یک سوال دردناک/ اینها را چه کسی به پرسپولیس آورد؟

یک سوال دردناک/ اینها را چه کسی به پرسپولیس آورد؟

در روزهاي بلاتكليفي مديريتي پرسپوليس، يكي از دلگرمي‌هاي هواداران اين تيم آن بود كه اكثر پيشكسوت‌هاي پرسپوليس بر خلاف استقلالي‌ها حاضر به شكايت از سرخپوشان نزد كنفدراسيون فوتبال آسيا نيستند.
افق نیوز/ در روزهاي بلاتكليفي مديريتي پرسپوليس، يكي از دلگرمي‌هاي هواداران اين تيم آن بود كه اكثر پيشكسوت‌هاي پرسپوليس بر خلاف استقلالي‌ها حاضر به شكايت از سرخپوشان نزد كنفدراسيون فوتبال آسيا نيستند و اين مساله جواز حرفه‌اي‌گري قرمزها را در حاشيه امنيت بيشتري قرار مي‌داد.

 

با اين وجود اخيرا دو بازيكن سابق سرخ‌ها يعني جلال اكبري و مهدي جعفرپور پرسپوليس را تهديد به طرح شكايت در كنفدراسيون كرده‌اند.

 

البته كه پول‌شان است و حق دارند پيگير باشند، اما خدشه انداختن اين بازيكنان غيرموثر به يكدستي خانواده پرسپوليس، بيش از هر چيز ديگر كار آنهايي را زير سوال مي‌برد كه در دوره كارشان، هر كسي را دم دست‌شان بود بدون كوچكترين توجيه فني به پرسپوليس آوردند و براي چند ماه بي‌حاصل، پيراهن اين تيم بزرگ را بر تن آنها پوشاندند. دمت‌تان گرم!

جام

یک سوال دردناک/ اینها را چه کسی به پرسپولیس آورد؟

در روزهاي بلاتكليفي مديريتي پرسپوليس، يكي از دلگرمي‌هاي هواداران اين تيم آن بود كه اكثر پيشكسوت‌هاي پرسپوليس بر خلاف استقلالي‌ها حاضر به شكايت از سرخپوشان نزد كنفدراسيون فوتبال آسيا نيستند.
افق نیوز/ در روزهاي بلاتكليفي مديريتي پرسپوليس، يكي از دلگرمي‌هاي هواداران اين تيم آن بود كه اكثر پيشكسوت‌هاي پرسپوليس بر خلاف استقلالي‌ها حاضر به شكايت از سرخپوشان نزد كنفدراسيون فوتبال آسيا نيستند و اين مساله جواز حرفه‌اي‌گري قرمزها را در حاشيه امنيت بيشتري قرار مي‌داد.

 

با اين وجود اخيرا دو بازيكن سابق سرخ‌ها يعني جلال اكبري و مهدي جعفرپور پرسپوليس را تهديد به طرح شكايت در كنفدراسيون كرده‌اند.

 

البته كه پول‌شان است و حق دارند پيگير باشند، اما خدشه انداختن اين بازيكنان غيرموثر به يكدستي خانواده پرسپوليس، بيش از هر چيز ديگر كار آنهايي را زير سوال مي‌برد كه در دوره كارشان، هر كسي را دم دست‌شان بود بدون كوچكترين توجيه فني به پرسپوليس آوردند و براي چند ماه بي‌حاصل، پيراهن اين تيم بزرگ را بر تن آنها پوشاندند. دمت‌تان گرم!

جام

یک سوال دردناک/ اینها را چه کسی به پرسپولیس آورد؟

چه کسی سکاندار سینمای ایران می‌شود؟

چه کسی سکاندار سینمای ایران می‌شود؟

به گزارش جهان نیوز به نقل از سینما پرس، کنار گذاشتن صالحی امیری از وزارت ارشاد و معرفی سیدعباس صالحی به عنوان گزینه وزارت ارشاد به مجلس برای رأی اعتماد گمانه زنی‌ها را برای جایگزینی محمد حیدریان با فرد دیگری در سازمان سینمایی افزایش داده است.

انتظار می‌رود سیدعباس صالحی در صورت گرفتن رأی اعتماد از مجلس به گزینه‌های کارآمدتری برای ریاست سازمان سینمایی فکر کند و با وسواس و تدبر بیشتری دست به انتخاب بزند، چرا که به قدر کافی در سینمای ایران طی سال های اخیر فرصت سوزی شده و زمان از دست رفته است.

سینمای ایران همچنان بدون راهبرد و ایده مرکزی مشخصی به راه خود ادامه می‌دهد و سیاستگذاری ها بیش از اینکه منطبق بر رهیافت‌های شفاف و اصولی باشند باری به هر جهت پیش می‌روند و طبیعی است که از دل رویکردهای بدون برنامه ریزی کلان و افق مشخص دستاوردهای تحول زا نیز بیرون نمی‌آید.
به نظر می‌رسد انتخاب فرد اصلح برای اداره امور سینمایی کشور باید برخلاف گذشته با کمرنگ تر کردن نگاه‌های سیاسی به سرانجام برسد. سینما به مدیری احتیاج دارد که بیش از نگاه سیاسی با رویکرد ملی این حوزه را مدیریت کند؛ فردی که بیش از منافع حزبی و گروهی آن هم از نوع سیاسی، منافع عمومی و ملی را در نظر بگیرد و افق راه را با دورنگری بیشتری ترسیم کند.
   

فرهنگ به جای سیاست
از این منظر اداره امور سینمایی به فردی نیازمند است که علاوه بر شناخت اقتضائات مختلف کشور در عرصه‌های گوناگون برای انطباق دادن محتوای آثار با اهداف کلان، در مدیریت سینما به روز بوده و در سال های اخیر در بطن و متن فعالیت های این حوزه فعال بوده باشد.

سیاست‌زدگی آفت بزرگی در اداره امور فرهنگی محسوب می‌شود؛ آفتی که مدیر سابق سازمان سینمایی تا حد زیادی از بابت آن به سینمای کشور لطمه زد و در پایان کار نیز مأموریت اداره ستاد انتخاباتی برای متقاعد کردن سینماگران جهت حمایت سیاسی از یک جناح به او واگذار شد. لازم است که سازمان سینمایی به مدیری جوان‌تر، ایده پردازتر و کنش مند تر سپرده شود، مدیرانی چون محمدمهدی حیدریان پیش از این توان و ایده و فکر خود را ارائه داده‌اند و گمان نمی‌رود که بتوانند حرفی نو و عملی بدیع از خود بروز دهند. سینمای ایران این روزها با افزایش سالن ها در نقاط مختلف کشور به واسطه مشارکت بخش خصوصی نیازمند مدیری است که برای صنعتی شدن این هنر برنامه مدون و راهگشا داشته باشد.

صنعتی شدن سینمای ایران در این دوران که گرایش خاصی به سوی سینمای تجاری در میان فیلمسازان داخلی دیده می‌شود و بیش از همه ژانر ساده و کم خرج کمدی آن هم از نوع نازلش دستمایه کار قرار می‌گیرد، نیازمند تزریق فکر و برنامه‌ای تازه جهت سمت و سو دادن به محتوای آثار است.
   

غلبه جوهر فرهنگی بر سیاسی

سینما هنری عامه پسند است و با توده‌های مردم نسبتی مستقیم دارد و بدون تماشاگر نمی‌تواند صنعتی شود، سینما هنر مخاطب خاص نیست، گرچه تولید در آن احتیاج به سرمایه‌گذاری و هزینه زیاد دارد و در سیر به سمت صنعتی شدن اگر مدیرانی لایق، برای اخلاقی کردن و دمیدن روح معنویت در سینما برنامه ریزی دقیق و اصولی نکنند، این هنر به بیراهه خواهد رفت.

 

شاید عده‌ای باشند که با ورود به عالم سینما از این هنر صرفاً توقع سوداگری و کسب سود دارند و از دل این موضوع دوست داشته باشند منزلتی اجتماعی هم برای خود دست و پا کنند اما اگر مدیران کارآمد و دلسوز به سرمایه‌های خصوصی سمت و سوی مشخص ندهند و این حوزه صرفاً به دست نامرئی سرمایه سپرده شود و ذائقه مخاطب به حال خود رها شود، در عرصه فرهنگ و هنر شاهد رشد و تقویت در مفاهیم و معانی نخواهیم بود و سینما نمی‌تواند کارکردی به سود فرهنگ ارائه کند.

 

شاخصه مهم دیگری که باید مدیر سازمان سینمایی وزارت ارشاد از آن برخوردار باشد توان برقراری ارتباط با بدنه و اهالی سینما به نحو احسن است. این مسئله نیازمند این است که فرد موردنظر شخصاً فعالیتی مستمر در سینمای کشور داشته باشد و سابقه کاری او نیز نشان از توانمندی در تعامل با سینماگران داشته باشد.  بنابراین سکانداری سازمان سینمایی در این برهه امری خطیر و سرنوشت‌ساز محسوب می‌شود.

 

محمد خزاعی می تواند نمونه ای از این دست باشد، مدیری که همواره کوشیده در انتخاب هایش منافع ملی را در نظر بگیرد و در تعاملاتش با طیف ها و سلیقه های مختلف کار کند. فردی که تجربه مدیریت چند دوره از جشنواره های فجر و مقاومت را از سر گذرانده، اشراف بر تولید سینما و اثار مربوط به موضوعات بین الملل و شناخت ظرفیتها و توانمندیهای سینما در این حوزه و از همه مهمتر اعتقاد به سینمای مردمی دارد و توان خود را در این زمنیه نشان داده است. 

 

مدیری که جوهر فرهنگی او بیش از جوهر سیاسی‌اش باشد، سینماگران او را به عنوان مدیری سینمایی بشناسند، از نیروی جوانی بهره مند باشد و از همه مهم تر فهم درست و دقیقی از نیازها و اقتضائات سینمای منطبق با منافع ملی داشته باشد، گوهری است که وزیر ارشاد دولت دوازدهم لازم است به کشف آن نائل آید.
سینمای ایران نیازمند پرهیز از رویکردهای مبتنی بر رشد سینمای جشنواره‌ای و اتخاذ نگاه به درون است. مدیر جدید سازمان سینمایی باید برای صنعتی کردن سینمای کشور راه سینمای جشنواره‌ای در کشور را به سمت سینمای مردمی تغییر دهد.
 
لازم است که سینماگر ایرانی به جای جوایز خارجی به پول بلیت مردم کشور خود چشم بدوزد و جایزه جشنواره‌های خارجی برای او از اهمیتی اولیه برخوردار نباشد. فیلمساز ایرانی باید به این رشد برسد که جایزه اصلی را باید از دست مردم کشور خود دریافت کند و اقبال ملی به فیلم او از هر جایزه دیگری ارزشمندتر است.
این گرایش در سینما احتیاج به سیاستگذاری و نگاه تحول خواه یک مدیر کارآمد و توانا دارد تا راه سینمای منطبق با منافع ملی را هموار کند و بستری برای سینماگران بسازد که در آن دست به تولیداتی بزنند که مخاطب انبوه را با سینمای ایران آشتی بدهند. برای نیل به این مقصود وزیر ارشاد دولت دوازدهم باید انتخابی هوشمندانه و سرنوشت‌ساز را رقم بزند.

 

چه کسی سکاندار سینمای ایران می‌شود؟

به گزارش جهان نیوز به نقل از سینما پرس، کنار گذاشتن صالحی امیری از وزارت ارشاد و معرفی سیدعباس صالحی به عنوان گزینه وزارت ارشاد به مجلس برای رأی اعتماد گمانه زنی‌ها را برای جایگزینی محمد حیدریان با فرد دیگری در سازمان سینمایی افزایش داده است.

انتظار می‌رود سیدعباس صالحی در صورت گرفتن رأی اعتماد از مجلس به گزینه‌های کارآمدتری برای ریاست سازمان سینمایی فکر کند و با وسواس و تدبر بیشتری دست به انتخاب بزند، چرا که به قدر کافی در سینمای ایران طی سال های اخیر فرصت سوزی شده و زمان از دست رفته است.

سینمای ایران همچنان بدون راهبرد و ایده مرکزی مشخصی به راه خود ادامه می‌دهد و سیاستگذاری ها بیش از اینکه منطبق بر رهیافت‌های شفاف و اصولی باشند باری به هر جهت پیش می‌روند و طبیعی است که از دل رویکردهای بدون برنامه ریزی کلان و افق مشخص دستاوردهای تحول زا نیز بیرون نمی‌آید.
به نظر می‌رسد انتخاب فرد اصلح برای اداره امور سینمایی کشور باید برخلاف گذشته با کمرنگ تر کردن نگاه‌های سیاسی به سرانجام برسد. سینما به مدیری احتیاج دارد که بیش از نگاه سیاسی با رویکرد ملی این حوزه را مدیریت کند؛ فردی که بیش از منافع حزبی و گروهی آن هم از نوع سیاسی، منافع عمومی و ملی را در نظر بگیرد و افق راه را با دورنگری بیشتری ترسیم کند.
   

فرهنگ به جای سیاست
از این منظر اداره امور سینمایی به فردی نیازمند است که علاوه بر شناخت اقتضائات مختلف کشور در عرصه‌های گوناگون برای انطباق دادن محتوای آثار با اهداف کلان، در مدیریت سینما به روز بوده و در سال های اخیر در بطن و متن فعالیت های این حوزه فعال بوده باشد.

سیاست‌زدگی آفت بزرگی در اداره امور فرهنگی محسوب می‌شود؛ آفتی که مدیر سابق سازمان سینمایی تا حد زیادی از بابت آن به سینمای کشور لطمه زد و در پایان کار نیز مأموریت اداره ستاد انتخاباتی برای متقاعد کردن سینماگران جهت حمایت سیاسی از یک جناح به او واگذار شد. لازم است که سازمان سینمایی به مدیری جوان‌تر، ایده پردازتر و کنش مند تر سپرده شود، مدیرانی چون محمدمهدی حیدریان پیش از این توان و ایده و فکر خود را ارائه داده‌اند و گمان نمی‌رود که بتوانند حرفی نو و عملی بدیع از خود بروز دهند. سینمای ایران این روزها با افزایش سالن ها در نقاط مختلف کشور به واسطه مشارکت بخش خصوصی نیازمند مدیری است که برای صنعتی شدن این هنر برنامه مدون و راهگشا داشته باشد.

صنعتی شدن سینمای ایران در این دوران که گرایش خاصی به سوی سینمای تجاری در میان فیلمسازان داخلی دیده می‌شود و بیش از همه ژانر ساده و کم خرج کمدی آن هم از نوع نازلش دستمایه کار قرار می‌گیرد، نیازمند تزریق فکر و برنامه‌ای تازه جهت سمت و سو دادن به محتوای آثار است.
   

غلبه جوهر فرهنگی بر سیاسی

سینما هنری عامه پسند است و با توده‌های مردم نسبتی مستقیم دارد و بدون تماشاگر نمی‌تواند صنعتی شود، سینما هنر مخاطب خاص نیست، گرچه تولید در آن احتیاج به سرمایه‌گذاری و هزینه زیاد دارد و در سیر به سمت صنعتی شدن اگر مدیرانی لایق، برای اخلاقی کردن و دمیدن روح معنویت در سینما برنامه ریزی دقیق و اصولی نکنند، این هنر به بیراهه خواهد رفت.

 

شاید عده‌ای باشند که با ورود به عالم سینما از این هنر صرفاً توقع سوداگری و کسب سود دارند و از دل این موضوع دوست داشته باشند منزلتی اجتماعی هم برای خود دست و پا کنند اما اگر مدیران کارآمد و دلسوز به سرمایه‌های خصوصی سمت و سوی مشخص ندهند و این حوزه صرفاً به دست نامرئی سرمایه سپرده شود و ذائقه مخاطب به حال خود رها شود، در عرصه فرهنگ و هنر شاهد رشد و تقویت در مفاهیم و معانی نخواهیم بود و سینما نمی‌تواند کارکردی به سود فرهنگ ارائه کند.

 

شاخصه مهم دیگری که باید مدیر سازمان سینمایی وزارت ارشاد از آن برخوردار باشد توان برقراری ارتباط با بدنه و اهالی سینما به نحو احسن است. این مسئله نیازمند این است که فرد موردنظر شخصاً فعالیتی مستمر در سینمای کشور داشته باشد و سابقه کاری او نیز نشان از توانمندی در تعامل با سینماگران داشته باشد.  بنابراین سکانداری سازمان سینمایی در این برهه امری خطیر و سرنوشت‌ساز محسوب می‌شود.

 

محمد خزاعی می تواند نمونه ای از این دست باشد، مدیری که همواره کوشیده در انتخاب هایش منافع ملی را در نظر بگیرد و در تعاملاتش با طیف ها و سلیقه های مختلف کار کند. فردی که تجربه مدیریت چند دوره از جشنواره های فجر و مقاومت را از سر گذرانده، اشراف بر تولید سینما و اثار مربوط به موضوعات بین الملل و شناخت ظرفیتها و توانمندیهای سینما در این حوزه و از همه مهمتر اعتقاد به سینمای مردمی دارد و توان خود را در این زمنیه نشان داده است. 

 

مدیری که جوهر فرهنگی او بیش از جوهر سیاسی‌اش باشد، سینماگران او را به عنوان مدیری سینمایی بشناسند، از نیروی جوانی بهره مند باشد و از همه مهم تر فهم درست و دقیقی از نیازها و اقتضائات سینمای منطبق با منافع ملی داشته باشد، گوهری است که وزیر ارشاد دولت دوازدهم لازم است به کشف آن نائل آید.
سینمای ایران نیازمند پرهیز از رویکردهای مبتنی بر رشد سینمای جشنواره‌ای و اتخاذ نگاه به درون است. مدیر جدید سازمان سینمایی باید برای صنعتی کردن سینمای کشور راه سینمای جشنواره‌ای در کشور را به سمت سینمای مردمی تغییر دهد.
 
لازم است که سینماگر ایرانی به جای جوایز خارجی به پول بلیت مردم کشور خود چشم بدوزد و جایزه جشنواره‌های خارجی برای او از اهمیتی اولیه برخوردار نباشد. فیلمساز ایرانی باید به این رشد برسد که جایزه اصلی را باید از دست مردم کشور خود دریافت کند و اقبال ملی به فیلم او از هر جایزه دیگری ارزشمندتر است.
این گرایش در سینما احتیاج به سیاستگذاری و نگاه تحول خواه یک مدیر کارآمد و توانا دارد تا راه سینمای منطبق با منافع ملی را هموار کند و بستری برای سینماگران بسازد که در آن دست به تولیداتی بزنند که مخاطب انبوه را با سینمای ایران آشتی بدهند. برای نیل به این مقصود وزیر ارشاد دولت دوازدهم باید انتخابی هوشمندانه و سرنوشت‌ساز را رقم بزند.

 

چه کسی سکاندار سینمای ایران می‌شود؟

عکس/ جوان‌ترین زن خلبان بوئینگ چه کسی است؟

عکس/ جوان‌ترین زن خلبان بوئینگ چه کسی است؟

افق، او پس از کسب این عنوان گفت: «با این‌که به والدینم گفته می‌شد که مرا به آموزشگاه پرواز نفرستند، اما خوشبختانه آنها خیلی از من حمایت کردند. فشار اطرافیان خیلی زیاد بود؛ بویژه به خاطر شهریه‌ها که در آن زمان برای والدینم خیلی سنگین بود.»
او اهل «ویجایاوادا» در ایالت «آندرا پرادش» هند است و در «کندریا ویدیالایا» تحصیل کرده است. بیشتر همکلاسی‌هایش می‌خواستند دکتر یا مهندس شوند، اما او مسیر متفاوتی را برای خودش انتخاب کرد.
عکس/ جوان‌ترین زن خلبان بوئینگ چه کسی است؟
او با حمایت والدینش مسیرهای سنتی تحصیل را پس زد و با ۱۷ سال سن به مدرسه پرواز «اوران آکادمی» رفت. او به‌سختی تلاش کرد و در ۱۹سالگی آموزش مقدماتی را به پایان برد و به استخدام شرکت هواپیمایی «ایر ایندیا» درآمد. آنی دیویا سپس در اسپانیا آموزش هدایت بوئینگ ۷۲۷ را گذراند و بعد در لندن پرواز با بوئینگ ۷۷۷ را که بزرگ‌ترین هواپیمای دوموتوره جهان است، آموخت.
او به گفته خودش این امکان را داشت که خلبان بوئینگ ۷۳۷ شود، اما بوئینگ ۷۷۷ هواپیمایی بود که آرزوی هدایتش را داشت. به همین دلیل، آنی دیویا همزمان با کار در «ایر ایندیا» (هواپیمایی هند) مدرک هوانوردی BSC را کسب کرد و با درآمدش هزینه تحصیل برادر و خواهرش در خارج از کشور را برعهده گرفت و برای والدینش یک خانه خرید.
تابناک

عکس/ جوان‌ترین زن خلبان بوئینگ چه کسی است؟

افق، او پس از کسب این عنوان گفت: «با این‌که به والدینم گفته می‌شد که مرا به آموزشگاه پرواز نفرستند، اما خوشبختانه آنها خیلی از من حمایت کردند. فشار اطرافیان خیلی زیاد بود؛ بویژه به خاطر شهریه‌ها که در آن زمان برای والدینم خیلی سنگین بود.»
او اهل «ویجایاوادا» در ایالت «آندرا پرادش» هند است و در «کندریا ویدیالایا» تحصیل کرده است. بیشتر همکلاسی‌هایش می‌خواستند دکتر یا مهندس شوند، اما او مسیر متفاوتی را برای خودش انتخاب کرد.
(image)
او با حمایت والدینش مسیرهای سنتی تحصیل را پس زد و با ۱۷ سال سن به مدرسه پرواز «اوران آکادمی» رفت. او به‌سختی تلاش کرد و در ۱۹سالگی آموزش مقدماتی را به پایان برد و به استخدام شرکت هواپیمایی «ایر ایندیا» درآمد. آنی دیویا سپس در اسپانیا آموزش هدایت بوئینگ ۷۲۷ را گذراند و بعد در لندن پرواز با بوئینگ ۷۷۷ را که بزرگ‌ترین هواپیمای دوموتوره جهان است، آموخت.
او به گفته خودش این امکان را داشت که خلبان بوئینگ ۷۳۷ شود، اما بوئینگ ۷۷۷ هواپیمایی بود که آرزوی هدایتش را داشت. به همین دلیل، آنی دیویا همزمان با کار در «ایر ایندیا» (هواپیمایی هند) مدرک هوانوردی BSC را کسب کرد و با درآمدش هزینه تحصیل برادر و خواهرش در خارج از کشور را برعهده گرفت و برای والدینش یک خانه خرید.
تابناک

عکس/ جوان‌ترین زن خلبان بوئینگ چه کسی است؟

تروریست ها با فاصله ۲۰ متری از جلوی درب صحن رد شدند/ به هر کسی که می‌دیدند، شلیک می‌کردند

تروریست ها با فاصله ۲۰ متری از جلوی درب صحن رد شدند/ به هر کسی که می‌دیدند، شلیک می‌کردند

در این حوادث تروریستی دو تیم از تروریستها با نفوذ به ساختمان مراجعات مردمی مجلس شورای اسلامی و محوطه حرم امام راحل با نیروهای امنیتی درگیر می‌شوند که بعضی از آنان با انفجار جلیقه انتحاری و بعضی هم در درگیری با نیروهای امنیتی به هلاکت رسیدند. در این حملات تروریستی متاسفانه ۱۷ نفر از هموطنانمان به شهادت رسیدند و شماری هم مجروح شدند.

به گزارش افق نیوز، در ادامه روایت هایی که امروز درباره حادثه حمله به مجلس شورای اسلامی منتشر شده آمده است.

من فقط اشهد را گفتم و به امام حسین و اهل بیت (ع) توسل کردم
مسئول دفتر علاء‌الدین بروجردی نماینده بروجرد که در زمان وقوع حادثه تروریستی مجلس به دلیل کمین یکی از تروریست ها، ۴ ساعت در اتاقش محبوس شده بود، روایتش از حمله تروریستی را تعریف کرد و گفت که اگر شهید فلاح از نیروهای خدماتی مجلس نبود بیشتر کارکنان و مسئولان دفاتر طبقه چهارم به شهادت می رسیدند.
http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1396/03/17/13960317001546636324554964492371_26781_PhotoT.jpg
حسام خوشبین فر اتفاقات روز حادثه تروریستی مجلس را به شرح زیر تعریف و تشریح کرد:
بنده در تمامی این اتفاقات در اتاقم مشغول بودم، ‌با تلفن صحبت می کردم و باز هم فکر نمی کردم که حمله شده چون در ابتدا تیراندازی ها پشت سر هم نبود و با خودم تصور می کردم که قسمی از مجلس در حال تعمیرات است. در این هنگام آقای فلاح؛ آبدارچی مجلس از راه پله طبقه سه وارد اتاق بنده در طبقه ۴ شد و گفت که حمله تروریستی شده، در اتاق را قفل و موبایلت را بی صدا کن و صدای تلفن ها را قطع کن. من هم همین کار را کردم. شهید فلاح بعد در راهروی طبقه ۴ به بقیه بچه ها هم با فریاد گفت که حمله تروریستی شده، شوخی نگیرید و در اتاق هایتان بروید. شهید فلاح در همین زمان که می خواست از راه پله برود با یکی از تروریست ها روبرو می‌شود فکر می کند که یک نفر به مجلس حمله کرده پس می خواهد اسلحه اش را بگیرد اما تروریست دیگر او را به رگبار می بندد. اگر شهید فلاح نبود تعداد زیادی از کارمندان و مسئولان دفاتر نمایندگی در طبقه چهارم شهید می شدند. او بود که با از خودگذشتگی همه ما را از حمله تروریستی مطلع کرد و ما نجات جانمان را مدیون اش هستیم.

من از ساعت ۱۰ و ربع تا ۲ ظهر داخل اتاق در بسته خود را محبوس کرده بودم. آن طرف در یکی از تروریست ها بود که در ابتدای راهروی یعنی مقابل دفتر ما کمین کرده بود. موقعیت دفتر آقای بروجردی طوری است که بین پاگرد و ابتدای راهرو قرار دارد. اگر تروریست ها میخواستند فرار کنند باید از راه پله و اتاق آقای بروجردی فرار می کردند و راه دیگری نبود به خاطر همین یکی از آن‌ها سه ساعت پشت در من بود و من صدای حرف زدنشان و حتی ناسزا گفتنشان را آن هم به زبان فارسی می شنیدم.  معجزه خدا این بود که این تروریست در اتاق را نشکست. فقط امتحان کرد دید که اتاق قفل است و بعد هیچ کار دیگری نکرد. من فقط اشهد را گفتم و به امام حسین و اهل بیت (ع) توسل کردم البته با فردی تماس گرفتم که به من روحیه بسیاری داد. ما در بروجرد مداحی به نام آقای ترابی داریم که بنده ارادت خاصی به او دارم، در تماسی به او گفتم به مجلس حمله شده که در واکنش بهم گفت قدرت شش ماهه امام حسین(ع) از همه عالم بیشتر است بعد هم برایم حضرت علی اصغر نذر کرد، شوخی می کرد و روحیه می داد و مدام در تماس بود. او فردی بود که بسیار به من روحیه داد. در طول زمانی که من در اتاق بودم آقای بروجردی زنگ می زد و شرایط را می پرسید و از من می خواست زیر میز خود را مخفی کنم.
http://cdn.isna.ir/d/2017/06/07/4/57501131.jpg
ساعت ۲ که صدای تیراندازی زیاد شد و بچه های سپاه به طبقه چهارم یورش آوردند. در این هنگام این تروریست خواست که در اتاق من را بشکند که بچه های سپاه به کمک آمدند و این تروریست سمت دیگر راهروی طبقه چهار پشت سرویس بهداشتی پناه گرفت و تیراندازی می کرد. در این هنگام یکی از بچه های سپاه در اتاق آمد و پرسید که کسی هست. من خودم را نشان دادم و از من خواست از اتاق خارج شوم او با از خودگذشتگی خود را سپر من قرار داد و خواست که از راه پله به سمت پایین بروم. در آنجا بود که محل شهادت شهید فلاح را دیدم و بسیار منقلب شدم. البته که وقتی خواستم از اتاق بیرون بیام آن تروریست شلیک کرد که جای گلوله ها در انتهای راهرو و نزدیک دفتر ما وجود دارد. به هر صورت با رشادت بچه های سپاه من به طبقه همکف رفتم. در آنجا با سردار عزیزی روبرو شدم. او از من پرسید که آیا آن‌ها به زبان فارسی صحبت می کردند من هم گفتم آن‌ها کلا تمامی صحبت ها حتی فحش هایی که لایق خودشان بود را به فارسی می گفتند. وقتی که وارد هم کف شدم دو جنازه شهید را دیدم که در حال انتقال به بیرون بودند. در نهایت نیز به سمت کمیسیون‌های مجلس رفتم که آقای بروجردی را دیدم. او من را بغل کرد و خدا روشکر گفت و در کمیسیون امنیت ملی نماز جماعت خواندیم. آن طرف ماجرا مادر و پدرم که خبر تیراندازی در مجلس را شنیده بودند به دم در مجلس می آیند که نیروهای امنیتی اجازه ورود به آن‌ها را  نمی دهند. مادرم با شنیدن هر صدای تیر احساس می‌کرد که تروریست ها من را هدف گرفته اند و حالش هر لحظه بدتر می‌شود. در نهایت که به او خبر سلامتی ام را می دهم به دلیل حال بد در بیمارستان برای ساعاتی بستری شد.

روایت یکی از مراجعه کنندگان به مجلس
مریم شهریاری به همراه خواهرش روز چهارشنبه برای دیدار با یکی از نمایندگان و بیان مشکلات‌شان به مجلس شورای اسلامی رفته بود که در این حمله تروریستی به شدت آسیب دید. او تا لحظه ورود به ساختمان مجلس تصور نمی‌کرد فردی که در پوشش خانم پشت سر او وارد می‌شود، یکی از همان تروریست‌هایی است که او را به رگبار گلوله می‌بندد. مریم شهریاری از چندین ناحیه مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شدت مجروح شده است. او درباره این حادثه گفت: چهارشنبه صبح به همراه خواهرم برای پیگیری مشکل بیمه‌مان به مجلس شورای اسلامی مراجعه کردیم تا با یکی از نمایندگان مجلس در این باره صحبت کنیم که این حادثه برایم اتفاق افتاد. از ایست بازرسی زنان که عبور کردیم یک نفر از آنها با پوشش زنانه پشت سر ما بود و از همان لحظه ورود تیراندازی را آغاز کردند، مردم نیز با شنیدن صدای تیر فرار می‌کردند و آنها هم بدون وقفه به سوی مردم شلیک می‌کردند.
http://www.mizanonline.ir/files/fa/news/1396/3/17/1163693_822.jpg
او که به شدت در این حادثه تروریستی مجروح شده بود، خاطرنشان کرد: ما جلوی آنها بودیم و هیچ راه فراری نداشتیم نه دیوار و نه صندلی بود که بتوانیم به آن پناه ببریم و به سمت خروجی‌ها هم نمی‌توانستیم برویم و تنها توانستیم با خواهرم روی زمین دراز بکشیم. آنها هر کسی را که می‌دیدند، تیرباران می‌کردند و فرقی نمی‌کرد در حال فرار باشد یا زیر صندلی پناه گرفته باشد. هر کسی را که می‌دیدند به سمت او شلیک می‌کردند. ناگهان نگاهشان به ما افتاد و وقتی دیدند ما زنده هستیم، ما را گلوله باران کردند به طوری که ما در گلوله غرق شدیم. آنها فکر می‌کردند ما کشته شدیم. برای همین دیگر به سمت ما شلیک نکردند و از ما عبور کردند. ما تمام تلاش‌مان را می‌کردیم تا بیهوش نشویم. خواهرم با فریاد کمک می‌خواست تا این که آمبولانس رسید. در این مدت متاسفانه شاهد کشته شدن مردم بیگناه بودیم و لحظات بسیار بدی را پشت سر گذاشتیم.

فضا کاملا مه‌آلود بود؛ حدود نیم متر در آب بودیم
یکی از ماموران یگان حفاظت ویژه نیز که در این حادثه تروریستی مجروح شده است، با اشاره به روز حادثه بیان کرد: بلافاصله بعد از اعلام عملیات خود را به مجلس رساندیم و در طبقه چهارم مجلس با آنها درگیر شدیم که یکی از آنها عملیات انتحاری انجام داد و دو نفر دیگر آنها حدود سه الی چهار ساعت تیراندازی می‌کردند و با هم درگیر بودیم. پس از عملیات انتحاری لوله آب سیستم ضدحریق سالن ترکید و آب در ساختمان جاری شد به طوری که ما حدود نیم متر در آب بودیم. فقط برق‌ها را قطع کردند تا با برق‌گرفتگی مواجه نشویم. پس از قطع برق دید خیلی کمتر شده بود و تیراندازی شدت گرفت به طوری که فضا کاملا مه‌آلود بود و در همین حین نیز یک گلوله به من اصابت کرد اما خدا را شکر همه آنها را به درک واصل کردیم.»

روایتی نماینده آمل از حادثه تروریستی مجلس
نماینده مردم آمل در مجلس با محکوم کردن حادثه تروریسی آمریکایی – تکفیری و شهید و زخمی شدن جمعی از هموطنان، جزییاتی از این اقدام شوم را روایت کرد.

عزت الله یوسفیان ملا اظهار داشت:  مجلس تنها جایی است که مردم به راحتی می توانند در آنجا رفت و آمد داشته باشند و روزانه مردم و مسئولان زیادی به آنجا مراجعه می کنند. وی یاد و خاطره شهدای حادثه تروریستی را گرامیداشت و افزود: تروریست فکر می کردند با حضور در مجلس و ترور نمایندگان، در شهرها اتفاقی می افتد و با چادر زنانه وارد مجلس شدند.

به گفته وی، تروریست ها که سه نفر بودند با پوشش زنانه وارد مجلس شدند و یک زن نیز آنان را از بیرون راهنمایی می کرد. نماینده مردم آمل در مجلس با با بیان اینکه تروریست ها در ابتدای ورود به مجلس پاسدار حفاظت را شهید کردند، ادامه داد: این افراد در مرحله بعدی از جلوی درب ورودی صحن مجلس رد شدند و فکر نمی کردند اینجا صحن مجلس است و با فاصله ۲۰ متری از جلوی درب صحن رد شدند.
http://www.mizanonline.ir/files/fa/news/1396/3/17/1163656_583.jpg
یوسفیان ملا گفت: این افراد در ادامه کار خود تا انتهای سالن رفتند و پس از آنکه متوجه درب صحن مجلس نشدند دوباره برگشتند و از پله ها بالا رفتند و به سمت هرکسی که می دیدند شلیک می کردند. وی با اشاره به اینکه نیروی های امنیتی بعد از حضور تروریست ها در طبقات بالای مجلس به محل حادثه آمدند، ادامه داد:با حضور نیروهای امنیتی، تروریست ها دیگر نتوانستند به سمت پایین بیایند.

یوسفیان ملا خاطرنشان کرد: خداوند کمک کرد که این حادثه در روزهای ملاقات عمومی اتفاق نیفتاد و در صورت وقوع، احتمال افزایش شمار شهدا دور از ذهن نبود.

روایت یک شاهد عینی از لحظات پر التهاب حضور تروریست‌ها در مجلس
محمد اصولی مشاور و رئیس دفتر نماینده بستان آباد که از شاهدان عینی این حادثه تروریستی بوده، می گوید:

مشغول کار بودم که صداهائی به گوشم رسید. انگار داشتند آهن خالی میکردند. برادرم تماس گرفت و گفت:
– تو کجائی رسانه ها می‌گویند به مجلس حمله کرده‌اند
آری صداها صدای خالی کردن آهن نبود بلکه صدای شلیک ممتد گلوله بود. با یکی از همکاران تماس گرفتم که گفت:
–  بله درست است چند نفر حمله کرده‌اند. لحظاتی قبل در پاگرد آنها را دیدم. درب را ببند و از اتاق بیرون نیا.

درب را از پشت قفل کردم. لحظاتی بعد صدای شلیک گلوله‌ها به نحوی بود که فکر می‌کردم تروریستها اتاق به اتاق جلو می‌آیند و بچه‌ها را شهید می‌کنند. درب را از پشت بستم اما به نظرم کافی نبود؛ چون احساس می‌کردم می‌توانند با یک لگد درب را بازکنند. کمدی توی اتاق بود که کشیدم پشت در. حال، داخل اتاق داشتم دنبال جای امنی می‌گشتم که اگر در را شکستند و کمد را به نحوی کنار زدند آنجا کمین کنم. به دنبال وسیله ای هم می‌گشتم که اگر وارد شدند به سمتشان پرتاب کنم یا هرچیزی که بشود آنها را دور کرد. راستش را بخواهید تنها چیزی را که مناسب دیدم سوراخکن روی میز بود که گفتم غنیمت است.

بی خبر از بیرون بودم و همین دلهره را دو چندان می‌کرد. حالا در این گیر و دار همه به یادم افتاده بودند؛ از نزدیک‌ترین افراد خانواده تا قدیمی‌ترین رفقا. همشان نگران شده بودند و مدام حالم را می پرسیدند و من هم مجبور بودم جواب تلفن‌ها و پیامک‌ها را بدهم چون اگر جواب نمی‌دادم نگران می‌شدند.
http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1396/03/17/13960317001546636324555020742409_63045_PhotoT.jpg
لحظات سخت می‌گذشت. تک و تنها در یک اتاق و بی خبر از اوضاع بیرون. از پنجره هر از گاهی محوطه مجلس را نگاه میکردم و نیروهای ویژه سپاه را می‌دیدم که به صورت پنهانی به ساختمان نزدیک می‌شوند. نیروهای ویژه و آمبولانس و آتش نشانی هم دور مجلس را گرفته بودند. صدای شلیک گلوله هاهم که هراز گاهی نزدیک می‌شد و گاهی دور.

حدود ساعت ۱۲ بود و در حالیکه صدای شلیک گلوله ها کمتر شده بود صدای افرادی به گوش می‌رسید. گوشم را چسباندم به در تا ببینم صدای چه کسانی است و چه می‌گویند. هرچه تلاش کردم متوجه محتوای صحبتها نشدم تا اینکه صدا نزدیک‌تر شد.

– «بیایید بیرون بچه های سپاه هستیم؛ بیایید بیرون».
اعتماد کردن کار سختی بود. با خود گفتم نکند تروریستها هستند که مهماتشان تمام شده و می‌خواهند از بچه ها گروگان بگیرند. خواستم در را باز نکنم اما با خودم گفتم اگر واقعاً از بچه‌های سپاه باشند چه. اگر با آنها نروم و اینجا بمانم ممکن است وضعیت بدتر شود. در همین فکرها بودم که در را کوبیدند().

۵ ساعت بیم و امید در بهارستان
سیدامیرعباس هاشمی، مشاور و مسئول دفتر جواد کاظم نسب، نماینده اهواز یکی از ۸ نفر محبوس شده در اتاقی در طبقه چهارم ساختمان مجلس است، ساختمانی که روز چهارشنبه ساعت ۱۰ به رگبار مهاجمان داعشی بسته شد. روایت ۵ ساعت حبس با ۷ نفر در یک اتاق در کنار تروریست های داعش را از زبان او می‌خوانید:

دفتر ما و آقای تاجگردون در طبقه چهارم روبه‌روی یکدیگر است. خانم معتمدی که همراه ما در اتاق بودند مسئول دفتر آقای تاجگردون هستند. از همان اول تیر اندازی که همکار پاسدارمان را در طبقه اول شهید کردند و پیش‌تر از اینکه تروریست‌ها به طبقه چهارم برسند، کارکنان حفاظت و حراست سریع اطلاع دادند که وضعیت امنیتی است، به اتاق‌ها بروید و درها را قفل کنید. ما به اتاق‌ رفتیم و درها را قفل کردیم ولی فکر نمی‌کردیم که حادثه تروریستی باشد. فکر می‌کردیم که فردی با نماینده یا مسئولی خصومت شخصی داشته و برای انتقام گیری آمده است.

در دفتر ۸ نفر بودیم. دفتر ما به خاطر اینکه دو اتاق تو در تو دارد بهترین جا برای پناه گرفتن بود در حالی که سایر اتاق‌ها این طور نیست. ما درها را قفل کردیم و بعد از اینکه دیدیم حجم تیراندازی‌ها بسیار زیاد است همراه دیگران فایل‌ها، کمد، میز و هر چه که بود را پشت در ورودی و پشت در اتاق گذاشتیم.
http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1396/3/17/6331435_121.jpg
نزدیک به۵ ساعت از ۱۰ تا ۳ در این اتاق حبس بودیم و صدای تیر اندازی را می‌شنیدیم. تروریست‌ها مرتب به در لگد می‌زدند و درها را به رگبار می‌بستند که درها را باز کنند. چون اتاق ما انتهای راهرو بود و به سازمان مدیریت و محلی که مردم و نیروهای سپاه کمین کرده بودند مشرف بود، بهترین جا برای پناه گرفتنشان بود و به همین خاطر مدام برای ورود به اتاق تلاش می‌کردند. آن لحظات قابل وصف نیست. ما حتی صدای پایشان را هم می‌شنیدیم. حرف نمی‌زدند، خیلی به ندرت چند کلمه‌ای بینشان رد و بدل می‌شد که فارسی یا عربی بودنش برای ما قابل تشخیص نبود.

ما نا امید بودیم و منتظر یک معجزه که از اتاق سالم بیرون بیاییم. خانم معتمدی که باردار هم بود خیلی بی‌تابی می‌کرد، هم برای خانواده و هم برای بچه‌ کوچکش که مدرسه بود. چندین بار خواست که از پنجره خود را به بیرون پرت کند که ما منصرفش کردیم. بیشتر نگرانی ما به خاطر او بود. چندین بار از هوش رفت و فشارش افتاد. به خاطر همین چندین بار از آقای تاجگردون خواستیم که به وسیله نردبان آتش‌نشانی او را به بیرون منتقل کنیم که نیروهای امنیتی جلسه‌ای تشکیل دادند و به ما اطلاع دادند که این کار به مصلحت نیست. واقعا حال بدی داشت و حالا هم به خاطر وضعیت روحیش در بیمارستان بستری است.

تقریبا نیروهای سپاه پای پنجره اتاق ما، پشت نرده‌ها بودند و نیروهای تک تیرانداز سپاه و نیروی انتظامی روبه‌روی پنجره ما و در ساختمان دبیرخانه مجلس کمین کرده بودند و ما می‌ترسیدیم که به جای تروریست‌ها به ما شلیک کنند. کتاب قطوری در قفسه کتاب‌ها به چشمم خورد. آن را برداشتم و روی آن نوشتم که ما ۸ نفریم که در اتاق گیر افتاده‌ایم و یک خانم باردار هم همراه ماست. شماره تلفنم را زیرش نوشتم و از بالا برایشان پرتاب کردم. همین کار باعث شد آنها مرتب با من در تماس باشند، آن هم فقط از طریق پیامک. وقتی که نیروهای سپاه و امنیت وارد ساختمان شدند اطلاع دادند که نگران نباشید. در این میان دکتر تاجگردون، دکتر وکیلی و آقای کاظم نسب نیز با ما در ارتباط بودند و به ما اطمینان می‌دادند که زنده از اتاق بیرون خواهیم رفت.

با هم با ایما و اشاره حرف می‌زدیم. کاری از دستمان بر نمی‌آمد جز دعا کردن. یکی نشسته نماز می‌خواند و دیگری زیر لب ذکر می‌گفت.
http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1396/3/17/6330342_226.jpg
از ۸ نفری که در اتاق بودیم ۶ نفر سردفتران و کادر اداری و ۲ نفر هم ارباب رجوع میانمان بود. این ۲ نفر خیلی بی‌تابی می‌کردند. ما می‌دانستیم که مجلس یک محیط امنیتی است و برای ما قابل لمس بود که ممکن است با این حوادث روبه‌رو شویم. این ۲ نفر از ما می‌خواستند که با نماینده‌ها ارتباط برقرار کنیم و برای نجات و خروج از اتاق بیشتر به نیروهای امنیتی فشار بیاوریم.

هر چه نیروهای سپاه و امنیت به طبقات بالا نزدیک‌تر می‌شدند صدای تیراندازی بیشتر می‌شد. افکار مختلفی از ذهنمان می‌گذشت. احتمال می‌دادیم که تروریست‌ها در طبقه اول مواد منفجره کار گذاشته باشند و بخواهند که ساختمان را منفجر کنند. صدای انفجار را که شنیدیم ترس‌مان بیشتر شد. سقف کاذب اتاق ریخت، تاسیسات ترکید و اتاق پر از آب شد. کفش‌هایمان کاملا در آب بود. فکر کردیم که تروریست‌ها عمدا این کار را کرده‌اند تا با اتصال جریان برق به آب کف اتاق ما را بکشند، به همین خاطر روی میزها نشستیم تا زمانی که نیروهای سپاه پیام دادند که ما به طبقه سوم ساختمان رسیده‌ایم و بین طبقه سه و چهار درگیر هستیم. نگران نباشید. با ما درگیر هستند و کاری با شما ندارند. ما امیدوار شدیم. نزدیک ساعت ۳ بعد از ظهر بود که رمزی را که قبل‌تر اعلام کرده بودند تا با اعلام آن در را باز کنیم گفتند و ما در کمال ناباوری در اتاق را باز کردیم. اولین صحنه روبه‌روی ما جسد خونین یکی از این تروریست‌ها بود که جلوی در اتاق ما افتاده بود.

اتاقی که در کنار اتاق ما قرار دارد، دفتر آقای کاتب عضو هیات رئیسه است چند نفر از همکاران در آن اتاق بودند. همان ابتدا با مشت زدن به دیوار از آنها خبر گرفتیم و آنها هم با مشت پاسخمان را دادند. می‌دانم که مسئول دفتر نماینده دزفول، پسر نماینده بهبهان و مسئول دفتر آقای کاتب در اتاق کناری ما بودند.
در زمان حمله خبرهایی که در رسانه‌ها منتشر می‌شد حکایت از گروگان‌گیری برخی از کادر اداری مجلس داشت. آیا از آن با خبرید؟

ما از بیرون خبر نداشتیم ولی بعید می‌دانم که کسی را گروگان گرفته بودند. افرادی مثل شهید زارعی مسئول دفتر و شهید تقوی از اعضای دفتر نماینده مردم شاهین‌شهر، برخوار و میمه و شهید جعفرزاده مسئول آقای خادمی نماینده ایذه که در اتاق تنها بودند توسط تروریست‌ها به شهادت رسیدند. ما که تعدادمان زیاد بود فرصت و توان داشتیم که وسایل بیشتری را پشت در بگذاریم ولی آنهایی که تنها در اتاق بودند نتوانسته بودند جلوی در را ببندند.

منبع:

تروریست ها با فاصله ۲۰ متری از جلوی درب صحن رد شدند/ به هر کسی که می‌دیدند، شلیک می‌کردند

در این حوادث تروریستی دو تیم از تروریستها با نفوذ به ساختمان مراجعات مردمی مجلس شورای اسلامی و محوطه حرم امام راحل با نیروهای امنیتی درگیر می‌شوند که بعضی از آنان با انفجار جلیقه انتحاری و بعضی هم در درگیری با نیروهای امنیتی به هلاکت رسیدند. در این حملات تروریستی متاسفانه ۱۷ نفر از هموطنانمان به شهادت رسیدند و شماری هم مجروح شدند.

به گزارش افق نیوز، در ادامه روایت هایی که امروز درباره حادثه حمله به مجلس شورای اسلامی منتشر شده آمده است.

من فقط اشهد را گفتم و به امام حسین و اهل بیت (ع) توسل کردم
مسئول دفتر علاء‌الدین بروجردی نماینده بروجرد که در زمان وقوع حادثه تروریستی مجلس به دلیل کمین یکی از تروریست ها، ۴ ساعت در اتاقش محبوس شده بود، روایتش از حمله تروریستی را تعریف کرد و گفت که اگر شهید فلاح از نیروهای خدماتی مجلس نبود بیشتر کارکنان و مسئولان دفاتر طبقه چهارم به شهادت می رسیدند.
(image)
حسام خوشبین فر اتفاقات روز حادثه تروریستی مجلس را به شرح زیر تعریف و تشریح کرد:
بنده در تمامی این اتفاقات در اتاقم مشغول بودم، ‌با تلفن صحبت می کردم و باز هم فکر نمی کردم که حمله شده چون در ابتدا تیراندازی ها پشت سر هم نبود و با خودم تصور می کردم که قسمی از مجلس در حال تعمیرات است. در این هنگام آقای فلاح؛ آبدارچی مجلس از راه پله طبقه سه وارد اتاق بنده در طبقه ۴ شد و گفت که حمله تروریستی شده، در اتاق را قفل و موبایلت را بی صدا کن و صدای تلفن ها را قطع کن. من هم همین کار را کردم. شهید فلاح بعد در راهروی طبقه ۴ به بقیه بچه ها هم با فریاد گفت که حمله تروریستی شده، شوخی نگیرید و در اتاق هایتان بروید. شهید فلاح در همین زمان که می خواست از راه پله برود با یکی از تروریست ها روبرو می‌شود فکر می کند که یک نفر به مجلس حمله کرده پس می خواهد اسلحه اش را بگیرد اما تروریست دیگر او را به رگبار می بندد. اگر شهید فلاح نبود تعداد زیادی از کارمندان و مسئولان دفاتر نمایندگی در طبقه چهارم شهید می شدند. او بود که با از خودگذشتگی همه ما را از حمله تروریستی مطلع کرد و ما نجات جانمان را مدیون اش هستیم.

من از ساعت ۱۰ و ربع تا ۲ ظهر داخل اتاق در بسته خود را محبوس کرده بودم. آن طرف در یکی از تروریست ها بود که در ابتدای راهروی یعنی مقابل دفتر ما کمین کرده بود. موقعیت دفتر آقای بروجردی طوری است که بین پاگرد و ابتدای راهرو قرار دارد. اگر تروریست ها میخواستند فرار کنند باید از راه پله و اتاق آقای بروجردی فرار می کردند و راه دیگری نبود به خاطر همین یکی از آن‌ها سه ساعت پشت در من بود و من صدای حرف زدنشان و حتی ناسزا گفتنشان را آن هم به زبان فارسی می شنیدم.  معجزه خدا این بود که این تروریست در اتاق را نشکست. فقط امتحان کرد دید که اتاق قفل است و بعد هیچ کار دیگری نکرد. من فقط اشهد را گفتم و به امام حسین و اهل بیت (ع) توسل کردم البته با فردی تماس گرفتم که به من روحیه بسیاری داد. ما در بروجرد مداحی به نام آقای ترابی داریم که بنده ارادت خاصی به او دارم، در تماسی به او گفتم به مجلس حمله شده که در واکنش بهم گفت قدرت شش ماهه امام حسین(ع) از همه عالم بیشتر است بعد هم برایم حضرت علی اصغر نذر کرد، شوخی می کرد و روحیه می داد و مدام در تماس بود. او فردی بود که بسیار به من روحیه داد. در طول زمانی که من در اتاق بودم آقای بروجردی زنگ می زد و شرایط را می پرسید و از من می خواست زیر میز خود را مخفی کنم.
(image)
ساعت ۲ که صدای تیراندازی زیاد شد و بچه های سپاه به طبقه چهارم یورش آوردند. در این هنگام این تروریست خواست که در اتاق من را بشکند که بچه های سپاه به کمک آمدند و این تروریست سمت دیگر راهروی طبقه چهار پشت سرویس بهداشتی پناه گرفت و تیراندازی می کرد. در این هنگام یکی از بچه های سپاه در اتاق آمد و پرسید که کسی هست. من خودم را نشان دادم و از من خواست از اتاق خارج شوم او با از خودگذشتگی خود را سپر من قرار داد و خواست که از راه پله به سمت پایین بروم. در آنجا بود که محل شهادت شهید فلاح را دیدم و بسیار منقلب شدم. البته که وقتی خواستم از اتاق بیرون بیام آن تروریست شلیک کرد که جای گلوله ها در انتهای راهرو و نزدیک دفتر ما وجود دارد. به هر صورت با رشادت بچه های سپاه من به طبقه همکف رفتم. در آنجا با سردار عزیزی روبرو شدم. او از من پرسید که آیا آن‌ها به زبان فارسی صحبت می کردند من هم گفتم آن‌ها کلا تمامی صحبت ها حتی فحش هایی که لایق خودشان بود را به فارسی می گفتند. وقتی که وارد هم کف شدم دو جنازه شهید را دیدم که در حال انتقال به بیرون بودند. در نهایت نیز به سمت کمیسیون‌های مجلس رفتم که آقای بروجردی را دیدم. او من را بغل کرد و خدا روشکر گفت و در کمیسیون امنیت ملی نماز جماعت خواندیم. آن طرف ماجرا مادر و پدرم که خبر تیراندازی در مجلس را شنیده بودند به دم در مجلس می آیند که نیروهای امنیتی اجازه ورود به آن‌ها را  نمی دهند. مادرم با شنیدن هر صدای تیر احساس می‌کرد که تروریست ها من را هدف گرفته اند و حالش هر لحظه بدتر می‌شود. در نهایت که به او خبر سلامتی ام را می دهم به دلیل حال بد در بیمارستان برای ساعاتی بستری شد.

روایت یکی از مراجعه کنندگان به مجلس
مریم شهریاری به همراه خواهرش روز چهارشنبه برای دیدار با یکی از نمایندگان و بیان مشکلات‌شان به مجلس شورای اسلامی رفته بود که در این حمله تروریستی به شدت آسیب دید. او تا لحظه ورود به ساختمان مجلس تصور نمی‌کرد فردی که در پوشش خانم پشت سر او وارد می‌شود، یکی از همان تروریست‌هایی است که او را به رگبار گلوله می‌بندد. مریم شهریاری از چندین ناحیه مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شدت مجروح شده است. او درباره این حادثه گفت: چهارشنبه صبح به همراه خواهرم برای پیگیری مشکل بیمه‌مان به مجلس شورای اسلامی مراجعه کردیم تا با یکی از نمایندگان مجلس در این باره صحبت کنیم که این حادثه برایم اتفاق افتاد. از ایست بازرسی زنان که عبور کردیم یک نفر از آنها با پوشش زنانه پشت سر ما بود و از همان لحظه ورود تیراندازی را آغاز کردند، مردم نیز با شنیدن صدای تیر فرار می‌کردند و آنها هم بدون وقفه به سوی مردم شلیک می‌کردند.
(image)
او که به شدت در این حادثه تروریستی مجروح شده بود، خاطرنشان کرد: ما جلوی آنها بودیم و هیچ راه فراری نداشتیم نه دیوار و نه صندلی بود که بتوانیم به آن پناه ببریم و به سمت خروجی‌ها هم نمی‌توانستیم برویم و تنها توانستیم با خواهرم روی زمین دراز بکشیم. آنها هر کسی را که می‌دیدند، تیرباران می‌کردند و فرقی نمی‌کرد در حال فرار باشد یا زیر صندلی پناه گرفته باشد. هر کسی را که می‌دیدند به سمت او شلیک می‌کردند. ناگهان نگاهشان به ما افتاد و وقتی دیدند ما زنده هستیم، ما را گلوله باران کردند به طوری که ما در گلوله غرق شدیم. آنها فکر می‌کردند ما کشته شدیم. برای همین دیگر به سمت ما شلیک نکردند و از ما عبور کردند. ما تمام تلاش‌مان را می‌کردیم تا بیهوش نشویم. خواهرم با فریاد کمک می‌خواست تا این که آمبولانس رسید. در این مدت متاسفانه شاهد کشته شدن مردم بیگناه بودیم و لحظات بسیار بدی را پشت سر گذاشتیم.

فضا کاملا مه‌آلود بود؛ حدود نیم متر در آب بودیم
یکی از ماموران یگان حفاظت ویژه نیز که در این حادثه تروریستی مجروح شده است، با اشاره به روز حادثه بیان کرد: بلافاصله بعد از اعلام عملیات خود را به مجلس رساندیم و در طبقه چهارم مجلس با آنها درگیر شدیم که یکی از آنها عملیات انتحاری انجام داد و دو نفر دیگر آنها حدود سه الی چهار ساعت تیراندازی می‌کردند و با هم درگیر بودیم. پس از عملیات انتحاری لوله آب سیستم ضدحریق سالن ترکید و آب در ساختمان جاری شد به طوری که ما حدود نیم متر در آب بودیم. فقط برق‌ها را قطع کردند تا با برق‌گرفتگی مواجه نشویم. پس از قطع برق دید خیلی کمتر شده بود و تیراندازی شدت گرفت به طوری که فضا کاملا مه‌آلود بود و در همین حین نیز یک گلوله به من اصابت کرد اما خدا را شکر همه آنها را به درک واصل کردیم.»

روایتی نماینده آمل از حادثه تروریستی مجلس
نماینده مردم آمل در مجلس با محکوم کردن حادثه تروریسی آمریکایی – تکفیری و شهید و زخمی شدن جمعی از هموطنان، جزییاتی از این اقدام شوم را روایت کرد.

عزت الله یوسفیان ملا اظهار داشت:  مجلس تنها جایی است که مردم به راحتی می توانند در آنجا رفت و آمد داشته باشند و روزانه مردم و مسئولان زیادی به آنجا مراجعه می کنند. وی یاد و خاطره شهدای حادثه تروریستی را گرامیداشت و افزود: تروریست فکر می کردند با حضور در مجلس و ترور نمایندگان، در شهرها اتفاقی می افتد و با چادر زنانه وارد مجلس شدند.

به گفته وی، تروریست ها که سه نفر بودند با پوشش زنانه وارد مجلس شدند و یک زن نیز آنان را از بیرون راهنمایی می کرد. نماینده مردم آمل در مجلس با با بیان اینکه تروریست ها در ابتدای ورود به مجلس پاسدار حفاظت را شهید کردند، ادامه داد: این افراد در مرحله بعدی از جلوی درب ورودی صحن مجلس رد شدند و فکر نمی کردند اینجا صحن مجلس است و با فاصله ۲۰ متری از جلوی درب صحن رد شدند.
(image)
یوسفیان ملا گفت: این افراد در ادامه کار خود تا انتهای سالن رفتند و پس از آنکه متوجه درب صحن مجلس نشدند دوباره برگشتند و از پله ها بالا رفتند و به سمت هرکسی که می دیدند شلیک می کردند. وی با اشاره به اینکه نیروی های امنیتی بعد از حضور تروریست ها در طبقات بالای مجلس به محل حادثه آمدند، ادامه داد:با حضور نیروهای امنیتی، تروریست ها دیگر نتوانستند به سمت پایین بیایند.

یوسفیان ملا خاطرنشان کرد: خداوند کمک کرد که این حادثه در روزهای ملاقات عمومی اتفاق نیفتاد و در صورت وقوع، احتمال افزایش شمار شهدا دور از ذهن نبود.

روایت یک شاهد عینی از لحظات پر التهاب حضور تروریست‌ها در مجلس
محمد اصولی مشاور و رئیس دفتر نماینده بستان آباد که از شاهدان عینی این حادثه تروریستی بوده، می گوید:

مشغول کار بودم که صداهائی به گوشم رسید. انگار داشتند آهن خالی میکردند. برادرم تماس گرفت و گفت:
– تو کجائی رسانه ها می‌گویند به مجلس حمله کرده‌اند
آری صداها صدای خالی کردن آهن نبود بلکه صدای شلیک ممتد گلوله بود. با یکی از همکاران تماس گرفتم که گفت:
–  بله درست است چند نفر حمله کرده‌اند. لحظاتی قبل در پاگرد آنها را دیدم. درب را ببند و از اتاق بیرون نیا.

درب را از پشت قفل کردم. لحظاتی بعد صدای شلیک گلوله‌ها به نحوی بود که فکر می‌کردم تروریستها اتاق به اتاق جلو می‌آیند و بچه‌ها را شهید می‌کنند. درب را از پشت بستم اما به نظرم کافی نبود؛ چون احساس می‌کردم می‌توانند با یک لگد درب را بازکنند. کمدی توی اتاق بود که کشیدم پشت در. حال، داخل اتاق داشتم دنبال جای امنی می‌گشتم که اگر در را شکستند و کمد را به نحوی کنار زدند آنجا کمین کنم. به دنبال وسیله ای هم می‌گشتم که اگر وارد شدند به سمتشان پرتاب کنم یا هرچیزی که بشود آنها را دور کرد. راستش را بخواهید تنها چیزی را که مناسب دیدم سوراخکن روی میز بود که گفتم غنیمت است.

بی خبر از بیرون بودم و همین دلهره را دو چندان می‌کرد. حالا در این گیر و دار همه به یادم افتاده بودند؛ از نزدیک‌ترین افراد خانواده تا قدیمی‌ترین رفقا. همشان نگران شده بودند و مدام حالم را می پرسیدند و من هم مجبور بودم جواب تلفن‌ها و پیامک‌ها را بدهم چون اگر جواب نمی‌دادم نگران می‌شدند.
(image)
لحظات سخت می‌گذشت. تک و تنها در یک اتاق و بی خبر از اوضاع بیرون. از پنجره هر از گاهی محوطه مجلس را نگاه میکردم و نیروهای ویژه سپاه را می‌دیدم که به صورت پنهانی به ساختمان نزدیک می‌شوند. نیروهای ویژه و آمبولانس و آتش نشانی هم دور مجلس را گرفته بودند. صدای شلیک گلوله هاهم که هراز گاهی نزدیک می‌شد و گاهی دور.

حدود ساعت ۱۲ بود و در حالیکه صدای شلیک گلوله ها کمتر شده بود صدای افرادی به گوش می‌رسید. گوشم را چسباندم به در تا ببینم صدای چه کسانی است و چه می‌گویند. هرچه تلاش کردم متوجه محتوای صحبتها نشدم تا اینکه صدا نزدیک‌تر شد.

– «بیایید بیرون بچه های سپاه هستیم؛ بیایید بیرون».
اعتماد کردن کار سختی بود. با خود گفتم نکند تروریستها هستند که مهماتشان تمام شده و می‌خواهند از بچه ها گروگان بگیرند. خواستم در را باز نکنم اما با خودم گفتم اگر واقعاً از بچه‌های سپاه باشند چه. اگر با آنها نروم و اینجا بمانم ممکن است وضعیت بدتر شود. در همین فکرها بودم که در را کوبیدند().

۵ ساعت بیم و امید در بهارستان
سیدامیرعباس هاشمی، مشاور و مسئول دفتر جواد کاظم نسب، نماینده اهواز یکی از ۸ نفر محبوس شده در اتاقی در طبقه چهارم ساختمان مجلس است، ساختمانی که روز چهارشنبه ساعت ۱۰ به رگبار مهاجمان داعشی بسته شد. روایت ۵ ساعت حبس با ۷ نفر در یک اتاق در کنار تروریست های داعش را از زبان او می‌خوانید:

دفتر ما و آقای تاجگردون در طبقه چهارم روبه‌روی یکدیگر است. خانم معتمدی که همراه ما در اتاق بودند مسئول دفتر آقای تاجگردون هستند. از همان اول تیر اندازی که همکار پاسدارمان را در طبقه اول شهید کردند و پیش‌تر از اینکه تروریست‌ها به طبقه چهارم برسند، کارکنان حفاظت و حراست سریع اطلاع دادند که وضعیت امنیتی است، به اتاق‌ها بروید و درها را قفل کنید. ما به اتاق‌ رفتیم و درها را قفل کردیم ولی فکر نمی‌کردیم که حادثه تروریستی باشد. فکر می‌کردیم که فردی با نماینده یا مسئولی خصومت شخصی داشته و برای انتقام گیری آمده است.

در دفتر ۸ نفر بودیم. دفتر ما به خاطر اینکه دو اتاق تو در تو دارد بهترین جا برای پناه گرفتن بود در حالی که سایر اتاق‌ها این طور نیست. ما درها را قفل کردیم و بعد از اینکه دیدیم حجم تیراندازی‌ها بسیار زیاد است همراه دیگران فایل‌ها، کمد، میز و هر چه که بود را پشت در ورودی و پشت در اتاق گذاشتیم.
(image)
نزدیک به۵ ساعت از ۱۰ تا ۳ در این اتاق حبس بودیم و صدای تیر اندازی را می‌شنیدیم. تروریست‌ها مرتب به در لگد می‌زدند و درها را به رگبار می‌بستند که درها را باز کنند. چون اتاق ما انتهای راهرو بود و به سازمان مدیریت و محلی که مردم و نیروهای سپاه کمین کرده بودند مشرف بود، بهترین جا برای پناه گرفتنشان بود و به همین خاطر مدام برای ورود به اتاق تلاش می‌کردند. آن لحظات قابل وصف نیست. ما حتی صدای پایشان را هم می‌شنیدیم. حرف نمی‌زدند، خیلی به ندرت چند کلمه‌ای بینشان رد و بدل می‌شد که فارسی یا عربی بودنش برای ما قابل تشخیص نبود.

ما نا امید بودیم و منتظر یک معجزه که از اتاق سالم بیرون بیاییم. خانم معتمدی که باردار هم بود خیلی بی‌تابی می‌کرد، هم برای خانواده و هم برای بچه‌ کوچکش که مدرسه بود. چندین بار خواست که از پنجره خود را به بیرون پرت کند که ما منصرفش کردیم. بیشتر نگرانی ما به خاطر او بود. چندین بار از هوش رفت و فشارش افتاد. به خاطر همین چندین بار از آقای تاجگردون خواستیم که به وسیله نردبان آتش‌نشانی او را به بیرون منتقل کنیم که نیروهای امنیتی جلسه‌ای تشکیل دادند و به ما اطلاع دادند که این کار به مصلحت نیست. واقعا حال بدی داشت و حالا هم به خاطر وضعیت روحیش در بیمارستان بستری است.

تقریبا نیروهای سپاه پای پنجره اتاق ما، پشت نرده‌ها بودند و نیروهای تک تیرانداز سپاه و نیروی انتظامی روبه‌روی پنجره ما و در ساختمان دبیرخانه مجلس کمین کرده بودند و ما می‌ترسیدیم که به جای تروریست‌ها به ما شلیک کنند. کتاب قطوری در قفسه کتاب‌ها به چشمم خورد. آن را برداشتم و روی آن نوشتم که ما ۸ نفریم که در اتاق گیر افتاده‌ایم و یک خانم باردار هم همراه ماست. شماره تلفنم را زیرش نوشتم و از بالا برایشان پرتاب کردم. همین کار باعث شد آنها مرتب با من در تماس باشند، آن هم فقط از طریق پیامک. وقتی که نیروهای سپاه و امنیت وارد ساختمان شدند اطلاع دادند که نگران نباشید. در این میان دکتر تاجگردون، دکتر وکیلی و آقای کاظم نسب نیز با ما در ارتباط بودند و به ما اطمینان می‌دادند که زنده از اتاق بیرون خواهیم رفت.

با هم با ایما و اشاره حرف می‌زدیم. کاری از دستمان بر نمی‌آمد جز دعا کردن. یکی نشسته نماز می‌خواند و دیگری زیر لب ذکر می‌گفت.
(image)
از ۸ نفری که در اتاق بودیم ۶ نفر سردفتران و کادر اداری و ۲ نفر هم ارباب رجوع میانمان بود. این ۲ نفر خیلی بی‌تابی می‌کردند. ما می‌دانستیم که مجلس یک محیط امنیتی است و برای ما قابل لمس بود که ممکن است با این حوادث روبه‌رو شویم. این ۲ نفر از ما می‌خواستند که با نماینده‌ها ارتباط برقرار کنیم و برای نجات و خروج از اتاق بیشتر به نیروهای امنیتی فشار بیاوریم.

هر چه نیروهای سپاه و امنیت به طبقات بالا نزدیک‌تر می‌شدند صدای تیراندازی بیشتر می‌شد. افکار مختلفی از ذهنمان می‌گذشت. احتمال می‌دادیم که تروریست‌ها در طبقه اول مواد منفجره کار گذاشته باشند و بخواهند که ساختمان را منفجر کنند. صدای انفجار را که شنیدیم ترس‌مان بیشتر شد. سقف کاذب اتاق ریخت، تاسیسات ترکید و اتاق پر از آب شد. کفش‌هایمان کاملا در آب بود. فکر کردیم که تروریست‌ها عمدا این کار را کرده‌اند تا با اتصال جریان برق به آب کف اتاق ما را بکشند، به همین خاطر روی میزها نشستیم تا زمانی که نیروهای سپاه پیام دادند که ما به طبقه سوم ساختمان رسیده‌ایم و بین طبقه سه و چهار درگیر هستیم. نگران نباشید. با ما درگیر هستند و کاری با شما ندارند. ما امیدوار شدیم. نزدیک ساعت ۳ بعد از ظهر بود که رمزی را که قبل‌تر اعلام کرده بودند تا با اعلام آن در را باز کنیم گفتند و ما در کمال ناباوری در اتاق را باز کردیم. اولین صحنه روبه‌روی ما جسد خونین یکی از این تروریست‌ها بود که جلوی در اتاق ما افتاده بود.

اتاقی که در کنار اتاق ما قرار دارد، دفتر آقای کاتب عضو هیات رئیسه است چند نفر از همکاران در آن اتاق بودند. همان ابتدا با مشت زدن به دیوار از آنها خبر گرفتیم و آنها هم با مشت پاسخمان را دادند. می‌دانم که مسئول دفتر نماینده دزفول، پسر نماینده بهبهان و مسئول دفتر آقای کاتب در اتاق کناری ما بودند.
در زمان حمله خبرهایی که در رسانه‌ها منتشر می‌شد حکایت از گروگان‌گیری برخی از کادر اداری مجلس داشت. آیا از آن با خبرید؟

ما از بیرون خبر نداشتیم ولی بعید می‌دانم که کسی را گروگان گرفته بودند. افرادی مثل شهید زارعی مسئول دفتر و شهید تقوی از اعضای دفتر نماینده مردم شاهین‌شهر، برخوار و میمه و شهید جعفرزاده مسئول آقای خادمی نماینده ایذه که در اتاق تنها بودند توسط تروریست‌ها به شهادت رسیدند. ما که تعدادمان زیاد بود فرصت و توان داشتیم که وسایل بیشتری را پشت در بگذاریم ولی آنهایی که تنها در اتاق بودند نتوانسته بودند جلوی در را ببندند.

منبع:

تروریست ها با فاصله ۲۰ متری از جلوی درب صحن رد شدند/ به هر کسی که می‌دیدند، شلیک می‌کردند

علی دایی دخترش را به چه کسی می دهد؟

علی دایی دخترش را به چه کسی می دهد؟

علی دایی دخترش را به چه کسی می دهد؟

 

به گزارش افق نیوز،علی دایی در آستانه سال نو، دو سه گفت‌وگوی نوروزی با برخی رسانه‌ها داشته است.دایی در گفت‌وگوی که در زیر می خوانید سوالات متفاوتی پاسخ داده است.سرمربی نفت تهران درباره اوقات فراغت خود، فضای مجازی، دخترش و برخی سوالات شخصی اینکونه پاسخ داده است:

 

* عیدی هم بوده که خاطره خوبی از آن نداشته باشید؟

– خواست خدا بود و آن تصادفی که شب عید کردم در کاشان. به نظرم خدا می خواست یک تلنگر به من بزند و به حال و هوای خودم برگرداند.

 

* علی دایی معمولاً در لحظه سال تحویل چه آرزویی می کند؟

– همیشه آرزو می کنم وضعیت اقتصادی مملکت خوب شود. متأسفانه در چند سال اخیر وضع اقتصادی کمی خراب شده و خیلی از خانواده ها شرمنده زن و بچه شان شدند. بزرگترین آرزویم این است که هیچ پدر یا مردی شرمنده زن و بچه اش نشود.

 

* بیشتر عیدی می دهید یا می گیرید؟

– من الان دیگر فقط از مادر عزیزم عیدی می گیرم و به بقیه باید عیدی بدهم.

 

* عید امسال هم احتمالاً درگیر فوتبال خواهید بود؟

– شاید یک مسافرت کوتاه بروم و برگردم.

 

* عید سال گذشته کجا بودید؟

– ایران نبودم و سفری کوتاه به آمریکا داشتم.

 

* سال ۹۵ برای شما در مجموع چطور گذشت؟

– نمی شود گفت سال خوب یا بدی بود، مثل همیشه بود. اینکه به کسی بدهکار نیستم و تن خودم، همسرم، دخترم و خانواده ام سالم است یک نعمت است و خدا را شکر می کنم.

 

* مهم ترین مسئله در سال ۹۵ از دید شما چه بود؟

– فکر کنم مهمترین مسئله کل دنیا انتخاب ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا بود که کلی سروصدا کرد و خیلی هجویات را به راه انداخت.

 

* نظر شخصی شما در خصوص ترامپ چیست؟

– من که اصلاً آدم سیاسی نیستم اما از یک آدم دیوانه بیشتر از این نمی شود توقع داشت! (خنده)

 

* اگر شما رئیس جمهور بودید سال ۹۶ اولین دستور یا اقدام شما چه بود؟

– من رئیس جمهور نیستم و اصلاً هم به این موضوع فکر نمی کنم ولی از تمام مسئولان مطمئناً انتظارم این است که به وضعیت اقتصادی مردم بیشتر از این برسند. به خصوص از آنها می خواهم به وضعیت وخیمی که در خوزستان و شهرهای مرزی داریم بیشتر از همه توجه کنند و این مشکلات مردم را حل کنند. البته من به خاطر توصیه پدرم سیاسی نیستم و هیچ وقت هم حرف سیاسی نمی زنم.

 

* از ورزش ایران اگر بخواهید یک عمو نوروز انتخاب کنید، کیست؟

– عمو نوروز انتخاب نمی کنم چون بهشون برمی خورد (خنده).

 

* حاجی فیروز چطور؟

– این را هم نمی توانم چون ناراحت می شوند. البته خیلی ها هستند ولی نمی شود به زبان آورد (خنده).

 

* اگر بخواهید در کل دنیا با یک نفر سلفی بگیرید، آن شخص چه کسی خواهد بود؟

– تو کل دنیا تنها با دخترم دوست دارم سلفی بگیرم.

 

* کدام سین هفت سین را ترجیح می دهید؟

– سکه!

 

* چرا؟

– چون برکت می آورد و دوست دارم سفره هفت سین همه از ابتدای سال پربرکت باشد.

 

* بیزینس علی دایی پررونق تر است یا همسرتان؟

– متأسفانه سال ۹۵ که از نظر اقتصادی سال خوبی برای هیچ کس نبود و فکر می کنم بعضی جاها آدم اصلاً کار نمی کرد به صرفه تر بود اما خدا را شکر می کنم بابت اینکه چند نفر از کنار ما نان می برند و این بزرگ ترین نعمت است.

 

* علی دایی معمولاً لحظه سال تحویل خانه مادر است یا منزل مادر خانم؟

– مادر متأسفانه اردبیل است. معمولاً سعی می کنم اگر ایران باشم مادر را به تهران بیاورم ولی چند سالی است که لحظه سال تحویل ایران نبوده ام. دوست دارم همه دور هم کنار یک سفره باشیم و از بودن کنار هم لذت ببریم.

 

* عیدی به نورا چه می دهید؟

– خودش یک عیدی دارد که همیشه برای آینده اش کنار گذاشته می شود. حسابی برای نورا باز کرده ام که همیشه و در طول سال پول های او به حسابش می رود و فقط مختص عید نوروز نیست.

 

* علی دایی وقت کمک به همسرش در کار خانه را دارد؟

– اصلاً نمی توانم کار خانه را انجام دهم، چون وقتش را ندارم. اگر وقت داشته باشم و زرنگ باشم اتاق خودم را جمع و جور می کنم.

 

* پارسال گفته بودید کمد شما مثل کمد آقای ووپی شده، الان وضعیت کمد شما بهتر است؟

– هنوز هم همان طوری است. البته تمیز می کنیم ولی نهایتاً کمدم سه یا چهار روز سروسامان خواهد داشت و بعد از آن دوباره به هم می خورد (خنده).

 

* غذای مورد علاقه شما چیست؟

– من زیاد غذایی نیستم و هر چه باشد را می خورم. در غذا اصلاً غر نمی زنم و از بچگی همین طور بودم.

 

* پس خدا به مادر و همسرتان لطف ویژه ای داشته؟

– خنده. بله همین طور است. خدا را شکر دستپخت هر دو نفر عالی است.

 

* خودتان کدام غذا را عالی درست می کنید؟

– من مجردی زیاد زندگی کردم و اکثر غذاها را درست می کنم.

 

* خودتان کدام غذایی را که پخت کرده اید بیشتر پسندیده اید؟

– فرقی نمی کند و دستپخت من هم خوب است و هر ۱۰ سال یک بار اگر چیزی بپزم قطعاً خوب و خوشمزه درمی آید (خنده).

 

* وقت بچه داری هم دارید؟

– هر طور شده همیشه از این مسئله دریغ نمی کنم و قطعاً در طول روز سعی می کنم وقتی را به بودن کنار نورا اختصاص دهم. اکثراً سعی می کنم خودم نورا را به مدرسه ببرم و بروم دنبالش. در کل تمام وقت آزاد من متعلق به خانواده است.

 

* در طول روز چقدر فضای مجازی وقت شما را می گیرد؟

– شاید فضای مجازی در طول روز تنها ۱۰ دقیقه از وقت من را بگیرد. آن هم به این صورت که ویدئو بازی های مهم را به صورت خلاصه در اینترنت ببینم.

 

* صفحه ای منتسب به شما در اینستاگرام فعالیت می کند، خودتان بر آن نظارت دارید؟

– من یک صفحه شخصی و خصوصی برای خودم در اینستاگرام دارم. صفحه ای هم که می گویید و مردم عزیز همیشه در آن به بنده لطف ویژه ای داشته اند را خودم بر آن نظارت دارم.

 

* چرا فضای مجازی در کشور ما به توهین ها و الفاظ رکیک آلوده شده است؟

– متأسفانه فرهنگ استفاده از فضای مجازی در کشور ما پایین است. به جای اینکه از فضای مجازی لذت ببریم فقط ناسزا می گوییم و توهین می کنیم. در جهان از دنیای مجازی به شکل دیگری استفاده می شود و از آن بهره برداری مثبت می کنند. امیدوارم ما هم یاد بگیریم از فضای مجازی بهتر استفاده کنیم.

 

* با کدام ورزشکاران رفت وآمد خانوادگی دارید؟

– متأسفانه رفت وآمد خانوادگی با ورزشی ها خیلی کم دارم و تنها با افشین پیروانی گاهی اوقات خانوادگی دیدار داریم.

 

* با توجه به سختی هایی که یک فوتبالیست دارد و کمتر می تواند به خانواده برسد، اجازه می دهید نورا با فوتبالیست ازدواج کند؟

– من نورا را به یک انسان شریف می دهم و شغل او مهم نیست و فرقی نمی کند.

 

* بهترین هنرپیشه ایران از نظر شما کیست؟

– برای همه آنها احترام خاصی قائل هستم و بازی همه آنها را دوست دارم.

 

* آخرین فیلمی که دیدید و لذت بردید؟

– فیلم زیبای فروشنده که خوشم آمد. این فیلم جزو افتخارات هنر ماست.

 

* آخرین کتابی که مطالعه کردید چه بود؟

– اگر وقت کنم اطلاعات فوتبالی ام را بالا می برم و فیلم های آموزشی مربوط به فوتبال را می بینم.

 

* چندی پیش گفته بودید آرزو دارید در اروپا مربیگری کنید. چقدر به این هدف خود نزدیک شده اید؟

– هنوز نزدیک نشده ام. اول باید ان شاءا… مدرک مربیگری حرفه ای خود را بگیرم. بعد از آن مطمئناً خیلی دوست دارم و اگر صلاحیت داشته باشم و خدا بخواهد، خدا خودش کاری می کند تا در اروپا مربیگری کنم.

کاپ

علی دایی دخترش را به چه کسی می دهد؟

(image)

 

به گزارش افق نیوز،علی دایی در آستانه سال نو، دو سه گفت‌وگوی نوروزی با برخی رسانه‌ها داشته است.دایی در گفت‌وگوی که در زیر می خوانید سوالات متفاوتی پاسخ داده است.سرمربی نفت تهران درباره اوقات فراغت خود، فضای مجازی، دخترش و برخی سوالات شخصی اینکونه پاسخ داده است:

 

* عیدی هم بوده که خاطره خوبی از آن نداشته باشید؟

– خواست خدا بود و آن تصادفی که شب عید کردم در کاشان. به نظرم خدا می خواست یک تلنگر به من بزند و به حال و هوای خودم برگرداند.

 

* علی دایی معمولاً در لحظه سال تحویل چه آرزویی می کند؟

– همیشه آرزو می کنم وضعیت اقتصادی مملکت خوب شود. متأسفانه در چند سال اخیر وضع اقتصادی کمی خراب شده و خیلی از خانواده ها شرمنده زن و بچه شان شدند. بزرگترین آرزویم این است که هیچ پدر یا مردی شرمنده زن و بچه اش نشود.

 

* بیشتر عیدی می دهید یا می گیرید؟

– من الان دیگر فقط از مادر عزیزم عیدی می گیرم و به بقیه باید عیدی بدهم.

 

* عید امسال هم احتمالاً درگیر فوتبال خواهید بود؟

– شاید یک مسافرت کوتاه بروم و برگردم.

 

* عید سال گذشته کجا بودید؟

– ایران نبودم و سفری کوتاه به آمریکا داشتم.

 

* سال ۹۵ برای شما در مجموع چطور گذشت؟

– نمی شود گفت سال خوب یا بدی بود، مثل همیشه بود. اینکه به کسی بدهکار نیستم و تن خودم، همسرم، دخترم و خانواده ام سالم است یک نعمت است و خدا را شکر می کنم.

 

* مهم ترین مسئله در سال ۹۵ از دید شما چه بود؟

– فکر کنم مهمترین مسئله کل دنیا انتخاب ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا بود که کلی سروصدا کرد و خیلی هجویات را به راه انداخت.

 

* نظر شخصی شما در خصوص ترامپ چیست؟

– من که اصلاً آدم سیاسی نیستم اما از یک آدم دیوانه بیشتر از این نمی شود توقع داشت! (خنده)

 

* اگر شما رئیس جمهور بودید سال ۹۶ اولین دستور یا اقدام شما چه بود؟

– من رئیس جمهور نیستم و اصلاً هم به این موضوع فکر نمی کنم ولی از تمام مسئولان مطمئناً انتظارم این است که به وضعیت اقتصادی مردم بیشتر از این برسند. به خصوص از آنها می خواهم به وضعیت وخیمی که در خوزستان و شهرهای مرزی داریم بیشتر از همه توجه کنند و این مشکلات مردم را حل کنند. البته من به خاطر توصیه پدرم سیاسی نیستم و هیچ وقت هم حرف سیاسی نمی زنم.

 

* از ورزش ایران اگر بخواهید یک عمو نوروز انتخاب کنید، کیست؟

– عمو نوروز انتخاب نمی کنم چون بهشون برمی خورد (خنده).

 

* حاجی فیروز چطور؟

– این را هم نمی توانم چون ناراحت می شوند. البته خیلی ها هستند ولی نمی شود به زبان آورد (خنده).

 

* اگر بخواهید در کل دنیا با یک نفر سلفی بگیرید، آن شخص چه کسی خواهد بود؟

– تو کل دنیا تنها با دخترم دوست دارم سلفی بگیرم.

 

* کدام سین هفت سین را ترجیح می دهید؟

– سکه!

 

* چرا؟

– چون برکت می آورد و دوست دارم سفره هفت سین همه از ابتدای سال پربرکت باشد.

 

* بیزینس علی دایی پررونق تر است یا همسرتان؟

– متأسفانه سال ۹۵ که از نظر اقتصادی سال خوبی برای هیچ کس نبود و فکر می کنم بعضی جاها آدم اصلاً کار نمی کرد به صرفه تر بود اما خدا را شکر می کنم بابت اینکه چند نفر از کنار ما نان می برند و این بزرگ ترین نعمت است.

 

* علی دایی معمولاً لحظه سال تحویل خانه مادر است یا منزل مادر خانم؟

– مادر متأسفانه اردبیل است. معمولاً سعی می کنم اگر ایران باشم مادر را به تهران بیاورم ولی چند سالی است که لحظه سال تحویل ایران نبوده ام. دوست دارم همه دور هم کنار یک سفره باشیم و از بودن کنار هم لذت ببریم.

 

* عیدی به نورا چه می دهید؟

– خودش یک عیدی دارد که همیشه برای آینده اش کنار گذاشته می شود. حسابی برای نورا باز کرده ام که همیشه و در طول سال پول های او به حسابش می رود و فقط مختص عید نوروز نیست.

 

* علی دایی وقت کمک به همسرش در کار خانه را دارد؟

– اصلاً نمی توانم کار خانه را انجام دهم، چون وقتش را ندارم. اگر وقت داشته باشم و زرنگ باشم اتاق خودم را جمع و جور می کنم.

 

* پارسال گفته بودید کمد شما مثل کمد آقای ووپی شده، الان وضعیت کمد شما بهتر است؟

– هنوز هم همان طوری است. البته تمیز می کنیم ولی نهایتاً کمدم سه یا چهار روز سروسامان خواهد داشت و بعد از آن دوباره به هم می خورد (خنده).

 

* غذای مورد علاقه شما چیست؟

– من زیاد غذایی نیستم و هر چه باشد را می خورم. در غذا اصلاً غر نمی زنم و از بچگی همین طور بودم.

 

* پس خدا به مادر و همسرتان لطف ویژه ای داشته؟

– خنده. بله همین طور است. خدا را شکر دستپخت هر دو نفر عالی است.

 

* خودتان کدام غذا را عالی درست می کنید؟

– من مجردی زیاد زندگی کردم و اکثر غذاها را درست می کنم.

 

* خودتان کدام غذایی را که پخت کرده اید بیشتر پسندیده اید؟

– فرقی نمی کند و دستپخت من هم خوب است و هر ۱۰ سال یک بار اگر چیزی بپزم قطعاً خوب و خوشمزه درمی آید (خنده).

 

* وقت بچه داری هم دارید؟

– هر طور شده همیشه از این مسئله دریغ نمی کنم و قطعاً در طول روز سعی می کنم وقتی را به بودن کنار نورا اختصاص دهم. اکثراً سعی می کنم خودم نورا را به مدرسه ببرم و بروم دنبالش. در کل تمام وقت آزاد من متعلق به خانواده است.

 

* در طول روز چقدر فضای مجازی وقت شما را می گیرد؟

– شاید فضای مجازی در طول روز تنها ۱۰ دقیقه از وقت من را بگیرد. آن هم به این صورت که ویدئو بازی های مهم را به صورت خلاصه در اینترنت ببینم.

 

* صفحه ای منتسب به شما در اینستاگرام فعالیت می کند، خودتان بر آن نظارت دارید؟

– من یک صفحه شخصی و خصوصی برای خودم در اینستاگرام دارم. صفحه ای هم که می گویید و مردم عزیز همیشه در آن به بنده لطف ویژه ای داشته اند را خودم بر آن نظارت دارم.

 

* چرا فضای مجازی در کشور ما به توهین ها و الفاظ رکیک آلوده شده است؟

– متأسفانه فرهنگ استفاده از فضای مجازی در کشور ما پایین است. به جای اینکه از فضای مجازی لذت ببریم فقط ناسزا می گوییم و توهین می کنیم. در جهان از دنیای مجازی به شکل دیگری استفاده می شود و از آن بهره برداری مثبت می کنند. امیدوارم ما هم یاد بگیریم از فضای مجازی بهتر استفاده کنیم.

 

* با کدام ورزشکاران رفت وآمد خانوادگی دارید؟

– متأسفانه رفت وآمد خانوادگی با ورزشی ها خیلی کم دارم و تنها با افشین پیروانی گاهی اوقات خانوادگی دیدار داریم.

 

* با توجه به سختی هایی که یک فوتبالیست دارد و کمتر می تواند به خانواده برسد، اجازه می دهید نورا با فوتبالیست ازدواج کند؟

– من نورا را به یک انسان شریف می دهم و شغل او مهم نیست و فرقی نمی کند.

 

* بهترین هنرپیشه ایران از نظر شما کیست؟

– برای همه آنها احترام خاصی قائل هستم و بازی همه آنها را دوست دارم.

 

* آخرین فیلمی که دیدید و لذت بردید؟

– فیلم زیبای فروشنده که خوشم آمد. این فیلم جزو افتخارات هنر ماست.

 

* آخرین کتابی که مطالعه کردید چه بود؟

– اگر وقت کنم اطلاعات فوتبالی ام را بالا می برم و فیلم های آموزشی مربوط به فوتبال را می بینم.

 

* چندی پیش گفته بودید آرزو دارید در اروپا مربیگری کنید. چقدر به این هدف خود نزدیک شده اید؟

– هنوز نزدیک نشده ام. اول باید ان شاءا… مدرک مربیگری حرفه ای خود را بگیرم. بعد از آن مطمئناً خیلی دوست دارم و اگر صلاحیت داشته باشم و خدا بخواهد، خدا خودش کاری می کند تا در اروپا مربیگری کنم.

کاپ