گروه اقتصاد جهان نیوز ـ آقای عباس آخوندی، دشمن سرسخت طرح مسکنمهر، مبدع طرحهای مخرب سالهای ریاست جمهوری آقای هاشمیرفسنجانی که قیمت زمین و خانه را بیش از 300 درصد افزایش داد و شاخص خانهدار شدن مردم را به 30 سال رساند، نوه دختری علامه عبدالحسین امینی از مراجع فقید نجف و صاحب الغدیر، فرزند آیتالله علیاحمد آخوندی و داماد آیتالله سیدهاشم رسولی محلاتی، باجناق حجتالاسلام والمسلمین ناطقنوری، متولد نجف، فارغالتحصیل مدرسه علوی و رشته اقتصاد کالج سلطنتی هالووی لندن و استاد گروه بریتانیای دانشکده مطالعات جهان، در افاضاتی جدید گفته است: «لیبرالیسم یعنی اینکه همه برای کسب حقوق خود آگاه باشند و کسی به حق آنها تعدی نکند! این موضوع با سوداگری متفاوت است. این که شهروندان هزینه بیخود بدهند سوداگری است اما اگر هزینه را براساس عدالت بپردازند لیبرالیسم است(!)کسانی که علیه لیبرالیسم حرف میزنند در واقع دارند علیه سوداگری صحبت میکنند. در حالی که اساس لیبرالیسم علیه سوداگری قیام کرده است. سوداگری با توسعه هم مخالف است در حالی که لیبرالیسم برای توسعه به میدان آمده است. اخلاق حرفهای نتیجه لیبرالیسم است»!
آشنایی با غول آخر!
البته آقای آخوندی اولین فردی نیست که در دولت یازدهم به حمایت تمام قد از «لیبرالیسم» اقدام میکند. شخص رئیسجمهور، حسن روحانی نیز در کتاب «امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران»، مینویسد: «به نظر میرسد نظریههای مکاتب نهادگرایان و کینزیهای جدید با الگوی توسعه در جمهوری اسلامی ایران قرابت بیشتری داشته باشد».
اما نوکینزیها چه برنامهای برای معیشت و اقتصاد مردم دارند؟ بالاخره وقتی پای رای و انتخاب در میان است، باید بدانیم اوضاع از چه قرار است! طبیعتا هیچ رستمی با ورد و جادو نمیتواند برای ملت کیسههای پول و مسکن ارزان و عدالت
و رفاه به همراه بیاورد و باید برنامهای علمی و مشخص داشته باشد. پدیده بنیادی کینزگرایی (Keynesianism) این است که میتوان از مخارج دولت، یعنی کسری بودجه ملی به منظور مبارزه با بحران و رکود اقتصادی استفاده کرد.
هواداران این نظریه معتقدند افزایش تقاضای کلی با افزایش رکود اقتصادی، تا آنجا که ظرفیت تولیدی قابل مصرف (کارگران بیکار، ذخایر مواد خام و دستگاههای فعال کمتر از ظرفیت اصلی) وجود داشته باشد، بازیابی اقتصادی را تسهیل خواهد کرد. پس بنده و جنابعالی که به مجریان «برنامه ریاضت اقتصادی» رای میدهیم نباید از «رکود طولانی مدت»، «بیکاری فزاینده»، «شکسته شدن کمر تولیدکنندگان و کشاورزان» و «ورشکستگی کارخانهها و صنایع» متعجب شویم.
آینده ریاضت اقتصادی
هدف از اجرای برنامه ریاضت اقتصادی توسط نوکینزیها این است که منابع استفاده نشده به واسطه قدرت خرید اضافی که کسری بودجه ایجاد میکند، سرانجام به رونق منتهی شود اما تجربه تاریخی اروپا و آمریکا نشان از آن دارد که دقیقا زمانی که از ذخایر به حد نهایت استفاده شد، یعنی در پایان رکود حداکثری، تورم فاجعهبار به ملت و دولت سلام میکند! دقیقا به همین علت است که مدعیان اجرای «برنامه ریاضت اقتصادی» در یونان و سایر کشورهای اروپایی یکی پس از دیگری در انتخابات شکست خوردند، چرا که سابقه اروپا و آمریکا به عنوان مبدعان نظریه کینزی بسیار بیش از ایرانیان است.
اما آیا این سیاست گریبان اشراف و ثروتمندان و سوداگران را هم میگیرد و به عبارت جامعتر اشراف هم با لیبرالیسم مورد علاقه آقای آخوندی یا دکتر روحانی مخالف هستند؟
آسایش اشرافی
برای اینکه کسری بودجه پیش از آنکه بیکاری کامل حاصل بیاید منجر به تشدید تورم نشود، مالیاتهای مستقیم باید به همان نسبت درآمدها افزایش یابد. بر همین اساس، اشراف ترجیح میدهند در بحبوحه اجرای سیاست «ریاضت اقتصادی»، اوراق قرضه دولتی خریداری کنند تا مالیات ندهند. در نتیجه، فشار حاصل از افزایش مالیات و کمبود کار و از رونق افتادن تولید تنها به جیب مستضعفان و اقشار متوسط جامعه تحمیل میشود و اشراف با ادامه سوداگری در بازار مسکن و طلا و ارز و سرمایهگذاری بر «ربای بانکی» که به واسطه بدبختی مردم رونق میگیرد، گلیم خود را از آب، با عرض و طول چند برابر بیرون میکشند. پس برخلاف مدعای عباس آخوندی اقتصادخوانده در دانشگاه سلطنتی هالووی انگلیس، لیبرالیسم منجر به عدالت نمیشود!
جان مینارد کینز، مبدع این نظریه اقتصادی میگوید: من خودمان را آزاد میبینم، آزاد برای بازگشتن از اصول قطعی و مطمئن دینی و سنتی که در آن «طمع داشتن گناه است»، «تحمیل کردن ربا برخلاف قانون الهی است» و اینکه «پول دوستی نفرتانگیز است».
رکود و تورم کمرشکن
آخر ماجرا به کجا میکشد؟ همانطور که بدهی دولت افزایش پیدا میکند، پرداختن بهره این بدهی، بخش فزایندهای از مخارج عمومی را میبلعد به طوری که برای کسری بودجه میلی به افزایش ایجاد میشود، آن هم بدون هرگونه تأثیر سودمند متناظر بر بیکاری. بدین ترتیب در نهایت، انبساط و گسترش کینزی تمایل به تضعیف خود از خلال تورم فزاینده و کاهش بازدهی «تکاپو»ی ابتدایی ناشی از کسری بودجه مییابد و نتیجه رکودی جدید است و بار فزاینده مالیاتی گرایش به بازتوزیع درآمدها به سوی بورژوازی و اشرافیگری پیدا میکند.
ارنست مندل در کتاب «چرا کینز پاسخ راهگشای ما نیست: افول پولگرایی»، مینویسد: ترازنامه تاریخی سیاست کینزی مشخص است. گستردهترین تجربه آن «سیاست اقتصادی جدید» (New Deal) روزولت در ایالات متحده در طول دهه 1930 بود که با شکست مواجه شد. این سیاست، بهرغم افزایش در مخارج عمومی، منتهی به بحران 1938 شد، یعنی زمانی که بیکاری به رقم 10 میلیون نفر رسید. اما هیچگاه میزان کسریهای بودجه بیشتر از دوران قهرمان نولیبرالها، رونالد ریگان نبوده است.
نوکینزگرایی رونالد ریگان در آمریکا و مارگارت تاچر در انگلیس به شکلی بیرحمانه حملات ریاضتی را در همهجا تقویت کرد. در نتیجه مخارج اجتماعی و صرف بودجه در امور زیربنایی کاهش یافت، امنیت ملی به علت کاهش شدید بودجه نظامی تضعیف شد، یارانه بنگاههای خصوصی افزایش یافت و بیکاری و نابرابریهای گسترده اقتصادی تشدید شد. در 20 سال گذشته، تعداد بیکاران در کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) 4 برابر شده است! پس تأثیر کلی اجتماعی این وقایع فاجعهبار بوده است.
مدرسه و بیمارستان پولی
در دورههای دانشگاهی درباره توسعه اقتصادی میخوانیم که مولدترین سرمایهگذاریهای بلندمدت آنهایی هستند که در آموزش، سلامت عمومی و زیرساختهای اجتماعی انجام میشوند. با این وجود، جزمگرایان نولیبرال این حقیقت اساسی را از قلم میاندازند و اهداف مورد علاقه آنها برای کاهش هزینهها مشخصاً آموزش، بهداشت و سلامت، امنیت اجتماعی و امور زیربنایی است.
پس اگر به حامیان طرح «ریاضت اقتصادی» رای بدهیم طبیعی است که انتظار داشته باشیم لایحه «مدرسه پولی» یا خصوصیسازی آموزشوپرورش به بهای افت کیفیت تعلیم و تربیت نسل بعد و بدبختی فرهنگیان، به بهانه بیپولی، در مجلس تصویب شود.
باید قبول کنیم کینزیها «طرح تحول سلامت» را ادامه نخواهند داد، چرا که اعتقادی به هزینهکرد گسترده در زیرساخت سلامت عمومی ندارند. لیبرالها اعتقادی به «عدالت اجتماعی و اقتصادی» ندارند پس «مسکن مهر» را دوست ندارند و ترجیح میدهند سوداگری در این حوزه افزایش یابد و پس از ناتوانی قشر متوسط و مستضعف از پرداخت قیمتهای چند برابر، واحدهای پرند و پردیس و … را از آن خود کنند و به جای 50 میلیون فعلی، با تبلیغات و دلالی 150 میلیون به اقشار دیگر بفروشند! اصل در سرمایهداری، «سودآوری» است! فراموش نکنیم!
افسانهای رأی ندهیم!
لطفا! خواهشا! از نامزدهای مورد نظر خود درباره سیاست اقتصادی که با اجرای آن میخواهند «رفاه»، «آسایش» و «گشایش معیشتی» ایجاد کنند، سوال کنید. از صداوسیما بخواهیم تریبون مستضعفان را مفت به مدیران احزاب نسپارد و دقیق از آنها بخواهد مدل اقتصادیشان را تبیین کنند. اقتصاد با «غول چراغ جادو» درست نمیشود بلکه نیازمند سیاست و برنامه جدی است. برنامه نوکینزیها و حامیان نظام لیبرالـ سرمایهداری همان «ریاضت اقتصادی» مشهور است و نتیجهاش را در پایان 2 سال اخیر با گوشت و پوست و استخوان خود احساس میکنیم! فقط لیبرالها برخلاف اروپا و آمریکا و جوامع توسعهیافته ترجیح میدهند به جای اعلام مدل اقتصادی و برنامه خود، شعار بدهند و محرمانه از ملت «بله» بگیرند!
ایرانی باید بزرگ شود و کتاب بخواند و مطالعه کند! غیر از این باشد آش همین است و کاسه همان! نان ما در سفره اشراف میماند و آخوندزادههای مدعی خط امام، لیبرالیسم را به اسم «نسخه عدالت اجتماعی انقلاب اسلامی» به ملت قالب میکنند!
منبع:وطن امروز |