وداع تلخ ذوب‌آهن با شکست مقابل العین

وداع تلخ ذوب‌آهن با شکست مقابل العین

به گزارش ایسنا، ذوب آهن ایران با شکست 2 بر صفر برابر العین امارات در دیدار برگشت مرحله یک‌هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا از راهیابی به جمع هشت تیم برتر قاره کهن بازماند. لی‌میونگ‌جو در دقیقه 11 و آسپریلا در دقیقه 62، دو گل این بازی را به ثمر رساندند.

گزارش بازی و حاشیه‌ها لحظه‌به‌لحظه به‌روز شده است:

استقبال بسیار خوبی از این بازی به عمل آمده ولی مشکل بزرگ این است که با توجه به اینکه حدود یک ساعت به شروع بازی مانده تک تک تماشاگران باید بلیت را خودشان خریداری کنند و همین امر باعث شده که صف طویلی از خریداران بلیت در پشت درهای ورزشگاه شکل بگیرد.

در حال حاضر نیز 1500 نفر تماشاچی در ورزشگاه حاضر هستند. یگان امنیت به شدت هر نفر را برای ورود بازرسی می‌کند که پرتاب ترقه در بازی‌های گذشته تیم‌های ایرانی در لیگ قهرمانان باعث این امر شده است.

بازیکنان تیم ذوب‌آهن با لباس‌های قرمزرنگ در حال تمرین هستند که 11 نفر از لیست اصلی به صورت جداگانه و به صورت اختصاصی تمرین می‌کنند.

در طرف مقابل بازیکنان تیم العین با لباس‌های سرمه‌ای تمرین می‌کنند. دروازه‌بان آن‌ها اسماعیل احمد توسط دو کمک مربی تمرین مهار شوت از راه دور را به صورت جدی دنبال می‌کند.

تیم داوری کره‌ای با سرداوری کیم ژانگ یئوک قضاوت این دیدار را بر عهده خواهد داشت.

در حالی که تنها 35 دقیقه تا آغاز بازی زمان باقی است، برق کل ورزشگاه فولادشهر قطع شد.

20:20، برق ورزشگاه فولادشهر در برخی قسمت‌ها وصل شد اما هنوز در برخی بخش‌ها مانند قسمتی از جایگاه خبرنگاران، برق قطع است. این در حالی است که برق شهر فولادشهر، هنوز قطع است.

20:40، به دلیل حضور برادرزاده شیخ ابوظبی در جایگاه ویژه ورزشگاه فولادشهر، این جایگاه کاملا در اختیار اماراتی‌ها قرار گرفته است.

در آغاز بازی، ورزشگاه فولادشهر مملو از تماشاگر است و مسئولان برگزاری مسابقه به فکر استقرار بخشی از هواداران بیرون مانده ذوب‌آهن روی چمن پشت دروازه هستند که البته این کار طبق قوانین AFC ممنوع است.

20:45، بازی با سوت داور کره‌ای آغاز شد.

در دقایق ایتدایی بازی، ذوب‌آهن توپ و میدان را در اختیار داشت و چند بار به سمت دروازه العین یورش برد.

دقیقه 7،‌ العین بر خلاف جریان بازی صاحب موقعیت خطرناکی شد. در این صحنه چیزی نمانده بود که مدافع ذوب‌آهن دروازه خودی را باز کند.

دقیقه 11، عمر عبدالرحمن از اشتباه مدافعان ذوب‌آهن در یارگیری استفاده کرد و با پاس خوبش لی‌میونگ‌جو را صاحب توپ کرد تا این بازیکن کره‌ای گل اول بازی را به سود اماراتی‌ها به ثمر برساند.

پس از گل، اماراتی‌ها جلو کشیدند و دو بار پیاپی صاحب ضربه کرنر شدند.

سعید آذری، مدیرعامل باشگاه ذوب‌آهن ایستاده بازی را تماشا می‌کند.

دقیقه 18، با وجود این که ذوب‌آهن گل اول بازی را دریافت کرده، هواداران این تیم بیش از پیش، بازیکنان را تشویق می‌کنند و با سر دادن شعارهای “یا علی مدد”، “ایران، ایران” و “ذوب‌آهن با غیرت”، بازیکنان میزبان را به گلزنی ترغیب می‌کنند.

دقیقه 23، حرکت کاوه رضایی از سمت راست دروازه العین می‌توانست خطرساز شود اما اسماعیل احمد، توپ رضایی را گرفت. هواداران در این صحنه معتقد به خطا بودند اما داور چنین اعتقادی نداشت.

دقیقه 25، مدافعان ذوب‌آهن به خوبی حمله اماراتی‌ها را دفع کردند.

دقیقه 27، ارسال کاوه رضایی به روی دروازه العین فرصت خوبی فراهم کرد اما مدافعان اماراتی توپ را دور کردند.

دقیقه 28، ضربه محکم لی‌میونگ‌جو با برخورد به چند بازیکن به شکل خطرناکی به بیرون رفت. مظاهری نیز در این صحنه تمام تلاش خود را کرد که توپ را مهار کند.

دقیقه 32، احسان پهلوان در موقعیتی بسیار خوب به سمت دروازه العین حرکت کرد و در حالی که می‌توانست کاوه رضایی را مقابل دروازه ضاحب توپ کند، خود اقدام به شوتزنی کرد اما توپش با اختلاف از کنار دروازه به بیرون رفت.

مسئولان برگزاری مسابقه در نهایت موافقت نمایندگان AFC را گرفتند و بخشی از هواداران ذوب‌آهن را که بیرون ورزشگاه مانده بودند روی زمین چمن پشت دروازه ذوب‌آهن مستقر کردند. ازدحام بیش از حد تماشاگران باعث شد که چنین تصمیمی گرفته شود؛ تصمیمی که اعتراض شدید اماراتی‌ها را به دنبال داشته است.

دقیقه 37، گل‌محمدی ناچار به تعویض اجباری شد؛ احسان پهلوان به دلیل مصدومیت از بازی خارج شد و جای خود را به دانیال اسماعیل‌فر داد.

دقیقه 38، آسپریلا از راه دور دروازه ذوب‌آهن را هدف قرار داد اما شوت محکم و زیبای او با فاصله بسیار کمی به بیرون رفت.

بیش از 100 تن از لبنانی‌های مقیم اصفهان با پرچم این کشور در ورزشگاه حضور دارند و یک‌صدا علی همام – بازیکن لبنانی ذوب‌آهن – را تشویق می‌کنند.

دقیقه 43، کاوه رضایی در موقعیت تک‌به‌تک با دروازه‌بان العین سرنگون شد اما داور قبل از این صحنه در سوت خود به نسانه آفساید دمیده بود.

دقیقه 44، رشید مظاهری به خوبی شوت مهاجم العین را که از داخل محوطه جریمه زده شد، مهار کرد.

دقیقه 45، ذوب‌آهن در فاصله حدود 30 متری از دروازه حریف، صاحب ضربه ایستگاهی شد اما از این فرصت بهره‌ای نبرد.

نیمه دوم:

با آغاز نیمه دوم بازی، ذوب‌آهنی‌ها با تمام قوا به سمت دروازه العین حمله کردند و در همان پنج دقیقه ابتدایی این نیمه، چندین بار خود را به دروازه مهمان رساندند و خطرساز شدند.

دقیقه 50، مدافع العین با سراسیمگی توپ ارسالی بازیکنان ذوب‌آهن را به کرنر فرستاد.

از همان آغاز نیمه دوم به نظر رسید که بازیکنان العین و به ویژه دروازه‌بان این تیم، تلف کردن وقت را در دستور کار قرار داده‌اند. این اقدام باعث اعتراض هواداران ذوب‌آهن شده بود.

دقیقه 52، درست روی خط محوطه جریمه ذوب‌آهن، خطایی صورت گرفت و العین صاحب موقعیت خطرناکی برای گلزنی شد. این اتفاق بعد از آن رخ داد که دروازه ذوب‌آهن به طرز معجزه‌آسایی از گشوده شدن دوباره نجات یافت. ضربه خطرناک لی‌مینگ‌جو به با واکنش زیبای مظاهری به کرنر تبدیل شد. عمر عبدالرحمن این کرنر را ارسال کرد اما العین از این موقعیت سودی نبرد.

دقیقه 54، کاوه رضایی با پاس تو در بسیار خوبی، مرتضی تبریزی را مقابل دروازه العین صاحب موقعیتی طلایی کرد اما دخالت اسماعیل احمد، این فرصت را از ذوب‌آهن گرفت.

دقیقه 58، دو بار پیاپی و به فاصله یک دقیقه، ذوب‌آهن تا آستانه گل تساوی پیش رفت اما هر بار ناکام ماند. حمله‌های اخیر ذوب‌آهن نشان داد که این تیم راه نفوذ به سمت دروازه العین را یاد گرفته است.

دقیقه 59، ارسال کرنر از سمت چپ دروازه العین با واکنش بسیار خوب دروازه‌بان العین همراه شد اما خالد عیسی پس از این کار، روی زمین دراز کشید تا تیم پزشکی بر بالینش حاضر شود. این کار، اعتراض شدید هواداران ذوب‌آهن را به دنبال داشت چون معتقد بودند که عیسی قصد کشتن وقت بازی را دارد.

دقیقه 62، در حالی که ذوب‌آهن سراپا حمله بود و روی دروازه العین خیمه زده بود، عمر عبدالرحمن با پاس عمقی بسیار خوبی، آسپریلا را با مظاهری تک‌به‌تک کرد. این بازیکن هم قدر موقعیت را دانست و گل دوم تیمش را زد.

اکنون ذوب‌آهن برای صعود به مرحله بعد باید سه گل به ثمر برساند.

دقیقه 74، باز هم عبدالرحمن، آسپریلا را با مظاهری تک‌به‌تک کرد اما این بار، دروازه‌بان ذوب‌آهن توپ را از آن خود کرد.

پس از به ثمر رسیدن گل دوم العین، برخی از هواداران ذوب‌آهن به تدریج جایگاه‌های خود را ترک کردند تا از ورزشگاه خارج شوند.

وداع تلخ ذوب‌آهن با شکست مقابل العین

به گزارش ایسنا، ذوب آهن ایران با شکست 2 بر صفر برابر العین امارات در دیدار برگشت مرحله یک‌هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا از راهیابی به جمع هشت تیم برتر قاره کهن بازماند. لی‌میونگ‌جو در دقیقه 11 و آسپریلا در دقیقه 62، دو گل این بازی را به ثمر رساندند.

گزارش بازی و حاشیه‌ها لحظه‌به‌لحظه به‌روز شده است:

استقبال بسیار خوبی از این بازی به عمل آمده ولی مشکل بزرگ این است که با توجه به اینکه حدود یک ساعت به شروع بازی مانده تک تک تماشاگران باید بلیت را خودشان خریداری کنند و همین امر باعث شده که صف طویلی از خریداران بلیت در پشت درهای ورزشگاه شکل بگیرد.

در حال حاضر نیز 1500 نفر تماشاچی در ورزشگاه حاضر هستند. یگان امنیت به شدت هر نفر را برای ورود بازرسی می‌کند که پرتاب ترقه در بازی‌های گذشته تیم‌های ایرانی در لیگ قهرمانان باعث این امر شده است.

بازیکنان تیم ذوب‌آهن با لباس‌های قرمزرنگ در حال تمرین هستند که 11 نفر از لیست اصلی به صورت جداگانه و به صورت اختصاصی تمرین می‌کنند.

در طرف مقابل بازیکنان تیم العین با لباس‌های سرمه‌ای تمرین می‌کنند. دروازه‌بان آن‌ها اسماعیل احمد توسط دو کمک مربی تمرین مهار شوت از راه دور را به صورت جدی دنبال می‌کند.

تیم داوری کره‌ای با سرداوری کیم ژانگ یئوک قضاوت این دیدار را بر عهده خواهد داشت.

در حالی که تنها 35 دقیقه تا آغاز بازی زمان باقی است، برق کل ورزشگاه فولادشهر قطع شد.

20:20، برق ورزشگاه فولادشهر در برخی قسمت‌ها وصل شد اما هنوز در برخی بخش‌ها مانند قسمتی از جایگاه خبرنگاران، برق قطع است. این در حالی است که برق شهر فولادشهر، هنوز قطع است.

20:40، به دلیل حضور برادرزاده شیخ ابوظبی در جایگاه ویژه ورزشگاه فولادشهر، این جایگاه کاملا در اختیار اماراتی‌ها قرار گرفته است.

در آغاز بازی، ورزشگاه فولادشهر مملو از تماشاگر است و مسئولان برگزاری مسابقه به فکر استقرار بخشی از هواداران بیرون مانده ذوب‌آهن روی چمن پشت دروازه هستند که البته این کار طبق قوانین AFC ممنوع است.

20:45، بازی با سوت داور کره‌ای آغاز شد.

در دقایق ایتدایی بازی، ذوب‌آهن توپ و میدان را در اختیار داشت و چند بار به سمت دروازه العین یورش برد.

دقیقه 7،‌ العین بر خلاف جریان بازی صاحب موقعیت خطرناکی شد. در این صحنه چیزی نمانده بود که مدافع ذوب‌آهن دروازه خودی را باز کند.

دقیقه 11، عمر عبدالرحمن از اشتباه مدافعان ذوب‌آهن در یارگیری استفاده کرد و با پاس خوبش لی‌میونگ‌جو را صاحب توپ کرد تا این بازیکن کره‌ای گل اول بازی را به سود اماراتی‌ها به ثمر برساند.

پس از گل، اماراتی‌ها جلو کشیدند و دو بار پیاپی صاحب ضربه کرنر شدند.

سعید آذری، مدیرعامل باشگاه ذوب‌آهن ایستاده بازی را تماشا می‌کند.

دقیقه 18، با وجود این که ذوب‌آهن گل اول بازی را دریافت کرده، هواداران این تیم بیش از پیش، بازیکنان را تشویق می‌کنند و با سر دادن شعارهای “یا علی مدد”، “ایران، ایران” و “ذوب‌آهن با غیرت”، بازیکنان میزبان را به گلزنی ترغیب می‌کنند.

دقیقه 23، حرکت کاوه رضایی از سمت راست دروازه العین می‌توانست خطرساز شود اما اسماعیل احمد، توپ رضایی را گرفت. هواداران در این صحنه معتقد به خطا بودند اما داور چنین اعتقادی نداشت.

دقیقه 25، مدافعان ذوب‌آهن به خوبی حمله اماراتی‌ها را دفع کردند.

دقیقه 27، ارسال کاوه رضایی به روی دروازه العین فرصت خوبی فراهم کرد اما مدافعان اماراتی توپ را دور کردند.

دقیقه 28، ضربه محکم لی‌میونگ‌جو با برخورد به چند بازیکن به شکل خطرناکی به بیرون رفت. مظاهری نیز در این صحنه تمام تلاش خود را کرد که توپ را مهار کند.

دقیقه 32، احسان پهلوان در موقعیتی بسیار خوب به سمت دروازه العین حرکت کرد و در حالی که می‌توانست کاوه رضایی را مقابل دروازه ضاحب توپ کند، خود اقدام به شوتزنی کرد اما توپش با اختلاف از کنار دروازه به بیرون رفت.

مسئولان برگزاری مسابقه در نهایت موافقت نمایندگان AFC را گرفتند و بخشی از هواداران ذوب‌آهن را که بیرون ورزشگاه مانده بودند روی زمین چمن پشت دروازه ذوب‌آهن مستقر کردند. ازدحام بیش از حد تماشاگران باعث شد که چنین تصمیمی گرفته شود؛ تصمیمی که اعتراض شدید اماراتی‌ها را به دنبال داشته است.

دقیقه 37، گل‌محمدی ناچار به تعویض اجباری شد؛ احسان پهلوان به دلیل مصدومیت از بازی خارج شد و جای خود را به دانیال اسماعیل‌فر داد.

دقیقه 38، آسپریلا از راه دور دروازه ذوب‌آهن را هدف قرار داد اما شوت محکم و زیبای او با فاصله بسیار کمی به بیرون رفت.

بیش از 100 تن از لبنانی‌های مقیم اصفهان با پرچم این کشور در ورزشگاه حضور دارند و یک‌صدا علی همام – بازیکن لبنانی ذوب‌آهن – را تشویق می‌کنند.

دقیقه 43، کاوه رضایی در موقعیت تک‌به‌تک با دروازه‌بان العین سرنگون شد اما داور قبل از این صحنه در سوت خود به نسانه آفساید دمیده بود.

دقیقه 44، رشید مظاهری به خوبی شوت مهاجم العین را که از داخل محوطه جریمه زده شد، مهار کرد.

دقیقه 45، ذوب‌آهن در فاصله حدود 30 متری از دروازه حریف، صاحب ضربه ایستگاهی شد اما از این فرصت بهره‌ای نبرد.

نیمه دوم:

با آغاز نیمه دوم بازی، ذوب‌آهنی‌ها با تمام قوا به سمت دروازه العین حمله کردند و در همان پنج دقیقه ابتدایی این نیمه، چندین بار خود را به دروازه مهمان رساندند و خطرساز شدند.

دقیقه 50، مدافع العین با سراسیمگی توپ ارسالی بازیکنان ذوب‌آهن را به کرنر فرستاد.

از همان آغاز نیمه دوم به نظر رسید که بازیکنان العین و به ویژه دروازه‌بان این تیم، تلف کردن وقت را در دستور کار قرار داده‌اند. این اقدام باعث اعتراض هواداران ذوب‌آهن شده بود.

دقیقه 52، درست روی خط محوطه جریمه ذوب‌آهن، خطایی صورت گرفت و العین صاحب موقعیت خطرناکی برای گلزنی شد. این اتفاق بعد از آن رخ داد که دروازه ذوب‌آهن به طرز معجزه‌آسایی از گشوده شدن دوباره نجات یافت. ضربه خطرناک لی‌مینگ‌جو به با واکنش زیبای مظاهری به کرنر تبدیل شد. عمر عبدالرحمن این کرنر را ارسال کرد اما العین از این موقعیت سودی نبرد.

دقیقه 54، کاوه رضایی با پاس تو در بسیار خوبی، مرتضی تبریزی را مقابل دروازه العین صاحب موقعیتی طلایی کرد اما دخالت اسماعیل احمد، این فرصت را از ذوب‌آهن گرفت.

دقیقه 58، دو بار پیاپی و به فاصله یک دقیقه، ذوب‌آهن تا آستانه گل تساوی پیش رفت اما هر بار ناکام ماند. حمله‌های اخیر ذوب‌آهن نشان داد که این تیم راه نفوذ به سمت دروازه العین را یاد گرفته است.

دقیقه 59، ارسال کرنر از سمت چپ دروازه العین با واکنش بسیار خوب دروازه‌بان العین همراه شد اما خالد عیسی پس از این کار، روی زمین دراز کشید تا تیم پزشکی بر بالینش حاضر شود. این کار، اعتراض شدید هواداران ذوب‌آهن را به دنبال داشت چون معتقد بودند که عیسی قصد کشتن وقت بازی را دارد.

دقیقه 62، در حالی که ذوب‌آهن سراپا حمله بود و روی دروازه العین خیمه زده بود، عمر عبدالرحمن با پاس عمقی بسیار خوبی، آسپریلا را با مظاهری تک‌به‌تک کرد. این بازیکن هم قدر موقعیت را دانست و گل دوم تیمش را زد.

اکنون ذوب‌آهن برای صعود به مرحله بعد باید سه گل به ثمر برساند.

دقیقه 74، باز هم عبدالرحمن، آسپریلا را با مظاهری تک‌به‌تک کرد اما این بار، دروازه‌بان ذوب‌آهن توپ را از آن خود کرد.

پس از به ثمر رسیدن گل دوم العین، برخی از هواداران ذوب‌آهن به تدریج جایگاه‌های خود را ترک کردند تا از ورزشگاه خارج شوند.

وداع تلخ ذوب‌آهن با شکست مقابل العین

اسکای نیوز

آمریکا شکست مقابل نیروی دریایی ایران را فراموش نکند

آمریکا شکست مقابل نیروی دریایی ایران را فراموش نکند

به گزارش جهان به نقل از فارس، وبگاه آمریکایی «بریت بارت» در گزارشی با اشاره به رزمایش شبیه سازی شده «چالش هزاره 2002 و شکست نیروی دریایی آمریکا مقابل ایران» نوشت: هشت گذرگاه مهم دریایی برای تردد نفتکش‌ها در جهان وجود دارد که بین آن‌ها تنگه هرمز در خلیج فارس مکانی است که روزانه 17 میلیون بشکه نفت خام از آنجا عبور می‌کند. تنگه هرمز مکانی در سواحل ایران و بین خلیج فارس و دریای عمان است و عبور بی‌وقفه جریان نفت از آنجا، نیاز روزانه انرژی اروپا و آسیا را فراهم می‌کند.

بریت بارت با اشاره به رزمایش سال 2002 آمریکا در خلیج فارس موسوم به «چالش  هزاره 2002» یا «Millennium Challenge » نوشت: آنچه که کمتر اعلام شد این بود که در این رزمایش شبیه سازی شده برای باز نگه داشتن تنگه هرمز برابر تهدیدهای ایران، نیروی دریایی آمریکا مغلوب این کشور شد و 16 کشتی خود را از دست داد.

برت بارت نوشت: خوشبختانه این رویداد تنها «یک رزمایش» بود که البته 250 میلیون دلار هزینه در برداشت و دو سال طول کشید. این ماجرا برخلاف سال 1988 میلادی و مواجهه نیروی دریایی دو کشور ایران و آمریکا که در آن نیروی دریایی آمریکا قاطعانه ایران را مغلوب ساخت، به اهدافش نرسید و نتیجه متفاوت در برداشت و کار را به جایی رسانید که ایران اخیرا نیز از آن استفاده و تهدید به بستن تنگه هرمز بر آمریکا و متحدانش در منطقه نموده است.

این نشریه آمریکایی به صراحت نوشت: متاسفانه عبرت‌های گرفته شده از رزمایش دریایی چالش هزاره 2002 به فراموشی سپرده شده اند. در 14 سال گذشته قابلیت‌های مورد نیاز (نظامی) ایران برای بستن تنگه هرمز به طرز چشمگیری افزایش یافته در حالی‌که  توانمندی‌های نیروی دریایی آمریکا کاهش یافته است.

بر این اساس، این رزمایش آشکار ساخت که ایران روش و قاعده موثری را برای مسدود نمودن جریان صادرات نفت در تنگه هرمز دارد . با افزایش توانمندی‌های ایران تنها یک عامل بالقوه برای تغییر چنین موردی وجود دارد که می‌تواند امتیازهای ایران را خنثی نماید.

بریت بارت با تاکید بر تقویت کشورهای شورای همکاری خلیج فارس  به عنوان عامل موثر برای مقابله با ایران نوشت: هرچند که باراک اوباما رییس جمهور آمریکا فرصت برای بکبارگیری این عامل را در معادلات موجود کاهش داد، اما وظیفه جانشین او است که در ابتدا خسارت‌هایی را که اوباما موجب شده است ، جبران نماید و قابلیت‌های شورای همکاری خلیج فارس را افزایش دهد.

وبگاه یاد شده در ادامه این گزارش با اشاره به پیدایش شورای همکاری خلیج فارس که متشکل از 6 کشور عربستان سعودی، بحرین، کویت، عمان، قطر و امارات متحده عربی است، نوشت: پنج کشور از 6 کشور اشاره شده سنی هستند و کشور ششم که بحرین شیعه مسلک است، از سوی خاندان سلطنتی سنی اداره می‌شود. بنابر این شورای همکاری خلیج فارس نقش جبهه متحد ضد دشمن قسم خورده‌اش(!)یعنی ایران شیعه را ایفا می‌کند. این شورا از دیرباز به کمک‌های نظامی آمریکا در قالب چتر حمایتی نظر داشته است .

این رسانه آمریکایی در خاتمه نوشت: رفتار تند اوباما با متحدان خلیج فارس آمریکا نقش کلیدی آن‌ها در آینده و در تقابل با تهدیدهای ایران در بستن تنگه هرمز را کاهش داده است.  فقدان یک حمله تمام عیار  علیه ایران ، تنها راهی است که قادریم جلوی مسدود شدن جریان  عبور نفت در تنگه هرمز از سوی ایرانی ها را بگیریم، باید به کمک به ارتش کشورهای عضور شورای همکاری خلیج فارس و آموزش و تجهیز مناسب آن‌ها و البته تعامل با آمریکا مبدل شود . رزمایش چالش هزاره 2002 ضعف آشکار آمریکا در تلاش برای مقابله کردن با ایران  در بستن تنگه هرمز را به نمایش گذاشت. چالش کنونی نیز ایجاد همکاری با شرکای عرب آمریکا به طوری است که قابلیت‌های دفاعی آن‌ها در کنار آمریکا برای مبارزه افزایش یابد.

 در رزمایش چالش هزاره 2002  اعلام شده بود که هدف این رزمایش شبیه سازی جنگ احتمالی با عراق زمان صدام است، اما هدف اصلی آن، تمرین رویارویی با ایران در خلیج فارس بود. در سناریوی رزمایش چالش هزاره 2002، ایران با شلیک تعداد قابل توجهی موشک به تهاجم نظامی آمریکا پاسخ ‌داد که باعث برهم خوردن آرایش نظامی نیروهای آمریکایی و نابودی 16ناو آمریکایی، شامل یک ناو هواپیمابر، 10 رزمناو و 5 کشتی آبی، خاکی شد. برآورد‌های بعد از این رزمایش نشان داد که در صورت وقوع واقعی چنین رویارویی بیش از 20 هزار نظامی آمریکایی در روز نخست جنگ با ایران کشته خواهند شد.

آمریکا شکست مقابل نیروی دریایی ایران را فراموش نکند

به گزارش جهان به نقل از فارس، وبگاه آمریکایی «بریت بارت» در گزارشی با اشاره به رزمایش شبیه سازی شده «چالش هزاره 2002 و شکست نیروی دریایی آمریکا مقابل ایران» نوشت: هشت گذرگاه مهم دریایی برای تردد نفتکش‌ها در جهان وجود دارد که بین آن‌ها تنگه هرمز در خلیج فارس مکانی است که روزانه 17 میلیون بشکه نفت خام از آنجا عبور می‌کند. تنگه هرمز مکانی در سواحل ایران و بین خلیج فارس و دریای عمان است و عبور بی‌وقفه جریان نفت از آنجا، نیاز روزانه انرژی اروپا و آسیا را فراهم می‌کند.

بریت بارت با اشاره به رزمایش سال 2002 آمریکا در خلیج فارس موسوم به «چالش  هزاره 2002» یا «Millennium Challenge » نوشت: آنچه که کمتر اعلام شد این بود که در این رزمایش شبیه سازی شده برای باز نگه داشتن تنگه هرمز برابر تهدیدهای ایران، نیروی دریایی آمریکا مغلوب این کشور شد و 16 کشتی خود را از دست داد.

برت بارت نوشت: خوشبختانه این رویداد تنها «یک رزمایش» بود که البته 250 میلیون دلار هزینه در برداشت و دو سال طول کشید. این ماجرا برخلاف سال 1988 میلادی و مواجهه نیروی دریایی دو کشور ایران و آمریکا که در آن نیروی دریایی آمریکا قاطعانه ایران را مغلوب ساخت، به اهدافش نرسید و نتیجه متفاوت در برداشت و کار را به جایی رسانید که ایران اخیرا نیز از آن استفاده و تهدید به بستن تنگه هرمز بر آمریکا و متحدانش در منطقه نموده است.

این نشریه آمریکایی به صراحت نوشت: متاسفانه عبرت‌های گرفته شده از رزمایش دریایی چالش هزاره 2002 به فراموشی سپرده شده اند. در 14 سال گذشته قابلیت‌های مورد نیاز (نظامی) ایران برای بستن تنگه هرمز به طرز چشمگیری افزایش یافته در حالی‌که  توانمندی‌های نیروی دریایی آمریکا کاهش یافته است.

بر این اساس، این رزمایش آشکار ساخت که ایران روش و قاعده موثری را برای مسدود نمودن جریان صادرات نفت در تنگه هرمز دارد . با افزایش توانمندی‌های ایران تنها یک عامل بالقوه برای تغییر چنین موردی وجود دارد که می‌تواند امتیازهای ایران را خنثی نماید.

بریت بارت با تاکید بر تقویت کشورهای شورای همکاری خلیج فارس  به عنوان عامل موثر برای مقابله با ایران نوشت: هرچند که باراک اوباما رییس جمهور آمریکا فرصت برای بکبارگیری این عامل را در معادلات موجود کاهش داد، اما وظیفه جانشین او است که در ابتدا خسارت‌هایی را که اوباما موجب شده است ، جبران نماید و قابلیت‌های شورای همکاری خلیج فارس را افزایش دهد.

وبگاه یاد شده در ادامه این گزارش با اشاره به پیدایش شورای همکاری خلیج فارس که متشکل از 6 کشور عربستان سعودی، بحرین، کویت، عمان، قطر و امارات متحده عربی است، نوشت: پنج کشور از 6 کشور اشاره شده سنی هستند و کشور ششم که بحرین شیعه مسلک است، از سوی خاندان سلطنتی سنی اداره می‌شود. بنابر این شورای همکاری خلیج فارس نقش جبهه متحد ضد دشمن قسم خورده‌اش(!)یعنی ایران شیعه را ایفا می‌کند. این شورا از دیرباز به کمک‌های نظامی آمریکا در قالب چتر حمایتی نظر داشته است .

این رسانه آمریکایی در خاتمه نوشت: رفتار تند اوباما با متحدان خلیج فارس آمریکا نقش کلیدی آن‌ها در آینده و در تقابل با تهدیدهای ایران در بستن تنگه هرمز را کاهش داده است.  فقدان یک حمله تمام عیار  علیه ایران ، تنها راهی است که قادریم جلوی مسدود شدن جریان  عبور نفت در تنگه هرمز از سوی ایرانی ها را بگیریم، باید به کمک به ارتش کشورهای عضور شورای همکاری خلیج فارس و آموزش و تجهیز مناسب آن‌ها و البته تعامل با آمریکا مبدل شود . رزمایش چالش هزاره 2002 ضعف آشکار آمریکا در تلاش برای مقابله کردن با ایران  در بستن تنگه هرمز را به نمایش گذاشت. چالش کنونی نیز ایجاد همکاری با شرکای عرب آمریکا به طوری است که قابلیت‌های دفاعی آن‌ها در کنار آمریکا برای مبارزه افزایش یابد.

 در رزمایش چالش هزاره 2002  اعلام شده بود که هدف این رزمایش شبیه سازی جنگ احتمالی با عراق زمان صدام است، اما هدف اصلی آن، تمرین رویارویی با ایران در خلیج فارس بود. در سناریوی رزمایش چالش هزاره 2002، ایران با شلیک تعداد قابل توجهی موشک به تهاجم نظامی آمریکا پاسخ ‌داد که باعث برهم خوردن آرایش نظامی نیروهای آمریکایی و نابودی 16ناو آمریکایی، شامل یک ناو هواپیمابر، 10 رزمناو و 5 کشتی آبی، خاکی شد. برآورد‌های بعد از این رزمایش نشان داد که در صورت وقوع واقعی چنین رویارویی بیش از 20 هزار نظامی آمریکایی در روز نخست جنگ با ایران کشته خواهند شد.

آمریکا شکست مقابل نیروی دریایی ایران را فراموش نکند

اس ام اس جدید

جریان سازش ۲۰ سال انقلاب را عقب انداخت/ «برجام» در اجرا مطلقاً شکست خورده است

جریان سازش ۲۰ سال انقلاب را عقب انداخت/ «برجام» در اجرا مطلقاً شکست خورده است

خبرگزاری فارس: جریان سازش ۲۰ سال انقلاب را عقب انداخت/ «برجام» در اجرا مطلقاً شکست خورده است

سعید قاسمی فعال فرهنگی بعدازظهر امروز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت در مراسم جشن سومین سال آغاز به کار برنامه دکتر سلام با تشکر از دست‌اندرکاران این برنامه که به زیباترین شکل یعنی هنر متعهد اعتراض خود را نسبت به انحراف جدید اعلام می‌کنند گفت: سال گذشته به ما و شما و رهبر انقلاب سخت گذشت چرا که هفته‌ای نبود که رفیقی ایرانی، افغانی، پاکستانی و یا لبنانی را دفن نکنیم.

وی با ذکر این نکته که به علت اشتباه اصولگرایان جریان انحرافی بر سر کار آمد که روند انقلاب اسلامی را ۲۰ سال به عقب انداخت اظهار داشت: بر اثر اشتباه و بی‌بصیرتی عده‌ای برجام امضا شد اما اجرا نشد و از همان اول رهبر انقلاب عاقبت امر را پیش‌بینی کرد و گفت که به آن خوش‌بین نیست لذا این طرح هم در ابتدا و هم در اجرا مطلقا شکست خورده است.

فارس/قاسمی با ابراز امیدواری نسبت به شکست جریان انحرافی جدید همانند شکست جریانات انحرافی گذشته از جمله بازرگان، رجبی، فرقان و … گفت: انشاءلله شاهد شکست جریان «استکبار بلیسی» و سازش با اساتید و ریشه‌های دانشگاه آزادی‌اش که عاشقان آمریکا و انگلیس هستند خواهیم بود.

جریان سازش ۲۰ سال انقلاب را عقب انداخت/ «برجام» در اجرا مطلقاً شکست خورده است

(image)

سعید قاسمی فعال فرهنگی بعدازظهر امروز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت در مراسم جشن سومین سال آغاز به کار برنامه دکتر سلام با تشکر از دست‌اندرکاران این برنامه که به زیباترین شکل یعنی هنر متعهد اعتراض خود را نسبت به انحراف جدید اعلام می‌کنند گفت: سال گذشته به ما و شما و رهبر انقلاب سخت گذشت چرا که هفته‌ای نبود که رفیقی ایرانی، افغانی، پاکستانی و یا لبنانی را دفن نکنیم.

وی با ذکر این نکته که به علت اشتباه اصولگرایان جریان انحرافی بر سر کار آمد که روند انقلاب اسلامی را ۲۰ سال به عقب انداخت اظهار داشت: بر اثر اشتباه و بی‌بصیرتی عده‌ای برجام امضا شد اما اجرا نشد و از همان اول رهبر انقلاب عاقبت امر را پیش‌بینی کرد و گفت که به آن خوش‌بین نیست لذا این طرح هم در ابتدا و هم در اجرا مطلقا شکست خورده است.

فارس/قاسمی با ابراز امیدواری نسبت به شکست جریان انحرافی جدید همانند شکست جریانات انحرافی گذشته از جمله بازرگان، رجبی، فرقان و … گفت: انشاءلله شاهد شکست جریان «استکبار بلیسی» و سازش با اساتید و ریشه‌های دانشگاه آزادی‌اش که عاشقان آمریکا و انگلیس هستند خواهیم بود.

جریان سازش ۲۰ سال انقلاب را عقب انداخت/ «برجام» در اجرا مطلقاً شکست خورده است

اسکای نیوز

شکست سنگین تراکتورسازی مقابل النصر

شکست سنگین تراکتورسازی مقابل النصر

به گزارش جهان به نقل از ایسنا، در چارچوب مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا تراکتورسازی ایران از ساعت 21:15 در ورزشگاه آل مکتوم دبی میهمان النصر امارات بود که این دیدار در نهایت با برتری 4 بر یک النصری‌ها به پایان رسید.

برای النصر در این دیدار احمد الیاسی در دقیقه 14 و سالم صالح در دقیقه 41 و 77 و محمود خمیس در دقیقه 89، گلزنی کردند و برای تراکتورسازی نیز در این دیدار آگوستو سزار در دقیقه 59 گلزنی کرد.

تراکتورسازی در این دیدار با ترکیب محمدرضا اخباری، محمد ایران‌پوریان، شجاع خلیل زاده (کاردوسو، دقیقه 69)، خالد شفیعی، سعید آقایی، سینا عشوری، مهدی کیانی، اگوستو سزار (دقیقه 75، آلویس نانگ)، سروش رفیعی، بختیار رحمانی و فرزاد حاتمی بازی کردند.

تراکتورسازی با این نتیجه کار سختی برای صعود از این مرحله دارد و باید در تبریز در دیدار برگشت این نتیجه را جبران کند تا بتواند از این مرحله صعود کند.

شکست سنگین تراکتورسازی مقابل النصر

به گزارش جهان به نقل از ایسنا، در چارچوب مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا تراکتورسازی ایران از ساعت 21:15 در ورزشگاه آل مکتوم دبی میهمان النصر امارات بود که این دیدار در نهایت با برتری 4 بر یک النصری‌ها به پایان رسید.

برای النصر در این دیدار احمد الیاسی در دقیقه 14 و سالم صالح در دقیقه 41 و 77 و محمود خمیس در دقیقه 89، گلزنی کردند و برای تراکتورسازی نیز در این دیدار آگوستو سزار در دقیقه 59 گلزنی کرد.

تراکتورسازی در این دیدار با ترکیب محمدرضا اخباری، محمد ایران‌پوریان، شجاع خلیل زاده (کاردوسو، دقیقه 69)، خالد شفیعی، سعید آقایی، سینا عشوری، مهدی کیانی، اگوستو سزار (دقیقه 75، آلویس نانگ)، سروش رفیعی، بختیار رحمانی و فرزاد حاتمی بازی کردند.

تراکتورسازی با این نتیجه کار سختی برای صعود از این مرحله دارد و باید در تبریز در دیدار برگشت این نتیجه را جبران کند تا بتواند از این مرحله صعود کند.

شکست سنگین تراکتورسازی مقابل النصر

فروش بک لینک

مرکز فیلم

شکست تیم ملی والیبال ایران برابر فرانسه

شکست تیم ملی والیبال ایران برابر فرانسه

به گزارش جهان به نقل از مهر، دومین دیدار تدارکاتی و دوستانه تیم های ملی والیبال ایران و فرانسه از ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه امشب به وقت تهران در سالن والیبال شهر هارنس فرانسه آغاز شد. تیم ملی والیبال ایران در این مسابقه در سه ست متوالی و با امتیازهای ۲۵ بر ۲۰، ۲۵ بر ۱۹ و ۲۵ بر ۲۱ مغلوب این تیم شد.
 
ترکیب تیم ملی والیبال ایران در ابتدای این مسابقه شامل میلاد عبادی پور، مجتبی میرزاجانپور، فرهاد ظریف،سعید معروف، امیر غفور، عادل غلامی و سید محمد موسوی بود.
 
فرهاد قائمی و شهرام محمودی به دلیل مصدومیت در این مسابقه به زمین نرفتند و میرزاجانپور و عبادی پور در ابتدای مسابقه به طرف آنان رفتند و به نوعی از آنان برای حضور در مسابقه رخصت گرفتند.
 
آنتونن روزیر، بنجامین تونیوتی، کوین تیلی، کوین لوروکس، نیکلاس لوگاف، تافا تاکانیکو و ژنیا گربنیکوف نیز بازیکنان آغاز کننده تیم فرانسه در این مسابقه بودند.
 
دو هزار تماشاگر در سالن والیبال هارنس فرانسه شاهد این مسابقه بودند که بیش از ۱۰۰ نفر آنان ایرانی ها و هواداران پر انرژی تیم ملی والیبال کشورمان بودند.
 
در اواخر ست نخست این مسابقه رائول لوزانو سرمربی تیم ملی ایران مهدی مهدوی و حمزه زرینی را در تعویضی دو نفره جایگزین سعید معروف و امیر غفور کرد اما این تعویض نیز مانع شکست تیم ایران نشد.
در ست دوم ترکیب تیم ایران همانند آغاز مسابقه بود اما در نیمه های ست مهدی مرندی هم به میدان آمد. حمزه زرینی و مهدی مهدوی نیز در ست دوم به زمین مسابقه رفتند. در نهایت این ست نیز ۲۵ بر ۱۹ به سود فرانسه به پایان رسید.
 
کریستوف لوکو و احسان رجائیان به عنوان داوران اول و دوم قضاوت این مسابقه را بر عهده داشتند و در ست های دوم و سوم اشتباهات در قضاوت خود داشتند که اعتراض تیم ایران را نیز به دنبال داشت. این اشتباهات باعث افزایش اختلاف پوئن های تیم ایران با حریف فرانسوی در ست های دوم و  سوم شد.
 
در ست سوم ایران بازی خوبی از خود به نمایش گذاشت اما نتوانست اختلاف امتیاز خود را با حریف به حداقل برساند.
 
ملی پوشان ایران در مسابقه نخست که شب گذشته برگزار شد، سه بر یک مغلوب فرانسه شدند.
 
تیم ملی والیبال ایران خود را برای حضور شایسته در مسابقات انتخابی المپیک که از هشتم خردادماه در ژاپن آغاز می شود، آماده می کند.

شکست تیم ملی والیبال ایران برابر فرانسه

به گزارش جهان به نقل از مهر، دومین دیدار تدارکاتی و دوستانه تیم های ملی والیبال ایران و فرانسه از ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه امشب به وقت تهران در سالن والیبال شهر هارنس فرانسه آغاز شد. تیم ملی والیبال ایران در این مسابقه در سه ست متوالی و با امتیازهای ۲۵ بر ۲۰، ۲۵ بر ۱۹ و ۲۵ بر ۲۱ مغلوب این تیم شد.
 
ترکیب تیم ملی والیبال ایران در ابتدای این مسابقه شامل میلاد عبادی پور، مجتبی میرزاجانپور، فرهاد ظریف،سعید معروف، امیر غفور، عادل غلامی و سید محمد موسوی بود.
 
فرهاد قائمی و شهرام محمودی به دلیل مصدومیت در این مسابقه به زمین نرفتند و میرزاجانپور و عبادی پور در ابتدای مسابقه به طرف آنان رفتند و به نوعی از آنان برای حضور در مسابقه رخصت گرفتند.
 
آنتونن روزیر، بنجامین تونیوتی، کوین تیلی، کوین لوروکس، نیکلاس لوگاف، تافا تاکانیکو و ژنیا گربنیکوف نیز بازیکنان آغاز کننده تیم فرانسه در این مسابقه بودند.
 
دو هزار تماشاگر در سالن والیبال هارنس فرانسه شاهد این مسابقه بودند که بیش از ۱۰۰ نفر آنان ایرانی ها و هواداران پر انرژی تیم ملی والیبال کشورمان بودند.
 
در اواخر ست نخست این مسابقه رائول لوزانو سرمربی تیم ملی ایران مهدی مهدوی و حمزه زرینی را در تعویضی دو نفره جایگزین سعید معروف و امیر غفور کرد اما این تعویض نیز مانع شکست تیم ایران نشد.
در ست دوم ترکیب تیم ایران همانند آغاز مسابقه بود اما در نیمه های ست مهدی مرندی هم به میدان آمد. حمزه زرینی و مهدی مهدوی نیز در ست دوم به زمین مسابقه رفتند. در نهایت این ست نیز ۲۵ بر ۱۹ به سود فرانسه به پایان رسید.
 
کریستوف لوکو و احسان رجائیان به عنوان داوران اول و دوم قضاوت این مسابقه را بر عهده داشتند و در ست های دوم و سوم اشتباهات در قضاوت خود داشتند که اعتراض تیم ایران را نیز به دنبال داشت. این اشتباهات باعث افزایش اختلاف پوئن های تیم ایران با حریف فرانسوی در ست های دوم و  سوم شد.
 
در ست سوم ایران بازی خوبی از خود به نمایش گذاشت اما نتوانست اختلاف امتیاز خود را با حریف به حداقل برساند.
 
ملی پوشان ایران در مسابقه نخست که شب گذشته برگزار شد، سه بر یک مغلوب فرانسه شدند.
 
تیم ملی والیبال ایران خود را برای حضور شایسته در مسابقات انتخابی المپیک که از هشتم خردادماه در ژاپن آغاز می شود، آماده می کند.

شکست تیم ملی والیبال ایران برابر فرانسه

فروش بک لینک

مرکز فیلم

شکست والیبالیست‌های ایران برابر فرانسه

شکست والیبالیست‌های ایران برابر فرانسه

به گزارش جهان به نقل از ایسنا ، تیم ملی والیبال ایران در اولین دیدار تدارکاتی خود با مربی‌گری رائول لوزانو در شهر تورکوئینگ به مصاف تیم ملی فرانسه رفت.

تیم ملی ایران با ترکیب سعید معروف، محمد موسوی، عادل غلامی، فرهاد ظریف، امیر غفور، فرهاد قائمی و میلاد عبادی پور به مصاف میزبان خود رفت.

ست نخست 25-19 فرانسه

ست نخست این بازی با برتری فرانسوی‌ها همراه بود و این تیم در ست نخست توانست 21 بر 13 از ایران پیش بیفتد. در پایان این ست هم تیم میزبان با نتیجه 25 بر 19 به پیروزی رسید.

ست دوم 27-25 ایران

ملی‌پوشان ست دوم را بهتر آغاز کردند و با فرانسه پایاپای جلو رفتند اما باز هم این فرانسه بود که با امتیاز 8 بر 6 وقت استراحت فنی نخست را به دست آورد. بعد از استراحت فنی دوم و کسب امتیاز 16 حمزه زرینی وارد زمین شد و بازی 19 بر 16 شد.

بازیکنان ایران موفق شدند در امتیاز 23 بازی را به تساوی بکشانند وحتی ایران موفق شد 26 بر 25 نیز از حریف پیش بیفتد. در پایان هم شاگردان لوزانو موفق شدند با نتیجه 27 بر 25 حریف خود را شکست دهند تا دو تیم در ست شماری مساوی شوند.

ست سوم 33-31 فرانسه

ست سوم این بازی هم با برتری فرانسوی‌ها آغاز شد و آن‌ها 12 بر 9 پیش افتادند اما تیم ملی ایران امتیاز‌ها را جبران کرد و بازی 12 -11 شد تا “لارنت تیلیه” سرمربی فرانسه وقت استراحت فنی را برای تیم خود درخواست کند. بعد از وقت استراحت فنی بازهم فرانسه 3 امتیاز پیش افتاد اما تیم ملی در امتیاز 17 بازی را به تساوی کشاند.

ملی‌پوشان در امتیازهای پایانی 24 بر21 از حریف پیش افتادند اما میزبان موفق شد امتیازات را جبران کند و دو تیم به تساوی 24-24 برسند. این جدال در امتیاز‌ها ادامه داشت تا در نهایت فرانسه 33 بر 31 ست سوم را ببرد و دو بر یک پیش بیفتد.

ست چهارم 27-25 فرانسه

در ست چهارم ملی‌پوشان ایران اختلاف امتیاز خوبی را با فرانسه ایجاد کردند و با نتیجه 13بر 9 از حریف جلو افتادند. اما در پایان این فرانسه بود که با نتیجه 27 بر 25 به پیروزی رسید تا در نهایت با نتیجه سه بر یک اولین بازی تدارکاتی با ایران را به نفع خود به پایان برساند.

در این دیدار فرانسوی‌ها چند بازیکن تاثیرگذار خود هم‌چون “اروین ان گاپت” را در اختیار نداشتند.

قضاوت این دیدار برعهده احسان رجائیان (داور ایرانی‌الاصل فرانسوی) و کریستوف لوکورت بود.

تیم ملی ایران در سه بازی گذشته خود برابر فرانسه موفق به کسب پیروزی نشده بود و سه شکست را برابر قهرمان لیگ جهانی 2015 در کارنامه داشت.

دومین بازی تدارکاتی این دو تیم شنبه 25 اردیبهشت ساعت 20:30 برگزار می‌شود.

ملی‌پوشان ایران یکشنبه 26 اردیبهشت به ایران باز می‌گردند. دو دیدار دوستانه دیگر ایران با چین و لهستان در ژاپن برگزار می‌شود.

تیم ملی والیبال ایران از 8 خرداد رقابت‌های خود را برای کسب سهمیه المپیک با تیم‌های لهستان، فرانسه، استرالیا، ونزوئلا، کانادا، چین و ژاپن (میزبان) آغاز می‌کند.

سه تیم برتر این رقابت‌ها به همراه بهترین تیم آسیایی سهمیه المپیک می‌گیرند.

شکست والیبالیست‌های ایران برابر فرانسه

به گزارش جهان به نقل از ایسنا ، تیم ملی والیبال ایران در اولین دیدار تدارکاتی خود با مربی‌گری رائول لوزانو در شهر تورکوئینگ به مصاف تیم ملی فرانسه رفت.

تیم ملی ایران با ترکیب سعید معروف، محمد موسوی، عادل غلامی، فرهاد ظریف، امیر غفور، فرهاد قائمی و میلاد عبادی پور به مصاف میزبان خود رفت.

ست نخست 25-19 فرانسه

ست نخست این بازی با برتری فرانسوی‌ها همراه بود و این تیم در ست نخست توانست 21 بر 13 از ایران پیش بیفتد. در پایان این ست هم تیم میزبان با نتیجه 25 بر 19 به پیروزی رسید.

ست دوم 27-25 ایران

ملی‌پوشان ست دوم را بهتر آغاز کردند و با فرانسه پایاپای جلو رفتند اما باز هم این فرانسه بود که با امتیاز 8 بر 6 وقت استراحت فنی نخست را به دست آورد. بعد از استراحت فنی دوم و کسب امتیاز 16 حمزه زرینی وارد زمین شد و بازی 19 بر 16 شد.

بازیکنان ایران موفق شدند در امتیاز 23 بازی را به تساوی بکشانند وحتی ایران موفق شد 26 بر 25 نیز از حریف پیش بیفتد. در پایان هم شاگردان لوزانو موفق شدند با نتیجه 27 بر 25 حریف خود را شکست دهند تا دو تیم در ست شماری مساوی شوند.

ست سوم 33-31 فرانسه

ست سوم این بازی هم با برتری فرانسوی‌ها آغاز شد و آن‌ها 12 بر 9 پیش افتادند اما تیم ملی ایران امتیاز‌ها را جبران کرد و بازی 12 -11 شد تا “لارنت تیلیه” سرمربی فرانسه وقت استراحت فنی را برای تیم خود درخواست کند. بعد از وقت استراحت فنی بازهم فرانسه 3 امتیاز پیش افتاد اما تیم ملی در امتیاز 17 بازی را به تساوی کشاند.

ملی‌پوشان در امتیازهای پایانی 24 بر21 از حریف پیش افتادند اما میزبان موفق شد امتیازات را جبران کند و دو تیم به تساوی 24-24 برسند. این جدال در امتیاز‌ها ادامه داشت تا در نهایت فرانسه 33 بر 31 ست سوم را ببرد و دو بر یک پیش بیفتد.

ست چهارم 27-25 فرانسه

در ست چهارم ملی‌پوشان ایران اختلاف امتیاز خوبی را با فرانسه ایجاد کردند و با نتیجه 13بر 9 از حریف جلو افتادند. اما در پایان این فرانسه بود که با نتیجه 27 بر 25 به پیروزی رسید تا در نهایت با نتیجه سه بر یک اولین بازی تدارکاتی با ایران را به نفع خود به پایان برساند.

در این دیدار فرانسوی‌ها چند بازیکن تاثیرگذار خود هم‌چون “اروین ان گاپت” را در اختیار نداشتند.

قضاوت این دیدار برعهده احسان رجائیان (داور ایرانی‌الاصل فرانسوی) و کریستوف لوکورت بود.

تیم ملی ایران در سه بازی گذشته خود برابر فرانسه موفق به کسب پیروزی نشده بود و سه شکست را برابر قهرمان لیگ جهانی 2015 در کارنامه داشت.

دومین بازی تدارکاتی این دو تیم شنبه 25 اردیبهشت ساعت 20:30 برگزار می‌شود.

ملی‌پوشان ایران یکشنبه 26 اردیبهشت به ایران باز می‌گردند. دو دیدار دوستانه دیگر ایران با چین و لهستان در ژاپن برگزار می‌شود.

تیم ملی والیبال ایران از 8 خرداد رقابت‌های خود را برای کسب سهمیه المپیک با تیم‌های لهستان، فرانسه، استرالیا، ونزوئلا، کانادا، چین و ژاپن (میزبان) آغاز می‌کند.

سه تیم برتر این رقابت‌ها به همراه بهترین تیم آسیایی سهمیه المپیک می‌گیرند.

شکست والیبالیست‌های ایران برابر فرانسه

خرید بک لینک

بازی

پست تند هوتن قلعه نویی بعد از شکست استقلال +تصویر

پست تند هوتن قلعه نویی بعد از شکست استقلال +تصویر

  هوتن قلعه نویی پس از برد روز گذشته تراکتورسازی مقابل استقلال در حضور فرهاد مجیدی، که با جنجال های زیادی از سوی سید مهدی رحمتی همراه بود در صفحه اجتماعی خود اینگونه واکنش نشان داد: «شیر برای اثبات قدرتش، نیاز به جنگ با هر شغال و کفتاری ندارد.»

 

 

ستاره ها

پست تند هوتن قلعه نویی بعد از شکست استقلال +تصویر

  هوتن قلعه نویی پس از برد روز گذشته تراکتورسازی مقابل استقلال در حضور فرهاد مجیدی، که با جنجال های زیادی از سوی سید مهدی رحمتی همراه بود در صفحه اجتماعی خود اینگونه واکنش نشان داد: «شیر برای اثبات قدرتش، نیاز به جنگ با هر شغال و کفتاری ندارد.»

 

(image)

 

ستاره ها

پست تند هوتن قلعه نویی بعد از شکست استقلال +تصویر

خرید بک لینک

خبرگزاری اصفحان

نقش جریان نفوذی در شکست مشروطه

نقش جریان نفوذی در شکست مشروطه

به گزارش جهان به نقل از تسنیم پرونده ویژه “نفوذ” ــ رسول بابازاده و عباس کلاهدوز: “نفوذ” کلیدواژه‌‌ای است که از گذشته تاکنون در ادبیات سیاسی کشورمان وجود داشته اما این روز‌ها بار معنایی متفاوت‌تری به خود گرفته است. رهبر معظم انقلاب اسلامی اگرچه در سالیان گذشته بارها نسبت به مسئله “نفوذ” و “رخنه” دشمن در ابعاد گوناگون هشدار داده‌اند اما از دوران ماقبل برجام و به‌ویژه پسابرجام هشدارهای معظم‌له در این زمینه فزونی یافته تا جایی که ایشان خود به تبیین ابعاد و اشکال مختلف موضوع “نفوذ” پرداختند. ایشان در این زمینه می‌فرمایند: “به‌نظر من مسئله بعد از برجام از مسئله برجام مهم‌تر است… آنها در  اظهاراتشان حرف‌هایی می‌زنند که به‌کلی خارج از مقوله هسته‌ای و مانند این حرف‌ها است … از جمله حرف‌هایی که می‌زنند و ما را حساس می‌کند این است که می‌گویند برجام فرصت‌هایی را ــ هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه در اختیار آمریکا ــ قرار داده است.” و یا در سخنان دیگری تأکید می‌کنند: “نیت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور.” اهمیت موضوع “نفوذ” ما را بر آن داشت تا برای بررسی و تحلیل این موضوع در بستر تاریخی، با دکتر موسی حقانی رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران به گفت‌وگو بنشینیم.
 
دکتر حقانی در بخش نخست گفت‌وگوی خود با تسنیم به تبیین موضوع نفوذ پرداخت و گفت که نفوذ، تلاش دشمن برای مسخ یا نسخ انقلاب است. رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران برای فهم بهتر موضوع، بحث نفوذ را در بستر تاریخی مورد بررسی قرار داد و مثالهای جالبی از نفوذ کشورهای غربی در دستگاه حکومت سلاطین قاجار بیان و انعقاد عهدنامه گلستان را حاصل کار جریان نفوذی عنوان کرد. دکتر حقانی معتقد است که غربی‌ها در قالب گروه‌های پژوهشی و گفتگوی ادیان با حضور در سطح جامعه ما به دنبال زمینه‌های نفوذ هستند. وی همچنین تشکیل بابیه و بهائیه را نتیجه نفوذ و کار انگلیسی‌ها عنوان کرد که با استفاده از زمینه‌های داخلی این فرقه‌های انحرافی را در کشورمان ایجاد کرده‌اند.
 
از دیگر نکات قابل توجه در مصاحبه بخش نخست دکتر حقانی، نامه تاریخی ناصرالدین شاه و هشدار وی از وجود جریان نفوذی در بدنه حاکمیت بود.
 
آنچه در ادامه از منظرتان می‌گذرد بخش دوم گفت‌وگوی خبرنگاران تسنیم با موسی حقانی است.  
 
*** پس می‌توان این‌گونه جمع‌بندی کرد که باید برای نفوذ خارجی حتماً یک بستر داخلی فراهم باشد، یعنی طبق چیزی که شما فرمودید یک بستر داخلی فراهم می‌شود تا زمینه نفوذ را آماده کند؟
 
– حقانی: بعضی وقت‌ها خودشان ایجاد می‌کنند و گاهی اوقات در پیچیده‌ترین شکل از ظرفیت‌های موجود استفاده می‌کنند. اتفاقاً می‌خواستم به اینکه خودشان ایجاد می‌کنند اشاره کنم. همان‌طور که قبلاً گفتم، می‌خواهم یکی دو تا شخصیت انگلیسی مهم را نام ببرم که اینها اتفاقاً در بسترسازی و استفاده از ظرفیت‌هایی که خود ما داشتیم، فعال بودند. یکی از اینها فردی است به نام «سرگور اوزلی» که سفیر انگلستان در ایران می‌شود. شاید بتوان گفت «سرگور اوزلی» خبیث‌ترین سفیر انگلستان در ایران بوده است، البته انگلستان از این سفرای خبیث در ایران زیاد داشته ولی این‌ یکی خیلی کار کشته بود. جرج سوم فرمانی صادر می‌کند که برای ما خیلی قابل‌تأمل است، حواسمان باید جمع باشد. فرمان جرج سوم به سرگور اوزلی 18 ماده دارد. در این فرمان به او می‌گوید که به ایران سفر کن و این کارها را انجام بده. اولاً می‌گوید از همه راهها، کوره‌ راهها و روستاهای ایران برای ما اطلاعات کسب کن. همه راههای مواصلاتی ایران را برای ما شناسایی کن و نقشه‌اش را به ما بده و می‌گوید که آداب، رسوم، سنن و همه اینها را جمع‌آوری کن. بعد به او می‌گوید که این‌قدر طلا به تو می‌دهم که تا می‌توانی نسخه خطی از ایران بخری و خارج کنی و حتی اگر پول کم آوردی، درخواست کن که برای تو بفرستیم. وظیفه آقای سرگور اوزلی غیر از وظیفه رسمی به عنوان سفیر، دو وظیفه دیگر نیز هست: یکی جمع‌کردن اطلاعات گسترده از ایران است تا اینکه انگلیسی‌ها بدانند در ایران چه خبر است. دومی هم راه انداختن تشکیلات فراماسونری در ایران است، اینکه گفتم خودشان ظرفیت ایجاد می‌کنند اینجاست. اینها بر موج بابیه و بهائیه سوار می‌شوند و آن را تقویت می‌کنند اما فراماسونری را خودشان ایجاد می‌کنند. سرگوراوزلی قرار بود یک لُژی را به نام لژ اصفهان در ایران تأسیس کند. اصفهان برای اینها خیلی مهم بود، یعنی شاید بشود گفت یکی از مهم‌ترین شهرهای مطرح برای انگلیسی‌ها به جهت مرکزیت آن نسبت به جنوب ایران، اصفهان بود.
 
** نقش جریان نفوذی در فشار به حاکمیت برای دست برداشتن از مقاومت
 
اوزلی می‌گوید که من نتوانستم در ایران لژ فراماسونری راه بیندازم، اما موفق شدم اغلب اطرافیان فتحعلی شاه را وارد جرگه فراماسونری کنم. تازه ما می‌فهمیم چرا ما در جنگ با روسیه باختیم، یعنی چرا شکست خوردیم؟ چون فشار عجیبی از داخل وارد می‌شد که جنگ را تمام کنید، جنگ را تمام کنید. اتفاقاً یکی از کسانی که فشار می‌آورد و وعده می‌داد، سرگوراوزلی بود. دلیل اینکه ما نباید به وعده‌های غربی‌ها دل خوش کنیم، یکی از مواردش همین است. آقای سرگور اوزلی به فتحعلی شاه گفت که با جنگ که نمی‌شود مسئله را حل کرد، شما صلح و گفتگو را بپذیرید، بعد ما می‌آییم به شما کمک می‌کنیم، حق ایران را می‌گیریم؛ یعنی سرزمین‌های اشغال‌شده را پس می‌گیریم. با این وعده و با فشاری که از داخل وارد شد و شاید بحران‌هایی که در کشور ایجاد شد، اینها فتحعلی شاه را سر میز مذاکره بردند، امضای سرگوراوزلی هم پای عهدنامه گلستان هست. سر بزنگاه که باید بیاید به تعهداتش عمل کند، یک‌باره گفت که مأموریت من تمام‌شده، خداحافظ و رفت. بعد هم موقع خروج گفت من از راه روسیه می‌خواهم از ایران خارج شوم. عباس میرزا خیلی تلاش کرد که نگذارد وی از راه روسیه برود، چون می‌دانست وی می‌خواهد تمام اطلاعات ایران را ببرد و به روس‌ها بدهد. اصلاً جنگ روسیه علیه ما به تحریک انگلیسی‌ها بود. انگلیسی‌ها می‌خواستند سر روس‌ها را گرم کنند که روس‌ها هوس نکنند به سمت هند بروند، از طرفی می‌خواستند ظرفیت‌های ما را نابود کنند. ایران یک کشور نسبتا قوی در آن مقطع بود که داشت خودش را بازسازی می‌کرد. یعنی اگر ما یک مقدار تلاش کرده بودیم، مثلاً در ماجرای هند آن سیاست را اتخاذ نمی‌کردیم، جلوی جریان نفوذ را می‌گرفتیم، ایران خیلی سریع می‌توانست خودش را بازسازی کند، اما نگذاشتند. این جریان نفوذی آمد بعداً در حوزه‌های اقتصادی و فرهنگی و همه حوزه‌ها به ما لطمه زد.
 
*** ظاهراً بین این نفوذ و نفوذ فعلی تفاوت وجود دارد. این نفوذ در سران بوده، یعنی درجاهایی که تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر بودند، البته زمینه اجتماعی هم لازم است، یعنی باورهای مردم هم باید عوض شود که بتواند از آن پشتیبانی کند و نهایتاً نفوذ به نتیجه برسد…
 
– حقانی: آن زمان هم اینها برای این مسئله تلاش کردند، مخصوصاً در نفوذ فرهنگی، یعنی آن‌کسی که ما به عنوان غریبه و اجنبی می‌شناختیم، به واسطه نفوذ فرهنگی و اقتصادی رفته رفته بخشی از جامعه ایرانی با او احساس نزدیکی کردند و گفتند که ما باید از اینها استقبال کنیم….
 
** میرزاملکم خان و نقش او در تئوریزه کردن ضرورت ورود استعمار به ایران
 
*** آن بخش، از طبقه متوسط جامعه بود؟
 
– حقانی: در آن دوره طبقه متوسط به معنای امروزی نداشتیم، این جریان در بین تجار، معدود افراد تحصیل کرده فرنگ و برخی رجال سیاسی شروع شد و جریان فراماسونری خیلی کمک کرد تا این نفوذ شکل بگیرد. بعداً در دوره مشروطه و بعد از آن، بحث تبعیت از علوم انسانی غربی و تغییر نظام آموزشی و عملاً پذیرش علوم انسانی غربی باعث شد اینگونه القاء شود که راه دیگری غیر از این نیست و راه توسعه همین راهی است که غربیها رفته‌اند، ما هم که نمی‌دانیم چطور باید این مسیر را طی کنیم پس باید از اینها تبعیت کنیم و میرزا ملکم خان و امثال او خیلی حرفهای عجیب‌ و غریب دیگری می‌زدند. میرزا ملکم خان می‌گوید که اصلاً ایرانی عُرضه ندارد، ایرانی اصلاً نمی‌تواند خودش را اداره کند، باید متخصصان مغرب زمین را بیاوریم. آنها به طرز عجیبی جریان ورود استعمار به ایران را تئوریزه می‌کنند. اتفاقاً همراه سرگور اوزلی، یک تیم تحقیقاتی به ایران می‌آید که نشان می‌دهد اینها در کنار مأموریت‌های سیاسی، از سایر جنبه‌ها هم غفلت نمی‌کنند. سرگور اوزلی برادری دارد به نام ویلیام اوزلی که با یک تیم شصت هفتاد نفره، با کلی امکانات همزمان با ورود برادرش در پوشش تحقیقات باستان‌شناسی به ایران می‌آیند. اینها در دشت مرغاب مستقر می‌شوند، کلی اشیای عتیقه استخراج و از ایران خارج می‌کنند. یکی از چیزهایی که اینها می‌گویند به دست آوردیم و کشف کردیم، همین مقبره کوروش است که قبلاً به‌ عنوان مقبره مادر سلیمان معروف بود و عنوان قبر کوروش را نداشت. بعضی‌ها می‌گویند کوروش اینجا دفن‌ نشده است، چون کوروش در مصر و در یکی از همین درگیری‌ها خارج از مرزهای ایران کشته‌ شده و آنجا هم دفن شده است. در هر صورت گفتند این را پیدا کردیم و بعدها این مکان به معبد باستانگرایان تبدیل شد. ویلیام اوزلی در کنار برادرش فعال شد و شروع کردند به شناسایی جنوب ایران، یعنی فقط عملیات باستان‌شناسی نبود. شروع کردند به شناسایی ظرفیت‌هایی که در کشور وجود دارد تا از آنها استفاده کنند. یک فرد دیگری که در ایران خیلی مهم است، فردی است به نام «مانکجی» که اسم کاملش «مانکجی لیمجی هاتریا» است که هوشنگ ایرانی هم به اسم خودش اضافه می‌کند، درویش فانی هم امضا می‌کند.
 
*** این فرد در چه دوره‌ای فعالیت می‌کرده است؟
 
– حقانی: این فرد در دوره ناصرالدین‌شاه به عنوان تاجر، از طرف انجمن پارسیان هند به ایران می‌آید تا به وضعیت زردشتیان رسیدگی کند، ولی مأموریت دیگری داشته است. وی قبل از اینکه به ایران بیاید، چند شخصیت مطرح انگلیسی به او توصیه نامه می‌دهند، سفیر انگلستان در بغداد، وزیر خارجه انگلستان، رئیس حکومت هند بریتانیا هم نامه می‌دهد، با این توصیه‌ نامه‌ها می‌آید پیش ناصرالدین‌شاه که این آدم خیلی خوب و تاجر محترمی است با او همکاری کنید. وی در پوشش یک تاجر به ایران می‌آید منتهی دست به کارهای عجیب‌ و غریبی در ایران می‌زند که به نظرم می‌آید جا دارد ما خیلی جدی این اقدامات را مورد واکاوی قرار دهیم. در کشتی که مانکجی به وسیله آن عازم ایران بود، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار صدراعظم عهد ناصری هم حضور داشت. در برخی از منابع می‌گویند این همسفر شدن اتفاقی بوده است و این دو در همان کشتی با هم آشنا شدند، ولی وقتی بررسی می‌کنیم می‌بینیم نه، اینگونه نیست بلکه میرزا حسین‌خان سپه‌سالار در بمبئی با انجمن پارسیان ارتباط داشته، با انگلیسی‌ها ارتباط داشته، همانجا مانکجی به او معرفی می‌شود و اینها با هم به ایران می‌آیند.میرزا حسین‌خان سپه‌سالار عاقد قرارداد رویتر بود که این دیگر مربوط به بحث نفوذ اقتصادی است. این قرارداد پایه خیلی از بدبختی‌های ایران می‌شود. انگلیسی‌ها دنبال این هستند که یک دستاویز پیدا کنند، اساساً دول استکباری اینگونه‌ هستند، یک دستاویز پیدا می‌کنند و آن را بهانه قرار می‌دهند، مثل برخی‌ها که می‌آیند یک دانگ از یک خانه را می‌خرند بعد وقتی جا پا پیدا می‌کنند، هزار تا برنامه برای آن مالکی که آن پنج دانگ دیگر را دارد پیاده می‌کنند که آن مالک فرار کند برود، انگلیسی‌ها همین بلا را با قرارداد رویتر سر ایران آوردند. مانکجی می‌آید به ایران، این‌ها یک تیم هستند، میرزا ملکم خان، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار و پل کتابچی خان – که قراردادهای نفتی ایران را بعداً اکثراً همین پل کتابچی خان منعقد می‌کند- و … اینها یک جریان هستند، یعنی همان جریان نفوذی است.
 
** تلاش نفوذی‌ها برای وابسته کردن ایران به غرب با ترویج به اصطلاح قانون و اصلاحات
 
*** این جریان هم تصمیم‌ساز است و هم تصمیم‌گیر؟
 
– حقانی: بله، در درون حاکمیت هم تصمیم‌ساز و هم تصمیم‌گیر و در عین حال ساختارشکن  هستند. خیلی عجیب است، اینها دو زیستند، به این معنا که پول دولت ایران را می‌خورند، پست از دولت ایران دارند، بعد در راستای منافع یک کشور دیگر کار می‌کنند و ساختارشکنی می‌کنند، در همین ارتباط است که  می‌گویند میرزا ملکم خان پدر قانون در ایران است، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار پدر اصلاحات در ایران است، درحالی‌که واقعاً هیچ‌کدام اینها نیست، یعنی هر دوی اینها نگاهشان به ظرفیت‌های داخلی کاملاً منفی و نگاهشان به غرب کاملاً مثبت است و مرادشان از ترویج قانون و اصلاحات، وابسته کردن ایران به غرب است….
 
*** یعنی همان به اصطلاح توسعه برون‌زا…
 
– حقانی: به نظر من اصلاً توسعه نیست، یعنی فقط این وسط خودشان منتفع می‌شوند، یک رشوه‌ای می‌گیرند و یک امتیازی واگذار می‌کنند و آخر هم هیچ اتفاقی در ایران نمی‌افتد. 150 سال با عنوان توسعه، این جریان غرب‌گرا پدر این مملکت را درآورد و به هیچ جا هم نرسیدیم. مانکجی خیلی فعالیت می‌کند، یکی از کارهایی که می‌کند تقویت گروه‌هایی است که می‌خواهند هم قاجار و هم روحانیت و اسلام را از بین ببرند. ترویج فارسی سره در ایران برای مبارزه با زبان عربی و ادبیات قرآنی توسط همین جریانات و با مدیریت مانکجی صورت می‌گیرد. تقویت بابیه و بهائیه نیز توسط مانکجی صورت می‌گیرد. در ترویج فراماسونری نیز مانکجی نقش دارد. او حتی تلاش می‌کند زرتشتی‌های ایرانی را هم بهائی کند.کاری که بعدها جانشین او «اردشیر جی» آن را دنبال کرد. آقای مانکجی یک مدرسه‌ای در تهران تاسیس می‌کند و بچه‌های خانواده‌های زرتشتی را از یزد به تهران منتقل می‌کند که مدیر این مدرسه بهائی است، معلم مدرسه بهائی است و تعدادی از این پنجاه نفر که برای تحصیل به تهران می‌آیند، بهائی می‌شوند. بعداً سروصدای خود زرتشتی‌های یزد و کرمان درمی‌آید که شما گفتید ما آمدیم برای تقویت دین زرتشتی و آیین زرتشتی، ولی عملاً بچه‌های ما را دارید بهائی می‌کنید. چون بابیه و بهائیه در ایران خیلی نتوانست طرفدار پیدا کند، انگلیسی‌ها به اینها نیرو تزریق کردند، نیرو هم عمدتا از دو جا تزریق شد، برخی از زرتشتی‌های کرمان و یزد و تعدادی از یهودیان خراسان و همدان و… که به این گروه تزریق شدند، مثلاً در خراسان یک‌ دفعه سه هزار یهودی بهائی شدند. خیلی حرف است، سه هزار یهودی بهائی شوند. در همدان در کرمانشاه، جاهای مختلف نیز چنین بود ….
 
*** چون در جامعه سنتی شیعه ایران نمی‌توانستند نفوذ کنند…
 
– حقانی: چون از بین شیعیان نمی‌توانستند یارگیری کنند، از گروههای دیگر به آنها ملحق کردند تا بگویند یک جمعیت قابل‌توجهی هستند.

*** که اصلاً هم ربطی به بحث بهائیت ندارد…
 
– حقانی: نه، فقط می‌خواهند ساختارشکنی مدنظر خود و از بین بردن شیعه و روحانیت شیعه را رقم بزنند، پروژه بهائیت در ایران پروژه مفصلی است. این‌ها در گام اول مرجعیت شیعه را نفی کردند و ادعای باب بودن علی‌محمد شیرازی را مطرح کردند، در گام دوم با ادعای اینکه من خودم مهدی موعود هستم، قائمیت را نفی کردند، در گام بعدی هم اسلام و نبوت پیامبر(ص) و خاتمیت را نفی کردند که علی‌محمد شیرازی ادعای پیامبری کرد، در گام بعد اساسا توحید و الوهیت را نفی کردند و وی ادعای الوهیت و بعد هم اعلام قیامت کرد. اعلام قیامت که صورت گرفت، شریعت را کلاً منتفی کردند، چون می‌گویند در قیامت که کسی تکلیفی ندارد، در دنیا تکلیف داریم، قیامت حساب و کتاب انجام‌ شده و دیگر تکلیفی نداریم؛ یعنی شریعت را کاملاً نفی کردند. این کار برای نابودی اسلام و تشیع و هدایت جامعه به سمتی که شریعت وجود نداشته باشد، برنامه‌ریزی و حساب شده بود. در این مقطع اتفاقاً گروه‌های زیادی را می‌بینیم که محور اصلی فعالیت‌هایشان مخالفت با شریعت است. صوفیه مخالفت با شریعت دارد، بابیه و بهائیه مخالفت با شریعت دارند، جریان روشنفکری هم که می‌آید مخالفت با شریعت دارد. نهیلیست‌ها و ناتورالیست‌ها و این‌ها هم که دیگر کاری با شریعت ندارند….
 
*** این جریان چگونه در اقتصاد کشور نفوذ کرد؟
 
– حقانی: قرارداد رویتر توسط میرزا حسین‌خان سپه‌سالار با این منطق منعقد شد که ما اصلاً نمی‌توانیم و توانایی نداریم کشور را آباد کنیم، نه پولش را داریم، نه آدمش را داریم، نه دانشش را داریم و نه لیاقتش را داریم. میرزا ملکم خان هم شروع کرد به تئوریزه کردن این مسئله، یعنی اینکه اصلاً این خلاف مشیت الهی است، چون خداوند این ظرفیتهای طبیعی را برای این قرار داده که از آنها استفاده شود، اگر توانایی استفاده نداری، باید به کسی که می‌تواند مجال بدهی، او بیاید استفاده کند. این مبنای قراردادهایی شد که این‌ها به کشور ما تحمیل کردند. اینها با همین منطق قرارداد رویتر را بستند. قرارداد رویتر با یک یهودی تبعه انگلیس به نام «اسرائیل یوسفات» بسته شد. درمنابع دائماً می‌گویند قرارداد با رویتر بسته شد، درست است رویتر است ولی اسم اصلی‌اش اسرائیل یوسفات است. نام وی نشان می‌دهد که یهودی است، یک تبعه معمولی انگلستان نیست. وی به مدت هفتاد سال اختیار بهره‌برداری از منابع زیرزمینی و روی زمینی ایران، به غیر از چند مورد را دریافت کرد که رئیس‌جمهور فرانسه آن موقع با تمسخر گفته بود که ایرانیها فقط هوایی را که استنشاق می‌کنند واگذار نکردند، همه‌چیز را دادند! قرار بود این قرارداد اجرایی شود که مرحوم آیت‌الله العظمی حاج ملا علی کنی جلوی اینها را گرفت. مرحوم حاج ملاعلی کنی دو ضربه اساسی به اینها زد، یکی همین قرارداد رویتر بود که سعی کرد بساطش را در ایران جمع کند و جمع کرد، منتهی اینها از راه دیگری وارد شدند و از ظرفیتهای دیگری استفاده کردند. یکی هم مسئله فراموشخانه میرزا ملکم خان بود که می‌شود گفت اولین مؤسسه ماسونی در ایران است که آن هم مرحوم حاج ملاعلی کنی به ناصرالدین‌شاه نامه نوشت و گفت این جریان خطرناکی است، با این جریان هم سلطنت تو و هم تشیع و اسلام در ایران از بین می‌رود و سعی کردند بساط آن را جمع کنند که به صورت موقت جمع شد و فعالیتش به شکل زیرزمینی ادامه پیدا کرد و مخفیانه به کار خودشان ادامه دادند. در پی قرارداد رویتر دیگر همینطور قرارداد پشت قرارداد با همین منطق بسته شد و بعد متوجه می‌شویم که اینها اصلاً به یک کانون‌هایی وصل هستند. مثلاً همین‌ها به روچیلدهای انگلیس وصل‌اند، به ساسون‌های انگلیس وصل‌اند، آنها دقیقاً دارند اتفاقات ایران را در حوزه اقتصادی رصد می‌کنند، بنا هم بر این است که اقتصاد ایران نابود شود. ابتدای دوره ناصری یک تومان ایران با یک پوند انگلیس برابری می‌کند، اواسط دوره ناصری که ما این امتیازات را دادیم تا به اصطلاح پیشرفت کنیم، پنجاه تومان ایرانی با یک پوند انگلیسی برابری می‌کرد که این روند کاهش ارزش پول کشور همین‌گونه پیش رفت. هفتاد هشتاد امتیاز به انگلیسی‌ها دادیم، بعد روسها هم در کشور مستقر بودند، گفتند ما هم امتیاز می‌خواهیم. هفتاد هشتاد امتیاز هم آنها گرفتند، همه‌ چیز ما را تعیین می‌کردند، تعرفه گمرکی باید در اختیار دولت باشد که با آن بتواند واردات و صادرات را تنظیم و از تولید داخلی حمایت کند، آن را هم واگذار کرده بودیم، یعنی یا روسها برای ما تصمیم می‌گرفتند یا انگلیسی‌ها، روسها می‌گفتند از مناطق شمالی اگر جنس وارد ایران می‌شود باید تعرفه‌اش 3 درصد باشد، نامه‌ای داریم که بر طبق آن مقامات انگلیسی، از جمله ساسون و روچیلد در ویلای لُرد روچیلد جلسه گذاشتند و تعرفه گمرکی ایران آنجا تعیین شد و گفتند که چرا روس‌ها 3 درصد می‌دهند و ما 5 درصد بدهیم؟ به دولت ایران تکلیف کنید که ما هم باید 3 درصد بدهیم که این تصمیم تکلیف می‌شود. بعد امتیاز تأسیس بانک را از ایران می‌گیرند، که در پی آن بانک استقراضی و بانک شاهنشاهی تأسیس می‌شود. نقش بانک تعیین و تنظیم وضعیت نقدینگی و مالی است، که با واگذاری حق تأسیس آن به راحتی ‌توانستند با سرنوشت کشور بازی کنند.
 
*** ظاهراً این واگذاریها حد یقف ندارد، همینطور ادامه دارد…
 
– حقانی: در کودتای 1299 –  اینها جنبه‌های پنهان کودتای 1299 است –  بانک شاهنشاهی در ایران بحران پولی درست کرد، بعد مردم جلوی بانک‌ها تجمع کردند و پول خود را درخواست کردند، چون همه احساس کردند امنیت اقتصادی از دست رفته، بعد عواملشان مأمور شدند که در کشور شورش به راه بیندازند، قتلهای خیابانی در کشور رخ داد، مثلاً مردم صبح بیدار می‌شدند می‌دیدند یک نفر گوشه خیابان افتاده و شکمش پاره شده، فردا یک نفر را می‌دیدند سرش را بریده‌اند و روی سینه‌اش گذاشته‌اند، امنیت اجتماعی و اقتصادی را از بین بردند. وقتی هم که کودتا شد، آقای رضاخان کودتاچی گفت من آمده‌ام امنیت ایجاد کنم؛ یعنی عامل انگلیسی‌ها می‌خواست امنیتی را که خود آنها از بین برده بودند به کشور بازگرداند. در هر صورت اینها جنبه‌های مختلف نفوذ است. در این شرایط علما نسبت به وضعیت ایران خیلی نگران شدند، تلاشهای فراوانی در این مسیر صورت گرفت تا جلوی این اتفاقات را بگیرند و برخورد با قرارداد رویتر و قیام علیه قرارداد تنباکو از جمله تلاشهای مرجعیت شیعه برای حفظ ایران بود.
 
ناصرالدین‌شاه آرام‌آرام متوجه می‌شد که چه کلاهی سرش می‌رود. چون اینها به اسم اینکه کشور توسعه پیدا می‌کند، شاه را سه بار به خارج از کشور برده  و کلی از این حرفها به او گفته بودند، شاه در آخر دید هیچ خبری نیست. به ملکم خان نامه نوشت که از آدم روشنفکری نظیر تو توقع داشتیم مشکلات ایران را حل کند، تو ما را از چاله درآوردی و به چاه انداختی، یعنی ما را در دام کمپانیهای غربی انداختید که تا مدت‌ها از دست اینها رهایی و خلاصی نداریم بنابراین ناصرالدین‌شاه هم فهمید که اینها چه کلاه بزرگی به اسم توسعه و پیشرفت در زمینه‌های مختلف سرش گذاشته‌اند. بعد از قتل ناصرالدین‌شاه، اوضاع ایران بدتر شد، ناصرالدین‌شاه سلطه مستحکمی داشت و می‌توانست این گروه‌های ساختارشکن را به طریقی کنترل کند، وقتی مظفرالدین شاه آمد، همه چیز عملاً از دست رفته بود. علما خیلی نگران می‌شوند، می‌بینند که کار کشور در دست میرزا علی‌اصغر خان امین السطان است، که وی عاقد بسیاری از قراردادهای استعماری است، بعد از میرزا حسین‌خان سپه‌سالار، این آقا اکثر قراردادها را بست، یک زمان گرایش به روس داشت، یک زمان گرایش به انگلیس و بعضی از منابع می‌گویند تغییر کیش داده و بهائی شده بود. خود بهائی‌ها حداقل این ادعا را دارند که امین السلطان در قم بهائی شده بود، چون یک دوره به قم تبعید شده بود. علما می‌بینند که واقعاً با این وضعیت ایران از دست می‌رود. مرحوم آخوند خراسانی اشاره می‌کند به اینکه ما از 1317 قمری، جلساتی در نجف با حضور مراجعی نظیر آیت‌الله شربیانی و مامقانی گذاشتیم که در ارتباط با مرحوم شیخ فضل‌الله نوری و میرزا حسن آشتیانی در ایران به دنبال یافتن راه حلی برای مشکلات ایران بودیم.
 
*** این ماجرا بعد از جنبش تنباکو است؟
 
– حقانی: بله، این تقریباً هشت سال بعد از جنبش تنباکو است. میرزای شیرازی فوت‌ شده و مرحوم آخوند خراسانی و آقای مابقانی و آقای شربیانی در نجف و مرحوم شیخ فضل‌الله نوری و آقای میرزا حسن آشتیانی در ایران دست‌ به‌ کار می‌شوند تا وضع ایران را سر و سامانی بدهند، تا 1320 فعالیت خوبی دارند. 1320 علمای نجف حکم تکفیر امین السلطان را صادر می‌کنند، از تهران هم مرحوم شیخ فضل‌الله و مرحوم آقای آشتیانی فشار می‌آورند و امین السلطان را عزل می‌کنند. این یک ضربه‌ای به جریان نفوذی در ایران بود.
 
*** یعنی بعد از این همکاری مؤثری که آخوند با شیخ در قضیه عزل امین السلطان دارد، بعداً کاری می‌کنند که انشقاقی در بحث مشروطه پیش بیاید؟ این جریان چگونه در مشروطه نقش داشت؟
 
– حقانی: بله، اینها می‌فهمند که نباید بگذارند این دو کانون مرجعیت شیعه با هم همراه باشند. امین السلطان عزل می‌شود و عین الدوله سرکار می‌آید. عین الدوله را مرحوم شیخ فضل‌الله نوری سرکار می‌آورد. علت روی کار آمدن عین الدوله هم این بود که چون حاکمیت در دست قاجارها است، به ناچار فقط از قاجارها یک نفر باید سرکار بیاید. علما در افراد مختلف نگاه می‌کنند که کم ‌ضرر‌ترین آدم کیست؟ یعنی خیر الموجودین در آن سیستم کیست؟ لذا آقای عین الدوله را روی کار می‌آورند، غربی‌ها همه اعتراف می‌کنند که عین الدوله جلوی ما را گرفت. درصورتی‌که ما عین الدوله را با مشروطه و قتل و نظایر آن می‌شناسیم، در حالی‌که عین الدوله چهره دیگری دارد. عین الدوله برخلاف امین السلطان ضد بیگانه است و به بیگانه امتیاز نمی‌دهد، با مذهب هم دشمنی ندارد، اگر قضیه تغییر کیش امین السلطان درست باشد که خیلی افتضاح است، اگر هم درست نباشد، بازهم زنش اعتراف می‌کند که او از یک مدت به بعد هیچ علاقه‌ای به مذهب نداشت، قبلاً نماز می‌خواند، الآن دیگر تا پاسی از شب قمار بازی می‌کند و مشروب می‌خورد و در گعده‌های فسادی که دولتمردان قاجار دچارش شده بودند شرکت می‌کند. عین الدوله اهل این حرف‌ها نبود، اهل استقراض نبود، در مقابل مداخلات روس و انگلیس می‌ایستاد، سفیر روس و انگلیس هر دو اعتراف می‌کنند که عین الدوله جلوی نفوذ ما را گرفت؛ یعنی یک اصلاح کوتاه‌مدت می‌شود، بعد می‌گویند تراز بازرگانی ایران در همین دوره کوتاه‌مدت عین الدوله مثبت می‌شود. منتهی عین الدوله در کنار همه این مسائل یک شاهزاده قاجاری مستبد است و روشهای استبدادی خودش را هم دارد.
 
*** اینکه جریان روشنفکری شیخ فضل‌الله را متهم به طرفداری از استبداد می‌کنند، از اینجا ناشی می‌شود؟
 
– حقانی: اصلاً این‌طور نیست. امین السلطان از عین الدوله مستبدتر بود، روشنفکران از امین السلطان یا افرادی نظیر او طرفداری می‌کردند. مسئله استفاده از خیر الموجودین است، یعنی نگاه کنیم ببینیم در بین اینها چه کسی کم‌ضرر تر است و می‌شود رویش حساب کرد؟ عین الدوله این را داشت و در ادامه همین پروژه بود که شیخ و مرحوم آخوند به سمت عدالت‌خانه خواهی رفتند، یعنی گام بعدی تأسیس عدالت‌خانه بود که نگذاشتند، واقعاً انگلیسی‌ها در این قضیه خیلی حساب‌شده کار کردند، اتفاقاتی افتاد که نشان داد پشت قضیه کسان دیگری هستند، مثلاً چاپ عکس موسیو نوز بلژیکی، ببینید آن عکس سه سال چهار سال قبل گرفته شده بود، اگر قرار بود افشاگری شود، باید همان زمان امین السلطان افشاگری می‌شد.
 
*** چگونه از این عکس در آن مقطع زمانی بهره‌برداری کردند؟
 
– حقانی: این‌ها عکس را نگه داشتند و درست در یک مقطعی که باید، از آن استفاده کردند. متأسفانه در این مقطع بعضی از بیوت و آقازاده‌ها کارهایی کردند، کارهای زشتی که به جریان علما لطمه زد. مثلاً پسرهای مرحوم آقای آشتیانی که خودش یک رکن مبارزه بود.
 
*** این هم می‌تواند یک نوع نفوذ باشد؟
 
– حقانی: بله، به طریقی نفوذ است.
 
*** یعنی همان تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری؟
 
– حقانی: بله، می‌توان گفت یا نفوذ است یا استفاده از ظرفیت‌ها، البته قطعاً القائاتی به اینها می‌شد که اینها در این ورطه افتادند. در این ورطه افتادن یک دلیلی داشت. میرزا مصطفی آشتیانی که خیلی اوضاعش خراب بود، یعنی این‌ قدر خراب بود که در همان مشروطه او را کشتند. این پسر آقای آشتیانی است، ظاهراً یک شب که از مجلس فسادی برمی‌گشته و حالت متعادلی هم نداشته، او را می‌کشند. میرزا مرتضی آشتیانی می‌ماند، که ظاهراً بعد از اینکه پشیمان می‌شود، به خراسان رفته و در تاریخ گم می‌شود، اینها در مشروطه کاملاً در زمین حریف بازی می‌کنند، یعنی همان کاری را که دشمنان می‌خواهد، انجام می‌دهند. مثلاً سردمدار مسئله قبرستان «چال» اینها بودند، نهایتاً شیخ فضل‌الله نوری را متهم به فروش زمین قبرستان مسلمین به کفار روس کردند، در حالی‌ که شیخ اصلاً هیچ نقشی نداشته است. بعداً میرزا حسین یزدی – که میانه‌ای با شیخ نداشت – به اشاره میرزای نائینی سند قبرستان چال را بررسی کرد و به مراجع نجف گزارش داد، گفت همه‌چیز را دیدم، بنچاق را دیدم، مکاتبات وزارت خارجه را دیدم ولی شیخ فضل‌الله نوری هیچ نقشی در این ماجرا ندارد، چه کسی نقش داشت؟ جالب است بدانید معامله اصلی در محضر مرحوم میرزا حسن آشتیانی صورت گرفته بود و مرحوم سید صادق طباطبایی، پدر سید محمد طباطبایی مهر زده بود. البته معامله خلافی نبود، آن دو بزرگوار کار درستی انجام داده بودند، این جریان آشوبگر صحنه‌سازی کردند. رفتند در قبرستانی که کسی در آن دفن نمی‌شد، جسد یک زن مسلمان را دفن کردند، فردا که کارگران آمدند کار کنند، کلنگ که زدند دیدند خورد به یک جنازه بعد یک‌دفعه سروصدا راه افتاد که اینها این کار را کردند. در حقیقت با به راه انداختن این قضیه می‌خواستند این جریان مقاومت -که کار اصلاحی خودش را شروع کرده بود- را از بین ببرند.
 
*** این جریان چگونه در مشروطه نفوذ و آن را منحرف کرد؟
 
– حقانی: جریان نفوذی در مشروطه، قبل از این ماجرا کار خود را شروع کرده است. با قتل ناصرالدین‌شاه عملاً شیرازه کشور به هم می‌ریزد و تمام گروه‌های ساختارشکن تجدید سازمان می‌کنند. در سال 1317 (هـ . ق) انجمن اخوت در ایران تشکیلاتش را راه‌اندازی می‌کند. در همان مقطع تلاش می‌شود لُژی ماسونی به نام لُژ اسلام که پشتیبانش میرزا محسن خان مشیرالدوله است، در تهران راه‌اندازی شود. این تلاش صورت می‌گیرد و همه آنها هم اعتراف می‌کنند که در زیرزمین انجمن اخوت – که یک تشکیلات درویشی و صوفیانه بود – همزمان این لُژ ماسونی تشکیلات خودش را راه‌اندازی کرده بود و جلسات خودش را برگزار می‌کرد. جامع  آدمیت و تشکیلات مشابه هم در این مقطع خیلی فعال هستند، یعنی همزمان با آن هوشیاری که مرجعیت نجف از خودش نشان می‌دهد، اینها هم بیکار ننشسته‌اند و کار خودشان را می‌کنند. مرجعیت نجف دنبال اصلاح است، در حالی‌ که این جریانات دنبال براندازی اسلام و قاجاریه هستند. اینها فعالیت خود را آغاز می‌کنند و نفوذ آغاز می‌شود. جلسه‌ای در باغ سلیمان خان میکده در اطراف دروازه قزوین تهران برگزار می‌شود. ملک‌زاده  و دیگران در تاریخ مشروطیت می‌گویند از بین چند هزار نفر، شصت و چهار نفر را انتخاب کردیم که اینها به‌ عنوان رهبران انقلاب کار خودشان را شروع کردند. وقتی اسامی این اشخاص را بررسی می‌کنیم، غیر از اینکه سر و کله اردشیر جی سر جاسوس انگلستان، در میان اینها پیدا می‌شود، می‌بینیم تعداد بسیاری از اینها بابی و ازلی هستند. آنجا تصمیمات مهمی گرفته می‌شود که مهم‌ترین رکنش نفوذ و ایجاد اغتشاش و شورش کور است و تصمیم می‌گیرند بین طرفداران میرزاعلی اصغر خان امین السلطان و طرفداران عین الدوله درگیری راه بیندازند؛ یعنی حکومت مشغول به درگیری می‌شود و کشور به هم می‌ریزد. هرروز یک سری می‌ریزند به خیابان و به این و آن فحش می‌دهند و گروه مقابل نیز به همین شکل و  اینها همدیگر را خنثی می‌کنند. نفوذ در بین روحانیت هم مطرح می‌شود و تعیین می‌کنند که مثلاً آقا شریف کاشانی که با سید عبدالله بهبهانی مربوط است، در بیت آقای بهبهانی نفوذ کند، سید جمال واعظ اصفهانی و یکی دو نفر دیگر که با آقای سید محمد طباطبایی مربوط‌ا‌ند، در بیت آقای طباطبایی نفوذ کنند. سید اسدالله خرقانی و دو سه نفر دیگر بروند نجف، در حوزه نجف نفوذ کنند. پس از آن آقای خرقانی می‌رود در حوزه نجف و پای ثابت درس و محافل مرحوم آخوند خراسانی می‌شود. باگسترش نفوذ وی، رابطه شیخ فضل‌الله نوری و مرحوم آخوند خراسانی آرام‌آرام کمرنگ می‌شود.
 
*** آقای دکتر، برخی‌ها معتقدند که پیشنهاد مشروطه از طرف سفیر انگلستان مطرح و قبول شد و اصلاً واژه «مشروطه» توسط او در بین مشروطه خواهان مشهور شد، آیا واقعیت نهضت عدالت‌خانه این‌گونه بود؟
 
– حقانی: نه، به این شکل نبود. جریان روشنفکری ابتدای فعالیت خود در ایران، به مظاهر تکنولوژیک  غرب توجه می‌کند و جذب آن می‌شود، مثلاً به خیابانها و صنایع غربی توجه می‌کند، اما سپس به مسائلی نظیر نحوه حکومت‌داری، قانون و پارلمان و نظایر آن متمایل می‌شود. اینها دنبال چنین چیزی بودند تا آن را ترویج کنند. این تفکر رفته رفته در بخشهای مختلف نفوذ می‌کند. مرحوم سید محمد طباطبایی یکی دو بار در حرفهایش از لفظ مشروطه و یکبار هم جمهوری استفاده می‌کند. البته در تاریخ آمده که زن «شارژدافر» انگلستان هم در تحصنی که در سفارت انگلیس شکل گرفته بود از لفظ مشروطه استفاده می‌کند، البته این دو با هم قابل‌جمع است، که روشنفکران دنبال این پروژه بودند و انگلیسی‌ها کمک و تشدید کردند. تحصن در سفارت انگلیس از دویست سیصد نفر شروع شد و به سیزده هزار نفر رسید. تعداد زیادی از این 13 هزار نفر اصلاً نمی‌دانستند ماجرا از چه قرار است؟ هسته مرکزی این 13 هزار نفر مشروطه غربی می‌خواستند، که شامل جریان منورالفکری و جریان ازلی و امثالهم است. اینها مشروطه می‌خواستند، ولی بعضی از این 13 هزار نفری که آمده بودند حتی نمی‌توانستند مشروطه را تلفظ کنند، یکی می‌گفت مشربه، یکی می‌گفت مشرطه. کسروی می‌گوید: به یک نفر از اینها گفتند مشروطه چیست؟ می‌گفت من نمی‌دانم چیست ولی به ما قول داده‌اند اگر مشروطه شود، نان سنگک یک زرعی و کباب این قدری – با دستش اشاره می‌کند – به ما می‌دهند. اینها آدم‌هایی از اقشار مختلف هستند که در جامعه واژه عدالت‌خانه را فقط شنیده‌اند. الآن باید این‌ها گوششان با این واژه آشنا شود. در تاریخ نقل شده که زن شارژدافر انگلستان آمد و به متحصنان سفارت گفت: برای چه اینجا جمع شده‌اید؟ گفتند عدالت‌خانه می‌خواهیم. سپس می‌گوید که نگویید عدالت‌خانه، بگویید مشروطه. بعد یکسری از اینها داد می‌زنند بله مشروطه می‌خواهیم، یکی داد می‌زند مشربه می‌خواهیم، بعد این زن باز با زیرکی می‌گوید نگویید مشروطه، چون ما بعد از مشروطیت علماءمان را کشتیم! یک‌دفعه باز عده‌ای از اراذل داد می‌زدند که ما هم می‌کشیم، – نعوذبالله – امام زمان هم بیاید می‌کشیم، اینها گزارش‌هایی است که از داخل سفارت داده‌اند و مستند است، آنهادنبال گسترش این تفکر بودند در تحصن سفارت انگلیس دیگر حربه پیدا می‌کنند، نامه می‌نویسند به علمای متحصن در قم، می‌گویند عدالت‌خانه نه، مشروطه! یک کلمه از این کم کنید، با ما طرف هستید. این اشخاص کم‌کم برای علما خط‌ و نشان می‌کشند. در این مقطع زمانی دو جریان ماسونی داریم؛ یکی جریان ماسونی جامع آدمیت است. جامع آدمیت خیلی دنبال درگیری نیست، منتهی یک جناح افراطی در جامع  آدمیت وجود دارد که اینها بعداً می‌آیند حزب دموکرات را تأسیس می‌کنند و بینشان از گروه‌هایی نظیر ازلی و غرب‌گراها و غیره افرادی هستند. این‌ها از جامع  آدمیت انشعاب می‌کنند و لُژ بیداری را درست می‌کنند که این لُژ ملقمه‌ای است که افرادی نظیر اردشیر جی، محمدعلی فروغی، مدیران و دبیران مدرسه آلیانس اسرائیلیت – که اکثراً فرانسوی، یهودی و صهیونیست بودند– در آن حضور دارند. این جناح افراطی در تأسیس لُژ بیداری نقش اصلی دارند و دیگرانی نظیر تقی‌زاده و خواهرزاده‌اش، علی‌محمد تربیت، یپرم خان و غیره هم هستند و متأسفانه سید محمد طباطبایی هم هست که البته پسر ایشان می‌گوید که چون شعار فراماسونری برابری، برادری و آزادی است، پدر من فکر می‌کرد که از این طریق به آزادی می‌رسیم، بعد از مدتی پدرم متوجه شد که فراماسونری دکان سیاسی انگلستان است و از این تشکیلات خارج شد، ولی در هر صورت سید جمال واعظ، ناظم الاسلام کرمانی که مأمور نفوذ در بیت آقای طباطبایی بودند، کار خود را کردند و احتمالاً اینها آقای طباطبایی را به سمت لُژ کشانده‌اند.
 
*** پس تقسیم‌کار دقیقی صورت گرفته است….
 
– حقانی: خیلی دقیق! بعدها مرحوم ملا عبدالله مازندرانی می‌گوید که ما نمی‌دانستیم انجمن مخفی – ایشان می‌گویند انجمن مخفی – در نجف هم شعبه زده است، خودش می‌گوید که قطعاً بهائی‌ها (لعنهم الله) در این ماجرا نقش داشته‌اند – آن موقع بهائی و ازلی و غیره را می‌گفتند بابی، منتهی اینهایی که رفتند نجف ازلی بودند – و کار به جایی رسید که اقدام به ترور ما کردند که این بعد از دار زدن شیخ فضل‌الله است، اینها وقتی از سد شیخ فضل‌الله عبور کردند، سراغ علمای مشروطه‌خواه آمدند. سید عبدالله بهبهانی را کمتر از یک سال بعد از شهادت شیخ، به شهادت رساندند. سید محمد طباطبایی را ضایع و منزوی کردند و کار به جایی رسید که حالت جنون به او دست داد.
در هر صورت این جریان با نقشه، طرح و برنامه جلو آمد، کاملاً هم با انگلیسی‌ها مربوط بودند، سفارت انگلستان و حکومت هند بریتانیا از اینها حمایت می‌کرد. اینها توانستند به اسم مشروطه و اینکه مشروطه تباینی با اسلام ندارد، آن جریان دینی منتقد، یعنی مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را اول منزوی کنند و بعداً از سر راه بردارند و با همین حرف توانستند علمای نجف را همراه کنند، چون علمای نجف باورشان این بود که آنچه در ایران اتفاق خواهد افتاد، تباین و تضادی با دین ندارد. بعداً در مشروطه دوم، یعنی بعد از دار زدن شیخ، وقتی گروههای ساختارشکن فعالیتهای ضد دینی خودشان را آشکار کردند، مرحوم آخوند خراسانی به درگیری با آنها پرداخت که منجر به کشته شدن سید عبدالله بهبهانی و حذف ستارخان و باقر خان شد. ستارخان بازوی نظامی مرجعیت شیعه بود، منتهی جریان نفوذی قبل از اینکه کار را تمام کند، به ترتیب شیخ فضل‌الله نوری و سید عبدالله بهبهانی را حذف کرد و حالا نوبت ستارخان و باقر خان است، چون اگر مرجعیت شیعه حکم دهد، اینها به خیابان می‌ریزند و با جریان انحرافی و نفوذی برخورد می‌کنند، لذا اینها را هم از سر راه برداشتند که بعد از این آخوند خراسانی و مرحوم ملا عبدالله مازندرانی یک تفسیق نامه‌ای علیه تقی‌زاده منتشر می‌کنند که نشان می‌دهد نفوذ، کار خودش را کرده است. در رأس نامه‌ای که تفسیق نامه تقی‌زاده در آن است می‌نویسد: فکانت رجائاً ثم رضیئتی…، این‌گونه تفسیق نامه شروع می‌شود که ما چه امیدها بسته بودیم، این امیدها تبدیل به ناامیدی شد. ما به این جریان امید بسته بودیم اما فکر نمی‌کردیم این جریان این‌گونه از آب دربیاید. اینها می‌گفتند مشروطه عین اسلام است و اصل دوم متمم قانون اساسی را هم اینها تصویب کردند و حالا اینطور شد. بعد می‌گوید این تبدیل به یک فاجعه شد تا جایی که منجر به بیماری لاعلاج «شقاقلوس» – همان یرقان –  شد که جز به قطع عضو علاجی ندارد که اینجا حکم تفسیق و تبعید تقی‌زاده از ایران را صادر می‌کنند، می‌گوید «تقی‌زاده و عشاق آزادی پاریس»، بروند پی کارشان، این عبارت نشان می‌دهد که دو تا جریان خیلی مشخص وجود دارد، یکی جریان دینی است که گمانش این است که مشروطه در ایران مستقر می‌شود و به‌ هیچ‌ وجه تضادی با دین ندارد و با استفاده از آن قدرت شاه محدود و مجلس درست می‌شود، مردم مشارکت می‌کنند، دولت تقویت می‌شود، نفوذ بیگانه از بین می‌رود، رعیت به رفاه می‌رسد. اینها همه عباراتی است که در اعلامیه مرحوم آخوند هست، یعنی نشان می‌دهد که اینها به‌ 1قصد اینکه جلوی نفوذ بیگانه را بگیرند، ایران آباد شود، دولت تقویت شود و مردم مشارکت کنند، وارد ماجرا شدند.گروه بعدی عشاق آزادی پاریس و غرب‌گرایان بودند. ولی آخرش متاسفانه آن جریان نفوذی توانست مشروطه ایران را منحرف کند، مردم منزجر شدند، بخشی از روحانیت منزوی و بخشی هم کشته شدند. مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را دار زدند، ملا محمد خمامی را ترور کردند و کشتند، شیخ علی فومنی را کشتند، مرحوم ملا قربانعلی زنجانی را می‌خواستند بکشند، آخوند دخالت کرد، او را فرستادند به نجف. 70، 80 نفر از علما را کشتند.
 
** جریان نفوذی با حمایت انگلستان مشروطه را از مسیر خودش خارج کرد
 
*** فضایی که مردم شیخ را بالای دار می‌برند چگونه ایجاد شد؟
 
-حقانی: برخلاف آن چیزی که می‌گویند مردم نه اطلاع و نه رضایت داشتند. اصلاً یک شرایط رعب و وحشتی حاکم شده بود، کسی جرئت نمی‌کرد هیچ‌ گونه اعتراضی کند. شیخ را هم کاملاً ناگهانی دار زدند، زمانی که شیخ را دستگیر کردند، آقای عضد الملک نزد فاتحین تهران رفت و گفت حال شیخ چطور است؟ وضعیتش چطور است؟ گفتند هیچ نگران نباشید، سؤال و جواب مختصری با ایشان می‌کنیم و عصر مرخص می‌شود. سیزده رجب است، عصر شیخ را مرخص کردند! منظورشان از مرخصی این است که از قید حیات مرخص می‌شود، به عضد الملک این‌ گونه گفتند، این هم برگشت. می‌گویند شایعه شد که می‌خواهند شیخ را بکشند، از مسجد مجد الدوله که در حوالی همین ترمینال فیاض بخش الآن است، یک عده مسلح راه افتادند که شیخ را از زندان در میدان امام خمینی فعلی آزاد کنند. تا این جماعت برسد، اینها شیخ را بالای دار کشیدند. آنهایی که پای دار بودند و کف و سوت می‌زدند، همین اراذل‌ و اوباش افراطی بودند که از قفقاز و جاهای مختلف آمده بودند. همه این اقدامات کار این جریان است. مردم که فهمیدند، طرفداران شیخ آمدند نصف شب از محل شهربانی پیکر شیخ شهید را برداشتند و بردند در دیوار خانه دفن کردند. مردم که متوجه شدند، می‌آمدند دم دیوار می‌ایستادند، دست می‌گذاشتند روی دیوار فاتحه می‌خواندند، گروه‌ گروه می‌آمدند فاتحه می‌خواندند. خانواده‌اش ترسیدند که اگر این‌گونه باشد، اینها می‌آیند جنازه را خارج می‌کنند و می‌برند، لذا دوباره جنازه را شبانه منتقل کردند و به قم بردند و مخفیانه در جایی که هم‌ اکنون مقبره حاج شیخ فضل‌الله نوری است، دفن شد و مرحوم آخوند موقعی متوجه شد که دیگر کار از کار گذشته است، بعد هم ایشان قصد کرد بیاید برای اصلاح مشروطه ایران که کشته شد؛ یعنی همین جریان نفوذی مرحوم آخوند را کشت، من قبول ندارم مرحوم آخوند به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد. سر بزنگاه و صبح روزی که می‌خواهند حرکت کنند، در حالی‌ که اسباب و اثاثیه را فرستاده‌اند خارج شهر مستقر شده است؛ یعنی این‌قدر عجله دارد که می‌گوید شما بروید، من هم فردا صبح نماز را خواندم به شما ملحق می‌شوم. صبح سالم و تندرست بلند می‌شود که نماز صبح را بخواند، می‌گویند مرحوم آخوند روی زمین می‌افتد و از دنیا می‌رود. در هر صورت این جریان نفوذی متشکل از گروه‌های مختلف ساختارشکن، با حمایت انگلستان، مشروطه ایران را از مسیر خودش خارج می‌کند، بعد یک تلاش گسترده‌ای از همین مقطع شروع می‌شود، چون اینها بنا داشتند ایران را نابود کنند، اصلاً بحث مشروطه مطرح نبود. البته شاید بعضی از اینها و نه همه واقعاً فکر می‌کردند از طریق پیروی از مدل غربی، ایران آباد خواهد شد، ولی بخشی از اینها کاملاً حساب‌ شده به قصد نابودی ایران با دشمن همکاری کردند. مرحوم آخوند خراسانی در یکی از اعلامیه‌هایش روشنگری می‌کند و به گروه‌های ساختارشکن که مشروطه را به دست گرفتند، می‌گوید شما با ایجاد اغتشاش و ناامنی به دست اینها(روسها و انگلیسی‌ها) بهانه می‌دهید و آنها هم به اسم اینکه می‌خواهیم ناامنی را برطرف کنیم، آمدند ایران را اشغال کردند. سال 1907 روس و انگلیس همزمان با مشروطه قراردادی را میان خودشان منعقد کردند که طبق آن ایران را بین خودشان تقسیم کردند. مدتی بعد که درگیری‌ها به اوج خودش رسیده است، ایران توسط روس و انگلیس اشغال می‌شود که آخوند از این قضیه بسیار متأثر می‌شود، بعد هم در سال 1915 باریکه‌ای را که از قزوین تا قم و ساوه برای دولت مرکزی باقی‌مانده بوده طی قرارداد دیگری تقسیم می‌کنند. اصلاً قرار بر این بود تا پایان جنگ جهانی اول ایران کاملاً نابود و به دو قسمت تقسیم شود، جنوب و جنوب شرقی و غربی را انگلیسی‌ها ببرند، شمال و شمال غربی را هم روس‌ها به خود ضمیمه کنند. یک برنامه کلی داشتند، طبق برنامه‌ای که داشتند قرار بود بین‌النهرین یعنی عراق فعلی به هند ملحق شود، وضع ایران هم که این‌گونه بود که البته هر دو سیاست با شکست مواجه شد. قیام علما در نجف و سپس ثورة العشرین باعث شد که ضمیمه شدن بین‌النهرین منتفی شود، عراق متولد شد. البته انقلاب بلشویکی 1917 در روسیه خیلی به نفع ما تمام شد، شاید بتوان گفت تنها اتفاق بین‌المللی بود که ما از آن منتفع شدیم. منتهی وقتی شریک انگلیسی‌ها از دور خارج شد و شریک دیگری نداشتند، گفتند ایران را می‌بلعیم. لذا در سال 1919 بحث مستعمره شدن ایران را مطرح کردند که آن‌هم با مقاومت روحانیت و مردم منتفی شد. اما با کودتای 1299 رضاخان آمد و جریان نفوذی کاملاً حاکم شد و تسخیر از درون آغاز شد.
 
*** پیش از این اگر در رأس نبودند و در کنار رأس هرم قدرت بودند، این بار خود رأس را گرفتند…
 
– حقانی: قبل از کودتا این جماعت با شعارهای عجیب‌ و غریب همچون «دیکتاتوری منور» و «استفاده از مشت آهنین» معتقد بودند که ملت ایران آدم نمی‌شوند باید یک دیکتاتور منور بالای سرشان باشد، حالا منور کیست؟ آقای رضاخان میرپنج بی‌سواد قمه‌کش لات، این آقا در رأس حکومت دیکتاتوری منور و تأسیس دولت مدرن در ایران قرار می‌گیرد ….
 
*** این جریان را با سید ضیاء شروع کردند؟
 
– حقانی: اصلاً قرار نبود سید ضیاء بماند البته خودش هم این عدم بقا را تشدید کرد. به نظرم سید ضیاء ماهیت دور جدید مناسبات انگلیس با ایران و نفوذ انگلیسی‌ها با کودتا را نفهمید، برای همین حذفش کردند. می‌دانید که کودتا با عامل ایرانی انجام شد، قرار بود بعد از این بگویند که استعمار و انگلیس در بین  نیست و خود ایرانی‌ها در راس کار هستند. رضاخان همه مفاد قرارداد 1919 را بدون نام قرارداد اجرا کرد، اگر در ذیل قرارداد 1919 اجرا می‌شد، مردم نمی‌پذیرفتند، می‌گفتند این هم مثل وثوق‌الدوله نوکر انگلیسی‌هاست. الآن متأسفانه بعضی‌ها در کشور می‌گویند رضاخان خدمت کرد و فلان کار را کرد. در حالی که همان مفاد قرارداد 1919 را اجرا کرد، منتهی اگر وثوق‌الدوله این کار را می‌کرد به او فحش می‌دادند، اما رضاخان این قرار داد را اجرا کرد، می‌گویند به‌به، رضاخان به ایران خدمت کرد، راه‌آهن کشید.
 
الآن بخشی ازجریان روشنفکری پهلوی را تطهیر می‌کند و این هم بی‌دلیل نیست. این جریان روشنفکری بود که از رضاخان حمایت می‌کرد و امروزه ادعایشان این است که رضاخان در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موفق بود فقط توسعه سیاسی را ایجاد نکرد. مثلاً در حوزه توسعه فرهنگی رضاخان چه کاری جز کشف حجاب و ممنوع کردن عزاداری و حذف اسلام یا به قول خودشان جدا کردن نهاد دیانت از سیاست انجام داد؟ الآن این جریان می‌گوید توسعه فرهنگی مثبت بوده است! در حوزه اجتماعی هم رضاخان اقدام به تغییر سبک زندگی ایرانی‌ها و ترویج منحط‌ترین شکل زندگی غربی در ایران کرد که جز مسائل جنسی و خلاف اخلاق و خلاف شریعت و خلاف ناموس چیزی در آن دیده نمی‌شد، این هم توسعه اجتماعی بود که صورت گرفت.  در مورد پهلوی دوم هم ‌نظرشان همین است. اینکه جریان روشنفکری الآن از رضاخان حمایت و او را تطهیر می‌کند، به این برمی‌گردد که پنجاه و دو سه نفر از بزرگان روشنفکریِ عصر مشروطه همچون محمد علی فروغی، ابوالحسن فروغی، حسن تقی‌زاده و تیمورتاش طرفدار رضاخان و اداره‌کننده حکومت او بودند.
 
گروه‌ها و افرادی نظیر کانون ایران جوان، علی‌اکبر سیاسی و کل اعضای کانون و حزب ایران نو که تیمورتاش و اطرافیانش راه انداختند، در این برهه کشور را می‌گردانند. همه اینها متعلق به جریان روشنفکری هستند و حمایت آنان از رضاخان بی‌جهت نیست، یعنی ناشی از این است که ما می‌خواهیم روند سابق ادامه پیدا کند، چون همه اینها قائل به حکومت سکولار هستند و رضاخان دنبال این بود که حکومت سکولار را در ایران مستقر کند، محمدرضا پهلوی هم همین را می‌خواست. رضاخان آمد غرب‌گرایی را در ایران ترویج داد و محمدرضا پهلوی تشدید کرد که باز هم این جریان، غرب‌گرایی را می‌خواست، منتهی مشکل‌شان با عدم توسعه سیاسی در دوره رضاخان است، می‌گویند او خیلی قلدری کرد، تیمورتاش و هم فکرانش را هم حذف کرد، فروغی را خانه‌نشین کرد و محمدرضا پهلوی هم که نمی‌دانست توسعه سیاسی چیست؟ به زعم اینها اگر پهلوی‌ها عقلشان می‌رسید توسعه سیاسی را هم اجرا می‌کردند، اصلاً لازم نبود انقلاب شود، یک نظام کاملاً سکولار و یک جامعه کاملاً غربی شده و به قول آقایان دموکراتیک و قانون‌گرا! داشتیم و مشکلی هم نبود و همه چیز حل می‌شد. جریان نفوذ در دوره رضاخان در اوج خودش است، رضاخان درست است در رأس است، ولی انگلیسی‌ها که همه تخم‌ مرغ‌هایشان را در یک سبد نمی‌گذارند، گزینه‌های دیگر دارند، رضاخان مدام مراقب است که نکند یک روزی تیمورتاش را علیه من عَلم کنند، نباید یک روزی فلانی را علیه من علم کنند، تیمورتاش را می‌کشد، آن یکی را می‌کشد، فروغی را نمی‌تواند بکشد، می‌گوید برو در خانه بنشین زن ریش‌دار! و این‌گونه افراد قدرتمند را از سر راه برمی‌دارد.

نقش جریان نفوذی در شکست مشروطه

به گزارش جهان به نقل از تسنیم پرونده ویژه “نفوذ” ــ رسول بابازاده و عباس کلاهدوز: “نفوذ” کلیدواژه‌‌ای است که از گذشته تاکنون در ادبیات سیاسی کشورمان وجود داشته اما این روز‌ها بار معنایی متفاوت‌تری به خود گرفته است. رهبر معظم انقلاب اسلامی اگرچه در سالیان گذشته بارها نسبت به مسئله “نفوذ” و “رخنه” دشمن در ابعاد گوناگون هشدار داده‌اند اما از دوران ماقبل برجام و به‌ویژه پسابرجام هشدارهای معظم‌له در این زمینه فزونی یافته تا جایی که ایشان خود به تبیین ابعاد و اشکال مختلف موضوع “نفوذ” پرداختند. ایشان در این زمینه می‌فرمایند: “به‌نظر من مسئله بعد از برجام از مسئله برجام مهم‌تر است… آنها در  اظهاراتشان حرف‌هایی می‌زنند که به‌کلی خارج از مقوله هسته‌ای و مانند این حرف‌ها است … از جمله حرف‌هایی که می‌زنند و ما را حساس می‌کند این است که می‌گویند برجام فرصت‌هایی را ــ هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه در اختیار آمریکا ــ قرار داده است.” و یا در سخنان دیگری تأکید می‌کنند: “نیت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور.” اهمیت موضوع “نفوذ” ما را بر آن داشت تا برای بررسی و تحلیل این موضوع در بستر تاریخی، با دکتر موسی حقانی رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران به گفت‌وگو بنشینیم.
 
دکتر حقانی در بخش نخست گفت‌وگوی خود با تسنیم به تبیین موضوع نفوذ پرداخت و گفت که نفوذ، تلاش دشمن برای مسخ یا نسخ انقلاب است. رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران برای فهم بهتر موضوع، بحث نفوذ را در بستر تاریخی مورد بررسی قرار داد و مثالهای جالبی از نفوذ کشورهای غربی در دستگاه حکومت سلاطین قاجار بیان و انعقاد عهدنامه گلستان را حاصل کار جریان نفوذی عنوان کرد. دکتر حقانی معتقد است که غربی‌ها در قالب گروه‌های پژوهشی و گفتگوی ادیان با حضور در سطح جامعه ما به دنبال زمینه‌های نفوذ هستند. وی همچنین تشکیل بابیه و بهائیه را نتیجه نفوذ و کار انگلیسی‌ها عنوان کرد که با استفاده از زمینه‌های داخلی این فرقه‌های انحرافی را در کشورمان ایجاد کرده‌اند.
 
از دیگر نکات قابل توجه در مصاحبه بخش نخست دکتر حقانی، نامه تاریخی ناصرالدین شاه و هشدار وی از وجود جریان نفوذی در بدنه حاکمیت بود.
 
آنچه در ادامه از منظرتان می‌گذرد بخش دوم گفت‌وگوی خبرنگاران تسنیم با موسی حقانی است.  
 
*** پس می‌توان این‌گونه جمع‌بندی کرد که باید برای نفوذ خارجی حتماً یک بستر داخلی فراهم باشد، یعنی طبق چیزی که شما فرمودید یک بستر داخلی فراهم می‌شود تا زمینه نفوذ را آماده کند؟
 
– حقانی: بعضی وقت‌ها خودشان ایجاد می‌کنند و گاهی اوقات در پیچیده‌ترین شکل از ظرفیت‌های موجود استفاده می‌کنند. اتفاقاً می‌خواستم به اینکه خودشان ایجاد می‌کنند اشاره کنم. همان‌طور که قبلاً گفتم، می‌خواهم یکی دو تا شخصیت انگلیسی مهم را نام ببرم که اینها اتفاقاً در بسترسازی و استفاده از ظرفیت‌هایی که خود ما داشتیم، فعال بودند. یکی از اینها فردی است به نام «سرگور اوزلی» که سفیر انگلستان در ایران می‌شود. شاید بتوان گفت «سرگور اوزلی» خبیث‌ترین سفیر انگلستان در ایران بوده است، البته انگلستان از این سفرای خبیث در ایران زیاد داشته ولی این‌ یکی خیلی کار کشته بود. جرج سوم فرمانی صادر می‌کند که برای ما خیلی قابل‌تأمل است، حواسمان باید جمع باشد. فرمان جرج سوم به سرگور اوزلی 18 ماده دارد. در این فرمان به او می‌گوید که به ایران سفر کن و این کارها را انجام بده. اولاً می‌گوید از همه راهها، کوره‌ راهها و روستاهای ایران برای ما اطلاعات کسب کن. همه راههای مواصلاتی ایران را برای ما شناسایی کن و نقشه‌اش را به ما بده و می‌گوید که آداب، رسوم، سنن و همه اینها را جمع‌آوری کن. بعد به او می‌گوید که این‌قدر طلا به تو می‌دهم که تا می‌توانی نسخه خطی از ایران بخری و خارج کنی و حتی اگر پول کم آوردی، درخواست کن که برای تو بفرستیم. وظیفه آقای سرگور اوزلی غیر از وظیفه رسمی به عنوان سفیر، دو وظیفه دیگر نیز هست: یکی جمع‌کردن اطلاعات گسترده از ایران است تا اینکه انگلیسی‌ها بدانند در ایران چه خبر است. دومی هم راه انداختن تشکیلات فراماسونری در ایران است، اینکه گفتم خودشان ظرفیت ایجاد می‌کنند اینجاست. اینها بر موج بابیه و بهائیه سوار می‌شوند و آن را تقویت می‌کنند اما فراماسونری را خودشان ایجاد می‌کنند. سرگوراوزلی قرار بود یک لُژی را به نام لژ اصفهان در ایران تأسیس کند. اصفهان برای اینها خیلی مهم بود، یعنی شاید بشود گفت یکی از مهم‌ترین شهرهای مطرح برای انگلیسی‌ها به جهت مرکزیت آن نسبت به جنوب ایران، اصفهان بود.
 
** نقش جریان نفوذی در فشار به حاکمیت برای دست برداشتن از مقاومت
 
اوزلی می‌گوید که من نتوانستم در ایران لژ فراماسونری راه بیندازم، اما موفق شدم اغلب اطرافیان فتحعلی شاه را وارد جرگه فراماسونری کنم. تازه ما می‌فهمیم چرا ما در جنگ با روسیه باختیم، یعنی چرا شکست خوردیم؟ چون فشار عجیبی از داخل وارد می‌شد که جنگ را تمام کنید، جنگ را تمام کنید. اتفاقاً یکی از کسانی که فشار می‌آورد و وعده می‌داد، سرگوراوزلی بود. دلیل اینکه ما نباید به وعده‌های غربی‌ها دل خوش کنیم، یکی از مواردش همین است. آقای سرگور اوزلی به فتحعلی شاه گفت که با جنگ که نمی‌شود مسئله را حل کرد، شما صلح و گفتگو را بپذیرید، بعد ما می‌آییم به شما کمک می‌کنیم، حق ایران را می‌گیریم؛ یعنی سرزمین‌های اشغال‌شده را پس می‌گیریم. با این وعده و با فشاری که از داخل وارد شد و شاید بحران‌هایی که در کشور ایجاد شد، اینها فتحعلی شاه را سر میز مذاکره بردند، امضای سرگوراوزلی هم پای عهدنامه گلستان هست. سر بزنگاه که باید بیاید به تعهداتش عمل کند، یک‌باره گفت که مأموریت من تمام‌شده، خداحافظ و رفت. بعد هم موقع خروج گفت من از راه روسیه می‌خواهم از ایران خارج شوم. عباس میرزا خیلی تلاش کرد که نگذارد وی از راه روسیه برود، چون می‌دانست وی می‌خواهد تمام اطلاعات ایران را ببرد و به روس‌ها بدهد. اصلاً جنگ روسیه علیه ما به تحریک انگلیسی‌ها بود. انگلیسی‌ها می‌خواستند سر روس‌ها را گرم کنند که روس‌ها هوس نکنند به سمت هند بروند، از طرفی می‌خواستند ظرفیت‌های ما را نابود کنند. ایران یک کشور نسبتا قوی در آن مقطع بود که داشت خودش را بازسازی می‌کرد. یعنی اگر ما یک مقدار تلاش کرده بودیم، مثلاً در ماجرای هند آن سیاست را اتخاذ نمی‌کردیم، جلوی جریان نفوذ را می‌گرفتیم، ایران خیلی سریع می‌توانست خودش را بازسازی کند، اما نگذاشتند. این جریان نفوذی آمد بعداً در حوزه‌های اقتصادی و فرهنگی و همه حوزه‌ها به ما لطمه زد.
 
*** ظاهراً بین این نفوذ و نفوذ فعلی تفاوت وجود دارد. این نفوذ در سران بوده، یعنی درجاهایی که تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر بودند، البته زمینه اجتماعی هم لازم است، یعنی باورهای مردم هم باید عوض شود که بتواند از آن پشتیبانی کند و نهایتاً نفوذ به نتیجه برسد…
 
– حقانی: آن زمان هم اینها برای این مسئله تلاش کردند، مخصوصاً در نفوذ فرهنگی، یعنی آن‌کسی که ما به عنوان غریبه و اجنبی می‌شناختیم، به واسطه نفوذ فرهنگی و اقتصادی رفته رفته بخشی از جامعه ایرانی با او احساس نزدیکی کردند و گفتند که ما باید از اینها استقبال کنیم….
 
** میرزاملکم خان و نقش او در تئوریزه کردن ضرورت ورود استعمار به ایران
 
*** آن بخش، از طبقه متوسط جامعه بود؟
 
– حقانی: در آن دوره طبقه متوسط به معنای امروزی نداشتیم، این جریان در بین تجار، معدود افراد تحصیل کرده فرنگ و برخی رجال سیاسی شروع شد و جریان فراماسونری خیلی کمک کرد تا این نفوذ شکل بگیرد. بعداً در دوره مشروطه و بعد از آن، بحث تبعیت از علوم انسانی غربی و تغییر نظام آموزشی و عملاً پذیرش علوم انسانی غربی باعث شد اینگونه القاء شود که راه دیگری غیر از این نیست و راه توسعه همین راهی است که غربیها رفته‌اند، ما هم که نمی‌دانیم چطور باید این مسیر را طی کنیم پس باید از اینها تبعیت کنیم و میرزا ملکم خان و امثال او خیلی حرفهای عجیب‌ و غریب دیگری می‌زدند. میرزا ملکم خان می‌گوید که اصلاً ایرانی عُرضه ندارد، ایرانی اصلاً نمی‌تواند خودش را اداره کند، باید متخصصان مغرب زمین را بیاوریم. آنها به طرز عجیبی جریان ورود استعمار به ایران را تئوریزه می‌کنند. اتفاقاً همراه سرگور اوزلی، یک تیم تحقیقاتی به ایران می‌آید که نشان می‌دهد اینها در کنار مأموریت‌های سیاسی، از سایر جنبه‌ها هم غفلت نمی‌کنند. سرگور اوزلی برادری دارد به نام ویلیام اوزلی که با یک تیم شصت هفتاد نفره، با کلی امکانات همزمان با ورود برادرش در پوشش تحقیقات باستان‌شناسی به ایران می‌آیند. اینها در دشت مرغاب مستقر می‌شوند، کلی اشیای عتیقه استخراج و از ایران خارج می‌کنند. یکی از چیزهایی که اینها می‌گویند به دست آوردیم و کشف کردیم، همین مقبره کوروش است که قبلاً به‌ عنوان مقبره مادر سلیمان معروف بود و عنوان قبر کوروش را نداشت. بعضی‌ها می‌گویند کوروش اینجا دفن‌ نشده است، چون کوروش در مصر و در یکی از همین درگیری‌ها خارج از مرزهای ایران کشته‌ شده و آنجا هم دفن شده است. در هر صورت گفتند این را پیدا کردیم و بعدها این مکان به معبد باستانگرایان تبدیل شد. ویلیام اوزلی در کنار برادرش فعال شد و شروع کردند به شناسایی جنوب ایران، یعنی فقط عملیات باستان‌شناسی نبود. شروع کردند به شناسایی ظرفیت‌هایی که در کشور وجود دارد تا از آنها استفاده کنند. یک فرد دیگری که در ایران خیلی مهم است، فردی است به نام «مانکجی» که اسم کاملش «مانکجی لیمجی هاتریا» است که هوشنگ ایرانی هم به اسم خودش اضافه می‌کند، درویش فانی هم امضا می‌کند.
 
*** این فرد در چه دوره‌ای فعالیت می‌کرده است؟
 
– حقانی: این فرد در دوره ناصرالدین‌شاه به عنوان تاجر، از طرف انجمن پارسیان هند به ایران می‌آید تا به وضعیت زردشتیان رسیدگی کند، ولی مأموریت دیگری داشته است. وی قبل از اینکه به ایران بیاید، چند شخصیت مطرح انگلیسی به او توصیه نامه می‌دهند، سفیر انگلستان در بغداد، وزیر خارجه انگلستان، رئیس حکومت هند بریتانیا هم نامه می‌دهد، با این توصیه‌ نامه‌ها می‌آید پیش ناصرالدین‌شاه که این آدم خیلی خوب و تاجر محترمی است با او همکاری کنید. وی در پوشش یک تاجر به ایران می‌آید منتهی دست به کارهای عجیب‌ و غریبی در ایران می‌زند که به نظرم می‌آید جا دارد ما خیلی جدی این اقدامات را مورد واکاوی قرار دهیم. در کشتی که مانکجی به وسیله آن عازم ایران بود، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار صدراعظم عهد ناصری هم حضور داشت. در برخی از منابع می‌گویند این همسفر شدن اتفاقی بوده است و این دو در همان کشتی با هم آشنا شدند، ولی وقتی بررسی می‌کنیم می‌بینیم نه، اینگونه نیست بلکه میرزا حسین‌خان سپه‌سالار در بمبئی با انجمن پارسیان ارتباط داشته، با انگلیسی‌ها ارتباط داشته، همانجا مانکجی به او معرفی می‌شود و اینها با هم به ایران می‌آیند.میرزا حسین‌خان سپه‌سالار عاقد قرارداد رویتر بود که این دیگر مربوط به بحث نفوذ اقتصادی است. این قرارداد پایه خیلی از بدبختی‌های ایران می‌شود. انگلیسی‌ها دنبال این هستند که یک دستاویز پیدا کنند، اساساً دول استکباری اینگونه‌ هستند، یک دستاویز پیدا می‌کنند و آن را بهانه قرار می‌دهند، مثل برخی‌ها که می‌آیند یک دانگ از یک خانه را می‌خرند بعد وقتی جا پا پیدا می‌کنند، هزار تا برنامه برای آن مالکی که آن پنج دانگ دیگر را دارد پیاده می‌کنند که آن مالک فرار کند برود، انگلیسی‌ها همین بلا را با قرارداد رویتر سر ایران آوردند. مانکجی می‌آید به ایران، این‌ها یک تیم هستند، میرزا ملکم خان، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار و پل کتابچی خان – که قراردادهای نفتی ایران را بعداً اکثراً همین پل کتابچی خان منعقد می‌کند- و … اینها یک جریان هستند، یعنی همان جریان نفوذی است.
 
** تلاش نفوذی‌ها برای وابسته کردن ایران به غرب با ترویج به اصطلاح قانون و اصلاحات
 
*** این جریان هم تصمیم‌ساز است و هم تصمیم‌گیر؟
 
– حقانی: بله، در درون حاکمیت هم تصمیم‌ساز و هم تصمیم‌گیر و در عین حال ساختارشکن  هستند. خیلی عجیب است، اینها دو زیستند، به این معنا که پول دولت ایران را می‌خورند، پست از دولت ایران دارند، بعد در راستای منافع یک کشور دیگر کار می‌کنند و ساختارشکنی می‌کنند، در همین ارتباط است که  می‌گویند میرزا ملکم خان پدر قانون در ایران است، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار پدر اصلاحات در ایران است، درحالی‌که واقعاً هیچ‌کدام اینها نیست، یعنی هر دوی اینها نگاهشان به ظرفیت‌های داخلی کاملاً منفی و نگاهشان به غرب کاملاً مثبت است و مرادشان از ترویج قانون و اصلاحات، وابسته کردن ایران به غرب است….
 
*** یعنی همان به اصطلاح توسعه برون‌زا…
 
– حقانی: به نظر من اصلاً توسعه نیست، یعنی فقط این وسط خودشان منتفع می‌شوند، یک رشوه‌ای می‌گیرند و یک امتیازی واگذار می‌کنند و آخر هم هیچ اتفاقی در ایران نمی‌افتد. 150 سال با عنوان توسعه، این جریان غرب‌گرا پدر این مملکت را درآورد و به هیچ جا هم نرسیدیم. مانکجی خیلی فعالیت می‌کند، یکی از کارهایی که می‌کند تقویت گروه‌هایی است که می‌خواهند هم قاجار و هم روحانیت و اسلام را از بین ببرند. ترویج فارسی سره در ایران برای مبارزه با زبان عربی و ادبیات قرآنی توسط همین جریانات و با مدیریت مانکجی صورت می‌گیرد. تقویت بابیه و بهائیه نیز توسط مانکجی صورت می‌گیرد. در ترویج فراماسونری نیز مانکجی نقش دارد. او حتی تلاش می‌کند زرتشتی‌های ایرانی را هم بهائی کند.کاری که بعدها جانشین او «اردشیر جی» آن را دنبال کرد. آقای مانکجی یک مدرسه‌ای در تهران تاسیس می‌کند و بچه‌های خانواده‌های زرتشتی را از یزد به تهران منتقل می‌کند که مدیر این مدرسه بهائی است، معلم مدرسه بهائی است و تعدادی از این پنجاه نفر که برای تحصیل به تهران می‌آیند، بهائی می‌شوند. بعداً سروصدای خود زرتشتی‌های یزد و کرمان درمی‌آید که شما گفتید ما آمدیم برای تقویت دین زرتشتی و آیین زرتشتی، ولی عملاً بچه‌های ما را دارید بهائی می‌کنید. چون بابیه و بهائیه در ایران خیلی نتوانست طرفدار پیدا کند، انگلیسی‌ها به اینها نیرو تزریق کردند، نیرو هم عمدتا از دو جا تزریق شد، برخی از زرتشتی‌های کرمان و یزد و تعدادی از یهودیان خراسان و همدان و… که به این گروه تزریق شدند، مثلاً در خراسان یک‌ دفعه سه هزار یهودی بهائی شدند. خیلی حرف است، سه هزار یهودی بهائی شوند. در همدان در کرمانشاه، جاهای مختلف نیز چنین بود ….
 
*** چون در جامعه سنتی شیعه ایران نمی‌توانستند نفوذ کنند…
 
– حقانی: چون از بین شیعیان نمی‌توانستند یارگیری کنند، از گروههای دیگر به آنها ملحق کردند تا بگویند یک جمعیت قابل‌توجهی هستند.

*** که اصلاً هم ربطی به بحث بهائیت ندارد…
 
– حقانی: نه، فقط می‌خواهند ساختارشکنی مدنظر خود و از بین بردن شیعه و روحانیت شیعه را رقم بزنند، پروژه بهائیت در ایران پروژه مفصلی است. این‌ها در گام اول مرجعیت شیعه را نفی کردند و ادعای باب بودن علی‌محمد شیرازی را مطرح کردند، در گام دوم با ادعای اینکه من خودم مهدی موعود هستم، قائمیت را نفی کردند، در گام بعدی هم اسلام و نبوت پیامبر(ص) و خاتمیت را نفی کردند که علی‌محمد شیرازی ادعای پیامبری کرد، در گام بعد اساسا توحید و الوهیت را نفی کردند و وی ادعای الوهیت و بعد هم اعلام قیامت کرد. اعلام قیامت که صورت گرفت، شریعت را کلاً منتفی کردند، چون می‌گویند در قیامت که کسی تکلیفی ندارد، در دنیا تکلیف داریم، قیامت حساب و کتاب انجام‌ شده و دیگر تکلیفی نداریم؛ یعنی شریعت را کاملاً نفی کردند. این کار برای نابودی اسلام و تشیع و هدایت جامعه به سمتی که شریعت وجود نداشته باشد، برنامه‌ریزی و حساب شده بود. در این مقطع اتفاقاً گروه‌های زیادی را می‌بینیم که محور اصلی فعالیت‌هایشان مخالفت با شریعت است. صوفیه مخالفت با شریعت دارد، بابیه و بهائیه مخالفت با شریعت دارند، جریان روشنفکری هم که می‌آید مخالفت با شریعت دارد. نهیلیست‌ها و ناتورالیست‌ها و این‌ها هم که دیگر کاری با شریعت ندارند….
 
*** این جریان چگونه در اقتصاد کشور نفوذ کرد؟
 
– حقانی: قرارداد رویتر توسط میرزا حسین‌خان سپه‌سالار با این منطق منعقد شد که ما اصلاً نمی‌توانیم و توانایی نداریم کشور را آباد کنیم، نه پولش را داریم، نه آدمش را داریم، نه دانشش را داریم و نه لیاقتش را داریم. میرزا ملکم خان هم شروع کرد به تئوریزه کردن این مسئله، یعنی اینکه اصلاً این خلاف مشیت الهی است، چون خداوند این ظرفیتهای طبیعی را برای این قرار داده که از آنها استفاده شود، اگر توانایی استفاده نداری، باید به کسی که می‌تواند مجال بدهی، او بیاید استفاده کند. این مبنای قراردادهایی شد که این‌ها به کشور ما تحمیل کردند. اینها با همین منطق قرارداد رویتر را بستند. قرارداد رویتر با یک یهودی تبعه انگلیس به نام «اسرائیل یوسفات» بسته شد. درمنابع دائماً می‌گویند قرارداد با رویتر بسته شد، درست است رویتر است ولی اسم اصلی‌اش اسرائیل یوسفات است. نام وی نشان می‌دهد که یهودی است، یک تبعه معمولی انگلستان نیست. وی به مدت هفتاد سال اختیار بهره‌برداری از منابع زیرزمینی و روی زمینی ایران، به غیر از چند مورد را دریافت کرد که رئیس‌جمهور فرانسه آن موقع با تمسخر گفته بود که ایرانیها فقط هوایی را که استنشاق می‌کنند واگذار نکردند، همه‌چیز را دادند! قرار بود این قرارداد اجرایی شود که مرحوم آیت‌الله العظمی حاج ملا علی کنی جلوی اینها را گرفت. مرحوم حاج ملاعلی کنی دو ضربه اساسی به اینها زد، یکی همین قرارداد رویتر بود که سعی کرد بساطش را در ایران جمع کند و جمع کرد، منتهی اینها از راه دیگری وارد شدند و از ظرفیتهای دیگری استفاده کردند. یکی هم مسئله فراموشخانه میرزا ملکم خان بود که می‌شود گفت اولین مؤسسه ماسونی در ایران است که آن هم مرحوم حاج ملاعلی کنی به ناصرالدین‌شاه نامه نوشت و گفت این جریان خطرناکی است، با این جریان هم سلطنت تو و هم تشیع و اسلام در ایران از بین می‌رود و سعی کردند بساط آن را جمع کنند که به صورت موقت جمع شد و فعالیتش به شکل زیرزمینی ادامه پیدا کرد و مخفیانه به کار خودشان ادامه دادند. در پی قرارداد رویتر دیگر همینطور قرارداد پشت قرارداد با همین منطق بسته شد و بعد متوجه می‌شویم که اینها اصلاً به یک کانون‌هایی وصل هستند. مثلاً همین‌ها به روچیلدهای انگلیس وصل‌اند، به ساسون‌های انگلیس وصل‌اند، آنها دقیقاً دارند اتفاقات ایران را در حوزه اقتصادی رصد می‌کنند، بنا هم بر این است که اقتصاد ایران نابود شود. ابتدای دوره ناصری یک تومان ایران با یک پوند انگلیس برابری می‌کند، اواسط دوره ناصری که ما این امتیازات را دادیم تا به اصطلاح پیشرفت کنیم، پنجاه تومان ایرانی با یک پوند انگلیسی برابری می‌کرد که این روند کاهش ارزش پول کشور همین‌گونه پیش رفت. هفتاد هشتاد امتیاز به انگلیسی‌ها دادیم، بعد روسها هم در کشور مستقر بودند، گفتند ما هم امتیاز می‌خواهیم. هفتاد هشتاد امتیاز هم آنها گرفتند، همه‌ چیز ما را تعیین می‌کردند، تعرفه گمرکی باید در اختیار دولت باشد که با آن بتواند واردات و صادرات را تنظیم و از تولید داخلی حمایت کند، آن را هم واگذار کرده بودیم، یعنی یا روسها برای ما تصمیم می‌گرفتند یا انگلیسی‌ها، روسها می‌گفتند از مناطق شمالی اگر جنس وارد ایران می‌شود باید تعرفه‌اش 3 درصد باشد، نامه‌ای داریم که بر طبق آن مقامات انگلیسی، از جمله ساسون و روچیلد در ویلای لُرد روچیلد جلسه گذاشتند و تعرفه گمرکی ایران آنجا تعیین شد و گفتند که چرا روس‌ها 3 درصد می‌دهند و ما 5 درصد بدهیم؟ به دولت ایران تکلیف کنید که ما هم باید 3 درصد بدهیم که این تصمیم تکلیف می‌شود. بعد امتیاز تأسیس بانک را از ایران می‌گیرند، که در پی آن بانک استقراضی و بانک شاهنشاهی تأسیس می‌شود. نقش بانک تعیین و تنظیم وضعیت نقدینگی و مالی است، که با واگذاری حق تأسیس آن به راحتی ‌توانستند با سرنوشت کشور بازی کنند.
 
*** ظاهراً این واگذاریها حد یقف ندارد، همینطور ادامه دارد…
 
– حقانی: در کودتای 1299 –  اینها جنبه‌های پنهان کودتای 1299 است –  بانک شاهنشاهی در ایران بحران پولی درست کرد، بعد مردم جلوی بانک‌ها تجمع کردند و پول خود را درخواست کردند، چون همه احساس کردند امنیت اقتصادی از دست رفته، بعد عواملشان مأمور شدند که در کشور شورش به راه بیندازند، قتلهای خیابانی در کشور رخ داد، مثلاً مردم صبح بیدار می‌شدند می‌دیدند یک نفر گوشه خیابان افتاده و شکمش پاره شده، فردا یک نفر را می‌دیدند سرش را بریده‌اند و روی سینه‌اش گذاشته‌اند، امنیت اجتماعی و اقتصادی را از بین بردند. وقتی هم که کودتا شد، آقای رضاخان کودتاچی گفت من آمده‌ام امنیت ایجاد کنم؛ یعنی عامل انگلیسی‌ها می‌خواست امنیتی را که خود آنها از بین برده بودند به کشور بازگرداند. در هر صورت اینها جنبه‌های مختلف نفوذ است. در این شرایط علما نسبت به وضعیت ایران خیلی نگران شدند، تلاشهای فراوانی در این مسیر صورت گرفت تا جلوی این اتفاقات را بگیرند و برخورد با قرارداد رویتر و قیام علیه قرارداد تنباکو از جمله تلاشهای مرجعیت شیعه برای حفظ ایران بود.
 
ناصرالدین‌شاه آرام‌آرام متوجه می‌شد که چه کلاهی سرش می‌رود. چون اینها به اسم اینکه کشور توسعه پیدا می‌کند، شاه را سه بار به خارج از کشور برده  و کلی از این حرفها به او گفته بودند، شاه در آخر دید هیچ خبری نیست. به ملکم خان نامه نوشت که از آدم روشنفکری نظیر تو توقع داشتیم مشکلات ایران را حل کند، تو ما را از چاله درآوردی و به چاه انداختی، یعنی ما را در دام کمپانیهای غربی انداختید که تا مدت‌ها از دست اینها رهایی و خلاصی نداریم بنابراین ناصرالدین‌شاه هم فهمید که اینها چه کلاه بزرگی به اسم توسعه و پیشرفت در زمینه‌های مختلف سرش گذاشته‌اند. بعد از قتل ناصرالدین‌شاه، اوضاع ایران بدتر شد، ناصرالدین‌شاه سلطه مستحکمی داشت و می‌توانست این گروه‌های ساختارشکن را به طریقی کنترل کند، وقتی مظفرالدین شاه آمد، همه چیز عملاً از دست رفته بود. علما خیلی نگران می‌شوند، می‌بینند که کار کشور در دست میرزا علی‌اصغر خان امین السطان است، که وی عاقد بسیاری از قراردادهای استعماری است، بعد از میرزا حسین‌خان سپه‌سالار، این آقا اکثر قراردادها را بست، یک زمان گرایش به روس داشت، یک زمان گرایش به انگلیس و بعضی از منابع می‌گویند تغییر کیش داده و بهائی شده بود. خود بهائی‌ها حداقل این ادعا را دارند که امین السلطان در قم بهائی شده بود، چون یک دوره به قم تبعید شده بود. علما می‌بینند که واقعاً با این وضعیت ایران از دست می‌رود. مرحوم آخوند خراسانی اشاره می‌کند به اینکه ما از 1317 قمری، جلساتی در نجف با حضور مراجعی نظیر آیت‌الله شربیانی و مامقانی گذاشتیم که در ارتباط با مرحوم شیخ فضل‌الله نوری و میرزا حسن آشتیانی در ایران به دنبال یافتن راه حلی برای مشکلات ایران بودیم.
 
*** این ماجرا بعد از جنبش تنباکو است؟
 
– حقانی: بله، این تقریباً هشت سال بعد از جنبش تنباکو است. میرزای شیرازی فوت‌ شده و مرحوم آخوند خراسانی و آقای مابقانی و آقای شربیانی در نجف و مرحوم شیخ فضل‌الله نوری و آقای میرزا حسن آشتیانی در ایران دست‌ به‌ کار می‌شوند تا وضع ایران را سر و سامانی بدهند، تا 1320 فعالیت خوبی دارند. 1320 علمای نجف حکم تکفیر امین السلطان را صادر می‌کنند، از تهران هم مرحوم شیخ فضل‌الله و مرحوم آقای آشتیانی فشار می‌آورند و امین السلطان را عزل می‌کنند. این یک ضربه‌ای به جریان نفوذی در ایران بود.
 
*** یعنی بعد از این همکاری مؤثری که آخوند با شیخ در قضیه عزل امین السلطان دارد، بعداً کاری می‌کنند که انشقاقی در بحث مشروطه پیش بیاید؟ این جریان چگونه در مشروطه نقش داشت؟
 
– حقانی: بله، اینها می‌فهمند که نباید بگذارند این دو کانون مرجعیت شیعه با هم همراه باشند. امین السلطان عزل می‌شود و عین الدوله سرکار می‌آید. عین الدوله را مرحوم شیخ فضل‌الله نوری سرکار می‌آورد. علت روی کار آمدن عین الدوله هم این بود که چون حاکمیت در دست قاجارها است، به ناچار فقط از قاجارها یک نفر باید سرکار بیاید. علما در افراد مختلف نگاه می‌کنند که کم ‌ضرر‌ترین آدم کیست؟ یعنی خیر الموجودین در آن سیستم کیست؟ لذا آقای عین الدوله را روی کار می‌آورند، غربی‌ها همه اعتراف می‌کنند که عین الدوله جلوی ما را گرفت. درصورتی‌که ما عین الدوله را با مشروطه و قتل و نظایر آن می‌شناسیم، در حالی‌که عین الدوله چهره دیگری دارد. عین الدوله برخلاف امین السلطان ضد بیگانه است و به بیگانه امتیاز نمی‌دهد، با مذهب هم دشمنی ندارد، اگر قضیه تغییر کیش امین السلطان درست باشد که خیلی افتضاح است، اگر هم درست نباشد، بازهم زنش اعتراف می‌کند که او از یک مدت به بعد هیچ علاقه‌ای به مذهب نداشت، قبلاً نماز می‌خواند، الآن دیگر تا پاسی از شب قمار بازی می‌کند و مشروب می‌خورد و در گعده‌های فسادی که دولتمردان قاجار دچارش شده بودند شرکت می‌کند. عین الدوله اهل این حرف‌ها نبود، اهل استقراض نبود، در مقابل مداخلات روس و انگلیس می‌ایستاد، سفیر روس و انگلیس هر دو اعتراف می‌کنند که عین الدوله جلوی نفوذ ما را گرفت؛ یعنی یک اصلاح کوتاه‌مدت می‌شود، بعد می‌گویند تراز بازرگانی ایران در همین دوره کوتاه‌مدت عین الدوله مثبت می‌شود. منتهی عین الدوله در کنار همه این مسائل یک شاهزاده قاجاری مستبد است و روشهای استبدادی خودش را هم دارد.
 
*** اینکه جریان روشنفکری شیخ فضل‌الله را متهم به طرفداری از استبداد می‌کنند، از اینجا ناشی می‌شود؟
 
– حقانی: اصلاً این‌طور نیست. امین السلطان از عین الدوله مستبدتر بود، روشنفکران از امین السلطان یا افرادی نظیر او طرفداری می‌کردند. مسئله استفاده از خیر الموجودین است، یعنی نگاه کنیم ببینیم در بین اینها چه کسی کم‌ضرر تر است و می‌شود رویش حساب کرد؟ عین الدوله این را داشت و در ادامه همین پروژه بود که شیخ و مرحوم آخوند به سمت عدالت‌خانه خواهی رفتند، یعنی گام بعدی تأسیس عدالت‌خانه بود که نگذاشتند، واقعاً انگلیسی‌ها در این قضیه خیلی حساب‌شده کار کردند، اتفاقاتی افتاد که نشان داد پشت قضیه کسان دیگری هستند، مثلاً چاپ عکس موسیو نوز بلژیکی، ببینید آن عکس سه سال چهار سال قبل گرفته شده بود، اگر قرار بود افشاگری شود، باید همان زمان امین السلطان افشاگری می‌شد.
 
*** چگونه از این عکس در آن مقطع زمانی بهره‌برداری کردند؟
 
– حقانی: این‌ها عکس را نگه داشتند و درست در یک مقطعی که باید، از آن استفاده کردند. متأسفانه در این مقطع بعضی از بیوت و آقازاده‌ها کارهایی کردند، کارهای زشتی که به جریان علما لطمه زد. مثلاً پسرهای مرحوم آقای آشتیانی که خودش یک رکن مبارزه بود.
 
*** این هم می‌تواند یک نوع نفوذ باشد؟
 
– حقانی: بله، به طریقی نفوذ است.
 
*** یعنی همان تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری؟
 
– حقانی: بله، می‌توان گفت یا نفوذ است یا استفاده از ظرفیت‌ها، البته قطعاً القائاتی به اینها می‌شد که اینها در این ورطه افتادند. در این ورطه افتادن یک دلیلی داشت. میرزا مصطفی آشتیانی که خیلی اوضاعش خراب بود، یعنی این‌ قدر خراب بود که در همان مشروطه او را کشتند. این پسر آقای آشتیانی است، ظاهراً یک شب که از مجلس فسادی برمی‌گشته و حالت متعادلی هم نداشته، او را می‌کشند. میرزا مرتضی آشتیانی می‌ماند، که ظاهراً بعد از اینکه پشیمان می‌شود، به خراسان رفته و در تاریخ گم می‌شود، اینها در مشروطه کاملاً در زمین حریف بازی می‌کنند، یعنی همان کاری را که دشمنان می‌خواهد، انجام می‌دهند. مثلاً سردمدار مسئله قبرستان «چال» اینها بودند، نهایتاً شیخ فضل‌الله نوری را متهم به فروش زمین قبرستان مسلمین به کفار روس کردند، در حالی‌ که شیخ اصلاً هیچ نقشی نداشته است. بعداً میرزا حسین یزدی – که میانه‌ای با شیخ نداشت – به اشاره میرزای نائینی سند قبرستان چال را بررسی کرد و به مراجع نجف گزارش داد، گفت همه‌چیز را دیدم، بنچاق را دیدم، مکاتبات وزارت خارجه را دیدم ولی شیخ فضل‌الله نوری هیچ نقشی در این ماجرا ندارد، چه کسی نقش داشت؟ جالب است بدانید معامله اصلی در محضر مرحوم میرزا حسن آشتیانی صورت گرفته بود و مرحوم سید صادق طباطبایی، پدر سید محمد طباطبایی مهر زده بود. البته معامله خلافی نبود، آن دو بزرگوار کار درستی انجام داده بودند، این جریان آشوبگر صحنه‌سازی کردند. رفتند در قبرستانی که کسی در آن دفن نمی‌شد، جسد یک زن مسلمان را دفن کردند، فردا که کارگران آمدند کار کنند، کلنگ که زدند دیدند خورد به یک جنازه بعد یک‌دفعه سروصدا راه افتاد که اینها این کار را کردند. در حقیقت با به راه انداختن این قضیه می‌خواستند این جریان مقاومت -که کار اصلاحی خودش را شروع کرده بود- را از بین ببرند.
 
*** این جریان چگونه در مشروطه نفوذ و آن را منحرف کرد؟
 
– حقانی: جریان نفوذی در مشروطه، قبل از این ماجرا کار خود را شروع کرده است. با قتل ناصرالدین‌شاه عملاً شیرازه کشور به هم می‌ریزد و تمام گروه‌های ساختارشکن تجدید سازمان می‌کنند. در سال 1317 (هـ . ق) انجمن اخوت در ایران تشکیلاتش را راه‌اندازی می‌کند. در همان مقطع تلاش می‌شود لُژی ماسونی به نام لُژ اسلام که پشتیبانش میرزا محسن خان مشیرالدوله است، در تهران راه‌اندازی شود. این تلاش صورت می‌گیرد و همه آنها هم اعتراف می‌کنند که در زیرزمین انجمن اخوت – که یک تشکیلات درویشی و صوفیانه بود – همزمان این لُژ ماسونی تشکیلات خودش را راه‌اندازی کرده بود و جلسات خودش را برگزار می‌کرد. جامع  آدمیت و تشکیلات مشابه هم در این مقطع خیلی فعال هستند، یعنی همزمان با آن هوشیاری که مرجعیت نجف از خودش نشان می‌دهد، اینها هم بیکار ننشسته‌اند و کار خودشان را می‌کنند. مرجعیت نجف دنبال اصلاح است، در حالی‌ که این جریانات دنبال براندازی اسلام و قاجاریه هستند. اینها فعالیت خود را آغاز می‌کنند و نفوذ آغاز می‌شود. جلسه‌ای در باغ سلیمان خان میکده در اطراف دروازه قزوین تهران برگزار می‌شود. ملک‌زاده  و دیگران در تاریخ مشروطیت می‌گویند از بین چند هزار نفر، شصت و چهار نفر را انتخاب کردیم که اینها به‌ عنوان رهبران انقلاب کار خودشان را شروع کردند. وقتی اسامی این اشخاص را بررسی می‌کنیم، غیر از اینکه سر و کله اردشیر جی سر جاسوس انگلستان، در میان اینها پیدا می‌شود، می‌بینیم تعداد بسیاری از اینها بابی و ازلی هستند. آنجا تصمیمات مهمی گرفته می‌شود که مهم‌ترین رکنش نفوذ و ایجاد اغتشاش و شورش کور است و تصمیم می‌گیرند بین طرفداران میرزاعلی اصغر خان امین السلطان و طرفداران عین الدوله درگیری راه بیندازند؛ یعنی حکومت مشغول به درگیری می‌شود و کشور به هم می‌ریزد. هرروز یک سری می‌ریزند به خیابان و به این و آن فحش می‌دهند و گروه مقابل نیز به همین شکل و  اینها همدیگر را خنثی می‌کنند. نفوذ در بین روحانیت هم مطرح می‌شود و تعیین می‌کنند که مثلاً آقا شریف کاشانی که با سید عبدالله بهبهانی مربوط است، در بیت آقای بهبهانی نفوذ کند، سید جمال واعظ اصفهانی و یکی دو نفر دیگر که با آقای سید محمد طباطبایی مربوط‌ا‌ند، در بیت آقای طباطبایی نفوذ کنند. سید اسدالله خرقانی و دو سه نفر دیگر بروند نجف، در حوزه نجف نفوذ کنند. پس از آن آقای خرقانی می‌رود در حوزه نجف و پای ثابت درس و محافل مرحوم آخوند خراسانی می‌شود. باگسترش نفوذ وی، رابطه شیخ فضل‌الله نوری و مرحوم آخوند خراسانی آرام‌آرام کمرنگ می‌شود.
 
*** آقای دکتر، برخی‌ها معتقدند که پیشنهاد مشروطه از طرف سفیر انگلستان مطرح و قبول شد و اصلاً واژه «مشروطه» توسط او در بین مشروطه خواهان مشهور شد، آیا واقعیت نهضت عدالت‌خانه این‌گونه بود؟
 
– حقانی: نه، به این شکل نبود. جریان روشنفکری ابتدای فعالیت خود در ایران، به مظاهر تکنولوژیک  غرب توجه می‌کند و جذب آن می‌شود، مثلاً به خیابانها و صنایع غربی توجه می‌کند، اما سپس به مسائلی نظیر نحوه حکومت‌داری، قانون و پارلمان و نظایر آن متمایل می‌شود. اینها دنبال چنین چیزی بودند تا آن را ترویج کنند. این تفکر رفته رفته در بخشهای مختلف نفوذ می‌کند. مرحوم سید محمد طباطبایی یکی دو بار در حرفهایش از لفظ مشروطه و یکبار هم جمهوری استفاده می‌کند. البته در تاریخ آمده که زن «شارژدافر» انگلستان هم در تحصنی که در سفارت انگلیس شکل گرفته بود از لفظ مشروطه استفاده می‌کند، البته این دو با هم قابل‌جمع است، که روشنفکران دنبال این پروژه بودند و انگلیسی‌ها کمک و تشدید کردند. تحصن در سفارت انگلیس از دویست سیصد نفر شروع شد و به سیزده هزار نفر رسید. تعداد زیادی از این 13 هزار نفر اصلاً نمی‌دانستند ماجرا از چه قرار است؟ هسته مرکزی این 13 هزار نفر مشروطه غربی می‌خواستند، که شامل جریان منورالفکری و جریان ازلی و امثالهم است. اینها مشروطه می‌خواستند، ولی بعضی از این 13 هزار نفری که آمده بودند حتی نمی‌توانستند مشروطه را تلفظ کنند، یکی می‌گفت مشربه، یکی می‌گفت مشرطه. کسروی می‌گوید: به یک نفر از اینها گفتند مشروطه چیست؟ می‌گفت من نمی‌دانم چیست ولی به ما قول داده‌اند اگر مشروطه شود، نان سنگک یک زرعی و کباب این قدری – با دستش اشاره می‌کند – به ما می‌دهند. اینها آدم‌هایی از اقشار مختلف هستند که در جامعه واژه عدالت‌خانه را فقط شنیده‌اند. الآن باید این‌ها گوششان با این واژه آشنا شود. در تاریخ نقل شده که زن شارژدافر انگلستان آمد و به متحصنان سفارت گفت: برای چه اینجا جمع شده‌اید؟ گفتند عدالت‌خانه می‌خواهیم. سپس می‌گوید که نگویید عدالت‌خانه، بگویید مشروطه. بعد یکسری از اینها داد می‌زنند بله مشروطه می‌خواهیم، یکی داد می‌زند مشربه می‌خواهیم، بعد این زن باز با زیرکی می‌گوید نگویید مشروطه، چون ما بعد از مشروطیت علماءمان را کشتیم! یک‌دفعه باز عده‌ای از اراذل داد می‌زدند که ما هم می‌کشیم، – نعوذبالله – امام زمان هم بیاید می‌کشیم، اینها گزارش‌هایی است که از داخل سفارت داده‌اند و مستند است، آنهادنبال گسترش این تفکر بودند در تحصن سفارت انگلیس دیگر حربه پیدا می‌کنند، نامه می‌نویسند به علمای متحصن در قم، می‌گویند عدالت‌خانه نه، مشروطه! یک کلمه از این کم کنید، با ما طرف هستید. این اشخاص کم‌کم برای علما خط‌ و نشان می‌کشند. در این مقطع زمانی دو جریان ماسونی داریم؛ یکی جریان ماسونی جامع آدمیت است. جامع آدمیت خیلی دنبال درگیری نیست، منتهی یک جناح افراطی در جامع  آدمیت وجود دارد که اینها بعداً می‌آیند حزب دموکرات را تأسیس می‌کنند و بینشان از گروه‌هایی نظیر ازلی و غرب‌گراها و غیره افرادی هستند. این‌ها از جامع  آدمیت انشعاب می‌کنند و لُژ بیداری را درست می‌کنند که این لُژ ملقمه‌ای است که افرادی نظیر اردشیر جی، محمدعلی فروغی، مدیران و دبیران مدرسه آلیانس اسرائیلیت – که اکثراً فرانسوی، یهودی و صهیونیست بودند– در آن حضور دارند. این جناح افراطی در تأسیس لُژ بیداری نقش اصلی دارند و دیگرانی نظیر تقی‌زاده و خواهرزاده‌اش، علی‌محمد تربیت، یپرم خان و غیره هم هستند و متأسفانه سید محمد طباطبایی هم هست که البته پسر ایشان می‌گوید که چون شعار فراماسونری برابری، برادری و آزادی است، پدر من فکر می‌کرد که از این طریق به آزادی می‌رسیم، بعد از مدتی پدرم متوجه شد که فراماسونری دکان سیاسی انگلستان است و از این تشکیلات خارج شد، ولی در هر صورت سید جمال واعظ، ناظم الاسلام کرمانی که مأمور نفوذ در بیت آقای طباطبایی بودند، کار خود را کردند و احتمالاً اینها آقای طباطبایی را به سمت لُژ کشانده‌اند.
 
*** پس تقسیم‌کار دقیقی صورت گرفته است….
 
– حقانی: خیلی دقیق! بعدها مرحوم ملا عبدالله مازندرانی می‌گوید که ما نمی‌دانستیم انجمن مخفی – ایشان می‌گویند انجمن مخفی – در نجف هم شعبه زده است، خودش می‌گوید که قطعاً بهائی‌ها (لعنهم الله) در این ماجرا نقش داشته‌اند – آن موقع بهائی و ازلی و غیره را می‌گفتند بابی، منتهی اینهایی که رفتند نجف ازلی بودند – و کار به جایی رسید که اقدام به ترور ما کردند که این بعد از دار زدن شیخ فضل‌الله است، اینها وقتی از سد شیخ فضل‌الله عبور کردند، سراغ علمای مشروطه‌خواه آمدند. سید عبدالله بهبهانی را کمتر از یک سال بعد از شهادت شیخ، به شهادت رساندند. سید محمد طباطبایی را ضایع و منزوی کردند و کار به جایی رسید که حالت جنون به او دست داد.
در هر صورت این جریان با نقشه، طرح و برنامه جلو آمد، کاملاً هم با انگلیسی‌ها مربوط بودند، سفارت انگلستان و حکومت هند بریتانیا از اینها حمایت می‌کرد. اینها توانستند به اسم مشروطه و اینکه مشروطه تباینی با اسلام ندارد، آن جریان دینی منتقد، یعنی مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را اول منزوی کنند و بعداً از سر راه بردارند و با همین حرف توانستند علمای نجف را همراه کنند، چون علمای نجف باورشان این بود که آنچه در ایران اتفاق خواهد افتاد، تباین و تضادی با دین ندارد. بعداً در مشروطه دوم، یعنی بعد از دار زدن شیخ، وقتی گروههای ساختارشکن فعالیتهای ضد دینی خودشان را آشکار کردند، مرحوم آخوند خراسانی به درگیری با آنها پرداخت که منجر به کشته شدن سید عبدالله بهبهانی و حذف ستارخان و باقر خان شد. ستارخان بازوی نظامی مرجعیت شیعه بود، منتهی جریان نفوذی قبل از اینکه کار را تمام کند، به ترتیب شیخ فضل‌الله نوری و سید عبدالله بهبهانی را حذف کرد و حالا نوبت ستارخان و باقر خان است، چون اگر مرجعیت شیعه حکم دهد، اینها به خیابان می‌ریزند و با جریان انحرافی و نفوذی برخورد می‌کنند، لذا اینها را هم از سر راه برداشتند که بعد از این آخوند خراسانی و مرحوم ملا عبدالله مازندرانی یک تفسیق نامه‌ای علیه تقی‌زاده منتشر می‌کنند که نشان می‌دهد نفوذ، کار خودش را کرده است. در رأس نامه‌ای که تفسیق نامه تقی‌زاده در آن است می‌نویسد: فکانت رجائاً ثم رضیئتی…، این‌گونه تفسیق نامه شروع می‌شود که ما چه امیدها بسته بودیم، این امیدها تبدیل به ناامیدی شد. ما به این جریان امید بسته بودیم اما فکر نمی‌کردیم این جریان این‌گونه از آب دربیاید. اینها می‌گفتند مشروطه عین اسلام است و اصل دوم متمم قانون اساسی را هم اینها تصویب کردند و حالا اینطور شد. بعد می‌گوید این تبدیل به یک فاجعه شد تا جایی که منجر به بیماری لاعلاج «شقاقلوس» – همان یرقان –  شد که جز به قطع عضو علاجی ندارد که اینجا حکم تفسیق و تبعید تقی‌زاده از ایران را صادر می‌کنند، می‌گوید «تقی‌زاده و عشاق آزادی پاریس»، بروند پی کارشان، این عبارت نشان می‌دهد که دو تا جریان خیلی مشخص وجود دارد، یکی جریان دینی است که گمانش این است که مشروطه در ایران مستقر می‌شود و به‌ هیچ‌ وجه تضادی با دین ندارد و با استفاده از آن قدرت شاه محدود و مجلس درست می‌شود، مردم مشارکت می‌کنند، دولت تقویت می‌شود، نفوذ بیگانه از بین می‌رود، رعیت به رفاه می‌رسد. اینها همه عباراتی است که در اعلامیه مرحوم آخوند هست، یعنی نشان می‌دهد که اینها به‌ 1قصد اینکه جلوی نفوذ بیگانه را بگیرند، ایران آباد شود، دولت تقویت شود و مردم مشارکت کنند، وارد ماجرا شدند.گروه بعدی عشاق آزادی پاریس و غرب‌گرایان بودند. ولی آخرش متاسفانه آن جریان نفوذی توانست مشروطه ایران را منحرف کند، مردم منزجر شدند، بخشی از روحانیت منزوی و بخشی هم کشته شدند. مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را دار زدند، ملا محمد خمامی را ترور کردند و کشتند، شیخ علی فومنی را کشتند، مرحوم ملا قربانعلی زنجانی را می‌خواستند بکشند، آخوند دخالت کرد، او را فرستادند به نجف. 70، 80 نفر از علما را کشتند.
 
** جریان نفوذی با حمایت انگلستان مشروطه را از مسیر خودش خارج کرد
 
*** فضایی که مردم شیخ را بالای دار می‌برند چگونه ایجاد شد؟
 
-حقانی: برخلاف آن چیزی که می‌گویند مردم نه اطلاع و نه رضایت داشتند. اصلاً یک شرایط رعب و وحشتی حاکم شده بود، کسی جرئت نمی‌کرد هیچ‌ گونه اعتراضی کند. شیخ را هم کاملاً ناگهانی دار زدند، زمانی که شیخ را دستگیر کردند، آقای عضد الملک نزد فاتحین تهران رفت و گفت حال شیخ چطور است؟ وضعیتش چطور است؟ گفتند هیچ نگران نباشید، سؤال و جواب مختصری با ایشان می‌کنیم و عصر مرخص می‌شود. سیزده رجب است، عصر شیخ را مرخص کردند! منظورشان از مرخصی این است که از قید حیات مرخص می‌شود، به عضد الملک این‌ گونه گفتند، این هم برگشت. می‌گویند شایعه شد که می‌خواهند شیخ را بکشند، از مسجد مجد الدوله که در حوالی همین ترمینال فیاض بخش الآن است، یک عده مسلح راه افتادند که شیخ را از زندان در میدان امام خمینی فعلی آزاد کنند. تا این جماعت برسد، اینها شیخ را بالای دار کشیدند. آنهایی که پای دار بودند و کف و سوت می‌زدند، همین اراذل‌ و اوباش افراطی بودند که از قفقاز و جاهای مختلف آمده بودند. همه این اقدامات کار این جریان است. مردم که فهمیدند، طرفداران شیخ آمدند نصف شب از محل شهربانی پیکر شیخ شهید را برداشتند و بردند در دیوار خانه دفن کردند. مردم که متوجه شدند، می‌آمدند دم دیوار می‌ایستادند، دست می‌گذاشتند روی دیوار فاتحه می‌خواندند، گروه‌ گروه می‌آمدند فاتحه می‌خواندند. خانواده‌اش ترسیدند که اگر این‌گونه باشد، اینها می‌آیند جنازه را خارج می‌کنند و می‌برند، لذا دوباره جنازه را شبانه منتقل کردند و به قم بردند و مخفیانه در جایی که هم‌ اکنون مقبره حاج شیخ فضل‌الله نوری است، دفن شد و مرحوم آخوند موقعی متوجه شد که دیگر کار از کار گذشته است، بعد هم ایشان قصد کرد بیاید برای اصلاح مشروطه ایران که کشته شد؛ یعنی همین جریان نفوذی مرحوم آخوند را کشت، من قبول ندارم مرحوم آخوند به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد. سر بزنگاه و صبح روزی که می‌خواهند حرکت کنند، در حالی‌ که اسباب و اثاثیه را فرستاده‌اند خارج شهر مستقر شده است؛ یعنی این‌قدر عجله دارد که می‌گوید شما بروید، من هم فردا صبح نماز را خواندم به شما ملحق می‌شوم. صبح سالم و تندرست بلند می‌شود که نماز صبح را بخواند، می‌گویند مرحوم آخوند روی زمین می‌افتد و از دنیا می‌رود. در هر صورت این جریان نفوذی متشکل از گروه‌های مختلف ساختارشکن، با حمایت انگلستان، مشروطه ایران را از مسیر خودش خارج می‌کند، بعد یک تلاش گسترده‌ای از همین مقطع شروع می‌شود، چون اینها بنا داشتند ایران را نابود کنند، اصلاً بحث مشروطه مطرح نبود. البته شاید بعضی از اینها و نه همه واقعاً فکر می‌کردند از طریق پیروی از مدل غربی، ایران آباد خواهد شد، ولی بخشی از اینها کاملاً حساب‌ شده به قصد نابودی ایران با دشمن همکاری کردند. مرحوم آخوند خراسانی در یکی از اعلامیه‌هایش روشنگری می‌کند و به گروه‌های ساختارشکن که مشروطه را به دست گرفتند، می‌گوید شما با ایجاد اغتشاش و ناامنی به دست اینها(روسها و انگلیسی‌ها) بهانه می‌دهید و آنها هم به اسم اینکه می‌خواهیم ناامنی را برطرف کنیم، آمدند ایران را اشغال کردند. سال 1907 روس و انگلیس همزمان با مشروطه قراردادی را میان خودشان منعقد کردند که طبق آن ایران را بین خودشان تقسیم کردند. مدتی بعد که درگیری‌ها به اوج خودش رسیده است، ایران توسط روس و انگلیس اشغال می‌شود که آخوند از این قضیه بسیار متأثر می‌شود، بعد هم در سال 1915 باریکه‌ای را که از قزوین تا قم و ساوه برای دولت مرکزی باقی‌مانده بوده طی قرارداد دیگری تقسیم می‌کنند. اصلاً قرار بر این بود تا پایان جنگ جهانی اول ایران کاملاً نابود و به دو قسمت تقسیم شود، جنوب و جنوب شرقی و غربی را انگلیسی‌ها ببرند، شمال و شمال غربی را هم روس‌ها به خود ضمیمه کنند. یک برنامه کلی داشتند، طبق برنامه‌ای که داشتند قرار بود بین‌النهرین یعنی عراق فعلی به هند ملحق شود، وضع ایران هم که این‌گونه بود که البته هر دو سیاست با شکست مواجه شد. قیام علما در نجف و سپس ثورة العشرین باعث شد که ضمیمه شدن بین‌النهرین منتفی شود، عراق متولد شد. البته انقلاب بلشویکی 1917 در روسیه خیلی به نفع ما تمام شد، شاید بتوان گفت تنها اتفاق بین‌المللی بود که ما از آن منتفع شدیم. منتهی وقتی شریک انگلیسی‌ها از دور خارج شد و شریک دیگری نداشتند، گفتند ایران را می‌بلعیم. لذا در سال 1919 بحث مستعمره شدن ایران را مطرح کردند که آن‌هم با مقاومت روحانیت و مردم منتفی شد. اما با کودتای 1299 رضاخان آمد و جریان نفوذی کاملاً حاکم شد و تسخیر از درون آغاز شد.
 
*** پیش از این اگر در رأس نبودند و در کنار رأس هرم قدرت بودند، این بار خود رأس را گرفتند…
 
– حقانی: قبل از کودتا این جماعت با شعارهای عجیب‌ و غریب همچون «دیکتاتوری منور» و «استفاده از مشت آهنین» معتقد بودند که ملت ایران آدم نمی‌شوند باید یک دیکتاتور منور بالای سرشان باشد، حالا منور کیست؟ آقای رضاخان میرپنج بی‌سواد قمه‌کش لات، این آقا در رأس حکومت دیکتاتوری منور و تأسیس دولت مدرن در ایران قرار می‌گیرد ….
 
*** این جریان را با سید ضیاء شروع کردند؟
 
– حقانی: اصلاً قرار نبود سید ضیاء بماند البته خودش هم این عدم بقا را تشدید کرد. به نظرم سید ضیاء ماهیت دور جدید مناسبات انگلیس با ایران و نفوذ انگلیسی‌ها با کودتا را نفهمید، برای همین حذفش کردند. می‌دانید که کودتا با عامل ایرانی انجام شد، قرار بود بعد از این بگویند که استعمار و انگلیس در بین  نیست و خود ایرانی‌ها در راس کار هستند. رضاخان همه مفاد قرارداد 1919 را بدون نام قرارداد اجرا کرد، اگر در ذیل قرارداد 1919 اجرا می‌شد، مردم نمی‌پذیرفتند، می‌گفتند این هم مثل وثوق‌الدوله نوکر انگلیسی‌هاست. الآن متأسفانه بعضی‌ها در کشور می‌گویند رضاخان خدمت کرد و فلان کار را کرد. در حالی که همان مفاد قرارداد 1919 را اجرا کرد، منتهی اگر وثوق‌الدوله این کار را می‌کرد به او فحش می‌دادند، اما رضاخان این قرار داد را اجرا کرد، می‌گویند به‌به، رضاخان به ایران خدمت کرد، راه‌آهن کشید.
 
الآن بخشی ازجریان روشنفکری پهلوی را تطهیر می‌کند و این هم بی‌دلیل نیست. این جریان روشنفکری بود که از رضاخان حمایت می‌کرد و امروزه ادعایشان این است که رضاخان در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موفق بود فقط توسعه سیاسی را ایجاد نکرد. مثلاً در حوزه توسعه فرهنگی رضاخان چه کاری جز کشف حجاب و ممنوع کردن عزاداری و حذف اسلام یا به قول خودشان جدا کردن نهاد دیانت از سیاست انجام داد؟ الآن این جریان می‌گوید توسعه فرهنگی مثبت بوده است! در حوزه اجتماعی هم رضاخان اقدام به تغییر سبک زندگی ایرانی‌ها و ترویج منحط‌ترین شکل زندگی غربی در ایران کرد که جز مسائل جنسی و خلاف اخلاق و خلاف شریعت و خلاف ناموس چیزی در آن دیده نمی‌شد، این هم توسعه اجتماعی بود که صورت گرفت.  در مورد پهلوی دوم هم ‌نظرشان همین است. اینکه جریان روشنفکری الآن از رضاخان حمایت و او را تطهیر می‌کند، به این برمی‌گردد که پنجاه و دو سه نفر از بزرگان روشنفکریِ عصر مشروطه همچون محمد علی فروغی، ابوالحسن فروغی، حسن تقی‌زاده و تیمورتاش طرفدار رضاخان و اداره‌کننده حکومت او بودند.
 
گروه‌ها و افرادی نظیر کانون ایران جوان، علی‌اکبر سیاسی و کل اعضای کانون و حزب ایران نو که تیمورتاش و اطرافیانش راه انداختند، در این برهه کشور را می‌گردانند. همه اینها متعلق به جریان روشنفکری هستند و حمایت آنان از رضاخان بی‌جهت نیست، یعنی ناشی از این است که ما می‌خواهیم روند سابق ادامه پیدا کند، چون همه اینها قائل به حکومت سکولار هستند و رضاخان دنبال این بود که حکومت سکولار را در ایران مستقر کند، محمدرضا پهلوی هم همین را می‌خواست. رضاخان آمد غرب‌گرایی را در ایران ترویج داد و محمدرضا پهلوی تشدید کرد که باز هم این جریان، غرب‌گرایی را می‌خواست، منتهی مشکل‌شان با عدم توسعه سیاسی در دوره رضاخان است، می‌گویند او خیلی قلدری کرد، تیمورتاش و هم فکرانش را هم حذف کرد، فروغی را خانه‌نشین کرد و محمدرضا پهلوی هم که نمی‌دانست توسعه سیاسی چیست؟ به زعم اینها اگر پهلوی‌ها عقلشان می‌رسید توسعه سیاسی را هم اجرا می‌کردند، اصلاً لازم نبود انقلاب شود، یک نظام کاملاً سکولار و یک جامعه کاملاً غربی شده و به قول آقایان دموکراتیک و قانون‌گرا! داشتیم و مشکلی هم نبود و همه چیز حل می‌شد. جریان نفوذ در دوره رضاخان در اوج خودش است، رضاخان درست است در رأس است، ولی انگلیسی‌ها که همه تخم‌ مرغ‌هایشان را در یک سبد نمی‌گذارند، گزینه‌های دیگر دارند، رضاخان مدام مراقب است که نکند یک روزی تیمورتاش را علیه من عَلم کنند، نباید یک روزی فلانی را علیه من علم کنند، تیمورتاش را می‌کشد، آن یکی را می‌کشد، فروغی را نمی‌تواند بکشد، می‌گوید برو در خانه بنشین زن ریش‌دار! و این‌گونه افراد قدرتمند را از سر راه برمی‌دارد.

نقش جریان نفوذی در شکست مشروطه

فروش بک لینک

wolrd press news

ائتلاف آمریکا با شکست مواجه شده است

ائتلاف آمریکا با شکست مواجه شده است

به گزارش جهان به نقل از فارس از رشت، سرلشکر سید یحیی رحیم‌صفوی امشب در حاشیه برگزاری نخستین کنگره ملی 8 هزار شهید گیلان در برنامه خبری «در یک نگاه» شبکه باران با اشاره به تشکیل دو ائتلاف در منطقه، اظهار کرد: یک ائتلاف به رهبری آمریکا، صهیونیست‌ها و برخی از کشورهای عربی و ترکیه به طور ویژه در مسائل سوریه به‌دنبال سرنگونی رژیم بشار اسد و تجزیه این کشور است.
 
وی به تشکیل ائتلاف دیگری به رهبری ایران، روسیه، سوریه، عراق و حزب‌الله لبنان در منطقه اشاره کرد و افزود: در مدت پنج سال گذشته ائتلاف به رهبری آمریکا نتوانسته به اهداف خود برسد.
 
دستیار ویژه و مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور نظامی با بیان اینکه تعداد 200 تا 300 هزار نفر از مردم بی‌گناه سوریه در سال‌های گذشته کشته شدند، تصریح کرد: کشتار مردم مسلمان به نفع رژیم صهیونیستی است ضمن اینکه بازارهای اسلحه آمریکا و اروپا تقویت می‌شود.
 
رحیم‌صفوی بر تقویم محور مقاومت در منطقه تأکید کرد و گفت: ایران به‌دنبال این موضوع است تغییراتی در کشورهای سوریه، عراق و لبنان که محور مقاومت هستند، ایجاد نشود.
 
وی با اشاره به اینکه مردم سوریه حکومت خود را دوست دارند، بیان کرد: در انتخابات اخیر پارلمانی سوریه مشاهده کردیم درصد بالایی از مردم سوریه حتی از اهل تسنن به نظام سیاسی کنونی این کشور وفادار هستند.
 
*ایران به‌دنبال تثبیت وضعیت عراق و سوریه است
 
دستیار ویژه و مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور نظامی، هدف ایران را تثبیت وضعیت و امنیت در عراق و سوریه دانست و خاطرنشان کرد: به‌دنبال حفظ پایداری کشورهای مقاومت در منطقه هستیم.
 
رحیم‌صفوی با تأکید براینکه مخالف تجزیه عراق و سوریه هستیم، یادآور شد: تجزیه کشورهای اسلامی را به ضرر ملت‌ها و دولت‌های اسلامی می‌دانیم.
 
وی متذکر شد: تصور می‌کنم ائتلاف نخست به رهبری آمریکا با شکست مواجه شده و ائتلاف به رهبری ایران، سوریه، عراق و حزب‌الله لبنان در حال به پیروزی رسیدن است.
 
دستیار ویژه و مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور نظامی خواستار به پایان رسیدن جنگ خانمان‌سوز و کشتار مردم مظلوم سوریه و عراق شد و اظهار کرد: بیشتر مردمی که در سوریه و عراق کشته می‌شوند از اهل تسنن هستند و بیشترین خسارت به آنها وارد شده است.
 
رحیم‌صفوی با اشاره به اینکه اهل سنت در عراق و سوریه نسبت به ناموس و وطن خود غیرت دارند، بیان کرد: فجایعی که در عراق و سوریه اتفاق می‌افتد با روح اسلام و انسانیت سازگاری ندارد.
 
وی، گروه‌های تروریستی و داعش را دست‌پرورده سازمان‌های اطلاعاتی غرب خواند و افزود: بیش از یک‌هزار زن و دختر سوری را در ترکیه به کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس فروختند و در هیچکدام از مکتب‌های انسانی این فجایع جایگاهی ندارد.
 
دستیار ویژه و مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور نظامی با بیان اینکه ایران با رفتار گروه‌های تروریستی مخالف است، تصریح کرد: کمک‌های معنوی و مادی ایران و حتی عزیزانی که جان خود را برای دفاع از حرم زینب(س) فدا می‌کنند در راستای فلسفه مذکور است و امیدواریم ائتلاف ایران به پیروزی برسد و ائتلاف آمریکا با شکست مواجه شود.
 
رحیم‌صفوی به خرید 30 میلیارد دلار سلاح توسط عربستان سعودی از آمریکا و کشورهای غربی از سال 2010 تا 2014 میلادی اشاره کرد و گفت: حتی یک گلوله از سلا‌ح‌های خریداری شده به طرف رژیم صهیونیستی شلیک نشده است و بمب‌ها روی سر مردم مظلوم یمن ریخته می‌شود.
 
وی با اشاره به مدیریت آمریکا و رژیم صهیونیستی در جنگ‌افروزی در منطقه، خاطرنشان کرد: کشورهایی که موجب ایجاد ناامنی در عراق، سوریه، یمن و بحرین شدند در حقیقت تحت مدیریت آمریکا حرکت می‌کنند در حالی که اسلام از رفتار خشن غیر انسانی و غیر اسلامی بیزار است.

ائتلاف آمریکا با شکست مواجه شده است

به گزارش جهان به نقل از فارس از رشت، سرلشکر سید یحیی رحیم‌صفوی امشب در حاشیه برگزاری نخستین کنگره ملی 8 هزار شهید گیلان در برنامه خبری «در یک نگاه» شبکه باران با اشاره به تشکیل دو ائتلاف در منطقه، اظهار کرد: یک ائتلاف به رهبری آمریکا، صهیونیست‌ها و برخی از کشورهای عربی و ترکیه به طور ویژه در مسائل سوریه به‌دنبال سرنگونی رژیم بشار اسد و تجزیه این کشور است.
 
وی به تشکیل ائتلاف دیگری به رهبری ایران، روسیه، سوریه، عراق و حزب‌الله لبنان در منطقه اشاره کرد و افزود: در مدت پنج سال گذشته ائتلاف به رهبری آمریکا نتوانسته به اهداف خود برسد.
 
دستیار ویژه و مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور نظامی با بیان اینکه تعداد 200 تا 300 هزار نفر از مردم بی‌گناه سوریه در سال‌های گذشته کشته شدند، تصریح کرد: کشتار مردم مسلمان به نفع رژیم صهیونیستی است ضمن اینکه بازارهای اسلحه آمریکا و اروپا تقویت می‌شود.
 
رحیم‌صفوی بر تقویم محور مقاومت در منطقه تأکید کرد و گفت: ایران به‌دنبال این موضوع است تغییراتی در کشورهای سوریه، عراق و لبنان که محور مقاومت هستند، ایجاد نشود.
 
وی با اشاره به اینکه مردم سوریه حکومت خود را دوست دارند، بیان کرد: در انتخابات اخیر پارلمانی سوریه مشاهده کردیم درصد بالایی از مردم سوریه حتی از اهل تسنن به نظام سیاسی کنونی این کشور وفادار هستند.
 
*ایران به‌دنبال تثبیت وضعیت عراق و سوریه است
 
دستیار ویژه و مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور نظامی، هدف ایران را تثبیت وضعیت و امنیت در عراق و سوریه دانست و خاطرنشان کرد: به‌دنبال حفظ پایداری کشورهای مقاومت در منطقه هستیم.
 
رحیم‌صفوی با تأکید براینکه مخالف تجزیه عراق و سوریه هستیم، یادآور شد: تجزیه کشورهای اسلامی را به ضرر ملت‌ها و دولت‌های اسلامی می‌دانیم.
 
وی متذکر شد: تصور می‌کنم ائتلاف نخست به رهبری آمریکا با شکست مواجه شده و ائتلاف به رهبری ایران، سوریه، عراق و حزب‌الله لبنان در حال به پیروزی رسیدن است.
 
دستیار ویژه و مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور نظامی خواستار به پایان رسیدن جنگ خانمان‌سوز و کشتار مردم مظلوم سوریه و عراق شد و اظهار کرد: بیشتر مردمی که در سوریه و عراق کشته می‌شوند از اهل تسنن هستند و بیشترین خسارت به آنها وارد شده است.
 
رحیم‌صفوی با اشاره به اینکه اهل سنت در عراق و سوریه نسبت به ناموس و وطن خود غیرت دارند، بیان کرد: فجایعی که در عراق و سوریه اتفاق می‌افتد با روح اسلام و انسانیت سازگاری ندارد.
 
وی، گروه‌های تروریستی و داعش را دست‌پرورده سازمان‌های اطلاعاتی غرب خواند و افزود: بیش از یک‌هزار زن و دختر سوری را در ترکیه به کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس فروختند و در هیچکدام از مکتب‌های انسانی این فجایع جایگاهی ندارد.
 
دستیار ویژه و مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور نظامی با بیان اینکه ایران با رفتار گروه‌های تروریستی مخالف است، تصریح کرد: کمک‌های معنوی و مادی ایران و حتی عزیزانی که جان خود را برای دفاع از حرم زینب(س) فدا می‌کنند در راستای فلسفه مذکور است و امیدواریم ائتلاف ایران به پیروزی برسد و ائتلاف آمریکا با شکست مواجه شود.
 
رحیم‌صفوی به خرید 30 میلیارد دلار سلاح توسط عربستان سعودی از آمریکا و کشورهای غربی از سال 2010 تا 2014 میلادی اشاره کرد و گفت: حتی یک گلوله از سلا‌ح‌های خریداری شده به طرف رژیم صهیونیستی شلیک نشده است و بمب‌ها روی سر مردم مظلوم یمن ریخته می‌شود.
 
وی با اشاره به مدیریت آمریکا و رژیم صهیونیستی در جنگ‌افروزی در منطقه، خاطرنشان کرد: کشورهایی که موجب ایجاد ناامنی در عراق، سوریه، یمن و بحرین شدند در حقیقت تحت مدیریت آمریکا حرکت می‌کنند در حالی که اسلام از رفتار خشن غیر انسانی و غیر اسلامی بیزار است.

ائتلاف آمریکا با شکست مواجه شده است

آپدیت نود 32 دوشنبه

سپهر نیوز

عکس العمل علی منصوریان بعد از شکست در ثانیه های آخر + تصویر

عکس العمل علی منصوریان بعد از شکست در ثانیه های آخر + تصویر

  نفت که امیدوار به پیروزی در این مسابقه و ادامه رویاپردازی در جمع آسیایی ها بود، با شکست امروز از جمع مدعیان بیرون رفت. این واکنش عجیب علیرضا منصوریان بعد از دریافت گل در دقیقه ۸۹ از امین منوچهری مهاجم سپاهان است که پارسال هم دروازه نفتی ها در همین دقیقه باز کرده بود.

عکس العمل علی منصوریان بعد از شکست در ثانیه های آخر + تصویر

  نفت که امیدوار به پیروزی در این مسابقه و ادامه رویاپردازی در جمع آسیایی ها بود، با شکست امروز از جمع مدعیان بیرون رفت. این واکنش عجیب علیرضا منصوریان بعد از دریافت گل در دقیقه ۸۹ از امین منوچهری مهاجم سپاهان است که پارسال هم دروازه نفتی ها در همین دقیقه باز کرده بود.

عکس العمل علی منصوریان بعد از شکست در ثانیه های آخر + تصویر

لایسنس نود 32 ورژن 4

اخبار دنیای موبایل و تکنولوژی