بازگشت «بلیتهای بخت آزمایی» توسط مهران مدیری و دوستان!
با وجودی که بلیتهای بخت آزمایی و به اصطلاح انگلیسی آن، لاتاری، از نظر بسیاری از مراجع حرام است و بساط فروش آن از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در کشورمان تا مدت ها برچیده شده بود، اما مدتی است که شاهد رونق گرفتن دوباره فروش این بلیت ها در کشورمان هستیم؛ آن هم در رسانه ملی و البته با شیوهای به ظاهر متفاوت و جدید!
به گزارش انتخاب، شاید همین ظاهر جدید است که مانع از شکل گیری واکنش های شدید نسبت به این اتفاق شده باشد وگرنه شمار آنهایی که دوران انقلاب را درک کرده و سخنان پیرجماران در خصوص این بلیت ها را به یاد میآورند، بسیار زیاد است. آنقدر که اگر شباهت های شیوه جدید بخت آزمایی و نمونه های تاریخی بخت آزمایی در کشورمان، از جمله «بلیت های اعانه ملی» را برایشان بیان کنیم، شک نخواهند کرد که بلای فراموش شده پیش از انقلاب بار دیگر باز گشته و به جان مردممان افتاده است.
کافی است به یاد آوریم که در شیوه قدیمی این کار در کشورمان (که هنوز در برخی کشورهای جهان رایج است)، تعداد متنابهی بلیت با شماره سریال های منحصر به فرد منتشر و فروخته میشد تا قرعه کشی شده و کسی که بخت یارش بود، جایزه ویژه را به خانه ببرد و بعد در ذهنمان بعضی مقدمه و موخره هایی که این روزها برخی مجریان برنامه های مختلف تلویزیونی درباره جایزه دادن بیان میکنند را مرور کنیم تا اوضاع دستمان بیاید.
وسوسه کردن افراد به حضور در فرایند بخت آزمایی؛ این کلید ماجراست که فرد ترغیب میکند به ازای از دست دادن پولی اندک، امکان به دست آوردن وجهی بزرگ را بررسی کرده و متقاضی شرکت در بخت آزمایی شود. با این تفاوت که در گذشته از بلیت های چاپ شده با شماره سریال بهره میگرفتند و اکنون این کار با شماره تلفن همراه (که مثل شماره سریال، منحصر به فرد است) صورت میگیرد. همان گونه که قدیم بلیت ها را خریداری میکردند و حالا وجه با ارسال پیامک یا استفاده از شیوه های مشابه از حساب افراد کم میشود.
شیوه ای که از حدود یک صد سال پیش در کشورمان رایج شد و گاه برگزار کنندگان آن، خدماتی به ازایش به جامعه ارائه میکردند که همه چیز را موجه نشان میداد. مثل فروش بلیت بخت آزمایی توسط انجمن مفاخر ملی ایران که هدف خود را بزرگداشت شاعران و عالمان بزرگ ایران معرفی میکرد و برای محقق کردنش، دست به اقداماتی مانند ساخت بنای باشکوه آرامگاه
فردوسی میزد. (بخشی از هزینه ساخت این عمارت از این طریق بخت آزمایی تامین شد.)
کاری که البته به مانند نمونه غربی اش هم پیش نمیرفت چراکه دولتهای غربی از قدیم کنترل خاصی بر این موضوع داشته و گاه مالیاتهای سنگین بر بخت آزمایی وضع میکردند ولی در ایران نظارتی بر موضوع دیده نمیشد؛ آنقدر که برگه های اعانه ملی باقیمت سی ریال جهت برگزاری جشن شاهنشاهی به فروش رفت. اتفاقی که با پیروزی انقلاب اسلامی و برچیده شدن بساط بخت آزمایی گمان میرفت دیگر تکرار نشود اما نمونه هایی مانند فروش برگه های «ارمغان بهزیستی» در دهه های گذشته نشان داد راه سو استفاده سودجویان به این شیوه از مردم به این شیوه متاسفانه هنوز کاملا بسته نشده است؛ و چه تلخ که تحت عنوان کمک به محرومان رقم خورد و سواستفاده از عواطف مردم را به دنبال داشت.
این در حالی است که به تازگی شاهد تکرار این شیوه، آن هم توسط رسانه ملی هستیم. با این دستاویز که سازمان صدا و سیما –که وسعت یافته و بسیار عریض و طویل شده،- بودجه کافی وبه موقع دریافت نمیکند و تلاش دارد با استفاده افراطی از تبلیغات، هزینه هایش را تامین نماید. توجیهی که موجب بازگشت شیوه بخت آزمایی به جامعه شده و جدای اثرات نامطلوبی که افزایش تبلیغات در رسانه ملی بر اعصاب و روان مردم گذاشته، به نوعی به بخت آزمایی مجال بروز و ظهور دوباره داده است.
مدت هاست که برنامه هایی همچون به خانه برمیگردیم، بهونه، عموپورنگ، سینما گلخانه و… بخشی از زمانشان را به تبلیغات برندهای مختلف کالا اختصاص میدهند که شاید به لحاظ حرکت رسانه ملی در راستای تامین بودجه، فی نفسه محل اشکال نباشد اما در این میان برخی روشهای آزار دهنده اتخاذ میشود که فاقد هوشمندی لازم است و زمینه کاهش رغبت و گرایش مخاطبان به رسانه ملی را فراهم میآورد. اشکالی که گاه فراتر از این رفته و با دعوت مردم به ارسال پیامک به شماره های خاص جهت حضور در قرعه کشی جوایز مختلف، نوید بازگشت بخت آزمایی با ظاهر جدید را میدهد.
اتفاقی که تلاش میشود پشت ظواهر پنهان نگاه داشته شود. مثل فروشندگانی که برای محصولاتشان جایزه های آنچنانی در نظر میگیرند و تلاش دارند رغبت مردم به خرید محصولاتشان را «انتخاب شدن» توسط ایشان جا بزنند و با وارونه نشان دادن حقیقت، شرایط را متفاوت جلوه دهند، در حالی که قاطبه خریداران محصولات ذکر شده، به امید دستیابی به جوایز عنوان شده مشتری آن محصولات شدهاند و بیش از همه به نیت خود واقفاند.
رویکردی که برخی هنرمندان هم با هنرمندی خاص خود، مدت هاست در دستور کار قرار دادهاند و نمونه های فراوانی از آن را به یاد داریم. مثل تلاش تهیه کنندگان قهوه تلخ برای فروش سی دی های اورجینال که با تدارک هدایای ویژه از جمله آپارتمان صورت گرفت و البته هرگز به انتها نرسید تا خاطره ای بسیار تلخ در ذهن مردم شکل بگیرد. آنقدر تلخ که دیدند مهران مدیری بی توجه به آن خلف وعده بزرگ و ارائه دروغ به جامعه، بار دیگر به قاب تلویزیون بازگشته و از قضا، باز شیوه مشابهی را در دستور کار قرار داده است.
کافی است یکبار برنامه جدید وی در رسانه ملی، «دورهمی» را ببیند تا دستتان بیاید درباره چه سخن میگوییم؛ تشویق مردم به ارسال پیامک و دریافت اپلیکیشن شرکت «اول مارکت» به ازای پرداخت مبلغ ۱۰ هزار تومان؛ مجموعهای که ادعا میکند در فروش اپلیکیشن های موبایل فعالیت دارد ولی در باطن آن به یک شرکت چند لایه تو در تو در زیرمجموعه همراه اول قرار دارد، میرسیم. (در گزارش های بعدی به سابقه این شرکت و نحوه شکل گیری آن خواهیم پرداخت).
جالب آنکه پرداخت این ده هزار تومان کلید ورود مخاطبان به جوایز ماهانه این شرکت است؛ جوایزی گران قیمت که به آپارتمان های وعده داده شده در ازای خرید سی دی های قهوه تلخ و جوایز در نظر گرفته شده برای بخت آزمایی های نام آشنا، شباهت زیادی دارد و از قضا، برای قرار گرفتن در صف افرادی که امکان برنده شدن این جوایز را هم دارند، میبایست پول پرداخت؛ درست مثل خرید بلیت بخت آزمایی!
رویکردی که ظاهرا اتخاذ آن، تامین هزینه های برنامه دروهمی است اما در عمل تفاوتی با فروش بلیت بخت آزمایی ندارد. انگار نه انگار که بخت آزمایی چه حکمی در کشورمان دارد و امام خمینی (ره) درباره آن چه گفته و دیگر علما و مراجع چه نظری درباره اش دارند. سخنان رهبر کبیر انقلاب اسلامی در این باره را بخوانید و بعد به این سوال بیاندیشید که مدیری و دیگر مجریان رسانه ملی در حال تشویق مردم به حضور در چه برنامه ای هستند؟!
«آن جا که دولتها[ی طاغوتی] توان گرفتن و دزدیدن مالهای ثروتمندان را به عنوان مالیات و مانند آن، از عناوین ظاهر فریب، دارند و این حیله ها، در مورد اموال فقیران، اجرا شدنی نیست؛ به منظور صید مالهای آنان، به کار بردن تور دیگری را از اربابان خود الهام گرفتهاند که در ابتدا «بخت آزمایی» نامیده شد، امّا وقتی با انکار و انزجار دینداران روبهرو شدند، اسم آن را به «اعانه ملّی» تبدیل کردند و از راه آن به مکیدن خون مسکینان گرسنه و فقیران کوخ نشین پرداختند. مسکینان و فقیرانی که برای امرار معاش، با کمترین دستمزدها به کار در کشتزارها و مزرعهها مشغول هستند. این بیچارگان را با تبلیغات فریبنده به طمع انداخته و به خرید کاغذهای بی ارزش دارای ارقام، که به «بلیت اعانه ملّی» نام نهاده شده بود، واداشتند. آرزوهای این فقیران تنگدست را به خرید این اوراق سیاه برانگیختند و این بی خبران، با تمام تلاش به خرید این اوراق پرداختند و در هر هفته، مقداری از غذای زنان و فرزندان خویش را، در این راه تباه کردند، در حالی که خوراک آنان را با جان کندن در سرما و گرما به دست میآورند.»