روحانی گشایش‌های پسابرجام را نام ببرد

روحانی گشایش‌های پسابرجام را نام ببرد

به گزارش جهان به نقل از مهر، محمدنبی حبیبی دبیر کل حزب موتلفه اسلامی در نشست پایانی دبیران این حزب با اشاره به مطالبی که راجع به پرداخت‌های عجیبی که به برخی از مدیران صورت گرفته، گفت: دولت و دیوان محاسبات موظف به پیگیری پرداختهای غیرقانونی هستند.
 
وی افزود: طبق فراز دوم اصل ۵۳ قانون اساسی هر پرداختی در دستگاه دولتی باید مطابق قانون باشد. قانون پرداخت‌های نجومی را تجویز ‌نمی‌کند. اساساً چنین قانونی وجود ندارد. بی انضباطی مالی در دولت مردم را نا امید می‌کند و در سطح کارمندان و کارکنان دولت احساس بی عدالتی و تبعیض به وجود می‌آورد.
 
حبیبی با اشاره به نظر رئیس دیوان محاسبات که گفته است پرداخت‌های نجومی تخلف است تصریح کرد: سؤال ما این است با این تخلف چه کسی برخورد می‌کند، چرا دیوان از ابزارهای قانونی خود برای برخورد با این تخلف استفاده نمی‌کند.
 
وی در بخش دیگری از سخنان خود بیان داشت: رکود، بیکاری، گرانی به مردم فشار می‌آورد. اما حرکت ملموسی از طرف دولت مشاهده نمی‌شود. رئیس جمهور محترم می‌فرماید بعد از برجام هر روز یک گشایش داریم. آیا می‌توانند پس از گذشت بیش از ۳۰۰ روز از توافق برجام ۳۰۰ گشایش را ایشان در زندگی مردم نام ببرند.
 
دبیر کل حزب موتلفه اسلامی با اشاره به تحریم‌های بانکی بیان داشت: صدای تجار و مؤسسات دولتی و خصوصی بلند است که نمی‌توانند پولی جابجا کنند یا درآمدهای حاصل را آنطور که می‌خواهند خرج کنند. پولهای بلوکه شده ما هنوز آزاد نشده است. دولتهایی که پول‌ها را در اختیار دارند در اروپا و آسیا می‌گویند فقط می‌توانید از ما جنس بخرید. آمریکا زیرساخت‌های تحریم را حفظ کرده است. در حالی که قرار بود به محض انجام تعهدات ما همه تحریم‌ها لغو شود.
 
وی خواستار این شدکه اگر آمریکایی‌ها و غرب، به تعهدات خود در برجام عمل کنند دولت اقدامات برای عمل متقابل را شروع کند.
 
حبیبی همچنین با اشاره به بدعهدی آمریکا اظهار داشت: هیئت نظارت برجام باید از طریق راهکارهای قانونی نقض عهد آمریکایی‌ها را پیگیری کنند. حداقل نمایندگان ملت را در جریان پیگیریهای خود قرار دهند.
 
وی با اشاره به ولنگاری فرهنگی در جامعه تصریح کرد: متأسفانه قانون‌های مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی زمین مانده است این مهم باعث شده نوعی ولنگاری فرهنگی را در جامعه شاهد باشیم.
 
وی افزود: مجلس باید پیگیر اجرای قوانین مربوط به تعیین ارزشهای فرهنگی در جامعه باشد و جلوی ولنگاری فرهنگی را بگیرد.
 
دبیر کل حزب موتلفه اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این بیان رئیس جمهور که رسانه ها سطح توقعات و انتظارات مردم را از برجام بالا برده‌اندتاکید کرد: رسانه‌های منتقد از ابتدای گفتگوها بر عقلانی کردن توقع از مذاکرات تاکید داشتند، رسانه های حمایتگر هم که حمایت می‌کنند. این خود رئیس جمهور بود که گفت حتی آب خوردن ما به برجام مربوط است و پس از توافق آن را آفتاب تابان و فتح‌الفتوح تلقی کرد. حالا که معلوم شده آبی از برجام گرم نمی‌شود نباید رسانه‌ها را متهم کرد.
 
وی افزود: رئیس جمهور باید وزارت خارجه را مسئول پیگیری مشکلات ایجاد شده بر سر اجرای برجام بکند. این مشکلات را باید قبل از مذاکرات در حین مذاکرات و سپس در نتایج مذاکرات پیش‌بینی می‌کردند. حال باید این ضعف را با دیپلماسی فعال با طرفهای مذاکره حل کنند.
 
حبیبی در مورد شأن استاد سبزواری در انقلاب  و ادبیات انقلاب با عرض تسلیت وفات ایشان به محضر مقام معظم رهبری و مردم مسلمان ایران، گفت: مرحوم سبزواری پیشکسوت شعر انقلاب بود او آغازگر سرودهای انقلاب و پدیده انقلاب در سرودن بود.
 
وی افزود: سبزواری هنر خود را در خدمت به مردم و انقلاب به کار گرفت و کارهای ماندگاری در تاریخ ادبیات ایران از خود بجای گذاشت.
 
دبیر کل حزب موتلفه اسلامی در پایان با اشاره به سالروز شهادت شهدای ۲۶ خرداد حزب مؤتلفه اسلامی اظهار داشت: زمانی که به تعبیر شهید والامقام مطهری عضو شورای روحانیت مؤتلفه اسلامی، کارهایی مانند سخنرانی، صدور بیانیه و افعال سیاسی نظیر آنها اثر چندانی در تغییر شرایط آن روزها نداشت و رژیم ددمنش طاغوتی شاهنشاهی سرمست از سرکوب مردم در ۱۵ خرداد ۴۲ روز به روز بر شدت اختناق و ارعاب در فضای سیاسی بعد از ۱۵ خرداد سال ۴۲ می‌افزود و بر طبل حاکمیت مستبدانه و مغرورانه می‌کوبید اقدام مسلحانه مؤتلفه اسلامی که با فتوای مرحوم آیت‌الله العظمی میلانی رضوان‌الله تعالی علیه صورت گرفت، فضای سیاسی کشور را به ضرر رژیم سفاک پهلوی و به سود مبارزان راستینی که در مقابل آن رژیم قرار داشتند، تغییر اساسی داد و فضای ممو از رعب و یأس را شکست. این شهدا به تعبیر مقام معظم رهبری می‌توان گفت که مصداقی از نورالله فی ظلمات الارض بودند. خداوند متعال آنها را با شهداء کربلا محشور بدارد. ان شاءالله

روحانی گشایش‌های پسابرجام را نام ببرد

به گزارش جهان به نقل از مهر، محمدنبی حبیبی دبیر کل حزب موتلفه اسلامی در نشست پایانی دبیران این حزب با اشاره به مطالبی که راجع به پرداخت‌های عجیبی که به برخی از مدیران صورت گرفته، گفت: دولت و دیوان محاسبات موظف به پیگیری پرداختهای غیرقانونی هستند.
 
وی افزود: طبق فراز دوم اصل ۵۳ قانون اساسی هر پرداختی در دستگاه دولتی باید مطابق قانون باشد. قانون پرداخت‌های نجومی را تجویز ‌نمی‌کند. اساساً چنین قانونی وجود ندارد. بی انضباطی مالی در دولت مردم را نا امید می‌کند و در سطح کارمندان و کارکنان دولت احساس بی عدالتی و تبعیض به وجود می‌آورد.
 
حبیبی با اشاره به نظر رئیس دیوان محاسبات که گفته است پرداخت‌های نجومی تخلف است تصریح کرد: سؤال ما این است با این تخلف چه کسی برخورد می‌کند، چرا دیوان از ابزارهای قانونی خود برای برخورد با این تخلف استفاده نمی‌کند.
 
وی در بخش دیگری از سخنان خود بیان داشت: رکود، بیکاری، گرانی به مردم فشار می‌آورد. اما حرکت ملموسی از طرف دولت مشاهده نمی‌شود. رئیس جمهور محترم می‌فرماید بعد از برجام هر روز یک گشایش داریم. آیا می‌توانند پس از گذشت بیش از ۳۰۰ روز از توافق برجام ۳۰۰ گشایش را ایشان در زندگی مردم نام ببرند.
 
دبیر کل حزب موتلفه اسلامی با اشاره به تحریم‌های بانکی بیان داشت: صدای تجار و مؤسسات دولتی و خصوصی بلند است که نمی‌توانند پولی جابجا کنند یا درآمدهای حاصل را آنطور که می‌خواهند خرج کنند. پولهای بلوکه شده ما هنوز آزاد نشده است. دولتهایی که پول‌ها را در اختیار دارند در اروپا و آسیا می‌گویند فقط می‌توانید از ما جنس بخرید. آمریکا زیرساخت‌های تحریم را حفظ کرده است. در حالی که قرار بود به محض انجام تعهدات ما همه تحریم‌ها لغو شود.
 
وی خواستار این شدکه اگر آمریکایی‌ها و غرب، به تعهدات خود در برجام عمل کنند دولت اقدامات برای عمل متقابل را شروع کند.
 
حبیبی همچنین با اشاره به بدعهدی آمریکا اظهار داشت: هیئت نظارت برجام باید از طریق راهکارهای قانونی نقض عهد آمریکایی‌ها را پیگیری کنند. حداقل نمایندگان ملت را در جریان پیگیریهای خود قرار دهند.
 
وی با اشاره به ولنگاری فرهنگی در جامعه تصریح کرد: متأسفانه قانون‌های مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی زمین مانده است این مهم باعث شده نوعی ولنگاری فرهنگی را در جامعه شاهد باشیم.
 
وی افزود: مجلس باید پیگیر اجرای قوانین مربوط به تعیین ارزشهای فرهنگی در جامعه باشد و جلوی ولنگاری فرهنگی را بگیرد.
 
دبیر کل حزب موتلفه اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این بیان رئیس جمهور که رسانه ها سطح توقعات و انتظارات مردم را از برجام بالا برده‌اندتاکید کرد: رسانه‌های منتقد از ابتدای گفتگوها بر عقلانی کردن توقع از مذاکرات تاکید داشتند، رسانه های حمایتگر هم که حمایت می‌کنند. این خود رئیس جمهور بود که گفت حتی آب خوردن ما به برجام مربوط است و پس از توافق آن را آفتاب تابان و فتح‌الفتوح تلقی کرد. حالا که معلوم شده آبی از برجام گرم نمی‌شود نباید رسانه‌ها را متهم کرد.
 
وی افزود: رئیس جمهور باید وزارت خارجه را مسئول پیگیری مشکلات ایجاد شده بر سر اجرای برجام بکند. این مشکلات را باید قبل از مذاکرات در حین مذاکرات و سپس در نتایج مذاکرات پیش‌بینی می‌کردند. حال باید این ضعف را با دیپلماسی فعال با طرفهای مذاکره حل کنند.
 
حبیبی در مورد شأن استاد سبزواری در انقلاب  و ادبیات انقلاب با عرض تسلیت وفات ایشان به محضر مقام معظم رهبری و مردم مسلمان ایران، گفت: مرحوم سبزواری پیشکسوت شعر انقلاب بود او آغازگر سرودهای انقلاب و پدیده انقلاب در سرودن بود.
 
وی افزود: سبزواری هنر خود را در خدمت به مردم و انقلاب به کار گرفت و کارهای ماندگاری در تاریخ ادبیات ایران از خود بجای گذاشت.
 
دبیر کل حزب موتلفه اسلامی در پایان با اشاره به سالروز شهادت شهدای ۲۶ خرداد حزب مؤتلفه اسلامی اظهار داشت: زمانی که به تعبیر شهید والامقام مطهری عضو شورای روحانیت مؤتلفه اسلامی، کارهایی مانند سخنرانی، صدور بیانیه و افعال سیاسی نظیر آنها اثر چندانی در تغییر شرایط آن روزها نداشت و رژیم ددمنش طاغوتی شاهنشاهی سرمست از سرکوب مردم در ۱۵ خرداد ۴۲ روز به روز بر شدت اختناق و ارعاب در فضای سیاسی بعد از ۱۵ خرداد سال ۴۲ می‌افزود و بر طبل حاکمیت مستبدانه و مغرورانه می‌کوبید اقدام مسلحانه مؤتلفه اسلامی که با فتوای مرحوم آیت‌الله العظمی میلانی رضوان‌الله تعالی علیه صورت گرفت، فضای سیاسی کشور را به ضرر رژیم سفاک پهلوی و به سود مبارزان راستینی که در مقابل آن رژیم قرار داشتند، تغییر اساسی داد و فضای ممو از رعب و یأس را شکست. این شهدا به تعبیر مقام معظم رهبری می‌توان گفت که مصداقی از نورالله فی ظلمات الارض بودند. خداوند متعال آنها را با شهداء کربلا محشور بدارد. ان شاءالله

روحانی گشایش‌های پسابرجام را نام ببرد

موسیقی

سردرد دولت ایران در شرایط پسابرجام

سردرد دولت ایران در شرایط پسابرجام

به گزارش جهان به نقل از فارس، نشریه آمریکایی «وایس» در گزارشی پیرامون «بی‌میلی بانک‌های اروپایی به داد و ستد با ایران و نیز شرایط ایران در پسا برجام» اذعان داشت: بی‌میلی بانک‌های اروپایی در تجارت با ایران تهدیدی علیه توافق هسته‌ای ایران با آمریکا و دیگر کشورهای جهانی است که در آن وعده داده شده بود که در عوض کاهش جاه‌طلبی هسته‌ای ایران، تحریم‌ها (هسته‌ای) رفع می‌شوند.

«داگلاس ماگ» وکیل متخصص در امور تحریم‌ها شاغل در دفتر بین‌المللی حقوقی «سایکل» در این زمینه گفت: «آشکارا انتظار می‌رفت که ایران از توافق فوایدی را کسب نماید، اما آن‌ها سودی نمی‌برند زیرا واقعیت این است که بانک‌های اروپایی با ایران داد و ستدی نمی‌کنند.»

کشور‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان پنجشنبه گذشته در بیانیه‌ای مشترک برای تحریک بانک‌های اروپایی به تراکنش مالی با ایران عنوان داشتند: «تجارت با ایران با رعایت قوانین و ضوابط مرتبط مانعی ندارد و بانک‌ها و شرکت‌ها خارجی نباید از معاملات قانونی با ایران اجتناب نمایند.»

در بیانیه پایانی این نشست که «فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم حضور داشت، آمده است: «ما مانع تعامل شرکت‌های بین‌المللی یا نهادهای مالی با ایران تا زمانی‌که از قوانین و ضوابط مربوطه تبعیت کند، نخواهیم شد.»

در بخش دیگر این بیانیه آمده است: «این چهار کشور راهنمای جامعی در مورد دامنه تحریم‌های لغو شده و تحریم‌هایی که همچنان به قوت خود باقی است، ارائه کرده‌اند. ممکن است شرکت‌ها همچنان سوال‌هایی در ارتباط با برخی تحریم‌های خاص داشته باشند که ما آماده‌ایم به فوریت توضیحات لازم در این خصوص را ارائه نماییم.»

وایس در ادامه این گزارش نوشت: بانک‌های اروپایی هنوز از تعامل با ایران بیم دارند زیرا می‌ترسند که انجام تراکنش با دلار آمریکا با ایران که هنوز بر اساس قوانین آمریکا ممنوع است، خطراتی را برای آن‌ها در بر داشته باشد. از سویی دیگر آن‌ها از انتخاب «دونالد ترامپ» نامزد جمهوریخواه ریاست جمهوری آمریکا به عنوان رییس جمهور جدید می‌ترسند که برجام را همانطور که وعده داده است، پاره نماید.

در ادامه این گزارش آمده است: با وجودی‌که ایران در حال فروش نفت بیشتر و خرید جت‌، قطار و موارد دیگر است، این کشور هنوز اقتصادش آنطور که مذاکره کننده‌گان بعد از امضای توافق جنجالی هسته‌ای پیش بینی کرده بودند رونق نیافته است.

نشریه آمریکایی سپس با صراحت نوشت: این وضعیت به سردرد مقام‌های ارشد دولت ایران  که شهرت و اعتبار خود را پای مذاکرات هسته‌ای گذاشتند بدل و البته خشم طبقه عادی مردم ایران را نیز موجب شده است.

«آرین طباطبایی» تحلیلگر دانشگاه «جورج تاون» واشنگتن در این زمینه گفت:  «اصولگرایان ایران که پیشتر  در باره این‌که آمریکا در واقع مایل به رفع تحریم های ضد ایرانی نیست هشدار داده بودند، اینک صحت گفته‌های خود را می‌بینند و در عین حال عامه مردم نیز بسیار عصبانی هستند. شادی و شعف و هیجان فوری پسا برجام اینک جای خود را به سرخوردگی داده  است.»

«سام برهانی» دیگر وکیل بین‌المللی امور تحریم‌ها نظری دیگری دارد و می‌گوید: «خصومت بین ایران و آمریکا  بیش از توافق هسته‌ای است. هر دو دولت ضرورت دارد که نشان دهند توافق هسته‌ای در متقاعد کردن منتقدان در واشنگتن دی.سی و تهران برای حل دیگر موارد مورد بحث نیز کارایی دارد.»

سردرد دولت ایران در شرایط پسابرجام

به گزارش جهان به نقل از فارس، نشریه آمریکایی «وایس» در گزارشی پیرامون «بی‌میلی بانک‌های اروپایی به داد و ستد با ایران و نیز شرایط ایران در پسا برجام» اذعان داشت: بی‌میلی بانک‌های اروپایی در تجارت با ایران تهدیدی علیه توافق هسته‌ای ایران با آمریکا و دیگر کشورهای جهانی است که در آن وعده داده شده بود که در عوض کاهش جاه‌طلبی هسته‌ای ایران، تحریم‌ها (هسته‌ای) رفع می‌شوند.

«داگلاس ماگ» وکیل متخصص در امور تحریم‌ها شاغل در دفتر بین‌المللی حقوقی «سایکل» در این زمینه گفت: «آشکارا انتظار می‌رفت که ایران از توافق فوایدی را کسب نماید، اما آن‌ها سودی نمی‌برند زیرا واقعیت این است که بانک‌های اروپایی با ایران داد و ستدی نمی‌کنند.»

کشور‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان پنجشنبه گذشته در بیانیه‌ای مشترک برای تحریک بانک‌های اروپایی به تراکنش مالی با ایران عنوان داشتند: «تجارت با ایران با رعایت قوانین و ضوابط مرتبط مانعی ندارد و بانک‌ها و شرکت‌ها خارجی نباید از معاملات قانونی با ایران اجتناب نمایند.»

در بیانیه پایانی این نشست که «فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم حضور داشت، آمده است: «ما مانع تعامل شرکت‌های بین‌المللی یا نهادهای مالی با ایران تا زمانی‌که از قوانین و ضوابط مربوطه تبعیت کند، نخواهیم شد.»

در بخش دیگر این بیانیه آمده است: «این چهار کشور راهنمای جامعی در مورد دامنه تحریم‌های لغو شده و تحریم‌هایی که همچنان به قوت خود باقی است، ارائه کرده‌اند. ممکن است شرکت‌ها همچنان سوال‌هایی در ارتباط با برخی تحریم‌های خاص داشته باشند که ما آماده‌ایم به فوریت توضیحات لازم در این خصوص را ارائه نماییم.»

وایس در ادامه این گزارش نوشت: بانک‌های اروپایی هنوز از تعامل با ایران بیم دارند زیرا می‌ترسند که انجام تراکنش با دلار آمریکا با ایران که هنوز بر اساس قوانین آمریکا ممنوع است، خطراتی را برای آن‌ها در بر داشته باشد. از سویی دیگر آن‌ها از انتخاب «دونالد ترامپ» نامزد جمهوریخواه ریاست جمهوری آمریکا به عنوان رییس جمهور جدید می‌ترسند که برجام را همانطور که وعده داده است، پاره نماید.

در ادامه این گزارش آمده است: با وجودی‌که ایران در حال فروش نفت بیشتر و خرید جت‌، قطار و موارد دیگر است، این کشور هنوز اقتصادش آنطور که مذاکره کننده‌گان بعد از امضای توافق جنجالی هسته‌ای پیش بینی کرده بودند رونق نیافته است.

نشریه آمریکایی سپس با صراحت نوشت: این وضعیت به سردرد مقام‌های ارشد دولت ایران  که شهرت و اعتبار خود را پای مذاکرات هسته‌ای گذاشتند بدل و البته خشم طبقه عادی مردم ایران را نیز موجب شده است.

«آرین طباطبایی» تحلیلگر دانشگاه «جورج تاون» واشنگتن در این زمینه گفت:  «اصولگرایان ایران که پیشتر  در باره این‌که آمریکا در واقع مایل به رفع تحریم های ضد ایرانی نیست هشدار داده بودند، اینک صحت گفته‌های خود را می‌بینند و در عین حال عامه مردم نیز بسیار عصبانی هستند. شادی و شعف و هیجان فوری پسا برجام اینک جای خود را به سرخوردگی داده  است.»

«سام برهانی» دیگر وکیل بین‌المللی امور تحریم‌ها نظری دیگری دارد و می‌گوید: «خصومت بین ایران و آمریکا  بیش از توافق هسته‌ای است. هر دو دولت ضرورت دارد که نشان دهند توافق هسته‌ای در متقاعد کردن منتقدان در واشنگتن دی.سی و تهران برای حل دیگر موارد مورد بحث نیز کارایی دارد.»

سردرد دولت ایران در شرایط پسابرجام

اخبار دنیای دیجیتال

رسوایی پسابرجام!

رسوایی پسابرجام!

خبرگزاری فارس: رسوایی پسابرجام!

 «حسین قدیانی» در روزنامه «وطن‌امروز» نوشت:

 اعتراف وندی شرمن مبنی بر اینکه «حتی در صورت شکست مذاکرات، گزینه نظامی در دستور کار نبود» یک دلیل واضح بیشتر ندارد که آن را هم خود این «روباه نقره‌ای» در نهایت اختصار توضیح می‌دهد؛ «استفاده از گزینه نظامی، مشکلات آمریکا را بیشتر می‌کرد». لذا هر چند از قبل معلوم بود ادعای اوباما درباره روی میز بودن گزینه نظامی، لافی بیش نیست لیکن این «اعتراف تاریخی» بیش از پیش لاف بودن آن ادعا را مشخص کرد. ایضا لاف بودن ادعای دیگری را که نه دشمن، بلکه دشمن‌دوستان علی‌الدوام در تنور آن می‌دمند؛ «اگر برجام نبود، حمله آمریکا به ایران حتمی بود»! بندگان کدخدا برای «برجام بی‌دستاورد» این دروغ بزرگ را نگویند، دیگر چه بگویند؟! واقعیت اما آن است که برجام هرگز مانعی برای حمله فرضی شیطان بزرگ به ما نبوده. نوشتم «فرضی» برای آنکه اساسا قرار بر حمله‌ای نبوده! صدالبته استفاده از گزینه نظامی علیه ایران، خواب هر روزه یانکی‌هاست اما با خواب و رویا که قرار و مدار حاصل نمی‌شود! آمریکا اگر توانش را می‌داشت و اگر مقرون به صرفه می‌دید، یک ثانیه در حمله نظامی به ایران تردید نمی‌کرد. اینکه شرمن می‌گوید، یک ترجمه دیگرش هم می‌شود این؛ «اگر استفاده از گزینه نظامی، کاهنده مشکلات آمریکا بود و نفعی در پی می‌داشت، حتما به ایران حمله می‌کردیم»! این همه نشان می‌دهد برجام اگرچه در افزایش طول عمر، قد، قطر بازو، میزان بینایی و کاهش خطر ابتلای ایرانیان به آرتروز ناحیه گردن، ایضا بهتر شدن سیستم ABS پراید بسیار مؤثر است(!) لیکن هرگز نمی‌تواند اندک منتی بر سر امنیت این مرز و بوم بگذارد. به این مهم، هم می‌توان از زاویه یک عقل سلیم پی برد، هم از دریچه اعتراف وندی شرمنی که طرف مذاکره آقایان بوده و ابواب جمعی همان پرزیدنت مبادی ادب و هوش! براستی چیست برجام؟! هیچ الا آنکه قرون ماضی، شیخ اجل در نهایت زیبایی شرحش داد؛ «دشمن چو از همه حیلتی فروماند، سلسله دوستی بجنباند. پس آنگاه به دوستی کارها کند که هیچ دشمن نتواند». برجام یعنی همین! و دقیقا یعنی همین! حقا که باید دید یانکی‌ها در ورای جنگ فرضی با ایران دنبال چه امتیازاتی بودند که مثلا از ما بگیرند؟! آیا جز این است که برجام، همه آن امتیازات را به دشمن ارزانی داشته، آن‌هم بدون آنکه خصم قداره‌بند را به زحمت استفاده از گزینه نظامی بیندازد؟! قطع به یقین و با توجه به مشکلات روزافزون کاخ سفید که خیلی نمی‌توانست دنبال حمله نظامی حداکثری به ایران- نیز اهداف حداکثری از این حمله- باشد، استفاده از گزینه نظامی، تنها می‌توانست مثلا منجر به ویرانی فلان تأسیسات هسته‌ای ما بشود با این هدف که فلان بخش هسته‌ای تعطیل و بهمان بخش هسته‌ای تعلیق شود و در عین حال، تحریم‌ها هم کماکان ادامه داشته باشد! آیا برجام، همین را به دشمن ارزانی نداشته؟! که دولت محترم برود با دست خودش در صنعت هسته‌ای را گل بگیرد، سیمان بگیرد؛ در عوض، تحریم‌ها هم به قوت خود باقی مانده باشد هیچ، هر چند روز در میان، شاهد تحریمی جدید باشیم، به بهانه‌ای جدید! این هم هیچ! حضرت کدخدا، همان کدخدایی که مدعی بودند باید به جای اروپایی‌ها برویم با خود آمریکا مذاکره کنیم تا هم تحریم برداشته شود، هم بسیاری مشکلات حل شود، چنان وقیح و پررو شده که یک روز علیه DNA خون ایرانی‌ها حرف خارج از قاعده می‌زند، یک روز علیه خلیج‌فارس و حضور جگرگوشه‌های وطن در خلیج خودمان و سرزمین خودمان، یک روز علیه توان موشکی‌مان و هر روز علیه امری و نکته‌ای، گو اینکه برجام، این توهم را و شاید این تصور را در ذهن دشمن پدید آورده که با دولت زمان قاجار طرف است! لیکن این هم هیچ! چه کنیم با این یکی که برمی‌دارد و در روشن‌ترین روز ممکن،
۲ میلیارد دلار از اموال ایران و ایرانیان را مصادره می‌کند، آن‌هم در دوره برجام و پسابرجام! در دوره‌ای که قرار بود دشمن، خیر سرش برخورد محترمانه‌ای با ما داشته باشد! و چقدر هم محترمانه! آنقدر که حتی صدای آقایان روحانی و ظریف را هم بلند کند لااقل درباره همین مصادره! که یکی‌شان از این کار یانکی‌ها با عنوان «راهزنی بین‌المللی» یاد کند و آن دیگری «دزدی خیابانی»! دوره برجام و دزدی خیابانی؟! دوره پسابرجام و راهزنی بین‌المللی؟! یعنی فقط یک لاف گزاف بود آن همه ادعا که اگر ما با خود آمریکایی‌ها وارد مذاکره شویم، ال می‌شود و بل می‌شود؟! این هم اخبار دوره آن مذاکره! و اخبار دوره آن پسامذاکره! برجام! و پسابرجام! و آن‌وقت شگفتا از آقای رفسنجانی که اخیرا مدعی شدند؛ «اگر دولت دستاوردهای برجام را بگوید، منتقدان پیش خانواده‌های خود شرمنده می‌شوند»! من البته کاری با ایشان ندارم، چرا که مدت‌هاست بنای خود را بر فرار از منطق گذاشته! سوالم از شما مخاطبان آشناست! دستاورد برجام مبنی بر همین «راهزنی بین‌المللی» یا «دزدی خیابانی» چه واکنشی را باید در حضرات برانگیزد؟! این وسط، یک جو اگر غیرت و عرق ملی در کار بود، حکم به چه واکنشی می‌داد؟! فقط و فقط شکایت به فلان دادگاه که در اغلب موارد، معلوم شده ریزه‌خوار و جیره‌خوار همین یانکی‌هاست یا اقدامی در مقام عمل؟! و لااقل در حداقل تناسب با آنچه خود آقایان از آن با عنوان «دزدی خیابانی و راهزنی بین‌المللی» یاد کرده‌اند؟! اقدامی عاجل و قاطع که متوقف کند دستبرد دشمن را. آن واکنش می‌تواند به از سرگیری فعالیت فلان سایت هسته‌ای باشد یا حتی کلید زدن ساخت یک نیروگاه جدید یا چه می‌دانم! خیلی واکنش‌های دیگر. باورم هست دشمن را اگر عنداللزوم تنبیه نکنی، سیلی دیگری از او خواهی خورد! مصادره صورت گرفته، آن‌هم در دوره برجام و پسابرجام، آن‌هم با آن‌همه وعده و وعید، فراتر از آنکه «نقض برجام» باشد، «رسوایی برجام» است! رسوایی برای آمریکا و البته رسوایی برای بعضی‌ها در داخل، اگر که در فقدان یک جو غیرت، فقط بسنده کنند به مشتی حرف!
***
راستش عجیب ذهنم درگیر این رزمندگان مدافع حرم است! این دوستان، این شهدا، این جگرگوشه‌ها، واقعیت آن است که هم مایه امنیت ما هستند، هم مایه افتخار و آبروی ما! گاهی نگاه می‌کنم به سن و سال این شهدای مدافع حرم، از زنده بودن خودم خجالت می‌کشم! چه بود واقعا سهم ایشان از زندگی؟! جز مشتی طعنه و کنایه؟! هیهات! این دردانه‌های نازنین، از بسیجی بودن فقط ریش گذاشتنش را بلد نبودند! این را هم بلد بودند که چگونه پست‌ترین اشقیای تمام تاریخ را در همان بیرون مرزها نگه دارند، بلکه خاک مقدس وطن، آلوده به وجود حرامیان نشود! این را هم بلد بودند که چگونه با دختری خردسال و شیرین‌زبان وداع کنند، وقتی پای جهاد با دشمن یعنی هدفی والاتر در میان است! این را هم بلد بودند که تهمت‌باران شوند اما هیچ نگویند و نه با زبان، بلکه با خون سرخ و مطهر خود، از خویشتن دفاع کنند! اینک سال‌ها بعد از جنگ، دنیا دید و فهمید که نسل بسیجی هرگز منقرض نشده است! و راه و رسم شهادت هرگز کورشدنی نیست! سابقه جنگ بسیجیان نسل من، هرگز محدود به خاکی شدن چفیه در سرزمین راهیان نور نمی‌شود! دوره زخم زبان گذشت بچه‌ها! برای شما دیگر این دوره تمام شد! و ثبت شد بر جریده تاریخ این مملکت، شهادت شما عزیزان در جبهه خان‌طومان! جنگ در جایی که وطن نیست، برای آنکه جنگ در جایی که وطن هست، رخ ندهد! ملی‌گراها باید ملی‌گرایی را در مکتب همین شهدا بیاموزند! تا در این مملکت، بسیجی هست، باید هم دشمن اعتراف کند به عجز خود! گذشت دوره‌ای که مثل این روزها، مثل این روزهای سرشار از عطر «الی بیت‌المقدس» بسیجی مشغول جنگ در جاده‌های منتهی به خرمشهر باشد! اگر بسیجی در مسجد جامع خرمشهر نماز خواند، در قدس شریف هم می‌خواند! بابت تربیت چنین بسیجیانی، درود خداوند بر تو‌ ای فرمانده کل قوا! الحق که امام عاشوراییانی…

رسوایی پسابرجام!

(image)

 «حسین قدیانی» در روزنامه «وطن‌امروز» نوشت:

 اعتراف وندی شرمن مبنی بر اینکه «حتی در صورت شکست مذاکرات، گزینه نظامی در دستور کار نبود» یک دلیل واضح بیشتر ندارد که آن را هم خود این «روباه نقره‌ای» در نهایت اختصار توضیح می‌دهد؛ «استفاده از گزینه نظامی، مشکلات آمریکا را بیشتر می‌کرد». لذا هر چند از قبل معلوم بود ادعای اوباما درباره روی میز بودن گزینه نظامی، لافی بیش نیست لیکن این «اعتراف تاریخی» بیش از پیش لاف بودن آن ادعا را مشخص کرد. ایضا لاف بودن ادعای دیگری را که نه دشمن، بلکه دشمن‌دوستان علی‌الدوام در تنور آن می‌دمند؛ «اگر برجام نبود، حمله آمریکا به ایران حتمی بود»! بندگان کدخدا برای «برجام بی‌دستاورد» این دروغ بزرگ را نگویند، دیگر چه بگویند؟! واقعیت اما آن است که برجام هرگز مانعی برای حمله فرضی شیطان بزرگ به ما نبوده. نوشتم «فرضی» برای آنکه اساسا قرار بر حمله‌ای نبوده! صدالبته استفاده از گزینه نظامی علیه ایران، خواب هر روزه یانکی‌هاست اما با خواب و رویا که قرار و مدار حاصل نمی‌شود! آمریکا اگر توانش را می‌داشت و اگر مقرون به صرفه می‌دید، یک ثانیه در حمله نظامی به ایران تردید نمی‌کرد. اینکه شرمن می‌گوید، یک ترجمه دیگرش هم می‌شود این؛ «اگر استفاده از گزینه نظامی، کاهنده مشکلات آمریکا بود و نفعی در پی می‌داشت، حتما به ایران حمله می‌کردیم»! این همه نشان می‌دهد برجام اگرچه در افزایش طول عمر، قد، قطر بازو، میزان بینایی و کاهش خطر ابتلای ایرانیان به آرتروز ناحیه گردن، ایضا بهتر شدن سیستم ABS پراید بسیار مؤثر است(!) لیکن هرگز نمی‌تواند اندک منتی بر سر امنیت این مرز و بوم بگذارد. به این مهم، هم می‌توان از زاویه یک عقل سلیم پی برد، هم از دریچه اعتراف وندی شرمنی که طرف مذاکره آقایان بوده و ابواب جمعی همان پرزیدنت مبادی ادب و هوش! براستی چیست برجام؟! هیچ الا آنکه قرون ماضی، شیخ اجل در نهایت زیبایی شرحش داد؛ «دشمن چو از همه حیلتی فروماند، سلسله دوستی بجنباند. پس آنگاه به دوستی کارها کند که هیچ دشمن نتواند». برجام یعنی همین! و دقیقا یعنی همین! حقا که باید دید یانکی‌ها در ورای جنگ فرضی با ایران دنبال چه امتیازاتی بودند که مثلا از ما بگیرند؟! آیا جز این است که برجام، همه آن امتیازات را به دشمن ارزانی داشته، آن‌هم بدون آنکه خصم قداره‌بند را به زحمت استفاده از گزینه نظامی بیندازد؟! قطع به یقین و با توجه به مشکلات روزافزون کاخ سفید که خیلی نمی‌توانست دنبال حمله نظامی حداکثری به ایران- نیز اهداف حداکثری از این حمله- باشد، استفاده از گزینه نظامی، تنها می‌توانست مثلا منجر به ویرانی فلان تأسیسات هسته‌ای ما بشود با این هدف که فلان بخش هسته‌ای تعطیل و بهمان بخش هسته‌ای تعلیق شود و در عین حال، تحریم‌ها هم کماکان ادامه داشته باشد! آیا برجام، همین را به دشمن ارزانی نداشته؟! که دولت محترم برود با دست خودش در صنعت هسته‌ای را گل بگیرد، سیمان بگیرد؛ در عوض، تحریم‌ها هم به قوت خود باقی مانده باشد هیچ، هر چند روز در میان، شاهد تحریمی جدید باشیم، به بهانه‌ای جدید! این هم هیچ! حضرت کدخدا، همان کدخدایی که مدعی بودند باید به جای اروپایی‌ها برویم با خود آمریکا مذاکره کنیم تا هم تحریم برداشته شود، هم بسیاری مشکلات حل شود، چنان وقیح و پررو شده که یک روز علیه DNA خون ایرانی‌ها حرف خارج از قاعده می‌زند، یک روز علیه خلیج‌فارس و حضور جگرگوشه‌های وطن در خلیج خودمان و سرزمین خودمان، یک روز علیه توان موشکی‌مان و هر روز علیه امری و نکته‌ای، گو اینکه برجام، این توهم را و شاید این تصور را در ذهن دشمن پدید آورده که با دولت زمان قاجار طرف است! لیکن این هم هیچ! چه کنیم با این یکی که برمی‌دارد و در روشن‌ترین روز ممکن،
۲ میلیارد دلار از اموال ایران و ایرانیان را مصادره می‌کند، آن‌هم در دوره برجام و پسابرجام! در دوره‌ای که قرار بود دشمن، خیر سرش برخورد محترمانه‌ای با ما داشته باشد! و چقدر هم محترمانه! آنقدر که حتی صدای آقایان روحانی و ظریف را هم بلند کند لااقل درباره همین مصادره! که یکی‌شان از این کار یانکی‌ها با عنوان «راهزنی بین‌المللی» یاد کند و آن دیگری «دزدی خیابانی»! دوره برجام و دزدی خیابانی؟! دوره پسابرجام و راهزنی بین‌المللی؟! یعنی فقط یک لاف گزاف بود آن همه ادعا که اگر ما با خود آمریکایی‌ها وارد مذاکره شویم، ال می‌شود و بل می‌شود؟! این هم اخبار دوره آن مذاکره! و اخبار دوره آن پسامذاکره! برجام! و پسابرجام! و آن‌وقت شگفتا از آقای رفسنجانی که اخیرا مدعی شدند؛ «اگر دولت دستاوردهای برجام را بگوید، منتقدان پیش خانواده‌های خود شرمنده می‌شوند»! من البته کاری با ایشان ندارم، چرا که مدت‌هاست بنای خود را بر فرار از منطق گذاشته! سوالم از شما مخاطبان آشناست! دستاورد برجام مبنی بر همین «راهزنی بین‌المللی» یا «دزدی خیابانی» چه واکنشی را باید در حضرات برانگیزد؟! این وسط، یک جو اگر غیرت و عرق ملی در کار بود، حکم به چه واکنشی می‌داد؟! فقط و فقط شکایت به فلان دادگاه که در اغلب موارد، معلوم شده ریزه‌خوار و جیره‌خوار همین یانکی‌هاست یا اقدامی در مقام عمل؟! و لااقل در حداقل تناسب با آنچه خود آقایان از آن با عنوان «دزدی خیابانی و راهزنی بین‌المللی» یاد کرده‌اند؟! اقدامی عاجل و قاطع که متوقف کند دستبرد دشمن را. آن واکنش می‌تواند به از سرگیری فعالیت فلان سایت هسته‌ای باشد یا حتی کلید زدن ساخت یک نیروگاه جدید یا چه می‌دانم! خیلی واکنش‌های دیگر. باورم هست دشمن را اگر عنداللزوم تنبیه نکنی، سیلی دیگری از او خواهی خورد! مصادره صورت گرفته، آن‌هم در دوره برجام و پسابرجام، آن‌هم با آن‌همه وعده و وعید، فراتر از آنکه «نقض برجام» باشد، «رسوایی برجام» است! رسوایی برای آمریکا و البته رسوایی برای بعضی‌ها در داخل، اگر که در فقدان یک جو غیرت، فقط بسنده کنند به مشتی حرف!
***
راستش عجیب ذهنم درگیر این رزمندگان مدافع حرم است! این دوستان، این شهدا، این جگرگوشه‌ها، واقعیت آن است که هم مایه امنیت ما هستند، هم مایه افتخار و آبروی ما! گاهی نگاه می‌کنم به سن و سال این شهدای مدافع حرم، از زنده بودن خودم خجالت می‌کشم! چه بود واقعا سهم ایشان از زندگی؟! جز مشتی طعنه و کنایه؟! هیهات! این دردانه‌های نازنین، از بسیجی بودن فقط ریش گذاشتنش را بلد نبودند! این را هم بلد بودند که چگونه پست‌ترین اشقیای تمام تاریخ را در همان بیرون مرزها نگه دارند، بلکه خاک مقدس وطن، آلوده به وجود حرامیان نشود! این را هم بلد بودند که چگونه با دختری خردسال و شیرین‌زبان وداع کنند، وقتی پای جهاد با دشمن یعنی هدفی والاتر در میان است! این را هم بلد بودند که تهمت‌باران شوند اما هیچ نگویند و نه با زبان، بلکه با خون سرخ و مطهر خود، از خویشتن دفاع کنند! اینک سال‌ها بعد از جنگ، دنیا دید و فهمید که نسل بسیجی هرگز منقرض نشده است! و راه و رسم شهادت هرگز کورشدنی نیست! سابقه جنگ بسیجیان نسل من، هرگز محدود به خاکی شدن چفیه در سرزمین راهیان نور نمی‌شود! دوره زخم زبان گذشت بچه‌ها! برای شما دیگر این دوره تمام شد! و ثبت شد بر جریده تاریخ این مملکت، شهادت شما عزیزان در جبهه خان‌طومان! جنگ در جایی که وطن نیست، برای آنکه جنگ در جایی که وطن هست، رخ ندهد! ملی‌گراها باید ملی‌گرایی را در مکتب همین شهدا بیاموزند! تا در این مملکت، بسیجی هست، باید هم دشمن اعتراف کند به عجز خود! گذشت دوره‌ای که مثل این روزها، مثل این روزهای سرشار از عطر «الی بیت‌المقدس» بسیجی مشغول جنگ در جاده‌های منتهی به خرمشهر باشد! اگر بسیجی در مسجد جامع خرمشهر نماز خواند، در قدس شریف هم می‌خواند! بابت تربیت چنین بسیجیانی، درود خداوند بر تو‌ ای فرمانده کل قوا! الحق که امام عاشوراییانی…

رسوایی پسابرجام!

فروش بک لینک

wolrd press news

وکیل مدافعان ایرانیِ «غارت آمریکایی» در پسابرجام/ آیا برداشت ۲ میلیارد دلار از پول‌های ایران ربطی به برجام‌ ندارد؟

وکیل مدافعان ایرانیِ «غارت آمریکایی» در پسابرجام/ آیا برداشت ۲ میلیارد دلار از پول‌های ایران ربطی به برجام‌ ندارد؟

گروه سیاست جهان نیوزـ آقای وزیر پشت میز مذاکره نشسته و آب میوه‌اش را سرمی‌کشد؛ بحث های دوطرف به موضوع آزاد کردن پول‌های بلوکه شده ایران رسیده ؛ اما همزمان هزاران کیلومتر دورتر جلسه دیگری در واشنگتن در حال برگزاری است و موضوع مشخصی دارد، «پرداخت غرامت به بازماندگان حوادث تروریستی که ایران در آنها دخالت داشته است…»

خبر بازتاب وسیعی در رسانه‌های داخلی داشت؛ دیوان عالی آمریکا حکم دادگاه فدرال این کشور مبنی بر پرداخت مبلغ 1میلیارد و 750 میلیون دلار (که البته در میان رسانه‌ها به برداشت 2 میلیارد دلاری معروف شد) به بازماندگان حادثه انفجار در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت به سال 1983 از محل دارایی‌های بلوکه‌شده ایران در آمریکا را تائید کرد.

این یعنی برداشت نزدیک به 2 میلیارد دلار از پول‌هایی که شاید قرار بود بر اساس توافق هسته ای آزاد شود؛ حالا بین خانواده سربازانی تقسیم خواهد شد که مانند دولت آمریکا معتقدند ایران، عامل اصلی بمب‌گذاری در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت است.

شاید این اولین بار نباشد که آمریکایی‌ها ایران و حتی کشورهای دیگر را به اتهام دست‌داشتن در عملیات تروریستی علیه شهروندان این کشور، به پرداخت غرامت متهم می‌کنند اما توافقی که در تابستان و زمستان سال گذشته امضا و اجرایی شد، قرار بود دارایی‌های بلوکه شده ایران در آمریکا را آزاد کند ولی اوضاع آنطور که برخی فکر می‌کردند پیش نرفت.

با مرور روند صادر شدن این حکم و دقت بر روی تاریخ‌های مختلفی که تا زمان قطعی شدن آن وجود دارد، این احتمال ایجاد می‌شود که آمریکایی‌ها درست همزمان با لبخند‌های دیپلماتیک پشت میز مذاکره، در حال یک برنامه‌ریزی حساب شده بودند؛ برنامه‌ای که تلاش می کرد که اگر دیپلمات‌ها مجبور شدند در مذاکرات امتیازی به ایران دهند، با اقداماتی مشخص، ایران را از رسیدن به آن امتیاز محروم کنند.

«برجام» اما در این میان یک علامت سوال بزرگ را برای افکار عمومی ایجاد کرده است؛ همه این روزها می‌خواهند بدانند پول‌هایی که قرار بود به ایران بازگردد، به سرنوشت این 1میلیارد و 750 میلیون دلار دچار خواهد شد؟

اتهام آمریکایی به وقت «بیروت»

اکتبر سال 1983؛ انفجاری در بیروت در مقر تفنگداران آمریکایی و فرانسوی رخ می دهد و 241 تفنگدار به همراه تعدادی از عناصر ارشد سازمان جاسوسی آمریکا کشته می‌شوند؛ با اینکه جنبش جهاد اسلامی مسئولیت این انفجار را می پذیرد، ولی آمریکایی ها ایران را به عنوان حامی جنبش های فلسطینی و لبنانی مسئول این انفجار می دانند.

20 سال بعد در اواخر سال 2003 میلادی، پرونده‌ای در دادگاه فدرال آمریکا به جریان می‌افتد که موضوع آن پرداخت غرامت به خانواده‌های انفجار بیروت بود؛ دادگاهی که در نهایت در سال 2007 حکم خود را مبنی بر پرداخت 2 میلیارد و 650 میلیون دلار به بازماندگان این واقعه، اعلام می‌کند.

در طول این مدت، چنین ادعایی همواره از سوی ایران رد می شد و از سوی دیگر نیز محل مشخصی برای پرداخت این غرامت مشخص نشده بود؛ اما آمریکایی‌ها دست روی دست نگذاشتند.

سال 2012 کنگره آمریکا قانونی را با عنوان «کاهش تهدیدهای حقوق بشر ایران و سوریه» به تصویب رساند که بر اساس آن برداشت از حساب های بانک مرکزی ایران و پرداخت غرامت به قربانیان انفجارهای تروریستی که به اعتقاد آمریکایی‌ها ایران در آن دست داشته را، قانونی شد.

اوباما رئیس جمهور آمریکا نیز مصوبه کنگره را چند روز بعد تائید کرد تا دست دادگاه های آمریکایی برای برداشت از حساب های بلوکه شده ایران در این کشور باز باشد.

با روی کار آمدن دولت یازدهم و شروع مذاکرات هسته‌ای و در میان هیاهوهای مذاکره، دیگر کمتر صدای حکم دادگاه آمریکایی حداقل در رسانه های داخلی شنیده شد؛ به شکلی که کمتر رسانه‌ای دیگر پیگیر محکومیت 2 میلیاردی ایران از سوی دادگاه فدرال آمریکا بود ولی آمریکایی‌ها همچنان در حال پیشبرد میز بازی بودند.

مهرماه سال 93 در اوج مذاکرات هسته ای یک قاضی دیگر نیز رای به پرداخت غرامتی به مبلغ 1میلیارد و 450 میلیون دلار به بازماندگان کشته شدگان در انفجار بیروت شد؛ حالا دیگر بانک مرکزی احساس کرده بود که احتمال دارد آمریکایی‌ها دست به چنین برداشتی از حساب‌های بلوکه شده ایران بزنند؛ حساب‌هایی که حامیان مذاکرات هسته‌ای آزاد شدن پول‌های موجود در آن‌ها را یکی از عواید مذاکرات هسته‌ای عنوان می‌کردند.

مهرماه سال 94 یعنی سه ماه پس از امضای توافق هسته‌ای، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران درخواست فرجام‌خواهی خود را به دیوان عالی آمریکا تقدیم می‌کند؛ درخواستی که از سوی دیوان عالی آمریکا رد شده و در نهایت حکم دادگاه‌های فدرال آمریکا تائید می‌شود؛ این یعنی آمریکایی‌ها حالا می‌توانند نزدیک به 2 میلیارد دلار از دارایی‌های ایران را بدون هیچگونه مشکلی! برداشت کنند.

بعد از صدور این حکم، علامت سوال هایی به وجود آمد؛ برخی معتقد بودند که این حکم دادگاه های آمریکایی در واقع نقض آشکار برجام از سوی آمریکا است؛ اما زودتر از آنکه آمریکایی‌ها درباره اینکه چنین اقدامی نقض برجام هست یا نه، دیپلمات‌های ایران موضع خود را درباره این حکم علنی کردند؛ موضعی که برای برخی دور از انتظار بود.

وکیل مدافعان ایرانی نقض «برجام»/ وقتی غارت اموال ایران ربطی به «برجام» ندارد!

ظریف آماده می شد که برای دومین بار طی سه روز گذشته با جان کری وزیر خارجه آمریکا ملاقات کند؛ عراقچی نیز در وین خود را برای جلسه با معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا آماد می‌کرد که خبر تائید حکم دیوان عالی آمریکا درباره محکومیت ایران، منتشر شد.

جان کربی سخنگوی کاخ سفید ساعتی بعد از انتشار این خبر، تاکید کرد که کاخ سفید به دلیل آنکه رئیس جمهور اوباما در سال 2012 قانون مربوط به این برداشت را تائید کرده، از حکم دیوان عالی آمریکا حمایت می‌کند.

ظریف وزیر امور خارجه ایران قبل از شرکت در جلسه با جان کری در برابر سوال خبرنگاران پیرامون این حکم قرار گرفت و گفت: «دولت آمریکا کاملا اطلاع دارد که ما این رای دادگاه را به رسمیت نمی‌شناسیم و هر اقدامی علیه اموال جمهوری اسلامی ایران انجام دهند بعدا مجبورند آن را جبران کنند و اموال ایران را پس بدهند.»

او تلویحا در برابر این سوال که موضوع جلسه دوم وی با وزیر امور خارجه آمریکا چه خواهد بود، تصریح کرد که موضوع بحث برجام است؛ این یعنی قرار نیست مساله برداشت 2 میلیاردی از حساب‌های بلوکه شده ایران در جلسه با کری مطرح شود.

عباس عراقچی معاون ظریف اما این موضع وزارت خارجه را علنی‌تر بیان کرد؛ وی تاکید داشت که این حکم و برداشت ربطی به برجام ندارد؛‌ » این اقدام کاملا محکوم است ولی به هرحال ارتباطی به برجام ندارد و ناشی از مسائل مرتبط با برجام نیست.»

عراقچی با این استدلال که روند پرونده از سال 2003 شروع شده و حکم آن پیش از امضای توافق صادر شده، پس نمی‌توان آن را به برجام مرتبط کرد؛ اما وی هیچ اشاره‌ای به این مساله که چرا در مذاکرات هسته‌ای و درست زمانی که روند تائید حکم علیه ایران طی می‌شد، درباره جلوگیری از هرگونه برداشت از حساب‌های بلوکه شده ایران، بحث نشده است؟

مدیر اداره بررسی‌های حقوقی بانک مرکزی هم به عنوان مدعی اصلی این اموال، موضعی مانند ظریف و عراقچی درباره برداشت از پول‌های بلوکه شده ایران گرفت؛ حمید قنبری می‌گوید که «در عین اینکه رویه دولت ایالات متحده آمریکا در صدور چنین آرایی علیه دولت ایران بر خلاف حقوق بین­‌الملل و حتی بر خلاف اصول اساسی نظام حقوقی آن کشور است، اما هرچند نمی‌­توان این پرونده و تحولات آن را به برجام و تعهدات مندرج در آن در خصوص رفع تحریم­ ها مرتبط کرد، ولی در عین حال نمی‌توان آن را در راستای روح حاکم بر برجام دانست.»

بی ارتباط دانستن این برداشت با برجام که برخی رسانه های داخلی به آن عنوان «غارت اموال ایران» را داده اند، اما از سوی کسانی که وعده های مسئولان دولتی مبنی بر آزاد شدن همه پول های ایران بعد از توافق هسته ای را دائما می شنیدند، قابل پذیرش نبود؛ آنها هنوز سوالات بسیاری داشتند.

آیا این برداشت ربطی به برجام ندارد؟!

جان کری عینک خود را تمیز می‌کند و می‌گوید: «حدس بزنید؛ می‌دانید آن‌ها تا الان که من اینجا ایستاده‌ام چقدر دریافت کرده‌اند؟ حدود 3 میلیارد دلار. بنابراین آنچه ما می‌گفتیم درست بود.»؛ جان کری اواخر فروردین امسال در نشست گروه حامی رژیم صهیونیستی (جی استریت) اظهارات کسانی که معتقد بودند ایران از کنار توافق هسته‌ای میلیاردها دلار پول به دست خواهد آورد را صریحا رد کرد.

پیش از این نیز معاون وزیر خزانه‌داری آمریکا در برابر نگرانی تندروهای کنگره آمریکا که معتقد بودند ممکن است پول‌های آزاد شده ایران در حمایت از دشمنان آمریکا، به کار گرفته شود، این اطمینان را به آنها داده بود که این پول‌ها ناچیز خواهد بود.

در داخل ایران اما همه چیز فرق می ‌رد؛ رقم پول های بلوکه شده ایران که وعده آزاد شدن آنها پس از برجام داده می‌شد گاهی خود دولتی‌ها را مجبور می‌کرد که اظهارات یکدیگر را تکذیب و یا اصلاح کنند.

برخی از مسئولان دولتی معتقد بودند که مبلغ این پول ها 180 میلیارد دلار است و برخی دیگر این مبلغ را بین 80 تا 100 میلیارد و برخی دیگر آن‌را حدود 26 میلیارد دلار عنوان می‌کردند.

در میان همه این هیاهوها، تمامی مسئولان دولتی و تیم مذاکره کننده یک حرف مشترک داشتند؛ آنها یکی از دستاوردهای اصلی برجام را آزاد شدن دارایی های ایران عنوان می کردند و حتی برخی مانند نوبخت سخنگوی دولت از لزوم برنامه‌ریزی برای مصرف‌کردن این پول‌ها در داخل سخن می‌گفتند.

اما حالا کمی بیشتر از نصف مبلغی که بعد از برجام آزاد شده و به دست ایران رسیده است، با حکم دادگاه‌های آمریکایی به خانواده قربانیان انفجار پرداخت خواهد شد؛ یعنی تنها یک میلیارد دلار تا اینجای کار پس از برجام عاید ایران شده است.

جدای از وعده‌های رنگارنگی که دولتمردان یازدهم درباره آزادشدن پول‌های بلوکه شده ایران می‌دادند، سوالاتی نیز درباره اظهارات اعضای تیم مذاکره کننده پیرامون این برداشت «مبنی بر عدم ارتباط آن با برجام» در ذهن برخی ایجاد شده است؛ آنها می‌خواهند بدانند اگر دادگاهی در آمریکا به دلیل آنچه حمایت ایران از گروه های تروریستی می‌خواند، در راه معامله با ایران سنگ‌اندازی کند، چه کسی پاسخگو خواهد بود و آیا دولت ایران که معتقد است در توافق هسته‌ای فقط دولت آمریکا را مخاطب خود می‌داند، می‌تواند به چنین رایی اعتراض کند.

بر اساس برخی اخبار منتشر شده از جلسات مذاکره هسته‌ای، تیم آمریکایی دائما موضوع آزاد شدن اتباع خود که در ایران بازداشت بودند را مطرح می‌کردند در حالی که این مساله در اختیار قوه قضائیه ایران بود؛ حال سوال این است که آیا طرف ایرانی نمی‌توانست با تدبیرهایی مشابه از هرگونه دستبرد به اموال ایران به هر بهانه‌ای جلوگیری کند؟

در این میان و با حکم برداشت 2 میلیارد دلاری از حساب‌های بلوکه شده ایران (که احتمالا به زودی عملیاتی خواهد شد) افکار عمومی شاید «هیچ» بودن عواید برجام را بیشتر حس خواهند کرد و حالا تیترهای درشت برخی روزنامه‌ها را به یاد می‌آورند؛ «100 میلیارد دلار از دارایی‌های ایران پس از برجام آزاد شد…»
منبع: فارس

وکیل مدافعان ایرانیِ «غارت آمریکایی» در پسابرجام/ آیا برداشت ۲ میلیارد دلار از پول‌های ایران ربطی به برجام‌ ندارد؟

گروه سیاست جهان نیوزـ آقای وزیر پشت میز مذاکره نشسته و آب میوه‌اش را سرمی‌کشد؛ بحث های دوطرف به موضوع آزاد کردن پول‌های بلوکه شده ایران رسیده ؛ اما همزمان هزاران کیلومتر دورتر جلسه دیگری در واشنگتن در حال برگزاری است و موضوع مشخصی دارد، «پرداخت غرامت به بازماندگان حوادث تروریستی که ایران در آنها دخالت داشته است…»

خبر بازتاب وسیعی در رسانه‌های داخلی داشت؛ دیوان عالی آمریکا حکم دادگاه فدرال این کشور مبنی بر پرداخت مبلغ 1میلیارد و 750 میلیون دلار (که البته در میان رسانه‌ها به برداشت 2 میلیارد دلاری معروف شد) به بازماندگان حادثه انفجار در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت به سال 1983 از محل دارایی‌های بلوکه‌شده ایران در آمریکا را تائید کرد.

این یعنی برداشت نزدیک به 2 میلیارد دلار از پول‌هایی که شاید قرار بود بر اساس توافق هسته ای آزاد شود؛ حالا بین خانواده سربازانی تقسیم خواهد شد که مانند دولت آمریکا معتقدند ایران، عامل اصلی بمب‌گذاری در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت است.

شاید این اولین بار نباشد که آمریکایی‌ها ایران و حتی کشورهای دیگر را به اتهام دست‌داشتن در عملیات تروریستی علیه شهروندان این کشور، به پرداخت غرامت متهم می‌کنند اما توافقی که در تابستان و زمستان سال گذشته امضا و اجرایی شد، قرار بود دارایی‌های بلوکه شده ایران در آمریکا را آزاد کند ولی اوضاع آنطور که برخی فکر می‌کردند پیش نرفت.

با مرور روند صادر شدن این حکم و دقت بر روی تاریخ‌های مختلفی که تا زمان قطعی شدن آن وجود دارد، این احتمال ایجاد می‌شود که آمریکایی‌ها درست همزمان با لبخند‌های دیپلماتیک پشت میز مذاکره، در حال یک برنامه‌ریزی حساب شده بودند؛ برنامه‌ای که تلاش می کرد که اگر دیپلمات‌ها مجبور شدند در مذاکرات امتیازی به ایران دهند، با اقداماتی مشخص، ایران را از رسیدن به آن امتیاز محروم کنند.

«برجام» اما در این میان یک علامت سوال بزرگ را برای افکار عمومی ایجاد کرده است؛ همه این روزها می‌خواهند بدانند پول‌هایی که قرار بود به ایران بازگردد، به سرنوشت این 1میلیارد و 750 میلیون دلار دچار خواهد شد؟

اتهام آمریکایی به وقت «بیروت»

اکتبر سال 1983؛ انفجاری در بیروت در مقر تفنگداران آمریکایی و فرانسوی رخ می دهد و 241 تفنگدار به همراه تعدادی از عناصر ارشد سازمان جاسوسی آمریکا کشته می‌شوند؛ با اینکه جنبش جهاد اسلامی مسئولیت این انفجار را می پذیرد، ولی آمریکایی ها ایران را به عنوان حامی جنبش های فلسطینی و لبنانی مسئول این انفجار می دانند.

20 سال بعد در اواخر سال 2003 میلادی، پرونده‌ای در دادگاه فدرال آمریکا به جریان می‌افتد که موضوع آن پرداخت غرامت به خانواده‌های انفجار بیروت بود؛ دادگاهی که در نهایت در سال 2007 حکم خود را مبنی بر پرداخت 2 میلیارد و 650 میلیون دلار به بازماندگان این واقعه، اعلام می‌کند.

در طول این مدت، چنین ادعایی همواره از سوی ایران رد می شد و از سوی دیگر نیز محل مشخصی برای پرداخت این غرامت مشخص نشده بود؛ اما آمریکایی‌ها دست روی دست نگذاشتند.

سال 2012 کنگره آمریکا قانونی را با عنوان «کاهش تهدیدهای حقوق بشر ایران و سوریه» به تصویب رساند که بر اساس آن برداشت از حساب های بانک مرکزی ایران و پرداخت غرامت به قربانیان انفجارهای تروریستی که به اعتقاد آمریکایی‌ها ایران در آن دست داشته را، قانونی شد.

اوباما رئیس جمهور آمریکا نیز مصوبه کنگره را چند روز بعد تائید کرد تا دست دادگاه های آمریکایی برای برداشت از حساب های بلوکه شده ایران در این کشور باز باشد.

با روی کار آمدن دولت یازدهم و شروع مذاکرات هسته‌ای و در میان هیاهوهای مذاکره، دیگر کمتر صدای حکم دادگاه آمریکایی حداقل در رسانه های داخلی شنیده شد؛ به شکلی که کمتر رسانه‌ای دیگر پیگیر محکومیت 2 میلیاردی ایران از سوی دادگاه فدرال آمریکا بود ولی آمریکایی‌ها همچنان در حال پیشبرد میز بازی بودند.

مهرماه سال 93 در اوج مذاکرات هسته ای یک قاضی دیگر نیز رای به پرداخت غرامتی به مبلغ 1میلیارد و 450 میلیون دلار به بازماندگان کشته شدگان در انفجار بیروت شد؛ حالا دیگر بانک مرکزی احساس کرده بود که احتمال دارد آمریکایی‌ها دست به چنین برداشتی از حساب‌های بلوکه شده ایران بزنند؛ حساب‌هایی که حامیان مذاکرات هسته‌ای آزاد شدن پول‌های موجود در آن‌ها را یکی از عواید مذاکرات هسته‌ای عنوان می‌کردند.

مهرماه سال 94 یعنی سه ماه پس از امضای توافق هسته‌ای، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران درخواست فرجام‌خواهی خود را به دیوان عالی آمریکا تقدیم می‌کند؛ درخواستی که از سوی دیوان عالی آمریکا رد شده و در نهایت حکم دادگاه‌های فدرال آمریکا تائید می‌شود؛ این یعنی آمریکایی‌ها حالا می‌توانند نزدیک به 2 میلیارد دلار از دارایی‌های ایران را بدون هیچگونه مشکلی! برداشت کنند.

بعد از صدور این حکم، علامت سوال هایی به وجود آمد؛ برخی معتقد بودند که این حکم دادگاه های آمریکایی در واقع نقض آشکار برجام از سوی آمریکا است؛ اما زودتر از آنکه آمریکایی‌ها درباره اینکه چنین اقدامی نقض برجام هست یا نه، دیپلمات‌های ایران موضع خود را درباره این حکم علنی کردند؛ موضعی که برای برخی دور از انتظار بود.

وکیل مدافعان ایرانی نقض «برجام»/ وقتی غارت اموال ایران ربطی به «برجام» ندارد!

ظریف آماده می شد که برای دومین بار طی سه روز گذشته با جان کری وزیر خارجه آمریکا ملاقات کند؛ عراقچی نیز در وین خود را برای جلسه با معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا آماد می‌کرد که خبر تائید حکم دیوان عالی آمریکا درباره محکومیت ایران، منتشر شد.

جان کربی سخنگوی کاخ سفید ساعتی بعد از انتشار این خبر، تاکید کرد که کاخ سفید به دلیل آنکه رئیس جمهور اوباما در سال 2012 قانون مربوط به این برداشت را تائید کرده، از حکم دیوان عالی آمریکا حمایت می‌کند.

ظریف وزیر امور خارجه ایران قبل از شرکت در جلسه با جان کری در برابر سوال خبرنگاران پیرامون این حکم قرار گرفت و گفت: «دولت آمریکا کاملا اطلاع دارد که ما این رای دادگاه را به رسمیت نمی‌شناسیم و هر اقدامی علیه اموال جمهوری اسلامی ایران انجام دهند بعدا مجبورند آن را جبران کنند و اموال ایران را پس بدهند.»

او تلویحا در برابر این سوال که موضوع جلسه دوم وی با وزیر امور خارجه آمریکا چه خواهد بود، تصریح کرد که موضوع بحث برجام است؛ این یعنی قرار نیست مساله برداشت 2 میلیاردی از حساب‌های بلوکه شده ایران در جلسه با کری مطرح شود.

عباس عراقچی معاون ظریف اما این موضع وزارت خارجه را علنی‌تر بیان کرد؛ وی تاکید داشت که این حکم و برداشت ربطی به برجام ندارد؛‌ » این اقدام کاملا محکوم است ولی به هرحال ارتباطی به برجام ندارد و ناشی از مسائل مرتبط با برجام نیست.»

عراقچی با این استدلال که روند پرونده از سال 2003 شروع شده و حکم آن پیش از امضای توافق صادر شده، پس نمی‌توان آن را به برجام مرتبط کرد؛ اما وی هیچ اشاره‌ای به این مساله که چرا در مذاکرات هسته‌ای و درست زمانی که روند تائید حکم علیه ایران طی می‌شد، درباره جلوگیری از هرگونه برداشت از حساب‌های بلوکه شده ایران، بحث نشده است؟

مدیر اداره بررسی‌های حقوقی بانک مرکزی هم به عنوان مدعی اصلی این اموال، موضعی مانند ظریف و عراقچی درباره برداشت از پول‌های بلوکه شده ایران گرفت؛ حمید قنبری می‌گوید که «در عین اینکه رویه دولت ایالات متحده آمریکا در صدور چنین آرایی علیه دولت ایران بر خلاف حقوق بین­‌الملل و حتی بر خلاف اصول اساسی نظام حقوقی آن کشور است، اما هرچند نمی‌­توان این پرونده و تحولات آن را به برجام و تعهدات مندرج در آن در خصوص رفع تحریم­ ها مرتبط کرد، ولی در عین حال نمی‌توان آن را در راستای روح حاکم بر برجام دانست.»

بی ارتباط دانستن این برداشت با برجام که برخی رسانه های داخلی به آن عنوان «غارت اموال ایران» را داده اند، اما از سوی کسانی که وعده های مسئولان دولتی مبنی بر آزاد شدن همه پول های ایران بعد از توافق هسته ای را دائما می شنیدند، قابل پذیرش نبود؛ آنها هنوز سوالات بسیاری داشتند.

آیا این برداشت ربطی به برجام ندارد؟!

جان کری عینک خود را تمیز می‌کند و می‌گوید: «حدس بزنید؛ می‌دانید آن‌ها تا الان که من اینجا ایستاده‌ام چقدر دریافت کرده‌اند؟ حدود 3 میلیارد دلار. بنابراین آنچه ما می‌گفتیم درست بود.»؛ جان کری اواخر فروردین امسال در نشست گروه حامی رژیم صهیونیستی (جی استریت) اظهارات کسانی که معتقد بودند ایران از کنار توافق هسته‌ای میلیاردها دلار پول به دست خواهد آورد را صریحا رد کرد.

پیش از این نیز معاون وزیر خزانه‌داری آمریکا در برابر نگرانی تندروهای کنگره آمریکا که معتقد بودند ممکن است پول‌های آزاد شده ایران در حمایت از دشمنان آمریکا، به کار گرفته شود، این اطمینان را به آنها داده بود که این پول‌ها ناچیز خواهد بود.

در داخل ایران اما همه چیز فرق می ‌رد؛ رقم پول های بلوکه شده ایران که وعده آزاد شدن آنها پس از برجام داده می‌شد گاهی خود دولتی‌ها را مجبور می‌کرد که اظهارات یکدیگر را تکذیب و یا اصلاح کنند.

برخی از مسئولان دولتی معتقد بودند که مبلغ این پول ها 180 میلیارد دلار است و برخی دیگر این مبلغ را بین 80 تا 100 میلیارد و برخی دیگر آن‌را حدود 26 میلیارد دلار عنوان می‌کردند.

در میان همه این هیاهوها، تمامی مسئولان دولتی و تیم مذاکره کننده یک حرف مشترک داشتند؛ آنها یکی از دستاوردهای اصلی برجام را آزاد شدن دارایی های ایران عنوان می کردند و حتی برخی مانند نوبخت سخنگوی دولت از لزوم برنامه‌ریزی برای مصرف‌کردن این پول‌ها در داخل سخن می‌گفتند.

اما حالا کمی بیشتر از نصف مبلغی که بعد از برجام آزاد شده و به دست ایران رسیده است، با حکم دادگاه‌های آمریکایی به خانواده قربانیان انفجار پرداخت خواهد شد؛ یعنی تنها یک میلیارد دلار تا اینجای کار پس از برجام عاید ایران شده است.

جدای از وعده‌های رنگارنگی که دولتمردان یازدهم درباره آزادشدن پول‌های بلوکه شده ایران می‌دادند، سوالاتی نیز درباره اظهارات اعضای تیم مذاکره کننده پیرامون این برداشت «مبنی بر عدم ارتباط آن با برجام» در ذهن برخی ایجاد شده است؛ آنها می‌خواهند بدانند اگر دادگاهی در آمریکا به دلیل آنچه حمایت ایران از گروه های تروریستی می‌خواند، در راه معامله با ایران سنگ‌اندازی کند، چه کسی پاسخگو خواهد بود و آیا دولت ایران که معتقد است در توافق هسته‌ای فقط دولت آمریکا را مخاطب خود می‌داند، می‌تواند به چنین رایی اعتراض کند.

بر اساس برخی اخبار منتشر شده از جلسات مذاکره هسته‌ای، تیم آمریکایی دائما موضوع آزاد شدن اتباع خود که در ایران بازداشت بودند را مطرح می‌کردند در حالی که این مساله در اختیار قوه قضائیه ایران بود؛ حال سوال این است که آیا طرف ایرانی نمی‌توانست با تدبیرهایی مشابه از هرگونه دستبرد به اموال ایران به هر بهانه‌ای جلوگیری کند؟

در این میان و با حکم برداشت 2 میلیارد دلاری از حساب‌های بلوکه شده ایران (که احتمالا به زودی عملیاتی خواهد شد) افکار عمومی شاید «هیچ» بودن عواید برجام را بیشتر حس خواهند کرد و حالا تیترهای درشت برخی روزنامه‌ها را به یاد می‌آورند؛ «100 میلیارد دلار از دارایی‌های ایران پس از برجام آزاد شد…»
منبع: فارس

وکیل مدافعان ایرانیِ «غارت آمریکایی» در پسابرجام/ آیا برداشت ۲ میلیارد دلار از پول‌های ایران ربطی به برجام‌ ندارد؟

لایسنس نود 32 ورژن 6

خرم خبر

عدم برنامه‌ریزی دولت در پسابرجام فقط به نفع خارجی‌هاست، مصداقش نیز افزایش ورود ماشین‌های لوکس به کشور است

عدم برنامه‌ریزی دولت در پسابرجام فقط به نفع خارجی‌هاست، مصداقش نیز افزایش ورود ماشین‌های لوکس به کشور است

گروه اقتصاد جهان نیوز ـ  حسین راغفر، اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا با بیان اینکه در طول سال های گذشته نتوانسته ایم برای کشور یک برنامه خوب بنویسیم، معتقد است: در طول سال های گذشته هر آنچه که تحت عنوان برنامه نوشته شده متاسفانه برنامه نبوده است. آنچه که دولت نوشته برنامه اقتصادی نبوده بلکه یکسری آمال و آرزوست. این رویه در تمامی برنامه ها بوده و در برنامه ششم نیز به طرز محسوس تری موجوئد است. وی با انتقاد از نگاه بیش از حد ِ دولت به خارج گفت: عدم برنامه ریزی دولت در پساتحریم فقط به نفع خارجی ها است و باعث خواهد شد ما واردات را از آنها افزایش دهیم. مصداقش هم افزایش واردات ماشینهای لوکس با قیمت نازل تر از گذشته است! این اقتصاددان در ادامه از تدوین کنندگان برنامه در کشور به خصوص برنامه ششم خواست که برنامه را بر اساس “برجام” ننویسند. گفتگوی تفصیلی حسین راغفر اقتصاددان بخوانید.
 
 
با نگاه به برنامه پنجم و آسیب شناسی آن، به نظر شما دولت برنامه ششم را در چه فرآیندی باید بنویسد؟ هرچند دولت پیش نویس هایی را نوشته است اما از قرار معلوم این فرضیات خیلی هم به مذاق منتقدان خوش نیامده است. به نظر جنابعالی ضرورت ها و نکاتی که باید در برنامه ششم در نظر گرفته شود چه مواردی است؟

 متاسفانه باید اذعان کنم که در طول سال های گذشته هر آنچه که در قالب برنامه نوشته شده، اصلا برنامه نبوده است. آنچه که دولت نوشته برنامه اقتصادی نبوده، بلکه یکسری آمال و آرزوست. این رویه در تمامی برنامه ها بوده و متاسفانه در برنامه ششم هم هست. برنامه نیازمند یکسری منابع است که در برنامه دولت این منابع دیده نمی شود.  در حال حاضر در خصوص برنامه های دولت حرف هایی گفته می شود که تحقق این برنامه ها نیازمند به منابع است که اکثر مواقع این حرف ها قابل تامین شدن نیست. به طور مثال در برنامه ششم فقط اصول راهنمای برنامه ششم 80 بند را تشکیل می دهد که اگر قرار باشد هر کدام از این حکم اجرایی 10 بند نیز به آن اضافه شود رقم آن به 800 بند می رسد.

دولت عملا برای این برنامه ها پولی ندارد و از طرفی مجلس نیز نمی‌توان بر چنین برنامه هایی نظارت داشته باشد.

لذا عملا این پروژه محدود شده و بعد از آن نیز به اتمام می رسد. مشکل اساسی این برنامه ها پروژه بودن آنها است که تحقق عملی آنها هیچ وقت امکان پذیر نبوده است که اگر به دولت گفته شود چرا این برنامه انجام نشد می گوید بودجه نداشتم و فرد دیگری نمی تواند دلیلی را مطرح کند. زیرا واقعیت این است که این ها برنامه نیست.

برنامه ها باید دارای محورهای مشخص و بر روی حوزه های محدودی متمرکز باشند و از سویی همه منابع معطوف و تحقق بر روی موضوعات و پروژه های خاص شود. منتهی وقتی چنین امری تحقق نمی یابد انتخاب به عهده مجریان واگذار می شود و مجریان نیز تحت فشارهای مختلف سیاسی قرار می گیرند که از جمله آنها می توان به توابع نمایندگان اشاره نمود، که همه این مسائل دست به دست هم می دهند تا هیچ برنامه و جهت گیری خاصتی در برنامه ها صورت نگیرد.

مشکل اصلی کشور ما این است که برنامه نویسی بلد نیستم یا برنامه هیچ جایگاهی بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور ندارد به عبارتی دیگر از روی رفع تکلیف یک چیزی نوشته می شود؟

 متاسفانه در کشور هیچ‌گاه برنامه توسعه نداشته‌ایم. البته با تمامی همه ضعف ها و چالش هایی که در برنامه نویسی وجود دارد، همین برنامه ای هم که نوشته می شود بهتر از بی‌برنامگی است. در فضای عمومی جامعه به ویژه در بین برخی از سیاست مداران این موضوع فرض شده که ساختن کارخانه و ساخت‏ و‏ساز محور برنامه‌های توسعه کشور است و می‌توان با ساخت‏ و‏ساز توسعه پیدا کرد. قبل از انقلاب برنامه‌های عمرانی داشتیم؛ یعنی بحث ساخت‏ و‏ساز و عمران مترادف با توسعه در نظر گرفته می شد. این تلقی بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرده است. به اعتقاد من موفق‌ترین برنامه قبل از انقلاب، برنامه سوم بود که به جنبه‌های اجتماعی هم توجه داشت. به طور کلی برنامه نویسی بیشتر به صورت یک تکلیف اداری در کشور است. واقعیت این است که این نوشته ها برنامه نیست، زیرا برای نوشتن یک برنامه پنج یا شش محور اصلی را باید در نظر گرفت.

به طور مثال در صنعت نفت و گاز که یکی از محورهای اصلی آن بحث انرژی است که باید هدف گذاری و مشخص شود تا به ما بفهماند یک سال دیگر باید در چه جایگاهی قرار گیریم.

در حال حاضر بیش از 107 سال است که در کشور نفت استخراج می کنیم اما هنوز ما به یک جایگاهی در بین شرکت های مختلف دنیا نرسیده ایم و علت آن این است که دولت ها یک نقشه راهی برای این صنعت مهم مملکت ندارند. بنابراین برنامه ها باید طوری تنظیم شوند که گام به گام برنامه های کشور را مشخص کنند تا مردم این کشور از لحاظ اقتصادی بدانند درطی 15 سال آینده در چه جایگاهی قرار خواهند گرفت، باید چگونه به آن جایگاه رسید، این برنامه ها چه شاخص های کمی دارد، چگونه باید این برنامه ها سال به سال تحقق پیدا کند و اگر یک مقطعی وجود داشته باشد تا برنامه 5 ساله آن، 5 ساله باشد و همین طور در صنایع اصلی دیگر مانند صنایع نساجی، بخش کشاورزی، بخش تامین غذا، صنایع فولاد و بخش الکترونیک است که برنامه نباید بیش از 5 یا 6 محور را تحقق ببخشد.

بنابراین پیشرفت این برنامه باعث پیشرفت حوزه های دیگرِ صنعت می شود و از سویی زمینه ای برای پرسود کردن فعالیت ها و تقاضای کافی در بازار ایجاد کند. آن موقع بخش خصوصی نیز وارد آن می شود. البته دولت نیز در این حوزه باید حمایت کند و بخش خصوصی نیز باید راهنمایی کند، چارچوب های را بدهد، اهداف را به طور کمی تعین کند، بعد از تحقق آنها را دنبال کند. دولت نیز برای تحقق این کار باید از بخش خصوصی حمایت های مادی و معنوی کند و از آنها تعهد بگیرد که ادامه این حمایت ها منوط بر تحقق اهداف کمی سال به سال و یا 6 ماه یک سال است و ارزیابی حمایت ها براساس این موارد باشد. متاسفانه در کشور ما هیچ کدام از این موارد تحقق نیافته است و علت آن عدم وجود استراتژی توسعه در کشور است. بنابراین ما نمی دانیم باید چه کاری را انجام دهیم.

با توجه به تغییراتی که در بخش اقتصاد و سیاست ایران شکل گرفته به نظر جنابعالی اگر دولت بخواهد در برنامه ششم چند محور را انجام دهد باید به چه نکاتی توجه کند؟

 جهت گیری برنامه ششم باید به سمت تولید باشد، تا آنجا که بنده میدانم این گونه نیست. از طرف دیگر اگر نگارش برنامه ششم حول محور شرایط پساتحریم و برجام صورت پذیرد، اشتباه است.

دولت باید در برنامه ششم توسعه تصمیمات خیلی سختی را بگیرد و تکلیف قانون بهبود فضای کسب و کار را روشن کند و قوای دیگر هم باید در این زمینه به دولت کمک کنند. به نظر من از جمله محورهای مهمی که باید در برنامه مورد توجه قرار گیرد، حمایت از بنگاه های کوچک و متوسط و حمایت از صنایع اصلی کشور است. البته نباید این ها به عهده خودشان واگذاشته شوند.

به طور مثال باید در صنعت نساجی اهداف جدیدی تعین شود. زیرا زنجیره تولید نساجی یک زنجیره طولانی است که از تولید پنبه، پرورش کرم ابریشم وتولید ابریشم آغاز می شود و بعد به الیافت، پارچه و بعد از آن نیز به مد و لباس تبدیل می شود. بنابراین این چرخه خیلی طولانی است با ارزش افزوده فوق العاده ای زیاد که شغل های بسیاری را نیز خلق می کند. لذا در این مورد قاچاق بسیار زیادی صورت می گیرد. برای این که برنامه ششم موفق باشد باید روی صنعت و تولید تاکیدات موکدی داشته باشد، آن هم نه برای همه صنایع، بلکه برای صنایعی که نه نقش پیش بنده و محوری را ایفا می کنند.

یکی دیگر از موضوعات مهم این است که هدف گذاری دولت در برنامه ششم باید بر روی تامین اشتغال و رشد اشتغال باشد. بنابراین فرصت اشتغالی باید با کمترین هزینه شغل پایدار شکل گیرد تا بتواند در تعریف این اهداف و در جهت آنها قرار گیرد.

برنامه های ما باید مبتنی بر استراتژی توسعه صنعتی باشد و برای دسترسی به آن اهداف توسعه صنعتی و مساله نیروی کار نقش بسیار کلیدی و تعیین کننده ای دارد تا براساس آن بررسی شود که نیروی کار ماهر، ساده و یا اشکال دیگر چه نیازهایی دارند؟ برای ایجاد بعضی از مشاغل در صنایع پتروشیمی  ممکن است نزدیک 1 میلیارد تومان پول لازم شود. بنابراین خلق شغل در صنایع های دیگر می تواند ارزانتر صورت گیرد. صنایع غذایی مثل صنایع فناوری محصولات غذای که سالانه مقدار زیادی از میوه، سیب زمینی و دیگر محصولات غذایی دیگر که در کشور ما تلف می شود که فرآوری این محصولات با هدف صادرات یا تامین نیازهای داخلی شود و می تواند از جمله هدف هایی را داشته باشد که اشتغال زایی زیادی را دارند و از طرفی نیاز خلق شغل در این صنایع، به هزینه بری زیاد سرمایه در صنایع پیشرفت نیست.

دولت باید در این زمینه ها به بخش خصوصی کمک کند تا این گردگیری ها باعث شود بخش خصوصی کار کند اما دولت باید برنامه روشنی بر این منظور داشته باشد و اهداف این برنامه ها به صورت کمی باید تعین، مشخص و روشن شود. یکی دیگر ازاهدافی که دولت باید در خصوص هر کدام از صنایعی که تعریف می کند در نظر بگیرد ارتقاء بهره وری است. متاسفانه بحث صنعت خودرو را نگاه کنید، مدتی است به شدت رها شده و همین رهاشدگی، امروزه ما را شاهد ورود خودروهای خارجی با قیمت خیلی نازل کرده است.

لذا فقدان برنامه ریزی دولت در پساتحریم، فرصتی را که برای حضور غربی ها در کشور ایجاد نموده است فقط به نفع آنها رقم خواهد زد.
علی رغم شعارهایی که در کشور داده می شود تحولی که ما در صنایع خودروسازی شاهد آن هستیم به اسم خودرو سازی که عمده این محصولات مونتاژ است نشان دهنده آن است که یک بازار بزرگی را در داخل کشور سامان می دهد که عملا اتفاق خاصی در کشور تاکنون نیفتاده است.

دولت باید برنامه روشنی داشته باشد تا مشخص شود در صنعت خودرو سازی  چه زمانی کشور ما می تواند یک ماشین ملی با  کیفیت و استاندارهای قابل قبول جهانی و با تجربه های قابل حضور در بازارهای جهانی تعریف و تولید کند. متاسفانه هیچ کدام از این برنامه ها مشخص نیست، به همین دلیل نیز می تواند تحت تاثیر نوسانات رفت و آمدها و انفعالات قرار بگیرد که این مسائل عوارض بسیار جدی برای کشور در پی خواهد داشت.

با توجه به شناختی که از عملکرد تیم اقتصادی دولت دارید، دولت و تیم اقتصادی اش چه میزان به باید ها و نبایدهایی که شما فرمودید، ملزم است و در نگارش برنامه به آن توجه می نماید؟

 در حال حاضر آنچه که تهیه شده تکرار برنامه های گذشته است و با برنامه های گذشته هیچ تفاوتی ندارد. به نظر من از این برنامه نیز برنامه قابل قبولی بیرون نخواهد آمد و بنده به این برنامه امیدوار نیستم.

در اجرای برنامه یا در نوشتن برنامه؟
  آنچه که تاکنون وجود دارد تکرار برنامه گذشته است. یک برنامه جامع که برای اجرای آن پولی نداریم و این که کدام قسمت از برنامه ها باید اجراء شود همه “دل بخواهی” خواهد بود و در آخر اهدافی که می خواهد تحقق پیداکند معلوم نیست چه اهدافی است. بنابراین به همان سال های گذشته برمی گردیم.
منبع:نسیم

عدم برنامه‌ریزی دولت در پسابرجام فقط به نفع خارجی‌هاست، مصداقش نیز افزایش ورود ماشین‌های لوکس به کشور است

گروه اقتصاد جهان نیوز ـ  حسین راغفر، اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا با بیان اینکه در طول سال های گذشته نتوانسته ایم برای کشور یک برنامه خوب بنویسیم، معتقد است: در طول سال های گذشته هر آنچه که تحت عنوان برنامه نوشته شده متاسفانه برنامه نبوده است. آنچه که دولت نوشته برنامه اقتصادی نبوده بلکه یکسری آمال و آرزوست. این رویه در تمامی برنامه ها بوده و در برنامه ششم نیز به طرز محسوس تری موجوئد است. وی با انتقاد از نگاه بیش از حد ِ دولت به خارج گفت: عدم برنامه ریزی دولت در پساتحریم فقط به نفع خارجی ها است و باعث خواهد شد ما واردات را از آنها افزایش دهیم. مصداقش هم افزایش واردات ماشینهای لوکس با قیمت نازل تر از گذشته است! این اقتصاددان در ادامه از تدوین کنندگان برنامه در کشور به خصوص برنامه ششم خواست که برنامه را بر اساس “برجام” ننویسند. گفتگوی تفصیلی حسین راغفر اقتصاددان بخوانید.
 
 
با نگاه به برنامه پنجم و آسیب شناسی آن، به نظر شما دولت برنامه ششم را در چه فرآیندی باید بنویسد؟ هرچند دولت پیش نویس هایی را نوشته است اما از قرار معلوم این فرضیات خیلی هم به مذاق منتقدان خوش نیامده است. به نظر جنابعالی ضرورت ها و نکاتی که باید در برنامه ششم در نظر گرفته شود چه مواردی است؟

 متاسفانه باید اذعان کنم که در طول سال های گذشته هر آنچه که در قالب برنامه نوشته شده، اصلا برنامه نبوده است. آنچه که دولت نوشته برنامه اقتصادی نبوده، بلکه یکسری آمال و آرزوست. این رویه در تمامی برنامه ها بوده و متاسفانه در برنامه ششم هم هست. برنامه نیازمند یکسری منابع است که در برنامه دولت این منابع دیده نمی شود.  در حال حاضر در خصوص برنامه های دولت حرف هایی گفته می شود که تحقق این برنامه ها نیازمند به منابع است که اکثر مواقع این حرف ها قابل تامین شدن نیست. به طور مثال در برنامه ششم فقط اصول راهنمای برنامه ششم 80 بند را تشکیل می دهد که اگر قرار باشد هر کدام از این حکم اجرایی 10 بند نیز به آن اضافه شود رقم آن به 800 بند می رسد.

دولت عملا برای این برنامه ها پولی ندارد و از طرفی مجلس نیز نمی‌توان بر چنین برنامه هایی نظارت داشته باشد.

لذا عملا این پروژه محدود شده و بعد از آن نیز به اتمام می رسد. مشکل اساسی این برنامه ها پروژه بودن آنها است که تحقق عملی آنها هیچ وقت امکان پذیر نبوده است که اگر به دولت گفته شود چرا این برنامه انجام نشد می گوید بودجه نداشتم و فرد دیگری نمی تواند دلیلی را مطرح کند. زیرا واقعیت این است که این ها برنامه نیست.

برنامه ها باید دارای محورهای مشخص و بر روی حوزه های محدودی متمرکز باشند و از سویی همه منابع معطوف و تحقق بر روی موضوعات و پروژه های خاص شود. منتهی وقتی چنین امری تحقق نمی یابد انتخاب به عهده مجریان واگذار می شود و مجریان نیز تحت فشارهای مختلف سیاسی قرار می گیرند که از جمله آنها می توان به توابع نمایندگان اشاره نمود، که همه این مسائل دست به دست هم می دهند تا هیچ برنامه و جهت گیری خاصتی در برنامه ها صورت نگیرد.

مشکل اصلی کشور ما این است که برنامه نویسی بلد نیستم یا برنامه هیچ جایگاهی بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور ندارد به عبارتی دیگر از روی رفع تکلیف یک چیزی نوشته می شود؟

 متاسفانه در کشور هیچ‌گاه برنامه توسعه نداشته‌ایم. البته با تمامی همه ضعف ها و چالش هایی که در برنامه نویسی وجود دارد، همین برنامه ای هم که نوشته می شود بهتر از بی‌برنامگی است. در فضای عمومی جامعه به ویژه در بین برخی از سیاست مداران این موضوع فرض شده که ساختن کارخانه و ساخت‏ و‏ساز محور برنامه‌های توسعه کشور است و می‌توان با ساخت‏ و‏ساز توسعه پیدا کرد. قبل از انقلاب برنامه‌های عمرانی داشتیم؛ یعنی بحث ساخت‏ و‏ساز و عمران مترادف با توسعه در نظر گرفته می شد. این تلقی بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرده است. به اعتقاد من موفق‌ترین برنامه قبل از انقلاب، برنامه سوم بود که به جنبه‌های اجتماعی هم توجه داشت. به طور کلی برنامه نویسی بیشتر به صورت یک تکلیف اداری در کشور است. واقعیت این است که این نوشته ها برنامه نیست، زیرا برای نوشتن یک برنامه پنج یا شش محور اصلی را باید در نظر گرفت.

به طور مثال در صنعت نفت و گاز که یکی از محورهای اصلی آن بحث انرژی است که باید هدف گذاری و مشخص شود تا به ما بفهماند یک سال دیگر باید در چه جایگاهی قرار گیریم.

در حال حاضر بیش از 107 سال است که در کشور نفت استخراج می کنیم اما هنوز ما به یک جایگاهی در بین شرکت های مختلف دنیا نرسیده ایم و علت آن این است که دولت ها یک نقشه راهی برای این صنعت مهم مملکت ندارند. بنابراین برنامه ها باید طوری تنظیم شوند که گام به گام برنامه های کشور را مشخص کنند تا مردم این کشور از لحاظ اقتصادی بدانند درطی 15 سال آینده در چه جایگاهی قرار خواهند گرفت، باید چگونه به آن جایگاه رسید، این برنامه ها چه شاخص های کمی دارد، چگونه باید این برنامه ها سال به سال تحقق پیدا کند و اگر یک مقطعی وجود داشته باشد تا برنامه 5 ساله آن، 5 ساله باشد و همین طور در صنایع اصلی دیگر مانند صنایع نساجی، بخش کشاورزی، بخش تامین غذا، صنایع فولاد و بخش الکترونیک است که برنامه نباید بیش از 5 یا 6 محور را تحقق ببخشد.

بنابراین پیشرفت این برنامه باعث پیشرفت حوزه های دیگرِ صنعت می شود و از سویی زمینه ای برای پرسود کردن فعالیت ها و تقاضای کافی در بازار ایجاد کند. آن موقع بخش خصوصی نیز وارد آن می شود. البته دولت نیز در این حوزه باید حمایت کند و بخش خصوصی نیز باید راهنمایی کند، چارچوب های را بدهد، اهداف را به طور کمی تعین کند، بعد از تحقق آنها را دنبال کند. دولت نیز برای تحقق این کار باید از بخش خصوصی حمایت های مادی و معنوی کند و از آنها تعهد بگیرد که ادامه این حمایت ها منوط بر تحقق اهداف کمی سال به سال و یا 6 ماه یک سال است و ارزیابی حمایت ها براساس این موارد باشد. متاسفانه در کشور ما هیچ کدام از این موارد تحقق نیافته است و علت آن عدم وجود استراتژی توسعه در کشور است. بنابراین ما نمی دانیم باید چه کاری را انجام دهیم.

با توجه به تغییراتی که در بخش اقتصاد و سیاست ایران شکل گرفته به نظر جنابعالی اگر دولت بخواهد در برنامه ششم چند محور را انجام دهد باید به چه نکاتی توجه کند؟

 جهت گیری برنامه ششم باید به سمت تولید باشد، تا آنجا که بنده میدانم این گونه نیست. از طرف دیگر اگر نگارش برنامه ششم حول محور شرایط پساتحریم و برجام صورت پذیرد، اشتباه است.

دولت باید در برنامه ششم توسعه تصمیمات خیلی سختی را بگیرد و تکلیف قانون بهبود فضای کسب و کار را روشن کند و قوای دیگر هم باید در این زمینه به دولت کمک کنند. به نظر من از جمله محورهای مهمی که باید در برنامه مورد توجه قرار گیرد، حمایت از بنگاه های کوچک و متوسط و حمایت از صنایع اصلی کشور است. البته نباید این ها به عهده خودشان واگذاشته شوند.

به طور مثال باید در صنعت نساجی اهداف جدیدی تعین شود. زیرا زنجیره تولید نساجی یک زنجیره طولانی است که از تولید پنبه، پرورش کرم ابریشم وتولید ابریشم آغاز می شود و بعد به الیافت، پارچه و بعد از آن نیز به مد و لباس تبدیل می شود. بنابراین این چرخه خیلی طولانی است با ارزش افزوده فوق العاده ای زیاد که شغل های بسیاری را نیز خلق می کند. لذا در این مورد قاچاق بسیار زیادی صورت می گیرد. برای این که برنامه ششم موفق باشد باید روی صنعت و تولید تاکیدات موکدی داشته باشد، آن هم نه برای همه صنایع، بلکه برای صنایعی که نه نقش پیش بنده و محوری را ایفا می کنند.

یکی دیگر از موضوعات مهم این است که هدف گذاری دولت در برنامه ششم باید بر روی تامین اشتغال و رشد اشتغال باشد. بنابراین فرصت اشتغالی باید با کمترین هزینه شغل پایدار شکل گیرد تا بتواند در تعریف این اهداف و در جهت آنها قرار گیرد.

برنامه های ما باید مبتنی بر استراتژی توسعه صنعتی باشد و برای دسترسی به آن اهداف توسعه صنعتی و مساله نیروی کار نقش بسیار کلیدی و تعیین کننده ای دارد تا براساس آن بررسی شود که نیروی کار ماهر، ساده و یا اشکال دیگر چه نیازهایی دارند؟ برای ایجاد بعضی از مشاغل در صنایع پتروشیمی  ممکن است نزدیک 1 میلیارد تومان پول لازم شود. بنابراین خلق شغل در صنایع های دیگر می تواند ارزانتر صورت گیرد. صنایع غذایی مثل صنایع فناوری محصولات غذای که سالانه مقدار زیادی از میوه، سیب زمینی و دیگر محصولات غذایی دیگر که در کشور ما تلف می شود که فرآوری این محصولات با هدف صادرات یا تامین نیازهای داخلی شود و می تواند از جمله هدف هایی را داشته باشد که اشتغال زایی زیادی را دارند و از طرفی نیاز خلق شغل در این صنایع، به هزینه بری زیاد سرمایه در صنایع پیشرفت نیست.

دولت باید در این زمینه ها به بخش خصوصی کمک کند تا این گردگیری ها باعث شود بخش خصوصی کار کند اما دولت باید برنامه روشنی بر این منظور داشته باشد و اهداف این برنامه ها به صورت کمی باید تعین، مشخص و روشن شود. یکی دیگر ازاهدافی که دولت باید در خصوص هر کدام از صنایعی که تعریف می کند در نظر بگیرد ارتقاء بهره وری است. متاسفانه بحث صنعت خودرو را نگاه کنید، مدتی است به شدت رها شده و همین رهاشدگی، امروزه ما را شاهد ورود خودروهای خارجی با قیمت خیلی نازل کرده است.

لذا فقدان برنامه ریزی دولت در پساتحریم، فرصتی را که برای حضور غربی ها در کشور ایجاد نموده است فقط به نفع آنها رقم خواهد زد.
علی رغم شعارهایی که در کشور داده می شود تحولی که ما در صنایع خودروسازی شاهد آن هستیم به اسم خودرو سازی که عمده این محصولات مونتاژ است نشان دهنده آن است که یک بازار بزرگی را در داخل کشور سامان می دهد که عملا اتفاق خاصی در کشور تاکنون نیفتاده است.

دولت باید برنامه روشنی داشته باشد تا مشخص شود در صنعت خودرو سازی  چه زمانی کشور ما می تواند یک ماشین ملی با  کیفیت و استاندارهای قابل قبول جهانی و با تجربه های قابل حضور در بازارهای جهانی تعریف و تولید کند. متاسفانه هیچ کدام از این برنامه ها مشخص نیست، به همین دلیل نیز می تواند تحت تاثیر نوسانات رفت و آمدها و انفعالات قرار بگیرد که این مسائل عوارض بسیار جدی برای کشور در پی خواهد داشت.

با توجه به شناختی که از عملکرد تیم اقتصادی دولت دارید، دولت و تیم اقتصادی اش چه میزان به باید ها و نبایدهایی که شما فرمودید، ملزم است و در نگارش برنامه به آن توجه می نماید؟

 در حال حاضر آنچه که تهیه شده تکرار برنامه های گذشته است و با برنامه های گذشته هیچ تفاوتی ندارد. به نظر من از این برنامه نیز برنامه قابل قبولی بیرون نخواهد آمد و بنده به این برنامه امیدوار نیستم.

در اجرای برنامه یا در نوشتن برنامه؟
  آنچه که تاکنون وجود دارد تکرار برنامه گذشته است. یک برنامه جامع که برای اجرای آن پولی نداریم و این که کدام قسمت از برنامه ها باید اجراء شود همه “دل بخواهی” خواهد بود و در آخر اهدافی که می خواهد تحقق پیداکند معلوم نیست چه اهدافی است. بنابراین به همان سال های گذشته برمی گردیم.
منبع:نسیم

عدم برنامه‌ریزی دولت در پسابرجام فقط به نفع خارجی‌هاست، مصداقش نیز افزایش ورود ماشین‌های لوکس به کشور است

بک لینک

نشست فرصت‌های تجاری ایران در پسابرجام

به گزارش جهان به نقل از بخش دیپلماسی رسانه ای سفارت ایران در دانمارک، مرکز توسعه دریانوردی اروپا روز چهارشنبه نشستی را تحت عنوان «فرصت های موجود در ایران پسابرجام برای شرکت های مرتبط با صنعت دریانوردی» در کپنهاگ برگزار کرد.
 
هدف از برگزاری این نشست بررسی چالش ها و فرصت های موجود در ایران پس از رفع تحریم ها و پاسخ به سه سوال در این رابطه بود:
 
– با برداشته شدن تحریم ها و باز شدن بازار ایران بر روی اقتصاد جهانی چه اتفاقی خواهد افتاد؟
 
– فرصت ها ی شرکت های دریایی دانمارک در همکاری با ایران کدام است؟
 
– مشکلات و راههای موفقیت شرکت های دانمارکی در تجارت با ایران کدام است؟
 
در این نشست علاوه بر مرتضی مرادیان سفیر کشورمان که در افتتاحیه نشست مطالبی را ارائه نمودند،  مدیر اجرایی شرکت دانمارکی صاحبان کشتی،  مدیر بازارهای بین المللی فدراسیون صنایع دانمارک، مدیر صندوق اعتباری EKF و مدیر برنامه CBS (Copenhagen Business School) سخنرانی نمودند.
 
مرادیان در ابتدای این نشست با اشاره به قدمت روابط ایران و دانمارک به ویژه در بخش همکاری های دریایی به شرایط مساعد ایران پس از برجام پرداخت و اظهار داشت: با احتساب کشورهای همسایه، ایران بازار 400 میلیونی می باشد که به آبهای آزاد دسترسی دارد. در خلیج فارس با 3000 کیلومتر مرز آبی و بنادر بیار و جزایری چون قشم و کیش  ظرفیت های خوبی برای توسعه کشتیرانی دارد.» ایشان همچنین به راههای ارتباطی ریلی و جاده ای ایران و اتصال آنها به کریدورهای بین المللی اشاره نمودند و گفتند در کنار چنین شرایطی، ایران از امنیت و ثبات که لازمه فعالیت اقتصادی است برخوردار می باشد و من بسیار علاقمندم که شرکت های دانمارکی که سهم مهمی از اقتصاد جهانی را دارند وارد بازار سرمایه گذاری ایران که از ظرفیت 50 میلیارد دلاری برخوردار است بهره مند شوند.
 
در ادامه این نشست سخنرانان به فرصت ها و چالش های موجود در اقتصاد ایران پس از برجام اشاره نمودند. برخورداری از جمعیت جوان و تحصیل کرده، پیشرفت خوب ایران در بخش هایی چون انرژی های تجدیدپذیر، آی تی، مهندسی آب و فاضلاب و کشتیرانی، برخورداری از ذخایر نفت و گاز و دارا بودن رتبه هجدم در اقتصاد جهانی از جمله مواردی بود که به عنوان فرصت های موجود مورد اشاره قرار گرفت. آقای تاگسن از مدیران کنفدراسیون صنایع دانمارک در این نشست با اشاره به سفر خود به تهران گفت: «آنچه که ما در ایران دیدیم باعث تعجب بود. مردمان پیشرفته و آگاه و علاقمند به تجارت. علی رغم تحریم ها ایران هجدهمین اقتصاد بزرگ جهان است.»
 
در این نشست خانم ایرنه رزبرگ از  دانشگاه CBS به امکانات بسیار خوب ایران در بخش کشتیرانی اشاره نمود و اظهار داشت در بخش حمل و نقل، فناوری و آموزش پرسنل زمینه های همکاری با ایران وجود دارد.

عکس های جدید

پرشین موزیک

خلاء مدیریتی در پسابرجام مشهود است

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، شاهرخ ظهیری در مراسم تقدیر از فارغ التحصیلان DBA و MBA موسسه ماهان اظهار داشت:‌ خلاء مدیریتی چه در پسابرجام چه پیش از آن در کشور ملموس بوده است و در همه زمینه ها نیاز به مدیریت خوب احساس می شود؛ به عنوان مثال اگر در حوزه آب مدیر خوب وجود داشت کشور دچار بحران آبی نمی شد.
 
وی با با بیان اینکه همه سازمان ها باید مدیر واقعی داشته باشند، افزود: موسسات خصوصی با تربیت  مدیران کارآمد و خلاق می توانند علاوه بر تولد مدیرانی کارآمد به بهبود فضای کسب و کار کشور نیز کمک کنند،
 
مشاور کشاورزی و صنایع غذایی اتاق تهران تاکید کرد: آموزش های خصوصی و مهارتی جوانان به خصوص در پسا برجام می تواند به اشتغالزایی  و تولید در کشور بینجامد و در واقع مهارت آموزی فارغ التحصیلان به صورت بالفعل درآمده و آنان را روانه بازار می کند.
 
وی افزود: در شرایط پسابرجام نیروهای انسانی باید با حساسیت بیشتر و تخصص کامل و دسترسی به تجربیات بیشتر وارد حوزه های کسب و کار شوند .
 
سیده فاطمه مقیمی عضو هیئت رئیسه اتاق بازرگانی تهران نیز با بیان این‌که خلاقیت نقش اساسی در شیوه کار آفرینی دارد و روند صحیح کسب و کاربر پایه خلاقیت بنا شده است، گفت: بر این اساس باید به سوی خلق ایده های نوآورانه حرکت کرد و به دنبال ارزش آفرینی برای ایده های نو باشیم .
 
وی با اشاره به این‌که  حمایت قانونی از این ایده ها دغدغه اصلی ایده‌پردازان است، افزود: در شرایط پسابرجام نیروهای انسانی باید با حساسیت بیشتر و تخصص کامل و دسترسی به تجربیات بیشتر وارد حوزه های کسب و کار شوند .
 
این فعال بخش خصوصی با اشاره به اهمیت  آشنایی با قوائد و قوانین روز دنیا برای شرکت در عرصه‌های بین‌الملل ، تاکید کرد: با توجه به ظرفیت بالای این موسسه کسب وکار ، دانش آموختگان می توانند با آموزش‌های کاربردی همسو با قوائد بین الملل به عنوان یک متخصص در جامعه بین الملل حضور پیدا کنند.

عکس

قدیر نیوز

لزوم توجه به مدیریت زمان در پسابرجام

به گزارش جهان به نقل از فارس، مجتبی امیری عضو هیأت علمی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران در سمینار کاربردی به سوی جهانی شدن که از سوی اداره کل فنی و حرفه‌ای استان تهران برگزار شد، به رفتارهای فردی در راستای افزایش رشد و یادگیری سازمان اشاره کرد و اظهار داشت: کسب مزیت‌های رقابتی و موفقیت در محیط کسب و کار، ظهور گنج‌های پنهانی و توسعه قابلیت‌های سازمانی و در کنار آن کسب استعدادهای رهبری در سازمان از محورهای مباحث موجود در جریان موفقیت‌های یک اقتصاد است.

وی با اشاره به آیه شریفه والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان‌ الله لمع المحسنین، اظهار داشت: مجاهده، هدایت و احسان، رمز موفقیت انسان است؛ فرد با پیشینه ادراکی و انتظارات خاص وارد گروه‌ها و تعاملات سازمانی می‌شود و کامیابانه و یا ناکامانه عمل می‌کند.

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه در ادبیات مدیریت 4 تصویر از انسان ارائه شده است،‌افزود:‌ دیدگاه صاحب‌نظران بر پایه انسان اقتصادی ـ عقلایی، اجتماعی، خودشکوفا و انسان پیچیده دریافت کرد. بنابر این وقتی که از انسان با هر دیدگاهی سخن به میان می‌آید منظور انسان اداری است.

امیری با بیان اینکه رفتار انسان‌ها در سه سطح در سازمان مورد مطالعه قرار می‌گیرد، افزود: سطح فردی و سطح گروهی و سطح سازمانی که نتیجه عملکرد سرمایه‌های انسانی در سازمان بر اساس 6 خروجی بهره‌وری، رضایتمندی، رفتار شهروندی، قیمت، جابه‌جایی و رفتارهای انحرافی آشکار می‌شود.

وی معتقد است با تغییر منبع ثروت در دنیای جدید (دانش به جای منابع سنتی تولید)، انسان مهمترین عامل استراتژیک و منبع دانشی سازمان به کسب مزیت‌های رقابتی است که توسعه رقابت‌های انسان و بسط انتخاب‌هایش نه تنها خود و همکاران را بهره‌مند می‌سازد بلکه موجب توسعه جامعه و کشورش در پی خواهد داشت.

وی در پایان تاکید کرد: قابلیت سازمانی، توانایی منحصر به فرد سازمان برای کسب مزیت رقابتی برای تحقق بخشیدن هر چه بهتر اهداف سازمانی و ایفای مسئولیت‌های اجتماعی است؛‌مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد، اگر بنده عادت‌های خود بشویم و هر روز یک مسیر را بپیماییم.

اخبار دنیای دیجیتال

اپدیت نود32