تشکر ستاره تیم ملی فوتبال ایران از مجری زن مشهور+ تصویر

تشکر ستاره تیم ملی فوتبال ایران از مجری زن مشهور+ تصویر

سردار آزمون مهاجم تیم ملی پست جالبی را در صفحه رسمی خود منتشر کرده است.

افق نیوز / مهاجم ملی پوش روبین کازان با تشکر از ماریا کوماندنیا مجری مشهور مراسم قرعه کشی جام جهانی بابت انتخاب پوشش او برای این مراسم تشکر کرده است.

 

آزمون خطاب به کوماندنیا نوشته است: مرسی از ماریا دوست خوبم واسه انتخاب لباس مناسب برای قرعه کشی جام جهانی که مردم عزیز ایران بتوانند از شبکه سه سیما بطور مستقیم مراسم رو نگاه کنن.

 

 

تشکر ستاره تیم ملی فوتبال ایران از مجری زن مشهور+ تصویر

سردار آزمون مهاجم تیم ملی پست جالبی را در صفحه رسمی خود منتشر کرده است.

افق نیوز / مهاجم ملی پوش روبین کازان با تشکر از ماریا کوماندنیا مجری مشهور مراسم قرعه کشی جام جهانی بابت انتخاب پوشش او برای این مراسم تشکر کرده است.

 

آزمون خطاب به کوماندنیا نوشته است: مرسی از ماریا دوست خوبم واسه انتخاب لباس مناسب برای قرعه کشی جام جهانی که مردم عزیز ایران بتوانند از شبکه سه سیما بطور مستقیم مراسم رو نگاه کنن.

 

(image)

 

تشکر ستاره تیم ملی فوتبال ایران از مجری زن مشهور+ تصویر

زن و شوهر ژاپنی در مناطق زلزله زده کرمانشاه! +تصویر

زن و شوهر ژاپنی در مناطق زلزله زده کرمانشاه! +تصویر

یون و هومی زوج جوان ژاپنی که برای امدادرسانی به زلزله زدگان به سرپل ذهاب آمده اند.
زن و شوهر ژاپنی در مناطق زلزله زده! (+عکس)

زن و شوهر ژاپنی در مناطق زلزله زده کرمانشاه! +تصویر

یون و هومی زوج جوان ژاپنی که برای امدادرسانی به زلزله زدگان به سرپل ذهاب آمده اند.
(image)

زن و شوهر ژاپنی در مناطق زلزله زده کرمانشاه! +تصویر

عکس/ جوان‌ترین زن خلبان بوئینگ چه کسی است؟

عکس/ جوان‌ترین زن خلبان بوئینگ چه کسی است؟

افق، او پس از کسب این عنوان گفت: «با این‌که به والدینم گفته می‌شد که مرا به آموزشگاه پرواز نفرستند، اما خوشبختانه آنها خیلی از من حمایت کردند. فشار اطرافیان خیلی زیاد بود؛ بویژه به خاطر شهریه‌ها که در آن زمان برای والدینم خیلی سنگین بود.»
او اهل «ویجایاوادا» در ایالت «آندرا پرادش» هند است و در «کندریا ویدیالایا» تحصیل کرده است. بیشتر همکلاسی‌هایش می‌خواستند دکتر یا مهندس شوند، اما او مسیر متفاوتی را برای خودش انتخاب کرد.
عکس/ جوان‌ترین زن خلبان بوئینگ چه کسی است؟
او با حمایت والدینش مسیرهای سنتی تحصیل را پس زد و با ۱۷ سال سن به مدرسه پرواز «اوران آکادمی» رفت. او به‌سختی تلاش کرد و در ۱۹سالگی آموزش مقدماتی را به پایان برد و به استخدام شرکت هواپیمایی «ایر ایندیا» درآمد. آنی دیویا سپس در اسپانیا آموزش هدایت بوئینگ ۷۲۷ را گذراند و بعد در لندن پرواز با بوئینگ ۷۷۷ را که بزرگ‌ترین هواپیمای دوموتوره جهان است، آموخت.
او به گفته خودش این امکان را داشت که خلبان بوئینگ ۷۳۷ شود، اما بوئینگ ۷۷۷ هواپیمایی بود که آرزوی هدایتش را داشت. به همین دلیل، آنی دیویا همزمان با کار در «ایر ایندیا» (هواپیمایی هند) مدرک هوانوردی BSC را کسب کرد و با درآمدش هزینه تحصیل برادر و خواهرش در خارج از کشور را برعهده گرفت و برای والدینش یک خانه خرید.
تابناک

عکس/ جوان‌ترین زن خلبان بوئینگ چه کسی است؟

افق، او پس از کسب این عنوان گفت: «با این‌که به والدینم گفته می‌شد که مرا به آموزشگاه پرواز نفرستند، اما خوشبختانه آنها خیلی از من حمایت کردند. فشار اطرافیان خیلی زیاد بود؛ بویژه به خاطر شهریه‌ها که در آن زمان برای والدینم خیلی سنگین بود.»
او اهل «ویجایاوادا» در ایالت «آندرا پرادش» هند است و در «کندریا ویدیالایا» تحصیل کرده است. بیشتر همکلاسی‌هایش می‌خواستند دکتر یا مهندس شوند، اما او مسیر متفاوتی را برای خودش انتخاب کرد.
(image)
او با حمایت والدینش مسیرهای سنتی تحصیل را پس زد و با ۱۷ سال سن به مدرسه پرواز «اوران آکادمی» رفت. او به‌سختی تلاش کرد و در ۱۹سالگی آموزش مقدماتی را به پایان برد و به استخدام شرکت هواپیمایی «ایر ایندیا» درآمد. آنی دیویا سپس در اسپانیا آموزش هدایت بوئینگ ۷۲۷ را گذراند و بعد در لندن پرواز با بوئینگ ۷۷۷ را که بزرگ‌ترین هواپیمای دوموتوره جهان است، آموخت.
او به گفته خودش این امکان را داشت که خلبان بوئینگ ۷۳۷ شود، اما بوئینگ ۷۷۷ هواپیمایی بود که آرزوی هدایتش را داشت. به همین دلیل، آنی دیویا همزمان با کار در «ایر ایندیا» (هواپیمایی هند) مدرک هوانوردی BSC را کسب کرد و با درآمدش هزینه تحصیل برادر و خواهرش در خارج از کشور را برعهده گرفت و برای والدینش یک خانه خرید.
تابناک

عکس/ جوان‌ترین زن خلبان بوئینگ چه کسی است؟

اتفاق عجیب برای زن جوان درکلینیک زیبایی در شمال تهران

اتفاق عجیب برای زن جوان درکلینیک زیبایی در شمال تهران

در این گزارش آمده است:

راهروی دادسرای الهیه شلوغ و پر همهمه بود.در این میان توجهم به مادر و دختری جلب  شد که روی نیمکت نشسته بودند و هر از گاهی چشم به در شعبه پنجم بازپرسی می‌انداختند تا بازپرس صدایشان کند. زن شیک‌پوش خود را با مجله‌ای سرگرم کرده بود و بی‌هدف آن را ورق می‌زد. چشمش که به تبلیغات یک مؤسسه زیبایی افتاد نگاهی به دختر کرد و گفت: ای کاش  به اینجا می‌رفتیم حداقل تأیید شده بود ولی ما اصلاً به این موضوع توجهی نکردیم. سپس بار دیگر مجله را ورق زد.
دختر جوانش که برخلاف مادر هیجان زده به نظر می‌رسید و تا آن لحظه سکوت کرده بود ناگهان به سمت مادرش برگشت و گفت:  من فکر می‌کنم حق با ماست آنها وظیفه داشتند با مشتری‌شان خوش رفتاری کنند.
صحبت‌هایشان برایم جالب شده بود کنارشان نشستم و علت حضورشان در دادسرای الهیه را پرسیدم.
زن شیک‌پوش وقتی فهمید خبرنگار هستم با خوشحالی شروع به صحبت کرد و گفت: چند ماه پیش از طریق تبلیغات در شبکه‌های اجتماعی با یک مرکز و کلینیک تخصصی لیزر و زیبایی آشنا شدیم. عکس‌هایی از نمای ورودی و داخل  ساختمان شیک به همراه دستگاه‌های تخصصی به نمایش گذاشته شده بود. ظاهر شیک کلینیک آن هم در شمالی‌ترین نقطه تهران به من این اعتماد را القا کرد که باید کارشان خوب باشد. البته ناگفته نماند با آن تشکیلات و ظاهر مدرن قیمت بسیار بالایی هم برای مشتریان تعیین شده بود که همین امر باعث ترغیب بیشتر خانم‌ها می‌شد. همه این عوامل دست به دست هم داد تا ما هم وسوسه شویم به این مرکز تخصصی برویم. در ابتدا برخورد پرسنل بسیار خوب و مؤدبانه بود اما پس از چند جلسه گذراندن درمان همه چیز تغییر کرد.

 
در طول این مدت که کارهای درمان پوست و زیبایی‌مان را انجام می‌دادیم گمان می‌کردیم تحت نظر متخصص هستیم در حالی که پس از چند جلسه متوجه شدیم آن فرد تنها یک پزشک عمومی است که کارهای تزریق ژل صورت را انجام می‌دهد. قیمت کارشان هم برخلاف تصورمان بالاتر از جاهای دیگر بود ولی به دلیل تحت درمان بودن اعتراضی نکردیم اما به مرور رفتارهای پرسنل این کلینیک تغییر کرد و هربار ساعت‌ها در صف انتظار می‌نشستیم تا نوبت‌مان برسد. در آخرین جلسه درمان منشی مرکز یک روز و ساعت مشخصی را تعیین کرد و با اینکه شاغل هستم سعی کردم به همراه دخترم سر ساعت مشخص در کلینیک باشم ولی پس از سه ساعت معطلی و هدر رفتن وقتم منشی با لحنی پرخاشگرانه به ما گفت امروز به کارتان رسیدگی نمی‌شود و باید بروید و روز دیگری بیایید.
دختر جوان که ساکت نشسته بود و با اشتیاق خاطرات آن روز را مرور می‌کرد در ادامه حرف‌های مادرش گفت: از  رفتار و لحن بد آن خانم خیلی ناراحت شدیم و خواستیم با مدیریت صحبت کنیم چرا که از  این انتظار طولانی شکایت داشتیم ولی مدیر کلینیک به‌جای رسیدگی و دلجویی از مشتری با ما بدرفتاری کرد و کار به توهین و زد و خورد کشید. یکی دو دختر خدمتکار هم لنگه کفش‌شان را درآوردند و با جیغ و فریاد به ما حمله کردند که حالا همه ما علیه هم شکایت کرده‌ایم تا به پرونده‌مان رسیدگی شود.

 

زن شیک‌پوش گفت: اشتباه ما این بود که تنها با یک تبلیغ و دیدن ظاهر مطب فریب خوردیم و حتی پیگیر نشدیم که مطمئن شویم آیا این مطب مجوز دارد یا خیر؟ آیا آنها متخصص هستند یا خیر بعد از این همه مدت تحت درمان بودن و هزینه‌های هنگفتی که بابت زیبایی پوست و صورت‌مان داده‌ایم هنوز مشکلاتی در ظاهرمان مانده که باید تاکنون برطرف می‌شد ولی درمانی صورت نگرفت و مسئول درمان ما باید پاسخگو باشد چرا که دایرکنندگان کلینیک با نقشه و وعده‌های رنگین طعمه‌های خود را فریب می‌دهند و زنان و دختران طالب زیبایی را به مطب شیک شان می‌کشانند و افراد ساده‌لوح را سرکیسه می‌کنند.

روزنامه ایران

اتفاق عجیب برای زن جوان درکلینیک زیبایی در شمال تهران

در این گزارش آمده است:

راهروی دادسرای الهیه شلوغ و پر همهمه بود.در این میان توجهم به مادر و دختری جلب  شد که روی نیمکت نشسته بودند و هر از گاهی چشم به در شعبه پنجم بازپرسی می‌انداختند تا بازپرس صدایشان کند. زن شیک‌پوش خود را با مجله‌ای سرگرم کرده بود و بی‌هدف آن را ورق می‌زد. چشمش که به تبلیغات یک مؤسسه زیبایی افتاد نگاهی به دختر کرد و گفت: ای کاش  به اینجا می‌رفتیم حداقل تأیید شده بود ولی ما اصلاً به این موضوع توجهی نکردیم. سپس بار دیگر مجله را ورق زد.
دختر جوانش که برخلاف مادر هیجان زده به نظر می‌رسید و تا آن لحظه سکوت کرده بود ناگهان به سمت مادرش برگشت و گفت:  من فکر می‌کنم حق با ماست آنها وظیفه داشتند با مشتری‌شان خوش رفتاری کنند.
صحبت‌هایشان برایم جالب شده بود کنارشان نشستم و علت حضورشان در دادسرای الهیه را پرسیدم.
زن شیک‌پوش وقتی فهمید خبرنگار هستم با خوشحالی شروع به صحبت کرد و گفت: چند ماه پیش از طریق تبلیغات در شبکه‌های اجتماعی با یک مرکز و کلینیک تخصصی لیزر و زیبایی آشنا شدیم. عکس‌هایی از نمای ورودی و داخل  ساختمان شیک به همراه دستگاه‌های تخصصی به نمایش گذاشته شده بود. ظاهر شیک کلینیک آن هم در شمالی‌ترین نقطه تهران به من این اعتماد را القا کرد که باید کارشان خوب باشد. البته ناگفته نماند با آن تشکیلات و ظاهر مدرن قیمت بسیار بالایی هم برای مشتریان تعیین شده بود که همین امر باعث ترغیب بیشتر خانم‌ها می‌شد. همه این عوامل دست به دست هم داد تا ما هم وسوسه شویم به این مرکز تخصصی برویم. در ابتدا برخورد پرسنل بسیار خوب و مؤدبانه بود اما پس از چند جلسه گذراندن درمان همه چیز تغییر کرد.

 
در طول این مدت که کارهای درمان پوست و زیبایی‌مان را انجام می‌دادیم گمان می‌کردیم تحت نظر متخصص هستیم در حالی که پس از چند جلسه متوجه شدیم آن فرد تنها یک پزشک عمومی است که کارهای تزریق ژل صورت را انجام می‌دهد. قیمت کارشان هم برخلاف تصورمان بالاتر از جاهای دیگر بود ولی به دلیل تحت درمان بودن اعتراضی نکردیم اما به مرور رفتارهای پرسنل این کلینیک تغییر کرد و هربار ساعت‌ها در صف انتظار می‌نشستیم تا نوبت‌مان برسد. در آخرین جلسه درمان منشی مرکز یک روز و ساعت مشخصی را تعیین کرد و با اینکه شاغل هستم سعی کردم به همراه دخترم سر ساعت مشخص در کلینیک باشم ولی پس از سه ساعت معطلی و هدر رفتن وقتم منشی با لحنی پرخاشگرانه به ما گفت امروز به کارتان رسیدگی نمی‌شود و باید بروید و روز دیگری بیایید.
دختر جوان که ساکت نشسته بود و با اشتیاق خاطرات آن روز را مرور می‌کرد در ادامه حرف‌های مادرش گفت: از  رفتار و لحن بد آن خانم خیلی ناراحت شدیم و خواستیم با مدیریت صحبت کنیم چرا که از  این انتظار طولانی شکایت داشتیم ولی مدیر کلینیک به‌جای رسیدگی و دلجویی از مشتری با ما بدرفتاری کرد و کار به توهین و زد و خورد کشید. یکی دو دختر خدمتکار هم لنگه کفش‌شان را درآوردند و با جیغ و فریاد به ما حمله کردند که حالا همه ما علیه هم شکایت کرده‌ایم تا به پرونده‌مان رسیدگی شود.

 

زن شیک‌پوش گفت: اشتباه ما این بود که تنها با یک تبلیغ و دیدن ظاهر مطب فریب خوردیم و حتی پیگیر نشدیم که مطمئن شویم آیا این مطب مجوز دارد یا خیر؟ آیا آنها متخصص هستند یا خیر بعد از این همه مدت تحت درمان بودن و هزینه‌های هنگفتی که بابت زیبایی پوست و صورت‌مان داده‌ایم هنوز مشکلاتی در ظاهرمان مانده که باید تاکنون برطرف می‌شد ولی درمانی صورت نگرفت و مسئول درمان ما باید پاسخگو باشد چرا که دایرکنندگان کلینیک با نقشه و وعده‌های رنگین طعمه‌های خود را فریب می‌دهند و زنان و دختران طالب زیبایی را به مطب شیک شان می‌کشانند و افراد ساده‌لوح را سرکیسه می‌کنند.

روزنامه ایران