قاضی‌پور: از تبرئه مرتضوی شوکه شدم

قاضی‌پور: از تبرئه مرتضوی شوکه شدم

به گزارش جهان نیوز؛ نادر قاضی‌پور در گفت‌وگو با ایلنا، در رابطه با تبرئه سعید مرتضوی در بخش نخست پرونده تحقیق و تفحص مجلس از سازمان تامین اجتماعی گفت: من هنگامی که این خبر را شنیدم، شوکه شدم. پرونده تخلفات بابک زنجانی با تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی افشا شد اما برای بابک زنجانی حکم اعدام می‌دهند و سعید مرتضوی را تبرئه می‌کنند.

سازمان تامین اجتماعی نسبت به تبرئه شدن مرتضوی اعتراض کند
وی ادامه داد: البته صلاح مملکت خویش را خسروان دانند و قضات مستقل است اما باید یک وحدت رویه‌ای هم وجود داشته باشد. 
نماینده ارومیه در مجلس با اشاره به اینکه ۴۱ میلیون نفر تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی قرار دارند، اظهار داشت: سزاوار نیست با اموال ۴۱ میلیون نفر تحت پوشش تامین اجتماعی همانند اموال شخصی برخورد شود و از آن برای مصارف شخصی استفاده کرد. من امیدوار هستم که سازمان تامین اجتماعی نسبت به صدور این حکم اعتراض کند و مراجع قضایی نیز با حساسیت بیشتری به این پرونده رسیدگی کند. اگر زندان را تعلیق کردند باید حکم به رد مال می‌دادند.

دستگاه قضایی حداقل حکم رد مال را صادر می‌کرد
قاضی‌پور با تاکید بر اینکه این انتظار وجود داشت که حداقل دستگاه قضایی حکم رد مال از سوی مرتضوی را صادر کند، تصریح کرد: من امیدوارم که رئیس قوه قضائیه، آقای اژه‌ای و دادستان کل کشور به این پرونده ورود کرده و نسبت به حکم صادر شده اعتراض کند؛ چراکه در این پرونده بیت‌المال و معیشت مردم مدنظر قرار نگرفته است.
وی افزود: فساد اخلاقی و اجتماعی با فساد اقتصادی آغاز می‌شود و این مساله می‌تواند پایه‌های نظام را تخریب کند. ما باید انضباط مالی و در شان حکومت امام علی (ع) داشته باشیم.

قاضی‌پور: از تبرئه مرتضوی شوکه شدم

به گزارش جهان نیوز؛ نادر قاضی‌پور در گفت‌وگو با ایلنا، در رابطه با تبرئه سعید مرتضوی در بخش نخست پرونده تحقیق و تفحص مجلس از سازمان تامین اجتماعی گفت: من هنگامی که این خبر را شنیدم، شوکه شدم. پرونده تخلفات بابک زنجانی با تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی افشا شد اما برای بابک زنجانی حکم اعدام می‌دهند و سعید مرتضوی را تبرئه می‌کنند.

سازمان تامین اجتماعی نسبت به تبرئه شدن مرتضوی اعتراض کند
وی ادامه داد: البته صلاح مملکت خویش را خسروان دانند و قضات مستقل است اما باید یک وحدت رویه‌ای هم وجود داشته باشد. 
نماینده ارومیه در مجلس با اشاره به اینکه ۴۱ میلیون نفر تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی قرار دارند، اظهار داشت: سزاوار نیست با اموال ۴۱ میلیون نفر تحت پوشش تامین اجتماعی همانند اموال شخصی برخورد شود و از آن برای مصارف شخصی استفاده کرد. من امیدوار هستم که سازمان تامین اجتماعی نسبت به صدور این حکم اعتراض کند و مراجع قضایی نیز با حساسیت بیشتری به این پرونده رسیدگی کند. اگر زندان را تعلیق کردند باید حکم به رد مال می‌دادند.

دستگاه قضایی حداقل حکم رد مال را صادر می‌کرد
قاضی‌پور با تاکید بر اینکه این انتظار وجود داشت که حداقل دستگاه قضایی حکم رد مال از سوی مرتضوی را صادر کند، تصریح کرد: من امیدوارم که رئیس قوه قضائیه، آقای اژه‌ای و دادستان کل کشور به این پرونده ورود کرده و نسبت به حکم صادر شده اعتراض کند؛ چراکه در این پرونده بیت‌المال و معیشت مردم مدنظر قرار نگرفته است.
وی افزود: فساد اخلاقی و اجتماعی با فساد اقتصادی آغاز می‌شود و این مساله می‌تواند پایه‌های نظام را تخریب کند. ما باید انضباط مالی و در شان حکومت امام علی (ع) داشته باشیم.

قاضی‌پور: از تبرئه مرتضوی شوکه شدم

معلمی که با آگهی ترحیمش شوکه شد!

معلمی که با آگهی ترحیمش شوکه شد!

به گزارش جهان به نقل از فارس، سید امیرمحمد خرازانی که در کارنامه فعالیت خود معلمی، مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور جوانان، مدیرعامل خبرگزاری پانا و سرپرستی مدارس ایرانیان خارج از کشور در شبه قاره هند را دارد، در خصوص اولین سال معلم بودن خود به ذکر خاطره‌ می‌پردازد.

خرازانی می‌گوید: 25 سال پیش زمانی که از تربیت معلم فارغ‌التحصیل شدم به مدرسه‌ای در منطقه 15 تهران برای تدریس معرفی شدم و تدریس دانش‌آموزان چهارم ابتدایی را برعهده گرفتم.

وی اضافه می‌کند: آن سال اولین سال کاری‌ام بود و خیلی پرانرژی بودم؛ دوست داشتم هر آنچه در تربیت معلم یاد گرفتم را به دانش‌آموزانم منتقل کنم و یک رفاقت شیرینی بین من و بچه ها به وجود آمده بود.

خرازانی به حس محبت دوطرفه‌ای که میان خود و دانش‌آموزانش ایجاد شده بود اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: آن زمان دانشجوی فوق‌لیسانس هم بودم و پس از پایان کلاس درس در کنار اتوبان افسریه که نزدیک مدرسه محل کارم بود تاکسی گرفته و به دانشگاه می‌رفتم و با توجه به رابطه ام با دانش‌آموزانم، آنها نیز مرا تا کنار اتوبان همراهی می‌کردند و هنگامی که سوار تاکسی می‌شدم تا زمان دور شدنم برایم دست تکان می‌دادند.

وی می‌افزاید: یادم می‌آید یک روز پنج‌شنبه در اردیبهشت ماه که شنبه آن روز 12 اردیبهشت (روز معلم) بود برای رفتن به دانشگاه عجله داشتم به همین دلیل به دانش‌آموزانم گفتم «امروز همین‌جا خداحافظی می‌کنیم » و آنها نیز پذیرفتند؛ آنروز مثل همیشه به دانشگاه رفتم و بعد از کلاس دانشگاه نیز به همراه پدر و مادرم برای زیارت به جمکران رفتیم تا روز شنبه که اعلامیه فوتم را سر درِ مدرسه دیدم.

این آقا معلم می‌گوید: آن روز پنج شنبه یک اتفاق عجیبی افتاده بود؛ 10 دقیقه بعد از رفتن بنده از مدرسه فرد دیگری در حالی که کیفی مانند کیف من در دستش بود کنار اتوبان افسریه ایستاده بود که خودرویی با وی برخورد کرده و وی فوت می کند.

وی اضافه می‌کند: همانطور که گفتم مدرسه ما همان نزدیکی بود؛ دانش‌آموزان مدرسه که خبر یک تصادف را شنیده بودند به سرعت خود را به محل حادثه رساندند؛  روی فرد فوت شده را پوشانده بودند ولی دانش آموزان کلاسم با دیدن کیفی که روی زمین افتاده بود با فریاد می‌گویند «این کیف آقا معلم ماست».

خرازانی با یادآوری این جریان اشک در چشمانش حلقه می‌زند و ادامه می‌دهد: آن زمان نه تلفن همراهی بود و نه ارتباطات به این حد گسترده بود و با  توجه بهذنبود ما در خانه، تماس‌های مکرر مدرسه نیز بی‌جواب مانده بود؛ لذا آنها فکر می‌کردند که آقا معلم مدرسه‌شان فوت کرده است.

این آقا معلم اظهار می‌دارد : روز شنبه که 12 اردیبهشت بود صبح زود به مدرسه رسیدم اما سردرِ مدرسه پارچه مشکی را دیدم که نگرانم کرد کمی جلوتر متوجه شدم نام بنده روی پارچه مشکی نوشته شده است؛ با خودم فکر کردم یعنی چه کسی قصد شوخی با مرا داشته است.

وی می‌افزاید: با همان حال عجیب زنگ مدرسه را زدم که سرایدار مدرسه در را باز کرد و با دیدنم گفت «آقای خرازانی شما زنده‌اید؟».

خرازانی می‌گوید: آن روز بچه‌ها با پدر و مادرشان در حالی که لباس مشکی پوشیده بودند و با چشمانی گریان به مدرسه می آمدند و من مجبور شدم برای آنکه آنها را از این  اشتباه درآورم همانجا در حیاط مدرسه به استقبالشان بروم.

وی ادامه می‌دهد: آن روز پدر و مادرها با دیدن معلم دانش‌آموزانشان خیلی خوشحال شدند و حدود 22 جعبه شیرینی و گل در اولین روز معلم کاری‌ام از طرف پدر و مادرهای دانش‌آموزان هدیه گرفتم. یادم می‌آید آن روز به تمام معلمان مدرسه دو جعبه شیرینی دادم و سرایدار مدرسه نیز 4 جعبه شیرینی نصیبش شد.

این آقا معلم می‌گوید: آن روز به  دانش‌آموزان گفتم این حادثه باعث شد تا فراموش نکنیم مرگ چقدر به ما نزدیک است و انسان‌های خوب و مومنی باشیم و بتوانیم برای کشورمان کاری انجام دهیم.

معلمی که با آگهی ترحیمش شوکه شد!

به گزارش جهان به نقل از فارس، سید امیرمحمد خرازانی که در کارنامه فعالیت خود معلمی، مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور جوانان، مدیرعامل خبرگزاری پانا و سرپرستی مدارس ایرانیان خارج از کشور در شبه قاره هند را دارد، در خصوص اولین سال معلم بودن خود به ذکر خاطره‌ می‌پردازد.

خرازانی می‌گوید: 25 سال پیش زمانی که از تربیت معلم فارغ‌التحصیل شدم به مدرسه‌ای در منطقه 15 تهران برای تدریس معرفی شدم و تدریس دانش‌آموزان چهارم ابتدایی را برعهده گرفتم.

وی اضافه می‌کند: آن سال اولین سال کاری‌ام بود و خیلی پرانرژی بودم؛ دوست داشتم هر آنچه در تربیت معلم یاد گرفتم را به دانش‌آموزانم منتقل کنم و یک رفاقت شیرینی بین من و بچه ها به وجود آمده بود.

خرازانی به حس محبت دوطرفه‌ای که میان خود و دانش‌آموزانش ایجاد شده بود اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: آن زمان دانشجوی فوق‌لیسانس هم بودم و پس از پایان کلاس درس در کنار اتوبان افسریه که نزدیک مدرسه محل کارم بود تاکسی گرفته و به دانشگاه می‌رفتم و با توجه به رابطه ام با دانش‌آموزانم، آنها نیز مرا تا کنار اتوبان همراهی می‌کردند و هنگامی که سوار تاکسی می‌شدم تا زمان دور شدنم برایم دست تکان می‌دادند.

وی می‌افزاید: یادم می‌آید یک روز پنج‌شنبه در اردیبهشت ماه که شنبه آن روز 12 اردیبهشت (روز معلم) بود برای رفتن به دانشگاه عجله داشتم به همین دلیل به دانش‌آموزانم گفتم «امروز همین‌جا خداحافظی می‌کنیم » و آنها نیز پذیرفتند؛ آنروز مثل همیشه به دانشگاه رفتم و بعد از کلاس دانشگاه نیز به همراه پدر و مادرم برای زیارت به جمکران رفتیم تا روز شنبه که اعلامیه فوتم را سر درِ مدرسه دیدم.

این آقا معلم می‌گوید: آن روز پنج شنبه یک اتفاق عجیبی افتاده بود؛ 10 دقیقه بعد از رفتن بنده از مدرسه فرد دیگری در حالی که کیفی مانند کیف من در دستش بود کنار اتوبان افسریه ایستاده بود که خودرویی با وی برخورد کرده و وی فوت می کند.

وی اضافه می‌کند: همانطور که گفتم مدرسه ما همان نزدیکی بود؛ دانش‌آموزان مدرسه که خبر یک تصادف را شنیده بودند به سرعت خود را به محل حادثه رساندند؛  روی فرد فوت شده را پوشانده بودند ولی دانش آموزان کلاسم با دیدن کیفی که روی زمین افتاده بود با فریاد می‌گویند «این کیف آقا معلم ماست».

خرازانی با یادآوری این جریان اشک در چشمانش حلقه می‌زند و ادامه می‌دهد: آن زمان نه تلفن همراهی بود و نه ارتباطات به این حد گسترده بود و با  توجه بهذنبود ما در خانه، تماس‌های مکرر مدرسه نیز بی‌جواب مانده بود؛ لذا آنها فکر می‌کردند که آقا معلم مدرسه‌شان فوت کرده است.

این آقا معلم اظهار می‌دارد : روز شنبه که 12 اردیبهشت بود صبح زود به مدرسه رسیدم اما سردرِ مدرسه پارچه مشکی را دیدم که نگرانم کرد کمی جلوتر متوجه شدم نام بنده روی پارچه مشکی نوشته شده است؛ با خودم فکر کردم یعنی چه کسی قصد شوخی با مرا داشته است.

وی می‌افزاید: با همان حال عجیب زنگ مدرسه را زدم که سرایدار مدرسه در را باز کرد و با دیدنم گفت «آقای خرازانی شما زنده‌اید؟».

خرازانی می‌گوید: آن روز بچه‌ها با پدر و مادرشان در حالی که لباس مشکی پوشیده بودند و با چشمانی گریان به مدرسه می آمدند و من مجبور شدم برای آنکه آنها را از این  اشتباه درآورم همانجا در حیاط مدرسه به استقبالشان بروم.

وی ادامه می‌دهد: آن روز پدر و مادرها با دیدن معلم دانش‌آموزانشان خیلی خوشحال شدند و حدود 22 جعبه شیرینی و گل در اولین روز معلم کاری‌ام از طرف پدر و مادرهای دانش‌آموزان هدیه گرفتم. یادم می‌آید آن روز به تمام معلمان مدرسه دو جعبه شیرینی دادم و سرایدار مدرسه نیز 4 جعبه شیرینی نصیبش شد.

این آقا معلم می‌گوید: آن روز به  دانش‌آموزان گفتم این حادثه باعث شد تا فراموش نکنیم مرگ چقدر به ما نزدیک است و انسان‌های خوب و مومنی باشیم و بتوانیم برای کشورمان کاری انجام دهیم.

معلمی که با آگهی ترحیمش شوکه شد!

خرید بک لینک

فیلم سریال آهنگ