رونمایی از مستند پرتره یک صداپیشه

رونمایی از مستند پرتره یک صداپیشه

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، در ادامه تولید مستندهای پرتره از بزرگان عرصه گویندگی کشور که با ساخت مستند «روزگار بهروز» درباره بهروز رضوی در شبکه مستند آغاز شد، ابوالفضل توکلی این بار پرتره استاد جلال مقامی را با مستند «آقا جلال و مس‌تر رابرت» تولید کرده است.

جلال مقامی متولد 1320 مدیر دوبلاژ، دوبلور و بازیگر سینما و تلویزیون ایران است که مردم بازیگران مطرحی چون رابرت ردفورد، رابین ویلیامز، عمر شریف، مایکل کین، ژان پل بلموند، باب پک و… را با صدای او به یاد می‌آورند.

وقتی فیلم‌های رابرت ردفورد جوان بر پرده نقره‌ای سینماهای ایران تابیده شد، صدای جلال مقامی بود که با دوبله‌اش به بازی او جان دیگری داد. جلال و رابرت از جوانی تاکنون با هنر خود هم پای یکدیگرند. استاد جلال مقامی با صدای آهنگین خود که بر فیلم‌ها طنین انداز بود بخشی از حافظه شنیداری ماندگار هر ایرانی است.

وی درباره تولید این مستند در یادداشت کوتاهی نوشته است: بیش از نیم قرن از فعالیت هنری من گذشت و چه زود. در حال حاضر از این همه سال فعالیت چیزی برایم نمانده جز خاطرات تلخ و شیرین و مهر مردم عزیز و مهربان. آنچه گفتنی بود بار‌ها گفته‌ام، دیگر چیزی برای گفتن ندارم جز اینکه بگویم… اهل کاشانم. روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم. خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری (داشتم) بهتر از برگ درخت، دوستانی بهتر از آب روان و خدایی که در این نزدیکیست، لای این شب بو‌ها، پای آن کاج بلند، روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.

ابوالفضل توکلی پیش از این فیلمهای مستندی چون «جامبو، یعنی سلام»، «مسیر آبی»، «ایستگاه 9»، «عمو علی»، «تک سوار» و… را کارگردانی کرده است.

عوامل «آقا جلال و مس‌تر رابرت» عبارتند از طراح، کارگردان و تهیه کننده: ابوالفضل توکلی، تصویربردار: احسان آئینه، صدابردار: شهباز ضیایی، تدوین: حسین آئینه، صداگذار: سیدمهدی مویدی، اصلاح رنگ: عماد خدابخش، عکاس: سعیده ملامهدی.

این مستند با حضور جلال مقامی و دیگر بزرگان عرصه دوبله ایران، مدیران شبکه مستند، عوامل تولید و اهالی رسانه دوشنبه 20 اردیبهشت ساعت 17: 30 در فرهنگسرای ابن سینا رونمایی می‌شود و قرار است جمعه 24 اردیبهشت ساعت 14 از شبکه مستند سیما روی آنتن برود.

رونمایی از مستند پرتره یک صداپیشه

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، در ادامه تولید مستندهای پرتره از بزرگان عرصه گویندگی کشور که با ساخت مستند «روزگار بهروز» درباره بهروز رضوی در شبکه مستند آغاز شد، ابوالفضل توکلی این بار پرتره استاد جلال مقامی را با مستند «آقا جلال و مس‌تر رابرت» تولید کرده است.

جلال مقامی متولد 1320 مدیر دوبلاژ، دوبلور و بازیگر سینما و تلویزیون ایران است که مردم بازیگران مطرحی چون رابرت ردفورد، رابین ویلیامز، عمر شریف، مایکل کین، ژان پل بلموند، باب پک و… را با صدای او به یاد می‌آورند.

وقتی فیلم‌های رابرت ردفورد جوان بر پرده نقره‌ای سینماهای ایران تابیده شد، صدای جلال مقامی بود که با دوبله‌اش به بازی او جان دیگری داد. جلال و رابرت از جوانی تاکنون با هنر خود هم پای یکدیگرند. استاد جلال مقامی با صدای آهنگین خود که بر فیلم‌ها طنین انداز بود بخشی از حافظه شنیداری ماندگار هر ایرانی است.

وی درباره تولید این مستند در یادداشت کوتاهی نوشته است: بیش از نیم قرن از فعالیت هنری من گذشت و چه زود. در حال حاضر از این همه سال فعالیت چیزی برایم نمانده جز خاطرات تلخ و شیرین و مهر مردم عزیز و مهربان. آنچه گفتنی بود بار‌ها گفته‌ام، دیگر چیزی برای گفتن ندارم جز اینکه بگویم… اهل کاشانم. روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم. خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری (داشتم) بهتر از برگ درخت، دوستانی بهتر از آب روان و خدایی که در این نزدیکیست، لای این شب بو‌ها، پای آن کاج بلند، روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.

ابوالفضل توکلی پیش از این فیلمهای مستندی چون «جامبو، یعنی سلام»، «مسیر آبی»، «ایستگاه 9»، «عمو علی»، «تک سوار» و… را کارگردانی کرده است.

عوامل «آقا جلال و مس‌تر رابرت» عبارتند از طراح، کارگردان و تهیه کننده: ابوالفضل توکلی، تصویربردار: احسان آئینه، صدابردار: شهباز ضیایی، تدوین: حسین آئینه، صداگذار: سیدمهدی مویدی، اصلاح رنگ: عماد خدابخش، عکاس: سعیده ملامهدی.

این مستند با حضور جلال مقامی و دیگر بزرگان عرصه دوبله ایران، مدیران شبکه مستند، عوامل تولید و اهالی رسانه دوشنبه 20 اردیبهشت ساعت 17: 30 در فرهنگسرای ابن سینا رونمایی می‌شود و قرار است جمعه 24 اردیبهشت ساعت 14 از شبکه مستند سیما روی آنتن برود.

رونمایی از مستند پرتره یک صداپیشه

بک لینک رنک 5

پرس نیوز

پخش نماز جمعه‌ای که رهبرانقلاب زیر باران خواند از شبکه مستند

پخش نماز جمعه‌ای که رهبرانقلاب زیر باران خواند از شبکه مستند

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، قسمت جدید مجموعه «سیمرغ» به نماز جمعه 7 فروردین سال 1360 اختصاص دارد با حضور آیت الله خامنه‌ای که آن زمان امام جمعه تهران و نماینده مجلس بوده‌اند، برگزار شده است.

این نماز جمعه در سالهای اول انقلاب و در بحبوحه جنگ در شرایطی خاص و ویژه و زیر باران برگزار شده است و در حالی که بلافاصله پس از نماز جمعه اعلام می‌کنند به علت بارندگی باید بلافاصله نماز عصر اقامه شود، لحظات شیرین و به یاد ماندنی ثبت می‌شود.

در این لحظه تعدادی از کودکان پیش حضرت آقا می‌آیند و عیدی‌هایشان را برای مصرف جنگ زدگان به ایشان اهدا می‌کنند. از اسکناس گرفته تا سکه‌های ریزی که آقا با حوصله از دست بچه‌ها می‌گیرند، همگی کودکان و برخی از بزرگترهایی که همراه‌شان هستند، خواستار روبوسی با آقا هستند و تک به تک مورد تفقد ایشان قرار می‌گیرند.

در این فاصله نمازگزاران با یکدیگر دعای وحدت می‌خوانند؛ افرادی که هم از چهره‌های سیاسی در بین آن‌ها دیده می‌شود و هم انسان‌های معمولی به چشم می‌آیند. از جمله این چهره‌های سیاسی حجت الاسلام حسن روحانی رییس جمهور کشورمان است.

«سیمرغ» جمعه 27 فروردین ساعت 13:08 از شبکه مستند سیما روی آنتن می‌رود.

پخش نماز جمعه‌ای که رهبرانقلاب زیر باران خواند از شبکه مستند

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، قسمت جدید مجموعه «سیمرغ» به نماز جمعه 7 فروردین سال 1360 اختصاص دارد با حضور آیت الله خامنه‌ای که آن زمان امام جمعه تهران و نماینده مجلس بوده‌اند، برگزار شده است.

این نماز جمعه در سالهای اول انقلاب و در بحبوحه جنگ در شرایطی خاص و ویژه و زیر باران برگزار شده است و در حالی که بلافاصله پس از نماز جمعه اعلام می‌کنند به علت بارندگی باید بلافاصله نماز عصر اقامه شود، لحظات شیرین و به یاد ماندنی ثبت می‌شود.

در این لحظه تعدادی از کودکان پیش حضرت آقا می‌آیند و عیدی‌هایشان را برای مصرف جنگ زدگان به ایشان اهدا می‌کنند. از اسکناس گرفته تا سکه‌های ریزی که آقا با حوصله از دست بچه‌ها می‌گیرند، همگی کودکان و برخی از بزرگترهایی که همراه‌شان هستند، خواستار روبوسی با آقا هستند و تک به تک مورد تفقد ایشان قرار می‌گیرند.

در این فاصله نمازگزاران با یکدیگر دعای وحدت می‌خوانند؛ افرادی که هم از چهره‌های سیاسی در بین آن‌ها دیده می‌شود و هم انسان‌های معمولی به چشم می‌آیند. از جمله این چهره‌های سیاسی حجت الاسلام حسن روحانی رییس جمهور کشورمان است.

«سیمرغ» جمعه 27 فروردین ساعت 13:08 از شبکه مستند سیما روی آنتن می‌رود.

پخش نماز جمعه‌ای که رهبرانقلاب زیر باران خواند از شبکه مستند

بک لینک رنک 7

استخدام

روایت دهباشی از عملیات شهادت طلبانه مستند ساز مشهور

روایت دهباشی از عملیات شهادت طلبانه مستند ساز مشهور

به گزارش جهان، حسین دهباشی کارگردان مستند انتخاباتی حسن روحانی در انتخابات سال 92 نوشت:

امشب بالاخره حُکمِ «دادگاهِ جنایتکارانِ یوگسلاویِ سابق» در موردِ «قصّابِ بالکان» اعلام شُد.

انکار نمی‌کُنم که ترجیح می‌دادم  تا «رادوان کارادزیچ» به بدترین و دردناک‌ترین روشِ مُمکن «زجرکُش» می‌شُد تا این‌جوری سوسولی و مسخره محکوم به چهل‌سال حبس! نه! زندان برای امثالِ او اصلا مجازاتِ عادلانه‌ای نیست موجوداتی بی‌نهایت پست و رذل و کثیف و به همان تعبیرِ «قرآن» از جنسِ «أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»
رییس‌جمهورِ سابقِ صربسکا گرچه برایِ خودش کُلّی*شاعرپیشه و روان‌پزشک و روشنفکر* بود و تحصیلکردهء دانشگاهِ مشهورِ کُلمبیا در منتهنِ نیویورک و شاید اگر جنگِ داخلی در «بوسنی‌وهرزگوین» رُخ نمی‌داد الان در صفحاتِ مجازی‌اش شونصدهزار فرندِ نادیده و دل‌خسته داشت که در پایِ نظراتِ «اولترافمینیستی»‌اش جان فدا می‌کردند.

 و البته… تا قبل از دستورِ او برایِ تجاوزهایِ دست‌جمعی و کُشتارِهمهء همهء هشت‌هزار زن و کودکِ تنها و غیرِ مُسلح در «سربرنیتسا» شهری مُسلمان‌نشین که کلّیه مردانِ بالایِ چهارده سال‌اش با اعتماد به آتش‌بسِ پیشنهادیِ شورایِ امنیت و قولِ کُلاه‌آبی‌هایِ سازمانِ‌ملل از آن بیرون رفته بودند تا تنها چندساعتِ بعد خبرِ «بزرگ‌ترین و فجیع‌ترین نسل‌کشی تاریخِ مُعاصرِ اروپا» به گوش‌شان برسد.

آن‌روزها مثلِ همین الان نیروهایِ داوطلبِ بسیجی و سپاهیِ اعزامی از ایران و خیلی بی‌تجربه‌تر و کم‌امکانات‌تر از حالا  جزء معدود یاری‌رسانان به مُسلمانان و کروات‌ها شُدند  پیش از آنکه آمریکایی‌ها یک‌جورهایی مُتّحدِ دولتِ ما شوند در جنگِ با «چتنیک»هایِ صرب که از اوّل تا آخرش مستظهر به حمایتِ بی‌دریغِ ارتشِ روسیه بودند.
 

راستی! حالا شُما یادتان نمی‌آید همین آقایِ «احمدِجنّتی» که الان خیلی‌ها از ایشان دل‌خورند و از بابِ همین دل‌خوری به انبوهِ شوخی‌هایِ در مورد ایشان حسابی می‌خندند و دل خُنک می‌کُنند از جُمله نگارنده! (در انتخاباتِ اخیرِ مجلسِ شورایِ اسلامی، ردِ صلاحیّت‌ام فرمودند خُب!)  آن‌موقع‌ها تا چه حدِ محبوبِ دلِ قحطی‌زده و محاصره‌شدهء بوسنیایی‌ها بود به جهتِ سفری که به آنجا داشت و کمک‌هایِ گرچه ناچیز امّا دل‌گرم‌کُننده‌ای که از جانبِ مردمِ مظلوم‌نوازِ ما برایشان بُرد.

 

و امّا بعد که اکنون شاید وقتِ افشاکردنِ «راز»ی باشد! که صاحبِ این قلم تا امشب در نهانی‌ترین زاویهء دلِ خود پنهان کرده بود و نه جایی گفته و نه نوشته!

 
می‌دانید؟ روزهایِ سختی بود روزهایی خیلی سخت سخت‌تر از آنکه فکرش را بکُنید صرب‌ها قدم به قدم جلو می‌آمدند و با اطمینان از سُکوت و همراهیِ پنهانِ همسایگانِ اروپایی در هر قدم جنایت‌هایی می‌کردند که زبان از گفتن و قلم از نوشتن‌اش شرم دارد  در سفر و به همراهِ آقایِ جنّتی چندنفر خبرنگارِ ایرانی هم آمده و بعد از رفتنِ او هم مانده بودند از جُمله خانُمِ ثقفی، محمدصدری، رضا بُرجی، شهید سیّدابراهیمِ اصغرزاده و یکی دیگر که اسم‌اش را آخر می‌گویم!

در یکی از همان شب‌ها و روزهایِ سخت  که به گمانم همان وقتی بود که دُخترکِ زیبارویِ شانزده‌سالهء تازه فرار کرده از اردوگاهِ اُسرا که به قولِ پزشکانِ بدون مرز بیش از هزاربار به او تجاوز شده بود خودش را پیشِ چشمِ همه و جلویِ قرارگاهِ نیروهایِ موسوم به پاسدارِ صُلح آتش زد آری همان شب تصمیم گرفته شُد که یکی از خبرنگارانِ ایرانی دست از جان بشوید و به بهانهء مُصاحبه خودش را به «رادوان کارادزیچ» برساند و در فُرصتی مناسب و با انفجارِ بُمبی که داخلِ دوربین‌اش بود او را به درک و هزارنفر انسانِ بی‌گناه و دستِ خالی را به آزادی و آرامش و خود را به شهادت رساند.

آب در دهانِ همه خُشک شُده بود!  و هیچ کس دل‌اش را نداشت و تنها یکی بود که پا پیش گذاشت و برایِ اینکه دیگران شرمندهء ترس‌شان نشوند دلیل آورد که تنها کسی در میانِ جمع است که چهره‌ای با پوستِ سپید و چشمانِ آبی و مویِ بور و شبیهِ غربی‌ها دارد و انگلیسی به لهجه و اصطلاحاتِ فاخرِ شرقِ آمریکایی صحبت می‌کُند و تازه تحصیلکرده «کُلمبیا» و هم دانشگاهیِ «رادوان کارادزیچ» است.
 

آن طرحِ ماجراجویانه و مومنانه و بشردوستانه البته و شاید که چه بهتر هرگز اجرا نشد و همینکه خبرش به تهران رسیده و گویا شخصِ آقایِ خامنه‌ای اجازه نداد لغو و دیگر کسی از آن سُخنی نگفت تا امشب که یادِ همهء فداکاری‌هایِ بی‌دریغی و بی‌چشمداشتی که همه ما ایرانیان یکی کمتر و دیگری بیشتر  برایِ هم‌کیشانِ خود داشته‌ایم . اُفتادم و تنها داوطلبِ آن عملیاتِ محرمانه: «نادرِ طالب‌زاده»!
منبع:نسیم

روایت دهباشی از عملیات شهادت طلبانه مستند ساز مشهور

به گزارش جهان، حسین دهباشی کارگردان مستند انتخاباتی حسن روحانی در انتخابات سال 92 نوشت:

امشب بالاخره حُکمِ «دادگاهِ جنایتکارانِ یوگسلاویِ سابق» در موردِ «قصّابِ بالکان» اعلام شُد.

انکار نمی‌کُنم که ترجیح می‌دادم  تا «رادوان کارادزیچ» به بدترین و دردناک‌ترین روشِ مُمکن «زجرکُش» می‌شُد تا این‌جوری سوسولی و مسخره محکوم به چهل‌سال حبس! نه! زندان برای امثالِ او اصلا مجازاتِ عادلانه‌ای نیست موجوداتی بی‌نهایت پست و رذل و کثیف و به همان تعبیرِ «قرآن» از جنسِ «أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»
رییس‌جمهورِ سابقِ صربسکا گرچه برایِ خودش کُلّی*شاعرپیشه و روان‌پزشک و روشنفکر* بود و تحصیلکردهء دانشگاهِ مشهورِ کُلمبیا در منتهنِ نیویورک و شاید اگر جنگِ داخلی در «بوسنی‌وهرزگوین» رُخ نمی‌داد الان در صفحاتِ مجازی‌اش شونصدهزار فرندِ نادیده و دل‌خسته داشت که در پایِ نظراتِ «اولترافمینیستی»‌اش جان فدا می‌کردند.

 و البته… تا قبل از دستورِ او برایِ تجاوزهایِ دست‌جمعی و کُشتارِهمهء همهء هشت‌هزار زن و کودکِ تنها و غیرِ مُسلح در «سربرنیتسا» شهری مُسلمان‌نشین که کلّیه مردانِ بالایِ چهارده سال‌اش با اعتماد به آتش‌بسِ پیشنهادیِ شورایِ امنیت و قولِ کُلاه‌آبی‌هایِ سازمانِ‌ملل از آن بیرون رفته بودند تا تنها چندساعتِ بعد خبرِ «بزرگ‌ترین و فجیع‌ترین نسل‌کشی تاریخِ مُعاصرِ اروپا» به گوش‌شان برسد.

آن‌روزها مثلِ همین الان نیروهایِ داوطلبِ بسیجی و سپاهیِ اعزامی از ایران و خیلی بی‌تجربه‌تر و کم‌امکانات‌تر از حالا  جزء معدود یاری‌رسانان به مُسلمانان و کروات‌ها شُدند  پیش از آنکه آمریکایی‌ها یک‌جورهایی مُتّحدِ دولتِ ما شوند در جنگِ با «چتنیک»هایِ صرب که از اوّل تا آخرش مستظهر به حمایتِ بی‌دریغِ ارتشِ روسیه بودند.
 

راستی! حالا شُما یادتان نمی‌آید همین آقایِ «احمدِجنّتی» که الان خیلی‌ها از ایشان دل‌خورند و از بابِ همین دل‌خوری به انبوهِ شوخی‌هایِ در مورد ایشان حسابی می‌خندند و دل خُنک می‌کُنند از جُمله نگارنده! (در انتخاباتِ اخیرِ مجلسِ شورایِ اسلامی، ردِ صلاحیّت‌ام فرمودند خُب!)  آن‌موقع‌ها تا چه حدِ محبوبِ دلِ قحطی‌زده و محاصره‌شدهء بوسنیایی‌ها بود به جهتِ سفری که به آنجا داشت و کمک‌هایِ گرچه ناچیز امّا دل‌گرم‌کُننده‌ای که از جانبِ مردمِ مظلوم‌نوازِ ما برایشان بُرد.

 

و امّا بعد که اکنون شاید وقتِ افشاکردنِ «راز»ی باشد! که صاحبِ این قلم تا امشب در نهانی‌ترین زاویهء دلِ خود پنهان کرده بود و نه جایی گفته و نه نوشته!

 
می‌دانید؟ روزهایِ سختی بود روزهایی خیلی سخت سخت‌تر از آنکه فکرش را بکُنید صرب‌ها قدم به قدم جلو می‌آمدند و با اطمینان از سُکوت و همراهیِ پنهانِ همسایگانِ اروپایی در هر قدم جنایت‌هایی می‌کردند که زبان از گفتن و قلم از نوشتن‌اش شرم دارد  در سفر و به همراهِ آقایِ جنّتی چندنفر خبرنگارِ ایرانی هم آمده و بعد از رفتنِ او هم مانده بودند از جُمله خانُمِ ثقفی، محمدصدری، رضا بُرجی، شهید سیّدابراهیمِ اصغرزاده و یکی دیگر که اسم‌اش را آخر می‌گویم!

در یکی از همان شب‌ها و روزهایِ سخت  که به گمانم همان وقتی بود که دُخترکِ زیبارویِ شانزده‌سالهء تازه فرار کرده از اردوگاهِ اُسرا که به قولِ پزشکانِ بدون مرز بیش از هزاربار به او تجاوز شده بود خودش را پیشِ چشمِ همه و جلویِ قرارگاهِ نیروهایِ موسوم به پاسدارِ صُلح آتش زد آری همان شب تصمیم گرفته شُد که یکی از خبرنگارانِ ایرانی دست از جان بشوید و به بهانهء مُصاحبه خودش را به «رادوان کارادزیچ» برساند و در فُرصتی مناسب و با انفجارِ بُمبی که داخلِ دوربین‌اش بود او را به درک و هزارنفر انسانِ بی‌گناه و دستِ خالی را به آزادی و آرامش و خود را به شهادت رساند.

آب در دهانِ همه خُشک شُده بود!  و هیچ کس دل‌اش را نداشت و تنها یکی بود که پا پیش گذاشت و برایِ اینکه دیگران شرمندهء ترس‌شان نشوند دلیل آورد که تنها کسی در میانِ جمع است که چهره‌ای با پوستِ سپید و چشمانِ آبی و مویِ بور و شبیهِ غربی‌ها دارد و انگلیسی به لهجه و اصطلاحاتِ فاخرِ شرقِ آمریکایی صحبت می‌کُند و تازه تحصیلکرده «کُلمبیا» و هم دانشگاهیِ «رادوان کارادزیچ» است.
 

آن طرحِ ماجراجویانه و مومنانه و بشردوستانه البته و شاید که چه بهتر هرگز اجرا نشد و همینکه خبرش به تهران رسیده و گویا شخصِ آقایِ خامنه‌ای اجازه نداد لغو و دیگر کسی از آن سُخنی نگفت تا امشب که یادِ همهء فداکاری‌هایِ بی‌دریغی و بی‌چشمداشتی که همه ما ایرانیان یکی کمتر و دیگری بیشتر  برایِ هم‌کیشانِ خود داشته‌ایم . اُفتادم و تنها داوطلبِ آن عملیاتِ محرمانه: «نادرِ طالب‌زاده»!
منبع:نسیم

روایت دهباشی از عملیات شهادت طلبانه مستند ساز مشهور

دانلود فیلم جدید

دانلود فیلم خارجی