وقتی منطق و استدلال نباشد، فحاشی جای آن را می‌گیرد/ تبعات افشای نوفرقانیسم

وقتی منطق و استدلال نباشد، فحاشی جای آن را می‌گیرد/ تبعات افشای نوفرقانیسم

گروه سیاست جهان نیوز ـ پس از انتشار متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین رضا غلامی با عنوان “دیر نخواهد بود که رویکرد منافقانه جریان انحرافی به ستیز با ولی فقیه تبدیل شود” در دانشگاه امام صادق(ع) که به هشدار درباره خطر ظهور نوفرقانیسم پرداخته شده بود، هجمه گسترده ای به وی در اشکال مختلف به خصوص در فضای مجازی شکل گرفت.

با توجه به اتهامات وارد شده در این هجمه ها، با رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا گفتگو کردیم.

اخیرا سخنرانی جنابعالی درباره خطر ظهور نوفرقانیسم در آستانه ورود به دهه چهارم انقلاب اسلامی بازتاب وسیعی پیدا کرد. انگیزه اصلی شما از این اظهارات چه بود؟

چگونه می توانیم نسبت به حرکت های مرموز و خطرناک نسبت به هدم اسلام و شریعت اجتماعی اسلام سکوت کنیم؟ طبیعی بود که بنده پس از رسیدن به جمع بندی نسبت به دیدگاه های خطرناک جماعت انحرافی و همچنین کسب اطلاع جدید از جسارت آنها در طرح واضح این دیدگاه ها در محافل گوناگون، نسبت به آن عکس العمل قاطع نشان دهم. البته به دلایلی دوست داشتم دیگران این کار را انجام دهند لکن وقتی خبری نشد، یاد شهدای حرم و جانفشانی آنها برای حفظ کیان اسلام و تشیع افتادم و از آنها خجالت کشیدم؛ بعد هم خودم وارد میدان شدم و گفتم آبروی مختصر خود را خرج این کار مهم و حیاتی می کنم.

در این یک هفته، برخی به شدت به شما به خاطر این سخنرانی توهین کرده اند؛ آیا فکر می کردید سخنرانی تان چنین تبعاتی داشته باشد؟

بله، پیش بینی می کردم به من توهین کنند. وقتی منطق و استدلال وجود نداشته باشد، فحاشی می کنند. آسان ترین کار برای خفه کردن منتقد، ترور شخصیت اوست. برای امثال بنده، مهم انجام تکلیف است لذا صدها برابر این هم فحاشی کنند از انجام تکلیف اسلامی و انقلابی خود صرف نظر نمی کنیم حتی اگر لازم باشد شهر به شهر و محله به محله روی چهارپایه می ایستم و ماهیت این ها را برای مردم برملا می کنم.

بهترین مواجهه با سخنرانی خودتان را چه مواجهه ای می دانید؟

بهترین مواجهه، که مواجهه احرار است، مطالعه متن کامل این سخنرانی و تفکر درباره همه مباحث آن است. واقعا، معضل ما در جهان اسلام، کنار گذاشتن اندیشه ورزی و تعقل از سوی برخی جوانان مسلمان است. وقتی تفکر و تعقل نباشد، پروژه های عوام فریبی پیروز خواهند شد. از طرف دیگر، حافظه تاریخی بعضی جوانان ما به دلایلی ضعیف شده است. جا دارد در کنار تأمل در محتوای این سخنرانی، مروری بر اتفاقات خاص 10 ساله آقایان به ویژه گفته های رسانه ای شده آنان -که بحمدالله در تاریخ ثبت و ضبط است- صورت بگیرد تا خیلی چیزها را به یاد بیاوریم.

برخی لیدر های رسانه ای جماعت انحرافی کار شما را ناشی از اتصال به آقای هاشمی رفسنجانی معرفی نمودند؛ نظر جنابعالی در این زمینه چیست؟

این کار که منتقدان خودشان را سریع آدم هاشمی رفسنجانی بنامند، دیگر نخ نما و بی خاصیت شده است. از طرف دیگر، همه می دانند که اولا، بنده به هیچ گروه و جریان سیاسی وابستگی نداشته و ندارم؛ شغل اصلی من پژوهشگری و تدریس در دانشگاه است؛ ثانیا، در نقد افکار و رفتار آقای رفسنجانی در برهه های گوناگون نیز کوتاهی نکرده ام و سوابق آن در سایت های اینترنتی موجود است لذا این حرفها به هر کس بچسبد، به ما نمی چسبد! وانگهی، باید دید امروز بین این ها و آقای رفسنجانی فاصله چندانی هست یا نه؟

چه شد به این نتیجه رسیدید که نام جماعت انحرافی را نوفرقانیسم بگذارید؟

این ها خواسته یا ناخواسته، در ضربه زدن به فقاهت، مرجعیت و ولایت فقیه از سه پایگاه جهل، تحجر و توهم، به گروه ضاله و معدوم فرقان شبهات زیادی پیدا کرده اند. وقتی بعد از سخنرانی ام در دانشگاه امام صادق(ع) با جسارت ها و توهین های گسترده و همچنین رفتار مستبدانه آنها روبرو شدم، یقین کردم که تشبیه افکار آنها به افکار گروه فرقان اشتباه نبوده است.

افرادی با استناد به حمایت های خاص رهبر معظم انقلاب از دو دولت آنها، نقد شما را نمی پسندند؛ نظر جنابعالی چیست؟

اولا، این ها در ابتدا اینگونه نبودند. یعنی دولت اولشان، انقلابی بود. ماجرا از دولت دوم و جایی شروع شد که شیاطین نفوذشان را عمیق کردند. ثانیا، حمایت حضرت آقا کاملا معقول، قابل دفاع، مبتنی بر منافع ملی و ناظر بر کل بدنه دولت بود. یک دولت را که بر اساس چند نفر ارزیابی نمی کنند؛ در یک دولت، صدها نفر نقش مؤثر دارند؛ در این دو دولت نیز بدنه عمدتا سالم و انقلابی بود و طی هفت – هشت سال، زحمات زیادی کشید بطوری که اگر شیاطین گذاشته بودند کار به جایی نمی رسید که رسید و ما امروز مفتخر به هر دو دولت بودیم. ثانیا، چرا فقط حمایت ها را باید دید؟ نقدهای حضرت آقا به این دو دولت، اگر از دولت های آقایان رفسنجانی و خاتمی بیشتر نبوده، کم تر هم نبوده است. رابعا، به قول امام راحل (ره)، ملاک، وضع فعلی افراد است.

بعضی از لیدرهای جماعت انحرافی، جنابعالی را به مناظره دعوت کرده اند، آیا دعوت آنها را می پذیرید؟

ما باید روی مناظره پافشاری کنیم تا فضای غبارآلودی که این ها در آن زیست دارند را از بین ببریم. بالاخره باید نسبت به مواضع بنیادی خودشان مجبور به پاسخگویی بشوند. با این حال، روشن است که مناظره با افراد درجه چندم آنها که به جز فحاشی و شارلاتانیزم کار دیگری یاد نگرفته اند، فایده ای ندارد. ما که دنبال بازی نیستیم، قصد ما روشن شدن حقیقت برای مردم است. بنابراین، بنده آماده ام، اگر فقط شخص اول آنها تن به مناظره آزاد و مؤدبانه بدهد، در مدرسه فیضیه و در برابر دوربین صدا و سیما با وی مناظره فکری بکنم؛ البته نه مناظره سیاسی؛ کار من مناظره سیاسی نیست. البته معتقدم آنان اهل مناظره آزاد حول مبانی فکری شان نیستند و ترجیح می دهند با هدف اجرای برنامه عوام فریبی، فعلا باب این مباحث باز نشود.

جماعت انحرافی، نفرت رژیم صهیونیستی از خودشان را دلیل بر حقانیت خود معرفی می کنند؛ این حرف تا چه حد می تواند درست باشد؟

کارنامه این ها در حمایت جدی از جبهه مقاومت در سوریه و دیدگاه هایی که در این زمینه داشتند را در این اواخر، باید از امثال حاج قاسم سلیمانی سؤال کرد. مبارزه با رژیم صهیونیستی صرفا با طرح تردید در مسأله هولوکاست و یا تکرار سخن امام روحی فداه در محو اسرائیل از روی نقشه جهان، که به ثمر نمی نشیند، بلکه با حمایت عملی، قاطع و بی چون و چرا از جبهه مقاومت علیه این رژیم در سوریه، و موارد مشابه باید محقق شود. خوب است کارنامه این ها در این زمینه دقیقا بررسی شود؛ ضمنا افکاری که امروز این ها درباره شریعت و مرجعیت و ولایت فقیه پیدا کرده اند، قطعا اگر علنی شود، مورد پسند رژیم صهیونیستی نیز قرار خواهد گرفت چراکه برای رژیم غاصب و جلاد صهیونیستی و به طور کل، جریان استعمار فرانو، نفعی بالاتر از شکل گیری جریان ضربه زدن به شریعت اجتماعی اسلام توام با هدم مرجعیت و ولایت فقیه، متصور نیست.

وقتی منطق و استدلال نباشد، فحاشی جای آن را می‌گیرد/ تبعات افشای نوفرقانیسم

گروه سیاست جهان نیوز ـ پس از انتشار متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین رضا غلامی با عنوان “دیر نخواهد بود که رویکرد منافقانه جریان انحرافی به ستیز با ولی فقیه تبدیل شود” در دانشگاه امام صادق(ع) که به هشدار درباره خطر ظهور نوفرقانیسم پرداخته شده بود، هجمه گسترده ای به وی در اشکال مختلف به خصوص در فضای مجازی شکل گرفت.

با توجه به اتهامات وارد شده در این هجمه ها، با رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا گفتگو کردیم.

اخیرا سخنرانی جنابعالی درباره خطر ظهور نوفرقانیسم در آستانه ورود به دهه چهارم انقلاب اسلامی بازتاب وسیعی پیدا کرد. انگیزه اصلی شما از این اظهارات چه بود؟

چگونه می توانیم نسبت به حرکت های مرموز و خطرناک نسبت به هدم اسلام و شریعت اجتماعی اسلام سکوت کنیم؟ طبیعی بود که بنده پس از رسیدن به جمع بندی نسبت به دیدگاه های خطرناک جماعت انحرافی و همچنین کسب اطلاع جدید از جسارت آنها در طرح واضح این دیدگاه ها در محافل گوناگون، نسبت به آن عکس العمل قاطع نشان دهم. البته به دلایلی دوست داشتم دیگران این کار را انجام دهند لکن وقتی خبری نشد، یاد شهدای حرم و جانفشانی آنها برای حفظ کیان اسلام و تشیع افتادم و از آنها خجالت کشیدم؛ بعد هم خودم وارد میدان شدم و گفتم آبروی مختصر خود را خرج این کار مهم و حیاتی می کنم.

در این یک هفته، برخی به شدت به شما به خاطر این سخنرانی توهین کرده اند؛ آیا فکر می کردید سخنرانی تان چنین تبعاتی داشته باشد؟

بله، پیش بینی می کردم به من توهین کنند. وقتی منطق و استدلال وجود نداشته باشد، فحاشی می کنند. آسان ترین کار برای خفه کردن منتقد، ترور شخصیت اوست. برای امثال بنده، مهم انجام تکلیف است لذا صدها برابر این هم فحاشی کنند از انجام تکلیف اسلامی و انقلابی خود صرف نظر نمی کنیم حتی اگر لازم باشد شهر به شهر و محله به محله روی چهارپایه می ایستم و ماهیت این ها را برای مردم برملا می کنم.

بهترین مواجهه با سخنرانی خودتان را چه مواجهه ای می دانید؟

بهترین مواجهه، که مواجهه احرار است، مطالعه متن کامل این سخنرانی و تفکر درباره همه مباحث آن است. واقعا، معضل ما در جهان اسلام، کنار گذاشتن اندیشه ورزی و تعقل از سوی برخی جوانان مسلمان است. وقتی تفکر و تعقل نباشد، پروژه های عوام فریبی پیروز خواهند شد. از طرف دیگر، حافظه تاریخی بعضی جوانان ما به دلایلی ضعیف شده است. جا دارد در کنار تأمل در محتوای این سخنرانی، مروری بر اتفاقات خاص 10 ساله آقایان به ویژه گفته های رسانه ای شده آنان -که بحمدالله در تاریخ ثبت و ضبط است- صورت بگیرد تا خیلی چیزها را به یاد بیاوریم.

برخی لیدر های رسانه ای جماعت انحرافی کار شما را ناشی از اتصال به آقای هاشمی رفسنجانی معرفی نمودند؛ نظر جنابعالی در این زمینه چیست؟

این کار که منتقدان خودشان را سریع آدم هاشمی رفسنجانی بنامند، دیگر نخ نما و بی خاصیت شده است. از طرف دیگر، همه می دانند که اولا، بنده به هیچ گروه و جریان سیاسی وابستگی نداشته و ندارم؛ شغل اصلی من پژوهشگری و تدریس در دانشگاه است؛ ثانیا، در نقد افکار و رفتار آقای رفسنجانی در برهه های گوناگون نیز کوتاهی نکرده ام و سوابق آن در سایت های اینترنتی موجود است لذا این حرفها به هر کس بچسبد، به ما نمی چسبد! وانگهی، باید دید امروز بین این ها و آقای رفسنجانی فاصله چندانی هست یا نه؟

چه شد به این نتیجه رسیدید که نام جماعت انحرافی را نوفرقانیسم بگذارید؟

این ها خواسته یا ناخواسته، در ضربه زدن به فقاهت، مرجعیت و ولایت فقیه از سه پایگاه جهل، تحجر و توهم، به گروه ضاله و معدوم فرقان شبهات زیادی پیدا کرده اند. وقتی بعد از سخنرانی ام در دانشگاه امام صادق(ع) با جسارت ها و توهین های گسترده و همچنین رفتار مستبدانه آنها روبرو شدم، یقین کردم که تشبیه افکار آنها به افکار گروه فرقان اشتباه نبوده است.

افرادی با استناد به حمایت های خاص رهبر معظم انقلاب از دو دولت آنها، نقد شما را نمی پسندند؛ نظر جنابعالی چیست؟

اولا، این ها در ابتدا اینگونه نبودند. یعنی دولت اولشان، انقلابی بود. ماجرا از دولت دوم و جایی شروع شد که شیاطین نفوذشان را عمیق کردند. ثانیا، حمایت حضرت آقا کاملا معقول، قابل دفاع، مبتنی بر منافع ملی و ناظر بر کل بدنه دولت بود. یک دولت را که بر اساس چند نفر ارزیابی نمی کنند؛ در یک دولت، صدها نفر نقش مؤثر دارند؛ در این دو دولت نیز بدنه عمدتا سالم و انقلابی بود و طی هفت – هشت سال، زحمات زیادی کشید بطوری که اگر شیاطین گذاشته بودند کار به جایی نمی رسید که رسید و ما امروز مفتخر به هر دو دولت بودیم. ثانیا، چرا فقط حمایت ها را باید دید؟ نقدهای حضرت آقا به این دو دولت، اگر از دولت های آقایان رفسنجانی و خاتمی بیشتر نبوده، کم تر هم نبوده است. رابعا، به قول امام راحل (ره)، ملاک، وضع فعلی افراد است.

بعضی از لیدرهای جماعت انحرافی، جنابعالی را به مناظره دعوت کرده اند، آیا دعوت آنها را می پذیرید؟

ما باید روی مناظره پافشاری کنیم تا فضای غبارآلودی که این ها در آن زیست دارند را از بین ببریم. بالاخره باید نسبت به مواضع بنیادی خودشان مجبور به پاسخگویی بشوند. با این حال، روشن است که مناظره با افراد درجه چندم آنها که به جز فحاشی و شارلاتانیزم کار دیگری یاد نگرفته اند، فایده ای ندارد. ما که دنبال بازی نیستیم، قصد ما روشن شدن حقیقت برای مردم است. بنابراین، بنده آماده ام، اگر فقط شخص اول آنها تن به مناظره آزاد و مؤدبانه بدهد، در مدرسه فیضیه و در برابر دوربین صدا و سیما با وی مناظره فکری بکنم؛ البته نه مناظره سیاسی؛ کار من مناظره سیاسی نیست. البته معتقدم آنان اهل مناظره آزاد حول مبانی فکری شان نیستند و ترجیح می دهند با هدف اجرای برنامه عوام فریبی، فعلا باب این مباحث باز نشود.

جماعت انحرافی، نفرت رژیم صهیونیستی از خودشان را دلیل بر حقانیت خود معرفی می کنند؛ این حرف تا چه حد می تواند درست باشد؟

کارنامه این ها در حمایت جدی از جبهه مقاومت در سوریه و دیدگاه هایی که در این زمینه داشتند را در این اواخر، باید از امثال حاج قاسم سلیمانی سؤال کرد. مبارزه با رژیم صهیونیستی صرفا با طرح تردید در مسأله هولوکاست و یا تکرار سخن امام روحی فداه در محو اسرائیل از روی نقشه جهان، که به ثمر نمی نشیند، بلکه با حمایت عملی، قاطع و بی چون و چرا از جبهه مقاومت علیه این رژیم در سوریه، و موارد مشابه باید محقق شود. خوب است کارنامه این ها در این زمینه دقیقا بررسی شود؛ ضمنا افکاری که امروز این ها درباره شریعت و مرجعیت و ولایت فقیه پیدا کرده اند، قطعا اگر علنی شود، مورد پسند رژیم صهیونیستی نیز قرار خواهد گرفت چراکه برای رژیم غاصب و جلاد صهیونیستی و به طور کل، جریان استعمار فرانو، نفعی بالاتر از شکل گیری جریان ضربه زدن به شریعت اجتماعی اسلام توام با هدم مرجعیت و ولایت فقیه، متصور نیست.

وقتی منطق و استدلال نباشد، فحاشی جای آن را می‌گیرد/ تبعات افشای نوفرقانیسم

ganool review

اهداف و تبعات توافقنامه نظامی ترکیه و قطر/ اردوغان در خلیج فارس دنبال چیست؟

اهداف و تبعات توافقنامه نظامی ترکیه و قطر/ اردوغان در خلیج فارس دنبال چیست؟

گروه بین الملل جهان نیوزـ ترکیه و قطر توافقنامه های نظامی مهمی را امضا کرده اند که یکی از خروجی های آن دارا شدن ترکیه به یک پایگاه نظامی در قطر است. این توافقنامه از ابعاد مختلفی مهم و قابل تامل است. هر دو کشور هدف های متعددی از این توافق نظامی دنبال می کنند که البته تبعات و پیامدهای منطقه ای نیز دارد.

با توجه به استراتژی جدید آمریکا برای حضور کم هزینه تر در خاورمیانه – کاهش برخی مراکز نظامی و عدم حضور مستقیم با هزاران نیرو- مشاهده می شود که انگلیسی ها پس از چهار دهه دور به دنبال بازگشت به خاورمیانه هستند و انقعاد قراردادی با بحرین را برای ایجاد پایگاه نظامی به سرانجام رساندند.

در ادامه پر کردن همین خلا ترک ها نیز در قطر صاحب پایگاه نظامی شده اند. در همین حال به نظر می رسد عربستان سعودی پس از به قدرت رسیدن پادشاه جدید قطر، این کشور کوچک عربی را به شدت تحت فشار سیاسی گذاشت. حتی کار به جایی رسید که مقامات آل سعود امیر جوان قطر را تهدید کردند که آسمان قطر را تحریم خواهند کرد. عربستانی ها همچنین قطر را مجبور کردند که در سیاست های الجزیره درباره مصر پس از محمد مرسی و اخوان المسلمین تجدید نظر کنند. عربستان در این مدت تلاش کرد قطر را مطیع گرداند و از یک بازیگر مستقل تبدیل به یک بازیگر حرف گوش‌کن در معادلات حاشیه خلیج فارس و منطقه تبدیل کند. به نظر می رسد قطری ها با پیوند با ترکیه تلاش می کنند که از این انزوا خارج شده و در روابطشان با عربستان موازنه ایجاد کنند.

از سوی دیگر عموما پادشاه هان عرب به علت عدم مشروعیت در جامعه برای بقای خود تکیه به قدرت نظامی کشورهای خارجی می کنند. به صورت کلی این بخشی از علت وابستگی کشورهای عربی به آمریکا برای بقا است. امیر جوان قطر نیز با صدور مجوز ایجاد پایگاه برای ترکیه به نوعی به دنبال تضمین بیشتر برای بقای خود است. قطر علاوه بر این، پذیرای یکی از مهم ترین پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه نیز هست.

ائتلاف قطر و ترکیه می تواند توان دو کشور را برای تاثیر گذاری در منطقه بالا ببرد.  قطری ها پیش از این با استفاده از پول سرشار نفت و گاز و همچنین قدرت رسانه ای و پیوند با محور اخوان در منطقه در معادلات منطقه تاثیر گذار بودند. با سقوط محمد مرسی در مصر و انزوای اخوان در منطقه و فشارهای سعودی، تاثیر گذاری قطر در معادلات کاهش پیدا کرد. قطری ها با گسترش ارتباط با ترکیه به یک پیوند استراتژیک تلاش می کنند که با ایجاد یک ائتلاف توان تاثیر گذاری خود را مجددا افزایش بدهند.

ضمن اینکه ارتش ترکیه یک ارتش قدرتمند منطقه ای و پیشرفته محسوب می شود. قطری ها تلاش می کنند با همکاری افسران ترک، ارتش کوچیک این کشور را تقویت شود.

در همین حال دولت ترکیه بر اساس تئوری نوعثمانی گری خود نمی تواند از بسط قدرت خود در منطقه ژئو استراتژیک خلیج فارس بگذرد. ترکیه سالهاست به دنبال جای پای در این منطقه بوده است و به همین دلیل حضور در قطر به نوعی قدرت نمایی اردوغان در سیاست خارجه محسوب می شود.

ایجاد پایگاه نظامی در قطر برای ترک ها یک موفقیت ژئوپولتیکی محسوب می شود. ترکیه از این طریق ضمن بسط قدرت نظامی و تاثیر گذاری  خود در معادلات منطقه ای، دو رقیب منطقه اش یعنی عربستان و ایران را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. ضمن اینکه ترکیه با این اقدام به یکه تازی عربستان در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با حضور نظامی در دوحه طعنه می زند.

از سوی دیگر ترک ها عملا به دنبال ایجاد موازنه میان محور حامی اخوان- ترکیه و قطر- در برابر مخالفین اخوان – مصر و عربستان- در منطقه نیز هستند. از سوی دیگر این توافقنامه نظامی کمکی به تضمنین امنیت پایدار برای ترکیه برای دریافت گاز برای سالهای متمادی از قطر است.

ترک ها به علت در حال توسعه بودن به شدت به انرژی نیازمند هستند. برای کشوری همانند ترکیه بسیار مهم است که جریان انرژی این کشور همواره تضمین شده باشد و هم امنیت برآن حاکم باشد. قطری ها که میلیون ها لیتر گاز دارند می توانند یکی از منابع ثابت تامین انرژی برای ترکیه باشند. این در حالیست که ترک ها در حال حاضر روابط خوبی با روس ها -به عنوان یکی از منابعی که گاز به ترکیه صادر می کند- ندارند و این توافقنامه در این شرایط می تواند مفید باشد.

اهداف و تبعات توافقنامه نظامی ترکیه و قطر/ اردوغان در خلیج فارس دنبال چیست؟

گروه بین الملل جهان نیوزـ ترکیه و قطر توافقنامه های نظامی مهمی را امضا کرده اند که یکی از خروجی های آن دارا شدن ترکیه به یک پایگاه نظامی در قطر است. این توافقنامه از ابعاد مختلفی مهم و قابل تامل است. هر دو کشور هدف های متعددی از این توافق نظامی دنبال می کنند که البته تبعات و پیامدهای منطقه ای نیز دارد.

با توجه به استراتژی جدید آمریکا برای حضور کم هزینه تر در خاورمیانه – کاهش برخی مراکز نظامی و عدم حضور مستقیم با هزاران نیرو- مشاهده می شود که انگلیسی ها پس از چهار دهه دور به دنبال بازگشت به خاورمیانه هستند و انقعاد قراردادی با بحرین را برای ایجاد پایگاه نظامی به سرانجام رساندند.

در ادامه پر کردن همین خلا ترک ها نیز در قطر صاحب پایگاه نظامی شده اند. در همین حال به نظر می رسد عربستان سعودی پس از به قدرت رسیدن پادشاه جدید قطر، این کشور کوچک عربی را به شدت تحت فشار سیاسی گذاشت. حتی کار به جایی رسید که مقامات آل سعود امیر جوان قطر را تهدید کردند که آسمان قطر را تحریم خواهند کرد. عربستانی ها همچنین قطر را مجبور کردند که در سیاست های الجزیره درباره مصر پس از محمد مرسی و اخوان المسلمین تجدید نظر کنند. عربستان در این مدت تلاش کرد قطر را مطیع گرداند و از یک بازیگر مستقل تبدیل به یک بازیگر حرف گوش‌کن در معادلات حاشیه خلیج فارس و منطقه تبدیل کند. به نظر می رسد قطری ها با پیوند با ترکیه تلاش می کنند که از این انزوا خارج شده و در روابطشان با عربستان موازنه ایجاد کنند.

از سوی دیگر عموما پادشاه هان عرب به علت عدم مشروعیت در جامعه برای بقای خود تکیه به قدرت نظامی کشورهای خارجی می کنند. به صورت کلی این بخشی از علت وابستگی کشورهای عربی به آمریکا برای بقا است. امیر جوان قطر نیز با صدور مجوز ایجاد پایگاه برای ترکیه به نوعی به دنبال تضمین بیشتر برای بقای خود است. قطر علاوه بر این، پذیرای یکی از مهم ترین پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه نیز هست.

ائتلاف قطر و ترکیه می تواند توان دو کشور را برای تاثیر گذاری در منطقه بالا ببرد.  قطری ها پیش از این با استفاده از پول سرشار نفت و گاز و همچنین قدرت رسانه ای و پیوند با محور اخوان در منطقه در معادلات منطقه تاثیر گذار بودند. با سقوط محمد مرسی در مصر و انزوای اخوان در منطقه و فشارهای سعودی، تاثیر گذاری قطر در معادلات کاهش پیدا کرد. قطری ها با گسترش ارتباط با ترکیه به یک پیوند استراتژیک تلاش می کنند که با ایجاد یک ائتلاف توان تاثیر گذاری خود را مجددا افزایش بدهند.

ضمن اینکه ارتش ترکیه یک ارتش قدرتمند منطقه ای و پیشرفته محسوب می شود. قطری ها تلاش می کنند با همکاری افسران ترک، ارتش کوچیک این کشور را تقویت شود.

در همین حال دولت ترکیه بر اساس تئوری نوعثمانی گری خود نمی تواند از بسط قدرت خود در منطقه ژئو استراتژیک خلیج فارس بگذرد. ترکیه سالهاست به دنبال جای پای در این منطقه بوده است و به همین دلیل حضور در قطر به نوعی قدرت نمایی اردوغان در سیاست خارجه محسوب می شود.

ایجاد پایگاه نظامی در قطر برای ترک ها یک موفقیت ژئوپولتیکی محسوب می شود. ترکیه از این طریق ضمن بسط قدرت نظامی و تاثیر گذاری  خود در معادلات منطقه ای، دو رقیب منطقه اش یعنی عربستان و ایران را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. ضمن اینکه ترکیه با این اقدام به یکه تازی عربستان در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با حضور نظامی در دوحه طعنه می زند.

از سوی دیگر ترک ها عملا به دنبال ایجاد موازنه میان محور حامی اخوان- ترکیه و قطر- در برابر مخالفین اخوان – مصر و عربستان- در منطقه نیز هستند. از سوی دیگر این توافقنامه نظامی کمکی به تضمنین امنیت پایدار برای ترکیه برای دریافت گاز برای سالهای متمادی از قطر است.

ترک ها به علت در حال توسعه بودن به شدت به انرژی نیازمند هستند. برای کشوری همانند ترکیه بسیار مهم است که جریان انرژی این کشور همواره تضمین شده باشد و هم امنیت برآن حاکم باشد. قطری ها که میلیون ها لیتر گاز دارند می توانند یکی از منابع ثابت تامین انرژی برای ترکیه باشند. این در حالیست که ترک ها در حال حاضر روابط خوبی با روس ها -به عنوان یکی از منابعی که گاز به ترکیه صادر می کند- ندارند و این توافقنامه در این شرایط می تواند مفید باشد.

اهداف و تبعات توافقنامه نظامی ترکیه و قطر/ اردوغان در خلیج فارس دنبال چیست؟

آپدیت نود 32 یکشنبه

موزیک سرا

تبعات وابستگی کشور به بنگاه‌های خارجی نامطمئن/ ماجرای نظامیانی با لباس پیمانکاری

گروه اقتصاد جهان نیوزـ دکترین شوک، مفهومی در ادبیات سیاسی- اقتصادی به شمار می‌رود که در جریان تحقق مراحل آن، فروپاشی کامل نظام جامعه هدف شکل می‌گیرد. خانم نائومی کلاین به عنوان مفسر و نظریه‌پرداز این دکترین، روند انجام آن را به 3 شوک پی‌در‌پی تقسیم می‌کند. در شوک اول که می‌تواند بر اثر یک «جنگ نظامی»، «حوادث طبیعی»، «کودتا» یا موارد مشابه صورت بگیرد، جامعه در یک شوک نا‌بهنگام قرار می‌گیرد و بر اثر آن برنامه‌های سیاسی و اقتصادی آن با اختلال مواجه می‌شود. در مرحله یا شوک دوم، بنگاه‌های اقتصادی وابسته به نظام سرمایه‌داری و شرکت‌های چندملیتی نفوذ خود را در نظام اقتصادی جامعه هدف آغاز می‌کنند و شوک سوم عبارت است از مقابله سخت «پلیسی»، «امنیتی» و «رسانه‌ای» با مخالفان داخلی شوک دوم. کلاین روند دکترین شوک را با شکنجه زندانی مقایسه می‌کند. همان طور که شکنجه‌های وحشتناک نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان می‌توانست اراده زندانیان را تخریب کند، دکترین شوک نیز می‌تواند اراده یک جامعه را مورد خدشه قرار دهد.

دکترین شوک نیز دقیقا روند شکنجه را تقلید و تکرار می‌کند و سعی دارد در مقیاسی کلان و اجتماعی به همان چیزی دست یابد که شگردهای شکنجه‌گران در سلول بازجویی به دست می‌آورد. «در اثر فاجعه اصلی (مثلا یک کودتا، حمله‌ای تروریستی، فروپاشی بازار، جنگ، سونامی یا توفان) یک حالت شوک همگانی بر تمام جمعیت مستولی می‌شود. درست همانگونه که موزیک کرکننده و ضربات درون سلول بازجویی، زندانی را سست می‌کند و به راه می‌آورد، فرو ریختن بمب‌ها، موج ترور و توفان‌های در هم کوبنده نیز در خدمت سست کردن و به راه آوردن کل جامعه قرار می‌گیرد. درست مثل زندانی وحشت‌زده‌ای که نام رفقایش را لو می‌دهد و از باورهایش رویگردان می‌شود، جوامع شوکه‌زده نیز غالبا از چیزهایی که در حالت عادی سرسختانه از آنها محافظت می‌کردند دست بر می‌دارند».(1)

دکترین شوک در چین باستان

این دکترین را در نظریه‌های هنر جنگ «سان تزو» که از 2500 سال پیش تاکنون به عنوان قدیمی‌ترین اثر نوشتاری در رابطه با علوم و فنون نظامی‌گری به شمار می‌رود نیز می‌توان یافت. سان تزو از ایالت چای در چین باستان بود. کتاب او مورد توجه هولو، پادشاه منطقه وو قرار می‌گیرد و از آن پس تاکنون ظرفیت مطالعه و آموزش را دارد. سان تزو در بخش توصیف یک جنگ حیله‌گرانه می‌نویسد: «یک رهبر مدبر نیروهای دشمن را وادار به اطاعت می‌کند، بدون آنکه جنگی در گرفته باشد و شهرهای آنها را تسخیر می‌کند بدون اینکه نیاز به محاصره آن شهرها باشد و حکمرانان آنها را ساقط می‌کند بدون اینکه یک مبارزه بسیار طولانی‌مدت در منطقه انجام شده باشد. او بدون از دست دادن نفرات و تجهیزاتش، امپراتوری دشمن را سرنگون و شادی و جشن را کامل می‌کند. این یک روش جنگی حیله‌گرانه است».(2)

اگرچه در زمان سان‌تزو الگوهای نوین جنگ وجود نداشت اما با این حال تاکتیک‌های او را می‌توان در هر 3 شکل کنونی از جنگ؛ یعنی «سخت»، «نیمه‌سخت» و «نرم» به کار گرفت. جنگ اقتصادی نیز که امروز جامعه در معرض آن قرار دارد و در بیان مقام معظم رهبری با صفت «تمام‌عیار» مطرح می‌شود؛ در همین قالب تعبیر می‌شود.  در جنگ اقتصادی به عنوان حلقه تکمیل‌کننده نفوذ فرهنگی، دشمن نیازمند حضور شرکت‌های وابسته اقتصادی است که کلاین از آن به عنوان خصوصی‌سازی جنگ یاد می‌کند. «در جریان جنگ عراق به بهانه 11 سپتامبر جنگ هرچه طولانی‌تر می‌شد بیشتر هم خصوصی‌سازی می‌شد. مثل ماموریتی برای نفوذ در دل دشمن به صورت خزنده و سینه‌خیز. این شیوه پس از چندی شیوه جدید جنگ شد».

نظامیانی با لباس پیمانکاری

بررسی آماری که کلاین درباره میزان حضور پیمانکاران در جریان جنگ عراق از آنها پرده برمی‌دارد، بیانگر تحقق یک پازل بزرگ از جانب دشمن است. پازلی که با تکمیل شدن هر یک از قطعات آن، زمان فروپاشی استقلال جامعه هدف نزدیک‌تر می‌شود: «اعداد و ارقام خود گویای ماجرای نفوذ خزنده شرکت‌هاست. در جنگ اول خلیج‌فارس در سال 1991، به ازای هر 100 سرباز یک پیمانکار وجود داشت. این نسبت در آغاز تهاجم سال 2003 به عراق، به نسبت هر 10 سرباز یک پیمانکار، جهش یافت. 3 سال بعد از اشغال عراق، این نسبت یک به 3 شده بود. کمتر از یک سال بعد که 4 سال از اشغال عراق می‌گذشت، به‌ازای هر4/1سرباز، یک پیمانکار وجود داشت. توجه داشته باشید که این آمار فقط پیمانکارانی را در بر می‌گیرد که مستقیما برای دولت آمریکا و نه برای دیگر شرکای ائتلاف یا دولت عراق کار می‌کنند».(3)

این دکترین امروز به شیوه‌ای دیگر در ایران در حال اجراست. شرکت‌های اقتصادی  فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، ژاپنی و… هر کدام در دوره تحریم‌های سخت علیه ایران بخش‌هایی از قراردادهایی را که با ایران بسته بودند به صورت یکجانبه رها کرده و امروز به بهانه رفع تحریم‌ها مجددا برای حضور در ایران اعلام آمادگی می‌کنند. به عبارت دیگر دکترین چماق و هویج در دوره تحریم به دکترین شوک در دوره پساتحریم تبدیل می‌شود. از نگاه غربی‌ها تحریم به عنوان شوک مرحله اول محسوب می‌شود. شوکی که موجب کاهش درآمدهای ایران شده و از سوی دیگر با کاهش بی‌سابقه قیمت نفت، فشار زیادی بر اقتصاد ایران وارد کرده است. از این‌رو براساس این دکترین شرایط برای ورود به شوک دوم مهیا شده است.

برای تحقق شوک دوم در طول یک سال گذشته هیات‌های متعدد تجاری و اقتصادی از کشورهای مختلف به ایران آمده‌اند. از اقبال دولت روحانی به همکاری مجدد با شرکت اینپکس ژاپن تا دخالت آشکار در امور ایران توسط هیات اقتصادی آلمانی همگی مصادیق قرار داشتن ایران در موج دوم دکترین شوک است.

   اعتماد تجارت با انگلیسی‌ها

اما در این میان سیاست‌های خصمانه شرکت‌های انگلیسی و فرانسوی علیه منافع ملی ایران جایگاه ویژه‌ای دارد. در جریان دیدارهای هیات تجاری انگلیس که آبان‌ماه سال جاری در تهران صورت گرفت محسن جلال‌پور، رئیس اتاق بازرگانی ایران 3 پیشنهاد برای ترمیم ذهنیت منفی از انگلیسی‌ها در ذهن مردم ایران ارائه می‌دهد: «نخستین اقدام آنها باید در تدوین آیین‌نامه‌های رفع تحریم بویژه درباره کالاهای دوگانه باشد تا آسان‌ترین راه را برای کار با ایران تدوین کنند. گام دوم انگلیسی‌ها این است که قبل از اجرای برجام باید بانک‌ها و مجموعه‌های مرتبط در این کشور، اقدامات لازم را برای حضور شرکت‌های انگلیسی و سرمایه‌گذاری آنها در ایران آماده کنند تا بتوانند گامی به جلو بردارند و اقدام سوم باید سرمایه‌گذاری در ایران برای درازمدت و به‌صورت کار مشترک باشد به طوری که ایران بازار مصرفی کالاهای هیچ کشوری نباشد».(4)

   ناجوانمردی پژو

شاه‌بیت غیر قابل اعتماد بودن شرکت‌های اقتصادی غربی در ارتباط با ایران نیز به سیاست‌های شرکت پژوی فرانسه مربوط می‌شود. برای بررسی دقیق‌تر رفتار پژو با قراردادهایی که با ایران داشته، باید به نقش استکباری دولت فرانسه توجه داشت. در میان کشورهای اروپایی پس از انگلیس، می‌توان از فرانسه به عنوان دومین کشور مدافع سیاست استعمار نوین نام برد. نقش این کشور در تهاجم به مستعمرات آفریقایی که یادآور تاریخ سیاه این کشور در الجزایر است، نشان می‌دهد این دولت برنامه‌های درازمدتی برای همراهی با آمریکایی‌ها دارد. علاوه بر این، نقش این کشور در مذاکرات هسته‌ای با ایران در قالب گروه 1+5 نشان می‌داد این دولت پس از آمریکا نقشی فراتر نسبت به سایر دولت‌های حاضر در مذاکرات دارد. اما سابقه شرکت پژوی فرانسه در ایران همانند سایر شرکت‌های وابسته به آمریکا دستخوش تغییراتی بود که نتایج آن به صورت مستقیم به طرف‌های ایرانی خسارت‌های فراوانی تحمیل کرد. بر اساس قراردادی که در سال 2004 بین روسای‌جمهور ایران و فرانسه امضا شده بود شرکت پژو فعالیت خود را از آن تاریخ آغاز می‌کند و ‌باید تا سال 2014 ادامه می‌داد؛ اما مسؤولان این شرکت فرانسوی با زیرپا گذاشتن این قرارداد از ابتدای سال 91 همکاری خود را با ایران قطع کرده و به‌دنبال آن، شرکت ایران‌خودرو از ناحیه توقف ارسال قطعات، متحمل خسارت‌های سنگینی شد به ‌نحوی که عرضه خودرو به بازار توسط این شرکت به شکل قابل توجهی کاهش یافت. ایران در آن سال از نظر حجم پس از فرانسه، دومین ‌بازار بزرگ پژو بود اما پس از اینکه پژو در فوریه سال 2012 ارسال محموله‌های خود را به ایران متوقف کرد، فروش این خودروساز در ایران 68 درصد کاهش یافت و به 145هزار دستگاه خودرو رسید.(5)

با وجود این خسارات که پژو به ایران وارد کرد، دولت روحانی تدبیر مناسبی برای مسؤولیت‌پذیر کردن این شرکت به خرج نداد و در حالی که حضور مجدد پژو در ایران همراه با تعیین‌تکلیف‌ها و تهدیدهایی از سوی این شرکت علیه طرف ایرانی بود؛ تنها از طریق تعیین چند بند از شروط تاویل‌پذیر، بستر حضور مجدد این شرکت در ایران فراهم شد و در نهایت با سفر روحانی به پاریس به امضای 2 طرف رسید. «ایجاد شرکت مشترک با سهام 50 درصدی 2 مجموعه، تبدیل ایران به مرکز صادرات منطقه‌ای پژو و انتقال تکنولوژی و سرمایه‌گذاری» 3 شرطی است که ایران برای همکاری مجدد با پژو تعیین کرده.

   ژنرال حاشیه‌ها

بخش دیگری از قراردادهای تجاری دولت یازدهم با طرف‌های غربی به حوزه نفت و پتروشیمی بازمی‌گردد. حوزه‌ای که پرونده‌های قطوری از تخلفات همانند پرونده کرسنت را به خود اختصاص داده است. براساس لابی‌های صورت گرفته در وزارت نفت دولت روحانی در روزهای پایانی مهر 94، کنگره راهبردی نفت و نیرو با حضور بیژن زنگنه و مجموعه بزرگی از دلالان و پیمانکاران خارجی حوزه انرژی برگزار شد. در فهرست سخنرانان آن همایش فردی به نام «فریدون فشارکی»، مشاور سابق رژیم پهلوی، عضو هیات‌مدیره تشکیلات «شورای ایرانیان آمریکایی»، عضو شورای روابط خارجی نیویورک و مشاور وزیر انرژی آمریکا حضور داشت. از این‌رو در برخی رسانه‌ها شائبه بروز تخلفات جدید در انعقاد قراردادهای نفت و پتروشیمی با افراد و شرکت‌های بدسابقه توسط دولت روحانی شکل گرفت. «به نظر می‌رسد استراتژی قدیمی کماکان با جدیت در حال اجراست و در این میان تنها تاکتیک‌های واسطه‌گری بنابه افشای لابی قدیمی و هوشیاری منابع اطلاعاتی، تغییر کرده است. بیم آن می‌رود پس از به‌نام‌‌‌زنی بخش مهمی از صنایع و معادن و زیرساخت‌های سودآور کشور در دوره‌های گذشته به نام جمعی محدود از کارگزارانی‌ها به اسم خصوصی‌سازی، در دور جدید کل صنایع نفت و گاز کشور با بهره‌گیری از تاکتیک به‌روزرسانی شده، از شمول زیرمجموعه حاکمیت مردمی خارج شده و حتی تغییر دولت‌ها نیز منجر به خروج احتمالی توپ قدرت از دست مجموعه محدود و تمامیت‌طلب نشود».(6)

از آلمان نازی تا آلمان صهیونیست

در مطالعه روند حضور هیات‌های تجاری- اقتصادی دولت‌های غربی در ایران که در طول دولت روحانی صورت گرفته می‌توان از حضور هیات آلمانی به عنوان عجیب‌ترین و در عین حال صریح‌ترین نمونه‌های نفوذ اقتصادی نام برد. این هیات که تیرماه سال جاری به تهران سفر کرد سعی داشت در یکی از مهم‌ترین گام‌های پروژه نفوذ و عادی‌سازی نقش مخرب غرب در تحریم ایران، به میانجی‌گری در رابطه ایران با رژیم اشغالگر قدس بپردازد. «زیگمار گابریل»، وزیر اقتصاد آلمان که سمت معاونت صدراعظم را هم برعهده دارد، قصد داشت همکاری اقتصادی میان آلمان و ایران را تقویت کند اما تحقق این هدف به یک تابوشکنی نیاز دارد. گابریل بنابر آنچه روزنامه آلمانی «بیلد» به نقل از وی نوشته بود کوشید درباره رابطه میان ایران و رژیم غاصب صهیونیستی با مقامات ایرانی صحبت کند و نقش میانجی را در این زمینه ایفا کند. «آلمان بسیار تلاش کرد با توافق هسته‌ای با ایران از ساخت بمب اتمی جلوگیری شود. این بزرگ‌ترین گام برای عادی‌سازی روابط با ایران است و دیگر گام‌ها هم باید برداشته شود. با توجه به نقش ایران در مناقشات منطقه و بویژه در روابط با اسرائیل، آلمان می‌تواند نقش میانجی را داشته باشد».(7)

دستور مرحله سوم شوک

بدین ترتیب با تحقق شوک دوم، می‌توان بسیاری از برخوردهای سلبی روحانی و دولت وی علیه منتقدان را به عنوان مرحله سوم دکترین شوک محسوب کرد.

بی‌سواد خواندن منتقدان و برخورد امنیتی با رسانه‌های مستقل و حتی دعوت به سکوت در برابر برخی معضلات اقتصادی همانند رکود تورمی بخشی از تلاش‌های دولت برای خاموش کردن صدای مخالف است. صدایی که چند دهه پیش در شوروی نیز خاموش شده بود. دکترین شوک اگر چه محصولی جدید به شمار می‌رود اما ساختار آن در یکی از راهبردهای آمریکا علیه شوروی به کار گرفته شده است.

دکترین شوک در جنگ سرد

یکی از عناصر تاثیرگذار آمریکایی در جنگ سرد که می‌توان از آن به عنوان جنگ سوم جهانی یاد کرد، پروفسور «نایل فرگوسن» است. فرگوسن در فضای غیررسمی به عنوان یکی از جایگزین‌های اصلی «هنری کیسینجر» و «برنارد لوئیس» تئوریسین‌های کهنسال و جنگ‌طلب آمریکایی به شمار می‌رود. نقش فرگوسن در طول جنگ سرد، یک نقش تبلیغی برای سبک زندگی آمریکایی محسوب می‌شود. او مبلغ آمریکایی در میان جوامع کمونیستی بود و می‌کوشید با روش‌های متنوع گروه‌های اجتماعی را به سمت خود جلب کند. فرگوسن در مستند «جنگ ‌جهان» به تحمیل نفوذ تکنولوژیک آمریکا در شوروی اشاره می‌کند و می‌گوید: «در جولای 1959، معاون رئیس‌جمهور «ریچارد نیکسون» برای برپایی یک نمایشگاه صنایع مصرفی به مسکو پرواز کرد، در نقش یک فروشنده سیار ایدئولوژی؛ «ایدئولوژیک کاپیتالیسم». در آن زمان، هرسال 50 هزار نفر، برای نیم‌نگاهی به این دو دنیای موازی در نمایشگاه (آمریکا و شوروی) به شوروی می‌رفتند».(8)  

فرگوسن در ادامه ضمن توصیف آشپزخانه‌هایی که در نمایشگاه مسکو از طرف شرکت‌های آمریکایی برای مردم نمایش داده می‌شد، به تاثیر تکنولوژی‌های جدید آمریکایی در جذب مردم روس اشاره می‌کند و می‌گوید: «در میان آنها «نیکتا خورشچف» بود (رهبر شوروی در دوره ریاست جمهوری نیکسون در آمریکا). جالب‌ترین بخش نمایشگاه آمریکا، یک آشپزخانه مجهز کاملا مدرن بود. تکمیل شده با ماشین ظرفشویی، اجاق الکتریکی و جواهر درخشان تاج. الهه لوازم خانگی آمریکا یخچال فریزر بود. نیکسون با ذوق و شوق به خورشچف اشاره کرد که وقتی پای استاندارد زندگی به میان می‌آید، ایالات متحده مایل‌ها جلوتر از اتحاد شوروی قرار دارد. در آن‌ سال‌ها میان آمریکا و شوروی رقابت اقتصادی وجود داشت اما همین جعبه یخ (یخچال) نشان از برتر بودن آمریکا در این رقابت اقتصادی است. جعبه یخ، سلاح سری آمریکایی‌‌ها در جنگ سرد بود». آمریکا توانست فرآیند نفوذ خود در میان افکار عمومی شهروندان روس را با استفاده از تکیه‌گاه‌های تکنولوژیک و خدماتی خود تکمیل کند. از یک‌سو جعبه یخ اقدامات روانی علیه میهن‌پرستی روس‌ها را تحریک می‌کرد و از سمت دیگر نیز پدیده رستوران‌های مک‌دونالد سبک زندگی آمریکا را در ماه‌های پایانی حیات شوروی، در میان روس‌ها ترویج می‌کرد. مطالعه اخبار مرتبط با این رویکردها در طول یک سال اخیر در ایران نشان می‌دهد پروژه‌های مشابه جنگ سرد و دکترین شوک در حال حاضر در ایران نیز کلید خورده‌اند.
———————————-
پی‌نوشت:
1- کلاین، نائومی.(1393) دکترین شوک، ترجمه مهرداد شهابی ( چاپ پنج). تهران: آمه
2- سان تزو(1392). هنر جنگ، ترجمه محمود حمیدخانی(چاپ دوم). تهران: سیته
3- کلاین، نائومی. دکترین شوک
4-tasnimnews.com/fa/news/1394 /08/10/904128
5-mashreghnews.ir/fa/news/ 489319
6-vatanemrooz.ir/newspaper/ blockprint/148102
7-farsnews.com/printable.php ?nn=13940429000055
8-mashreghnews.ir/fa/mobile/ 292683

اندروید

فستیوال فیلم