل یا میانه‌رو تصویر نمی‌شود بلکه دولتی است که باید به انتظارات اصلاح‌طلبان پاسخ دهد و در چارچوب گفتمانی آن‌ها حرکت کند.

در این موج جدید انتقاد و یقه‌گیری از دولت، برخلاف گذشته که ادعای محدودیت‌های ساختاری و موانع فرادولتی مطرح می‌شد، با خطاب مستقیم به شخص رئیس‌جمهور تلاش می‌کنند پزشکیان را از تصمیمش برای نشان دادن چهره اهل وفاق و همکاری از  دولت چهارم دور کنند و به سمت مواضع تندتر سیاسی، اجتماعی و سیاست خارجی سوق دهند.

در شرایطی که دولت بیش از همه نیاز به کمک دارد و قوای دیگر کشور هم تلاش می‌کنند تا رئیس جمهور را برای بهبود اوضاع همراهی کنند، اصلاح‌طلبان به‌جای کمک یا حتی نقد سازنده، به‌دنبال ربایش دولت هستند.

ربودن دولت نه به معنای تصاحب رسمی قدرت آن بلکه به معنای تحمیل جهت‌گیری و سپس فاصله‌گرفتن از مسئولیت پیامدهاست؛ در چنین شرایطی، دولت چهاردهم باید در کنار دغدغه‌های فراوان ملی و بین‌المللی، دغدغه حفظ استقلال سیاسی و هویت خود را هم داشته باشد و به فشارهای حامیان سال گذشته خود پاسخ دهد.

تلاش برای مصادره دولت در وضعیتی است که آقای پزشکیان و تیم وی در بهبود وضعیت اقتصادی ناکام مانده و سرمایه اجتماعی دولت در حال ریزش است و اصلاح‌طلبان با تحمیل خواسته‌های خود و امتناع احتمالی رئیس‌جمهور، می‌خواهند خرید بکلینک ناکامی‌ها را به حساب اینکه وی اصلاح‌طلب کامل نبود بنویسند تا در انتخابات بعدی مرزبندی آن‌ها را پزشکیان شفاف و روشن باشد.

به عبارت دیگر، اصلاح‌طلبان با تشدید فشار رسانه‌ای به خیال خودشان نوعی بازی بدون باخت طراحی کرده‌اند؛ بازی‌ای که در آن یا دولت در مسیر خواسته‌های آنان حرکت می‌کند یا در صورت عدم تحقق مطالبات، هزینه سیاسی شکست‌ها متوجه شخص رئیس‌جمهور خواهد بود.

حال آنکه تجربه انتخابات 1400 و هم‌چنین سال 84 و 88 نشان داده که مردم حامیان یک رئیس جمهور را فراموش نمی‌کنند و بلاشک حساب عملکرد دولت پزشکیان به‌پای اصلاح‌طلبان هم نوشته می‌شود لذا به‌جای تکرار تجربه ناکام دولت خاتمی و تلاش برای رادیکالیزه‌کردن رئیس‌جمهور، سعی در بیان خواسته‌های معقول و مطالبات ملی داشته باشند تا در انتخابات بعدی لااقل بتوانند از عملکرد دولت متبوع‌شان حمایت کنند.

انتهای پیام/

پشت‌پرده نبود قطعه برای برخی خودروسازان و مونتاژکاران

29 آذر 1404 – 14:54

اخبار اقتصادی

اخبار صنعت و تجارت

خودروهایی که امروز در کف کارخانه‌‌ها خاک می‌خورند، قربانی کمبود ساده قطعه نیستند، آن‌ها قربانی ساختاری‌اند که در آن، انحصار ، تصمیم می‌گیرد چه خطی بچرخد و چه خطی بایستد. تا زمانی که این ساختار شفاف نشود، این سناریو تکرار خواهد شد.

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم ، در کف برخی کارخانه‌های خودروسازی و مونتاژکننده، خودروهایی پارک شده‌اند که نه معیوب‌اند، نه ناقص از سرِ بی‌برنامگی؛ بلکه خودروهای هستند که عامدانه بدون قطعه ماندند و به‌جای آنکه جایشان در خیابان‌ها باشد در محوطه کارخانه خاک می‌خورند. اکثر این خودروها به قطعه‌ای پیچیده و پیشرفته، نیاز ندارند بلکه چند قطعه مشخص، تکراری و به‌ظاهر در دسترس می‌تواند باعث تجاری‌سازی خودروهای خاکی شود، حال همین چند قطعه تبدیل شده‌اند به گلوگاهی که تولید خودروسازان و مونتاژکنندگان را خفه می‌کند، در این میان چند سؤال مطرح است؛ در صنعتی که دهه‌هاست قطعه‌سازی بومی دارد، چرا نبود چند قطعه، می‌تواند خط تولید را زمین‌گیر کند؟ و سؤال مهم‌ دیگر آن‌که؛ آیا واقعاً نبود قطعه در کار است؟

با این اوصاف روایت رسمی از گروه‌های مختلف چون خودروسازان، قطعه‌سازان، بانک مرکزی و وزارت صمت همیشه آماده است؛ خودروساز بدهکار است، قطعه‌ساز طلبکار. پول نیست، نقدینگی قفل شده است، بانک‌ها همراهی نمی‌کنند، این روایت‌ها آن‌قدر تکرار شده است که دیگر کسی برای شنیدنش مکث نمی‌کند.

اما همین روایت، وقتی کنار برخی واقعیت‌ها گذاشته می‌شود، رنگ‌وبوی دیگری به خود می‌گیرد، به‌عنوان مثال؛ چرا همان قطعه‌ای که برای یک خودروساز یا مونتاژکار قابل تحویل نیست، برای مجموعه‌ای دیگر، بدون وقفه و با اولویت تأمین می‌شود؟ چرا بدهی، فقط برای برخی شرکت‌ها “بهانه توقف” است و برای برخی دیگر، مسئله‌ای قابل مدیریت؟ اینجاست که پای واژه‌ای قدیمی اما بک لینک پرهزینه وسط می‌آید و آن انحصار است. این واژه مدت‌ها فقط برای صنعت خودرو استفاده می‌شود اما این روزها می‌بینیم که این انحصار توسط برخی از قطعه‌سازان دنبال می‌شود و هیچ نهادی هم حاضر نیست این چالش را بررسی کند.

رقبا چگونه حذف شدند؟

قاعدتاً انحصار همیشه با حذف ناگهانی رقبا شروع نمی‌شود، گاهی آن‌قدر آرام و خزنده پیش می‌رود که وقتی به خودت می‌آیی، می‌بینی گزینه‌ای جز همان تأمین‌کننده خاص باقی نمانده است. در سال‌های اخیر، بخشی از صنعت قطعه‌سازی به‌تدریج به‌سمت تمرکز رفته است؛ تمرکزی نه الزاماً حاصل بهره‌وری بالاتر یا فناوری برتر، بلکه نتیجه ترکیبی از سهم بالاتر سفارش، دسترسی بهتر به منابع و نفوذ عمیق‌تر در زنجیره تصمیم‌سازی، در این میان، قطعه‌سازان کوچک‌تر چه شدند؟ آن‌ها که سال‌ها تأمین‌کننده بودند، به‌تدریج با کاهش سفارش مواجه شدند. قراردادها تمدید نشد، تیراژها آب رفت، پرداخت‌ها به تعویق افتاد و در نهایت، ادامه فعالیت صرفه اقتصادی نداشت و حذف شدند. این قطعه‌سازان یا بی‌سروصدا و بدون اعلام رسمی از گردونه رقابت حذف شدند و یا مجبور شدند با شرکت خاص انحصارطلب همراه شوند و سفارش‌هایی را که آنها می‌دهند، انجام دهند.

نتیجه این روند، شکل‌گیری وضعیتی است که امروز نامش را “تک‌سورس” می‌گذارند؛ یعنی وابستگی کامل یک خودروساز یا مونتاژکار به یک مسیر خاص برای تأمین قطعه، مسیری که اگر بسته شود، هیچ راه جایگزینی وجود ندارد و روبه‌روی آن ایستادن سبب می‌شود که دیگر قطعه‌ای تزریق نشود. در این میان نکته قابل‌تأمل اینجاست که آیا این تک‌سورس شدن، انتخاب فنی بوده یا نتیجه حذف سیستماتیک رقبا؟

بعد از حذف رقبا، نوبت به ابزار قدرتمندتر می‌رسد که همان بحران‌سازی است. در این مرحله، دیگر نیازی به توقف تولید قطعه نیست، قطعه تولید می‌شود، در انبار هست، حتی گاهی روی کاغذ تحویل شده است؛ اما به خط تولید نمی‌رسد و مثل همیشه عنوان می‌شود که به‌دلیل بدهی، اختلاف حساب، اصلاح قرارداد، دستور توقف یا تسویه داده شده است.

بر این اساس باید پرسید؛ بحران دقیقاً کجا اثر می‌گذارد؟ به‌طورقطع در خط تولید، جایی که توقف هرروزه‌اش، زیان انباشته را بیشتر می‌کند، تعهدات را عقب می‌اندازد و فشار مردم و رسانه‌ای را افزایش می‌دهد و در عین حال باعث می‌شود عملکردها زیر‌ سؤال برود.

در شرکت‌های مونتاژکننده، این بحران کارکرد دیگری دارد. وقتی تولید می‌خوابد، مجموعه آسیب‌پذیر می‌شود؛ و درست در همین نقطه، بحث ورود بیشتر، مشارکت عمیق‌تر یا بازتعریف سهم مطرح می‌شود، سهم‌خواهی، این‌بار نه در قرارداد قطعه، بلکه در خود تولید است.

در خودروسازی‌ها، بازی سنگین‌تر است. توقف تولید، بهانه‌ای می‌شود برای زیر سؤال بردن مدیریت، تشدید زیان، افت ارزش برند و در نهایت، باز شدن مسیر برای نفوذ مالکیتی.قطعه، اینجا فقط قطعه نیست بلکه اهرم فشار است، سؤال دیگری که در دل این ماجرا شکل می‌گیرد، تفاوت سرنوشت خودروهاست؛ چرا خودرو برخی خودروسازان یا مونتاژکاران به‌راحتی تجاری می‌شود و برخی دیگر، ماه‌ها در کف کارخانه می‌ماند؟ پاسخ را باید در همان گلوگاه قطعه پیدا کرد. وقتی مسیر تأمین در اختیار یک بازیگر محدود باشد، اولویت‌بندی هم دیگر فنی نیست؛ استراتژیک است. آن‌که همسو و همراه است، جلو می‌افتد و دیگری منتظر می‌ماند.

حال پرسش دیگری در ذهن متبادر می‌شود و آن این‌که؛ چرا برخی مدیریت‌ها، با آگاهی از ریسک بالا، به‌سمت تک‌سورس شدن رفته‌اند؟ آیا واقعاً گزینه‌ای جز این وجود نداشت؟یا گزینه‌ها وجود داشتند اما کنار گذاشته شدند؟ همین رویه و خواب خودروها که این روزها مردم با آن درگیر هستند، حاصل رفتار و سودجویی مدیرانی است که از زمان‌های دور به توصیه‌ها و فشارها، تن دادند. اما وابستگی وقتی خطرناک می‌شود که از انتخاب خارج شود و به اجبار برسد، و این همان نقطه‌ای است که انحصار، از یک مسئله اقتصادی، به یک بحران حاکمیتی تبدیل می‌شود و این همان چیزی است که این روزها به‌وفور در برخی از خودروسازان و مونتاژکاران می‌بینیم.

نهادهای نظارتی غایب هستند

در این میان، جای یک سؤال اساسی خالی است و آن این‌که؛ نقش مجلس، وزارت صمت و نهادهای نظارتی کجاست؟ آیا بازوی نظارتی فعالی وجود دارد که بررسی کند چرا یک قطعه، برای یک خط تولید ناممکن و برای خط دیگر ممکن است؟ چرا تک‌سورس شدن، بدون هشدار و مداخله جدی پیش رفته است؟ و چرا صدای انحصار، هنوز آن‌طور که باید به شورای رقابت نرسیده یا اگر رسیده، پژواک نداشته است؟ آیا دولت نمی‌تواند تمهیدی داشته باشد که با تزریق منابع مالی به‌صورت موقت، از انحصار قطعه‌ساز بکاهد. به‌هرترتیب شواهد نشان می‌دهد که یا نظارت‌ها دیرهنگام است، یا آن‌قدر کلی که به ریشه‌ها نمی‌رسد.

نکته قابل‌تأمل، موضع خود قطعه‌سازان است. در محافل غیررسمی، بسیاری از آن‌ها این انحصار را تأیید می‌کنند، از فشارها می‌گویند، از حذف تدریجی، از بازی نابرابر، اما در فضای رسمی، سکوت حاکم است و یا جئات بیان مشکلات نیست، سکوتی که شاید از ترس حذف کامل باشد یا اینکه در بازی انحصار، اعتراض هزینه دارد. قطعه‌سازان (به‌خصوص آنهایی که کوچک‌تر هستند) زمانی می‌توانند ادامه حیات دهند که با مجموعه‌های انحصارگرا ارتباط داشته باشند و به‌واسطه آنها فروشی نصفه‌ونیمه و یا باواسطه با خودروسازان داشته باشند در غیر اینصورت له خواهند شد و باید اعلام تعطیلی کنند،

لذا خودروهایی که امروز در کف کارخانه خاک می‌خورند، قربانی کمبود ساده قطعه نیستند. آن‌ها قربانی ساختاری‌اند که در آن، انحصار، تصمیم می‌گیرد چه‌خطی بچرخد و چه‌خطی بایستد. تا زمانی که این ساختار شفاف نشود، تا وقتی تک‌سورس شدن به‌عنوان زنگ خطر جدی گرفته نشود، و تا وقتی نهادهای نظارتی به‌جای معلول، سراغ علت نروند، این سناریو تکرار خواهد شد.

انتهای پیام/+

ابوترابی: مسئولان درباره مشکلات اقتصادی و راه‌حل آن با مردم سخن بگویند

28 آذر 1404 – 12:58

اخبار سیاسی

اخبار سیاست ایران

امام جمعه موقت تهران گفت: دولتمردان با مردم سخن بگویند و مشکلات اقتصادی را مطرح کرده و اعلام کنند راه اصلاح ساختار اقتصادی کشور چیست و چگونه باید از مردم حمایت واقعی صورت بگیرد.

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم ، حجت‌الاسلام سید محمدحسن ابوترابی‌فرد امام جمعه موقت تهران در خطبه‌های نماز عبادی-سیاسی این هفته‌ی پایتخت که در مصلای امام خمینی(ره) اقامه شد، طی سخنانی با اشاره به فرا رسیدن ماه‌های رجب، شعبان و رمضان بر لزوم تقویت ارتباط با خداوند تأکید کرد و اظهار داشت: نباید در ادعیه‌ی خود مردم غزه و قهرمانان فلسطینی را فراموش کنیم؛ انصارالله یمن و حزب‌الله لبنان باید مورد توجه جهان اسلام باشند و از این مجاهدان حمایت کنیم.

وی با اشاره به روز ملی گرامیداشت پیوند حوزه و دانشگاه، عنوان کرد: حوزه و دانشگاه در انقلاب اسلامی در بهترین وحدت و همبستگی قرار دارند؛ این جایگاه رفیع، راه را برای رسیدن به معرفت الهی فراهم کرده است. حوزه و دانشگاه برای تحقق آرمان بلند انقلاب اسلامی دست در دست یکدیگر قرار داده و در حال تلاش هستند. در دوران دفاع مقدس نیز شاهد ثمرات این پیوند بودیم و دانشگاهیان و حوزویان با اقتدار حضور داشتند. شکوفایی علمی در ایران و تولید علم در حوزه‌های مختلف، حاصل این پیوند مبارک است.

خطیب جمعه‌ی تهران با بیان اینکه پرورش‌یافتگان حوزه و دانشگاه آن‌طور که انتظار می‌رود در نظام حکمرانی کشور حضور ندارند و باید این حضور موثر ارتقا یابد، خاطر نشان کرد: نتیجه‌ی این کاستی آن است که در بسیاری از تصمیمات کلان کشور، شاهد شکل‌گیری قله‌هایی از پشتوانه علمی،‌ پژوهشی و معرفتی لازم نیست و فقدان این پشتوانه فاصله‌ی معنادار بین علم و تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری زمینه بروز خطا را فراهم کرده است.

ابوترابی‌فرد عنوان کرد: مدیران اجرایی کشور باید این پیوند را با دو نهاد حوزه و دانشگاه مستحکم کنند؛ هر قدر مبانی تصمیم از پشتوانه علمی و کارشناسی بالاتر برخوردار باشد، قطعاً با خطای کم‌تری روبرو خواهد شد.

وی در ادامه‌ی سخنان خود با مقایسه‌ی شاخص‌های اقتصادی پیش و بعد از انقلاب اسلامی، اظهار داشت: ارزش کل حجم مبادلاتی تجارت ایران در سال 1355 حدود 11 میلیارد دلار بوده است؛ آن دوران بیشترین درآمدهای ارزی با حمایت‌های آمریکا برای کشور صورت می‌گرفته است؛ ارزش صادرات غیرنفتی کشور حدود 540 میلیون دلار بوده و تراز تجارت کشور بیش از 10.5 میلیارد دلار منفی بوده است. اما در سال 1403 با تمام فشارها و تحریم‌ها، صادرات غیرنفتی کشور حدود 45 میلیارد دلار بوده و هم‌اکنون کارشناسان اقتصادی می‌گویند اگر سیاست‌های صادرات تسهیل شود قطعاً صادرات ایران به سرعت بالای 70 میلیارد دلار خواهد بود؛ این در شرایطی است که تحریم و فشارها ادامه دارد.

امام جمعه موقت تهران در تبیین یکی از ریشه‌های گرانی‌ها در کشور، خاطر نشان کرد: پالایشگاه میعانات گازی ستاره خلیج فارس که توسط دانشمندان ایرانی ساخته شده، امروزه بیش از 60 درصد سبد مصرف بنزین کشور را تأمین می‌کند. این پالایشگاه در سال 1398 با اینکه بنزین داخل را تأمین می‌کرد، 6 میلیارد دلار هم صادرات بنزین داشتیم. با این 6 میلیارد دلار می‌شد سه پالایشگاه ستاره خلیج فارس ساخت اما امروز مصرف بالا رفته و این 6 میلیارد دلار صادرات نمی‌شود و اتفاقاً 6 میلیارد دلار هم هزینه کرده و بنزین وارد می‌کنیم تا به قیمت 1500 تومان بفروشیم. آیا با این روش اقتصاد کشور رشد خواهد کرد؟ هم‌اکنون معادل بیش از 7.5 میلیون بشکه نفت روزانه در کشور مصرف می‌شود. اگر معادل دو میلیون بشکه‌ی آن مصرف کاهش می‌یافت و صادر می‌شد، تراز ارز در کشور به چه حدی می‌رسید؟

ابوترابی‌فرد با انتقاد از قاچاق سوخت و اعلام اینکه سود قاچاق بنزین و گازوئیل از قاچاق هروئین بیشتر است و اعدام هم ندارد!، عنوان کرد: روزی در کشور درآمدهای سرشار نفتی داشتیم و بیش از دو میلیون بشکه نفت به سهولت صادرات می‌کردیم و منابعش به سهولت باز می‌گشت. امروز استکبار جهانی که نمی‌تواند قدرت ایران را بر تابد، کشور ما را تحت بیشترین فشارها قرار داده‌ و هر کشوری جز ما بود، اقتصادش فرو پاشیده بود. صادرات نفت دشوار است، بازگشت منابع آن سخت و قیمت نفت نیز ثابت مانده و رشد نداشته است. دیروز که منابع نفتی داشتیم، درآمدها مصرف می‌شد و یک دلارش هم در صندوق ذخیره ارزی پس‌انداز نشد. ما آن زمان در مجلس با نظر مقام معظم رهبری صندوق توسعه ملی را در برنامه خرید بک لینک پنجم توسعه قرار دادیم.

وی اظهار داشت: امروز این درآمدها نیست و برای هزینه‌ها راهی جز استقراض از بانک مرکز وجود ندارد و این استقراض یعنی رشد تورمی که همه از آن رنج می‌برند. دولتمردان با مردم سخن بگویند و مشکلات اقتصادی را مطرح کرده و اعلام کنند راه اصلاح ساختار اقتصادی کشور چیست و چگونه باید از مردم حمایت واقعی صورت بگیرد. مسئولان به مردم بگویند ناترازی بودجه، ریشه‌ی تورم است.

امام جمعه موقت تهران خطاب به رئیس‌جمهور عنوان کرد: بانک مرکزی امروزه در قامت تأمین‌کننده منابع ریالی مورد نیاز دولت نقش ایفا می‌کند و نه به‌عنوان مدیر حفظ ارزش پول ملی و نه به‌عنوان مسئول در برابر حفظ ذخایر ارزی کشور. سیستم بانکی کشور آلوده به فساد است و بانک مرکزی باید نظارت کند؛ باید به بانک مرکزی اختیارات لازم داده شود و از او پیگیری شود.

ابوترابی‌فرد گفت: درآمدهای نفتی دیروز و شبکه بانکی و خلق پول امروز، هر دو عامل اصلی سیاست‌های اقتصادی ناکارآمد و رشد تورم در کشور است. باید این راه اصلاح شود؛ با مردم سخن گفته شود و نخبگان علمی و سیاسی به میدان بیایند. این ملت یکپارچه و متحد در مقابل تجاوز دشمن ایستادند و بار دیگر هم برای اصلاح این ساختارها ایستاده است.

انتهای پیام/

تحلیل مهم نوه امام خمینی(ره) درباره مدیریت رهبر معظم انقلاب در جنگ 12روزه + فیلم

27 آذر 1404 – 16:23

اخبار سیاسی

اخبار نظامی | دفاعی | امنیتی

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلی خمینی نقش فرماندهی معظم کل قوا (آیت‌الله خامنه‌ای) را در مدیریت نبرد 12روزه اسرائیل و ایران «اساسی و تعیین‌کننده» دانست و گفت: مدیریت خرید بک لینک رهبر معظم انقلاب عملاً تمام برنامه‌های نظام استکباری را خنثی کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری تسنیم از کاشان، حجت‌الاسلام ‌والمسلمین سید علی خمینی نوه امام خمینی(ره) در سخنرانی خود در آستان مقدس حضرت علی‌بن امام محمد باقر(ع) در مشهد اردهال با اشاره به مفهوم «حجاب معاصرت» اظهار داشت: ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که بسیاری از واقعیت‌ها به‌‌درستی دیده و فهمیده نمی‌شود. جنگی که ملت ایران پشت‌سر گذاشت (نبرد 12روزه با رژیم صهیونی)، جنگی ساده و گذرا نبود و دشمن با برنامه‌ریزی‌های عمیق و چندلایه وارد میدان شد.

وی با اشاره به تحلیل‌های موجود درباره سطح برنامه‌ریزی دشمن افزود: بر اساس گزارش‌ها، این حمله در قالب طرح‌هایی هشت‌ماهه، هشت‌ساله و حتی سی‌ساله طراحی شده بود که هر سه تحلیل می‌تواند درست باشد و بیانگر سطوح مختلف طراحی دشمن برای ضربه‌زدن به ایران است.

.

سید علی خمینی، نقش فرماندهی معظم کل قوا (آیت‌الله خامنه‌ای) را در مدیریت این جنگ «اساسی و تعیین‌کننده» دانست و تصریح کرد: این‌که یک فقیه مدیر و مدبر توانست هم به ملت آرامش بدهد و هم فرماندهان را در یکی از خطرناک‌ترین جنگ‌ها هدایت کند، حقیقتاً جای شکرگزاری دارد. این جنگ عملاً برنامه‌های نظام استکباری را خنثی کرد.

وی با رد ادعای برخی مبنی بر موفقیت دشمن گفت: این‌که گفته می‌شود دشمن به اهدافش رسید، فرماندهان ما را ترور کرد و چند نقطه را زد و ماجرا تمام شد، دروغ محض است. هر کسی حداقلی از فهم ژئوپولیتیک و استراتژی جهانی داشته باشد، می‌داند جنگ با ایران برای پایان یافتن در ده یا دوازده روز طراحی نشده بود.

نوه امام خمینی(ره) با اشاره به توان موشکی جمهوری اسلامی افزود: آیا دشمن از توان موشکی ایران بی‌خبر بود؟ مگر در عملیات‌های «وعده صادق 1 و 2» این توان را ندیده بودند؟ دشمن حاضر بود مهم‌ترین مؤلفه هویتی خود یعنی «امنیت» را به خطر بیندازد تا ادعا کند جمهوری اسلامی به پایان رسیده است.

وی تأکید کرد: هیچ‌کس برای ترور چند فرمانده، دهه‌ها برنامه‌ریزی نمی‌کند. این پروژه برای هدفی بسیار بزرگ‌تر طراحی شده بود، اما ایستادگی ملت، نیروهای مسلح و مدیریت حکیمانه فرماندهی‌کل قوا این طرح عظیم را ناکام گذاشت.

سید علی خمینی با قدردانی از نیروهای مسلح گفت: باید شکرگزار خداوند برای داشتن چنین فرماندهی باشیم و از رزمندگان سپاه و ارتش قدردانی کنیم؛ کاری که در این دوازده روز انجام شد، به‌تعبیر دقیق، به خاک مالیدن بینی استکبار بود و درباره آن باید ده‌ها مستند و فیلم ساخته شود.

وی با بیان اینکه استکبار فقط زبان قدرت را می‌فهمد، خاطرنشان کرد: مذاکره با ظالمی که قصد ظلم دارد، او را متوقف نمی‌کند. اگر می‌خواهیم روی پای خود بایستیم، راهی جز ایستادگی و قدرت نداریم.

نوه امام خمینی(ره) با اشاره به راهبرد دشمنان ایران تصریح کرد: سیاست قطعی نظام استکبار، نخست نابودی جمهوری اسلامی و سپس تجزیه ایران است. اگر در برابر زیاده‌خواهی‌ها کوتاه بیاییم، قدم بعدی را برمی‌دارند. غزه امروز نمونه روشنی از منطق حاکم بر این جهان است.

وی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود به مسائل داخلی کشور پرداخت و گفت: مردم مشکلات را می‌فهمند و در همین جنگ دوازده‌روزه دیدیم که بسیاری از تحلیل‌ها نقش بر آب شد. اعتراض مردم به دین و آرمان‌ها نیست؛ اعتراض به فساد، ناکارآمدی و سوء‌استفاده است.

سید علی خمینی تأکید کرد: دشمن تلاش می‌کند القا کند مردم با اصل دین و انقلاب مشکل دارند، اما این دروغ است. نگرانی مردم از بی‌عدالتی و سوءمدیریت است و انصاف نیست ملتی همه هزینه‌ها را بدهد، اما عده‌ای مسئولیت را وسیله منافع شخصی خود کنند.

وی در پایان گفت؛ “من دست خدمتگزاران صادق را می‌بوسم؛ اما پیش خدا و وجدان، شایسته نیست کسی مسئولیت بگیرد و آن را ابزار هوای نفس قرار دهد.” و از خداوند خواست به همه انصاف، بصیرت و توان عمل صادقانه عنایت فرماید.

انتهای پیام/+

رهبر انقلاب: جوانان ما جوانان خوبی هستند؛ لزوم تبیین هنرمندانه ارزش‌های دفاع مقدس برای آنان

25 آذر 1404 – 19:03

اخبار سیاسی

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دست اندرکاران کنگره بزرگداشت 5580 شهید استان البرز، امشب در محل برگزاری این همایش در کرج منتشر شد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم ، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار، یکی از کارهای مهم در شرایط کنونی را انتقال انگیزه‌ها و ارزش‌های دوران دفاع مقدس به نسل جوان دانستند و گفتند: جوان‌های امروز ما جوانان خوبی هستند و به‌رغم امکانات پیشرفته‌ای که برای انتقال محتوا و مفاهیم مختلف به ذهن آنان وجود دارد اما توانسته‌اند هویت دینی خود را حفظ کنند و باید از این بستر جهت تبیین و انتقال هنرمندانه ارزش‌ها  به جوانان استفاده کرد.

رهبر انقلاب، شوق به لقاء الله و احساس تکلیف دینی در میان رزمندگان دفاع مقدس را از جمله ده‌ها ارزش و انگیزه‌های آن دوران برشمردند و با تاکید بر اینکه نباید گذاشت این انگیزه‌ها خاموش شوند، افزودند: رفتاری که انسان از  برخی دستگاه‌های فرهنگی و برخی دستگاه‌ مسئول مشاهده می‌کند، همت و تلاش برای انتقال ارزش‌های دفاع مقدس را نشان نمی‌دهد.

حضرت آیت الله خامنه ای با تاکید بر اینکه انتقال ارزش ها و انگیزه های دوران دفاع مقدس به نسل جدید نیازمند کار هنرمندانه و پیگیری بی وقفه است، خاطر نشان کردند: به‌رغم همه سختی‌ها و تنگدستی‌ها و مشکلات، نقاط مثبت فراوان و آمادگی‌های زیادی برای حرکت در جهت اسلام و انقلاب در کشور وجود دارد  که باید تقویت شوند.

ایشان ضمن تجلیل از مردم استان البرز بویژه خانواده های شهدای این استان و قدردانی از دست بهترین بک لینک اندرکاران کنگره بزرگداشت شهدای استان البرز، حضور افرادی از نقاط مختلف ایران را در کرج، یک مزیت دانستند و گفتند: اگر بزرگداشت شهدا و انتقال پیام و ارزش های آن شهیدان به خوبی انجام شود می تواند به واسطه همین مزیت به دیگر نقاط کشور نیز منتقل گردد.

انتهای پیام/

«رخت شادی» بر تن غزه؛ جشن ازدواج 54 زوج فلسطینی در میان ویرانه‌های خان یونس

23 آذر 1404 – 19:20

«رخت شادی» بر تن غزه؛ جشن ازدواج 54 زوج فلسطینی در میان ویرانه‌های خان یونس

اخبار بین الملل

«رخت شادی» بر تن غزه؛ جشن ازدواج 54 زوج فلسطینی در میان ویرانه‌های خان یونس

اخبار تولیدات دفاتر خارجی

54 زوج فلسطینی در چارچوب جشنواره «رخت شادی» مراسم ازدواج خود را با حضور هزاران نفر از اهالی شهرک حمد در شهر خان یونس در مرکز نوار غزه برپا کردند.

به گزارش «آیه جوده» خبرنگار تسنیم در نوار غزه،  شهرک «حمد» در شهر خان یونس، واقع در مرکز باریکه غزه پس از دو سال جنگ و محاصره در روزهای اخیر رنگ دیگری به خود گرفته است و از بین ویرانی هایی که همه جای این شهرک را فراگرفته، صدایی از جنس شادی و سرور به فضا برخاسته است.

.

شهرک «حمد» که در برابر هر بمبارانی صبر پیشه ساخت امروز پذیرای رویدادی است که قاب نادیده ای را از غزه به تصویر می کشد. اینجا لوازم تزیین بر روی در و دیوارهایی آویخته شده که نمی تواند آثار شب های سخت و حجم ویرانی را پنهان سازد. اهالی این منطقه به تدریج راهی مکان برگزاری این رویداد می شوند تا شاهد لحظه ای شاهد باشند که خاطرات ایام دود و آتش را از اذهان می زداید.

جشنواره موسوم به «رخت شادی» که در منطقه ای کوچک و در هماوردی با روزهای سخت برگزار می شود تا به اهالی غزه یادآور شود که روشنایی و امید هرگز نمی‌میرد.

«شریف النیرب»، هماهنگ کننده مراسم «رخت شادی» در تشریح جزئیات برگزاری این مراسم می گوید: اتاق عملیات مرکز امداد «سوارکار چالاک 3» تصمیم بر این گرفت که از ناممکن، شادی بسازد و دوباره زندگی را به غزه بازگرداند. برپایی این جشن بر روی ویرانه‌های غزه بر این حقیقت تأکید دارد که انسان فلسطینی همچنان سرزنده و مقاوم است. ان شاء الله برگزاری این مراسم بیانگر پیام بازسازی، آبادانی و آینده‌ای جدید برای غزه باشد.

2651 دختر و پسر فلسطینی ساکن باریکه غزه با رؤیایی که می خواستند از میان این درد و رنج ها نجاتشان دهند در کارزار «رخت شادی» شرکت کردند. پس از بررسی دقیق اسامی 577 فرد برگزیده استخراج شد تا اینکه در نهایت در مرحله قرعه کشی اسامی 54 داماد انتخاب شد. کسانی که امروز در این میدان مراسم ازدواج خود را برپا می کنند در عمل یک رویای ناممکن را، ممکن ساخته‌اند.

«ام محمود وشاح»، مادر یکی از دامادهای حاضر در این کارزار می گوید: برگزاری این مراسم واقعا مایه خوشحالی است. از تخریب و ویرانی های گسترده خسته شدیم. هنوز هستند افرادی که پیکرهایشان زیر آوارها باقی مانده است، ولی بعد از دو سال رنج و سختی باید خوشحال باشیم. مصائب و سختی‌های بهترین بک لینک ناشی از گرسنگی و ویرانی‌ همه زندگی ما را احاطه کرده بود… چاره ای نداریم، باید چه کار می‌کردیم؟

وی با اشاره به فضای شادمانی ناشی از برگزاری این مراسمی در میان کودکان و بزرگسالانه غزه می‌افزاید: هنوز باورمان نمی‌شود که چیزی پیدا کردیم که باعث خوشحالی‌مان شود.

با گرد هم آمدن خانواده‌ها شهر خان‌یونس انگار از سایه جنگ که مدت‌ها بر آن گسترانیده شده بود، خارج شده است. کودکان دوباره به بازی و شادی مشغول شده‌اند و بزرگترها لحظاتی فارغ از صدای بمباران را تجربه می‌کنند.

برپایی جشنواره «رخت شادی» در نوار غزه تنها برگزاری یک جشن نیست، بلکه انعکاسی از این حقیقت است که غزه قادر است خود را بازسازی کند و نشان دهد ملتی که زندگی را دوست دارند هرگز شکست را پذیرا نخواهد شد، حتی اگر پنجه در پنجه این حجم از تخریب و ویرانی‌های موجود در این باریکه انداخته باشد.

انتهای پیام/

شیخ نعیم قاسم: هرگز سلاح خود را زمین نمی‌گذاریم

22 آذر 1404 – 16:07

اخبار بین الملل

اخبار آسیای غربی

شیخ نعیم قاسم دبیرکل حزب الله لبنان طی سخنانی درخواست‌ برای خلع سلاح مقاومت را خواسته اسرائیلی و آمریکایی دانست و بر حفظ سلاح مقاومت برای مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی تاکید کرد.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم ، شیخ نعیم قاسم، دبیرکل حزب الله لبنان در تجمع فاطمی (س) که توسط بخش امور زنان حزب الله لبنان و به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهراء (س) برگزار  شد، گفت: حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) الگو و اسوه‌ای قیمت بک لینک برای زنان جهان است.

دبیرکل حزب الله افزود: امروز ما بر عهد مقاومت، حزب‌الله و سید حسن نصرالله، سید شهدای امت و بانی این مسیر و روشن‌کننده همه زمینه‌های مختلف بر اساس اصول اصیل اسلامی گرد هم آمده‌ایم.

دبیرکل حزب الله در اجتماع فاطمی اظهار داشت: من به زنان مقاومت افتخار می‌کنم، دختر، مادر، همسر، مادربزرگ و همه زنانی که در جامعه ما زندگی می‌کنند.

وی خطاب به زنان مقاومت اظهار داشت: شما پرچم‌داران کرامت، اخلاق و وطن و پیشگامان تربیت نسل‌های آینده بر اساس استقامت و راه درست هستید.

دبیرکل حزب الله در بخش دیگری از سخنانش به تحولات روز لبنان اشاره کرد و با اشاره به توافق آتش بس گفت: از زمان توافق آتش‌بس در 27 نوامبر 2024 ما وارد مرحله جدیدی شده‌ایم، ما وارد مرحله جدیدی شده‌ایم که رویکرد متفاوتی را می‌طلبد.

وی افزود: دولت اکنون مسئول تلاش برای تثبیت حاکمیت و استقلال لبنان شده است و مقاومت به تمام تعهدات خود در اجرای توافق و کمک به دولت عمل کرده است.

تجاوز اسرائیل خطری برای لبنان و همه ماست

دبیرکل حزب الله لبنان به تجاوزات مستمر رژیم اشغالگر صهیونستی اشاره کرد و اظهار داشت: تجاوز اسرائیل خطری برای لبنان و همه ماست.

شیخ نعیم قاسم تصریح کرد: هیچ جنبش مقاومتی در دنیا وجود ندارد که سلاح‌هایی قدرتمندتر از سلاح‌های دشمن صهیونیستی در اختیار داشته باشد و عدم توازن قدرت در غیاب صلح امری عادی و طبیعی است.

وی در ادامه گفت که دستاوردهای مقاومت با آزادسازی‌هایی که انجام داده سنجیده می‌شود و بازدارندگی برای دشمن یک مورد استثنایی است.

دبیرکل حزب الله با اشاره به قدرت بازدارندگی مقاومت در برابر تجاوزات صهیونیست‌ها ادامه داد: هیچ مقاومتی در جهان نتوانسته است 17 سال دشمن را از انجام هرگونه اقدامی بازدارد؛ این یک بازدارندگی استثنایی است.

ماموریت اصلی مقاومت، آزادسازی است

شیخ نعیم قاسم به اهداف جنبش‌های مقاومتی اشاره کرد و افزود: ماموریت اصلی مقاومت، آزادسازی است. مقاومت بر ایمان و آمادگی برای فداکاری استوار است.

وی ادامه داد: این دولت و ارتش هستند که باید بازدارندگی ایجاد کنند و نقش مقاومت حمایت از آنهاست.

شیخ نعیم قاسم در تجمع فاطمی امروز اعلام کرد که نقش مقاومت این است که وقتی دولت و ارتش از انجام این کار (بازدارندگی) ناتوانند، ایفای نقش کند.

دبیرکل حزب الله با اشاره به خواسته‌های رژیم صهیونیستی و آمریکا برای خلع سلاح مقاومت این سوال را مطرح کرد: اگر ارتش توان تأمین حفاظت را نداشته باشد، باید خواستار خلع سلاح ارتش شویم؟ چنانچه مقاومت نیز نتواند محافظت کند و تجاوز رژیم اسرائیل ادامه داشته باشد، باید خواستار خلع سلاح مقاومت شویم؟

شیخ نعیم افزود: مقاومت از یک استراتژی دفاعی که از قدرت لبنان و مقاومت بهره می‌برد، موافق است، اما برای هیچ چارچوبی که منجر به تسلیم در برابر آمریکا و اسرائیل شود، آماده نیست.

انحصار سلاح یک خواسته‌ی آمریکایی-اسرائیلی است

دبیرکل حزب الله با بیان اینکه «مشکل دولت، حصر سلاح به منظور بازسازی دولت نیست» تاکید کرد که انحصار سلاح با این شیوه یک خواسته‌ی آمریکایی-اسرائیلی است.

شیخ نعیم قاسم در ادامه گفت که مشکل دولت مقاومت نیست، بلکه تحریم‌های اعمال شده بر آن و فساد گسترده است.

لبنان با تسلیم شدن به سرنوشت سوریه دچار می‌شود

وی تأکید کرد که با تسلیم شدن، دیگر لبنان وجود نخواهد داشت و سوریه نمونه بارز آن است.

شیخ نعیم قاسم گفت که رژیم صهیونیستی تهدید می‌کند و تنها گزینه‌ای که مطرح می‌کند تسلیم است، که لبنان را تحت کنترل اسرائیل قرار می‌دهد.

دبیرکل حزب الله تأکید کرد که تسلیم شدن منجر به نابودی لبنان خواهد شد.

طرح دشمن برای نابودی حزب الله را خنثی کردیم

شیخ نعیم قاسم خاطرنشان کرد که نقشه دشمن صهیونیستی بعد از ترور سید حسن نصرالله و رهبران دیگر، نابودی حزب‌الله و ریشه‌کن کردن مقاومت بود.

وی افزود: در نبرد «اولی الباس» ما توانستیم هدف دشمن برای نابودی حزب‌الله و ریشه‌کن کردن مقاومت را خنثی کنیم. وجود مقاومت؛ یعنی وجود زندگی، مردم و سرافرازی.

هرگز سلاح خود را زمین نمی گذاریم

دبیرکل حزب الله اظهار داشت که با اتحاد و استقامت، ممکن است جنگی اتفاق نیافتد و اگر هم بیفتد، دشمن به اهدافش نخواهد رسید و این کاملا روشن است.

شیخ نعیم قاسم در پایان سخنانش بر حفظ سلاح مقاومت تاکید کرد و خطاب به آمریکایی‌ها گفت که اگر آسمان به زمین بیاید و همه دنیا علیه لبنان متحد شده و وارد جنگ شوند، ما به دفاع خود ادامه می‌دهیم و برای رسیدن اسرائیل به اهدافش خلع سلاح نخواهیم شد.

انتهای پیام/

گزارش تحقیقی: مافیای زباله و گنج 30هزارمیلیاردی تهران/ زباله‌گردی را از این زاویه ببینید

17 آذر 1404 – 14:18

اخبار اجتماعی

اخبار تهران

به‌نظر می‌رسد قدرت مافیای زباله در تهران بیش از تصور ماست؛ قدرتی که برای تصاحب و تملک گنجی ده‌ها هزار میلیارد تومانی با هیچ شخص و نهادی سر شوخی و معامله ندارد، اگر قدرت و منافعش را در خطر ببیند، یا سر کیسه را شل می‌کند یا با فشار راه‌‌ها را می‌بندد.

گروه اجتماعی خبرگزاری تسنیم / ابوتراب فرخی

یکی از شب‌های ابتدایی سال بود که با عجله و کلی وسیله از خانه خارج شدم تا خودم را به جایی برسانم، به‌محض رسیدن به مقصد متوجه شدم هنگام سوار شدن بخشی از وسایل همراهم را کنار خودرو و روی زمین جا گذاشته‌ام، به‌سرعت و در کمتر از 20دقیقه خودم را به خانه رساندم و وقتی به محل پارک ماشین رسیدم، با مشاهده برگه‌های روی زمین و جای خالی وسایلم متوجه شدم لقمه‌ای آماده را برای سرقت در اختیار گذاشته بودم. مهم‌ترین وسیله به‌سرقت‌رفته یا ربوده‌شده،‌ کیف شخصی بود که مبلغ کمی پول نقد، کارت ملی و چندین کارت بانکی و کارت ماشین و گواهینامه و… در آن بود که دردسر دریافت مجدد آنها آزاردهنده‌تر از اصل مفقودی بود.

آن موقع شب، غیر از سه زباله‌گرد شخص دیگری در آن خیابان نبود و درست یا نادرست، ذهنم مرا به‌سمت آنها کشاند، از هرسه آنها سؤال کردم و طبیعتاً‌ جواب منفی گرفتم، می‌گفتند اصلاً چنین چیزی ندیده‌اند؛ شاید هم راست می‌گفتند، ساعتی بعد که خیابان خلوت شد و زباله‌گردها دست از تفتیش زباله‌های داخل و بیرون مخازن برداشتند، به نزدیکترین محل دپوی زباله در همان منطقه رفتم و اتفاقاً‌ آنها هم آنجا بودند اما داخل نرفتم.

صبح روز بعد دوباره به همان مرکز رفتم و در حالی که نگاهی سرسری به زباله‌های جمع‌شده می‌انداختم از کسی که نگهبان یا مدیر آنجا بود پرس‌وجو کردم که؛ دیشب کسی چنین وسایلی اینجا نیاورده است که احتمالاً یک کیف شخصی با چنین مشخصاتی میان آنها باشد؟ که باز هم جواب منفی گرفتم.

ماه‌ها از این ماجرا می‌گذشت و از آن شب به بعد، زباله‌گردهایی که پیش از آن بی‌تفاوت از کنارشان عبور می‌کردم، انگار برای عصبی‌ کردن من هم که شده خودشان را مقابلم قرار می‌دادند تا مثل صاعقه، ناخوشی گم‌شدن کیف و مدارک را برایم گوشزد ‌کنند و منی را که عاجز از پیدا کردن کیف و مدارک بودم، به این فکر بکشانند که یحتمل کار خودشان بوده و معلوم نیست با کارت بانکی و کارت خودرو و گواهینامه و بقیه کارت‌ها چه کرده‌اند.

گزارش تحقیقی: مافیای زباله و گنج 30هزارمیلیاردی تهران/ زباله‌گردی را از این زاویه ببینید

با دریافت کارت‌ها و گذشت زمان، حضور زباله‌گردها در ذهن من هم کمرنگ‌تر شده بود تا اینکه اواسط مهرماه این خبر را دیدم؛ ” فعالیت زباله‌گردها در تهران 80درصد کاهش یافته است .”، به‌قدری برایم عجیب بود که قرار شد گزارشی درباره فعالیت زباله‌گردها در تهران تهیه کنم.

از پرسه‌زدن در کوچه‌ و خیابان‌های اطراف محل زندگی به نتیجه‌ای نرسیدم؛ تصمیم گرفتم در خیابان‌های اصلی و در ساعات مختلف شبانه‌روز شانس خود را امتحان کنم؛ هرچه بیشتر پیش رفتم و بیشتر دیدم، ابعاد بیشتری یافتم، برای شناختن زباله‌گردها رفته بودم و سر از چرخه خرید و بازیافت زباله و تولید دوباره درآوردم، می‌خواستم درباره بی‌تفاوتی نسبت به حضور زباله‌گردها بنویسم، به مافیای زباله که با قدرت خود جلوی اصلاح وضعیت را گرفته‌اند رسیدم.

اما وضعیت فعلی زباله‌گردی در تهران چگونه است؟

به‌خلاف آسیب «کودکان کار» که انبوهی از ارگان‌های دولتی و غیردولتی و سازمان‌های مردم‌نهاد حداقل در ظاهر و روی کاغذ دنبال آنها هستند و هرازگاهی آماری از جمع‌آوری و برخورد با آنها داده می‌شود اما گویا زباله‌گردی به‌نوعی از سوی همگان به شغلی پذیرفته‌شده تبدیل شده است.

به‌نظر می‌رسد شهرداری علی‌رغم اینکه ظرفیت قابل توجه و متعدد زباله از زیبایی چهره شهر تا رفع معضلات زیست‌محیطی و امکان کمک به برطرف کردن ناترازی در حوزه آب و برق را می‌داند اما به‌دلیل مشکلات و معضلات و حتی برخی فشارها فعلاً ترجیح می‌دهد ضربتی و چکشی برای تصاحب صددرصدی پروسه تولید و جمع‌آوری و بازیافت زباله اقدام نکند و همزمان با فعالیت مافیای زباله، خودش هم تحت عناوین ویترینی مثل «نوماند» به‌سمت فرهنگ‌سازی برای مردم در درازمدت حرکت کند.

تعداد زباله‌گردها در تهران به‌دلیل فعالیت غیررسمی آنها هیچ گاه عدد ثابت و قابل برآورد متقنی نبوده است؛ به‌طوری که در سال گذشته و زمانی که معاون وزیر دادگستری تعداد زباله‌گردهای تهران را 6000 نفر اعلام کرد و از تعیین تکلیف و حذف 4500 نفر از آنها از طریق جذب در سازمان پسماند خبر داد،‌ در همان ایام هم سایت خبرگزاری شهر، در جریان برگزاری همایش «آینده مدیریت پسماند کلان‌شهری در ایران » از قول حسن پاسالاری عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران ، تعداد زباله‌گردهای پایتخت را 14هزار نفر اعلام کرد.

به همان میزان که تعداد زباله‌گردهای پایتخت عددی مجهول است، حتی میزان تولید زباله تهرانی‌ها هم بازه‌ای معنادار را شامل می‌شود،‌ رقمی که از 5 تا 6 هزار تن در روز شروع می‌شود و تا حدود 9 هزار تن و بیشتر در نوسان است و شاید علت این تفاوت در آمار ناشی از تفاوت در محاسبه جمعیت شهر تهران باشد.

شهر تهران شب‌ها به‌عنوان جمعیت ساکن، حدود 9میلیون نفر جمعیت دارد اما در طول روز که حجم قابل‌توجهی از افراد از شهرها و حتی استان‌های همجوار وارد پایتخت می‌شوند، با جمعیتی بیش از 12میلیون نفر مواجه است که اگر تولید روزانه 700گرم پسماند توسط هر شهروند براساس گفته داود گودرزی معاون خدمات شهری شهردار را در نظر بگیریم، به عدد 8400 تن زباله در روز می‌رسیم.

کُلُنی ازهم‌پاشیده خوجی‌ها؛ زباله‌گردهای معروف پاتوق را ترک کردند

برای هر خبرنگار پیگیری هر معضل و آسیبی از منشأ آن یا مرکز تجمع آن، هیجان و جذابیت بیشتری برخوردار است؛ درباره زباله‌گردی نیز همین‌طور است، به همین دلیل پیگیری درباره این را که کانون تجمع و فعالیت و زندگی زباله‌گردهای تهران کجاست، شروع کردیم.

مقاله‌ای از احمد نادری نماینده فعلی مجلس شورای اسلامی را که اواخر دهه 90 به‌همراه چند پژوهشگر دیگر، درباره زباله‌گردی در تهران نوشته بود، خواندم، کنار تحلیل‌هایی که درباره ماهیت زباله‌گردی ارائه داده بودند، محل سکونت و استقرار زباله‌گردهای تهران را معرفی کرده بود. «خوجی‌ها» که به‌گفته نادری جماعتی بودند که بخش قابل‌توجهی از زباله‌گردی تهران و تفکیک آن را به‌عهده داشتند، کلنی خود را جایی در جنوب غرب تهران تشکیل داده بودند. آنها به‌شدت منسجم بودند و با جامعه بیرونی تقریباً هیچ ارتباطی نداشتند، سعی می‌کردند از هرگونه تقابلی با افراد و پدیده‌های خارج از جامعه خودشان کوچکترین ارتباط و تنش و درگیری نداشته باشند و حتی در ازدواج هم فردی را خارج از خود نمی‌پذیرفتند.

نقاطی را که نادری درباره حضور خوجی‌ها نام برده بود، یافتیم و با عکاس به آنجا رفتیم اما خبری از خوجی‌ها نبود، از اهالی سراغ آنها را گرفتیم که گفتند؛ “سال‌هاست از اینجا رفته‌اند و در دیگر نقاط شهر پخش شده‌اند و محل سکونت آنها هم در اختیار سایر مردم برای سکونت یا ایجاد کارگاه‌های تولیدی مثل تولید مبل و کمد و سایر تولیدات چوبی قرار گرفته است”.

دستمان برای پیدا کردن محل سکونت خوجی‌ها و گفت‌وگو با آنها خالی ماند و تصمیم به خروج از آن منطقه گرفتیم اما با گشتی کوتاه در همان منطقه متوجه شدیم اگر خوجی‌ها از اینجا رفته‌اند اما رسم‌شان همچنان باقی است، نقاطی را پیدا کردیم که در نگاه اول امکان نداشت کوچکترین ربطی بین آنها و زباله و زباله‌گرد پیدا کرد ولی وقتی از یک کشاورز نشانی زباله‌گردها و مراکز تفکیک زباله را پرسیدیم، ما را به باغی در همان حوالی هدایت کرد.

کشاورز که در حال چیدن محصولات از روی زمین بود، با داسی که در دست داشت،‌ دیوارهای یک باغ را به ما نشان داد و گفت؛ “داخل باغ و تقریباً وسط باغ را محل دپوی زباله کرده‌اند؛ از درِ اصلی خودشان وارد می‌شوند و شما هم اگر می‌خواهید مخفیانه وارد شوید،‌ می‌توانید از دیوار پشت باغ که مقداری از آن تخریب شده است، وارد شوید، البته شاید بتوانید با معرفی خودتان از در اصلی هم وارد شوید”.

دودوتاچهارتای فاصله زیاد ماشین با مزرعه و باغ و قیمت بالای دوربین عکاسی و حضور چند معتاد در حال مصرف مواد کنار دیوار باغ، ما را به این نتیجه رساند که محل امن‌تری را برای تصویربرداری انتخاب کنیم.

تصویر ایجاد محل دپوی زباله در باغ

تصمیم گرفتم شانس خود را در مناطق مرکزی و داخلی شهر امتحان کنیم؛ سراغ مناطقی رفتیم که پاتوق معتادان، واحدهای تجاری، اداری، تفریحی و مناطق مسکونی درهم‌تنیده و همزیستی ناخواسته مردم با برخی آسیب‌های اجتماعی را در آن مناطق می‌توان مشاهده کرد.

تصور عموم مردم و حتی برخی افراد صاحب‌نظر این‌گونه است که عمده زباله‌گردهای تهران، اتباع غیرمجاز افغانستانی هستند، اما واقعیت شکل دیگری دارد و ایرانی‌ها نیز سهم قابل‌توجهی از این پدیده را به خود اختصاص داده‌اند و حتی با افزایش موج مهاجرستیزی که علیه اتباع افغانستانی پس از جنگ 12روزه شکل گرفت، از سهم اتباع نیز کاسته شد.

زباله‌گردی در تهران؛ از نوجوان زاهدانی تا اتباع مجاز افغانستانی

اولین فردی که تلاش کردم با او درباره کاری که انجام می‌دهد صحبت کنم، یک معلول بود که سر هر مخزن زباله که می‌رفت دو عصایش را کنار مخزن زباله قرار می‌داد و بعد از تلاش موفق یا ناموفق برای جمع کردن زباله، دوباره عصاهایش را زیر بغل می‌زد و به‌راه می‌افتاد تا مخزن بعدی؛ تصمیمم را گرفتم و ماشین را کنار خیابان پارک کردم و پیاده شدم؛ اما وقتی من و عکاس همراهم را دید، سریع راهش را کج کرد و بدون هیچ حرفی به‌سرعت وارد کوچه‌ای شد و ناپدید شد.

هنوز سوار ماشین نشده بودیم که نوجوانی را مشغول زیرورو کردن زباله‌ها دیدیم، به‌سمتش رفتیم و شروع به صحبت کردیم، بدون هیچ واکنش و ترسی هم‌صحبت شد، اسمش حمید بود و می‌گفت 13ساله است.

همان‌طور که کیسه‌ پلاستیکی پاره‌ای بر دوش داشت، هر زباله‌ای را که به دردش می‌خورد، از سطل زباله بیرون می‌آورد و داخل کیسه می‌انداخت، می‌گفت به‌همراه دایی‌اش از زاهدان آمده است، شب‌ها در یکی از ترمینال‌ها می‌خوابند و روزها دایی به یک نانوایی می‌رود و او هم مشغول جمع‌آوری زباله می‌شود.

گفتم: چرا در این سن مشغول کار آن‌هم زباله‌گردی شدی؟ که گفت: پدرم به‌دلیل قاچاق مواد مخدر در زندان است و یکی دو سال دیگر آزاد می‌شود، من هم به‌خاطر کمک به مادرم مجبور هستم کار کنم.

گفتم: مگر همین کار را در زاهدان نمی‌توانستی انجام بدهی که مجبور نباشی این‌قدر از خانه و خانواده‌ات دور شوی؟ که گفت: در زاهدان هم زباله کم است و هم زباله‌گردها زیاد هستند و اجازه نمی‌دهند به‌راحتی کار کنی، اما اینجا خیلی بیشتر از زاهدان زباله وجود دارد و مشکل زیادی هم ندارم، نه شهرداری مزاحمم می‌شود نه بقیه زباله‌گردها مزاحمم می‌شوند، صبح بعد از اینکه از دایی جدا می‌شوم، در خیابان‌ها و محلات اطراف نانوایی مشغول جمع‌ کردن زباله می‌شوم تا غروب.

کیسه پلاستیکی‌اش را روی زمین پهن کرد تا هم نظمی به زباله‌های داخل آن بدهد و هم جایی برای زباله‌های بعدی ایجاد کند؛ می‌گفت: وقتی از حجم زباله‌ها بفهمم که امروز حدود 400، 500 هزار تومان درآمد داشته‌‌ام، زباله‌ها را به مغازه‌ای که خریدار است می‌فروشم و به نانوایی می‌روم.

در یکی دیگر از خیابان‌های جنوب تهران که پیش‌ از آن پاتوق استراحت و مصرف مواد معتادان متجاهر بود، پیرمردی در حال جابه‌جایی و انتخاب زباله بهتر برای جمع‌آوری است، همین که به حضورم واکنش منفی نشان نداد، عزمم را جزم کردم که گفت‌وگو را شروع کنم اما از همان جمله نامفهوم اول و اشاره‌های دستش فهمیدم که گنگ است.

بیشتر از تلاش من برای خوب فهمیدن، او برای فهماندن منظورش تلاش می‌کرد؛ آن‌طور که می‌گفت غیر از خودش، همسرش هم وضعیتی شبیه او دارد و با دو فرزندش در یک زیرزمین بسیار کوچک زندگی می‌کنند و بدون دریافت یارانه یا مستمری از نهادهای دولتی، از زباله‌گردی امرار معاش می‌کند.

طرد اتباع و مهاجرستیزی، دست سایر افغانستانی‌ها را باز کرد

ساعت 10 صبح بود که عبدالرحیم، تبعه افغانستان را در حال جمع‌آوری زباله دیدیم؛ نزدیک رفتیم درباره کار صحبت کنیم که ما را با مأمور شهرداری یا پلیس اشتباه گرفت؛ به‌قدری استرس داشت که حتی قانونی‌بودن اقامتش را هم فراموش کرده بود و از برگه‌ای که دستش بود فهمیدیم اقامت قانونی دارد.

بار سنگینی روی چرخ‌دستی‌اش بود که می‌گفت همه آن را فقط در 2ساعت جمع کرده است و تا غروب که آخرین بار را به بارانداز تحویل می‌دهد معمولاً حدود 200کیلوگرم زباله جمع‌ می‌کند.

عبدالرحیم بعد از جمع‌آوری زباله روزانه، به گاراژی وسیع که مدعی بود متعلق به یکی از پیمانکاران شهرداری است می‌رود و آنجا به‌همراه حدود 5 زباله‌گرد دیگر، زباله‌های جمع‌آوری‌شده را تفکیک می‌کنند تا به ماشین شهرداری که هر دو یا سه روز یک‌بار به آنجا می‌آید تحویل دهند.

او می‌گوید که تا پارسال تعداد زباله‌گردها بیشتر بود اما به‌دلیل طرح جمع‌آوری اتباع و ماجراهای بعد از جنگ، برخی از آنها رفته‌اند و فرصت برای کار بیشتر در اختیار او و بقیه قرار گرفته است.

از او درباره درآمد روزانه‌اش سؤال کردم که با اکراه و تلاش برای نگفتن رقم دقیق، بدون درآمد تفکیک زباله، درآمد روزانه‌اش از زباله‌گردی را حدود 700هزار تومان اعلام کرد، رقمی که با توجه به جمع‌آوری 200کیلوگرم زباله در روز، همخوانی چندانی ندارد و حتی خیلی کمتر از درآمد روزانه سال‌های قبل زباله‌گردهاست اما به‌هرحال خیلی با او بر سر درآمدش بحث نکردم.

عبدالرحیم هم مثل بقیه، مشکلی پیشِ‌روی خود در جمع‌آوری زباله نمی‌دید و حتی صراحتاً مدعی بود که مالک و سرپرست گاراژ، پیمانکار شهرداری است.

نوماند؛ ویترین خاک‌گرفته و معیوب شهرداری در مدیریت پسماند و زباله‌گردی

پروژه نوماند یکی از برنامه‌های اصلی مدیریت شهری برای حذف پدیده زشت زباله‌گردی از چهره تهران بود، پروژه‌ای که قرار بود با آگاه‌سازی مردم درباره تفکیک زباله از مبدأ سهم قابل‌توجهی در تحقق این هدف داشته باشد اما در عمل اتفاق دیگری افتاد. در زمان حاضر نه‌تنها بخش قابل‌توجهی از مردم در تهران از نوماند و شیوه اجرای آن آگاهی و اطلاع ندارند بلکه خیلی از کسانی هم که از آن استفاده می‌کنند اصلاً‌ راضی نیستند.

جدای از گلایه‌هایی که مردم درباره عدم توزین مناسب یا حتی عدم توزین پسماند تحویلی، عدم دریافت وجه نقد در قبال تحویل پسماند و یا تفاوت مبلغ محاسبه‌شده با مبلغ واریزی در سامانه دارند، یکی از دلایلی که شاید در نهایت باعث شده است پسماند خشک بیشتر سر از کیسه‌ها و انبارهای زباله‌گردها و خریداران ضایعات درمی‌آورد، تفاوت فاحش بین نرخ اعلامی سامانه پسماند با نرخ بازار آزاد است.

در زمان حاضر نرخ‌های اعلامی سامانه نوماند برای خرید پسماند از مردم به این شرح است:

پسماند خشک درهم بین کیلویی 3500 تا 4500 تومان، استیل نچسب بین کیلویی 25000 تا 28000 تومان، نان خشک بین 3000 تا 3500 تومان، انواع کاغذ و روزنامه مخلوط بین کیلویی 4000 تا 4200 تومان، مقوا و کارتن بین کیلویی 3000 تا 3500 تومان، انواع پلاستیک درهم بین کیلویی 5000 تا 5500 تومان، نایلون مخلوط سفید و رنگی بین کیلویی 2000 تا 2500 تومان، پِت (بطری) مخلوط سفید و رنگی بین کیلویی 12000 تا 14000 تومان، شیشه سفید بین 600 تا 620 تومان، آهن سبک (حلبی و قوطی) بین کیلویی 8000 تا 8500 تومان، آهن سنگین (کابینت و میلگرد و…)‌ بین کیلویی 10000 تا 11000تومان،‌ مس بین کیلویی 280000 تا 300000 تومان،‌ آلومینیوم خشک بین کیلویی 50000 تا 60000 تومان، آلومینیوم نرم بین کیلویی 62000 تا 68000 تومان، چدن بین کیلویی 9000 تا 9800تومان، سرب نرم و خشک بین کیلویی 52000 تا 53000 تومان، برنج (شیرآلات) بین کیلویی 180000 تا 190000 تومان، قوطی رانی و نوشابه (فلزی) بین 30000 تا 35000 تومان.

معامله پسماند قوطی نوشیدنی در بازار آزاد 5برابر نرخ نوماند شهرداری

در میانه پرسه‌زدن‌ها در نقاط مختلف شهر به یکی از نقاطی رفتیم که محل خرید و فروش انواع ضایعات بود. وارد محوطه‌ای شدیم که داخل پر بود از کارگاه‌های کوچک مجزا؛ یکی از این کارگاه‌ها مخصوص پِرِس قوطی‌های نوشیدنی مثل انواع نوشابه و آبمیوه بود.

مشغول گپ‌زدن با مدیر و کارگران این کارگاه بودیم که وقتی قیمت خرید قوطی‌های آلومینیومی را پرسیدیم با نگاهی در موبایلش نرخ خرید آن روز را بین 120 تا 130هزار تومان برای هر کیلو اعلام کرد. مبلغی که حدود 5برابر نرخ اعلامی سامانه نوماند بود و نمونه‌ خوبی بود برای اینکه نشان دهد از یک طرف چرا اقبال به نوماند کم است و از سوی دیگر بی‌تفاوتی مدیریت شهری به این ظرفیت را نمایان‌تر کند.

شاید به خاطر اجرای ناقص و ناموفق همین پروژه نوماند است که الان کار به جایی رسیده که بسیاری از خودروهای پروژه نوماند در عمل، به زباله‌گرد خودرویی در تهران تبدیل َشده است. پروژه‌ای که وقتی با آقای جلالیان معاون وزیر دادگستری درباره ادعای کاهش 80درصدی پدیده زباله‌گردی در تهران صحبت می‌کردم،‌ یکی از دلایل این کاهش را فعالیت سامانه نوماند می‌دانست؛ اگرچه که استناد ادعایش را براساس گزارش‌های اعلامی از سوی شهرداری تهران اعلام کرد.

زباله‌گردها با زباله‌ها چه می‌کنند؟

تقریباً در هر مکان با نکته و سوژه و مسئله جدیدی مواجه می‌شدیم. وقتی قوطی‌های آلومینیومی نوشیدنی ما را به کارگاه کوچک فشرده‌سازی کشاند، از جنوب غرب تهران مسیرمان به خارج از حریم شرقی تهران تغییر کرد.

صحبت با زباله‌گردهای مختلف در مناطق مختلف تهران نشان داد که آنها پس از جمع‌آوری تقریباً تمام پسماند قابل تفکیک و بازیافت درون مخازن، آنها را به خریداران خرد تحویل می‌دهند و آنها نیز زباله‌ها را به مکان‌هایی که در نقاط مختلف شهر و در موقعیت‌ها و کارکردهای مختلف قرار دارند منتقل کرده و در آنجا پس از تفکیک پسماندها، به نقاط دیگر منتقل می‌کنند تا پروسه بازیافت تکمیل شود.

«آزادیِ عمل» محدود به زباله‌گردها نیست و کارگاه‌ها و اماکن تفکیک و بازیافت زباله به همان راحتی مشغول به کار هستند؛ از جنوب غرب تهران که به رسم دیرینه برخی باغ‌ها محل دپو و تفکیک زباله هستند تا گاراژها و محوطه‌هایی که داخل بافت شهری و حتی چسبیده به مدرسه دخترانه، که به گفته آقای جلالی انبوهی از کارگران با هویت‌ها و سوابقی مجهول یا مجعول مشغول به کار هستند.

یکی از نقاط پرتراکم دپو و تفکیک زباله در تهران

تبدیل بخشی از محوطه یک گاراژ به محل دپوی زباله

گردش مالی قوطی آلومینیومی نوشیدنی؛‌ مشتی نمونه خروار

تصمیم گرفتیم به جای کاغذ و روزنامه و چوب و فلزات و پلاستیک و غیره، ادامه راه را با همین قوطی‌ها طی کنیم تا ببینیم این زباله کوچک در نهایت چه سرنوشتی خواهد داشت.

به یکی از نقاط کانونی برای جمع‌آوری زباله در جنوب غرب تهران رفتیم؛ جایی که گام دوم در چرخه زباله‌گردی محسوب می‌شود و کارگاه‌هایی که انواع زباله از قوطی آلومینیومی نوشابه تا کاغذ و کارتن را جمع‌آوری کرده‌اند، در آنجا آماده ارسال به کارگاه‌های بازیافت می‌کنند. در این کارگاه‌ها که مساحت بسیاری از‌ آنها نهایتاً به 50 متر می‌رسد و تعدادی از آنها در یک گاراژ قرار دارند، مثلاً انواع زباله‌های تولیدشده از آلومینیوم را پِرِس می‌کنند و برای ذوب در کوره به شرق تهران و خارج از حریم پایتخت ارسال می‌کنند.

تفکیک و فشرده‌سازی قوطی‌های آلومینیومی برای انتقال به کوره ذوب

با توجه به اینکه کوره‌های مورد استفاده در این کارگاه‌ها عمدتاً سنتی است، قابلیت ذوب تمام این مواد را ندارند؛ به همین منظور، حین ذوب مواد، ضایعاتی به نام خاک آلومینیوم ایجاد می‌شود که ریخته‌گران کارگاه ذوب، آن را روی زمین پهن کرده و پس از سرد شدن این خاک، آن را جداگانه کیلویی 50هزار تومان به کارگاه‌هایی که کوره ذوب خاک دارند می‌فروشند.

دلیل عدم استفاده این کارگاه‌های کوچک از کوره صنعتی این است که چون برخی از ضایعات، قوطی‌های مربوط به اسپری‌های گوناگون هستند، ممکن است لایسنس نود 32 در فرآیند فشرده‌سازی تمام گاز و محتویات داخل آنها تخلیه نشود و اگر این اتفاق در کوره صنعتی رخ دهد، به گفته ریخته‌گران، ممکن است منجر به انفجار کوره صنعتی شود.

یک چهاردیواری و دیگر هیچ؛ ذوب فلز بدون کمترین استاندارد

کارگران کارگاه فشرده‌سازی از حقوق و دستمزد خود چیزی نگفتند؛‌ راننده‌ای هم که محموله‌ها را از غرب تهران به خارج از حریم شرقی تهران منتقل می‌کرد مثل آنها تلاش کرد به بهانه متغیر بودن درآمد باتوجه به میزان خلوص درصد آلومینیوم، از اعلام رقم دقیق یا میانگین درآمد چیزی نگوید اما ریخته‌گری که مشغول ذوب آلومینیوم بود، می‌گفت بیمه‌ای که در کار نیست و در ازای 6 روز کار از ساعت 6صبح تا 4 عصر، ماهانه حدود 30میلیون تومان حقوق می‌گیرم؛‌ و این در حالی بود که باتوجه به اینکه وضعیت کارگاه از حداقلی‌ترین استانداردها هم برخوردار نبود، حتی برای ایستادن کنار کوره‌ای که روزی سه بار آلومینیوم در آن ذوب می‌شود و گازهای سمی از آن خارج می‌شود، ماسک در اختیار نداشت. کوره‌ای که بدون کمترین اغراقی، غیر از خودش، هیچ‌کس توان 10ثانیه ایستادن کنار آن را نداشت؛ حتی مدیر کارگاه.

یکی از برندهای داخلی تولید نوشیدنی سالانه بیش از 700میلیون عدد نوشیدنی در قالب‌های مختلف ازجمله شیشه و پِت و قوطی آلومینیومی تولید می‌کند که اگر 10درصد آن را مربوط به قوطی‌های آلومینیومی و 10 تولیدات قوطی‌های آلومینیومی را مربوط به شهر تهران بدانیم، به عددی حدود 7میلیون قوطی می‌رسیم. حال اگر این میزان تولید را با تولیدات سایر شرکت‌های داخلی و شرکت‌هایی که نمایندگی نوشیدنی‌های خارجی را در اختیار دارند و گفته می‌شود تولیدات آنها در حوزه قوطی آلومینیومی بیشتر از داخلی‌هاست به عدد قابل توجهی می‌رسیم که ضرب این عدد در وزن هر قوطی، حجم نهایی آلومینیومی که در کارگاه‌های اینچنینی ذوب و دوباره برای مصرف به شمش تبدیل می‌شود را مشخص و قابل تأمل می‌کند.

نکته جالب و قابل تأمل‌تر این است که کسی که قوطی‌های نوشیدنی را کیلویی 120 تا 130 هزار تومان خریده بود، در نهایت و پس از تولید شمش جدید آلومینیوم، هر شمش را _به گفته راننده حمل قوطی‌ها_، حدود کیلویی یک میلیون تومان به فروش می‌رساند و در کنار آن همانطور که گفته شد، هر کیلو خاک آلومینیوم را هم کیلویی 50هزار تومان برای ذوب دوباره، می‌فروشد.

این فقط آمار مربوط به قوطی‌های آلومینیومی نوشیدنی بود. در کنار آن‌، پسماند شیشه‌‌ای و پلاستیکی را هم باید لحاظ کرد و در کنار همه اینها باید انبوهی از شکل‌های متنوع پسماند را لحاظ کرد که به راحتی در اختیار خرد و کلان مافیای زباله‌گردی قرار می‌گیرد و شهرداری تهران با چشم حسرت به آنها نگاه می‌کند.

وضعیت درآمدزایی در این حوزه به قدری جذاب است که در فضای بی‌قانونی و بی‌عملی، حتی مشاغل قانونی هم که در جریان فعالیت خود زباله تولید می‌کنند، به فکر درآمدزایی افتاده‌اند. در حال حاضر مثلاً برخی رستوران‌ها و اغذیه‌فروشی‌ها که تولید پسماند قابل توجهی دارند، به جای ریختن پسماند خود در مخازن زباله، آنها را دپو و حتی با دستگاه‌هایی که در بازار عرضه می‌شود، فشرده‌سازی کرده و مستقیماً از پسماند درآمدزایی می‌کنند. همین مصداق را می‌توان به نمونه‌های بزرگتر مانند هتل‌ها، مال‌ها، مراکز تفریحی و تجاری، مراکز خرید و … تعمیم داد تا مشخص شود چه سرمایه هنگفتی از کف شهرداری خارج می‌شود.

ذوب قوطی‌های نوشیدنی آلومینیومی در کوره

دفن جسد زیر کوه زباله در کنار مدرسه دخترانه؟!

آقای جلالیان معاون وزیر دادگستری که به گفته خودش حدود دو سال است به دلیل مسائل حقوق شهروندی، درگیر پدیده زباله‌گردی در تهران و حواشی آن شده است، با لبخند و آرامش از تعجب من درباره ادعای کاهش 80درصدی پدیده زباله‌گردی استقبال و شروع به توضیح کرد. همانطور که گفتم پایه استنادی خود را گزارش شهرداری تهران می‌دانست و تأکید می‌کرد که حتی اگر واقعاً این اتفاق هم افتاده باشد، به مدیران شهرداری هم قاطعانه گفته‌ام اگر کوتاهی کنید، به راحتی وضع به همان شکل سابق تبدیل می‌شود.

می‌گفت در این مدت حدود دو سوم از کانون‌های دپو و تفکیک زباله که به صورت غیرمجاز فعالیت می‌کردند را شناسایی و پلمب کرده‌ایم ولی اگر مدیریت پسماند رها شود، بسیار سریع، دوباره مراکز جدید فعال می‌شوند.

گزارش تحقیقی: مافیای زباله و گنج 30هزارمیلیاردی تهران/ زباله‌گردی را از این زاویه ببینید

جلالیان گفت، در این مراکز هر آدمی با هر سابقه‌ای که فکر بکنید مشغول به کار بوده است و حتی وقتی برای پلمب یک مرکز غیرمجاز رفته بودیم، مشاهده کردیم دیوار به دیوار یک مدرسه دخترانه، مرکز دپوی زباله تأسیس کرده‌اند و حدود 200 نفر در آنجا مشغول به کار هستند. حجم زباله‌های دپوشده به قدری سنگین بود که به گفته خود کارگران که بعداً مشخص شده چه در آن مرکز و چه در سایر مراکز افراد مجرم فراری هم بین آنها هستند، اگر آنجا را زیرورو می‌کردیم جسد هم پیدا می‌شد.

همکاری برخی پیمانکاران شهرداری با مافیای زباله

به جلالیان گفتم بر فرض هم که واقعاً‌ این تعداد از مراکز غیرمجاز پلمب شده باشند، هیچ تضمینی وجود ندارد مافیایی که با قدرت در این زمینه فعالیت می‌کند، به راحتی مرکزی دیگر در نقطه‌ای دیگر از شهر ایجاد نکند و وضع شهر چه از لحاظ فعالیت زباله‌گردها و چه از نظر وجود مراکز دپوی زباله این را تأیید می‌کند.

نظرم را تأیید کرد و گفت که باید همین‌طور که گام به گام با افراد و مراکز برخورد می‌کنیم، راه‌های ایجاد چنین شبکه‌هایی را هم ببندیم. به عنوان مثال مدت‌ها پس از پلمب این مراکز در شهر تهران متوجه شدیم که برخی از این افراد در روستاها و شهرک‌های خیلی حاشیه‌ای شهر و استان تهران، مراکزی را برای دپوی گسترده زباله ایجاد کرده بودند که در برخی روزها بساط‌های گسترده‌ای مثل جمعه‌بازار ایجاد کرده و آنجا زباله‌های تفکیک‌شده را به مشتریان خود می‌فروختند.

نکته جالب دیگری که جلالیان به آن اشاره کرد، همکاری برخی از خودروهای حمل زباله شهرداری تهران و حتی پیمانکاران با مافیای زباله بود؛ او گفت که در جریان پیگیری‌ آنها برای رفع معضل زباله‌گردی در تهران، تعدادی از خودروهای جمع‌آوری زباله سازمان پسماند شهرداری تهران را در مراکز غیرمجاز مشاهده کرده و متوجه شده‌اند این خودروها، بخشی از محموله‌های زباله را به جای مراکز رسمی شهرداری برای جمع‌آوری پسماند، به مراکز غیرمجاز و افراد غیرمرتبط با شهرداری تحویل داده و در ازای آن پول دریافت می‌کرده‌اند.

خروج 50 کامیون زباله از مرکز غیرمجاز

همین امر باعث شده که شهرداری به فکر تجهیز خودروهای حمل زباله به سیستم جی‌پی‌اس شود تا خودروهای حمل زباله را به صورت لحظه‌ای رصد کنند هرچند آدم متخلف برای فرار از جی‌پی‌اس هم راهکاری دارد و همچنان سعی می‌کنند با غیرفعال کردن جی‌پی‌اس، زباله را به دست مافیا برسانند.

جلالیان گفت: در جریان بازدید از برخی مراکز غیرمجاز و صدور دستور پلمب فوری آنها، برخی از آنها که ما به عنوان مافیا از آنها یاد می‌کنیم، ادعا می‌کردند پیمانکار شهرداری هستند و با مجموعه‌های شهرداری قرارداد دارند؛ مثلا ما از یک مرکز غیرمجاز حدود 50 کامیون پسماند خارج کردیم و این در حالی بود که مالک آن مجموعه مدعی بود پیمانکار شهرداری است. البته این ادعاها باید در جریان شکایت طرفین و انجام دادرسی مشخص شود که چه میزان صحت دارد.

دریافت مجوز از وزارت اقتصاد برای جمع‌آوری و تفکیک غیرمجاز زباله!

اظهارات جالب معاون وزیر دادگستری محدود به همین موارد نمی‌شود و در ادامه می‌گوید، حتی مشاهده کردیم عده‌ای از این افراد از طریق سامانه کسب‌وکارهای مجازی که متعلق به وزارت اقتصاد است، مجوز دریافت کرده‌اند که از همین جا هم به متولیان این سامانه و هم به وزارت اقتصاد به عنوان مرجع بالاتر سامانه اعلام می‌کنم که حق ندارند به بهانه تسهیل در صدور مجوز کسب و کار، به مجموعه‌ای مجوز بدهند که کاملاً تهدیدکننده سلامت عمومی است و باید فوراً این رویه را اصلاح کنند.

همه این اقداماتی که جلالیان به استناد آنها مدعی کاهش 80درصدی پدیده زباله‌گردی در تهران است، در حالی است که چرخه جمع‌آوری، تفکیک و بازیافت زباله در بخش‌های مختلف به راحتی مشغول به فعالیت هستند.

دیگران با زباله‌های شهری چه کردند؟

مسیر ترکیه در مهار زباله‌گردی و مدیریت پسماند

براساس گزارش منتشرشده بانک جهانی در سال 2019، ترکیه تا ابتدای دهه 2000 میلادی با چالش‌های مشابه بسیاری از کشورهای درحال‌توسعه روبه‌رو بود؛ یعنی دفن ناامن زباله، فعالیت غیررسمی زباله‌گردها، و نبود سامانه تفکیک از مبدأ در شهرهای بزرگ. زباله‌گردی در آن دوره بیشتر در حاشیه آنکارا، بورسا و استانبول جریان داشت و تقریباً فاقد هرگونه نظارت رسمی بود.

در میانه دهه 2010، دولت ترکیه با پشتیبانی بانک جهانی و اتحادیه اروپا پروژه‌هایی را آغاز کرد که پایه آن بر «شهرداری‌های خودکفا از نظر زیست‌محیطی» قرار داشت. در این طرح‌ها، سامانه‌هایی برای گردآوری زباله با کامیون‌های هوشمند، آموزش عمومی و ایجاد مراکز بازیافت شهری در محله‌ها راه‌اندازی شد. هم‌زمان، با قانون جدید «Environmental Law 2020» و برنامه‌های ILBANK–FRIT II، نقش زباله‌گردهای غیررسمی کاهش یافت و شهرداری‌ها موظف شدند آن‌ها را در قالب شرکت‌های خدمات شهری یا تعاونی‌های بازیافت جذب کنند.

نتیجه این اصلاحات، گذار ترکیه از دفن سنتی زباله به سمت بازیافت و تولید انرژی از پسماند بود. تا سال 2022، بیش از 86 درصد پسماند شهری در شهرهای بزرگ تحت پوشش سیستم هوشمند جمع‌آوری قرار گرفت و بخش قابل توجهی از مشاغل غیررسمی زباله‌گردی جای خود را به مشاغل ثبت‌شده در واحدهای بازیافت داد. شهرداری استانبول و شهرداری قیصریه از نمونه‌های موفق این گذار هستند؛ جایی که پسماندهای خشک به شکل کاملاً رسمی در کارخانه‌های بازیافت یا نیروگاه‌های تبدیل زباله به انرژی مورداستفاده قرار می‌گیرد.

در سطح اجتماعی، ترکیه توانست با ترکیب آموزش عمومی و سیاست‌های اجتماعی، مسئله زباله‌گردی را از یک فعالیت حاشیه‌ای و غیرانسانی، به بخشی کنترل‌شده و ایمن از چرخه رسمی مدیریت شهری تبدیل کند. روندی که طی کمتر از دو دهه، این کشور را از زباله‌گردی گسترده و دفن آلاینده، به سمت اقتصاد سبز شهری و یکپارچه‌سازی منابع پسماند سوق داد.

تجربه برزیل در مهار زباله‌گردی و مدیریت پسماند

حدود یک دهه قبل از آن، بانک جهانی گزارشی هم درباره وضعیت زباله‌گردی و بحران مدیریت پسماند برزیل منتشر کرده بود؛ تا دهه 1990، بخش عمده زباله‌گردی در برزیل به صورت کاملاً غیررسمی و پرخطر انجام می‌شد. هزاران نفر _به‌ویژه خانواده‌های کم‌درآمد در حاشیه شهرها_ در محل‌های دفن زباله به جمع‌آوری پسماندهای خشک مانند فلز، پلاستیک و کاغذ مشغول بودند. این فعالیت نه‌تنها خطرات بهداشتی گسترده داشت بلکه در نظام اقتصادی و زیست‌محیطی کشور هم هیچ نقش تعریف‌شده‌ای نداشت.

در اوایل دهه 2000، دولت برزیل در همکاری با اتحادیه‌های زباله‌گردها (Catadores) و نهادهای بین‌المللی از جمله بانک جهانی و سازمان محیط‌زیست برزیل، پروژه‌هایی برای رسمی‌سازی این بخش آغاز کرد. محور اصلی اصلاحات، به رسمیت شناختن زباله‌گردها به عنوان بازیگران اقتصادی و اجتماعی بود. به موجب آن، اتحادیه‌ها و تعاونی‌هایی برای آموزش، سازمان‌دهی و دسترسی به تجهیزات شکل گرفتند و شهرداری‌ها با این گروه‌ها قراردادهای رسمی امضا کردند تا گردآوری زباله‌های خشک و تفکیک آنها از مبدأ توسط همین تعاونی‌ها انجام شود.

بر اساس یافته‌های گزارش، تا سال 2008 حدود 56درصد از شهرداری‌های کشور بخشی از خدمات بازیافت و تفکیک زباله را با مشارکت زباله‌گردها انجام می‌دادند. این اقدام باعث کاهش شدید دفن زباله، افزایش نرخ بازیافت تا حدود 25درصد در برخی مناطق، و بهبود سطح درآمد هزاران خانواده شد. همچنین مفهوم “Social Inclusion Recycling Model” به کار گرفته شد: یعنی ادغام فرآیند بازیافت با برنامه‌های اجتماعی و آموزشی، تا زباله‌گردی از یک شغل حاشیه‌ای به فعالیتی رسمی و کم‌خطر تبدیل شود.

در ادامه این طرح‌ها، دولت برنامه Carbon Finance + Solid Waste Management را نیز اجرا کرد که از محل فروش اعتبار کربن (Carbon Credit) برای تأمین مالی بخش بازیافت شهری استفاده می‌کرد. امروز، شهرهایی مانند سائوپائولو، رسیف و بلوهوریزونته نمونه‌های موفق این تحول هستند؛ جایی که تعاونی‌های زباله‌گردها نه فقط جمع‌آورنده، بلکه مجری رسمی پروژه‌های شهری محسوب می‌شوند.

«چینتان» راهبرد هند برای مدیریت پسماند و حذف زباله‌گردی

تا اواخر دهه 1990، زباله‌گردی در هند بیشتر شامل فعالیت‌های غیررسمی در حاشیه شهرهایی مانند دهلی، بنگلور و بمبئی بود. هزاران خانواده بدون دسترسی به حمایت اجتماعی یا تجهیزات ایمنی در محل‌های دفن زباله کار می‌کردند. دولت در ابتدا این گروه‌ها را از چرخه رسمی حذف می‌کرد، اما با رشد بحران پسماند شهری، نهادهایی مانند Chintan و Safai Sena وارد عمل شدند.

سازمان چینتان با همکاری شهرداری دهلی و وزارت محیط زیست هند، مدل «مدیریت مشارکتی پسماند» را معرفی کرد که هدفش رسمی‌سازی شغل زباله‌گردی بود. در این مدل، زباله‌گردها به عنوان “Waste Managers” شناسایی و در سیستم جمع‌آوری و تفکیک پسماند از مبدأ ثبت می‌شوند. هر مجتمع مسکونی یا نهاد دولتی موظف است زباله‌های خشک خود را در اختیار تعاونی‌ها یا کارگران ثبت‌شده قرار دهد.

از سال 2015، طرح ملی Swachh Bharat Mission (هند پاک) این مدل را به شهرهای دیگر گسترش داد. گزارش‌های چینتان نشان می‌دهد که مشارکت رسمی زباله‌گردها موجب کاهش چشمگیر دفن زباله در زمین، افزایش نرخ بازیافت تا بیش از 30درصد در شهرهای بزرگ، و رشد درآمد خانوارهای عضو این برنامه شده است. علاوه بر این، با آموزش و صدور کارت‌های شناسایی کارگری، بسیاری از زباله‌گردها توانسته‌اند به برنامه‌های بیمه سلامت و حمایت اجتماعی دسترسی پیدا کنند.

در نتیجه، هند از وضعیت زباله‌گردی گسترده و غیرایمن به سیستمی گذار کرده است که مدیریت پسماند شهری را با عدالت اجتماعی تلفیق می‌کند؛ یعنی ترکیب سیاست‌های زیست‌محیطی و رفاهی برای حذف حالت «غیررسمی و خطرناک» زباله‌گردی، و تبدیل آن به بخش پایدار و مجاز اقتصاد شهری.

از پارسال تا امسال؛‌ نظر عضو شورای شهر درباره مدیریت پسماند

مهدی پیرهادی رئیس کمیسیون سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری شورای شهر تهران در روزهای گذشته به خبرنگار تسنیم گفت: سال گذشته، شهرداری تهران یک ردیف درآمدی برای خودش ایجاد کرده بود تحت عنوان درآمد از زباله خشک؛ که عموماً این درآمد توسط پیمانکارها ولی بدون چارچوب‌های لازم صورت می‌گرفت. ما این ردیف درآمد را حذف کردیم و به شهرداری گفتیم از شما توقعی بابت درآمدزایی از زباله خشک نداریم به این شرط که دیگر شاهد زباله‌گردی نباشیم.

وی ادامه داد: با توجه به اینکه فشار از روی پیمانکاران خدمات شهری برداشته شد، زباله‌گردی هم کاهش پیدا کرد حالا شاید نتوان با قاطعیت از کاهش 80درصدی حرف زد، ولی کاهش داشته است. اما نکته مهم در این زمینه این است که این کاهش به شرطی برقرار می‌ماند که شهرداری از طریق راه‌های دیگر، پیمانکاران را تحت فشار قرار ندهد و به بهانه دریافت وجوهی دیگر، آنها را به انجام اموری مجبور نکند که منجر به بازگشت و افزایش فعالیت زباله‌گردها شود.

پیرهادی گفت: بهترین راهکار در این زمینه انجام تفکیک زباله از مبدأ هست که شهرداری باید از طریق سامانه نوماند انجام دهد هرچند متأسفانه درصد اجرا و موفقیت آن به شدت کم هست و آن‌قدر نیست که بتواند کل زباله‌گردی را برطرف کند. نکته مهم دیگر این است که در حال حاضر برخی پیمانکاران شهرداری، تفکیک زباله را خودشان در ایستگاه‌های پسماند شهرداری انجام می‌دهند.

چرا «مدیریت پسماند و زباله‌گردی تهران» درجا می‌زند؟

تجربه این سه کشور در «اصل مدیریت زباله‌گردی» و تجربه ده‌ها کشور دیگر در «مدیریت حداکثری پسماند» پیشِ روی شهرداری تهران است و شاید پربیراه نباشد که بگوییم راه برون‌رفت از این وضعیت برای همه مشخص است؛ تجربه‌ای که با ایده تولید انرژی از زباله، بسیاری از کشورها را به واردات زباله از دیگر کشورها کشاند و اکنون به جایی رسیده است که به گفته معاون وزیر دادگستری پژوهشگران و دانشمندان ایرانی داخل کشور، ایده تولید آب آشامیدنی استاندارد از زباله را روی میز قرار داده‌اند اما برای اجرای این ایده‌های ناب که ناجی برون‌رفت شهرداری تهران از بحران پسماند و خروج کشور از بحران‌های آب و انرژی است، کسی پا پیش نمی‌گذارد ؛ اما چرا؟

به نظر می‌رسد قدرت مافیای زباله در تهران بیشتر از آن چیزی است که همه ما تصور می‌کنیم؛ قدرتی که برای تصاحب، تملک و حفظ گنجی ده‌ها هزار میلیارد تومانی با هیچ شخص و نهادی سر شوخی و معامله ندارد و اگر احساس کند قدرت و منافعش در خطر است، تا جایی که بتواند سر کیسه را شل می‌کند و اگر هم این روش اجازه نداد، با فشارهای مختلف راه‌ها را می‌بندد!

همیشه این ابهام وجود داشته که یکی از عظیم‌ترین مجموعه‌های صنعتی که مشکل بسیاری از حوزه‌های صنعتی کشور را به لحاظ تولید قطعه حل کرده و حتی در برخی حوزه‌ها در دنیا سرآمد است، چرا برای حل بحران پسماند در تهران و دیگر کلانشهرهای کشور برنامه‌ای ندارد؟ چرا زباله‌سوز آرادکوه تهران مدت‌هاست که از کار افتاده و خبری از تعمیر و فعالیت مجدد آن نیست؟ حتی این سوال کلیدی‌تر هم مطرح است که چطور وقتی روزانه حدود 10 هزار تن زباله در تهران تولید و روانه آرادکوهی می‌شود که زباله‌سوز آن خاموش است، ناگهان خبر از انتقال مخفیانه زباله‌های مازندران به تهران مخابره می‌شود.

ما قوی‌تر هستیم یا مافیا؟

برای رفع این ابهامات و سوالات، تلاش کردیم با مدیران و حتی روابط عمومی این مجموعه صنعتی گفت‌وگو کنیم اما هیچ یک از مدیران آن حاضر به گفت‌وگوی رسمی نشد و دلیل آن را فشارها و تهدیدات سنگین مافیای زباله در تهران اعلام کردند که بعضاً رنگ تهدید جانی هم به خود گرفته است. تهدیدی که شهرداری تهران را به عنوان متولی اصلی مدیریت پسماند و رفع زباله‌گردی، تا حدی به یک تماشاگر تبدیل کرده است.

از معاون وزیر دادگستری پرسیدم آیا واقعاً هیچ توان و اراده‌ای برای مقابله با مافیای زباله وجود ندارد؟

جلالیان این مسئله را یکی از وجوه تقابل اقتدار حاکمیت با شبکه‌های جرم و تخلف دانست و گفت: ما باید بپذیریم که حاکمیتی مقتدر و قاطع داریم، مدعی‌العموم و ضابطان قوی داریم و باید بپذیریم که مافیا نباید از ما قدرتمندتر باشد، که اگر باشد، نشان‌دهنده حاکمیت ضعیف ماست و حاکمیت ما در این حوزه زیر سوال می‌رود. اما الان و در مسئله مدیریت پسماند، با وجود اینکه از اقتدار و قاطعیت لازم در سطح کلان برخوردار هستیم اما در حوزه اجرا درگیر ناهماهنگی و عدم هم‌افزایی و اجرای قانون هستیم.

به گفته او «قانون هیچ‌جا نگفته که باید زباله دفن شود، اما الان در کشور بیش از 90 درصد پسماندها دفن می‌شوند، در حالی که فقط بخش کوچکی بازیافت می‌شود. اگر سیستم بازیافت، شهرک‌های صنعتی پسماند و فرهنگ عمومی ایجاد می‌شد، پسماند به «طلای کثیف» تبدیل و منبع اشتغال سالم می‌شد، نه پدیده‌ی خطرناک زباله‌گردی. » «شاید تا دیروز کسی جرأت نمی‌کرد سراغ این مراکز دپوی غیرمجاز برود اما من الان به شما از پلمب دو سوم این مراکز می‌دهم. قطعاً بهم زدن یک روال و رویه خلاف هم هزینه‌بر و هم زمان‌بر است. روالی که حدود 50سال ادامه داشته و ریشه دوانده، با ورود دو ساله نمی‌توان توقع حذف کامل داشته. مافیا یعنی قدرتی چند وجهی که در هیچ منطق و قالب قانونی نمی‌گنجد. باید با آرامش و مداوم برخورد را انجام داد، اگرچه کار سختی است اما با قدرت و هم‌افزایی در حال انجام آن هستیم.»

شاید مصداق عدم اجرای قانون و عدم هم‌افزایی مثمرثمر را بتوان در این موارد دید: فعالیت گسترده زباله‌گردان‌ها و مراکز غیرمجاز در سطح شهر باوجود ادعای کاهش 80درصدی زباله‌گردی، ادعای استخدام حدود 75درصد زباله‌گردهای تهران در سازمان پسماند و تناقض آن با آمار فعالیت 14هزار نفری زباله‌گردها در تهران، تبدیل شدن خودروهای سامانه نوماند به خودروی زباله‌گرد و روی زمین ماندن مأموریت اصلی آن، فعالیت حوزه‌های مختلف بهره‌بردار در زمینه جمع‌آوری، تفکیک و بازیافت زباله در سطح کشور و خالی ماندن دست شهرداری از این عرصه پرسود چه از نظر مالی و چه از نظر زیباسازی شهر و بهبود سطح سلامت عمومی.

اما سوال اصلی درباره تمام این ابهامات و شبهات این است که آیا این انفعال صرفاً ناشی از اهمال و کوتاهی مدیریتی است یا ناشی از فشارهای مافیایی که شکستن شاخ خود را کاری غیرممکن می‌داند. گزارش‌های بعدی، ابعاد بیشتری از این پدیده را واکاوی خواهد کرد.

انتهای پیام/