امام (ره) در مراسم ختم شهید مطهری

امام (ره) در مراسم ختم شهید مطهری

امام (ره) در مراسم ختم شهید مطهری

امام (ره) در مراسم ختم شهید مطهری

آپدیت نود 32 نسخه 5

موزیک سرا

شیوه یک شهید برای هدایت کودکان و جوانان

شیوه یک شهید برای هدایت کودکان و جوانان

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، در آستانه سالروز شهادت آیت‌الله شاه‌آبادی به فرازی با عنوان شهید شاه‌آبادی و کودکان و جوانان پرداخته‌ایم:

شهید شاه‌آبادی رفتار خیلی خوبی با بچه‌ها داشتند و از نظر فکری و عقیدتی خیلی با جوان‌ها کار می‌کردند و به آنها تعلیم می‌دادند و سفارش می‌کردند که در خط ولایت و رهبری باشند و در این مسیر جوان‌های آگاهی را هم تربیت نمودند، مثلاً در مسجد رستم‌آباد شاگردان زیادی داشتند که به آنها معارف دینی را تعلیم می‌دادند و علاوه بر آن یک گروه بسیجی هم تشکیل داده بودند که فعالیتهای فرهنگی و دینی جوانان را در این گروه رهبری می‌کردند. ایشان خیلی پرکار بودند و بسیار برای این گروه‌ها زحمت می‌کشیدند، شاگردان زیادی را تربیت کردند که بسیاری از آنها نیز راه ایشان را ادامه دادند و بعضی از آنها نیز در جبهه شهید شدند.

• ایجاد انگیزه و علاقه:

شهید آیت‌الله شاه‌آبادی در اوایل ورود به روستای فشم، وقتی سراغ مسجد محّل را از اهالی می‌گیرند با مکانی متروکه روبه‌رو می‌شوند که با تلاش بسیار، پس از 2 روز، موفق به گشودن درب آن می‌شوند، مکانی که کف آن به‌قدری پستی و بلندی داشته که به‌عنوان مصلّی قابلیت استفاده نداشته اما ایشان به‌همراه فرزند (تنها مأمومشان) تا یک ماه به‌تنهایی به مسجد می‌رفتند، در حالی که هیچ کس برای اقتدا به ایشان، به مسجد نیامده و ایشان در بازگشت به منزل، به‌خاطر احتیاط به‌سبب ناهمواری سطح مسجد، نماز را اعاده می‌کردند اما رفتن به مسجد را تعطیل نمی‌کردند تا اینکه یک شب به‌سراغ جوان پهلوان و کشتی‌گیر محله می‌روند و با برقراری ارتباط با او و جوانان دیگر باب دوستی را می‌گشایند. سپس از همسر خود درخواست می‌کنند غذایی تهیه کرده و بدین ترتیب همراه با جوانان محله چندین شب متوالی به کوهنوردی می‌روند و آرام آرام پای آنان را به مسجد باز می‌کنند تا اینکه پس از مدتی آمدن به مسجد و نماز خواندن یا تنها نماز خواندن، به شهید شاه‌آبادی علاقه‌مند شده به ایشان اقتدا می‌کنند.

• توجه به تربیت کودکان:

ایشان‌ سعی‌ داشتند که‌ بچه‌های‌ خود را دلیر و شجاع‌ بار آورند و از نظرجسمی‌ و روحی‌ به‌ آنان‌، آمادگی‌ لازم‌ را بدهند، و بدین‌ لحاظ‌ از همان‌ ابتدای‌کودکی‌، آنان‌ را به‌ سختی‌ها آشنایی‌ می‌دادند. در تحقق‌ همین‌ هدف‌ بود که‌ از استفاده‌ کردن‌ از آب‌ گرم‌ برای‌ وضو گرفتن‌ و کارهایی‌ از این‌ قبیل‌، به‌جز در موارد ضرورت‌، منع‌ می‌کردند و معتقد بودند که‌ این‌گونه‌ استفاده‌ کردن‌ از امکانات رفاهی‌، انسان‌ را تنبل‌ و غیرمقاوم‌ در برابر مشکلات‌، بار می‌آورد. در امر اسراف و زیاده‌‌روی‌، شدید سختگیری‌ می‌کردند و اگر حتی‌ یک‌ چراغ‌ بی‌‌جهت‌ روشن می‌ماند، اعتراض‌ می‌کردند. بسیار بر این‌ مسئله‌ اصرار می‌ورزیدند که‌ حتماً به‌هنگام‌ وضو گرفتن‌، و در فاصله‌های‌ زمانی‌ لازم‌ که‌ برای‌ شستن‌ یا مسح‌ هر یک از اعضای وضو پیش‌ می‌آید، شیر آب‌ باز نماند. هیچ‌گاه‌ در منزل‌، غذایی‌ به‌ دور ریخته‌ نمی‌شد و خودشان‌ در سر سفره‌ غذا، تنها به‌ خوردن‌ غذاهای‌ مانده‌ قبل اکتفا می‌کردند. گاه‌ می‌شد که‌ بچه‌ها در منزل‌، غذاهای‌ مانده‌ قبلی‌ را مخفی می‌کردند که‌ ایشان‌ آن‌ را نبینند و از غذای‌ تازه‌ استفاده‌ کنند.

• کمک به آموزش فرزندان:

شهید آیت‌‌الله شاه‌آبادی‌، علاوه‌ بر فعالیتهای‌ مبارزاتی‌ و خدمات‌ خارج‌ از منزل‌، توجه‌ خاصی‌ نیز به‌ مسائل‌ تربیتی‌ خانواده‌ داشتند. از تربیت‌ بچه‌ها و آشناساختن‌ آنان‌ به‌ مبارزه‌ گرفته‌، تا کمک‌ در کلیه‌ امور خانه‌ و دادن‌ درس‌ به‌ بچه‌ها، تسلط‌ فوق‌ العاده‌ ایشان‌ بر کلیه‌ دروس‌ جدید، باعث‌ می‌شد که‌ فرزندانشان‌ را در هر مقطع‌ تحصیلی‌ که‌ باشند از نظر درسی‌ کمک‌ نمایند. ایشان‌ مخصوصاً در ریاضیات‌ تبحّر وافر داشته‌ و مسائل‌ پیچیده‌ حساب‌ استدلالی‌ و هندسه‌ فضایی‌ و مثلثات‌ و رقومی‌، و نیز مسائل‌ مشکل‌ لگاریتم‌ را به‌‌راحتی‌ به‌ فرزندان‌ و دیگر بستگان‌ یا دوستان‌ و آشنایانش‌ می‌آموختند. این‌ تسلط‌ ایشان‌، باعث‌ گردیده بود که‌ فرزندانشان‌ بیشتر بتوانند با ایشان‌ احساس‌ نزدیکی‌ کنند و ایشان‌ را در هرمشکلی‌ که‌ برایشان‌ پیش‌ می‌آمد، یار و یاور خود بدانند، و این‌ امر در استحکام‌بخشیدن‌ کانون‌ گرم‌ خانوادگی‌، اثر بسزایی‌ داشت‌.

شهید شاه‌آبادی‌ در مواقعی‌ که‌ در منزل‌ بودند، از انجام‌ کارهای‌ خانه‌ نیز دریغ نمی‌ورزیدند و علاوه‌ بر رفع‌ نیازهای‌ فنی‌ خانواده‌ و منزل‌، حتی‌ در شستن‌ لباس و ظروف‌ نیز همکاری‌ می‌کردند و در همان‌ وقت‌ کمی‌ که‌ به‌ منزل‌ می‌آمدند، آن‌قدر تند و سریع‌ کار می‌کردند که‌ همه‌ افراد منزل‌، به‌ حرکت‌ و تلاش‌ تشویق‌ و ترغیب‌ می‌شدند.

شیوه یک شهید برای هدایت کودکان و جوانان

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، در آستانه سالروز شهادت آیت‌الله شاه‌آبادی به فرازی با عنوان شهید شاه‌آبادی و کودکان و جوانان پرداخته‌ایم:

شهید شاه‌آبادی رفتار خیلی خوبی با بچه‌ها داشتند و از نظر فکری و عقیدتی خیلی با جوان‌ها کار می‌کردند و به آنها تعلیم می‌دادند و سفارش می‌کردند که در خط ولایت و رهبری باشند و در این مسیر جوان‌های آگاهی را هم تربیت نمودند، مثلاً در مسجد رستم‌آباد شاگردان زیادی داشتند که به آنها معارف دینی را تعلیم می‌دادند و علاوه بر آن یک گروه بسیجی هم تشکیل داده بودند که فعالیتهای فرهنگی و دینی جوانان را در این گروه رهبری می‌کردند. ایشان خیلی پرکار بودند و بسیار برای این گروه‌ها زحمت می‌کشیدند، شاگردان زیادی را تربیت کردند که بسیاری از آنها نیز راه ایشان را ادامه دادند و بعضی از آنها نیز در جبهه شهید شدند.

• ایجاد انگیزه و علاقه:

شهید آیت‌الله شاه‌آبادی در اوایل ورود به روستای فشم، وقتی سراغ مسجد محّل را از اهالی می‌گیرند با مکانی متروکه روبه‌رو می‌شوند که با تلاش بسیار، پس از 2 روز، موفق به گشودن درب آن می‌شوند، مکانی که کف آن به‌قدری پستی و بلندی داشته که به‌عنوان مصلّی قابلیت استفاده نداشته اما ایشان به‌همراه فرزند (تنها مأمومشان) تا یک ماه به‌تنهایی به مسجد می‌رفتند، در حالی که هیچ کس برای اقتدا به ایشان، به مسجد نیامده و ایشان در بازگشت به منزل، به‌خاطر احتیاط به‌سبب ناهمواری سطح مسجد، نماز را اعاده می‌کردند اما رفتن به مسجد را تعطیل نمی‌کردند تا اینکه یک شب به‌سراغ جوان پهلوان و کشتی‌گیر محله می‌روند و با برقراری ارتباط با او و جوانان دیگر باب دوستی را می‌گشایند. سپس از همسر خود درخواست می‌کنند غذایی تهیه کرده و بدین ترتیب همراه با جوانان محله چندین شب متوالی به کوهنوردی می‌روند و آرام آرام پای آنان را به مسجد باز می‌کنند تا اینکه پس از مدتی آمدن به مسجد و نماز خواندن یا تنها نماز خواندن، به شهید شاه‌آبادی علاقه‌مند شده به ایشان اقتدا می‌کنند.

• توجه به تربیت کودکان:

ایشان‌ سعی‌ داشتند که‌ بچه‌های‌ خود را دلیر و شجاع‌ بار آورند و از نظرجسمی‌ و روحی‌ به‌ آنان‌، آمادگی‌ لازم‌ را بدهند، و بدین‌ لحاظ‌ از همان‌ ابتدای‌کودکی‌، آنان‌ را به‌ سختی‌ها آشنایی‌ می‌دادند. در تحقق‌ همین‌ هدف‌ بود که‌ از استفاده‌ کردن‌ از آب‌ گرم‌ برای‌ وضو گرفتن‌ و کارهایی‌ از این‌ قبیل‌، به‌جز در موارد ضرورت‌، منع‌ می‌کردند و معتقد بودند که‌ این‌گونه‌ استفاده‌ کردن‌ از امکانات رفاهی‌، انسان‌ را تنبل‌ و غیرمقاوم‌ در برابر مشکلات‌، بار می‌آورد. در امر اسراف و زیاده‌‌روی‌، شدید سختگیری‌ می‌کردند و اگر حتی‌ یک‌ چراغ‌ بی‌‌جهت‌ روشن می‌ماند، اعتراض‌ می‌کردند. بسیار بر این‌ مسئله‌ اصرار می‌ورزیدند که‌ حتماً به‌هنگام‌ وضو گرفتن‌، و در فاصله‌های‌ زمانی‌ لازم‌ که‌ برای‌ شستن‌ یا مسح‌ هر یک از اعضای وضو پیش‌ می‌آید، شیر آب‌ باز نماند. هیچ‌گاه‌ در منزل‌، غذایی‌ به‌ دور ریخته‌ نمی‌شد و خودشان‌ در سر سفره‌ غذا، تنها به‌ خوردن‌ غذاهای‌ مانده‌ قبل اکتفا می‌کردند. گاه‌ می‌شد که‌ بچه‌ها در منزل‌، غذاهای‌ مانده‌ قبلی‌ را مخفی می‌کردند که‌ ایشان‌ آن‌ را نبینند و از غذای‌ تازه‌ استفاده‌ کنند.

• کمک به آموزش فرزندان:

شهید آیت‌‌الله شاه‌آبادی‌، علاوه‌ بر فعالیتهای‌ مبارزاتی‌ و خدمات‌ خارج‌ از منزل‌، توجه‌ خاصی‌ نیز به‌ مسائل‌ تربیتی‌ خانواده‌ داشتند. از تربیت‌ بچه‌ها و آشناساختن‌ آنان‌ به‌ مبارزه‌ گرفته‌، تا کمک‌ در کلیه‌ امور خانه‌ و دادن‌ درس‌ به‌ بچه‌ها، تسلط‌ فوق‌ العاده‌ ایشان‌ بر کلیه‌ دروس‌ جدید، باعث‌ می‌شد که‌ فرزندانشان‌ را در هر مقطع‌ تحصیلی‌ که‌ باشند از نظر درسی‌ کمک‌ نمایند. ایشان‌ مخصوصاً در ریاضیات‌ تبحّر وافر داشته‌ و مسائل‌ پیچیده‌ حساب‌ استدلالی‌ و هندسه‌ فضایی‌ و مثلثات‌ و رقومی‌، و نیز مسائل‌ مشکل‌ لگاریتم‌ را به‌‌راحتی‌ به‌ فرزندان‌ و دیگر بستگان‌ یا دوستان‌ و آشنایانش‌ می‌آموختند. این‌ تسلط‌ ایشان‌، باعث‌ گردیده بود که‌ فرزندانشان‌ بیشتر بتوانند با ایشان‌ احساس‌ نزدیکی‌ کنند و ایشان‌ را در هرمشکلی‌ که‌ برایشان‌ پیش‌ می‌آمد، یار و یاور خود بدانند، و این‌ امر در استحکام‌بخشیدن‌ کانون‌ گرم‌ خانوادگی‌، اثر بسزایی‌ داشت‌.

شهید شاه‌آبادی‌ در مواقعی‌ که‌ در منزل‌ بودند، از انجام‌ کارهای‌ خانه‌ نیز دریغ نمی‌ورزیدند و علاوه‌ بر رفع‌ نیازهای‌ فنی‌ خانواده‌ و منزل‌، حتی‌ در شستن‌ لباس و ظروف‌ نیز همکاری‌ می‌کردند و در همان‌ وقت‌ کمی‌ که‌ به‌ منزل‌ می‌آمدند، آن‌قدر تند و سریع‌ کار می‌کردند که‌ همه‌ افراد منزل‌، به‌ حرکت‌ و تلاش‌ تشویق‌ و ترغیب‌ می‌شدند.

شیوه یک شهید برای هدایت کودکان و جوانان

لایسنس نود 32 ورژن 7

car

آخرین ذکر شهید آوینی قبل از شهادت

آخرین ذکر شهید آوینی قبل از شهادت

به گزارش جهان به نقل از دفاع پرس، 20 فروردین 72 فکه دوباره رنگ خون گرفت. قرمزی خون شهیدان آوینی و یزدان پرست بر خاک‌های فکه نقش بست تا بگویند سرخی خون شهید ادامه دارد و حرکت در خط “روح الله” پایانی ندارد. سردار “سعید قاسمی” که از امام خمینی(ره) با عنوان “آقا روح الله” یاد می‌کند از معدود افرادی است که نظاره‌گر شهادت سیدمرتضی و یزدان پرست بوده است. در ادامه صحبت‌های سعید قاسمی در این رابطه را می‌خوانید:
 
سال 66 که فاجعه آل سعود و آمریکا در خصوص حجاج بیت الله الحرام اتفاق افتاد سید مرتضی در معرکه بود و روایت کرده است: “توی آن تیر و تیرکشی من در وسط صحنه بودم آمدند سر وقتم و گفتند اگر آماده‌ای یک یا الله بگو تا برویم! من گفتم اینجا جای شهادت نیست. یکی دو مرتبه این حال و هوا دست داد و رد کردم. شروع به جابه‌جایی جنازه‌های حجاج کردیم. به یکباره به خودم آمدم و گفتم صحنه شهادت در بهترین جای کره خاکی، کنار خانه خدا به دست اشقی الاشقیا و یک فرصت طلایی را از دست دادم؟!”
 

وصف این روایت سیدمرتضی اینگونه است که راستی برای مرگ آماده‌ای؟ همین الان که ملک الموت سر رسد و تو را به عالم باقی فراخواند برای مرگ آماده‌ای؟ دیدم که نه، زندگی مرا در خود بسته و چنبره در خاک زده و این را می‌دانستم شهدا بیش از آنکه مرگشان فرا رسد آنان را فرا می‌خوانند و لبیک می‌گویند.
 
این آدم(آوینی) از آنجا حسرت شهادت را به دنبال کشید تا جایی که پایش روی مین والمر رفت و آن مین با همه شقاوتش زیر پای سیدمرتضی منفجر شد و صد و خورده‌ای ساچمه از هزار و چهارصد ساچمه‌ی در مین به ایشان اصابت کرد و شریان‌های خون پای سید قطع شد.
 
** برای چه بترسم ما برای همین چیزها آمدیم
 
سیدمرتضی در صحنه شهادت و در آن وضعیت غافلگیر نشد و آرام آرام بود. وقتی اصغر بختیاری بالای سرش رفت، گفت: مرتضی نترسی‌ها. سید پاسخ داد: برای چه بترسم ما برای همین چیزها آمدیم. این گفته‌ها را از سر استیصال و ترس و مثل وقت‌هایی که می‌خواهی نقش بازی کنی نگفت.
 
با بند کفش و کمربند پایش را بستیم، قاسم دهقان که بعدها شهید شد با اورکت برانکارد درست کرد. سعید یزدانپرست هم خیلی خوشکل و زیبا بود. یکی از ترکش‌ها به کنج چشمش نشسته بود. نتوانستم ببینم، بی اختیار دست کردم ترکش را بیرون بکشم اما دیدم اذیت می‌شود و بچه‌ها گفتند بگذار باشد. او هم آرامش سید را داشت.
 
این عکسی که از لحظه شهادت سیدمرتضی دیده‌اید در لبنان بر دیوار خانه‌ام نصب بود. بعضی از لبنانی‌ها که می آمدند می گفتند این کیست؟ از سید مرتضی برایشان می‌گفتم. و وقتی متوجه می‌شدند که عکس مربوط به لحظه شهادت است می‌گفتند این آقا لحظه شهادت هم فکر می‌کند!
 
** خاک جمجمه
 
سیدمرتضی را روی برانکارد خودساخته گذاشتیم. سید گفت: من را کجا می‌برید؟ گفتیم: بالاخره باید برویم. گفت بگذارید همینجا باشم. حساب کردیم دارد پرت و پلا می‌گوید اینجا وسط بیابان کجا باشد. روز قبل که پنجشنبه بود دنبال شهید بازی در کانال کمیل و گودال حنظله بودیم. شب روایت فتح نمایش داده می‌شد. می‌گفت گاز بدهید برسم روایت را ببینم. می‌گفتیم مگر خودت آن را نساختی؟ می‌گفت: دیدنش لذت دیگری دارد. گازش را گرفتیم اما نرسیدیم. رفتیم در چادری که بچه‌های تفحص بودند. قاسم دهقان در یک گونی را باز کرد. سید گفت: این چیه؟ قاسم گفت: آقا سید این‌ها همان بچه‌های مردم هستند! به خاطر همین بود که همراه بچه‌های تفحص شد.
 
قاسم در یکی از گونی‌ها را باز کرد و جمجمه‌ای را بیرون آورد. جمجمه را از دست قاسم گرفتم. خاک‌های روی سر جمجمه را کنار زدم و گفتم: سیدمرتضی مادرش چقدر پسرش را دوست داشته و چقدر لب‌های قشنگی داشته است. دیدم سید اذیت شد. جمجمه را دوباره در گونی گذاشتم. از سنگر که آمدیم بیرون سید گفت قاسم کمی از خاک جمجمه را به من بده. قاسم خواست در گونی را باز کند، سید گفت: ولش کن بزار برای فردا. و فردایی که خودش آسمانی شد.
 
وسط میدان مین گیر افتاده بودیم. برای رسیدن به ماشین باید از میدان مین عبور می‌کردیم. هر لحظه امکان رخ دادن اتفاقی بود. پای سید از موی رگ قطع شده بود. پایش کشیده شد و به زیر پای خودم افتاد. خون از بدنش می‌رفت. برانکارد کوچک بود. نمی‌توانست به خوبی نفس بکشد. یکجا تحمل نکرد سر را آورد بالا و گفت: خدایا همه‌ی گناهانم را ببخش. این آخرین ذکر سید بود.
 
سید را بالاخره در ماشین گذاشتیم. قاسم دهقان گوشش را بر سینه سید گذاشت. قاسم گفت دوستان هفت بار سوره توحید را بخوانید. 40 دقیقه بعد به اورژانس وسط راه رسیدیم اما آقامرتضی سیدشهیدان اهل شد.

آخرین ذکر شهید آوینی قبل از شهادت

به گزارش جهان به نقل از دفاع پرس، 20 فروردین 72 فکه دوباره رنگ خون گرفت. قرمزی خون شهیدان آوینی و یزدان پرست بر خاک‌های فکه نقش بست تا بگویند سرخی خون شهید ادامه دارد و حرکت در خط “روح الله” پایانی ندارد. سردار “سعید قاسمی” که از امام خمینی(ره) با عنوان “آقا روح الله” یاد می‌کند از معدود افرادی است که نظاره‌گر شهادت سیدمرتضی و یزدان پرست بوده است. در ادامه صحبت‌های سعید قاسمی در این رابطه را می‌خوانید:
 
سال 66 که فاجعه آل سعود و آمریکا در خصوص حجاج بیت الله الحرام اتفاق افتاد سید مرتضی در معرکه بود و روایت کرده است: “توی آن تیر و تیرکشی من در وسط صحنه بودم آمدند سر وقتم و گفتند اگر آماده‌ای یک یا الله بگو تا برویم! من گفتم اینجا جای شهادت نیست. یکی دو مرتبه این حال و هوا دست داد و رد کردم. شروع به جابه‌جایی جنازه‌های حجاج کردیم. به یکباره به خودم آمدم و گفتم صحنه شهادت در بهترین جای کره خاکی، کنار خانه خدا به دست اشقی الاشقیا و یک فرصت طلایی را از دست دادم؟!”
 

وصف این روایت سیدمرتضی اینگونه است که راستی برای مرگ آماده‌ای؟ همین الان که ملک الموت سر رسد و تو را به عالم باقی فراخواند برای مرگ آماده‌ای؟ دیدم که نه، زندگی مرا در خود بسته و چنبره در خاک زده و این را می‌دانستم شهدا بیش از آنکه مرگشان فرا رسد آنان را فرا می‌خوانند و لبیک می‌گویند.
 
این آدم(آوینی) از آنجا حسرت شهادت را به دنبال کشید تا جایی که پایش روی مین والمر رفت و آن مین با همه شقاوتش زیر پای سیدمرتضی منفجر شد و صد و خورده‌ای ساچمه از هزار و چهارصد ساچمه‌ی در مین به ایشان اصابت کرد و شریان‌های خون پای سید قطع شد.
 
** برای چه بترسم ما برای همین چیزها آمدیم
 
سیدمرتضی در صحنه شهادت و در آن وضعیت غافلگیر نشد و آرام آرام بود. وقتی اصغر بختیاری بالای سرش رفت، گفت: مرتضی نترسی‌ها. سید پاسخ داد: برای چه بترسم ما برای همین چیزها آمدیم. این گفته‌ها را از سر استیصال و ترس و مثل وقت‌هایی که می‌خواهی نقش بازی کنی نگفت.
 
با بند کفش و کمربند پایش را بستیم، قاسم دهقان که بعدها شهید شد با اورکت برانکارد درست کرد. سعید یزدانپرست هم خیلی خوشکل و زیبا بود. یکی از ترکش‌ها به کنج چشمش نشسته بود. نتوانستم ببینم، بی اختیار دست کردم ترکش را بیرون بکشم اما دیدم اذیت می‌شود و بچه‌ها گفتند بگذار باشد. او هم آرامش سید را داشت.
 
این عکسی که از لحظه شهادت سیدمرتضی دیده‌اید در لبنان بر دیوار خانه‌ام نصب بود. بعضی از لبنانی‌ها که می آمدند می گفتند این کیست؟ از سید مرتضی برایشان می‌گفتم. و وقتی متوجه می‌شدند که عکس مربوط به لحظه شهادت است می‌گفتند این آقا لحظه شهادت هم فکر می‌کند!
 
** خاک جمجمه
 
سیدمرتضی را روی برانکارد خودساخته گذاشتیم. سید گفت: من را کجا می‌برید؟ گفتیم: بالاخره باید برویم. گفت بگذارید همینجا باشم. حساب کردیم دارد پرت و پلا می‌گوید اینجا وسط بیابان کجا باشد. روز قبل که پنجشنبه بود دنبال شهید بازی در کانال کمیل و گودال حنظله بودیم. شب روایت فتح نمایش داده می‌شد. می‌گفت گاز بدهید برسم روایت را ببینم. می‌گفتیم مگر خودت آن را نساختی؟ می‌گفت: دیدنش لذت دیگری دارد. گازش را گرفتیم اما نرسیدیم. رفتیم در چادری که بچه‌های تفحص بودند. قاسم دهقان در یک گونی را باز کرد. سید گفت: این چیه؟ قاسم گفت: آقا سید این‌ها همان بچه‌های مردم هستند! به خاطر همین بود که همراه بچه‌های تفحص شد.
 
قاسم در یکی از گونی‌ها را باز کرد و جمجمه‌ای را بیرون آورد. جمجمه را از دست قاسم گرفتم. خاک‌های روی سر جمجمه را کنار زدم و گفتم: سیدمرتضی مادرش چقدر پسرش را دوست داشته و چقدر لب‌های قشنگی داشته است. دیدم سید اذیت شد. جمجمه را دوباره در گونی گذاشتم. از سنگر که آمدیم بیرون سید گفت قاسم کمی از خاک جمجمه را به من بده. قاسم خواست در گونی را باز کند، سید گفت: ولش کن بزار برای فردا. و فردایی که خودش آسمانی شد.
 
وسط میدان مین گیر افتاده بودیم. برای رسیدن به ماشین باید از میدان مین عبور می‌کردیم. هر لحظه امکان رخ دادن اتفاقی بود. پای سید از موی رگ قطع شده بود. پایش کشیده شد و به زیر پای خودم افتاد. خون از بدنش می‌رفت. برانکارد کوچک بود. نمی‌توانست به خوبی نفس بکشد. یکجا تحمل نکرد سر را آورد بالا و گفت: خدایا همه‌ی گناهانم را ببخش. این آخرین ذکر سید بود.
 
سید را بالاخره در ماشین گذاشتیم. قاسم دهقان گوشش را بر سینه سید گذاشت. قاسم گفت دوستان هفت بار سوره توحید را بخوانید. 40 دقیقه بعد به اورژانس وسط راه رسیدیم اما آقامرتضی سیدشهیدان اهل شد.

آخرین ذکر شهید آوینی قبل از شهادت

فروش بک لینک

روایت مدافعان حرم عراقی از شهید بیضایی

روایت مدافعان حرم عراقی از شهید بیضایی

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، شهید محمودرضا بیضائی، متولد 18 آذر 1360 در شهر تبریز است. او از مربیان بچه‌های بسیج در پایگاه‌های درون‌شهری هم بوده است و بسیاری از بچه‌های پایگاه که دوره‌های آموزشی بسیج دانش‌آموزی و دانشجویی را پیش او گذرانده‌اند خاطرات جالبی از او دارند. شهید محمودرضا بیضائی با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک‌ حرمت‌ها به حرم حضرت زینب کبری(س) به‌دست گروه‌های تکفیری، برای دفاع از این حرم‌های شریف و همراهی با یک تیم رسانه‌ای مستندساز به سوریه رفته بود. بعد از همراهی با تیم مستندساز، به‌خاطر تجربه‌اش در آموزش، مدتی نیز برای انجام عملیات مستشاری در سوریه حضور پیدا کرد. او در روز یکشنبه 29 دی‌ماه 92 مصادف با ولادت حضرت رسول(ص) براثر انفجار یک تله انفجاری به شهادت رسید. شهید بیضایی با 32 سال سن ساکن اسلام‌شهر تهران بود و هم‌اکنون از او یک دختر سه‌ساله به‌نام کوثر به یادگار مانده است.
 

احمدرضا بیضائی سه سال از برادر شهیدش بزرگتر است. او در مقطع دکترای حرفه‌ای رشته دامپزشکی تحصیل کرده‌ و در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی است. بیضائی خاطرات فراوانی با برادر شهیدش دارد. نقل برخی خاطرات درباره شهید توسط برادرش در ادامه می‌آید:
 
شوخ‌طبعی در وقت خود
 
اهل شوخی بود؛ آن هم زیاد، حتی خیلی زیاد. اما می‌دانست با چه‌کسی و کجا شوخی بکند و حدود آن را با بعضی هم نگه می‌داشت. با کسانی همیشه شوخی داشت و با کسانی، هیچ‌وقت. سهیل کریمی از مستندسازانی است که با محمودرضا در سوریه بوده است. وقتی برای مراسم تشییع به تبریز آمده بود، شب در منزل هنرمند بسیجی و عکاس جنگ، حاج بهزاد پروین قدس، تعریف می‌کرد: «محمودرضا شیطنت داشت اما وقتی غرق کار می‌شد خیلی جدی می‌شد. یک بار من کنارش ایستاده بودم، برگشت خیلی با تندی گفت “اینها را از دور و بر من ببر کنار من کار دارم”. من هم یقه یکی را گرفتم و کشیدم کنار و با او دعوا کردم که کنار بایستد بعد متوجه شدم یقه محمد دبوق ــ کارگردان لبنانی مستند «امام روح‌الله»- را گرفته‌ام!» محمودرضا گاهی با اهلش به‌قدری شوخ بود که تا سر کار گذاشتن وحشتناک طرف پیش می‌رفت، گاهی هم این‌طور جدی بود. من به‌عنوان برادرش هیچ‌وقت طرف شوخی او قرار نگرفتم. این از چیزهایی است که هنوز هم یادآوری‌اش مرا شرمنده می‌کند. محمودرضا ادب بسیار زیادی با بزرگتر داشت و حق ادب را ادا می‌کرد. با هم زیاد می‌خندیدیم. خیلی پیش می‌آمد که چیزی از اتفاقات کارش یا مسائل روزمره یا حتی سر کار گذاشتن دوستانش تعریف می‌کرد و می‌خندیدیم اما هیچ‌وقت نشد من طرف شوخی کوچکی از او قرار بگیرم.
 
روایت رزمندگان عراقی مدافع حرم از شهید بیضایی
 
در ایام سالگرد شهادتش، دو تن از رزمندگان عراقی که از نیروهایی بودند که با محمودرضا کار کرده بودند و آموزش دیده بودند، آمده بودند تبریز. می‌خواستند بروند سر خاک محمودرضا. مدافعان غیرایرانی حرم، محمودرضا را در سوریه با اسم مستعارش یعنی «حسین» می‌شناختند. یکی از این رزمنده‌های عراقی که مجروح هم بود، مدام وسط حرف‌هایش تکرار می‌کرد: «حسین، مجنون! حسین، مجنون!» وقتی داشتیم توی ماشین من به‌طرف گلزار شهدا می‌رفتیم، در بین راه پرسیدم منظورش از اینکه داشت می‌گفت «حسین، مجنون چه بود؟» گفت: «در درگیری در یکی از مناطق، دو شهید دادیم که به‌خاطر شدت درگیری پیکرها روی زمین ماندند و موفق نشدیم آنها را عقب بیاوریم. وقتی تکفیری‌ها پیشروی کردند و پیکرها، روی زمین، بین آنها ماندند، ما روحیه‌مان را باختیم. حسین وقتی دید ما روحیه نداریم و کسی نمی‌جنگد، رفت و نشست پشت فرمان خودرویی که آنجا داشتیم و استارت زد و رفت به‌سمت تکفیری‌ها. همه ما از این کاری که کرد تعجب کردیم. همین‌طور ایستاده بودیم و داشتیم نگاهش می‌کردیم و منتظر بودیم که هرلحظه ماشینش را هدف قرار بدهند، اما حسین رفت و با خونسردی پیکر شهدا را از روی زمین برداشت و کشید داخل ماشین و برگشت. کارش دیوانگی بود، اما این کار را برای بالا بردن روحیه ما انجام داد».

روایت مدافعان حرم عراقی از شهید بیضایی

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، شهید محمودرضا بیضائی، متولد 18 آذر 1360 در شهر تبریز است. او از مربیان بچه‌های بسیج در پایگاه‌های درون‌شهری هم بوده است و بسیاری از بچه‌های پایگاه که دوره‌های آموزشی بسیج دانش‌آموزی و دانشجویی را پیش او گذرانده‌اند خاطرات جالبی از او دارند. شهید محمودرضا بیضائی با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک‌ حرمت‌ها به حرم حضرت زینب کبری(س) به‌دست گروه‌های تکفیری، برای دفاع از این حرم‌های شریف و همراهی با یک تیم رسانه‌ای مستندساز به سوریه رفته بود. بعد از همراهی با تیم مستندساز، به‌خاطر تجربه‌اش در آموزش، مدتی نیز برای انجام عملیات مستشاری در سوریه حضور پیدا کرد. او در روز یکشنبه 29 دی‌ماه 92 مصادف با ولادت حضرت رسول(ص) براثر انفجار یک تله انفجاری به شهادت رسید. شهید بیضایی با 32 سال سن ساکن اسلام‌شهر تهران بود و هم‌اکنون از او یک دختر سه‌ساله به‌نام کوثر به یادگار مانده است.
 

احمدرضا بیضائی سه سال از برادر شهیدش بزرگتر است. او در مقطع دکترای حرفه‌ای رشته دامپزشکی تحصیل کرده‌ و در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی است. بیضائی خاطرات فراوانی با برادر شهیدش دارد. نقل برخی خاطرات درباره شهید توسط برادرش در ادامه می‌آید:
 
شوخ‌طبعی در وقت خود
 
اهل شوخی بود؛ آن هم زیاد، حتی خیلی زیاد. اما می‌دانست با چه‌کسی و کجا شوخی بکند و حدود آن را با بعضی هم نگه می‌داشت. با کسانی همیشه شوخی داشت و با کسانی، هیچ‌وقت. سهیل کریمی از مستندسازانی است که با محمودرضا در سوریه بوده است. وقتی برای مراسم تشییع به تبریز آمده بود، شب در منزل هنرمند بسیجی و عکاس جنگ، حاج بهزاد پروین قدس، تعریف می‌کرد: «محمودرضا شیطنت داشت اما وقتی غرق کار می‌شد خیلی جدی می‌شد. یک بار من کنارش ایستاده بودم، برگشت خیلی با تندی گفت “اینها را از دور و بر من ببر کنار من کار دارم”. من هم یقه یکی را گرفتم و کشیدم کنار و با او دعوا کردم که کنار بایستد بعد متوجه شدم یقه محمد دبوق ــ کارگردان لبنانی مستند «امام روح‌الله»- را گرفته‌ام!» محمودرضا گاهی با اهلش به‌قدری شوخ بود که تا سر کار گذاشتن وحشتناک طرف پیش می‌رفت، گاهی هم این‌طور جدی بود. من به‌عنوان برادرش هیچ‌وقت طرف شوخی او قرار نگرفتم. این از چیزهایی است که هنوز هم یادآوری‌اش مرا شرمنده می‌کند. محمودرضا ادب بسیار زیادی با بزرگتر داشت و حق ادب را ادا می‌کرد. با هم زیاد می‌خندیدیم. خیلی پیش می‌آمد که چیزی از اتفاقات کارش یا مسائل روزمره یا حتی سر کار گذاشتن دوستانش تعریف می‌کرد و می‌خندیدیم اما هیچ‌وقت نشد من طرف شوخی کوچکی از او قرار بگیرم.
 
روایت رزمندگان عراقی مدافع حرم از شهید بیضایی
 
در ایام سالگرد شهادتش، دو تن از رزمندگان عراقی که از نیروهایی بودند که با محمودرضا کار کرده بودند و آموزش دیده بودند، آمده بودند تبریز. می‌خواستند بروند سر خاک محمودرضا. مدافعان غیرایرانی حرم، محمودرضا را در سوریه با اسم مستعارش یعنی «حسین» می‌شناختند. یکی از این رزمنده‌های عراقی که مجروح هم بود، مدام وسط حرف‌هایش تکرار می‌کرد: «حسین، مجنون! حسین، مجنون!» وقتی داشتیم توی ماشین من به‌طرف گلزار شهدا می‌رفتیم، در بین راه پرسیدم منظورش از اینکه داشت می‌گفت «حسین، مجنون چه بود؟» گفت: «در درگیری در یکی از مناطق، دو شهید دادیم که به‌خاطر شدت درگیری پیکرها روی زمین ماندند و موفق نشدیم آنها را عقب بیاوریم. وقتی تکفیری‌ها پیشروی کردند و پیکرها، روی زمین، بین آنها ماندند، ما روحیه‌مان را باختیم. حسین وقتی دید ما روحیه نداریم و کسی نمی‌جنگد، رفت و نشست پشت فرمان خودرویی که آنجا داشتیم و استارت زد و رفت به‌سمت تکفیری‌ها. همه ما از این کاری که کرد تعجب کردیم. همین‌طور ایستاده بودیم و داشتیم نگاهش می‌کردیم و منتظر بودیم که هرلحظه ماشینش را هدف قرار بدهند، اما حسین رفت و با خونسردی پیکر شهدا را از روی زمین برداشت و کشید داخل ماشین و برگشت. کارش دیوانگی بود، اما این کار را برای بالا بردن روحیه ما انجام داد».

روایت مدافعان حرم عراقی از شهید بیضایی

بک لینک

شهید شاخص سال ۹۵ معرفی شد

شهید شاخص سال ۹۵ معرفی شد

به گزارش جهان، غلامرضا منتظری رئیس بسیج هنرمندان در گفت‌وگو با فارس اظهار داشت: ماههای پایانی سال 94 پیشنهادی مبنی بر معرفی شهید «مجید بهرامی» به عنوان شهید شاخص سال 95 ارائه شد که بر این اساس در اسفند ماه این پیشنهاد به تصویب رسید.
 
وی ادامه داد: برای معرفی شهید شاخص امسال برنامه‌هایی از جمله انتشار کتاب خاطرات، تولید فیلم یا مستند داستانی، تولید سرود طراحی شده است و با توجه به اینکه این شهید از شهدای هنرهای تجسمی است، نمایشگاهی از آثار وی برپا خواهد شد.
 
 
 
 
 
بر اساس این گزارش، شهید «مجید بهرامی» سال 1340 در تهران به دنیا آمد؛ وی از دوران ابتدایی به نقاشی علاقه‌مند شد؛ مادر این شهید گفت: «دوست داشتم مجید به کلاس زبان انگلیسی برود. او را ثبت نام کرده بودم تا در کلاس زبان شرکت کند؛ پایین ساختمان کلاس زبان، نگارخانه بود؛ او هر روز که به خانه می‌آمد، دقت می‌کردم و می‌دیدم که اثری از زبان نیست. یک روز که دنبالش رفتم، دیدم مجید از ساعت آغاز کلاس می‌رود از پشت شیشه‌های نگارخانه تابلوهای نقاشی را نگاه می‌کند تا زمانی که ساعت کلاس تمام شود.»
 
این علاقه شهید بهرامی سبب می‌شود تا خانواده هم او را برای حرکت در مسیر هنر یاری دهند؛ این شهید با هدف انتقال فرهنگ جبهه به شهرها عازم مناطق جنگی شد و سرانجام در سومین اعزام و طی عملیات مسلم‌بن عقیل و منطقه سومار به تاریخ 12 مهر 1361 به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از 10 روز در قطعه 26 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.

شهید شاخص سال ۹۵ معرفی شد

به گزارش جهان، غلامرضا منتظری رئیس بسیج هنرمندان در گفت‌وگو با فارس اظهار داشت: ماههای پایانی سال 94 پیشنهادی مبنی بر معرفی شهید «مجید بهرامی» به عنوان شهید شاخص سال 95 ارائه شد که بر این اساس در اسفند ماه این پیشنهاد به تصویب رسید.
 
وی ادامه داد: برای معرفی شهید شاخص امسال برنامه‌هایی از جمله انتشار کتاب خاطرات، تولید فیلم یا مستند داستانی، تولید سرود طراحی شده است و با توجه به اینکه این شهید از شهدای هنرهای تجسمی است، نمایشگاهی از آثار وی برپا خواهد شد.
 
 
 
 
 
بر اساس این گزارش، شهید «مجید بهرامی» سال 1340 در تهران به دنیا آمد؛ وی از دوران ابتدایی به نقاشی علاقه‌مند شد؛ مادر این شهید گفت: «دوست داشتم مجید به کلاس زبان انگلیسی برود. او را ثبت نام کرده بودم تا در کلاس زبان شرکت کند؛ پایین ساختمان کلاس زبان، نگارخانه بود؛ او هر روز که به خانه می‌آمد، دقت می‌کردم و می‌دیدم که اثری از زبان نیست. یک روز که دنبالش رفتم، دیدم مجید از ساعت آغاز کلاس می‌رود از پشت شیشه‌های نگارخانه تابلوهای نقاشی را نگاه می‌کند تا زمانی که ساعت کلاس تمام شود.»
 
این علاقه شهید بهرامی سبب می‌شود تا خانواده هم او را برای حرکت در مسیر هنر یاری دهند؛ این شهید با هدف انتقال فرهنگ جبهه به شهرها عازم مناطق جنگی شد و سرانجام در سومین اعزام و طی عملیات مسلم‌بن عقیل و منطقه سومار به تاریخ 12 مهر 1361 به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از 10 روز در قطعه 26 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.

شهید شاخص سال ۹۵ معرفی شد

بک لینک

واکنش تهران به تمدید ماموریت «احمد شهید»

واکنش تهران به تمدید ماموریت «احمد شهید»

به گزارش جهان به نقل از ایسنا، حسین جابری انصاری اظهار کرد: دولت جمهوری اسلامی ایران بر اساس آموزه های دینی و قانون اساسی و منشور در حال تدوین شهروندی، ارتقاء وضعیت حقوق بشر را از جمله تعهدات خود می داند و بر همین اساس تاکنون همکاری روشن و مستمری با ساز و کارهای حقوق بشری سازمان ملل از جمله ساز و کار یو پی آر (گزارش جهانی ادواری) داشته و با نهادهای معاهده ای سازمان ملل همکاری کرده است.

وی در این راستا با بیان این که ایران همچنین هفت گزارشگر موضوعی سازمان ملل را پذیرفته و پذیرش تعدادی دیگر را در دستور کار خود دارد، ادامه داد: با این حال جمهوری اسلامی ایران با برخوردهای گزینشی و استفاده ابزاری از موضوع حقوق بشر برای تحقق اهداف سیاسی خاص و تسویه حساب با کشورهای مستقل مخالف بوده و مخالفت خود را آشکارا اعلام کرده است.

این دیپلمات ارشد کشورمان تصریح کرد: ترکیب کشورهای بانی و حامی قطعنامه اخیر شورای حقوق بشر در خصوص تمدید ماموریت گزارشگر ویژه ایران و حمایت دولتهایی مانند عربستان، امارات و قطر که در سیاست داخلی از نقض نهادینه و سیستماتیک حقوق بشر در زمینه حقوق زنان و مهاجران و حقوق سیاسی و اولیه شهروندان و به ویژه منتقدان خود بطور جدی رنج برده و در سیاست خارجی با حمایت از تروریسم و افراط گرائی منطقه و جهان را با کشتار و ویرانی و ناامنی و بی ثباتی مواجه ساخته و با تحمیل جنگی خونین مردم بی گناه یمن را در معرض کشتار جمعی و نسل کشی قرار داده اند، دلیل روشن سیاسی بودن این قطعنامه و استفاده ابزاری غرب از این ساز و کار بین المللی است.

وی افزود: بی اعتبار ساختن ساز و کار های حقوق بشری سازمان ملل و شورای حقوق بشر و تبدیل آن به یک ابزار سیاسی از نتایج اجتناب ناپذیر این گونه قطعنامه های گزینشی و تبعیض آمیز است، ضمن اینکه مطابق یک اصل کلی حقوق بین الملل رای کشورهای مزبور به این قطعنامه به معنی پذیرش امکان ایجاد این ساز و کار برای بررسی وضعیت حقوق بشر در کشورهایشان محسوب می شود و این کشورها با موافقت با ایجاد ساز و کار مشابه در مورد وضعیت حقوق بشر کشورشان، میزان حسن نیت و اعتقاد واقعی خود نسبت به ارتقای حقوق بشر را نشان می دهند.

سخنگوی وزارت خارجه با بیان این که بی تردید چشم بستن بر منابع اصلی نقض کننده حقوق بشر، تاثیر اساسی در گسترش امواج افراط گرایی و تروریسم داشته که اروپا را نیز مانند نقاط دیگر جهان در برگرفته است ، تاکید کرد :دیر یا زود دولتهای غربی بخاطر اتخاذ این سیاست های تبعیض آمیز و غیر منطقی در معرض محاسبه ملت های خود قرار خواهند گرفت.

وی در پایان خاطرنشان کرد: جمهوری اسلامی ایران بر اساس مجموعه این واقعیت ها، تمدید ماموریت گزارشگر ویژه را واجد هیچ ضرورت و وجاهت حقوقی ندانسته و تصویب آن را با اهداف سیاسی و تنها بر مبنای خصومت با ایران می داند، بنابر این خود را ملزم به پذیرش و رعایت مفاد این قطعنامه نمی داند.

واکنش تهران به تمدید ماموریت «احمد شهید»

به گزارش جهان به نقل از ایسنا، حسین جابری انصاری اظهار کرد: دولت جمهوری اسلامی ایران بر اساس آموزه های دینی و قانون اساسی و منشور در حال تدوین شهروندی، ارتقاء وضعیت حقوق بشر را از جمله تعهدات خود می داند و بر همین اساس تاکنون همکاری روشن و مستمری با ساز و کارهای حقوق بشری سازمان ملل از جمله ساز و کار یو پی آر (گزارش جهانی ادواری) داشته و با نهادهای معاهده ای سازمان ملل همکاری کرده است.

وی در این راستا با بیان این که ایران همچنین هفت گزارشگر موضوعی سازمان ملل را پذیرفته و پذیرش تعدادی دیگر را در دستور کار خود دارد، ادامه داد: با این حال جمهوری اسلامی ایران با برخوردهای گزینشی و استفاده ابزاری از موضوع حقوق بشر برای تحقق اهداف سیاسی خاص و تسویه حساب با کشورهای مستقل مخالف بوده و مخالفت خود را آشکارا اعلام کرده است.

این دیپلمات ارشد کشورمان تصریح کرد: ترکیب کشورهای بانی و حامی قطعنامه اخیر شورای حقوق بشر در خصوص تمدید ماموریت گزارشگر ویژه ایران و حمایت دولتهایی مانند عربستان، امارات و قطر که در سیاست داخلی از نقض نهادینه و سیستماتیک حقوق بشر در زمینه حقوق زنان و مهاجران و حقوق سیاسی و اولیه شهروندان و به ویژه منتقدان خود بطور جدی رنج برده و در سیاست خارجی با حمایت از تروریسم و افراط گرائی منطقه و جهان را با کشتار و ویرانی و ناامنی و بی ثباتی مواجه ساخته و با تحمیل جنگی خونین مردم بی گناه یمن را در معرض کشتار جمعی و نسل کشی قرار داده اند، دلیل روشن سیاسی بودن این قطعنامه و استفاده ابزاری غرب از این ساز و کار بین المللی است.

وی افزود: بی اعتبار ساختن ساز و کار های حقوق بشری سازمان ملل و شورای حقوق بشر و تبدیل آن به یک ابزار سیاسی از نتایج اجتناب ناپذیر این گونه قطعنامه های گزینشی و تبعیض آمیز است، ضمن اینکه مطابق یک اصل کلی حقوق بین الملل رای کشورهای مزبور به این قطعنامه به معنی پذیرش امکان ایجاد این ساز و کار برای بررسی وضعیت حقوق بشر در کشورهایشان محسوب می شود و این کشورها با موافقت با ایجاد ساز و کار مشابه در مورد وضعیت حقوق بشر کشورشان، میزان حسن نیت و اعتقاد واقعی خود نسبت به ارتقای حقوق بشر را نشان می دهند.

سخنگوی وزارت خارجه با بیان این که بی تردید چشم بستن بر منابع اصلی نقض کننده حقوق بشر، تاثیر اساسی در گسترش امواج افراط گرایی و تروریسم داشته که اروپا را نیز مانند نقاط دیگر جهان در برگرفته است ، تاکید کرد :دیر یا زود دولتهای غربی بخاطر اتخاذ این سیاست های تبعیض آمیز و غیر منطقی در معرض محاسبه ملت های خود قرار خواهند گرفت.

وی در پایان خاطرنشان کرد: جمهوری اسلامی ایران بر اساس مجموعه این واقعیت ها، تمدید ماموریت گزارشگر ویژه را واجد هیچ ضرورت و وجاهت حقوقی ندانسته و تصویب آن را با اهداف سیاسی و تنها بر مبنای خصومت با ایران می داند، بنابر این خود را ملزم به پذیرش و رعایت مفاد این قطعنامه نمی داند.

واکنش تهران به تمدید ماموریت «احمد شهید»

مد روز

شهرداری

دیدار سردار نقدی با خانواده شهید باکری

به گزارش جهان به نقل از مهر، همزمان با سی و یکمین سالگرد شهادت شهید مهدی باکری، رئیس سازمان بسیج مستضعفین با حضور در منزل این شهید با خانواده وی دیدار کرد.
 
همسر شهید باکری در این دیدار که فرمانده سابق سپاه آذربایجان شرقی و معاون روابط عمومی بسیج نیز حضور داشتند با اشاره به زندگی کوتاه امّا مفید خود با آقا مهدی گفت: وی معلم و استاد من در زندگی بود. او همیشه دنبال تکلیف بود و هیچگاه دنبال پست و مقام نبوده و خودش را ندید.
 
وی در همین خصوص ادامه داد: آقا مهدی از زمانی که خودش را شناخت هیچگاه برای خودش کاری نکرد و همیشه دنبال فرمایشات امام بود و اعتقاد به ولایت، تمام زندگی او را تحت الشعاع خود قرار داد.
 
صفیه مدرس با اشاره به مراسم خواستگاری‌اش گفت: مهدی اولین جمله ای که گفت این بود که برای من مهم نیست کجا باشم بلکه بنا به تکلیف دنبال آنجایی هستم که مثمرثمر باشم.
 
وی، همسر شهیدش را به لحاظ اخلاقی، وارسته دانسته و تاکید کرد: او سربازی واقعی برای امام و اسلام بود و تمام حرکات و اعمالش اعتقاد به امام بود و تمام کارها و حرکات هایش را با فرمایشات امام تنظیم می کرد و لحظه لحظه حیاتش، ولایت بود.
 
مدرس، «ادب» را علت جذابیت فردی و اجتماع یاران و دوستداران آقا مهدی حول آن شخصیت الهی خواند و تاکید کرد: با اینکه در دوران تحصیلش در دانشگاه، افکار انحرافی توده ها و… زیاد بود امّا چون با روحانیت ارتباط نزدیکی داشت و اهل مطالعه بود لذا او شاخص شد و بچه های بسیجی لشگر عاشق او بودند.
 
وی، دیگر ویژگی بارز شهید باکری را حساسیت به بیت المال و سخت گیری در رعایت این اموال دانسته و گفت: یکبار که خواستم روی کاغذ برای او این دو کلمه را بنویسم که «سبزی بخر»، با ناراحتی پشت سرم ظاهر شد و گفت چرا خودکار بیت المال را برداشتی. گفتم دو کلمه می خواهم بنویسم اما قاطعانه پاسخ داد: اصلا.
 
همسر شهید مهدی باکری، ارادت عمیق و قلبی به روحانیت را از جمله ویژگی های شهید خوانده و تاکید کرد: وی در آن دوران با روحانیت انقلابی به ویژه مقام معظم رهبری و شهید مدنی ارتباط زیادی داشت و ارتباط با روحانیت را بسیار به ما تاکید می کرد.
 
وی در پایان سخنانش اینگونه برای سردار نقدی و حاضرین دعا کرد که «ان شاء الله سرباز همیشگی ولایت بوده و ایشان را همواره یاری کنید».
 
در ادامه، سردار نقدی نیز طی سخنانی کوتاه گفت: نام شهید باکری در قلب های جوانان حک شده و با اینکه جوانان امروزی، او را ندیده اند اما عاشق این اسطوره هستند.
 
رئیس سازمان بسیج مستضعفین افزود: برجسته ترین ویژگی این شهید که موجب ماندگاری اش شد، اخلاص و عمل به تکلیف بود.
 
وی به توطئه ها و فتنه های دشمنان اشاره و تاکید کرد: ماندگاری انقلاب علی رغم دشمنی ها به برکت اخلاص شهداء بوده و افتخار می کنیم حتّی ذره ای از اصول انقلاب نیز کاسته نشده است.
 
در پایان این دیدار، لوح تقدیر بسیج به همسر شهید مهدی باکری تقدیم شد. گفتنی است ۲۵ اسفند سالگرد شهادت آن شهید بزرگوار است.

دانلود سریال

مجله اتومبیل