چه کسی سکاندار سینمای ایران میشود؟
به گزارش جهان نیوز به نقل از سینما پرس، کنار گذاشتن صالحی امیری از وزارت ارشاد و معرفی سیدعباس صالحی به عنوان گزینه وزارت ارشاد به مجلس برای رأی اعتماد گمانه زنیها را برای جایگزینی محمد حیدریان با فرد دیگری در سازمان سینمایی افزایش داده است.
انتظار میرود سیدعباس صالحی در صورت گرفتن رأی اعتماد از مجلس به گزینههای کارآمدتری برای ریاست سازمان سینمایی فکر کند و با وسواس و تدبر بیشتری دست به انتخاب بزند، چرا که به قدر کافی در سینمای ایران طی سال های اخیر فرصت سوزی شده و زمان از دست رفته است. سینمای ایران همچنان بدون راهبرد و ایده مرکزی مشخصی به راه خود ادامه میدهد و سیاستگذاری ها بیش از اینکه منطبق بر رهیافتهای شفاف و اصولی باشند باری به هر جهت پیش میروند و طبیعی است که از دل رویکردهای بدون برنامه ریزی کلان و افق مشخص دستاوردهای تحول زا نیز بیرون نمیآید. فرهنگ به جای سیاست سیاستزدگی آفت بزرگی در اداره امور فرهنگی محسوب میشود؛ آفتی که مدیر سابق سازمان سینمایی تا حد زیادی از بابت آن به سینمای کشور لطمه زد و در پایان کار نیز مأموریت اداره ستاد انتخاباتی برای متقاعد کردن سینماگران جهت حمایت سیاسی از یک جناح به او واگذار شد. لازم است که سازمان سینمایی به مدیری جوانتر، ایده پردازتر و کنش مند تر سپرده شود، مدیرانی چون محمدمهدی حیدریان پیش از این توان و ایده و فکر خود را ارائه دادهاند و گمان نمیرود که بتوانند حرفی نو و عملی بدیع از خود بروز دهند. سینمای ایران این روزها با افزایش سالن ها در نقاط مختلف کشور به واسطه مشارکت بخش خصوصی نیازمند مدیری است که برای صنعتی شدن این هنر برنامه مدون و راهگشا داشته باشد. صنعتی شدن سینمای ایران در این دوران که گرایش خاصی به سوی سینمای تجاری در میان فیلمسازان داخلی دیده میشود و بیش از همه ژانر ساده و کم خرج کمدی آن هم از نوع نازلش دستمایه کار قرار میگیرد، نیازمند تزریق فکر و برنامهای تازه جهت سمت و سو دادن به محتوای آثار است. غلبه جوهر فرهنگی بر سیاسی سینما هنری عامه پسند است و با تودههای مردم نسبتی مستقیم دارد و بدون تماشاگر نمیتواند صنعتی شود، سینما هنر مخاطب خاص نیست، گرچه تولید در آن احتیاج به سرمایهگذاری و هزینه زیاد دارد و در سیر به سمت صنعتی شدن اگر مدیرانی لایق، برای اخلاقی کردن و دمیدن روح معنویت در سینما برنامه ریزی دقیق و اصولی نکنند، این هنر به بیراهه خواهد رفت.
شاید عدهای باشند که با ورود به عالم سینما از این هنر صرفاً توقع سوداگری و کسب سود دارند و از دل این موضوع دوست داشته باشند منزلتی اجتماعی هم برای خود دست و پا کنند اما اگر مدیران کارآمد و دلسوز به سرمایههای خصوصی سمت و سوی مشخص ندهند و این حوزه صرفاً به دست نامرئی سرمایه سپرده شود و ذائقه مخاطب به حال خود رها شود، در عرصه فرهنگ و هنر شاهد رشد و تقویت در مفاهیم و معانی نخواهیم بود و سینما نمیتواند کارکردی به سود فرهنگ ارائه کند.
شاخصه مهم دیگری که باید مدیر سازمان سینمایی وزارت ارشاد از آن برخوردار باشد توان برقراری ارتباط با بدنه و اهالی سینما به نحو احسن است. این مسئله نیازمند این است که فرد موردنظر شخصاً فعالیتی مستمر در سینمای کشور داشته باشد و سابقه کاری او نیز نشان از توانمندی در تعامل با سینماگران داشته باشد. بنابراین سکانداری سازمان سینمایی در این برهه امری خطیر و سرنوشتساز محسوب میشود.
محمد خزاعی می تواند نمونه ای از این دست باشد، مدیری که همواره کوشیده در انتخاب هایش منافع ملی را در نظر بگیرد و در تعاملاتش با طیف ها و سلیقه های مختلف کار کند. فردی که تجربه مدیریت چند دوره از جشنواره های فجر و مقاومت را از سر گذرانده، اشراف بر تولید سینما و اثار مربوط به موضوعات بین الملل و شناخت ظرفیتها و توانمندیهای سینما در این حوزه و از همه مهمتر اعتقاد به سینمای مردمی دارد و توان خود را در این زمنیه نشان داده است.
مدیری که جوهر فرهنگی او بیش از جوهر سیاسیاش باشد، سینماگران او را به عنوان مدیری سینمایی بشناسند، از نیروی جوانی بهره مند باشد و از همه مهم تر فهم درست و دقیقی از نیازها و اقتضائات سینمای منطبق با منافع ملی داشته باشد، گوهری است که وزیر ارشاد دولت دوازدهم لازم است به کشف آن نائل آید.
|
چه کسی سکاندار سینمای ایران میشود؟
به گزارش جهان نیوز به نقل از سینما پرس، کنار گذاشتن صالحی امیری از وزارت ارشاد و معرفی سیدعباس صالحی به عنوان گزینه وزارت ارشاد به مجلس برای رأی اعتماد گمانه زنیها را برای جایگزینی محمد حیدریان با فرد دیگری در سازمان سینمایی افزایش داده است.
انتظار میرود سیدعباس صالحی در صورت گرفتن رأی اعتماد از مجلس به گزینههای کارآمدتری برای ریاست سازمان سینمایی فکر کند و با وسواس و تدبر بیشتری دست به انتخاب بزند، چرا که به قدر کافی در سینمای ایران طی سال های اخیر فرصت سوزی شده و زمان از دست رفته است. سینمای ایران همچنان بدون راهبرد و ایده مرکزی مشخصی به راه خود ادامه میدهد و سیاستگذاری ها بیش از اینکه منطبق بر رهیافتهای شفاف و اصولی باشند باری به هر جهت پیش میروند و طبیعی است که از دل رویکردهای بدون برنامه ریزی کلان و افق مشخص دستاوردهای تحول زا نیز بیرون نمیآید. فرهنگ به جای سیاست سیاستزدگی آفت بزرگی در اداره امور فرهنگی محسوب میشود؛ آفتی که مدیر سابق سازمان سینمایی تا حد زیادی از بابت آن به سینمای کشور لطمه زد و در پایان کار نیز مأموریت اداره ستاد انتخاباتی برای متقاعد کردن سینماگران جهت حمایت سیاسی از یک جناح به او واگذار شد. لازم است که سازمان سینمایی به مدیری جوانتر، ایده پردازتر و کنش مند تر سپرده شود، مدیرانی چون محمدمهدی حیدریان پیش از این توان و ایده و فکر خود را ارائه دادهاند و گمان نمیرود که بتوانند حرفی نو و عملی بدیع از خود بروز دهند. سینمای ایران این روزها با افزایش سالن ها در نقاط مختلف کشور به واسطه مشارکت بخش خصوصی نیازمند مدیری است که برای صنعتی شدن این هنر برنامه مدون و راهگشا داشته باشد. صنعتی شدن سینمای ایران در این دوران که گرایش خاصی به سوی سینمای تجاری در میان فیلمسازان داخلی دیده میشود و بیش از همه ژانر ساده و کم خرج کمدی آن هم از نوع نازلش دستمایه کار قرار میگیرد، نیازمند تزریق فکر و برنامهای تازه جهت سمت و سو دادن به محتوای آثار است. غلبه جوهر فرهنگی بر سیاسی سینما هنری عامه پسند است و با تودههای مردم نسبتی مستقیم دارد و بدون تماشاگر نمیتواند صنعتی شود، سینما هنر مخاطب خاص نیست، گرچه تولید در آن احتیاج به سرمایهگذاری و هزینه زیاد دارد و در سیر به سمت صنعتی شدن اگر مدیرانی لایق، برای اخلاقی کردن و دمیدن روح معنویت در سینما برنامه ریزی دقیق و اصولی نکنند، این هنر به بیراهه خواهد رفت.
شاید عدهای باشند که با ورود به عالم سینما از این هنر صرفاً توقع سوداگری و کسب سود دارند و از دل این موضوع دوست داشته باشند منزلتی اجتماعی هم برای خود دست و پا کنند اما اگر مدیران کارآمد و دلسوز به سرمایههای خصوصی سمت و سوی مشخص ندهند و این حوزه صرفاً به دست نامرئی سرمایه سپرده شود و ذائقه مخاطب به حال خود رها شود، در عرصه فرهنگ و هنر شاهد رشد و تقویت در مفاهیم و معانی نخواهیم بود و سینما نمیتواند کارکردی به سود فرهنگ ارائه کند.
شاخصه مهم دیگری که باید مدیر سازمان سینمایی وزارت ارشاد از آن برخوردار باشد توان برقراری ارتباط با بدنه و اهالی سینما به نحو احسن است. این مسئله نیازمند این است که فرد موردنظر شخصاً فعالیتی مستمر در سینمای کشور داشته باشد و سابقه کاری او نیز نشان از توانمندی در تعامل با سینماگران داشته باشد. بنابراین سکانداری سازمان سینمایی در این برهه امری خطیر و سرنوشتساز محسوب میشود.
محمد خزاعی می تواند نمونه ای از این دست باشد، مدیری که همواره کوشیده در انتخاب هایش منافع ملی را در نظر بگیرد و در تعاملاتش با طیف ها و سلیقه های مختلف کار کند. فردی که تجربه مدیریت چند دوره از جشنواره های فجر و مقاومت را از سر گذرانده، اشراف بر تولید سینما و اثار مربوط به موضوعات بین الملل و شناخت ظرفیتها و توانمندیهای سینما در این حوزه و از همه مهمتر اعتقاد به سینمای مردمی دارد و توان خود را در این زمنیه نشان داده است.
مدیری که جوهر فرهنگی او بیش از جوهر سیاسیاش باشد، سینماگران او را به عنوان مدیری سینمایی بشناسند، از نیروی جوانی بهره مند باشد و از همه مهم تر فهم درست و دقیقی از نیازها و اقتضائات سینمای منطبق با منافع ملی داشته باشد، گوهری است که وزیر ارشاد دولت دوازدهم لازم است به کشف آن نائل آید.
|
چه کسی سکاندار سینمای ایران میشود؟