امیدواری برای ماندن همه بازیکنان پرسپولیس

امیدواری برای ماندن همه بازیکنان پرسپولیس

سرپرست پرسپولیس در تلاش است تا با استفاده ازرابطه‌هایش،زمینه تمدید قرارداد بازیکنان را فراهم کند.
افق نیوز، سرپرست پرسپولیس در تلاش است تا با استفاده ازرابطه‌هایش،زمینه تمدید قرارداد بازیکنان را فراهم کند.

 

افشین پیروانی سرپرست تیم فوتبال پرسپولیس از سوی باشگاه به نوعی این ماموریت را دارد تا به خاطر رابطه نزدیکی که با بازیکنان ایجاد کرده، در تسهیل مذاکرات جهت تمدیدقراردادها کمک کند.

 

 

او مدتی قبل به گرشاسبی گفته بود دل بازیکنان با پرسپولیس است و اگر اتفاق خاصی رخ ندهد، همه می خواهند بمانند اما باید شرایط این موضوع نیز جور شود و باشگاه به کمک بازیکنان بیاید تا همه در کنار هم و با توافق کامل، یک پرسپولیس قدرتمند و جذاب بسازیم که تنها برای قهرمانی می جنگد.

خبرآنلاین

امیدواری برای ماندن همه بازیکنان پرسپولیس

سرپرست پرسپولیس در تلاش است تا با استفاده ازرابطه‌هایش،زمینه تمدید قرارداد بازیکنان را فراهم کند.
افق نیوز، سرپرست پرسپولیس در تلاش است تا با استفاده ازرابطه‌هایش،زمینه تمدید قرارداد بازیکنان را فراهم کند.

 

افشین پیروانی سرپرست تیم فوتبال پرسپولیس از سوی باشگاه به نوعی این ماموریت را دارد تا به خاطر رابطه نزدیکی که با بازیکنان ایجاد کرده، در تسهیل مذاکرات جهت تمدیدقراردادها کمک کند.

 

 

او مدتی قبل به گرشاسبی گفته بود دل بازیکنان با پرسپولیس است و اگر اتفاق خاصی رخ ندهد، همه می خواهند بمانند اما باید شرایط این موضوع نیز جور شود و باشگاه به کمک بازیکنان بیاید تا همه در کنار هم و با توافق کامل، یک پرسپولیس قدرتمند و جذاب بسازیم که تنها برای قهرمانی می جنگد.

خبرآنلاین

امیدواری برای ماندن همه بازیکنان پرسپولیس

همه بازی‌هایی که باید «سه-هیچ» می‌شد/ پرسپولیسی‌ها بیشتر طلبکارند یا استقلالی‌ها؟

همه بازی‌هایی که باید «سه-هیچ» می‌شد/ پرسپولیسی‌ها بیشتر طلبکارند یا استقلالی‌ها؟

در آخرين روز شهريور سال۸۵ سپاهان در بازي برگشت فينال جام حذفي پرسپوليس را در ضربات پنالتي شكست داد و قهرمان شد.
افق نیوز/ از زماني كه دروغگويي باشگاه پرسپوليس و مهدي طارمي به فيفا در مورد زمان عقد قرارداد دوطرفه توسط همين بازيكن در برنامه نود افشا شد، استقلالي‌ها ميدان را به دست گرفتند و خواهان تغيير نتيجه تمام مسابقاتي شدند كه طارمي فصل گذشته در آنها به ميدان رفته بود. در كمال ناباوري اين مساله ظرف كمتر از ۲۴ساعت به سايت رسمي باشگاه استقلال هم رسيد و پندار توفيقي رسما خواهان ورود فدراسيون فوتبال به اين پرونده شد.

 

اين‌كه ادعاي استقلالي‌ها در اين مورد چقدر به‌حق است خودش بحث جدايي مي‌طلبد، اما نكته جالب اينجاست كه تغيير نتايج تيم‌هايي كه از بازيكنان غيرقانوني استفاده كرده‌اند، يك بحث تمام‌نشدني در فوتبال ايران است كه هر چند ماه يك بار به بهانه‌اي جديد تكرار مي‌شود. چند مورد از مصاديق تكرار اين بحث را با هم مرور مي‌كنيم.

 

غائله عمادرضا

در آخرين روز شهريور سال۸۵ سپاهان در بازي برگشت فينال جام حذفي پرسپوليس را در ضربات پنالتي شكست داد و قهرمان شد. آن زمان باشگاه پرسپوليس مدعي شد قرارداد عمادرضا خارج از مهلت نقل‌وانتقالات به ثبت رسيده است. آنها يك دليل روشن هم در اين مورد داشتند؛ اينكه در آخرين روز مهلت قانوني و زماني كه قرارداد عماد به ثبت رسيده، او در اردوي تيم ملي عراق بوده و حتي صلاح حسن، بازيكن پيشين پرسپوليس هم در اين مورد شهادت داد. با اين همه كميته انضباطي پس از هفته‌ها بررسي، شكايت پرسپوليس را رد كرد.

 

فرهاد مجيدي كي بست؟

يكي از رفت و برگشت‌هاي پرتعداد فرهاد مجيدي به استقلال، مربوط به بازگشت او به جمع آبي‌پوشان در نيم‌فصل دوم ليگ دوازدهم مي‌‎شد؛ آنچه بسيار جنجالي از كار درآمد. دي‌ماه سال۹۱ مجيدي در حالي با استقلال قرارداد بست كه ليست بازيكنان بزرگسال اين تيم جا نداشت. در نتيجه قرار شد مديران استقلال نام ليام ردي، دروازه‌بان استراليايي‌شان را از فهرست خارج كنند، اما پروسه فسخ قرارداد او تا پايان مهلت نقل‌وانتقالات خاتمه نيافت و موضوع جنجالي شد. آن زمان خيلي‌ها به بحث ورود كردند و قرارداد مجيدي با استقلال را غيرقانوني خواندند. باشگاه سپاهان كه معمولا از آب، كره مي‌گيرد و چهار ماه پيش هم به دنبال اثبات آن بود كه طارمي بعد از اعلام حكم فيفا برابر اين تيم بازي كرده(!) در آن مقطع نيز عليه استقلال شكايت كرد و با همين ادله، حضور مجيدي در ميدان را غيرقانوني دانست، اما نهايتا اين پرونده هم به جايي نرسيد و استقلال و بازيكنش تبرئه شدند.

 

سونامي خلعتبري

ماجراي اخير طارمي، از چند جهت شبيه جنجالي است كه چهار سال پيش در مورد محمدرضا خلعتبري به وجود آمد. تابستان۹۲ خلعتبري راهي ليگ امارات شد و حضور او در عجمان درست به روزهاي تغيير نام ليگ اين كشور به يك عنوان جعل‌شده از اسم «خليج‌فارس» خورد. در آن زمان پرسپوليسي‌ها اتفاقا با مشاركت پررنگ همين حسين هدايتي تلاش كردند رضايتنامه خلعتبري را بگيرند تا او مجبور نباشد در ليگي كه مستقيما عليه منافع ملي است توپ بزند. اين پروسه به طول انجاميد و نهايتا باشگاه عجمان رضايتنامه خلعت را بعد از پايان مهلت نقل‌وانتقلات فيفا صادر كرد. با اين وجود دو باشگاه بر سر استفاده از يك تاريخ ساختگي تفاهم كردند و خلعت تمام ليگ سيزدهم را براي پرسپوليس بازي كرد. در همين بين منابعي از ايران با ارسال سند و مدرك فيفا را به اين مساله حساس كردند و همزمان مدعي شدند تمام مسابقات پرسپوليس با حضور خلعتبري بايد سه بر صفر به سوي رقبا شود، اما فدراسيون جهاني پس از بررسي پرونده پرسپوليس را تنها ۵۰هزار فرانك جريمه نقدي كرد.

 

داستان پروپيچ

ابتداي ليگ پانزدهم استقلال يك مهاجم آلبانيايي به نام پروپيچ گرفت كه براي او هم مشكلاتي شبيه همين به وجود آمد. قرارداد پروپيچ در آخرين روز نقل‌وانتقالات بسته شد، اما مشكل اينجا بود كه او درست در ساعات پاياني همان روز در اروپا مشغول بازي براي تيم سابقش بود. اين مساله نيز سروصداي زيادي به پا كرد و حتي پرويز مظلومي پيش از روشن شدن نتيجه، در استفاده از پروپيچ اكراه داشت. نهايتا با پيش كشيده شدن بحث‌هايي مثل اختلاف ساعت ايران و اروپا، اين مساله نيز حل شد و مشكلي براي استقلال به وجود نيامد.

 

سه خريد دردسرسازي تراكتورسازي

فصل گذشته اعلام شد تراكتورسازي از جذب بازيكن در دو پنجره زمستان۹۵ و تابستان۹۶ محروم است، اما آنها همزمان اميد عاليشاه، احمد نوراللهي و هاشم بيك‌زاده را براي نيم‌فصل دوم جذب كرده و در سه بازي از حضور اين نفرات سود برده بودند. بسياري بر اين باور بودند كه نتيجه هر سه بازي بايد عوض شود، اما در نهايت به دلايلي كه هرگز مشخص نشد، تنها بازيكنان از حضور در بقيه مسابقات محروم شدند و اتفاقي براي باشگاه رخ نداد.

 

پرونده طارمي هم بسته مي‌شود

مورد اخير طارمي اما از همه پرونده‌هايي كه ياد شد خفيف‌تر است. ثبت قرارداد طارمي با پرسپوليس در مهلت قانوني نقل‌وانتقالات رخ داده و آن قرارداد داخلي با تاريخ غيرواقعي صرفا براي گمراه كردن فيفا و بردن دعواي حقوقي از ريزه‌اسپور تنظيم شده؛ موردي كه در نهايت توسط فدراسيون جهاني كشف و پرسپوليس بابت بي‌صداقتي با مجازات روبه‌رو شد. بنابراين به احتمال فراوان اين پرونده هم به زودي بايگاني خواهد شد.

بانک ورزش

همه بازی‌هایی که باید «سه-هیچ» می‌شد/ پرسپولیسی‌ها بیشتر طلبکارند یا استقلالی‌ها؟

در آخرين روز شهريور سال۸۵ سپاهان در بازي برگشت فينال جام حذفي پرسپوليس را در ضربات پنالتي شكست داد و قهرمان شد.
افق نیوز/ از زماني كه دروغگويي باشگاه پرسپوليس و مهدي طارمي به فيفا در مورد زمان عقد قرارداد دوطرفه توسط همين بازيكن در برنامه نود افشا شد، استقلالي‌ها ميدان را به دست گرفتند و خواهان تغيير نتيجه تمام مسابقاتي شدند كه طارمي فصل گذشته در آنها به ميدان رفته بود. در كمال ناباوري اين مساله ظرف كمتر از ۲۴ساعت به سايت رسمي باشگاه استقلال هم رسيد و پندار توفيقي رسما خواهان ورود فدراسيون فوتبال به اين پرونده شد.

 

اين‌كه ادعاي استقلالي‌ها در اين مورد چقدر به‌حق است خودش بحث جدايي مي‌طلبد، اما نكته جالب اينجاست كه تغيير نتايج تيم‌هايي كه از بازيكنان غيرقانوني استفاده كرده‌اند، يك بحث تمام‌نشدني در فوتبال ايران است كه هر چند ماه يك بار به بهانه‌اي جديد تكرار مي‌شود. چند مورد از مصاديق تكرار اين بحث را با هم مرور مي‌كنيم.

 

غائله عمادرضا

در آخرين روز شهريور سال۸۵ سپاهان در بازي برگشت فينال جام حذفي پرسپوليس را در ضربات پنالتي شكست داد و قهرمان شد. آن زمان باشگاه پرسپوليس مدعي شد قرارداد عمادرضا خارج از مهلت نقل‌وانتقالات به ثبت رسيده است. آنها يك دليل روشن هم در اين مورد داشتند؛ اينكه در آخرين روز مهلت قانوني و زماني كه قرارداد عماد به ثبت رسيده، او در اردوي تيم ملي عراق بوده و حتي صلاح حسن، بازيكن پيشين پرسپوليس هم در اين مورد شهادت داد. با اين همه كميته انضباطي پس از هفته‌ها بررسي، شكايت پرسپوليس را رد كرد.

 

فرهاد مجيدي كي بست؟

يكي از رفت و برگشت‌هاي پرتعداد فرهاد مجيدي به استقلال، مربوط به بازگشت او به جمع آبي‌پوشان در نيم‌فصل دوم ليگ دوازدهم مي‌‎شد؛ آنچه بسيار جنجالي از كار درآمد. دي‌ماه سال۹۱ مجيدي در حالي با استقلال قرارداد بست كه ليست بازيكنان بزرگسال اين تيم جا نداشت. در نتيجه قرار شد مديران استقلال نام ليام ردي، دروازه‌بان استراليايي‌شان را از فهرست خارج كنند، اما پروسه فسخ قرارداد او تا پايان مهلت نقل‌وانتقالات خاتمه نيافت و موضوع جنجالي شد. آن زمان خيلي‌ها به بحث ورود كردند و قرارداد مجيدي با استقلال را غيرقانوني خواندند. باشگاه سپاهان كه معمولا از آب، كره مي‌گيرد و چهار ماه پيش هم به دنبال اثبات آن بود كه طارمي بعد از اعلام حكم فيفا برابر اين تيم بازي كرده(!) در آن مقطع نيز عليه استقلال شكايت كرد و با همين ادله، حضور مجيدي در ميدان را غيرقانوني دانست، اما نهايتا اين پرونده هم به جايي نرسيد و استقلال و بازيكنش تبرئه شدند.

 

سونامي خلعتبري

ماجراي اخير طارمي، از چند جهت شبيه جنجالي است كه چهار سال پيش در مورد محمدرضا خلعتبري به وجود آمد. تابستان۹۲ خلعتبري راهي ليگ امارات شد و حضور او در عجمان درست به روزهاي تغيير نام ليگ اين كشور به يك عنوان جعل‌شده از اسم «خليج‌فارس» خورد. در آن زمان پرسپوليسي‌ها اتفاقا با مشاركت پررنگ همين حسين هدايتي تلاش كردند رضايتنامه خلعتبري را بگيرند تا او مجبور نباشد در ليگي كه مستقيما عليه منافع ملي است توپ بزند. اين پروسه به طول انجاميد و نهايتا باشگاه عجمان رضايتنامه خلعت را بعد از پايان مهلت نقل‌وانتقلات فيفا صادر كرد. با اين وجود دو باشگاه بر سر استفاده از يك تاريخ ساختگي تفاهم كردند و خلعت تمام ليگ سيزدهم را براي پرسپوليس بازي كرد. در همين بين منابعي از ايران با ارسال سند و مدرك فيفا را به اين مساله حساس كردند و همزمان مدعي شدند تمام مسابقات پرسپوليس با حضور خلعتبري بايد سه بر صفر به سوي رقبا شود، اما فدراسيون جهاني پس از بررسي پرونده پرسپوليس را تنها ۵۰هزار فرانك جريمه نقدي كرد.

 

داستان پروپيچ

ابتداي ليگ پانزدهم استقلال يك مهاجم آلبانيايي به نام پروپيچ گرفت كه براي او هم مشكلاتي شبيه همين به وجود آمد. قرارداد پروپيچ در آخرين روز نقل‌وانتقالات بسته شد، اما مشكل اينجا بود كه او درست در ساعات پاياني همان روز در اروپا مشغول بازي براي تيم سابقش بود. اين مساله نيز سروصداي زيادي به پا كرد و حتي پرويز مظلومي پيش از روشن شدن نتيجه، در استفاده از پروپيچ اكراه داشت. نهايتا با پيش كشيده شدن بحث‌هايي مثل اختلاف ساعت ايران و اروپا، اين مساله نيز حل شد و مشكلي براي استقلال به وجود نيامد.

 

سه خريد دردسرسازي تراكتورسازي

فصل گذشته اعلام شد تراكتورسازي از جذب بازيكن در دو پنجره زمستان۹۵ و تابستان۹۶ محروم است، اما آنها همزمان اميد عاليشاه، احمد نوراللهي و هاشم بيك‌زاده را براي نيم‌فصل دوم جذب كرده و در سه بازي از حضور اين نفرات سود برده بودند. بسياري بر اين باور بودند كه نتيجه هر سه بازي بايد عوض شود، اما در نهايت به دلايلي كه هرگز مشخص نشد، تنها بازيكنان از حضور در بقيه مسابقات محروم شدند و اتفاقي براي باشگاه رخ نداد.

 

پرونده طارمي هم بسته مي‌شود

مورد اخير طارمي اما از همه پرونده‌هايي كه ياد شد خفيف‌تر است. ثبت قرارداد طارمي با پرسپوليس در مهلت قانوني نقل‌وانتقالات رخ داده و آن قرارداد داخلي با تاريخ غيرواقعي صرفا براي گمراه كردن فيفا و بردن دعواي حقوقي از ريزه‌اسپور تنظيم شده؛ موردي كه در نهايت توسط فدراسيون جهاني كشف و پرسپوليس بابت بي‌صداقتي با مجازات روبه‌رو شد. بنابراين به احتمال فراوان اين پرونده هم به زودي بايگاني خواهد شد.

بانک ورزش

همه بازی‌هایی که باید «سه-هیچ» می‌شد/ پرسپولیسی‌ها بیشتر طلبکارند یا استقلالی‌ها؟

موسیقی‌های امروز ما، همه فالش هستند

موسیقی‌های امروز ما، همه فالش هستند

به گزارش جهان نیوز، امید نعمتی، خواننده گروه پالت است که در سبک تلفیقی فعالیت می‌کند. البته خود او کلمه تلفیقی را قبول ندارد و معتقد است، این کلمه اشتباه بوده و همه خوانندگان امروز به نوعی پاپ هستند. با وجودی که او به موسیقی می‌پردازد، اما جالب است که از دانشگاه سوره مدرک کارشناسی گرافیک گرفته است. نعمتی از کودکی به نقاشی علاقه داشته و به گفته خودش هرگز فکر نمی‌کرده روزی آهنگساز یا خواننده شود و خواننده شدن را یک اتفاق در زندگی‌اش می‌داند. با او درباره فعالیت‌هایش گفت‌وگو کرده‌ایم.
 
رشته تحصیلی شما نقاشی است، اما به سراغ موسیقی رفتید، چرا؟
من در اصل گرافیک خواندم و از سال‌ها پیش برای کودکان نقاشی می‌کشیدم ولی از کودکی درگیر کار موسیقی هم بودم. در 16 سالگی دوست داشتم یک گروه موسیقی تشکیل بدهم و همیشه از کودکی تا نوجوانی درگیری‌های خاص موسیقایی داشتم.

هیچ وقت نقاشی را به صورت حرفه‌ای ادامه ندادید؟
از آنجا که موسیقی و نقاشی دو مقوله کاملا جداست، نتوانستم به هر دو به یک اندازه بپردازم، نقاشی در یک فضای تنها و خلوت شکل می‌گیرد و موسیقی در یک فضای باز و عام‌تر؛ به همین خاطر نمی‌توان همزمان بین این دو ارتباط گرفت.

گروه پالت، سال 2014 به عنوان سفیر دائمی ایران در سازمان ملل معرفی شد. این اتفاق به چه صورت رخ داد؟
یک روز مستقیما از طرف سازمان ملل با ما تماس گرفته شد و موضوع برنامه جهانی غذا را برای ما تشریح کردند و این عنوان را به ما دادند؛ احتمالا به خاطر این‌که از روز اول ما کار خود را در موسسه محک آغاز کردیم و بعد از آن در کنسرت‌ها و فضای مجازی کارهای خیریه انجام دادیم، ما را رصد کردند و این اتفاق افتاد.

درخصوص زلزله کرمانشاه، کاری از سوی گروه پالت انجام شد؟
فضای زلزله در روزهای اول خیلی آشفته بود و با وجود این، خیلی از مسئولان و هنرمندان برای کمک خودشان را به کرمانشاه رساندند، ولی بعد از چندروز موجی در کشور راه افتاد که برخی برای خودنمایی کمک کردند و این جای تاسف داشت و من هم دل چرکین شدم. من حتی با نوید محمدزاده تلفنی صحبت کردم و قرار بود با هم به کرمانشاه سفر کنیم که بعد از این اتفاق سفر را کنسل کردم، ولی با همکاری اطرافیان تا جایی که توانستیم کمک‌های مالی و غیرمالی را جمع کردیم و تعدادی پتو و وسایل مورد نیاز خریدیم و همه را به یکی از موسسات خیریه دادیم که امیدوارم تا الان کمک‌ها به دست مردم رسیده باشد. به هر حال این اتفاق خیلی تلخ بود و دل همه ‌را به درد آورد.

ابتدا در گروه دنگ‌شو حضور داشتید، اما از این گروه بیرون رفتید. آیا دلیل خاصی داشت؟
اختلاف سلیقه‌‌ موسیقایی بین ما وجود داشت، در واقع اختلاف ما بر سر گروه بودن و نوع ارتباط با مخاطب بود.

درباره تجربه‌هایتان برای ساخت موسیقی فیلم یا تئاتر صحبت کنید.
برای فیلم ماهی و گربه موسیقی ساختم و در تئاتر هم کار هومن سیدی را آماده کردم که خیلی کار خوبی بود. این تئاتر خیلی جالب شد چون سه میز داخل این تئاتر تعبیه شده بود که در یک سوی تئاتر گروه پالت حضور داشت و در میز اول امیر جدیدی و نوید محمدزاده، میز دوم آزاده صمدی و هوتن شکیبا و در میز سوم باران کوثری و هومن سیدی قرار گرفتند. اتفاق جالب این بود که همه این افراد بعد از آن تئاتر پیشرفت چشمگیری داشتند. در اینجا باید به هوش هومن سیدی تبریک گفت. البته در کار موسیقی برای تئاتر به دنبال برپایی یک تئاتر مولتی مدیا هستیم که کارهای آن در حال انجام است.

نقطه مثبت گروه پالت را در چه چیزی می‌بینید؟
تجربه‌گرایی بچه‌های ما باعث شده آنها همیشه کوشا باشند، ما تا به امروز روزهای سختی پشت‌سر گذاشته‌ایم. بی‌پولی و سختی‌های کار در خیلی از موارد در گروه ما وجود داشته ولی همیشه سعی کردیم یک گروه باشیم. امروز تنها داریوش آذر از بین ما رفته و آن هم به خاطر این بود که او به دنبال خوانندگی بود و به جای آن دارا دارایی به ما ملحق شده است.

سبک موسیقی خودتان را چه می‌دانید. در واقع پالت خودش را خالق یک سبک جدید می‌داند یا شما هم به گروه موسیقی پاپ می‌پیوندید؟
در مورد سبک، از 1950 به این طرف این که شما یک سبک خاص کار کنید ازبین رفته و اگر سرچ کنید خواهید دید هر آرتیستی ممکن است از بسیاری از سبک‌ها در کار خود استفاده کند. موسیقی‌هایی شبیه ما در واقع موسیقی پاپیولاریست است که از سبک‌هایی مختلف مثل پاپ، راک، موسیقی مقامی و سنتی و بومی خودش و… وام می‌گیرد مثل پاپ تایلندی یا برزیلی. در اصل موسیقی غربی و ایرانی اصلا تلفیقی نیست. متاسفانه این اسم تلفیقی جدیدا مد شده درحالی‌که غلط است. اگر موسیقی ما قرار است تلفیقی باشد پس آهنگ «ای الهه ناز» استاد بنان هم تلفیقی محسوب می‌شود. به نظر من گروه پالت هم در ردیف موسیقی پاپ است.

در حال حاضر برخی خواننده‌ها و گروه‌های موسیقی به خاطر تفکیک نادرست، برای گرفتن مجوز مشکل دارند. شما هم با این مشکل روبه‌رو هستید؟
طی روزهای اخیر شنیدم گروه کماکان کارش در ارشاد به مشکل خورده و به آنها گفتند که موسیقی شما فالش شده است. در مورد مجوز، کلمه فالش جدید نیست، اما تاز‌گی‌ها مد شده و همه به اشتباه از آن استفاده می‌کنند. گاهی اوقات فالش‌بودن جزو خاصیت و سرزندگی موسیقی است مثل موسیقی کولی‌ها یا موسیقی محلی که اگر تمیز باشند روحشان را از دست می‌دهند. همه‌ موسیقی‌های ما امروز فالش هستند و ندانستن همین موضوع در حال ضربه زدن به موسیقی ماست. متاسفانه یک سری افراد بی‌سواد در موسیقی این روند را به وجود آورده‌اند و باید بدانند مخاطب امروز باهوش و در حال به‌روز کردن خود است.

بسیاری از خوانندگان ما امروز سراغ موسیقی عرفانی می‌روند. به نظر شما این رفتار به خاطر جذب مخاطب یا نوع موسیقی وزین است که خواننده را به این سمت می‌کشاند؟
در طول تاریخ، موسیقی عرفانی کم‌کم وارد شده است، موسیقی سنتی ما به خاطر محدودیت‌هایی که وجود داشت تبدیل به موسیقی عرفانی شد. در برهه‌ای از تاریخ، غرب به سمت عرفان شرق جلب شد و یک عرفان سطحی را به وجود آوردند و جالب است که ما همان عرفان را استفاده کردیم. با کمی توجه می‌توان دید برهه‌ای از تاریخ در کشور ما موضوع یوگا به صورت یک موج مد شد که یک محصول شرقی بود و این اتفاق در موسیقی نیز رخ داد و افرادی با این موج همراه شدند که فقط ادای عارف بودن را در می‌آورند.

موضوع تهیه‌کننده در ایران تا چه اندازه در امر موسیقی تاثیر دارد؟
وجود تهیه‌کننده خیلی مهم است. فلسفه موسیقی غرب امروز با ما فرق می‌کند. در غرب تهیه‌کننده موسیقی همانند تهیه‌کننده فیلم عمل می‌کند و تمام کار گروه را به عهده می‌گیرد و صرفا یک پول‌دهنده نیست. وقتی یک خواننده تهیه‌کننده خوب داشته باشد قطعا اقتصاد خواننده بهتر خواهد شد. امروز برخی به خاطر نداشتن تهیه‌کننده آهنگ‌های شش و هشت با شعر غمگین می‌خوانند تا کمی خودشان را بالانس کنند و این یک خطر برای موسیقی است.

کار جدید یا آلبوم جدیدی را برای مخاطبان آماده کرده‌اید؟
در حال حاضر برای آلبومی تلاش می‌کنیم که حدود چهار سال برای آن وقت گذاشته‌ایم، این آلبوم با کمک صادق تسبیحی در حال آماده‌سازی است و مخاطب‌ها بدانند این آلبوم یک تجربه کاری خوب است. اسم این آلبوم «حِرمان» است و 9 آهنگ دارد.

از نظر شما برخی خوانندگان که فقط چند آهنگ بیشتر نخوانده‌اند چگونه کنسرت برگزار می‌کنند؟
بنده مخاطب این گروه از خواننده‌ها نیستم. این گونه خواننده‌ها چند آهنگ می‌خوانند و سریع کنسرت می‌گذارند. من خودم در یکی از این کنسرت‌ها حضور پیدا کردم و خواننده هشت آهنگ خواند و مجدد همان آهنگ‌ها را از ابتدا اجرا کرد و جالب است که مخاطب هم استقبال می‌کرد.

در جایی گفته بودید تهران را با همه شلوغی‌هایش دوست دارم، آیا واقعا دوست دارید؟
مطمئنا ترافیک و کثیفی هوا بخصوص در فصل سرما که هوا وارونگی پیدا می‌کند، غیرقابل تحمل است و گاهی خود من تصمیم می‌گیرم در فصل زمستان تهران را به مقصد شهر دیگری ترک کنم، اما سرما و کثیفی هوا نزدیک عید تغییر می‌کند و هوا دلبری می‌کند و آدم پشیمان می‌شود و دوباره در تهران می‌ماند.

منبع:جام جم

موسیقی‌های امروز ما، همه فالش هستند

به گزارش جهان نیوز، امید نعمتی، خواننده گروه پالت است که در سبک تلفیقی فعالیت می‌کند. البته خود او کلمه تلفیقی را قبول ندارد و معتقد است، این کلمه اشتباه بوده و همه خوانندگان امروز به نوعی پاپ هستند. با وجودی که او به موسیقی می‌پردازد، اما جالب است که از دانشگاه سوره مدرک کارشناسی گرافیک گرفته است. نعمتی از کودکی به نقاشی علاقه داشته و به گفته خودش هرگز فکر نمی‌کرده روزی آهنگساز یا خواننده شود و خواننده شدن را یک اتفاق در زندگی‌اش می‌داند. با او درباره فعالیت‌هایش گفت‌وگو کرده‌ایم.
 
رشته تحصیلی شما نقاشی است، اما به سراغ موسیقی رفتید، چرا؟
من در اصل گرافیک خواندم و از سال‌ها پیش برای کودکان نقاشی می‌کشیدم ولی از کودکی درگیر کار موسیقی هم بودم. در 16 سالگی دوست داشتم یک گروه موسیقی تشکیل بدهم و همیشه از کودکی تا نوجوانی درگیری‌های خاص موسیقایی داشتم.

هیچ وقت نقاشی را به صورت حرفه‌ای ادامه ندادید؟
از آنجا که موسیقی و نقاشی دو مقوله کاملا جداست، نتوانستم به هر دو به یک اندازه بپردازم، نقاشی در یک فضای تنها و خلوت شکل می‌گیرد و موسیقی در یک فضای باز و عام‌تر؛ به همین خاطر نمی‌توان همزمان بین این دو ارتباط گرفت.

گروه پالت، سال 2014 به عنوان سفیر دائمی ایران در سازمان ملل معرفی شد. این اتفاق به چه صورت رخ داد؟
یک روز مستقیما از طرف سازمان ملل با ما تماس گرفته شد و موضوع برنامه جهانی غذا را برای ما تشریح کردند و این عنوان را به ما دادند؛ احتمالا به خاطر این‌که از روز اول ما کار خود را در موسسه محک آغاز کردیم و بعد از آن در کنسرت‌ها و فضای مجازی کارهای خیریه انجام دادیم، ما را رصد کردند و این اتفاق افتاد.

درخصوص زلزله کرمانشاه، کاری از سوی گروه پالت انجام شد؟
فضای زلزله در روزهای اول خیلی آشفته بود و با وجود این، خیلی از مسئولان و هنرمندان برای کمک خودشان را به کرمانشاه رساندند، ولی بعد از چندروز موجی در کشور راه افتاد که برخی برای خودنمایی کمک کردند و این جای تاسف داشت و من هم دل چرکین شدم. من حتی با نوید محمدزاده تلفنی صحبت کردم و قرار بود با هم به کرمانشاه سفر کنیم که بعد از این اتفاق سفر را کنسل کردم، ولی با همکاری اطرافیان تا جایی که توانستیم کمک‌های مالی و غیرمالی را جمع کردیم و تعدادی پتو و وسایل مورد نیاز خریدیم و همه را به یکی از موسسات خیریه دادیم که امیدوارم تا الان کمک‌ها به دست مردم رسیده باشد. به هر حال این اتفاق خیلی تلخ بود و دل همه ‌را به درد آورد.

ابتدا در گروه دنگ‌شو حضور داشتید، اما از این گروه بیرون رفتید. آیا دلیل خاصی داشت؟
اختلاف سلیقه‌‌ موسیقایی بین ما وجود داشت، در واقع اختلاف ما بر سر گروه بودن و نوع ارتباط با مخاطب بود.

درباره تجربه‌هایتان برای ساخت موسیقی فیلم یا تئاتر صحبت کنید.
برای فیلم ماهی و گربه موسیقی ساختم و در تئاتر هم کار هومن سیدی را آماده کردم که خیلی کار خوبی بود. این تئاتر خیلی جالب شد چون سه میز داخل این تئاتر تعبیه شده بود که در یک سوی تئاتر گروه پالت حضور داشت و در میز اول امیر جدیدی و نوید محمدزاده، میز دوم آزاده صمدی و هوتن شکیبا و در میز سوم باران کوثری و هومن سیدی قرار گرفتند. اتفاق جالب این بود که همه این افراد بعد از آن تئاتر پیشرفت چشمگیری داشتند. در اینجا باید به هوش هومن سیدی تبریک گفت. البته در کار موسیقی برای تئاتر به دنبال برپایی یک تئاتر مولتی مدیا هستیم که کارهای آن در حال انجام است.

نقطه مثبت گروه پالت را در چه چیزی می‌بینید؟
تجربه‌گرایی بچه‌های ما باعث شده آنها همیشه کوشا باشند، ما تا به امروز روزهای سختی پشت‌سر گذاشته‌ایم. بی‌پولی و سختی‌های کار در خیلی از موارد در گروه ما وجود داشته ولی همیشه سعی کردیم یک گروه باشیم. امروز تنها داریوش آذر از بین ما رفته و آن هم به خاطر این بود که او به دنبال خوانندگی بود و به جای آن دارا دارایی به ما ملحق شده است.

سبک موسیقی خودتان را چه می‌دانید. در واقع پالت خودش را خالق یک سبک جدید می‌داند یا شما هم به گروه موسیقی پاپ می‌پیوندید؟
در مورد سبک، از 1950 به این طرف این که شما یک سبک خاص کار کنید ازبین رفته و اگر سرچ کنید خواهید دید هر آرتیستی ممکن است از بسیاری از سبک‌ها در کار خود استفاده کند. موسیقی‌هایی شبیه ما در واقع موسیقی پاپیولاریست است که از سبک‌هایی مختلف مثل پاپ، راک، موسیقی مقامی و سنتی و بومی خودش و… وام می‌گیرد مثل پاپ تایلندی یا برزیلی. در اصل موسیقی غربی و ایرانی اصلا تلفیقی نیست. متاسفانه این اسم تلفیقی جدیدا مد شده درحالی‌که غلط است. اگر موسیقی ما قرار است تلفیقی باشد پس آهنگ «ای الهه ناز» استاد بنان هم تلفیقی محسوب می‌شود. به نظر من گروه پالت هم در ردیف موسیقی پاپ است.

در حال حاضر برخی خواننده‌ها و گروه‌های موسیقی به خاطر تفکیک نادرست، برای گرفتن مجوز مشکل دارند. شما هم با این مشکل روبه‌رو هستید؟
طی روزهای اخیر شنیدم گروه کماکان کارش در ارشاد به مشکل خورده و به آنها گفتند که موسیقی شما فالش شده است. در مورد مجوز، کلمه فالش جدید نیست، اما تاز‌گی‌ها مد شده و همه به اشتباه از آن استفاده می‌کنند. گاهی اوقات فالش‌بودن جزو خاصیت و سرزندگی موسیقی است مثل موسیقی کولی‌ها یا موسیقی محلی که اگر تمیز باشند روحشان را از دست می‌دهند. همه‌ موسیقی‌های ما امروز فالش هستند و ندانستن همین موضوع در حال ضربه زدن به موسیقی ماست. متاسفانه یک سری افراد بی‌سواد در موسیقی این روند را به وجود آورده‌اند و باید بدانند مخاطب امروز باهوش و در حال به‌روز کردن خود است.

بسیاری از خوانندگان ما امروز سراغ موسیقی عرفانی می‌روند. به نظر شما این رفتار به خاطر جذب مخاطب یا نوع موسیقی وزین است که خواننده را به این سمت می‌کشاند؟
در طول تاریخ، موسیقی عرفانی کم‌کم وارد شده است، موسیقی سنتی ما به خاطر محدودیت‌هایی که وجود داشت تبدیل به موسیقی عرفانی شد. در برهه‌ای از تاریخ، غرب به سمت عرفان شرق جلب شد و یک عرفان سطحی را به وجود آوردند و جالب است که ما همان عرفان را استفاده کردیم. با کمی توجه می‌توان دید برهه‌ای از تاریخ در کشور ما موضوع یوگا به صورت یک موج مد شد که یک محصول شرقی بود و این اتفاق در موسیقی نیز رخ داد و افرادی با این موج همراه شدند که فقط ادای عارف بودن را در می‌آورند.

موضوع تهیه‌کننده در ایران تا چه اندازه در امر موسیقی تاثیر دارد؟
وجود تهیه‌کننده خیلی مهم است. فلسفه موسیقی غرب امروز با ما فرق می‌کند. در غرب تهیه‌کننده موسیقی همانند تهیه‌کننده فیلم عمل می‌کند و تمام کار گروه را به عهده می‌گیرد و صرفا یک پول‌دهنده نیست. وقتی یک خواننده تهیه‌کننده خوب داشته باشد قطعا اقتصاد خواننده بهتر خواهد شد. امروز برخی به خاطر نداشتن تهیه‌کننده آهنگ‌های شش و هشت با شعر غمگین می‌خوانند تا کمی خودشان را بالانس کنند و این یک خطر برای موسیقی است.

کار جدید یا آلبوم جدیدی را برای مخاطبان آماده کرده‌اید؟
در حال حاضر برای آلبومی تلاش می‌کنیم که حدود چهار سال برای آن وقت گذاشته‌ایم، این آلبوم با کمک صادق تسبیحی در حال آماده‌سازی است و مخاطب‌ها بدانند این آلبوم یک تجربه کاری خوب است. اسم این آلبوم «حِرمان» است و 9 آهنگ دارد.

از نظر شما برخی خوانندگان که فقط چند آهنگ بیشتر نخوانده‌اند چگونه کنسرت برگزار می‌کنند؟
بنده مخاطب این گروه از خواننده‌ها نیستم. این گونه خواننده‌ها چند آهنگ می‌خوانند و سریع کنسرت می‌گذارند. من خودم در یکی از این کنسرت‌ها حضور پیدا کردم و خواننده هشت آهنگ خواند و مجدد همان آهنگ‌ها را از ابتدا اجرا کرد و جالب است که مخاطب هم استقبال می‌کرد.

در جایی گفته بودید تهران را با همه شلوغی‌هایش دوست دارم، آیا واقعا دوست دارید؟
مطمئنا ترافیک و کثیفی هوا بخصوص در فصل سرما که هوا وارونگی پیدا می‌کند، غیرقابل تحمل است و گاهی خود من تصمیم می‌گیرم در فصل زمستان تهران را به مقصد شهر دیگری ترک کنم، اما سرما و کثیفی هوا نزدیک عید تغییر می‌کند و هوا دلبری می‌کند و آدم پشیمان می‌شود و دوباره در تهران می‌ماند.

منبع:جام جم

موسیقی‌های امروز ما، همه فالش هستند

همه چیز درباره سند آموزش ۲۰۳۰

همه چیز درباره سند آموزش ۲۰۳۰

خبرگزاری فارس: همه چیز درباره سند آموزش 2030

عنوان بحث من، ابعاد پیدا و ناپیدای چارچوب اقدام جهانی آموزش ۲۰۳۰ است که من به اختصار از آن تحت عنوان سند آموزش ۲۰۳۰ تعبیر می کنم.

سند آموزش ۲۰۳۰، مجموعه اقدامات شفافی است که در جهت تحقق هدف چهارم از هفده هدفی که در برنامه اهداف توسعه پایدار در سال ۲۰۱۶ میلادی به تصویب رسیده است، تهیه شده است.
در واقع باید توجه داشت که مادر سند آموزش ۲۰۳۰، برنامه اهداف توسعه پایدار است و نمی توان سند آموزش ۲۰۳۰ را بدون ملاحظه برنامه اهداف توسعه پایدار تحلیل کرد.
سئوال اول این است که آیا سند آموزش ۲۰۳۰، یک سند الزام آور محسوب می شود؟ دوستان دولت معتقدند که خیر، این سند یک بیانیه یا یک توصیه نامه است و تعهدی را برای کشور ما بوجود نیاورده است؛ لکن من به چند دلیل عرض می کنم که بر خلاف نظر دولت، سند آموزش ۲۰۳۰، یک سند الزام آور به شمار می رود :
یکم؛ در سراسر متن این سند، مانند خود برنامه اهداف توسعه پایدار که مادر سند آموزش ۲۰۳۰ است، به وفور از گزاره های انشایی یعنی “باید” و “نباید”، یا کشورها “موظف” اند یا “مکلف” هستند و امثال این واژه ها استفاده شده است. خب، چرا در یک توصیه نامه که ما با ادبیات توصیه نامه ها در نظام بین الملل نا آشنا نیستیم، این میزان گزاره انشایی درج شده است؟
دوم؛ همانطور که می دانید، بنا به اعلام برادرانمان، جمهوری اسلامی ایران در زمان تصویب اجماعی سند آموزش ۲۰۳۰ با اصرار اعلام تحفظ یا resarvation کرده است. مجددا سئوال می کنم، چه دلیلی دارد که برای یک توصیه نامه محض که هیچ گونه تعهدی را برای کشورمان ایجاد نمی کند، مصرا اعلام تحفظ شود؟ یا حق تحفظ زمانی مطرح است که کشوری بخواهد شانه خود را از زیر بار بخشی از تعهدات که با اصول یا منافع خود ناسازگار است، خالی کند. پس معلوم می شود که سند آموزش ۲۰۳۰ یک تعهدنامه است، هرچند نام آن را بیانیه گذاشته اند. من دیدم بعضی گفته اند، علت اعلام تحفظ از سوی جمهوری اسلامی، بستن راه تحمیل تفاسیر معارض با باورهای دینی از سوی مجامع بین المللی بوده است. حال این سئوال قابل طرح است که مگر همین متن سند فعلی ۲۰۳۰ با ترمینولوژی سازمان ملل، با بخشی از باورها و ارزش های دینی ما در تعارض نیست که ما راه را برای تحمیل تفاسیر معارض در آینده ببندیم؟
سوم؛ تجربه نشان داده است که نهادهای وابسته به سازمان ملل برای متعهد کردن کشورهای مورد نظر به برنامه های خود، به روش گام به گام و تدریجی عمل می کنند. یعنی ابتدا با همین ادبیات که مثلا فلان بیانیه برای شما الزام آور نیست، کشورها را به تایید بی چون و چرای این بیانیه ها ترغیب می کنند، و در گام های بعدی، کشورها را با ابزارهای گوناگون من جمله تحت فشار افکار عمومی، به سمت متعهد نمودن به مفاد این بیانیه ها حرکت نموده و حتی به بهانه عدم اجرای مفاد آنها، برای کشورها پرونده سازی می کنند. نمونه های فراوانی وجود دارد که کشوری را حتی مجبور به پس گرفتن اعلام تحفظ و حق شرط خود کرده اند یا به استناد همین بیانیه های به ظاهر غیر الزام آور، آنها را مورد بازخواست قرار داده اند.
حالا در اینجا این مطلب قابل بحث است که اگر بر فرض سند آموزش ۲۰۳۰، برای جمهوری اسلامی ایران تعهدآور نبوده است، پس چرا هیات محترم وزیران در مصوبه ۹۵/۶/۲۶، هم به این تعهدات صراحتا اشاره کرده، و هم خود را در عالی ترین سطح ممکن به این سند متعهد کرده است؟
شما به مصوبه هیات محترم وزیران نگاه کنید؛ گفته است به منظور هماهنگی و ارائه راهکارهای تحقق کامل اهداف و تعهدات برنامه آموزش ۲۰۳۰ کارگروه فلان تاسیس می شود. در اینجا دو واژه قابل ملاحظه است : یکی واژه “تحقق کامل” که با اعلام تحفظ در تناقض است، و دیگری واژه “تعهدات برنامه آموزش ۲۰۳۰” که خود دولت تعهدآور بودن سند ۲۰۳۰ را تایید کرده است.
پس دقت بفرمایید، این سند هر اسمی که داشته باشد، برای جمهوری اسلامی تعهدآور بوده و دوستان دولت از این موضوع بی اطلاع نبوده اند.
خب، بحث بعدی این است که وقتی یک سند بین المللی، تعهداتی را برای جمهوری اسلامی ایجاد می کند، مرجع تصویب آن مطابق قانون اساسی کجاست؟ آیا دولت می تواند راسا چنین سندی را تایید کند؟
عرض من این است که طبق اصل ۷۷ و اصل ۱۲۵ قانون اساسی، مرجع تصویب تعهدات، مجلس است نه دولت؛ ضمن اینکه شورای نگهبان در استفساریه مورخ ۶۲/۶/۸، می گوید، صرف نظر از نام ها، هر سندی که برای کشور ایجاد تعهد کند، باید به تصویب مجلس برسد.
حتی یک اشکال حقوقی به همین مصوبه ۹۵/۶/۲۶ هیات وزیران نیز وارد است که طبق اصل ۱۳۸ قانون اساسی، دولت تنها زمانی می تواند بخش یا همه اختیارات خود را به یک کارگروه و امثالهم اعطا کند که وزرای ذی ربط ( یعنی چند وزیر ) در آن عضو باشند؛ این در حالی است که در مصوبه هیات وزیران برای تشکیل کارگروه ملی آموزش ۲۰۳۰، فقط یک وزیر یعنی وزیر آموزش و پرورش عضو است و معلوم نیست چگونه این ایراد مهم از چشم هیات انطباق مجلس افتاده است؟!
سئوال بعدی این است که آیا سند آموزش ۲۰۳۰ در کشور به طور مخفیانه به تایید رسیده و مراحل بعدی خود را طی کرده یا نه؟ پاسخ این است که علی الظاهر طبق ضوابط، این سند مراحل تصویب خود را طی کرده و مخفی کاری در بین نبوده است ولیکن در این بین، به دلیل نامشخصی، شورای عالی آموزش و پرورش و از آن مهم تر، شورای عالی انقلاب فرهنگی، نه فقط در مراحل تایید این سند، بلکه در مرحله تدوین چارچوب اقدام ملی آموزش ۲۰۳۰ نیز در معرض بی اطلاعی مطلق قرار گرفته است. این در حالی است که مرجع هرگونه تحول در آموزش و پرورش به شکل غیر هم عرض، این دو شورا هستند و هیچ منطقی به حاشیه راندن این دو شورا را در امور آموزش و پرورش قبول نمی کند. با این وصف، تعبیر من این است که این سند، به طور “تقریبا پنهان” مراحل خود را طی کرده است چراکه مراجع اصلی و تخصصی کشور عمدا و یا غیر عمد در معرض بی اطلاعی قرار گرفته اند.
یک بحث از سوی دوستان دولت مطرح است که بسیاری از اهداف و رویکردهای سند آموزش ۲۰۳۰ با اسناد مرتبط در داخل نظام مانند سند تحول بنیادین مشترک است و لذا لزومی ندارد تا این حد درباره سند آموزش ۲۰۳۰ بدبینی وجود داشته باشد یا سیاه نمایی شود. در پاسخ عرض می کنیم که اولا، ما درباره سند آموزش ۲۰۳۰ سیاه نمایی مطلق نمی کنیم و طبیعتا معتقدیم در این سند نکات مثبتی نیز می توان یافت که قابل بهره برداری باشد، لیکن وجود اشتراک لفظی نباید ما را به غلط، به وجود اشتراک معنوی سوق دهد؛ بله، بعضی واژه ها مشترک است اما بر اساس ترمینولوژی ما و ترمینولوژی سازمان ملل، هیچگونه اشتراک معنوی بین این واژه ها برقرار نیست.
بعضی ها سئوال می کنند که خب، حالا این سند آموزش ۲۰۳۰ چه فوائدی برای کشور دارد که این همه از سوی دولت محترم روی آن پافشاری شده است؟ دوستان دولتی معتقدند که خاصیت عمل به سند ۲۰۳۰، این است که جمهوری اسلامی، از قعر جدول رده بندی های بین المللی خارج می شود و مورد تقدیر و تشویق مجامع بین المللی قرار می گیرد ضمن اینکه از تصویرسازی منفی علیه جمهوری اسلامی جلوگیری می کند. عرض من این است که این فایده که شما ذکر می کنید، در صورت به خطر افتادن سرنوشت کشور در حوزه آموزش، چه ارزش دارد؟ از طرف دیگر، مگر در سایر موارد مانند عرصه علم و فناوری که ما در رتبه بندی های بین المللی در صدر جداول قرار گرفته ایم، لزوما پای یک سندی مانند سند آموزش در میان بوده است؟ آیا نمی توان گزارش اقدامات مترقی جمهوری اسلامی در حوزه آموزش عمومی را منتشر کرد و جلوی تصویرسازی منفی علیه جمهوری اسلامی را گرفت؟ برای نمونه، تا الان وزارت امور خارجه یا وزارت آموزش و پرورش چه اقدامی برای ترجمه سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش و ارائه آن به همراه گزارش اقدامات برای مجامع بین المللی انجام داده است؟
امروز برای کسی قابل انکار نیست که جمهوری اسلامی طی ۳۹ سال اخیر، اقدامات بسیار مهم و پیشتازانه ای را برای ارتقاء آموزش عمومی در کشور انجام داده است که در مقایسه با بسیاری از کشورهای مدعی، دهها پله بالاتر است و این انفعال در بین بعضی مسئولان که به موقعیت برتر کشور در این میدان باور ندارند، جای تاسف دارد.
یک بحث دیگر، این است که آیا نقد سند آموزش ۲۰۳۰ به منزله این است که جمهوری اسلامی ایران مایل به ارتباطات و تعاملات بین المللی نیست؟ پاسخ بنده این است که خیر؛ جمهوری اسلامی ایران بر اساس اصول و اهداف انقلاب از هرگونه ارتباط و همکاری بین المللی، مادامی که مبتنی بر احترام به باورها و ارزش های اسلامی و انقلابی، و همچنین مبتبی بر عدالت باشد، استقبال می کند. لکن شما به کارنامه نهادهای وابسته به سازمان ملل نگاه کنید؛ آیا در این چند دهه اخیر، عملکرد این نهادها نسبتی با احترام به باورها و ارزش های اسلامی ما، و سایر کشورهای اسلامی، و همچنین نسبتی با عدالت داشته است؟ این ها چه نهادهای بین المللی ای هستند که عملا به ابزار سیاسی کشورهای سلطه گر غربی و تطهیر کننده جنایات این ها تبدیل شده اند؟! چگونه می شود که دبیرکل همین سازمان ملل با گرفتن رشوه از رژیم عربستان سعودی، حاضر است با کمال وقاحت چشم خود را بر روی هزاران کودک و زن مظلوم یمنی که هر روز در این کشور مورد حمله جنگنده های سعودی قرار می گیرند و مظلومانه کشته یا زخمی می شوند، ببندد؟! آیا دیگر آبرویی برای سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن باقی مانده است؟ آیا می توان به این مجموعه اعتماد کرد؟
در این شرایط، عقل حکم می کند که مواجهه با نهادهای وابسته به سازمان ملل، فوق العاده هوشمندانه و مبتکرانه باشد. هیچ دلیلی ندارد که کشور ما برای پزهای بین المللی پوچ و مشمئز کننده، یا برای کف و سوت نهادهای به ظاهر بین المللی، اسنادی را امضا یا تایید کند که اصول و ارزش های جمهوری اسلامی در آن نادیده گرفته شده است.
در اینجا مایلم چند نکته درباره هشدار صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی حفظه الله تعالی در دیدار هفته معلم امسال یعنی ۱۷ اردیبهشت، خدمتتان عرض کنم :
اولا، حقیقتا هشدار صریح و قاطع رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره سند آموزش ۲۰۳۰، جزو الطاف خفیه الهی به این انقلاب، نظام و ملت بود. متاسفانه به بهانه سند آموزش ۲۰۳۰ یک جابجایی ارزشی و به تبع آن، اتفاقات تلخی در کشور در حال وقوع بود که من از آن به نفوذ عمیق دشمن در حیاط خلوت کشور یعنی نظام آموزش و پرورش، به قصد استحاله تدریجی و براندازی نرم نظام تعبیر می کنم و مقام معظم رهبری با ورود شجاعانه و به موقع، جلوی این نفوذ را سد کردند.
ثانیا، ورود ولی فقیه در مسائل خطیر و سرنوشت ساز، نه زمان بردار است، و نه در چارچوب ملاحظات جناحی و سیاسی یا رویکردهای محافظه کارانه محدود می شود. ولی فقیه، هرگاه حجت شرعی را بر خود تمام ببیند ورود می کند و به وظیفه الهی و اسلامی خود عمل می کند و در این مورد نیز این کار را کردند.
البته بعضی ها در انتخابات اخیر، از هشدار رهبر معظم انقلاب سوء استفاده سیاسی کردند و با مخلوط کردن حرف های صحیح و غلط، به سمت انتقام گیری از رقیب سیاسی خودشان رفتند که این کار به هیچ وجه قابل قبول نبود. لکن آنچه مسلم است، ورود رهبر معظم انقلاب در این عرصه، یک ورود کاملا حکیمانه و به موقع بود و چه بسا گذشت زمان، می توانست خسارات جبران ناپذیری را به بار بیاورد.
حالا بعضی ها گفتند، اطلاعات غلط به مقام معظم رهبری داده شده است. من در پاسخ، به حدیثی از امام علی علیه السلام اشاره می کنم که فرمودند، إنَّ لِسانُ الْمُؤمِنِ وَراءَ قَلْبِهِ فَإذا أرادَ أنْ‏ یَتَکَلَّمَ بِشَىْ‏ءٍ تَدَبِّرُهُ بِقَلْبِهِ ثُمَّ أمْضاهُ بِلِسانِهِ. یعنی زبان مؤمن در پشت قلب (عقل) اوست و هنگامى که اراده کند سخنى بگوید نخست با عقل خود آن را بررسى میکند سپس بر زبانش جارى می سازد.
ببینید عزیزان، نه امکان ارائه اطلاعات غلط به مقام معظم رهبری وجود دارد، و نه مقام معظم رهبری بدون اطمینان از اطلاعاتی که به دستشان می رسد درباره چیزی قضاوت می کنند. لذا جا دارد افرادی که در هفته های قبل ادعا کردند اطلاعات غلط به رهبر انقلاب داده شده است، با توجه به حدیثی که خواندم، از این پس قبل از سخن گفتن عقل خود را فعال کنند تا خدای ناکرده حماقت بر آنها غلبه نکند؛ بالاخره عقل چیز خوبی است و باید از آن استفاده کرد!
بحث بعدی این است که آیا کاری که بر اساس مصوبه هیات وزیران و با تشکیل ۳۰ کمیته در ذیل کارگروه ملی آموزش ۲۰۳۰، تحت عنوان تهیه چارچوب اقدام ملی انجام شده است، می تواند از نگرانی ها کم کند یا خیر؟
پاسخ بنده این است که اولا؛ با وجود سند مترقی و قابل افتخار تحول بنیادین در آموزش و پرورش، اساسا تهیه و تصویب یک سند موازی کار معقولی نبوده و نیست و عملا مدیران کشور را دچار دوگانگی می کند. لذا صریحا باید عرض کنم  که تا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش وجود دارد، و از یک پشتوانه قوی و منحصربفرد نخبگانی برخوردار است، وجود یک سند دیگر برای تحول در آموزش و پرورش خردمندانه نیست و حتی به بیان دیگر، تهیه سند موازی، به تمسخر گرفتن اسناد بالادستی نظام و همچنین تمسخر مراجعی است که این سندها را تصویب کرده اند. من شنیدم همین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش طی ۲۳ جلسه در شورای عالی انقلاب فرهنگی کلمه به کلمه بررسی و تایید شده است؛ خب پس چرا به دنبال سند دیگری هستیم که از یک-دهم چنین پشتوانه ای برخوردار نیست؟!
ثانیا، در تدوین این چارچوب اقدام ملی نه تنها از فقها و دین شناسان مبرز حوزه های علمیه برای تشخیص مغایرت های ۲۰۳۰ با شرع مقدس استفاده نشده، بلکه چارچوب اقدام ملی، با قوت، همان خط سند بین المللی آموزش ۲۰۳۰ را دنبال کرده و به جز در بعضی موارد، در بخش مهمی از مفاد آن، به سمت سکولارسازی آموزش و پرورش حرکت کرده است. در اینجا فقط به ذکر یک مثال روشن بسنده می کنم : در ابتدای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، و ناظر بر خروجی نظام تعلیم و تربیت آمده است، تربیت انسان موحد، مؤمن، معتقد به معاد، آشنا و متعهد به مسئولیت ها و وظایف در برابر خدا، خود، دیگران، طبیعت و حقیقت جو، عاقل، عدالت خواه، صلح جو، ظلم ستیز، جهادگر، شجاع، ایثارگر و وطن دوست، مهرورز، جمع گرا و جهانی اندیش، ولایت مدار، منتظر و تلاش گر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی و … . لکن در چارچوب ملی، از این عبارت بسیار مهم، مواردی چون : موحد، مؤمن، معتقد به معاد، آشنا و متعهد به مسئولیت ها و وظایف در برابر خدا، خود، دیگران و طبیعت، همچنین جهادگر، ولایت مدار، منتظر و تلاش گر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی برای همسو سازی با سند بین المللی ۲۰۳۰ حذف شده است و همین یک دلیل برای اینکه کسی سند ۲۰۳۰ را در تضاد با اسلام و انقلاب اسلامی بداند، کفایت می کند.
من اخیرا دیدم پس از رونمایی از چارچوب اقدام ملی، در پاسخ به بعضی اعتراضات، بعضی واژه ها را داده اند یکجا تغییر داده اند. مثلا واژه “برابری جنسیتی” را به واژه “عدالت جنسیتی” تغییر داده اند این در حالی است که بر خلاف نظر ما، در ترمینولوژی سازمان ملل، عدالت جنسیتی با برابری جنسیتی تفاوتی ندارد. یا آمده اند و در عکس العمل به اعتراضات در خصوص واژه شهروند جهانی، هر جا در متن جارچوب اقدام ملی، واژه شهروند جهانی بوده آن را حذف کرده اند! یعنی خواسته اند با این تغییرات بی ارزش، دهن منتقدان را ببندند.
خب، حالا شما قضاوت کنید، این چارچوب اقدام ملی چقدر قابل اعتماد است و با چه تفکری نوشته شده است؟ من معتقدم که این چارچوب برای بازی دادن مسئولین کشور و مردم تهیه شده و الا هیچ تفاوت ماهوی با همان سند بین المللی ندارد و همان مغایرت هایی که بین سند بین المللی با باورها و ارزش ها وجود دارد در اینجا هم چنین مغایرت هایی البته کمی زیرپوستی تر قابل مشاهده است.
بحث بعدی من، محتوایی است. در اینجا چند نکته اساسی دارم که فهرست وار به آنها اشاره می کنم :
اولا؛ این سند، یک شبکه از مجموعه سندهایی است که تعهد به سند آموزش ۲۰۳۰، مستلزم تعهد به آن اسناد است. چه این اسناد قبلا تایید شده باشد و چه نشده باشد، قبول سند ۲۰۳۰، یعنی قبول همه آنها. اسنادی که در خود سند ۲۰۳۰ از آنها نام برده شده عبارت است از : بیانیه حقوق بشر، پیمان نامه مبارزه با تبعیض در آموزش، پیمان نامه حقوق کودک، میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، پیمان نامه رفع هرگونه تبعیض علیه زنان، پیمان نامه مربوط به وضعیت پناهندگان و قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مورد حق آموزش در شرایط اضطراری. همانطور که در ابتدای عرایضم مکرر اشاره کردم، خود این سند آموزش ۲۰۳۰، از بطن یک سند دیگر به نام برنامه اهداف توسعه پایدار متولد شده و التزام به آن در همه هفده بندش، فی نفسه برای ۲۰۳۰ موضوعیت دارد. نکته جالب اینکه در مصوبه اخیر هیات وزیران نیز وقتی از لزوم انطباق چارچوب اقدام جهانی آموزش ۲۰۳۰ با اسناد بالادستی صحبت به میان آمده و تعدادی از اسناد بالادستی ملی نام برده شده است، برنامه اهداف توسعه پایدار نیز به عنوان یک سند حاکم بر این سند در عرض اسناد بالادستی ملی گنجانده شده است که کاملا عمق مساله را روشن می کند. حالا معلوم نیست با این مصوبه هیات وزیران، در صورت تزاحم بین اسناد ملی و برنامه اهداف توسعه پایدار، کدام سند را باید بر دیگری ترجیح داد؟! ضمنا شما می دانید که خیلی از این اسناد مسلما مغایر با شرع مقدس است لذا تا الان و علی رغم فشارهای داخلی و خارجی، توسط مجلس تصویب نشده است.
ثانیا؛ روح این سند، روح توسعه غربی است. اساسا توسعه پایدار، چیزی جز همان توسعه غربی با همه لوازمش از جمله قبول جهان بینی و ایدئولوژی سکولار نیست. لذا وقتی کسی سند ۲۰۳۰ را قبول می کند، عملا اجازه می دهد تا کشور را زیر چتر توسعه سکولار قرار دهند. هر کس هم که بگوید من این را نمی دانستم، با عرض معذرت، ابله است چراکه سطر سطر این سند فریاد می زند که من سکولار هستم و می خواهم فرهنگ و سبک زندگی غربی و سکولار را در کشور شما نه تنها ترویج، بلکه نهادینه کنم.
به بعضی واژه ها دقت کنید، تنوع فرهنگی، شهروند جهانی، برابری جنسیتی و عدم خشونت و صلح.
خب، ساده انگاری است اگر کسی فکر کند منظور از تنوع فرهنگی فقط بحث زبان ها و گویش ها یا احترام به خرده فرهنگ هاست؛ خیر، مساله همان پلورالیسم یا تکثرگرایی است که به همه فرق و نحله ها، حتی فرق ضاله، استعماری و کثیفی نظیر بهائیت حق می دهد و می گوید، ارزش و حقانیت چنین فرقه های مجعولی، مساوی دین اسلام و شیعه دوازده امامی است و باید به آنها اجازه بدهید هر غلطی خواستند در ایران بکنند! یا واژه شهروند جهانی جزو واژه های مشهور در ادبیات جهانی شدن یا globalization است. چه کسی است مختصر سوادی داشته باشد، و بار معنایی شهروند جهانی و نسبت آن را با مفهوم “غربی شدن” درک نکند؟ واژه دیگر، برابری جنسیتی است که به مفهوم آن در زبان شناسی سازمان ملل اشاره خواهم کرد. حتی درباره واژه عدم خشونت و صلح ما حرف داریم. چه کسی است که نداند انقلاب اسلامی منادی صلح جهانی است؟ چه کسی است که نداند جمهوری اسلامی، نه تنها خودش قربانی خشونت سازمان یافته است، بلکه بیشترین سرمایه گذاری را نیز علیه خشونت و تروریسم در منطقه انجام داده است؟ لکن مساله ما با این واژه و تفکر پشت آن، این است که بگویند هر نیرویی که با غرب نیست و دارد از حقوق پایمال شده خودش دفاع می کند، دموکراتیک ترین نیرو هم که باشد، مصداق گروههای تروریستی است و شما نباید از آنها حمایت کنید! مثلا ما حق نداریم از مردم مظلوم فلسطین در برابر جنایات رژیم سفاک اسرائیل حمایت نماییم؛ ما حق نداریم از حزب الله لبنان حمایت کنیم؛ ما اجازه نداریم حتی از کودکان و زنان مظلوم یمن در برابر حملات ناجوانمردانه رژیم مرتجع و امریکایی سعودی حمایت کنیم. پس ملاحظه بفرمایید که مشکل ما کجاست.
پشت این واژه ها، انبوهی از فکر و اندیشه قرار دارد و سازمان ملل هم که می آید و این ها را در اسناد خود می گنجاند، بر اساس ترمینولوژی خودش کشورها را مورد ارزیابی قرار می دهد. مثلا شما صدبار هم بگویید من از برابری جنسیتی عدالت جنسیتی را می فهمم، آنها می گویند فهم تو برای ما مهم نیست؛ برابری جنسیتی نقطه مقابل عدالت جنسیتی است!
من بررسی کردم، هر کجا در اسناد سازمان ملل متحد از عدالت جنسیتی استفاده شده، منظور برابری جنسیتی است و خود برابری جنسیتی، در ادبیات سازمان ملل شامل مواردی می شود که حتما با شرع مقدس و قوانین جمهوری اسلامی ایران منافات دارد. برای نمونه، از منظر کمیته منع تبعیض علیه زنان، دولت های عضو کنوانسیون منع تبعیض باید تضمین نمایند که هیچگونه تبعیض مستقیم یا غیر مستقیم علیه زنان اعمال نشود. منظور از تبعیض مستقیم علیه زنان، ( فارغ از هر منطقی ) ناظر بر هر گونه رفتار متفاوت است که صراحتا مبتنی بر جنس یا تفاوت های جنسیتی باشد ( مانند حجاب، جلوگیری از اختلاط محرم و نامحرم یا احکام شرعی اختصاصی زنان در زمینه هایی چون دیه، ارث، حضانت و غیره ) و تبعیض غیر مستقیم علیه زنان، در مواقعی محقق می شود که یک قانون، سیاست، برنامه یا رویه در ارتباط با زنان و مردان ظاهرا مؤید برابری باشد، اما در عمل دارای آثار تبعیض آمیز است که در اینصورت باب تفسیر باز می شود. یعنی فرضا هر قدر هم که بگویید و قسم بخورید که دارید در چارچوب برابری جنسیتی عمل می کنید، می توانند بگویند نه، باطن کار شما برابری جنسیتی نیست!
عزیزان، دقت بفرمایید، جمهوری اسلامی مدافع حقوق زنان است. اما نمی خواهد به بردگی جنسی زنان که امروز توسط غربی ها با همین کنوانسیون ها قانونی شده است تن بدهد؛ ما نمی خواهیم به اسم برابری، استفاده ابزاری از زنان را بپذیریم؛ ما نمی خواهیم به اسم برابری، جایگاه زن را در حد یک کالای قابل خرید و فروش تنزل بدهیم؛ ما نمی خواهیم با قراردادن زن و مرد در یک کفه، زنان را به بهانه استقلال، وادار به بیگاری برای مردان و در ازای پولی ناچیز نموده و به سمت کنار گذاشتن نقش منحصربفرد مادری یا جلوگیری از ظهور ظرفیت های حقیقی او در جامعه سوق دهیم. ما اگر از مفهوم مترقی و اسلامی عدالت جنسیتی در برابر تساوی جنسیتی دفاع می کنیم، به دنبال برگرداندن کرامت حقیقی زنان هستیم لکن غربی ها و دنباله روهای آنها در ایران، با گردن کلفتی در برابر این خواست مترقی جمهوری اسلامی ایستاده اند.
ثالثا؛ اینکه می گویند ما با برنامه اهداف توسعه پایدار و اسنادی مانند سند آموزش ۲۰۳۰ به دنبال بهبود زندگی مردم به اصطلاح جنوب، و رفع نابرابری ها در جهان هستیم، دروغ می گویند. اولا، اگر کسی عمیقا بررسی کند، بیشترین سود از ناحیه تحقق ۲۰۳۰ نصیب غربی ها می شود هرچند برای اجرای آن به بعضی کشورها پول هم بپردازند؛ ثانیا، اصولا این اسناد، یک گام خزنده در جهت پیشبرد پروژه “جهانی سازی” در جهت تضمین حیات نظام سلطه است. دقت بفرمایید، تا زمانیکه جهان به نفع غرب “یکدست” نشده است، و در برابر توسعه جهانی غرب مقاومت های جدی وجود دارد، هیچ تضمینی درباره استمرار حیات نظام “استعمارفرانو” وجود ندارد و لذا غربی ها از خیلی سال قبل با ایجاد برخی برنامه ها از جمله WTO و … به دنبال هموارسازی مسیر جهان برای تحقق برنامه های خود بوده اند و به نظر من، سند آموزش ۲۰۳۰ نیز در کنار WTO و امثال آن قابل تحلیل است.
من اخیرا در یک سخنرانی، عرض کردم، سند آموزش ۲۰۳۰ یک پروژه “فرانواستعماری” است. واقعا به این باور دارم و هر قدر هم که بیشتر درباره سند ۲۰۳۰ و اسناد جانبی و پشتیبان آن مطالعه می کنم، بیشتر به این موضوع باور پیدا می کنم. ضمنا در اینجا قصد تهمت زدن، برچسب زنی به مسئولین ذی ربط و غیره را ندارم. همه مسئولین جمهوری اسلامی خصوصا مسئولین آموزش و پرورش افراد متدین و انشاالله دلسوز به حال کشور هستند لکن باید قبول کنند در این زمینه یک خطای بزرگ رخ داده و دشمن هم با نفوذ خود، کار را خارج از اراده ما جلو برده است. در این هفته ها گفتند منتقدین ۲۰۳۰ به جامعه فرهنگیان توهین کرده اند! سئوال من این است که چه کسی توهین کرده است؟ چرا حرف بی اساس می زنید؟ از طرف دیگر، امروز خود معلمان دیندار و شریف ما طلبکارند؛ یعنی می خواهند بدانند چه اتفاقی افتاده است ضمن اینکه من اطمینان دارم، اگر هم این سند فرصت عملیاتی شدن پیدا می کرد، تن به اجرای آن نمی دادند.
متن فوق سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا در محل موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی ( دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای ) می باشد.( تهران، ۱۷ خردادماه ۱۳۹۶)

همه چیز درباره سند آموزش ۲۰۳۰

(image)

عنوان بحث من، ابعاد پیدا و ناپیدای چارچوب اقدام جهانی آموزش ۲۰۳۰ است که من به اختصار از آن تحت عنوان سند آموزش ۲۰۳۰ تعبیر می کنم.

سند آموزش ۲۰۳۰، مجموعه اقدامات شفافی است که در جهت تحقق هدف چهارم از هفده هدفی که در برنامه اهداف توسعه پایدار در سال ۲۰۱۶ میلادی به تصویب رسیده است، تهیه شده است.
در واقع باید توجه داشت که مادر سند آموزش ۲۰۳۰، برنامه اهداف توسعه پایدار است و نمی توان سند آموزش ۲۰۳۰ را بدون ملاحظه برنامه اهداف توسعه پایدار تحلیل کرد.
سئوال اول این است که آیا سند آموزش ۲۰۳۰، یک سند الزام آور محسوب می شود؟ دوستان دولت معتقدند که خیر، این سند یک بیانیه یا یک توصیه نامه است و تعهدی را برای کشور ما بوجود نیاورده است؛ لکن من به چند دلیل عرض می کنم که بر خلاف نظر دولت، سند آموزش ۲۰۳۰، یک سند الزام آور به شمار می رود :
یکم؛ در سراسر متن این سند، مانند خود برنامه اهداف توسعه پایدار که مادر سند آموزش ۲۰۳۰ است، به وفور از گزاره های انشایی یعنی “باید” و “نباید”، یا کشورها “موظف” اند یا “مکلف” هستند و امثال این واژه ها استفاده شده است. خب، چرا در یک توصیه نامه که ما با ادبیات توصیه نامه ها در نظام بین الملل نا آشنا نیستیم، این میزان گزاره انشایی درج شده است؟
دوم؛ همانطور که می دانید، بنا به اعلام برادرانمان، جمهوری اسلامی ایران در زمان تصویب اجماعی سند آموزش ۲۰۳۰ با اصرار اعلام تحفظ یا resarvation کرده است. مجددا سئوال می کنم، چه دلیلی دارد که برای یک توصیه نامه محض که هیچ گونه تعهدی را برای کشورمان ایجاد نمی کند، مصرا اعلام تحفظ شود؟ یا حق تحفظ زمانی مطرح است که کشوری بخواهد شانه خود را از زیر بار بخشی از تعهدات که با اصول یا منافع خود ناسازگار است، خالی کند. پس معلوم می شود که سند آموزش ۲۰۳۰ یک تعهدنامه است، هرچند نام آن را بیانیه گذاشته اند. من دیدم بعضی گفته اند، علت اعلام تحفظ از سوی جمهوری اسلامی، بستن راه تحمیل تفاسیر معارض با باورهای دینی از سوی مجامع بین المللی بوده است. حال این سئوال قابل طرح است که مگر همین متن سند فعلی ۲۰۳۰ با ترمینولوژی سازمان ملل، با بخشی از باورها و ارزش های دینی ما در تعارض نیست که ما راه را برای تحمیل تفاسیر معارض در آینده ببندیم؟
سوم؛ تجربه نشان داده است که نهادهای وابسته به سازمان ملل برای متعهد کردن کشورهای مورد نظر به برنامه های خود، به روش گام به گام و تدریجی عمل می کنند. یعنی ابتدا با همین ادبیات که مثلا فلان بیانیه برای شما الزام آور نیست، کشورها را به تایید بی چون و چرای این بیانیه ها ترغیب می کنند، و در گام های بعدی، کشورها را با ابزارهای گوناگون من جمله تحت فشار افکار عمومی، به سمت متعهد نمودن به مفاد این بیانیه ها حرکت نموده و حتی به بهانه عدم اجرای مفاد آنها، برای کشورها پرونده سازی می کنند. نمونه های فراوانی وجود دارد که کشوری را حتی مجبور به پس گرفتن اعلام تحفظ و حق شرط خود کرده اند یا به استناد همین بیانیه های به ظاهر غیر الزام آور، آنها را مورد بازخواست قرار داده اند.
حالا در اینجا این مطلب قابل بحث است که اگر بر فرض سند آموزش ۲۰۳۰، برای جمهوری اسلامی ایران تعهدآور نبوده است، پس چرا هیات محترم وزیران در مصوبه ۹۵/۶/۲۶، هم به این تعهدات صراحتا اشاره کرده، و هم خود را در عالی ترین سطح ممکن به این سند متعهد کرده است؟
شما به مصوبه هیات محترم وزیران نگاه کنید؛ گفته است به منظور هماهنگی و ارائه راهکارهای تحقق کامل اهداف و تعهدات برنامه آموزش ۲۰۳۰ کارگروه فلان تاسیس می شود. در اینجا دو واژه قابل ملاحظه است : یکی واژه “تحقق کامل” که با اعلام تحفظ در تناقض است، و دیگری واژه “تعهدات برنامه آموزش ۲۰۳۰” که خود دولت تعهدآور بودن سند ۲۰۳۰ را تایید کرده است.
پس دقت بفرمایید، این سند هر اسمی که داشته باشد، برای جمهوری اسلامی تعهدآور بوده و دوستان دولت از این موضوع بی اطلاع نبوده اند.
خب، بحث بعدی این است که وقتی یک سند بین المللی، تعهداتی را برای جمهوری اسلامی ایجاد می کند، مرجع تصویب آن مطابق قانون اساسی کجاست؟ آیا دولت می تواند راسا چنین سندی را تایید کند؟
عرض من این است که طبق اصل ۷۷ و اصل ۱۲۵ قانون اساسی، مرجع تصویب تعهدات، مجلس است نه دولت؛ ضمن اینکه شورای نگهبان در استفساریه مورخ ۶۲/۶/۸، می گوید، صرف نظر از نام ها، هر سندی که برای کشور ایجاد تعهد کند، باید به تصویب مجلس برسد.
حتی یک اشکال حقوقی به همین مصوبه ۹۵/۶/۲۶ هیات وزیران نیز وارد است که طبق اصل ۱۳۸ قانون اساسی، دولت تنها زمانی می تواند بخش یا همه اختیارات خود را به یک کارگروه و امثالهم اعطا کند که وزرای ذی ربط ( یعنی چند وزیر ) در آن عضو باشند؛ این در حالی است که در مصوبه هیات وزیران برای تشکیل کارگروه ملی آموزش ۲۰۳۰، فقط یک وزیر یعنی وزیر آموزش و پرورش عضو است و معلوم نیست چگونه این ایراد مهم از چشم هیات انطباق مجلس افتاده است؟!
سئوال بعدی این است که آیا سند آموزش ۲۰۳۰ در کشور به طور مخفیانه به تایید رسیده و مراحل بعدی خود را طی کرده یا نه؟ پاسخ این است که علی الظاهر طبق ضوابط، این سند مراحل تصویب خود را طی کرده و مخفی کاری در بین نبوده است ولیکن در این بین، به دلیل نامشخصی، شورای عالی آموزش و پرورش و از آن مهم تر، شورای عالی انقلاب فرهنگی، نه فقط در مراحل تایید این سند، بلکه در مرحله تدوین چارچوب اقدام ملی آموزش ۲۰۳۰ نیز در معرض بی اطلاعی مطلق قرار گرفته است. این در حالی است که مرجع هرگونه تحول در آموزش و پرورش به شکل غیر هم عرض، این دو شورا هستند و هیچ منطقی به حاشیه راندن این دو شورا را در امور آموزش و پرورش قبول نمی کند. با این وصف، تعبیر من این است که این سند، به طور “تقریبا پنهان” مراحل خود را طی کرده است چراکه مراجع اصلی و تخصصی کشور عمدا و یا غیر عمد در معرض بی اطلاعی قرار گرفته اند.
یک بحث از سوی دوستان دولت مطرح است که بسیاری از اهداف و رویکردهای سند آموزش ۲۰۳۰ با اسناد مرتبط در داخل نظام مانند سند تحول بنیادین مشترک است و لذا لزومی ندارد تا این حد درباره سند آموزش ۲۰۳۰ بدبینی وجود داشته باشد یا سیاه نمایی شود. در پاسخ عرض می کنیم که اولا، ما درباره سند آموزش ۲۰۳۰ سیاه نمایی مطلق نمی کنیم و طبیعتا معتقدیم در این سند نکات مثبتی نیز می توان یافت که قابل بهره برداری باشد، لیکن وجود اشتراک لفظی نباید ما را به غلط، به وجود اشتراک معنوی سوق دهد؛ بله، بعضی واژه ها مشترک است اما بر اساس ترمینولوژی ما و ترمینولوژی سازمان ملل، هیچگونه اشتراک معنوی بین این واژه ها برقرار نیست.
بعضی ها سئوال می کنند که خب، حالا این سند آموزش ۲۰۳۰ چه فوائدی برای کشور دارد که این همه از سوی دولت محترم روی آن پافشاری شده است؟ دوستان دولتی معتقدند که خاصیت عمل به سند ۲۰۳۰، این است که جمهوری اسلامی، از قعر جدول رده بندی های بین المللی خارج می شود و مورد تقدیر و تشویق مجامع بین المللی قرار می گیرد ضمن اینکه از تصویرسازی منفی علیه جمهوری اسلامی جلوگیری می کند. عرض من این است که این فایده که شما ذکر می کنید، در صورت به خطر افتادن سرنوشت کشور در حوزه آموزش، چه ارزش دارد؟ از طرف دیگر، مگر در سایر موارد مانند عرصه علم و فناوری که ما در رتبه بندی های بین المللی در صدر جداول قرار گرفته ایم، لزوما پای یک سندی مانند سند آموزش در میان بوده است؟ آیا نمی توان گزارش اقدامات مترقی جمهوری اسلامی در حوزه آموزش عمومی را منتشر کرد و جلوی تصویرسازی منفی علیه جمهوری اسلامی را گرفت؟ برای نمونه، تا الان وزارت امور خارجه یا وزارت آموزش و پرورش چه اقدامی برای ترجمه سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش و ارائه آن به همراه گزارش اقدامات برای مجامع بین المللی انجام داده است؟
امروز برای کسی قابل انکار نیست که جمهوری اسلامی طی ۳۹ سال اخیر، اقدامات بسیار مهم و پیشتازانه ای را برای ارتقاء آموزش عمومی در کشور انجام داده است که در مقایسه با بسیاری از کشورهای مدعی، دهها پله بالاتر است و این انفعال در بین بعضی مسئولان که به موقعیت برتر کشور در این میدان باور ندارند، جای تاسف دارد.
یک بحث دیگر، این است که آیا نقد سند آموزش ۲۰۳۰ به منزله این است که جمهوری اسلامی ایران مایل به ارتباطات و تعاملات بین المللی نیست؟ پاسخ بنده این است که خیر؛ جمهوری اسلامی ایران بر اساس اصول و اهداف انقلاب از هرگونه ارتباط و همکاری بین المللی، مادامی که مبتنی بر احترام به باورها و ارزش های اسلامی و انقلابی، و همچنین مبتبی بر عدالت باشد، استقبال می کند. لکن شما به کارنامه نهادهای وابسته به سازمان ملل نگاه کنید؛ آیا در این چند دهه اخیر، عملکرد این نهادها نسبتی با احترام به باورها و ارزش های اسلامی ما، و سایر کشورهای اسلامی، و همچنین نسبتی با عدالت داشته است؟ این ها چه نهادهای بین المللی ای هستند که عملا به ابزار سیاسی کشورهای سلطه گر غربی و تطهیر کننده جنایات این ها تبدیل شده اند؟! چگونه می شود که دبیرکل همین سازمان ملل با گرفتن رشوه از رژیم عربستان سعودی، حاضر است با کمال وقاحت چشم خود را بر روی هزاران کودک و زن مظلوم یمنی که هر روز در این کشور مورد حمله جنگنده های سعودی قرار می گیرند و مظلومانه کشته یا زخمی می شوند، ببندد؟! آیا دیگر آبرویی برای سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن باقی مانده است؟ آیا می توان به این مجموعه اعتماد کرد؟
در این شرایط، عقل حکم می کند که مواجهه با نهادهای وابسته به سازمان ملل، فوق العاده هوشمندانه و مبتکرانه باشد. هیچ دلیلی ندارد که کشور ما برای پزهای بین المللی پوچ و مشمئز کننده، یا برای کف و سوت نهادهای به ظاهر بین المللی، اسنادی را امضا یا تایید کند که اصول و ارزش های جمهوری اسلامی در آن نادیده گرفته شده است.
در اینجا مایلم چند نکته درباره هشدار صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی حفظه الله تعالی در دیدار هفته معلم امسال یعنی ۱۷ اردیبهشت، خدمتتان عرض کنم :
اولا، حقیقتا هشدار صریح و قاطع رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره سند آموزش ۲۰۳۰، جزو الطاف خفیه الهی به این انقلاب، نظام و ملت بود. متاسفانه به بهانه سند آموزش ۲۰۳۰ یک جابجایی ارزشی و به تبع آن، اتفاقات تلخی در کشور در حال وقوع بود که من از آن به نفوذ عمیق دشمن در حیاط خلوت کشور یعنی نظام آموزش و پرورش، به قصد استحاله تدریجی و براندازی نرم نظام تعبیر می کنم و مقام معظم رهبری با ورود شجاعانه و به موقع، جلوی این نفوذ را سد کردند.
ثانیا، ورود ولی فقیه در مسائل خطیر و سرنوشت ساز، نه زمان بردار است، و نه در چارچوب ملاحظات جناحی و سیاسی یا رویکردهای محافظه کارانه محدود می شود. ولی فقیه، هرگاه حجت شرعی را بر خود تمام ببیند ورود می کند و به وظیفه الهی و اسلامی خود عمل می کند و در این مورد نیز این کار را کردند.
البته بعضی ها در انتخابات اخیر، از هشدار رهبر معظم انقلاب سوء استفاده سیاسی کردند و با مخلوط کردن حرف های صحیح و غلط، به سمت انتقام گیری از رقیب سیاسی خودشان رفتند که این کار به هیچ وجه قابل قبول نبود. لکن آنچه مسلم است، ورود رهبر معظم انقلاب در این عرصه، یک ورود کاملا حکیمانه و به موقع بود و چه بسا گذشت زمان، می توانست خسارات جبران ناپذیری را به بار بیاورد.
حالا بعضی ها گفتند، اطلاعات غلط به مقام معظم رهبری داده شده است. من در پاسخ، به حدیثی از امام علی علیه السلام اشاره می کنم که فرمودند، إنَّ لِسانُ الْمُؤمِنِ وَراءَ قَلْبِهِ فَإذا أرادَ أنْ‏ یَتَکَلَّمَ بِشَىْ‏ءٍ تَدَبِّرُهُ بِقَلْبِهِ ثُمَّ أمْضاهُ بِلِسانِهِ. یعنی زبان مؤمن در پشت قلب (عقل) اوست و هنگامى که اراده کند سخنى بگوید نخست با عقل خود آن را بررسى میکند سپس بر زبانش جارى می سازد.
ببینید عزیزان، نه امکان ارائه اطلاعات غلط به مقام معظم رهبری وجود دارد، و نه مقام معظم رهبری بدون اطمینان از اطلاعاتی که به دستشان می رسد درباره چیزی قضاوت می کنند. لذا جا دارد افرادی که در هفته های قبل ادعا کردند اطلاعات غلط به رهبر انقلاب داده شده است، با توجه به حدیثی که خواندم، از این پس قبل از سخن گفتن عقل خود را فعال کنند تا خدای ناکرده حماقت بر آنها غلبه نکند؛ بالاخره عقل چیز خوبی است و باید از آن استفاده کرد!
بحث بعدی این است که آیا کاری که بر اساس مصوبه هیات وزیران و با تشکیل ۳۰ کمیته در ذیل کارگروه ملی آموزش ۲۰۳۰، تحت عنوان تهیه چارچوب اقدام ملی انجام شده است، می تواند از نگرانی ها کم کند یا خیر؟
پاسخ بنده این است که اولا؛ با وجود سند مترقی و قابل افتخار تحول بنیادین در آموزش و پرورش، اساسا تهیه و تصویب یک سند موازی کار معقولی نبوده و نیست و عملا مدیران کشور را دچار دوگانگی می کند. لذا صریحا باید عرض کنم  که تا سند تحول بنیادین آموزش و پرورش وجود دارد، و از یک پشتوانه قوی و منحصربفرد نخبگانی برخوردار است، وجود یک سند دیگر برای تحول در آموزش و پرورش خردمندانه نیست و حتی به بیان دیگر، تهیه سند موازی، به تمسخر گرفتن اسناد بالادستی نظام و همچنین تمسخر مراجعی است که این سندها را تصویب کرده اند. من شنیدم همین سند تحول بنیادین آموزش و پرورش طی ۲۳ جلسه در شورای عالی انقلاب فرهنگی کلمه به کلمه بررسی و تایید شده است؛ خب پس چرا به دنبال سند دیگری هستیم که از یک-دهم چنین پشتوانه ای برخوردار نیست؟!
ثانیا، در تدوین این چارچوب اقدام ملی نه تنها از فقها و دین شناسان مبرز حوزه های علمیه برای تشخیص مغایرت های ۲۰۳۰ با شرع مقدس استفاده نشده، بلکه چارچوب اقدام ملی، با قوت، همان خط سند بین المللی آموزش ۲۰۳۰ را دنبال کرده و به جز در بعضی موارد، در بخش مهمی از مفاد آن، به سمت سکولارسازی آموزش و پرورش حرکت کرده است. در اینجا فقط به ذکر یک مثال روشن بسنده می کنم : در ابتدای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، و ناظر بر خروجی نظام تعلیم و تربیت آمده است، تربیت انسان موحد، مؤمن، معتقد به معاد، آشنا و متعهد به مسئولیت ها و وظایف در برابر خدا، خود، دیگران، طبیعت و حقیقت جو، عاقل، عدالت خواه، صلح جو، ظلم ستیز، جهادگر، شجاع، ایثارگر و وطن دوست، مهرورز، جمع گرا و جهانی اندیش، ولایت مدار، منتظر و تلاش گر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی و … . لکن در چارچوب ملی، از این عبارت بسیار مهم، مواردی چون : موحد، مؤمن، معتقد به معاد، آشنا و متعهد به مسئولیت ها و وظایف در برابر خدا، خود، دیگران و طبیعت، همچنین جهادگر، ولایت مدار، منتظر و تلاش گر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی برای همسو سازی با سند بین المللی ۲۰۳۰ حذف شده است و همین یک دلیل برای اینکه کسی سند ۲۰۳۰ را در تضاد با اسلام و انقلاب اسلامی بداند، کفایت می کند.
من اخیرا دیدم پس از رونمایی از چارچوب اقدام ملی، در پاسخ به بعضی اعتراضات، بعضی واژه ها را داده اند یکجا تغییر داده اند. مثلا واژه “برابری جنسیتی” را به واژه “عدالت جنسیتی” تغییر داده اند این در حالی است که بر خلاف نظر ما، در ترمینولوژی سازمان ملل، عدالت جنسیتی با برابری جنسیتی تفاوتی ندارد. یا آمده اند و در عکس العمل به اعتراضات در خصوص واژه شهروند جهانی، هر جا در متن جارچوب اقدام ملی، واژه شهروند جهانی بوده آن را حذف کرده اند! یعنی خواسته اند با این تغییرات بی ارزش، دهن منتقدان را ببندند.
خب، حالا شما قضاوت کنید، این چارچوب اقدام ملی چقدر قابل اعتماد است و با چه تفکری نوشته شده است؟ من معتقدم که این چارچوب برای بازی دادن مسئولین کشور و مردم تهیه شده و الا هیچ تفاوت ماهوی با همان سند بین المللی ندارد و همان مغایرت هایی که بین سند بین المللی با باورها و ارزش ها وجود دارد در اینجا هم چنین مغایرت هایی البته کمی زیرپوستی تر قابل مشاهده است.
بحث بعدی من، محتوایی است. در اینجا چند نکته اساسی دارم که فهرست وار به آنها اشاره می کنم :
اولا؛ این سند، یک شبکه از مجموعه سندهایی است که تعهد به سند آموزش ۲۰۳۰، مستلزم تعهد به آن اسناد است. چه این اسناد قبلا تایید شده باشد و چه نشده باشد، قبول سند ۲۰۳۰، یعنی قبول همه آنها. اسنادی که در خود سند ۲۰۳۰ از آنها نام برده شده عبارت است از : بیانیه حقوق بشر، پیمان نامه مبارزه با تبعیض در آموزش، پیمان نامه حقوق کودک، میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، پیمان نامه رفع هرگونه تبعیض علیه زنان، پیمان نامه مربوط به وضعیت پناهندگان و قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مورد حق آموزش در شرایط اضطراری. همانطور که در ابتدای عرایضم مکرر اشاره کردم، خود این سند آموزش ۲۰۳۰، از بطن یک سند دیگر به نام برنامه اهداف توسعه پایدار متولد شده و التزام به آن در همه هفده بندش، فی نفسه برای ۲۰۳۰ موضوعیت دارد. نکته جالب اینکه در مصوبه اخیر هیات وزیران نیز وقتی از لزوم انطباق چارچوب اقدام جهانی آموزش ۲۰۳۰ با اسناد بالادستی صحبت به میان آمده و تعدادی از اسناد بالادستی ملی نام برده شده است، برنامه اهداف توسعه پایدار نیز به عنوان یک سند حاکم بر این سند در عرض اسناد بالادستی ملی گنجانده شده است که کاملا عمق مساله را روشن می کند. حالا معلوم نیست با این مصوبه هیات وزیران، در صورت تزاحم بین اسناد ملی و برنامه اهداف توسعه پایدار، کدام سند را باید بر دیگری ترجیح داد؟! ضمنا شما می دانید که خیلی از این اسناد مسلما مغایر با شرع مقدس است لذا تا الان و علی رغم فشارهای داخلی و خارجی، توسط مجلس تصویب نشده است.
ثانیا؛ روح این سند، روح توسعه غربی است. اساسا توسعه پایدار، چیزی جز همان توسعه غربی با همه لوازمش از جمله قبول جهان بینی و ایدئولوژی سکولار نیست. لذا وقتی کسی سند ۲۰۳۰ را قبول می کند، عملا اجازه می دهد تا کشور را زیر چتر توسعه سکولار قرار دهند. هر کس هم که بگوید من این را نمی دانستم، با عرض معذرت، ابله است چراکه سطر سطر این سند فریاد می زند که من سکولار هستم و می خواهم فرهنگ و سبک زندگی غربی و سکولار را در کشور شما نه تنها ترویج، بلکه نهادینه کنم.
به بعضی واژه ها دقت کنید، تنوع فرهنگی، شهروند جهانی، برابری جنسیتی و عدم خشونت و صلح.
خب، ساده انگاری است اگر کسی فکر کند منظور از تنوع فرهنگی فقط بحث زبان ها و گویش ها یا احترام به خرده فرهنگ هاست؛ خیر، مساله همان پلورالیسم یا تکثرگرایی است که به همه فرق و نحله ها، حتی فرق ضاله، استعماری و کثیفی نظیر بهائیت حق می دهد و می گوید، ارزش و حقانیت چنین فرقه های مجعولی، مساوی دین اسلام و شیعه دوازده امامی است و باید به آنها اجازه بدهید هر غلطی خواستند در ایران بکنند! یا واژه شهروند جهانی جزو واژه های مشهور در ادبیات جهانی شدن یا globalization است. چه کسی است مختصر سوادی داشته باشد، و بار معنایی شهروند جهانی و نسبت آن را با مفهوم “غربی شدن” درک نکند؟ واژه دیگر، برابری جنسیتی است که به مفهوم آن در زبان شناسی سازمان ملل اشاره خواهم کرد. حتی درباره واژه عدم خشونت و صلح ما حرف داریم. چه کسی است که نداند انقلاب اسلامی منادی صلح جهانی است؟ چه کسی است که نداند جمهوری اسلامی، نه تنها خودش قربانی خشونت سازمان یافته است، بلکه بیشترین سرمایه گذاری را نیز علیه خشونت و تروریسم در منطقه انجام داده است؟ لکن مساله ما با این واژه و تفکر پشت آن، این است که بگویند هر نیرویی که با غرب نیست و دارد از حقوق پایمال شده خودش دفاع می کند، دموکراتیک ترین نیرو هم که باشد، مصداق گروههای تروریستی است و شما نباید از آنها حمایت کنید! مثلا ما حق نداریم از مردم مظلوم فلسطین در برابر جنایات رژیم سفاک اسرائیل حمایت نماییم؛ ما حق نداریم از حزب الله لبنان حمایت کنیم؛ ما اجازه نداریم حتی از کودکان و زنان مظلوم یمن در برابر حملات ناجوانمردانه رژیم مرتجع و امریکایی سعودی حمایت کنیم. پس ملاحظه بفرمایید که مشکل ما کجاست.
پشت این واژه ها، انبوهی از فکر و اندیشه قرار دارد و سازمان ملل هم که می آید و این ها را در اسناد خود می گنجاند، بر اساس ترمینولوژی خودش کشورها را مورد ارزیابی قرار می دهد. مثلا شما صدبار هم بگویید من از برابری جنسیتی عدالت جنسیتی را می فهمم، آنها می گویند فهم تو برای ما مهم نیست؛ برابری جنسیتی نقطه مقابل عدالت جنسیتی است!
من بررسی کردم، هر کجا در اسناد سازمان ملل متحد از عدالت جنسیتی استفاده شده، منظور برابری جنسیتی است و خود برابری جنسیتی، در ادبیات سازمان ملل شامل مواردی می شود که حتما با شرع مقدس و قوانین جمهوری اسلامی ایران منافات دارد. برای نمونه، از منظر کمیته منع تبعیض علیه زنان، دولت های عضو کنوانسیون منع تبعیض باید تضمین نمایند که هیچگونه تبعیض مستقیم یا غیر مستقیم علیه زنان اعمال نشود. منظور از تبعیض مستقیم علیه زنان، ( فارغ از هر منطقی ) ناظر بر هر گونه رفتار متفاوت است که صراحتا مبتنی بر جنس یا تفاوت های جنسیتی باشد ( مانند حجاب، جلوگیری از اختلاط محرم و نامحرم یا احکام شرعی اختصاصی زنان در زمینه هایی چون دیه، ارث، حضانت و غیره ) و تبعیض غیر مستقیم علیه زنان، در مواقعی محقق می شود که یک قانون، سیاست، برنامه یا رویه در ارتباط با زنان و مردان ظاهرا مؤید برابری باشد، اما در عمل دارای آثار تبعیض آمیز است که در اینصورت باب تفسیر باز می شود. یعنی فرضا هر قدر هم که بگویید و قسم بخورید که دارید در چارچوب برابری جنسیتی عمل می کنید، می توانند بگویند نه، باطن کار شما برابری جنسیتی نیست!
عزیزان، دقت بفرمایید، جمهوری اسلامی مدافع حقوق زنان است. اما نمی خواهد به بردگی جنسی زنان که امروز توسط غربی ها با همین کنوانسیون ها قانونی شده است تن بدهد؛ ما نمی خواهیم به اسم برابری، استفاده ابزاری از زنان را بپذیریم؛ ما نمی خواهیم به اسم برابری، جایگاه زن را در حد یک کالای قابل خرید و فروش تنزل بدهیم؛ ما نمی خواهیم با قراردادن زن و مرد در یک کفه، زنان را به بهانه استقلال، وادار به بیگاری برای مردان و در ازای پولی ناچیز نموده و به سمت کنار گذاشتن نقش منحصربفرد مادری یا جلوگیری از ظهور ظرفیت های حقیقی او در جامعه سوق دهیم. ما اگر از مفهوم مترقی و اسلامی عدالت جنسیتی در برابر تساوی جنسیتی دفاع می کنیم، به دنبال برگرداندن کرامت حقیقی زنان هستیم لکن غربی ها و دنباله روهای آنها در ایران، با گردن کلفتی در برابر این خواست مترقی جمهوری اسلامی ایستاده اند.
ثالثا؛ اینکه می گویند ما با برنامه اهداف توسعه پایدار و اسنادی مانند سند آموزش ۲۰۳۰ به دنبال بهبود زندگی مردم به اصطلاح جنوب، و رفع نابرابری ها در جهان هستیم، دروغ می گویند. اولا، اگر کسی عمیقا بررسی کند، بیشترین سود از ناحیه تحقق ۲۰۳۰ نصیب غربی ها می شود هرچند برای اجرای آن به بعضی کشورها پول هم بپردازند؛ ثانیا، اصولا این اسناد، یک گام خزنده در جهت پیشبرد پروژه “جهانی سازی” در جهت تضمین حیات نظام سلطه است. دقت بفرمایید، تا زمانیکه جهان به نفع غرب “یکدست” نشده است، و در برابر توسعه جهانی غرب مقاومت های جدی وجود دارد، هیچ تضمینی درباره استمرار حیات نظام “استعمارفرانو” وجود ندارد و لذا غربی ها از خیلی سال قبل با ایجاد برخی برنامه ها از جمله WTO و … به دنبال هموارسازی مسیر جهان برای تحقق برنامه های خود بوده اند و به نظر من، سند آموزش ۲۰۳۰ نیز در کنار WTO و امثال آن قابل تحلیل است.
من اخیرا در یک سخنرانی، عرض کردم، سند آموزش ۲۰۳۰ یک پروژه “فرانواستعماری” است. واقعا به این باور دارم و هر قدر هم که بیشتر درباره سند ۲۰۳۰ و اسناد جانبی و پشتیبان آن مطالعه می کنم، بیشتر به این موضوع باور پیدا می کنم. ضمنا در اینجا قصد تهمت زدن، برچسب زنی به مسئولین ذی ربط و غیره را ندارم. همه مسئولین جمهوری اسلامی خصوصا مسئولین آموزش و پرورش افراد متدین و انشاالله دلسوز به حال کشور هستند لکن باید قبول کنند در این زمینه یک خطای بزرگ رخ داده و دشمن هم با نفوذ خود، کار را خارج از اراده ما جلو برده است. در این هفته ها گفتند منتقدین ۲۰۳۰ به جامعه فرهنگیان توهین کرده اند! سئوال من این است که چه کسی توهین کرده است؟ چرا حرف بی اساس می زنید؟ از طرف دیگر، امروز خود معلمان دیندار و شریف ما طلبکارند؛ یعنی می خواهند بدانند چه اتفاقی افتاده است ضمن اینکه من اطمینان دارم، اگر هم این سند فرصت عملیاتی شدن پیدا می کرد، تن به اجرای آن نمی دادند.
متن فوق سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا در محل موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی ( دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای ) می باشد.( تهران، ۱۷ خردادماه ۱۳۹۶)

همه چیز درباره سند آموزش ۲۰۳۰

تقریباً همه حملات تروریستی در غرب به عربستان ارتباط دارد/ ایران درحال جنگ با تروریست‌ها است

تقریباً همه حملات تروریستی در غرب به عربستان ارتباط دارد/ ایران درحال جنگ با تروریست‌ها است

«فرید زکریا» تحلیلگر ارشد آمریکایی و از کارشناسان حوزه روابط بین‌الملل در شبکه سی‌ان‌ان در یادداشتی، وهابیگری عربستان سعودی را ریشه تروریسم خوانده است.

او در این یادداشت، اظهارات دونالد ترامپ در سفر اخیر به عربستان سعودی درباره ادعای حمایت ایران از تروریسم را رد کرده است.

فرید زکریا البته در یادداشت  ادعاهایی علیه ایران هم مطرح کرده؛ ادعاهایی که مورد تایید خبرگزاری فارس نیست.

ترجمه این یادداشت را که در واشنگتن پست منتشر شده در متن زیر بخوانید:

«حمله این هفته در منچستر، تاکیدی مخوف بر این است که تهدید تروریسم رادیکال اسلامگرا همچنان ادامه دارد و سفر رئیس‌جمهور ترامپ به خاورمیانه هم نشان داد که چطور یک کشور مرکزی در حوزه گسترش این نوع از تروریسم یعنی عربستان سعودی، توانسته جوری مدیریت کند که از پذیرش هرگونه مسئولیتی در قبال آن سرباز زند. در واقع باید گفت که ترامپ به عربستان سعودی، آزادی عمل در منطقه داده است. واقعیت‌ها در این باره، کاملا برای همگان شناخته شده هستند. عربستان سعودی برای ۵ دهه است که در حال گسترش روایت تنگ نظرانه ای از اسلام در سراسر جهان اسلام است. اسامه بن لادن و ۱۵ تن از ۱۹ تروریست عامل حمله ۱۱ سپتامبر، تبعه سعودی بودند.

و ما از طریق ایمیلهای فاش شده هیلاری کلینتون وزیر خارجه پیشین آمریکا هم می‌دانیم که دولت سعودی به همراه قطر در سال‌های اخیر “تامین کننده حمایت مالی و لجستیکی به (داعش) و دیگر گروه‌های سنی تندرو در منطقه بوده است”. اتباع سعودی، دومین گروه پرجمعیت جنگجویان خارجی داعش را تشکیل می‌دهند و طبق برخی ارزیابی‌ها، بزرگترین گروه در اعضای داعش در عراق را تشکیل می‌دهند. پادشاهی سعودی، در ائتلاف ضمنی و تلویحی با القاعده در یمن است.

داعش،‌عقایدش را از روایت وهابیگری عربستان سعودی از اسلام می‌گیرد. همانطوری که سال گذشته امامت سابق مسجد اعظم پادشاهی سعودی گفت،‌ داعش “از اصول ما که در کتبمان قابل پیدا شدن است،  بهره‌برداری کرده. ما همان نظرات را البته به روشی پالایش شده، دنبال می‌کنیم”.

تا زمانی که داعش بتواند کتابهای درسی خودش را در مدارس بنویسد،‌ در واقع فهرست دروس سعودی را دنبال و اتخاذ کرده است.

پول سعودی است که اکنون اسلام اروپایی را دارد تغییر می‌دهد. گزارشهای اطلاعاتی فاش شده از اطلاعات آلمان نشان می‌دهد که موسسات خیریه “به شدت نزدیک به دفاتر و نهادهای دولتی” عربستان سعودی، قطر و کویت در حال تامین مالی مساجد،‌مدارس و ائمه جماعاتی هستند تا در سراسر آلمان، روایت بنیادگرایی از اسلام را انتشار دهند.

دولت عربستان سعودی شروع به کند کردن بسیاری از اقدامات فاحش خود کرده است. اکنون این کشور عملا توسط شاهزاده محمد بن سلمان جانشین ولیعهد اداره می‌شود؛ کسی که به نظر فردی عملگرا و به سبک و سیاق شیخ محمد بن رشید المکتوم رهبر دوبی است اما تا کنون قسمت اعظم اصلاحات در سعودی،‌ به سیاست اقتصادی بهتر انجامیده است و نه به گسست از سازمان و نهاد حاکم مذهبی آن.

سخنرانی ترامپ درباره اسلام، حاوی نکات دقیق و جزئی بود و نشان از همدردی با قربانیان مسلمان از این تروریسم جهاگرا داشت کسانی که ۹۵ درصد از قربانیان آن را تشکیل می‌دهند. او اما عملا هیچ چیزی برای ارائه درباره این مشکل نداشت وقتی که گفت “هیچ صحبتی درباره پایان دادن به این تهدید،‌کامل نخواهد شد مگر انکه به دولتی که به تروریستها اقامتگاه امن، کمک مالی و اجتماعی برای جذب نیرو می‌دهد، اشاره شود”. ترامپ اما  درباره میزبانش عربستان سعودی حرف نمی‌زد بلکه به ایران اشاره میکرد. باید روشن و واضح گفت که ایران در منطقه خاورمیانه،‌ نیرویی ثبات زدا است‌ و از برخی بازیگران بد حمایت می‌کند اما به شدت نادرست است که این کشور را منبعی برای تروریسم جهادگرا توصیف کنیم. طبق تحلیل «لیف ونار» از کینگ کالج لندن درباره پایگاه جهانی تروریسم، بیش از ۹۴ درصد از مرگ و میر برآمده از تروریسم اسلامگرا از سال ۲۰۰۱ را اعضای داعش و دیگر گروه‌های جهادگرای سنی مرتکب شدند. ایران در حال جنگ با آن گروه‌ها است و نه اینکه توان آنها را افزایش دهد. تقریبا همه حملات تروریستی در غرب، به نوعی ارتباطی با عربستان سعودی داشته است و تقریبا هیچ کدام از آنها هیچ ارتباطی به ایران نداشته است.

ترامپ، خطکشی عربستان سعودی درباره تروریسم را پذیرفته است؛‌خط کشی که اصلا هیچ تقصیری را متوجه پادشاعی(عربستان سعودی) نمی‌داند و آن را به سمت ایران پاسکاری می‌کند. سعودی‌ها با توافقات تسلیحاتی و اعطای کمک مالی به یک صندوق بانک جهانی که ایوانکا ترامپ پشتیبانی از آن را به دست گرفته، تحسین و توجهات مذاکره‌کنندگان بی تجربه ترامپ را از آن خود کردند. ترامپ در سال ۲۰۱۶ و زمانی که نامزد انتخابات بود در صفحه فیس بوکش نوشته بود که “عربستان سعودی و بسیاری از کشورهایی که مبالغ هنگفتی پول به بنیاد کلینتون دادند، می‌خواهند زنان را برده کنند و همجنسبازان را بکشند. هیلاری باید همه آن  پولها را برگرداند”.

آمریکا اکنون رسما در خدمت سیاست خارجی عربستان سعودی که همان مجموعه‌ای از سلسله درگیری‌های بی امان علیه شیعیان و متحدانشان در خاورمیانه است، قرار گرفته است. چنین اقدامی، ‌واشنگتن را در یک نزاع فرقه‌گرایانه‌ی بدون پایان گیر خواهد انداخت نزاعی که بی‌ثباتی منطقه‌ای را دامن زده و روابط واشنگتن با کشورهایی مانند عراق که خواهان روابط خوب با هر دو طرف است، ‌پیچیده می‌کند. اما مهمتر از همه اینها، آن است که چنین اقدامی هیچ کاری برای پرداختن به تهدید مستقیم و موجود کنونی در قبال آمریکایی‌ها که همان تروریسم جهادگرا است، انجام نمی‌دهد. من فکر می‌کردم که سیاست خارجی ترامپ،‌ قرار بود آمریکا را در اولویت نخست قرار دهد و نه عربستان سعودی را»./فارس

تقریباً همه حملات تروریستی در غرب به عربستان ارتباط دارد/ ایران درحال جنگ با تروریست‌ها است

«فرید زکریا» تحلیلگر ارشد آمریکایی و از کارشناسان حوزه روابط بین‌الملل در شبکه سی‌ان‌ان در یادداشتی، وهابیگری عربستان سعودی را ریشه تروریسم خوانده است.

او در این یادداشت، اظهارات دونالد ترامپ در سفر اخیر به عربستان سعودی درباره ادعای حمایت ایران از تروریسم را رد کرده است.

فرید زکریا البته در یادداشت  ادعاهایی علیه ایران هم مطرح کرده؛ ادعاهایی که مورد تایید خبرگزاری فارس نیست.

ترجمه این یادداشت را که در واشنگتن پست منتشر شده در متن زیر بخوانید:

«حمله این هفته در منچستر، تاکیدی مخوف بر این است که تهدید تروریسم رادیکال اسلامگرا همچنان ادامه دارد و سفر رئیس‌جمهور ترامپ به خاورمیانه هم نشان داد که چطور یک کشور مرکزی در حوزه گسترش این نوع از تروریسم یعنی عربستان سعودی، توانسته جوری مدیریت کند که از پذیرش هرگونه مسئولیتی در قبال آن سرباز زند. در واقع باید گفت که ترامپ به عربستان سعودی، آزادی عمل در منطقه داده است. واقعیت‌ها در این باره، کاملا برای همگان شناخته شده هستند. عربستان سعودی برای ۵ دهه است که در حال گسترش روایت تنگ نظرانه ای از اسلام در سراسر جهان اسلام است. اسامه بن لادن و ۱۵ تن از ۱۹ تروریست عامل حمله ۱۱ سپتامبر، تبعه سعودی بودند.

و ما از طریق ایمیلهای فاش شده هیلاری کلینتون وزیر خارجه پیشین آمریکا هم می‌دانیم که دولت سعودی به همراه قطر در سال‌های اخیر “تامین کننده حمایت مالی و لجستیکی به (داعش) و دیگر گروه‌های سنی تندرو در منطقه بوده است”. اتباع سعودی، دومین گروه پرجمعیت جنگجویان خارجی داعش را تشکیل می‌دهند و طبق برخی ارزیابی‌ها، بزرگترین گروه در اعضای داعش در عراق را تشکیل می‌دهند. پادشاهی سعودی، در ائتلاف ضمنی و تلویحی با القاعده در یمن است.

داعش،‌عقایدش را از روایت وهابیگری عربستان سعودی از اسلام می‌گیرد. همانطوری که سال گذشته امامت سابق مسجد اعظم پادشاهی سعودی گفت،‌ داعش “از اصول ما که در کتبمان قابل پیدا شدن است،  بهره‌برداری کرده. ما همان نظرات را البته به روشی پالایش شده، دنبال می‌کنیم”.

تا زمانی که داعش بتواند کتابهای درسی خودش را در مدارس بنویسد،‌ در واقع فهرست دروس سعودی را دنبال و اتخاذ کرده است.

پول سعودی است که اکنون اسلام اروپایی را دارد تغییر می‌دهد. گزارشهای اطلاعاتی فاش شده از اطلاعات آلمان نشان می‌دهد که موسسات خیریه “به شدت نزدیک به دفاتر و نهادهای دولتی” عربستان سعودی، قطر و کویت در حال تامین مالی مساجد،‌مدارس و ائمه جماعاتی هستند تا در سراسر آلمان، روایت بنیادگرایی از اسلام را انتشار دهند.

دولت عربستان سعودی شروع به کند کردن بسیاری از اقدامات فاحش خود کرده است. اکنون این کشور عملا توسط شاهزاده محمد بن سلمان جانشین ولیعهد اداره می‌شود؛ کسی که به نظر فردی عملگرا و به سبک و سیاق شیخ محمد بن رشید المکتوم رهبر دوبی است اما تا کنون قسمت اعظم اصلاحات در سعودی،‌ به سیاست اقتصادی بهتر انجامیده است و نه به گسست از سازمان و نهاد حاکم مذهبی آن.

سخنرانی ترامپ درباره اسلام، حاوی نکات دقیق و جزئی بود و نشان از همدردی با قربانیان مسلمان از این تروریسم جهاگرا داشت کسانی که ۹۵ درصد از قربانیان آن را تشکیل می‌دهند. او اما عملا هیچ چیزی برای ارائه درباره این مشکل نداشت وقتی که گفت “هیچ صحبتی درباره پایان دادن به این تهدید،‌کامل نخواهد شد مگر انکه به دولتی که به تروریستها اقامتگاه امن، کمک مالی و اجتماعی برای جذب نیرو می‌دهد، اشاره شود”. ترامپ اما  درباره میزبانش عربستان سعودی حرف نمی‌زد بلکه به ایران اشاره میکرد. باید روشن و واضح گفت که ایران در منطقه خاورمیانه،‌ نیرویی ثبات زدا است‌ و از برخی بازیگران بد حمایت می‌کند اما به شدت نادرست است که این کشور را منبعی برای تروریسم جهادگرا توصیف کنیم. طبق تحلیل «لیف ونار» از کینگ کالج لندن درباره پایگاه جهانی تروریسم، بیش از ۹۴ درصد از مرگ و میر برآمده از تروریسم اسلامگرا از سال ۲۰۰۱ را اعضای داعش و دیگر گروه‌های جهادگرای سنی مرتکب شدند. ایران در حال جنگ با آن گروه‌ها است و نه اینکه توان آنها را افزایش دهد. تقریبا همه حملات تروریستی در غرب، به نوعی ارتباطی با عربستان سعودی داشته است و تقریبا هیچ کدام از آنها هیچ ارتباطی به ایران نداشته است.

ترامپ، خطکشی عربستان سعودی درباره تروریسم را پذیرفته است؛‌خط کشی که اصلا هیچ تقصیری را متوجه پادشاعی(عربستان سعودی) نمی‌داند و آن را به سمت ایران پاسکاری می‌کند. سعودی‌ها با توافقات تسلیحاتی و اعطای کمک مالی به یک صندوق بانک جهانی که ایوانکا ترامپ پشتیبانی از آن را به دست گرفته، تحسین و توجهات مذاکره‌کنندگان بی تجربه ترامپ را از آن خود کردند. ترامپ در سال ۲۰۱۶ و زمانی که نامزد انتخابات بود در صفحه فیس بوکش نوشته بود که “عربستان سعودی و بسیاری از کشورهایی که مبالغ هنگفتی پول به بنیاد کلینتون دادند، می‌خواهند زنان را برده کنند و همجنسبازان را بکشند. هیلاری باید همه آن  پولها را برگرداند”.

آمریکا اکنون رسما در خدمت سیاست خارجی عربستان سعودی که همان مجموعه‌ای از سلسله درگیری‌های بی امان علیه شیعیان و متحدانشان در خاورمیانه است، قرار گرفته است. چنین اقدامی، ‌واشنگتن را در یک نزاع فرقه‌گرایانه‌ی بدون پایان گیر خواهد انداخت نزاعی که بی‌ثباتی منطقه‌ای را دامن زده و روابط واشنگتن با کشورهایی مانند عراق که خواهان روابط خوب با هر دو طرف است، ‌پیچیده می‌کند. اما مهمتر از همه اینها، آن است که چنین اقدامی هیچ کاری برای پرداختن به تهدید مستقیم و موجود کنونی در قبال آمریکایی‌ها که همان تروریسم جهادگرا است، انجام نمی‌دهد. من فکر می‌کردم که سیاست خارجی ترامپ،‌ قرار بود آمریکا را در اولویت نخست قرار دهد و نه عربستان سعودی را»./فارس

تقریباً همه حملات تروریستی در غرب به عربستان ارتباط دارد/ ایران درحال جنگ با تروریست‌ها است

بررسي تحريم S722 / مادر همه تحريم ها چیست؟

بررسي تحريم S722 / مادر همه تحريم ها چیست؟

گروه اقتصادی جهان نیوز: ديروز در همه محافل نسبتا جدي، حرفي و اثري از ابر خريد تسليحاتي عربستان از آمريكا بود و هر كس به سهم خود اثر اين ائتلاف تازه ساز را بر آينده اقتصاد و سياست ايران مي سنجيد.

واقعيت آن است كه همه اين خريدها تا به امروز كمتر از يكي دو تحريم اقتصادي اصلي بر سرنوشت و رفتار ايرانيان اثر داشته است. يك تحريم هوشمند به مراتب موثر تر از ده بمب هدايت شونده عمل مي كند و هزينه  آتي آن هم براي كلوپ آمريكا و عربستان بسيار كمتر است.

 بررسي تحريم S722 را كه بلحاظ در نورديدن مرزهاي برجام مادر همه تحريم ها لقب گرفته است، پيش از انتخابات به صورت رسمي با هدف كاهش اثر منفي بر انتخاب مجدد حسن روحاني متوقف شد و اكنون بار ديگر به شور گذاشته خواهد شد.

اگر چه ظاهرا اين تحريم با تمركز ويژه و خاص بر روي سپاه و برنامه موشكي و حقوق بشر نوشته شده است اما اولا به لحاظ شدت عمل بعد از برجام كم نظير است، ثانيا به لحاظ تحت تحريم مستقيم قرار دادن يك نهاد قانوني يك سيگنال بسيار بد است، ثالثا با توجه به زير ساخت ايجاد شده با كمك برجام، يك لإيه جديد به محدوديت هاي انتقال و سرمايه گذاري اضافه خواهد. اين تحريم ابدا براي بازار ارز خبر خوبي نخواهد بود.

دولت يازدهم در بازار ارز يك ميراث آماده انفجار براي دولت دوازدهم باقي گذاشته. عدم اصلاح نرخ ارز متناسب با تورم و دميدن بي حساب بر تنور نقدينگي ( درست مثل محمود احمدي نژاد) فنر بازار ارز را به شدت جمع كرده.

تركيب تحريم فوق با يكي دو پيچ اجرايي كوچك كه طبعا قابل شرح در تلگرام نيست، با شانس درخوري يك تكان موثر به بازار ارز خواهد داد. اين قيد” با شانس درخور” از آن باب است كه شايد بانك مركزي بخواهد با شدت بيشتري به آتش زدن ارز براي كاهش قيمت آن- رويه اي كه از زمستان قبل پيگيري مي شود- ادامه دهد.

يك سناريوي خوش خوان آن است كه بعد از تحريم فوق قيمت ارز -بدون ارتباط مستقیم به مفاد تحریمی-به يكباره ترقي كند و اين امر به گردن سپاه، برنامه موشكي و برنامه منطقه اي بيافتد و زمينه براي مطالبه يك برجام ديگر فراهم شود.

اين اكنون از هميشه نزديك تر است. اما واقعيت آن است كه با يا بدون سپاه و موشك، قيمت ارز بدلائل ذاتي آماده تلنگر است و گزاره فوق نه منصفانه است و نه علمي. جهش به دلائل ذاتي روزي رخ خواهد داد. واكنش تيم دولت به تحريم S722، قابل حدس است. چيزي مثل واكنش به ISA. ضعيف و بي نتيجه.

مردمي كه به افتخار پيروزي صلح بر تحريم در خيابان هاي شمالي شهر پاي كوبي مي كردند حالا به خانه بازگشته اند و منتظر وعده حسن روحاني در باب لغو تحريم هاي ديگرند. واقعيت از آن چه آن ها تصور مي كنند فرسنگ ها دور است. تاکید می کنم که s722  اثر مستقیم مالی ندارد اما یک سیگنال بد در یک وضعیت بد است.

چارچوب راه حل: افزايش نرخ ارز به صورت كنترل شده به نحوي كه بازده ماهانه نگهداري ارز از بازده معادل بازار پول فعلا كمتر باشد. در بانك مركزي كارشناسان مجربي وجود دارند كه بارها اين را فرياد زده اند اما صداي فريادهاشان در اصرار مقامات عالي اجرايي بر حفظ نرخ ارز در كانال ٣٧٠٠ به هر قيمت، شنيده نشده است.

منبع: کانال تلگرامی اقتصاد سیاسی

بررسي تحريم S722 / مادر همه تحريم ها چیست؟

گروه اقتصادی جهان نیوز: ديروز در همه محافل نسبتا جدي، حرفي و اثري از ابر خريد تسليحاتي عربستان از آمريكا بود و هر كس به سهم خود اثر اين ائتلاف تازه ساز را بر آينده اقتصاد و سياست ايران مي سنجيد.

واقعيت آن است كه همه اين خريدها تا به امروز كمتر از يكي دو تحريم اقتصادي اصلي بر سرنوشت و رفتار ايرانيان اثر داشته است. يك تحريم هوشمند به مراتب موثر تر از ده بمب هدايت شونده عمل مي كند و هزينه  آتي آن هم براي كلوپ آمريكا و عربستان بسيار كمتر است.

 بررسي تحريم S722 را كه بلحاظ در نورديدن مرزهاي برجام مادر همه تحريم ها لقب گرفته است، پيش از انتخابات به صورت رسمي با هدف كاهش اثر منفي بر انتخاب مجدد حسن روحاني متوقف شد و اكنون بار ديگر به شور گذاشته خواهد شد.

اگر چه ظاهرا اين تحريم با تمركز ويژه و خاص بر روي سپاه و برنامه موشكي و حقوق بشر نوشته شده است اما اولا به لحاظ شدت عمل بعد از برجام كم نظير است، ثانيا به لحاظ تحت تحريم مستقيم قرار دادن يك نهاد قانوني يك سيگنال بسيار بد است، ثالثا با توجه به زير ساخت ايجاد شده با كمك برجام، يك لإيه جديد به محدوديت هاي انتقال و سرمايه گذاري اضافه خواهد. اين تحريم ابدا براي بازار ارز خبر خوبي نخواهد بود.

دولت يازدهم در بازار ارز يك ميراث آماده انفجار براي دولت دوازدهم باقي گذاشته. عدم اصلاح نرخ ارز متناسب با تورم و دميدن بي حساب بر تنور نقدينگي ( درست مثل محمود احمدي نژاد) فنر بازار ارز را به شدت جمع كرده.

تركيب تحريم فوق با يكي دو پيچ اجرايي كوچك كه طبعا قابل شرح در تلگرام نيست، با شانس درخوري يك تكان موثر به بازار ارز خواهد داد. اين قيد” با شانس درخور” از آن باب است كه شايد بانك مركزي بخواهد با شدت بيشتري به آتش زدن ارز براي كاهش قيمت آن- رويه اي كه از زمستان قبل پيگيري مي شود- ادامه دهد.

يك سناريوي خوش خوان آن است كه بعد از تحريم فوق قيمت ارز -بدون ارتباط مستقیم به مفاد تحریمی-به يكباره ترقي كند و اين امر به گردن سپاه، برنامه موشكي و برنامه منطقه اي بيافتد و زمينه براي مطالبه يك برجام ديگر فراهم شود.

اين اكنون از هميشه نزديك تر است. اما واقعيت آن است كه با يا بدون سپاه و موشك، قيمت ارز بدلائل ذاتي آماده تلنگر است و گزاره فوق نه منصفانه است و نه علمي. جهش به دلائل ذاتي روزي رخ خواهد داد. واكنش تيم دولت به تحريم S722، قابل حدس است. چيزي مثل واكنش به ISA. ضعيف و بي نتيجه.

مردمي كه به افتخار پيروزي صلح بر تحريم در خيابان هاي شمالي شهر پاي كوبي مي كردند حالا به خانه بازگشته اند و منتظر وعده حسن روحاني در باب لغو تحريم هاي ديگرند. واقعيت از آن چه آن ها تصور مي كنند فرسنگ ها دور است. تاکید می کنم که s722  اثر مستقیم مالی ندارد اما یک سیگنال بد در یک وضعیت بد است.

چارچوب راه حل: افزايش نرخ ارز به صورت كنترل شده به نحوي كه بازده ماهانه نگهداري ارز از بازده معادل بازار پول فعلا كمتر باشد. در بانك مركزي كارشناسان مجربي وجود دارند كه بارها اين را فرياد زده اند اما صداي فريادهاشان در اصرار مقامات عالي اجرايي بر حفظ نرخ ارز در كانال ٣٧٠٠ به هر قيمت، شنيده نشده است.

منبع: کانال تلگرامی اقتصاد سیاسی

بررسي تحريم S722 / مادر همه تحريم ها چیست؟

شوک نقل‌و انتقالاتی به پرسپولیس/ شاه‌ماهی همه چیز را تکذیب کرد

شوک نقل‌و انتقالاتی به پرسپولیس/ شاه‌ماهی همه چیز را تکذیب کرد

مهاجم پیکان گفت: من هم دوست دارم در تیم های بزرگ بازی کنم اما فعلا بازیکن پیکان هستم.
گادوین منشا بعد از برتری پیکان مقابل سیاه جامگان اظهار داشت: بازی خوبی را به نمایش گذاشتیم و به این برد احتیاج داشتیم. بعد از اینکه هفته ها نتیجه خوبی نگرفته بودیم، این نتیجه خوبی برای ما محسوب می شود.

 

وی در واکنش به شایعه توافقش با پرسپولیس افزود: این فقط شایعه است و اتفاق خاصی برای من رخ نداده است.

 

مهاجم پیکان تصریح کرد: من هم دوست دارم در تیم های بزرگ بازی کنم اما فعلا بازیکن پیکان هستم.

 

این در حالی است که در روزهای اخیر از این بازیکن به عنوان خرید قطعی پرسپولیس در نقل و انتقالات تابستانی یاد می شد.

شوک نقل‌و انتقالاتی به پرسپولیس/ شاه‌ماهی همه چیز را تکذیب کرد

مهاجم پیکان گفت: من هم دوست دارم در تیم های بزرگ بازی کنم اما فعلا بازیکن پیکان هستم.
گادوین منشا بعد از برتری پیکان مقابل سیاه جامگان اظهار داشت: بازی خوبی را به نمایش گذاشتیم و به این برد احتیاج داشتیم. بعد از اینکه هفته ها نتیجه خوبی نگرفته بودیم، این نتیجه خوبی برای ما محسوب می شود.

 

وی در واکنش به شایعه توافقش با پرسپولیس افزود: این فقط شایعه است و اتفاق خاصی برای من رخ نداده است.

 

مهاجم پیکان تصریح کرد: من هم دوست دارم در تیم های بزرگ بازی کنم اما فعلا بازیکن پیکان هستم.

 

این در حالی است که در روزهای اخیر از این بازیکن به عنوان خرید قطعی پرسپولیس در نقل و انتقالات تابستانی یاد می شد.

شوک نقل‌و انتقالاتی به پرسپولیس/ شاه‌ماهی همه چیز را تکذیب کرد

سایپا بالاتر از همه

سایپا بالاتر از همه

به گزارش سایپا نیوز و به نقل از ایلنا، رضا رضایی با اشاره به افزایش تولیدات گروه خودروسازی سایپا در میان خودروسازان داخلی گفت: آنچه واضح و مبرهن است این میزان تولید خودرو در سایپا، یک رکورد بی نظیر در بین خودروسازان بوده و این مهم نشان از عزم تیم مدیریتی برای ایجاد یک تحول چشم گیر در گروه خودروسازی سایپا و در نهایت صنعت قطعه و خودروسازی کشور دارد .

وی با اشاره به معرفی و تولید دو محصول اتوماتیک جهت ارائه به بازار در سال جاری توسط گروه سایپا گفت: این موضوع نشان از دور اندیشی مدیران ارشد این گروه، بالاخص دکتر جمالی مدیریت ارشد این گروه بزرگ خودروساز دارد .

رضائی با اشاره به رشد ۵۳ درصدی تولید در گروه خودروسازی سایپا نسبت به مدت مشابه سال قبل گفت: این امر بیانگر وجود یک برنامه هدفمند و تحول در ساختار مالی و مدیریتی گروه بزرگ خودروسازی سایپا است .

وی گفت: در کنار افزایش بی سابقه تولید، تقویت و ارتقاء زنجیره تامین در حوزه توسعه و تنوع محصول نیز مبین جهت گیری این گروه به سمت تبدیل شدن به یک خودروساز جهانی است.

رئیس هیئت مدیره انجمن قطعه سازان ضمن اشاره به برنامه های حوزه توسعه محصول، به ایجاد سیاست VenderTo Vendor توسط سازندگان داخلی و خارجی اشاره کرد و گفت: در این استراتژی علاوه بر ارتقاء سطح کیفی پروژه های جدید، توان طراحی سازندگان داخلی نیز تقویت می شود.

سایپا بالاتر از همه

به گزارش سایپا نیوز و به نقل از ایلنا، رضا رضایی با اشاره به افزایش تولیدات گروه خودروسازی سایپا در میان خودروسازان داخلی گفت: آنچه واضح و مبرهن است این میزان تولید خودرو در سایپا، یک رکورد بی نظیر در بین خودروسازان بوده و این مهم نشان از عزم تیم مدیریتی برای ایجاد یک تحول چشم گیر در گروه خودروسازی سایپا و در نهایت صنعت قطعه و خودروسازی کشور دارد .

وی با اشاره به معرفی و تولید دو محصول اتوماتیک جهت ارائه به بازار در سال جاری توسط گروه سایپا گفت: این موضوع نشان از دور اندیشی مدیران ارشد این گروه، بالاخص دکتر جمالی مدیریت ارشد این گروه بزرگ خودروساز دارد .

رضائی با اشاره به رشد ۵۳ درصدی تولید در گروه خودروسازی سایپا نسبت به مدت مشابه سال قبل گفت: این امر بیانگر وجود یک برنامه هدفمند و تحول در ساختار مالی و مدیریتی گروه بزرگ خودروسازی سایپا است .

وی گفت: در کنار افزایش بی سابقه تولید، تقویت و ارتقاء زنجیره تامین در حوزه توسعه و تنوع محصول نیز مبین جهت گیری این گروه به سمت تبدیل شدن به یک خودروساز جهانی است.

رئیس هیئت مدیره انجمن قطعه سازان ضمن اشاره به برنامه های حوزه توسعه محصول، به ایجاد سیاست VenderTo Vendor توسط سازندگان داخلی و خارجی اشاره کرد و گفت: در این استراتژی علاوه بر ارتقاء سطح کیفی پروژه های جدید، توان طراحی سازندگان داخلی نیز تقویت می شود.