شفر: ما تمرین گلزنی می کنیم ولی بازیکنان ما نگران و عصبی بازی می کنند

شفر: ما تمرین گلزنی می کنیم ولی بازیکنان ما نگران و عصبی بازی می کنند

سرمربی استقلال اعتقاد دارد شرایط این تیم نسبت به گذشته بهتر شده است.
افق نیوز/ وینفرد شفر در حاشیه تمرین امروز پاسخ خبرنگاران را داد:

محکم بازی کردیم
در گذشته از عقب ما خوب بازی نمی کردیم، فرصت های گلزنی که داشتیم دوباره خوب از آنها استفاده نکردیم، مجبور به تعویض شدیم برای اینکه یکی از بازیکنان ما خسته شده بود. مجبور به تعویض بازیکنمان در خط حمله شدیم که بتوانیم قدرت بیشتری داشته باشیم. نکته مثبت این است که ما باز محکم بازی کردیم.

 

تمرین گلزنی می کنیم
مهمترین مساله بازی قبلی این بود که ما بازهم گل نخوردیم. ما تمرین گلزنی می کنیم ولی بازیکنان ما نگران و عصبی بازی می کنند.  من همیشه می گویم در حملات باید یک نفرعقب باشد تا از حملات استفاده کند. درخواست ما از داریوش این است که از خط هافبک فشار بیاورد چون او قدرت ما در این خط است. و همینطور که داریوش در حال حمله است است و فشار می آورد امید هم که بازیکن ملی است از عقب اضافه شود تا بتوانیم حملات پرفشارتری را ایجاد کنیم. نکته ی مهمی که در تمرین امروز بود اینکه ما به خط حمله ی خود متذکر شدیم و یاد  دادیم که خیلی عجله نکنند و سعی کنند تکنیکی تر توپ را کنترل کنند و به دروازه ضربه بزنند و این مهم ترین تمرین ما برای بازی بعدی بود.

 

به لیاقتمان می رسیم
مهمترین مسئله این است که ما پیشرفتی را آغاز کرده ایم و در تمرینات به طور جدی کار می کنیم و بازی به بازی بهتر می شویم و تمرکزمان را افزایش داده ایم. مهمترین مطلب برای ما این است که ضمن تمرکزی که روی بازیکنان داریم، گام به گام پیش برویم و خودمان را آماده می کنیم برای  بازی های سخت تر و جدی تر در خارج از لیگ ایران. نمی گویم بازی هایمان مثل پرسپولیس ۶ بر یک یا ۴ بر صفر می شود اما به آن چیزی که لیاقتش را در صدر جدول داریم، خواهیم رسید.

برابر سپاهان تعویض خواهیم داشت
مهم ترین موضوع این است که طبیعتا برای بازی بعدی تعویض خواهیم داشت تا انگیزه به بازیکنان بدهیم تا آنها خود را آماده کنند. ما تمرینات خصوصی و خاصی برای بازیکنان در تمامی پست ها در نظر گرفتیم.  مهم ترین موضوع این است که تا ۴ شنبه فرصت داریم روی ضربات سر و ایستگاهی و روی بازیکنان خط حمله تمرکز کنیم و تمرینات بیشتری انجام دهیم.

شفر: ما تمرین گلزنی می کنیم ولی بازیکنان ما نگران و عصبی بازی می کنند

سرمربی استقلال اعتقاد دارد شرایط این تیم نسبت به گذشته بهتر شده است.
افق نیوز/ وینفرد شفر در حاشیه تمرین امروز پاسخ خبرنگاران را داد:

محکم بازی کردیم
در گذشته از عقب ما خوب بازی نمی کردیم، فرصت های گلزنی که داشتیم دوباره خوب از آنها استفاده نکردیم، مجبور به تعویض شدیم برای اینکه یکی از بازیکنان ما خسته شده بود. مجبور به تعویض بازیکنمان در خط حمله شدیم که بتوانیم قدرت بیشتری داشته باشیم. نکته مثبت این است که ما باز محکم بازی کردیم.

 

تمرین گلزنی می کنیم
مهمترین مساله بازی قبلی این بود که ما بازهم گل نخوردیم. ما تمرین گلزنی می کنیم ولی بازیکنان ما نگران و عصبی بازی می کنند.  من همیشه می گویم در حملات باید یک نفرعقب باشد تا از حملات استفاده کند. درخواست ما از داریوش این است که از خط هافبک فشار بیاورد چون او قدرت ما در این خط است. و همینطور که داریوش در حال حمله است است و فشار می آورد امید هم که بازیکن ملی است از عقب اضافه شود تا بتوانیم حملات پرفشارتری را ایجاد کنیم. نکته ی مهمی که در تمرین امروز بود اینکه ما به خط حمله ی خود متذکر شدیم و یاد  دادیم که خیلی عجله نکنند و سعی کنند تکنیکی تر توپ را کنترل کنند و به دروازه ضربه بزنند و این مهم ترین تمرین ما برای بازی بعدی بود.

 

به لیاقتمان می رسیم
مهمترین مسئله این است که ما پیشرفتی را آغاز کرده ایم و در تمرینات به طور جدی کار می کنیم و بازی به بازی بهتر می شویم و تمرکزمان را افزایش داده ایم. مهمترین مطلب برای ما این است که ضمن تمرکزی که روی بازیکنان داریم، گام به گام پیش برویم و خودمان را آماده می کنیم برای  بازی های سخت تر و جدی تر در خارج از لیگ ایران. نمی گویم بازی هایمان مثل پرسپولیس ۶ بر یک یا ۴ بر صفر می شود اما به آن چیزی که لیاقتش را در صدر جدول داریم، خواهیم رسید.

برابر سپاهان تعویض خواهیم داشت
مهم ترین موضوع این است که طبیعتا برای بازی بعدی تعویض خواهیم داشت تا انگیزه به بازیکنان بدهیم تا آنها خود را آماده کنند. ما تمرینات خصوصی و خاصی برای بازیکنان در تمامی پست ها در نظر گرفتیم.  مهم ترین موضوع این است که تا ۴ شنبه فرصت داریم روی ضربات سر و ایستگاهی و روی بازیکنان خط حمله تمرکز کنیم و تمرینات بیشتری انجام دهیم.

شفر: ما تمرین گلزنی می کنیم ولی بازیکنان ما نگران و عصبی بازی می کنند

داستان احمدی نژاد و ما در ریاست مجلس هشتم

داستان احمدی نژاد و ما در ریاست مجلس هشتم

به گزارش جهان نیوز؛ حجت الاسلام حمید رسایی نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، از ماجرای چگونگی به ریاست رسیدن  علی لاریجانی در مجلس هشتم بواسطه حمایت محمود احمدی نژاد پرده برداشت.

 
 متن یاداشت وی که در کانال تلگرامی اش منتشره شده، به شرح زیر است:
 
دوستان زیادی در روزهای اخیر این سئوال را مطرح می کنند که آیا آقای احمدی نژاد در رسیدن آقای علی لاریجانی به کرسی ریاست مجلس هشتم – که تا امروز ادامه یافته – نقشی داشته یا نه؟ همچنین سئوال می کنند که چرا برخی از منتقدان جدی امروز آقای لاریجانی که آن روز از نمایندگان حامی دولت نهم بودند (از جمله بنده و دوستان دیگر) در سال اول مجلس هشتم به ریاست لاریجانی رای دادند. این سئوالات خصوصا وقتی بیشتر مطرح شد که آقای جوانفکر در پاسخ به سئوال برخی اعلام کرد که احمدی نژاد از ابتدا مخالف ریاست علی لاریجانی بود.

 

هر چند در این مقطع زمانی، قصد ورود به این بحث را نداشتم، اما تعدد سئوالاتی که مطرح شده و همچنین تحریفی که صورت گرفته، سبب  شد تا به چند نکته اشاره کنم:

 

در ماه های پایانی مجلس هفتم، تنش بین دولت مستقر و مجلسی که ریاستش با آقای حداد عادل بود، بسیار زیاد شده بود، هر چند این تنش، در مقایسه با سال های پایانی دولت دهم که ریاست مجلس را آقای لاریجانی برعهده داشت، قابل مقایسه نیست. 

 

نکته اینجا بود که آقای حداد عادل، علی رغم ویژگی های مثبت، اما به شدت تحت تاثیر طیفی از دوستان مجلس هفتم از جمله آقای توکلی بود که در مواجه با دولت وقت، گاهی از حد معمول خارج می شد و به تعبیر رهبر انقلاب، کینه ورزانه برخورد می کرد.

 

این تنش ها سبب شد تا مدینه فاضله ای که برخی اطرافیان احمدی نژاد با آمدن لاریجانی ترسیم کرده بودند، موثر واقع شود و در حالی که پیش از این در موضوعات شورای عالی امنیت ملی روابط این دو به تنش کشیده شده بود، رایزنی های پشت پرده احمدی نژاد برای ریاست لاریجانی بر مجلس آغاز شود.

 

از حق نگذریم البته آقای لاریجانی هم سوراخ دعا را پیدا کرده بود! او فهمیده بود برای نرم کردن احمدی نژاد و جلب نظر او، به جای مقاومت باید تعریف و تمجید کند. به یاد دارم در روزهای قبل از آغاز به کار مجلس هشتم که دولت نهم به سفر استانی قم آمده بود، استاندار وقت از آقای لاریجانی هم برای شرکت در جلسه استانداری دعوت کرد. بعد از جلسه دولت و مدیران استانی قم، لاریجانی چنان تعریفی از تسلط احمدی نژاد بر امور می کرد که کسی احتمال اتفاقات بعدی را نمی داد. لاریجانی حتی در جلساتی که بین برخی نمایندگان حامی دولت نهم در مرکز اسناد انقلاب اسلامی برگزار شد، بر لزوم همکاری و تعامل با دولت برای حل مشکلات کشور، کاندیدا نشدن در انتخابات ریاست جمهوری و تخصصی بسته شدن کمیسیون ها و باج ندادن به جریان افراطی اصلاحات تاکید کرد اما در عمل …

 

در میان نمایندگان اثرگذار حامی دولت نهم، سه دیدگاه وجود داشت: طیف چند نفره ای مانند آقای کوچک زاده و کوثری که با ریاست لاریجانی مخالف بودند، طیف اقلیتی که به دلایل مختلف لاریجانی را یک سر و گردن بالاتر از حداد عادل می دانستند مثل آقای حسینیان و طیف دیگری که علی رغم انتقاداتشان نسبت به لاریجانی، معتقد بودند برای حل مشکلات مردم و کاهش تنش های بین دو قوه، با توجه به تمایل شدید رئیس دولت نهم به ریاست لاریجانی، بهتر است به آن تن دهیم.  

 

از همه مهم تر این بود که آقای لاریجانی و حداد عادل، بعد از ملاقات های جداگانه ای که با رهبر انقلاب داشتند، هر دو یک روایت را نقل کردند که ایشان فرموده اند: برای من تفاوت نمی کند چه کسی رئیس مجلس شود، اما هر کس رئیس شد، با قوای دیگر بویژه دولت تعامل داشته باشد. طبعا این نگاه نیز با توجه به روحیات رئیس دولت وقت و عملکرد مثبت دولت نهم، از باب کاهش تنش ها و رسیدگی بیشتر به مشکلات مردم توسط دولت بود. همین دیدگاه رهبر انقلاب، سیب تقویت این نگاه شد که ببینیم دولت نهم با کدام گزینه بهتر می تواند کار کند.

 

آقای لاریجانی که از قم به مجلس راه یافته بود، با استفاده از اهرم های زیر به شدت برای رسیدن به ریاست مجلس تلاش می کرد: 

 

۱. بهره گیری از اصولگرایان سنتی (جامعه روحانیت، موتلفه، جامعه مهندسین و…) و لابی گسترده نمایندگان منتسب به آنها در مجلس مثل آقایان باهنر، بادامچیان، مصباحی مقدم و …

 

۲. استفاده از نفوذ پر قدرت مرحوم آقای کردان و رحیمی که در آن مقطع، رئیس دیوان محاسبات بود وچند روز قبل از آغاز به کار مجلس هشتم، معاون پارلمانی احمدی نژاد شد و به دست آوردن دل نمایندگان را خوب بلد بود. هر چند بعدها لاریجانی برای لطمه زدن به دولت نهم، حاضر به عبور ناجوانمردانه از کردان و رحیمی شد.

 

۳. تحریک نمایندگان شهرستانی برای جبهه گیری در برابر نمایندگان تهران (که نمادش را حداد عادل قرار داده بودند) با طرح موضوع انحرافی نمایندگان تهران خود را نماینده تر از نمایندگان شهرستان می دانند.

 

تقریبا یک ماه بعد از ریاست لاریجانی بر مجلس، شاهد باج دادن های او به اصلاح طلبان افراطی بودیم. این باج ها در قبال آرایی بود که وی از اصلاح طلبان برای ریاست مجلس کسب کرده بود. از همان جا اصطکاک های ما با لاریجانی روز به روز بیشتر شد و این در حالی بود که دوستان حامی ریاست آقای حداد عادل که همواره ما را به خاطر رای دادن به لاریجانی سرزنش می کردند (و چه بسا امروز هم بکنند) تا شش سال بعد از آن هم، در حال تعامل و همراهی با سیاست های لاریجانی بودند که البته یکی از مهمترین دلایلش، اشتراک در مخالفت با دولت نهم و دهم بود. در سال اول ریاست لاریجانی بر مجلس، از جمله مجموعه هایی که ما را از زاویه ای دیگر ملامت می کردند، حامیان لاریجانی در دولت بودند. آقای رحیمی و تیمش معتقد بودند که مخالفت های ما با لاریجانی به ضرر دولت می شود و نباید با لاریجانی درگیر شد اما اندک اندک …

 

بدیهی بود که احمدی نژاد کسی را مجبور به رای دادن به لاریجانی نکرد اما همه سیگنال هایی که او و اطرافیانش در مجلس به نمایندگان مخابره کردند، حکایت از تمایل او برای ریاست لاریجانی می کرد.

 

همه این عوامل یعنی بازی دو روی لاریجانی، نرم شدن احمدی نژاد در برابر تعریف و تمجیدهای لاریجانی و مشاوره های غلط اطرافیان وی، لجاجت های حامیان آقای حداد عادل و اعتماد غلط ما به قول های لاریجانی در سال اول مجلس هشتم، سبب شد تا علی لاریجانی به قدرت برسد و با ترفندهایی آن را تا امروز حفظ کند.

 

بنابر این بر خلاف آنچه در حال حاضر توسط برخی اطرافیان و جریان رسانه ای حامی آقای احمدی نژاد القا می شود که احمدی نژاد همیشه مخالف لاریجانی بوده و علی لاریجانی همواره گزینه مطلوب مدیریت عالی نظام برای حضور در ریاست مجلس بوده و الان هم همان ها برای حفظش در این مقام، تلاش می کنند، واقعیت این است که احمدی نژاد در سال ۸۷ به دلایل مختلفی برای ریاست لاریجانی تلاش موثری کرد و مخالفتی با آن نداشت. البته ایشان و تیم همراه شان هم از سال دوم، حاضر به حمایت از لاریجانی نشد. 

 

شاید گفته شود که ملاک حال فعلی افراد است، بله تردیدی در این نیست. بحث بر سر این است که حضور علی لاریجانی در راس مجلس از آن روز تا امروز، برآمده از خواست عالی ترین مقامات سیاسی کشور نیست، بلکه محصول تلاش ها و تمایل شخص احمدی نژاد است. بدیهی است که سخن درباره لاریجانی سال ۸۷ است و نه لاریجانی سال ۹۶ کما اینکه احمدی نژاد سال ۸۷ با احمدی نژاد این روزها متفاوت است. احمدی نژاد آن روزها دو بار به مثل رسایی گفت: ما آمده ایم تیرها به ما بخورد نه رهبری اما حالا تیرهای ملامت حمایت از احمدی نژاد به چه کسی می خورد؟!

منبع:رجانیوز
 

داستان احمدی نژاد و ما در ریاست مجلس هشتم

به گزارش جهان نیوز؛ حجت الاسلام حمید رسایی نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، از ماجرای چگونگی به ریاست رسیدن  علی لاریجانی در مجلس هشتم بواسطه حمایت محمود احمدی نژاد پرده برداشت.

 
 متن یاداشت وی که در کانال تلگرامی اش منتشره شده، به شرح زیر است:
 
دوستان زیادی در روزهای اخیر این سئوال را مطرح می کنند که آیا آقای احمدی نژاد در رسیدن آقای علی لاریجانی به کرسی ریاست مجلس هشتم – که تا امروز ادامه یافته – نقشی داشته یا نه؟ همچنین سئوال می کنند که چرا برخی از منتقدان جدی امروز آقای لاریجانی که آن روز از نمایندگان حامی دولت نهم بودند (از جمله بنده و دوستان دیگر) در سال اول مجلس هشتم به ریاست لاریجانی رای دادند. این سئوالات خصوصا وقتی بیشتر مطرح شد که آقای جوانفکر در پاسخ به سئوال برخی اعلام کرد که احمدی نژاد از ابتدا مخالف ریاست علی لاریجانی بود.

 

هر چند در این مقطع زمانی، قصد ورود به این بحث را نداشتم، اما تعدد سئوالاتی که مطرح شده و همچنین تحریفی که صورت گرفته، سبب  شد تا به چند نکته اشاره کنم:

 

در ماه های پایانی مجلس هفتم، تنش بین دولت مستقر و مجلسی که ریاستش با آقای حداد عادل بود، بسیار زیاد شده بود، هر چند این تنش، در مقایسه با سال های پایانی دولت دهم که ریاست مجلس را آقای لاریجانی برعهده داشت، قابل مقایسه نیست. 

 

نکته اینجا بود که آقای حداد عادل، علی رغم ویژگی های مثبت، اما به شدت تحت تاثیر طیفی از دوستان مجلس هفتم از جمله آقای توکلی بود که در مواجه با دولت وقت، گاهی از حد معمول خارج می شد و به تعبیر رهبر انقلاب، کینه ورزانه برخورد می کرد.

 

این تنش ها سبب شد تا مدینه فاضله ای که برخی اطرافیان احمدی نژاد با آمدن لاریجانی ترسیم کرده بودند، موثر واقع شود و در حالی که پیش از این در موضوعات شورای عالی امنیت ملی روابط این دو به تنش کشیده شده بود، رایزنی های پشت پرده احمدی نژاد برای ریاست لاریجانی بر مجلس آغاز شود.

 

از حق نگذریم البته آقای لاریجانی هم سوراخ دعا را پیدا کرده بود! او فهمیده بود برای نرم کردن احمدی نژاد و جلب نظر او، به جای مقاومت باید تعریف و تمجید کند. به یاد دارم در روزهای قبل از آغاز به کار مجلس هشتم که دولت نهم به سفر استانی قم آمده بود، استاندار وقت از آقای لاریجانی هم برای شرکت در جلسه استانداری دعوت کرد. بعد از جلسه دولت و مدیران استانی قم، لاریجانی چنان تعریفی از تسلط احمدی نژاد بر امور می کرد که کسی احتمال اتفاقات بعدی را نمی داد. لاریجانی حتی در جلساتی که بین برخی نمایندگان حامی دولت نهم در مرکز اسناد انقلاب اسلامی برگزار شد، بر لزوم همکاری و تعامل با دولت برای حل مشکلات کشور، کاندیدا نشدن در انتخابات ریاست جمهوری و تخصصی بسته شدن کمیسیون ها و باج ندادن به جریان افراطی اصلاحات تاکید کرد اما در عمل …

 

در میان نمایندگان اثرگذار حامی دولت نهم، سه دیدگاه وجود داشت: طیف چند نفره ای مانند آقای کوچک زاده و کوثری که با ریاست لاریجانی مخالف بودند، طیف اقلیتی که به دلایل مختلف لاریجانی را یک سر و گردن بالاتر از حداد عادل می دانستند مثل آقای حسینیان و طیف دیگری که علی رغم انتقاداتشان نسبت به لاریجانی، معتقد بودند برای حل مشکلات مردم و کاهش تنش های بین دو قوه، با توجه به تمایل شدید رئیس دولت نهم به ریاست لاریجانی، بهتر است به آن تن دهیم.  

 

از همه مهم تر این بود که آقای لاریجانی و حداد عادل، بعد از ملاقات های جداگانه ای که با رهبر انقلاب داشتند، هر دو یک روایت را نقل کردند که ایشان فرموده اند: برای من تفاوت نمی کند چه کسی رئیس مجلس شود، اما هر کس رئیس شد، با قوای دیگر بویژه دولت تعامل داشته باشد. طبعا این نگاه نیز با توجه به روحیات رئیس دولت وقت و عملکرد مثبت دولت نهم، از باب کاهش تنش ها و رسیدگی بیشتر به مشکلات مردم توسط دولت بود. همین دیدگاه رهبر انقلاب، سیب تقویت این نگاه شد که ببینیم دولت نهم با کدام گزینه بهتر می تواند کار کند.

 

آقای لاریجانی که از قم به مجلس راه یافته بود، با استفاده از اهرم های زیر به شدت برای رسیدن به ریاست مجلس تلاش می کرد: 

 

۱. بهره گیری از اصولگرایان سنتی (جامعه روحانیت، موتلفه، جامعه مهندسین و…) و لابی گسترده نمایندگان منتسب به آنها در مجلس مثل آقایان باهنر، بادامچیان، مصباحی مقدم و …

 

۲. استفاده از نفوذ پر قدرت مرحوم آقای کردان و رحیمی که در آن مقطع، رئیس دیوان محاسبات بود وچند روز قبل از آغاز به کار مجلس هشتم، معاون پارلمانی احمدی نژاد شد و به دست آوردن دل نمایندگان را خوب بلد بود. هر چند بعدها لاریجانی برای لطمه زدن به دولت نهم، حاضر به عبور ناجوانمردانه از کردان و رحیمی شد.

 

۳. تحریک نمایندگان شهرستانی برای جبهه گیری در برابر نمایندگان تهران (که نمادش را حداد عادل قرار داده بودند) با طرح موضوع انحرافی نمایندگان تهران خود را نماینده تر از نمایندگان شهرستان می دانند.

 

تقریبا یک ماه بعد از ریاست لاریجانی بر مجلس، شاهد باج دادن های او به اصلاح طلبان افراطی بودیم. این باج ها در قبال آرایی بود که وی از اصلاح طلبان برای ریاست مجلس کسب کرده بود. از همان جا اصطکاک های ما با لاریجانی روز به روز بیشتر شد و این در حالی بود که دوستان حامی ریاست آقای حداد عادل که همواره ما را به خاطر رای دادن به لاریجانی سرزنش می کردند (و چه بسا امروز هم بکنند) تا شش سال بعد از آن هم، در حال تعامل و همراهی با سیاست های لاریجانی بودند که البته یکی از مهمترین دلایلش، اشتراک در مخالفت با دولت نهم و دهم بود. در سال اول ریاست لاریجانی بر مجلس، از جمله مجموعه هایی که ما را از زاویه ای دیگر ملامت می کردند، حامیان لاریجانی در دولت بودند. آقای رحیمی و تیمش معتقد بودند که مخالفت های ما با لاریجانی به ضرر دولت می شود و نباید با لاریجانی درگیر شد اما اندک اندک …

 

بدیهی بود که احمدی نژاد کسی را مجبور به رای دادن به لاریجانی نکرد اما همه سیگنال هایی که او و اطرافیانش در مجلس به نمایندگان مخابره کردند، حکایت از تمایل او برای ریاست لاریجانی می کرد.

 

همه این عوامل یعنی بازی دو روی لاریجانی، نرم شدن احمدی نژاد در برابر تعریف و تمجیدهای لاریجانی و مشاوره های غلط اطرافیان وی، لجاجت های حامیان آقای حداد عادل و اعتماد غلط ما به قول های لاریجانی در سال اول مجلس هشتم، سبب شد تا علی لاریجانی به قدرت برسد و با ترفندهایی آن را تا امروز حفظ کند.

 

بنابر این بر خلاف آنچه در حال حاضر توسط برخی اطرافیان و جریان رسانه ای حامی آقای احمدی نژاد القا می شود که احمدی نژاد همیشه مخالف لاریجانی بوده و علی لاریجانی همواره گزینه مطلوب مدیریت عالی نظام برای حضور در ریاست مجلس بوده و الان هم همان ها برای حفظش در این مقام، تلاش می کنند، واقعیت این است که احمدی نژاد در سال ۸۷ به دلایل مختلفی برای ریاست لاریجانی تلاش موثری کرد و مخالفتی با آن نداشت. البته ایشان و تیم همراه شان هم از سال دوم، حاضر به حمایت از لاریجانی نشد. 

 

شاید گفته شود که ملاک حال فعلی افراد است، بله تردیدی در این نیست. بحث بر سر این است که حضور علی لاریجانی در راس مجلس از آن روز تا امروز، برآمده از خواست عالی ترین مقامات سیاسی کشور نیست، بلکه محصول تلاش ها و تمایل شخص احمدی نژاد است. بدیهی است که سخن درباره لاریجانی سال ۸۷ است و نه لاریجانی سال ۹۶ کما اینکه احمدی نژاد سال ۸۷ با احمدی نژاد این روزها متفاوت است. احمدی نژاد آن روزها دو بار به مثل رسایی گفت: ما آمده ایم تیرها به ما بخورد نه رهبری اما حالا تیرهای ملامت حمایت از احمدی نژاد به چه کسی می خورد؟!

منبع:رجانیوز
 

داستان احمدی نژاد و ما در ریاست مجلس هشتم

یگان اصلی عمل کننده در حادثه مجلس «سپاه حفاظت انصارالمهدی» بود/ برای ما سلامت بودن مردم در صحنه مهم بود/ برخی به دنبال بزرگ کردن حادثه تروریستی در مجلس هستند

یگان اصلی عمل کننده در حادثه مجلس «سپاه حفاظت انصارالمهدی» بود/ برای ما سلامت بودن مردم در صحنه مهم بود/ برخی به دنبال بزرگ کردن حادثه تروریستی در مجلس هستند

به گزارش جهان نیوز،سردار علی اصغر گرجی‌زاده فرمانده حفاظت سپاه برای تشریح زوایای پیدا و پنهان حادثه تروریستی اخیر داعش در تهران و در مجلس شورای اسلامی، در برنامه تلویزیونی «جهان‌آرا» شبکه افق حاضر شد.
سردار گرجی‌زاده اظهار داشت: از همان لحظه اول وقوع حادثه نیروهای امنیتی سپاه انصارالمهدی که در مجلس مستقر هستند وارد عمل شده و اقدام به مقابله اولیه با تروریست‌ها کردند.

وی خاطرنشان کرد: این حادثه از یک طرف حقارت کار تروریست‌ها و از طرف دیگر بزرگی نظام ما و نیروهای امنیتی‌مان را نشان داد. چرا که تروریست‌ها از محل مراجعات مردمی وارد شدند و وقتی دست به عملیات زدند اما با حسن تدبیری که رئیس محترم مجلس آقای لاریجانی داشت جلسه صحن علنی تعطیل نشد و نمایندگان به آرامش به کار خود ادامه دادند.

فرمانده سپاه حفاظت انصارالمهدی اظهار داشت: البته متأسفانه برخی تلاش می‌کنند تا این حادثه تروریستی را بزرگ نشان دهند اما اینها از نگاه ما یک عملیات فاقد ارزش بود.

گرجی‌زاده تصریح کرد: بنابر اسناد به دست آمده این تروریست‌ها با تفکرات تکفیری و سلفی وابسته به داعش در گذشته نیز چند بار به خارج مرزها رفته، در آنجا آموزش دیده و در برخی عملیات‌های قبلی آنها نیز شرکت داشته‌اند.

وی گفت: اگرچه با شناسایی قبلی دست به این عملیات زدند اما به یکی از مکان‌هایی رفتند که ساده‌ترین و سهل‌ترین نوع رفت و آمد برای مردم در آنجا در نظر گرفته شده است. چرا که محل عملیات آن ساختمان اداری و مراجعات مردمی مجلس بود.

فرمانده حفاظت سپاه ادامه داد: در این محل تنها یک حلقه امنیتی وجود داشت چرا که محل رفت و آمد مردم است و خیلی سختگیری نمی‌شود و اینکه یک تیم عملیاتی بیاید و با این حجم از وحشیگری وارد این محل شده و در همان گام اول نیروی امنیتی ما را به رگبار بسته و بعد به سمت مردم عادی شلیک کند یک اقدام حقیرانه است.

گرجی‌زاده گفت: آنها از هیچ گیتی رد نشدند و در همان گیت اول که عنصر امنیتی ما یعنی شهید تیموری در آنجا حضور داشت درگیر شده و به صورت ضربتی و غافلگیرانه عمل کردند و در ابتدا نیروی امنیتی را مضروب و بعد به فجیع‌ترین شکل به شهادت رساندند.

وی در خصوص یگان‌های عمل‌کننده در این مقابله نیز گفت: یگان عمده نیروهای سپاه حفاظت انصارالمهدی مستقر در مجلس بودند اما در ادامه از ظرفیت‌های نیروی زمینی سپاه، یگان صابرین، نیروهای ناجا و سایر نیروهای امنیتی که داوطلبانه آمده بودند نیز استفاده کردیم.

فرمانده سپاه حفاظت انصارالمهدی خاطرنشان کرد: کار مقابله با این تروریست‌ها به دلیل وجود تعداد زیادی از مردم عادی و کارمندان مجلس قدری پیچیده بود اما نیروهای ما توانستند ۱۵۰ نفر را به صورت کاملاً سالم از مبادی مختلف مانند پنجره و یا مسیرهای دیگر خارج کنند.

گرجی‌زاده با بیان اینکه نیروهای امنیتی ما با تدبیر توانستند تروریست‌ها را به سمت ساختمان غیر اصلی مجلس منحرف کنند، افزود: آنها به طبقه چهارم رفته بودند و در آنجا حضور داشتند و به دلیل اینکه چند مجروح هم در طبقات مختلف بود نیروهای سپاه بلافاصله برای خروج مجروحین عمل کردند و اگر این کار صورت نمی‌گیرد تروریست‌ها بسیاری از آنها را می‌کشتند.

وی اظهار داشت: تروریست‌ها نشان دادند که خونسرد نبودند و عجله داشتند والا خسارات بیشتری برجای می‌گذاشتند. آنها در طبقه چهارم گرفتار شدند و قدرت تحرک از آنها گرفته شد و با تدبیر نیروهای عمل‌کننده ما مهمات اینها به پایان رسید و صرفاً چند نارنجک و کمربند انتحاری برایشان باقی مانده بود.

فرمانده سپاه حفاظت انصارالمهدی ادامه داد: هر سه نفر آنها یک کمربند انفجاری داشتند اما نتوانستند از آن استفاده کنند یکی از آنها به وسیله نارنجک خودش به هلاکت رسید و موجب جراحت یکی دیگر از تروریست‌ها شد و دو نفر باقی‌مانده به وسیله تیر مستقیم بچه‌های ما کشته شدند.

گرجی‌زاده تصریح کرد: برای نیروهای امنیتی مهم است که بر سر تعداد تروریست‌ها ریسک نکنند برای همین تا یک ساعت و نیم بعد از کشته شدن آنها بچه‌های ما به دنبال همدستان احتمالی دیگر می‌گشتند.

وی با بیان اینکه در اینگونه عملیات‌ها هم سرعت و هم کیفیت برای ما مهم است، اظهار داشت: ما مانند کشورهای دیگر مثل روسیه عمل نمی‌کنیم که برای کشتن تروریست‌ها ممکن است به مردم هم آسیب برسد، برای ما سلامت جان مردم بسیار مهم است.

فرمانده حفاظت سپاه اظهار داشت: در این عملیات یک پاسدار حفاظت شهید و چند نفر مجروح شدند و مابقی شهدا از مردم عادی و کارمندان مجلس بودند.

گرجی‌زاده افزود: این تروریست‌‌ها به قدری وحشیانه عمل می‌کردند که به سمت یکی از خانم‌ها که بچه‌‌ای در بغل داشت هم شلیک می‌کردند و یا به صورت کور مردم عادی را هدف قرار می‌دادند اما در اینجا اقدام شجاعانه و فداکارانه نیروهای سپاه مانند شهید تیموری بسیار مؤثر بود و جلوی خسارت زیادی را گرفت.

وی در بخش دیگری از این گفت‌وگو به اقدام تروریست‌ها در حرم امام خمینی (ره) اشاره کرد و گفت: این عملیات که آنقدر حقیرانه و فاقد ارزش بود که ما باید گاهی برای دشمنان‌مان تأسف بخوریم. البته در این ماجرا نیروی انتظامی بسیار شجاعانه عمل کرد و افسر حاضر در میدان با یک گلوله توانست یکی از تروریست‌ها که در فاصله دوری هم بود از کار بیندازد.

فرمانده سپاه حفاظت انصارالمهدی خاطرنشان کرد: مردم زیادی برای زیارت به حرم حضرت امام می‌آیند. بنابراین خیلی نمی‌توان فضا را پلیسی و امنیتی کرد البته در اطراف حرم نیروهای امنیتی در حلقه‌های مختلف حضور دارند و نشان دادیم که اگر تروریست‌ها بخواهند به اینجا بیایند چطور از آنها پذیرایی ویژه می‌شود.

گرجی‌زاده افزود: این تروریست‌ها آنقدر هول و گیج بودند که در همان لحظات اولیه درگیر شده، خود را لو دادند و نیروی انتظامی به سرعت توانست جلوی آنها را بگیرد.

وی در خصوص حضور نیروهای ارتش در عملیات مقابله با تروریست‌ها در مجلس نیز گفت: نیروهای امنیتی ما مانند سپاه و ارتش برای کارهای بسیار بزرگ ساخته شده‌اند. این اتفاقی که رخ داد می‌توانست به راحتی جمع شود که شد. هرچند نیروهای بسیاری حتی فرماندهان ارشد سپاه برای کمک آمده بودند. اما نیروهای ما در ارتش آنقدر بزرگ هستند که باید برای کارهای بزرگ ذخیره شوند. در این عملیات نیازی به آنها نبود و درخواستی هم از آنها نشد.

فرمانده حفاظت سپاه در پایان گفت: من از همه سیاسیون با هر تفکری که دارند خواهش می‌کنم که قدر نیروهای حفاظتی خود در سپاه، ارتش، نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات را بدانند.

گرجی‌زاده تصریح کرد:‌ در طول سال حوادث زیادی پیش می‌آید که هیچ‌کس متوجه نمی‌شود و این آرامش نتیجه مجاهدت‌های شبانه‌روزی و خاموش نیروهای امنیتی است.

 

یگان اصلی عمل کننده در حادثه مجلس «سپاه حفاظت انصارالمهدی» بود/ برای ما سلامت بودن مردم در صحنه مهم بود/ برخی به دنبال بزرگ کردن حادثه تروریستی در مجلس هستند

به گزارش جهان نیوز،سردار علی اصغر گرجی‌زاده فرمانده حفاظت سپاه برای تشریح زوایای پیدا و پنهان حادثه تروریستی اخیر داعش در تهران و در مجلس شورای اسلامی، در برنامه تلویزیونی «جهان‌آرا» شبکه افق حاضر شد.
سردار گرجی‌زاده اظهار داشت: از همان لحظه اول وقوع حادثه نیروهای امنیتی سپاه انصارالمهدی که در مجلس مستقر هستند وارد عمل شده و اقدام به مقابله اولیه با تروریست‌ها کردند.

وی خاطرنشان کرد: این حادثه از یک طرف حقارت کار تروریست‌ها و از طرف دیگر بزرگی نظام ما و نیروهای امنیتی‌مان را نشان داد. چرا که تروریست‌ها از محل مراجعات مردمی وارد شدند و وقتی دست به عملیات زدند اما با حسن تدبیری که رئیس محترم مجلس آقای لاریجانی داشت جلسه صحن علنی تعطیل نشد و نمایندگان به آرامش به کار خود ادامه دادند.

فرمانده سپاه حفاظت انصارالمهدی اظهار داشت: البته متأسفانه برخی تلاش می‌کنند تا این حادثه تروریستی را بزرگ نشان دهند اما اینها از نگاه ما یک عملیات فاقد ارزش بود.

گرجی‌زاده تصریح کرد: بنابر اسناد به دست آمده این تروریست‌ها با تفکرات تکفیری و سلفی وابسته به داعش در گذشته نیز چند بار به خارج مرزها رفته، در آنجا آموزش دیده و در برخی عملیات‌های قبلی آنها نیز شرکت داشته‌اند.

وی گفت: اگرچه با شناسایی قبلی دست به این عملیات زدند اما به یکی از مکان‌هایی رفتند که ساده‌ترین و سهل‌ترین نوع رفت و آمد برای مردم در آنجا در نظر گرفته شده است. چرا که محل عملیات آن ساختمان اداری و مراجعات مردمی مجلس بود.

فرمانده حفاظت سپاه ادامه داد: در این محل تنها یک حلقه امنیتی وجود داشت چرا که محل رفت و آمد مردم است و خیلی سختگیری نمی‌شود و اینکه یک تیم عملیاتی بیاید و با این حجم از وحشیگری وارد این محل شده و در همان گام اول نیروی امنیتی ما را به رگبار بسته و بعد به سمت مردم عادی شلیک کند یک اقدام حقیرانه است.

گرجی‌زاده گفت: آنها از هیچ گیتی رد نشدند و در همان گیت اول که عنصر امنیتی ما یعنی شهید تیموری در آنجا حضور داشت درگیر شده و به صورت ضربتی و غافلگیرانه عمل کردند و در ابتدا نیروی امنیتی را مضروب و بعد به فجیع‌ترین شکل به شهادت رساندند.

وی در خصوص یگان‌های عمل‌کننده در این مقابله نیز گفت: یگان عمده نیروهای سپاه حفاظت انصارالمهدی مستقر در مجلس بودند اما در ادامه از ظرفیت‌های نیروی زمینی سپاه، یگان صابرین، نیروهای ناجا و سایر نیروهای امنیتی که داوطلبانه آمده بودند نیز استفاده کردیم.

فرمانده سپاه حفاظت انصارالمهدی خاطرنشان کرد: کار مقابله با این تروریست‌ها به دلیل وجود تعداد زیادی از مردم عادی و کارمندان مجلس قدری پیچیده بود اما نیروهای ما توانستند ۱۵۰ نفر را به صورت کاملاً سالم از مبادی مختلف مانند پنجره و یا مسیرهای دیگر خارج کنند.

گرجی‌زاده با بیان اینکه نیروهای امنیتی ما با تدبیر توانستند تروریست‌ها را به سمت ساختمان غیر اصلی مجلس منحرف کنند، افزود: آنها به طبقه چهارم رفته بودند و در آنجا حضور داشتند و به دلیل اینکه چند مجروح هم در طبقات مختلف بود نیروهای سپاه بلافاصله برای خروج مجروحین عمل کردند و اگر این کار صورت نمی‌گیرد تروریست‌ها بسیاری از آنها را می‌کشتند.

وی اظهار داشت: تروریست‌ها نشان دادند که خونسرد نبودند و عجله داشتند والا خسارات بیشتری برجای می‌گذاشتند. آنها در طبقه چهارم گرفتار شدند و قدرت تحرک از آنها گرفته شد و با تدبیر نیروهای عمل‌کننده ما مهمات اینها به پایان رسید و صرفاً چند نارنجک و کمربند انتحاری برایشان باقی مانده بود.

فرمانده سپاه حفاظت انصارالمهدی ادامه داد: هر سه نفر آنها یک کمربند انفجاری داشتند اما نتوانستند از آن استفاده کنند یکی از آنها به وسیله نارنجک خودش به هلاکت رسید و موجب جراحت یکی دیگر از تروریست‌ها شد و دو نفر باقی‌مانده به وسیله تیر مستقیم بچه‌های ما کشته شدند.

گرجی‌زاده تصریح کرد: برای نیروهای امنیتی مهم است که بر سر تعداد تروریست‌ها ریسک نکنند برای همین تا یک ساعت و نیم بعد از کشته شدن آنها بچه‌های ما به دنبال همدستان احتمالی دیگر می‌گشتند.

وی با بیان اینکه در اینگونه عملیات‌ها هم سرعت و هم کیفیت برای ما مهم است، اظهار داشت: ما مانند کشورهای دیگر مثل روسیه عمل نمی‌کنیم که برای کشتن تروریست‌ها ممکن است به مردم هم آسیب برسد، برای ما سلامت جان مردم بسیار مهم است.

فرمانده حفاظت سپاه اظهار داشت: در این عملیات یک پاسدار حفاظت شهید و چند نفر مجروح شدند و مابقی شهدا از مردم عادی و کارمندان مجلس بودند.

گرجی‌زاده افزود: این تروریست‌‌ها به قدری وحشیانه عمل می‌کردند که به سمت یکی از خانم‌ها که بچه‌‌ای در بغل داشت هم شلیک می‌کردند و یا به صورت کور مردم عادی را هدف قرار می‌دادند اما در اینجا اقدام شجاعانه و فداکارانه نیروهای سپاه مانند شهید تیموری بسیار مؤثر بود و جلوی خسارت زیادی را گرفت.

وی در بخش دیگری از این گفت‌وگو به اقدام تروریست‌ها در حرم امام خمینی (ره) اشاره کرد و گفت: این عملیات که آنقدر حقیرانه و فاقد ارزش بود که ما باید گاهی برای دشمنان‌مان تأسف بخوریم. البته در این ماجرا نیروی انتظامی بسیار شجاعانه عمل کرد و افسر حاضر در میدان با یک گلوله توانست یکی از تروریست‌ها که در فاصله دوری هم بود از کار بیندازد.

فرمانده سپاه حفاظت انصارالمهدی خاطرنشان کرد: مردم زیادی برای زیارت به حرم حضرت امام می‌آیند. بنابراین خیلی نمی‌توان فضا را پلیسی و امنیتی کرد البته در اطراف حرم نیروهای امنیتی در حلقه‌های مختلف حضور دارند و نشان دادیم که اگر تروریست‌ها بخواهند به اینجا بیایند چطور از آنها پذیرایی ویژه می‌شود.

گرجی‌زاده افزود: این تروریست‌ها آنقدر هول و گیج بودند که در همان لحظات اولیه درگیر شده، خود را لو دادند و نیروی انتظامی به سرعت توانست جلوی آنها را بگیرد.

وی در خصوص حضور نیروهای ارتش در عملیات مقابله با تروریست‌ها در مجلس نیز گفت: نیروهای امنیتی ما مانند سپاه و ارتش برای کارهای بسیار بزرگ ساخته شده‌اند. این اتفاقی که رخ داد می‌توانست به راحتی جمع شود که شد. هرچند نیروهای بسیاری حتی فرماندهان ارشد سپاه برای کمک آمده بودند. اما نیروهای ما در ارتش آنقدر بزرگ هستند که باید برای کارهای بزرگ ذخیره شوند. در این عملیات نیازی به آنها نبود و درخواستی هم از آنها نشد.

فرمانده حفاظت سپاه در پایان گفت: من از همه سیاسیون با هر تفکری که دارند خواهش می‌کنم که قدر نیروهای حفاظتی خود در سپاه، ارتش، نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات را بدانند.

گرجی‌زاده تصریح کرد:‌ در طول سال حوادث زیادی پیش می‌آید که هیچ‌کس متوجه نمی‌شود و این آرامش نتیجه مجاهدت‌های شبانه‌روزی و خاموش نیروهای امنیتی است.

 

یگان اصلی عمل کننده در حادثه مجلس «سپاه حفاظت انصارالمهدی» بود/ برای ما سلامت بودن مردم در صحنه مهم بود/ برخی به دنبال بزرگ کردن حادثه تروریستی در مجلس هستند

خانم‌ها، آقایان، ما غرق در نعمت هستیم!

خانم‌ها، آقایان، ما غرق در نعمت هستیم!

گروه فرهنگی جهان نیوز: متن ذیل سخنرانی استاد انصاریان در حسینیهٔ حضرت ابوالفضل منطقه تهران پارس در دههٔ سوم جمادی‌الاوّل است.

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

نوزاد تا دوسالگی و بیشتر، حاجات خودش، نیازهای خودش را با گریه اعلام می‌کند؛ چون زبان گفتار ندارد. هیچ‌کسی تا حالا از درون نوزاد خبردار نشده که آیا به فقر خودش و به نیاز خودش عالم است و آگاه است یا نه، علم نیست و احساس است و احساسش هم در اختیار خودش نیست؛ بلکه او را کمک می‌کند که برای رفع نیازش ناله بزند. دعای نوزاد، سخن نوزاد، گفتار نوزاد، همه در گریه‌اش جمع است. خب او طبیعتاً نیازش، فقرش، احتیاجش را با گریه بیان می‌کند و نه با زبان. آنهایی که اهل خانه هستند، در کنار گریهٔ این نوزاد چه‌کار می‌کنند؟
می‌کوشند، سعی می‌کنند، به تکاپو می‌افتند که نیاز نوزاد و احتیاج او را برطرف کنند.

پدر بیرون می‌رود، جان می‌کَند و لباسش را تهیه می‌کند، برای منزل تأمین معاش می‌کند که مادرِ نوزاد با خوردن موادّ معیشتی، شیر نوزاد را تأمین کند. مادر با داشتن سینهٔ پر شیر، با یک دنیا عاطفه و محبت -اگرچه گریهٔ نوزاد، او را نصف شب از خواب شیرین بپراند- می‌آید و با قربان‌صدقه رفتنِ طفل، او را سیر می‌کند. وقتی که سیر شد، می‌خوابد؛ یعنی یک آرامش کامل به او دست می‌دهد.

اعلام نیاز، یک‌وقتی با گریه است، یک‌وقتی با ضعف است، یک‌وقتی با رنگِ پریده است، یک‌وقتی با درازکردن دست است، یک‌وقتی با گفتار ترحم‌برانگیز است. معمولاً مردم در بینشان، افراد بزرگوار، کریم و شایسته زندگی می‌کنند که نسبت به اعلام نیاز به هر شکلی، یا با زبان رنگ یا با زبان ضعف یا با زبان سخن، بی‌تفاوت نمی‌مانند و نیاز نیازمند، احتیاج محتاج، فقر مفتقر را برطرف می‌کنند.

 این مقدمه را که شنیدید، اگر مردی، زنی، پیری، جوانی، به پروردگار مهربان عالم نسبت به امور معنوی و نه مادّی اعلام نیاز نکند و علاوه‌بر اینکه اعلام نیاز نکند، طبل بی‌خودی و باطلِ بی‌نیازی را هم به صدا درآورد، هم اعلام نکند و هم برعکسش صدای بی‌نیازی از خودش درآورد و بگوید: من هیچ احتیاجی به خدا ندارم، احتیاجی به نبوت انبیا ندارم، احتیاجی به قرآن ندارم، احتیاجی به اخلاق حسنه ندارم، من پول دارم و زندگی دارم و درآمد دارم و خیلی هم خوب دارم زندگی می‌کنم.

به‌نظر شما اگر کسی به پروردگار بگوید نمی‌خواهمت، خواسته‌هایت را هم نمی‌خواهم، انبیا را هم نمی‌خواهم، امامان را هم نمی‌خواهم، احکامت را هم نمی‌خواهم، قرآنت هم نمی‌خواهم. پروردگار عالم، خودش، نبوت انبیائش، امامت امامان و کتاب حکیمش را به زور و جبر بر کسی تحمیل می‌کند که می‌گوید نیاز ندارم و نمی‌خواهم؟ نه! می‌گوید دریادریا آب پیش من است و این می‌گوید که من تشنه‌ام نیست! خب زوری که من در حلقش نمی‌ریزم.

دریادریا ارزش پیش من است و بنده هم می‌گوید نمی‌خواهم؛ نمی‌خواهم باوقار باشم، نمی‌خواهم باادب باشم، نمی‌خواهم منبع خیر باشم، نمی‌خواهم نان‌رسان باشم، نمی‌خواهم راستگو باشم، نمی‌خواهم صادق باشم، نمی‌خواهم صاف باشم، نمی‌خواهم پاک باشم.

حالا اگر وجود این آدم را کاوش بکنیم و تحقیق درونی از او بکنیم، این صدا را از درونش می‌شنویم که من جهنم را می‌خواهم. خب آن که می‌خواهد پروردگار راهش را برایش باز می‌کند و آن که از دهات‌های فارس می‌گوید من ارزش‌ها را می‌خواهم، آن که می‌گوید می‌خواهم، تشنه‌اش است و له له می‌زند، می‌خواهد، با همهٔ وجود می‌طلبد و دارد گدایی می‌کند، راه را از دهات‌های منطقهٔ فارس ایران برایش باز می‌کند؛ این‌طور که در قرآن مجید می‌گوید: «و الذین جاهدوا فینا»، آنهایی که برای ارزش‌ها می‌کوشند، برای من و می‌خواهند، «لنهدینهم سبلنا»، ما هم همهٔ راه‌ها را به رویش باز می‌کنیم و او حرکت می‌کند.

با متدین‌بودن به دین زرتشتی که آتش، محور این آیین در مقدس‌بودن آتش است، ولی این آدم در خانهٔ پدر و مادرش می‌بیند آنچه را که می‌خواهد، اینها نیست؛ چون آرامش به او نمی‌دهد! این آب نیست که سیرابش می‌کند، غذا نیست که سیرش بکند؛ می‌خواهد، اما آنچه در این فرهنگ است، تأمینش نمی‌کند.

به پدرش هم می‌گوید که من آیین آتش‌پرستی، مقدس‌بودن آتش، آیین‌برهمنی، آیین اوستایی تأمینم نمی‌کند و آرامش به من نمی‌دهد، می‌خواهم دنبال یک فرهنگ دیگر بگردم. یک کتک سنگینی می‌خورد و در زیرزمین خانه به طناب و زنجیر می‌کشند. خب مگر زور است، نمی‌خواهد! یکی آیین زرتشتی را نمی‌خواهد، با زنجیر و طناب و کتک که نمی‌شود به او تحمیل کرد؛ یکی هم خدا را نمی‌خواهد، دین را نمی‌خواهد، اسلام را نمی‌خواهد، قرآن را نمی‌خواهد، نباید که حبسش کرد و زنجیر و طناب به او بست، کتکش زد! می‌گوید نمی‌خواهم. کاری نباید به کارش داشت، اگر او کاری به کار ملت و مملکت می‌خواهد داشته باشد، تلنگر بزند، ضربه بزند، خب باید جلوی تلنگرزدن و ضربه‌زدنش را گرفت.

بعد ازمدتی که زندان بود، آزاد شد و از ایران درآمد، در منطقه شامات آمد که یک سرزمین وسیع و آبادی بود، سؤال هم می‌کرد. سؤال خیلی کار عالی است که آدم ندانسته‌هایش را بپرسد و تا آخر عمرش هم اهل پرسیدن باشد. این یک اخلاق بسیار عالی است و پیغمبر و ائمه، مسلمانانِ زمان خودشان را به سؤال‌کردن عادت داده بودند، همه‌چیز را هم می‌آمدند و می‌پرسیدند، هیچ‌کس را هم رد نمی‌کردند و جواب می‌دادند.

یک عربی از بیابان به مسجد آمد و به پیغمبر گفت: «ما السعادة»، خوشبختی چیست؟ خیلی سؤال جالبی است! پیغمبر اکرم به او فرمودند: «طول العمر فی عبادة الله»، خوشبختی عمر طولانی و مطیع خدا‌بودن است؛ زود نمُردن، جوان‌مرگ‌ نشدن، آدم بماند و خودش را هزینهٔ پروردگار بکند؛ چون آدم هرچه خودش را هزینه بکند، بازگشت این هزینه ابدی است. هزینه‌کردن پنجاه-شصت‌سال است، اما بازدهی این هزینه، «خالدین فیها ابداً» است.

می‌پرسید، او را نمی‌شناختند و به او گفتند: اگر می‌خواهی روحت و وجدانت سیراب شود، در شهر بُصریٰ برو که از مناطق شامات است. آنجا یک معبدی هست، پیش صاحب آن معبد برو، سیراب می‌شوی، سیر و قانع می‌شوی! آمد، دید یک کشیش باادب، مجرد، تنها و باوقاری در این معبد زندگی می‌کند، به او گفت: من زرتشتی هستم و قواعد زرتشتی، من را قانع نکرد، به من آرامش نداد، چه دینی داری که به من آرامش بدهد؟ زنده‌باد آدم‌های باانصاف! زنده باد آدم‌های باانصاف! گفت: ما یک آیینی به اسم نصرانیت داریم که فکر نمی‌کنم به تو آرامش بدهد، فکر نمی‌کنم نیاز تو را برطرف بکند! گفت: پس من چه‌کار بکنم؟

گفت: ما در کتاب‌های گذشته‌مان خوانده‌ایم مردی در حجاز به رسالت مبعوث می‌شود که آخرین پیامبر است، من هم خیلی پیر هستم و نمی‌توانم مسافرت بروم، اگر آمده باشد! من نمی‌دانم آمده یا نه یا نیامده یا آمده و هست یا نه آمده و عمرش تمام شده و رفته است، تو بلند شو و به حجاز برو! من یقین دارم که دین او به تو آرامش می‌دهد. درست هم می‌گفت، «ان الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم فاولئک لهم الامن».

و من این‌جور آدم‌ها را در دورهٔ عمرم زیاد دیده‌ام، در هر صنفی هم دیده‌ام. بیش از پانزده‌سال با یک حمّال رفیق جون‌جونی بودم، یک جایی زندگی می‌کرد که یک رختخواب داشت، یک چراغ والر داشت، دوتا استکان داشت، دو-سه تا کاسه داشت، بار هم خوب به او می‌دادند. فقط سنّش بالا بود، ولی بار را می‌برد  ووقتی هم ازدنیا رفت، 116سالش بود، خیلی هم من را دوست داشت و محبت او خیلی برای من سرمایه بود؛ یعنی یقین داشتم که محبت من در دل او، یکی از عوامل نجات من در قیامت است؛ چون خدا عاشق بندگان پاکش است و بنا هم دارد به حرف اینها در قیامت گوش بدهد.

بار می‌برد، پول باربری اضافه می‌آمد، اضافهٔ پول باربری را به یک خانواده‌ای می‌داد که سه‌تا دختر داشتند. پدر این سه‌تا دختر هم دست‌فروش بود، کمک کرد و با اضافهٔ پول حمّالی‌اش یک خانه برایشان خرید. یک روز هم به من گفت: دوست دارم یک فقیری هست که من برایش خانه خریده‌ام، سه‌تا دختر دارد.

یک ناهار به آنجا بیایی، گفتم: حتماً می‌آیم، آن فقیر هم که رفتم دیدم، شکلی بود، روحی بود، نوری بود، ولی باز به این حمال نمی‌رسید.

یک کار این حمال، این بود که هر سه شبانه‌روز، کمتر نه، سه شبانه‌روز کامل، قرآن مجید را قرائت می‌کرد، ختم می‌کرد. در تمام صفحات قرآنی که می‌خواند، چشمش پر از آثار اشک بود. در کمال آرامش بود، در کمال امنیت بود، یعنی اصلاً عوامل اضطراب در کنارش نبود.

چنان خدا بندگان درستش را زیبا اداره می‌کند که صد دانا در آن حیران بماند! این همین است که قرآن می‌گوید: «اولئک لهم الامن»، آرامش، امنیت، خیلی هم انسش با قرآن قوی بود.

یک روزی به منزل ما زنگ زدند و گفتند: یک دکتر با شما کار دارد. آمدم، سلام کردم، گفت: من مقیم آمریکا هستم، ایران آمده‌ام. آنجا نوارهای شما را زیاد شنیده‌ام؛ کمیل، احیا، عرفه، منبر، ایران آمده‌ام تا شما را ببینم. ببینم تو چه کسی هستی؟! گفتم: عیبی ندارد من را ببینی، اما من عین خودت، یک آدم معمولی هستم. تو یک‌خرده سواد داری و من هم یک‌خرده سواد دارم و کسی نیستم. از آمریکا بلند شدی، اینجا آمدی که من را ببینی! اما این آدرس من است.

روز چهارشنبه بود و من پنجشنبه‌ها در طول بیش از ده‌سال نوبت گذاشته بودم که ده صبح پیش این حمال بروم و ترک هم نکرده‌ام، آن هم ده صبح منتظر من بود. به او گفتم: آقای دکتر، من یک رفیق دارم که هر پنجشنبه دیدنش می‌روم، می‌آیی برویم؟ گفت: برویم! حالا دکتری که در آمریکا فقط روی مبل می‌نشسته و روی تختخواب حسابی آمریکایی می‌خوابیده و اتوکشیده و بهداشتی بوده، نمی‌دانست که کجا دارد می‌آید!

وقتی آمدم در زدم، آمد و در را باز کرد. یک اتاق بود، گفتم: آقای دکتر بفرمایید! آمد و دید نصف اتاق خالی است، نصف اتاق هم یک گلیم است، یک‌دانه از این چراغ والرهای قدیمیِ سه‌فتیله‌ای، یک قوری چینی که سی‌تا بند بهش خورده بود، یک کتری پنجاه-شصت‌ساله که دیگر هیچ جای سفیدی نداشت و سیاه بود.

حالا صندلی هم نیست، مبل هم نیست، ما چطوری به این دکتر بگوییم آقای اتوکشیده، روی همین گلیم بنشین! گفتم: آقای دکتر می‌ایستید یا می‌نشینید؟ گفت: نمی‌دانم من را کجا آورده‌ای! گفتم: اینجا که می‌بینی، نمی‌دانی اینجا کجاست؟ اینجا بهشت است، اینجا نور پروردگار تجلی دارد.

بالاخره یک جایی، کت و شلوارت را میزان کن و بنشین! بندهٔ خدا نشست، حالا در دلش به من چه گفته، نمی‌دانم! اما نشست. من نزدیک حمّال بودم، اولاً عینک نداشت و چشمش در 116سالگی خوب می‌دید، گوشش هم قشنگ می‌شنید، خدا یک یاری‌هایی به رفیق‌هایش می‌کند که واقعاً آدم را حیرت می‌گیرد، آهسته در گوش من گفت: این کیست؟ گفتم: یک دکتر برای آمریکاست. گفت: به من خبر می‌دادی تا یک میوه‌ای، یک انگوری، خیاری بگیرم. گفتم: نه من اهلش هستم و نه او اهلش هست. گفت: چای درست بکنم؟

گفتم: بکن. حالا جلوی این دکتر مخِ بهداشت، دیدم یک کاسهٔ روی ناصاف، یک مقدار آب در آن ریخت، دوتا استکان‌ها را با دستش در آن کاسه شست. آن قوری بندزده را هم شست، یک‌ذره چای ایرانی ته قوری ریخت، چای دم کشید.

حالا دکتر هم دید چطوری استکان را شست و دو تا چای ریخت! دکتر به من گفت: من میل ندارم! گفتم: غلط کردی که میل نداری، دکتر این چایی دارو هست، من پانزده‌سال است دارم این چای را می‌خورم و هیچی‌ام هم نشده است. اشتباه می‌کنی می‌گویی نمی‌خواهم! گفت: چشم، بده بخورم. چیزی‌ام نمی‌شود؟ گفتم: نه، اگر بدنت ناسالم است، این چای به تو کمک می‌کند.

بعد این دکتر به من گفت: اجازه می‌دهد من آزمایشش بکنم؟ بهش گفتم: پیر، این می‌خواهد تو را معاینه بکند. گفت: نیازی نیست، من هیچی‌ام نیست؛ ولی حالا دلش می‌خواهد معاینه بکند، بکند. یک دستگاه‌هایی را از کیفش درآورد، من تا حالا در ایران در آن وقت ندیده بودم. با این دستگاه‌ها گوش، قلب، رگ‌های دست، همه‌چیزش را معاینه کرد. گفتم: آقای دکتر نظرت چیست؟ گفت: این سی‌سال پیش از نظر قواعد پزشکیِ ما باید مُرده باشد، این چطوری زنده است؟ گفتم: آقای دکتر، یک رفیق دارد که به ملک‌الموت اجازه نمی‌دهد بیاید روحش را بگیرد! گفت: درست است.

چرا این بدن صد درصد سالم است؟ آرامش، آرامش از کجا آورده است؟ اتصال به خدا، ایمان به پروردگار، نمازهای شبانه‌روز، خودِ نماز خیلی آرامش می‌دهد. یک دستگاه‌هایی هست که از خارج آمده، به مچ‌تان ببندید، رنگ سبز دارد، زرد دارد، قرمز دارد، این رنگ‌ها نشان‌دهندهٔ وضع اعصاب شماست. من پیش یکی از رفیق‌هایم بودم، آن می‌گفت: من یک مقدار ناراحتی دارم، همیشه باید این را به مچم ببندم و ببینم چه‌کاره هستم؟ زرد است، قرمز است، سبز است! گفتم: کِی سبز است؟ گفت: فقط وقتی دارم نماز می‌خوانم و در آرامش کاملم! امنیت کامل، آرامش کامل.

این کشیش به این جوان یا به این آدم متوسط گفت: من که از دین خودمان خبر دارم، فکر نمی‌کنم آن آرامشی که دنبالش هستی، به تو بدهد؛ بلند شو و به حجاز برو. سؤال کرد، سؤال کرد و آمد، معلوم شد آن پیغمبری که آن کشیش می‌گوید، در مدینه است. مدینه آمد، در ملاقات اوّل به پیغمبر گفت: من زرتشتی بودم، یک مقدار هم نصرانی شدم، اما آرامش پیدا نکردم، دینت را به من ارائه کن! پیغمبر ارائه کرد و او هم دین را قبول کرد. چقدر گذشت؟ یکسال! مهاجرین مکه و انصار مدینه سرِ این آدمی که یکسال بود مؤمن شده بود، دعوایشان شد.

مهاجران مدینه گفتند: چون این از جای دیگر آمده، مهاجر است و جزء ماست. انصار گفتند: نه این جزء ماست و با هم درگیری داشتند. درگیری داشت بالا می‌گرفت که رسول خدا به بلال فرمودند: جمعیت را بگو به مسجد بیایند. مسجد پر شد، پیغمبر روی منبر رفتند و فرمودند: مردم! سلمان، نه از شما مهاجرین است و نه از شما انصار است، بلکه «السلمان منا اهل البیت»، یکسال گذشته بود.

گاهی بعضی مردها و زن‌ها پنجاه‌سال است در تهران زندگی می‌کنند، اصفهان، شیراز، بندرعباس، بوشهر، شمال، مسلمان‌اند، پنجاه‌سال است، اما آرامش ندارند، امنیت ندارند، اضطراب دارند، در خانه دعوا دارند، با بچه‌ها دعوا دارند، زن با شوهر دعوا دارد، شوهر با زن دعوا دارد، با همسایه دعوا دارد، با خریدار دعوا دارد، با فروشنده دعوا دارد. پنجاه‌سال است هنوز آن اسلام آرامش‌بخش را به‌دست نیاورده است! پنجاه‌سال است دارد در فرهنگ ابلیس رفت‌وآمد می‌کند.

آخر دعوا برای دوتا مؤمن نیست، قرآن مجید می‌گوید: «و لا تنازعوا»، با همدیگر درگیر نشوید، نزاع نکنید! «تنازعوا»، طرفینی است، «تنازعوا» از باب تفاعل است و حتماً دو طرف می‌خواهد؛ دعوا نکنید، یعنی زن و شوهرها دعوا نکنید، رفیق‌ها دعوا نکنید، پدر و مادر با بچه‌ها دعوا نکنید، بچه‌ها با پدر و مادر دعوا نکنید. من دعوا را نمی‌پسندم و حرام است. خب وقتی در یک خانه دعوا نباشد، هیجان نباشد، بین دو نفر دعوا نباشد، هیجان نباشد، چه‌چیزی به جای آن است؟ آرامش و امنیت.

ما می‌توانیم یک زندگی که مردم می‌گویند مسالمت‌آمیز داشته باشیم. در کلمه ٔمسالمت، اسلام هست. مسالمت یعنی حروف اضافه‌اش را که بیندازیم، آن سه حرفیِ اصلی می‌ماند: «سلم»، زندگیِ با سلامت.
یک شب ساعت هشت و نه بود، این آخرین بچهٔ من که حالادر قم مدرّس درس‌های بالاست، کلاس سوم بود. به من گفت: پدر من یک مطلبی دارم!

گفتم: بگو بابا؛ چون در خانه باید بچه‌ها را آزاد گذاشت تا حرفشان را بزنند؛ اگر حق بود، باید به آنها اطمینان داد، قبول می‌کنند و اگر حق نبود، با دلیلِ نرم و بامحبت باید به آنها ثابت کرد که این مطلب شما ضرر دارد، اگر بخواهد عمل شود. ولی به بچه‌ها میدان بدهید تا حرف‌هایشان را بزنند، گاهی حرف‌های خیلی خوبی دارند، گاهی پیشنهادهای خیلی عالی دارند. بعضی از گذشتگان رسم بدی داشتند که تا بچه می‌آمد حرف بزند، می‌گفتند: ساکت شو، دهانت هنوز بوی شیر می‌دهد، فضولی نکن! این اخلاق شیطانی است.

گفتم: حرفت را بگو بابا. گفت: من روزها که مدرسه می‌روم، حرف ندارم که بزنم. همین‌جوری باید گوش بدهم. گفتم: چه حرفی نداری بزنی؟ گفت: برای اینکه این هم‌میزی‌ها و هم‌صندلی‌هایم، وقتی زنگ تفریح است و کنار هم هستیم، یکی‌شان می‌گوید: دیشب بابایم یک مشت در گیجگاه مادرم زد و زمین افتاد، آن یکی می‌گوید: کجایی! بابای من یک لگد به مامانم زد و مامانم پرت شد، آن یکی می‌گوید: چه می‌گویی! مادرم چنان در کلهٔ بابایم کوبید که بابام افتاد؛ اما من هیچ‌چیزی ندارم که بگویم.

شما با مامان دعوا نمی‌کنی تا ما هم یک حرفی داشته باشیم و فردا در مدرسه بگوییم مامانمان بابایمان را زد، بابایمان مامانمان را زد! گفتم: پسرم، دین به من و مادرت دعوا یاد نداده، آنچه یاد من و مادرت داده، محبت و خنده و آرامش و سازش و هماهنگی و باهم بودن و باهم خانه را اداره‌کردن است. گفت: بابا این‌جوری نمی‌شود، من حرف ندارم! حالا بنشینید و با شوخی باهم دعوا کنید! گفتم: نه با شوخی هم به ما اجازهٔ دعوا نداده‌اند، چه برسد به دعوای جدی! اصلاً ما مردها با زن‌هایمان غرق در نعمت‌های خدا هستیم، چه جایی پیدا می‌کنید که دلیل بر دعوا داشته باشد؟ چه جایی؟ ما چه‌چیزی کم داریم؟

شما برادران، شما خواهران، فکر بکنید! حالا فکرکردنش که عیبی ندارد. امشب پروردگار عالم اراده کند که این بینی زیبا و زیباسازی صورت از صورت شما کَنده شود و دور بیفتد! همین از نعمت بینی محرومتان کند که هیچ بویی را استشمام نکنید و همین یک نعمت را از شما بگیرد. چه‌کار می‌کنید؟ چه می‌کنید؟

ما یک دوست دوری داریم که یک سلام‌وعلیکی با هم داریم. دو هفته پیش، یک کسی را که می‌شناخت، من احوالش را از او پرسیدم و گفتم: فلانی خوب است؟ گفت: نه! گفتم: چطور؟ گفت: صبح از خواب بلند شده که برود وضو بگیرد و بیاید نماز بخواند، 44-45 سالش است، از خواب که بیدار شده، کل بینایی را از دست داده است و متخصص‌ترین دکترهای تهران دیدند و گفتند هیچ علاجی ندارد!

فکر کن، حالا این دوتا چشم را از ما بگیرند! فکر کن، پروردگار عالم یک اشاره به دوتا گوش ما بکند؛ چون مالک اوست و ما که مالک نیستیم! به گوش بگوید که دیگر صدایی نشنو! فکر کنید به زانوی ما بگوید که دیگر خم و راست نشو! اینها سر جای خودش! پدر یکی از رفیق‌های من که این دیگر خانواده را بسیار در تنگنا قرار داده، این پدر دوست من که با من هم در قم هم‌درس بود، دچار فراموشی صد درصد شد.

این دوست من نمی‌توانست دیگر هر روز به درس بیاید، گاهی یک روز نمی‌آمد و گاهی می‌آمد. من به او گفتم: چرا درس نمی‌آیی؟ درس که خیلی عالی است. گفت: پدرم دچار فراموشی کامل شده، دکتر بردیم، فقط وقت تنظیم کرده که چه ساعتی دستشویی ببرید. دستشویی می‌بریم، یادش نمی‌آید باید دستشویی کند، دو ساعت باید من، مادرم، خواهرم کنار دستشویی بایستیم تا بی‌اختیار این دستشویی کند، می‌شوریمش و می‌آییم، دیگر ظهر می‌شود. غذا را در دهانش می‌گذاریم، خوشمزه یادش نمی‌آید بِجَوَد، یادش نمی‌آید قورت بدهد.

خانم‌ها، آقایان، ما غرق در نعمت هستیم! جنگ و دعوا و بی‌دینی و گناه در این بستر نعمت، به خدا قَسم نادرست نادرست است. ما بیاییم بنشینیم و نعمت‌های خدا را یادآور بشویم که چه داریم و در مسیر شکر نعمت بیفتیم؛ نه اینکه در بستر این‌همه نعمت، این‌همه به همدیگر بد کنیم، ظلم کنیم، تلنگر بزنیم، دعوا کنیم، سر همدیگر داد بکشیم، پول همدیگر را بخوریم، حق همدیگر را ببریم، آخر ما کم نداریم!

برادران و خواهران، ما به هیچ گناهی احتیاج نداریم! ما چه نیازی به دروغ گفتن داریم؟ ما نیازمند راستگویی هستیم. ما چه نیازی به زنا داریم؟ ما نیازمند نکاح مشروع هستیم. ما چه نیازی به چشم‌چرانی داریم؟ این‌همه آثار عظمت الهی، چشم ما را سیر می‌کند. ما چه نیازی به لقمهٔ حرام داریم؛ درحالی‌که بیشترمان در سال از درآمدمان اضافه می‌آوریم! چه نیازی داریم ما که اضافه می‌آوریم، به حرام متوسل شویم؟

ما که احتیاجی به حرام نداریم، ما نیاز به گناه نداریم؛ اما ما نیازمند ارزش‌ها هستیم، ما نیازمند معارف هستیم، ما نیازمند حقایق هستیم؛ ما اگر این نیازهای خود را سرپوش بر روی آن نگذاریم و طبل استقلال نزنیم و اعلام بکنیم؛ مثل بچهٔ شیرخواره که با گریه، همهٔ نیازهایش را اعلام می‌کند،

ما به پروردگار بگوییم: محبوب ما، راست می‌گوییم، ما به توفیق نیاز داریم، ما به مهرورزی نیاز داریم، ما به دینداری نیاز داریم، ما به عبادت نیاز داریم، ما به دست جیب‌کردن برای کمک به مردم ضعیف نیاز داریم. خداوند هر نیازی را که به او اعلام بکن،ی راهش و جاده‌اش را برایت صاف می‌کند و خودش هم راهت می‌اندازد، «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا».

 چه شب با عظمتی است! شب جمعه، من عادتم است که شب‌های جمعهٔ طول سال، اگر به شهادت هر یک از ائمه، حتی پیغمبر بخورد، فقط باید سراغ ابی‌عبدالله بروم. آدم با امام حسین آرامش پیدا می‌کند. امام‌صادق می‌گویند: وقتی می‌نشینید و برای حسین گریه می‌کنید، از جا بلند نشده که خدا گناهان بین خودتان و خودش را می‌بخشد و رحمتش را بر شما نازل می‌کند و گریهٔ بر ابی‌عبدالله مُهر شفاعت‌شدن از طرف ما را هم به پرونده‌تان می‌زند.

خانم‌ها، آقایان، ما غرق در نعمت هستیم!

گروه فرهنگی جهان نیوز: متن ذیل سخنرانی استاد انصاریان در حسینیهٔ حضرت ابوالفضل منطقه تهران پارس در دههٔ سوم جمادی‌الاوّل است.

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

نوزاد تا دوسالگی و بیشتر، حاجات خودش، نیازهای خودش را با گریه اعلام می‌کند؛ چون زبان گفتار ندارد. هیچ‌کسی تا حالا از درون نوزاد خبردار نشده که آیا به فقر خودش و به نیاز خودش عالم است و آگاه است یا نه، علم نیست و احساس است و احساسش هم در اختیار خودش نیست؛ بلکه او را کمک می‌کند که برای رفع نیازش ناله بزند. دعای نوزاد، سخن نوزاد، گفتار نوزاد، همه در گریه‌اش جمع است. خب او طبیعتاً نیازش، فقرش، احتیاجش را با گریه بیان می‌کند و نه با زبان. آنهایی که اهل خانه هستند، در کنار گریهٔ این نوزاد چه‌کار می‌کنند؟
می‌کوشند، سعی می‌کنند، به تکاپو می‌افتند که نیاز نوزاد و احتیاج او را برطرف کنند.

پدر بیرون می‌رود، جان می‌کَند و لباسش را تهیه می‌کند، برای منزل تأمین معاش می‌کند که مادرِ نوزاد با خوردن موادّ معیشتی، شیر نوزاد را تأمین کند. مادر با داشتن سینهٔ پر شیر، با یک دنیا عاطفه و محبت -اگرچه گریهٔ نوزاد، او را نصف شب از خواب شیرین بپراند- می‌آید و با قربان‌صدقه رفتنِ طفل، او را سیر می‌کند. وقتی که سیر شد، می‌خوابد؛ یعنی یک آرامش کامل به او دست می‌دهد.

اعلام نیاز، یک‌وقتی با گریه است، یک‌وقتی با ضعف است، یک‌وقتی با رنگِ پریده است، یک‌وقتی با درازکردن دست است، یک‌وقتی با گفتار ترحم‌برانگیز است. معمولاً مردم در بینشان، افراد بزرگوار، کریم و شایسته زندگی می‌کنند که نسبت به اعلام نیاز به هر شکلی، یا با زبان رنگ یا با زبان ضعف یا با زبان سخن، بی‌تفاوت نمی‌مانند و نیاز نیازمند، احتیاج محتاج، فقر مفتقر را برطرف می‌کنند.

 این مقدمه را که شنیدید، اگر مردی، زنی، پیری، جوانی، به پروردگار مهربان عالم نسبت به امور معنوی و نه مادّی اعلام نیاز نکند و علاوه‌بر اینکه اعلام نیاز نکند، طبل بی‌خودی و باطلِ بی‌نیازی را هم به صدا درآورد، هم اعلام نکند و هم برعکسش صدای بی‌نیازی از خودش درآورد و بگوید: من هیچ احتیاجی به خدا ندارم، احتیاجی به نبوت انبیا ندارم، احتیاجی به قرآن ندارم، احتیاجی به اخلاق حسنه ندارم، من پول دارم و زندگی دارم و درآمد دارم و خیلی هم خوب دارم زندگی می‌کنم.

به‌نظر شما اگر کسی به پروردگار بگوید نمی‌خواهمت، خواسته‌هایت را هم نمی‌خواهم، انبیا را هم نمی‌خواهم، امامان را هم نمی‌خواهم، احکامت را هم نمی‌خواهم، قرآنت هم نمی‌خواهم. پروردگار عالم، خودش، نبوت انبیائش، امامت امامان و کتاب حکیمش را به زور و جبر بر کسی تحمیل می‌کند که می‌گوید نیاز ندارم و نمی‌خواهم؟ نه! می‌گوید دریادریا آب پیش من است و این می‌گوید که من تشنه‌ام نیست! خب زوری که من در حلقش نمی‌ریزم.

دریادریا ارزش پیش من است و بنده هم می‌گوید نمی‌خواهم؛ نمی‌خواهم باوقار باشم، نمی‌خواهم باادب باشم، نمی‌خواهم منبع خیر باشم، نمی‌خواهم نان‌رسان باشم، نمی‌خواهم راستگو باشم، نمی‌خواهم صادق باشم، نمی‌خواهم صاف باشم، نمی‌خواهم پاک باشم.

حالا اگر وجود این آدم را کاوش بکنیم و تحقیق درونی از او بکنیم، این صدا را از درونش می‌شنویم که من جهنم را می‌خواهم. خب آن که می‌خواهد پروردگار راهش را برایش باز می‌کند و آن که از دهات‌های فارس می‌گوید من ارزش‌ها را می‌خواهم، آن که می‌گوید می‌خواهم، تشنه‌اش است و له له می‌زند، می‌خواهد، با همهٔ وجود می‌طلبد و دارد گدایی می‌کند، راه را از دهات‌های منطقهٔ فارس ایران برایش باز می‌کند؛ این‌طور که در قرآن مجید می‌گوید: «و الذین جاهدوا فینا»، آنهایی که برای ارزش‌ها می‌کوشند، برای من و می‌خواهند، «لنهدینهم سبلنا»، ما هم همهٔ راه‌ها را به رویش باز می‌کنیم و او حرکت می‌کند.

با متدین‌بودن به دین زرتشتی که آتش، محور این آیین در مقدس‌بودن آتش است، ولی این آدم در خانهٔ پدر و مادرش می‌بیند آنچه را که می‌خواهد، اینها نیست؛ چون آرامش به او نمی‌دهد! این آب نیست که سیرابش می‌کند، غذا نیست که سیرش بکند؛ می‌خواهد، اما آنچه در این فرهنگ است، تأمینش نمی‌کند.

به پدرش هم می‌گوید که من آیین آتش‌پرستی، مقدس‌بودن آتش، آیین‌برهمنی، آیین اوستایی تأمینم نمی‌کند و آرامش به من نمی‌دهد، می‌خواهم دنبال یک فرهنگ دیگر بگردم. یک کتک سنگینی می‌خورد و در زیرزمین خانه به طناب و زنجیر می‌کشند. خب مگر زور است، نمی‌خواهد! یکی آیین زرتشتی را نمی‌خواهد، با زنجیر و طناب و کتک که نمی‌شود به او تحمیل کرد؛ یکی هم خدا را نمی‌خواهد، دین را نمی‌خواهد، اسلام را نمی‌خواهد، قرآن را نمی‌خواهد، نباید که حبسش کرد و زنجیر و طناب به او بست، کتکش زد! می‌گوید نمی‌خواهم. کاری نباید به کارش داشت، اگر او کاری به کار ملت و مملکت می‌خواهد داشته باشد، تلنگر بزند، ضربه بزند، خب باید جلوی تلنگرزدن و ضربه‌زدنش را گرفت.

بعد ازمدتی که زندان بود، آزاد شد و از ایران درآمد، در منطقه شامات آمد که یک سرزمین وسیع و آبادی بود، سؤال هم می‌کرد. سؤال خیلی کار عالی است که آدم ندانسته‌هایش را بپرسد و تا آخر عمرش هم اهل پرسیدن باشد. این یک اخلاق بسیار عالی است و پیغمبر و ائمه، مسلمانانِ زمان خودشان را به سؤال‌کردن عادت داده بودند، همه‌چیز را هم می‌آمدند و می‌پرسیدند، هیچ‌کس را هم رد نمی‌کردند و جواب می‌دادند.

یک عربی از بیابان به مسجد آمد و به پیغمبر گفت: «ما السعادة»، خوشبختی چیست؟ خیلی سؤال جالبی است! پیغمبر اکرم به او فرمودند: «طول العمر فی عبادة الله»، خوشبختی عمر طولانی و مطیع خدا‌بودن است؛ زود نمُردن، جوان‌مرگ‌ نشدن، آدم بماند و خودش را هزینهٔ پروردگار بکند؛ چون آدم هرچه خودش را هزینه بکند، بازگشت این هزینه ابدی است. هزینه‌کردن پنجاه-شصت‌سال است، اما بازدهی این هزینه، «خالدین فیها ابداً» است.

می‌پرسید، او را نمی‌شناختند و به او گفتند: اگر می‌خواهی روحت و وجدانت سیراب شود، در شهر بُصریٰ برو که از مناطق شامات است. آنجا یک معبدی هست، پیش صاحب آن معبد برو، سیراب می‌شوی، سیر و قانع می‌شوی! آمد، دید یک کشیش باادب، مجرد، تنها و باوقاری در این معبد زندگی می‌کند، به او گفت: من زرتشتی هستم و قواعد زرتشتی، من را قانع نکرد، به من آرامش نداد، چه دینی داری که به من آرامش بدهد؟ زنده‌باد آدم‌های باانصاف! زنده باد آدم‌های باانصاف! گفت: ما یک آیینی به اسم نصرانیت داریم که فکر نمی‌کنم به تو آرامش بدهد، فکر نمی‌کنم نیاز تو را برطرف بکند! گفت: پس من چه‌کار بکنم؟

گفت: ما در کتاب‌های گذشته‌مان خوانده‌ایم مردی در حجاز به رسالت مبعوث می‌شود که آخرین پیامبر است، من هم خیلی پیر هستم و نمی‌توانم مسافرت بروم، اگر آمده باشد! من نمی‌دانم آمده یا نه یا نیامده یا آمده و هست یا نه آمده و عمرش تمام شده و رفته است، تو بلند شو و به حجاز برو! من یقین دارم که دین او به تو آرامش می‌دهد. درست هم می‌گفت، «ان الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم فاولئک لهم الامن».

و من این‌جور آدم‌ها را در دورهٔ عمرم زیاد دیده‌ام، در هر صنفی هم دیده‌ام. بیش از پانزده‌سال با یک حمّال رفیق جون‌جونی بودم، یک جایی زندگی می‌کرد که یک رختخواب داشت، یک چراغ والر داشت، دوتا استکان داشت، دو-سه تا کاسه داشت، بار هم خوب به او می‌دادند. فقط سنّش بالا بود، ولی بار را می‌برد  ووقتی هم ازدنیا رفت، 116سالش بود، خیلی هم من را دوست داشت و محبت او خیلی برای من سرمایه بود؛ یعنی یقین داشتم که محبت من در دل او، یکی از عوامل نجات من در قیامت است؛ چون خدا عاشق بندگان پاکش است و بنا هم دارد به حرف اینها در قیامت گوش بدهد.

بار می‌برد، پول باربری اضافه می‌آمد، اضافهٔ پول باربری را به یک خانواده‌ای می‌داد که سه‌تا دختر داشتند. پدر این سه‌تا دختر هم دست‌فروش بود، کمک کرد و با اضافهٔ پول حمّالی‌اش یک خانه برایشان خرید. یک روز هم به من گفت: دوست دارم یک فقیری هست که من برایش خانه خریده‌ام، سه‌تا دختر دارد.

یک ناهار به آنجا بیایی، گفتم: حتماً می‌آیم، آن فقیر هم که رفتم دیدم، شکلی بود، روحی بود، نوری بود، ولی باز به این حمال نمی‌رسید.

یک کار این حمال، این بود که هر سه شبانه‌روز، کمتر نه، سه شبانه‌روز کامل، قرآن مجید را قرائت می‌کرد، ختم می‌کرد. در تمام صفحات قرآنی که می‌خواند، چشمش پر از آثار اشک بود. در کمال آرامش بود، در کمال امنیت بود، یعنی اصلاً عوامل اضطراب در کنارش نبود.

چنان خدا بندگان درستش را زیبا اداره می‌کند که صد دانا در آن حیران بماند! این همین است که قرآن می‌گوید: «اولئک لهم الامن»، آرامش، امنیت، خیلی هم انسش با قرآن قوی بود.

یک روزی به منزل ما زنگ زدند و گفتند: یک دکتر با شما کار دارد. آمدم، سلام کردم، گفت: من مقیم آمریکا هستم، ایران آمده‌ام. آنجا نوارهای شما را زیاد شنیده‌ام؛ کمیل، احیا، عرفه، منبر، ایران آمده‌ام تا شما را ببینم. ببینم تو چه کسی هستی؟! گفتم: عیبی ندارد من را ببینی، اما من عین خودت، یک آدم معمولی هستم. تو یک‌خرده سواد داری و من هم یک‌خرده سواد دارم و کسی نیستم. از آمریکا بلند شدی، اینجا آمدی که من را ببینی! اما این آدرس من است.

روز چهارشنبه بود و من پنجشنبه‌ها در طول بیش از ده‌سال نوبت گذاشته بودم که ده صبح پیش این حمال بروم و ترک هم نکرده‌ام، آن هم ده صبح منتظر من بود. به او گفتم: آقای دکتر، من یک رفیق دارم که هر پنجشنبه دیدنش می‌روم، می‌آیی برویم؟ گفت: برویم! حالا دکتری که در آمریکا فقط روی مبل می‌نشسته و روی تختخواب حسابی آمریکایی می‌خوابیده و اتوکشیده و بهداشتی بوده، نمی‌دانست که کجا دارد می‌آید!

وقتی آمدم در زدم، آمد و در را باز کرد. یک اتاق بود، گفتم: آقای دکتر بفرمایید! آمد و دید نصف اتاق خالی است، نصف اتاق هم یک گلیم است، یک‌دانه از این چراغ والرهای قدیمیِ سه‌فتیله‌ای، یک قوری چینی که سی‌تا بند بهش خورده بود، یک کتری پنجاه-شصت‌ساله که دیگر هیچ جای سفیدی نداشت و سیاه بود.

حالا صندلی هم نیست، مبل هم نیست، ما چطوری به این دکتر بگوییم آقای اتوکشیده، روی همین گلیم بنشین! گفتم: آقای دکتر می‌ایستید یا می‌نشینید؟ گفت: نمی‌دانم من را کجا آورده‌ای! گفتم: اینجا که می‌بینی، نمی‌دانی اینجا کجاست؟ اینجا بهشت است، اینجا نور پروردگار تجلی دارد.

بالاخره یک جایی، کت و شلوارت را میزان کن و بنشین! بندهٔ خدا نشست، حالا در دلش به من چه گفته، نمی‌دانم! اما نشست. من نزدیک حمّال بودم، اولاً عینک نداشت و چشمش در 116سالگی خوب می‌دید، گوشش هم قشنگ می‌شنید، خدا یک یاری‌هایی به رفیق‌هایش می‌کند که واقعاً آدم را حیرت می‌گیرد، آهسته در گوش من گفت: این کیست؟ گفتم: یک دکتر برای آمریکاست. گفت: به من خبر می‌دادی تا یک میوه‌ای، یک انگوری، خیاری بگیرم. گفتم: نه من اهلش هستم و نه او اهلش هست. گفت: چای درست بکنم؟

گفتم: بکن. حالا جلوی این دکتر مخِ بهداشت، دیدم یک کاسهٔ روی ناصاف، یک مقدار آب در آن ریخت، دوتا استکان‌ها را با دستش در آن کاسه شست. آن قوری بندزده را هم شست، یک‌ذره چای ایرانی ته قوری ریخت، چای دم کشید.

حالا دکتر هم دید چطوری استکان را شست و دو تا چای ریخت! دکتر به من گفت: من میل ندارم! گفتم: غلط کردی که میل نداری، دکتر این چایی دارو هست، من پانزده‌سال است دارم این چای را می‌خورم و هیچی‌ام هم نشده است. اشتباه می‌کنی می‌گویی نمی‌خواهم! گفت: چشم، بده بخورم. چیزی‌ام نمی‌شود؟ گفتم: نه، اگر بدنت ناسالم است، این چای به تو کمک می‌کند.

بعد این دکتر به من گفت: اجازه می‌دهد من آزمایشش بکنم؟ بهش گفتم: پیر، این می‌خواهد تو را معاینه بکند. گفت: نیازی نیست، من هیچی‌ام نیست؛ ولی حالا دلش می‌خواهد معاینه بکند، بکند. یک دستگاه‌هایی را از کیفش درآورد، من تا حالا در ایران در آن وقت ندیده بودم. با این دستگاه‌ها گوش، قلب، رگ‌های دست، همه‌چیزش را معاینه کرد. گفتم: آقای دکتر نظرت چیست؟ گفت: این سی‌سال پیش از نظر قواعد پزشکیِ ما باید مُرده باشد، این چطوری زنده است؟ گفتم: آقای دکتر، یک رفیق دارد که به ملک‌الموت اجازه نمی‌دهد بیاید روحش را بگیرد! گفت: درست است.

چرا این بدن صد درصد سالم است؟ آرامش، آرامش از کجا آورده است؟ اتصال به خدا، ایمان به پروردگار، نمازهای شبانه‌روز، خودِ نماز خیلی آرامش می‌دهد. یک دستگاه‌هایی هست که از خارج آمده، به مچ‌تان ببندید، رنگ سبز دارد، زرد دارد، قرمز دارد، این رنگ‌ها نشان‌دهندهٔ وضع اعصاب شماست. من پیش یکی از رفیق‌هایم بودم، آن می‌گفت: من یک مقدار ناراحتی دارم، همیشه باید این را به مچم ببندم و ببینم چه‌کاره هستم؟ زرد است، قرمز است، سبز است! گفتم: کِی سبز است؟ گفت: فقط وقتی دارم نماز می‌خوانم و در آرامش کاملم! امنیت کامل، آرامش کامل.

این کشیش به این جوان یا به این آدم متوسط گفت: من که از دین خودمان خبر دارم، فکر نمی‌کنم آن آرامشی که دنبالش هستی، به تو بدهد؛ بلند شو و به حجاز برو. سؤال کرد، سؤال کرد و آمد، معلوم شد آن پیغمبری که آن کشیش می‌گوید، در مدینه است. مدینه آمد، در ملاقات اوّل به پیغمبر گفت: من زرتشتی بودم، یک مقدار هم نصرانی شدم، اما آرامش پیدا نکردم، دینت را به من ارائه کن! پیغمبر ارائه کرد و او هم دین را قبول کرد. چقدر گذشت؟ یکسال! مهاجرین مکه و انصار مدینه سرِ این آدمی که یکسال بود مؤمن شده بود، دعوایشان شد.

مهاجران مدینه گفتند: چون این از جای دیگر آمده، مهاجر است و جزء ماست. انصار گفتند: نه این جزء ماست و با هم درگیری داشتند. درگیری داشت بالا می‌گرفت که رسول خدا به بلال فرمودند: جمعیت را بگو به مسجد بیایند. مسجد پر شد، پیغمبر روی منبر رفتند و فرمودند: مردم! سلمان، نه از شما مهاجرین است و نه از شما انصار است، بلکه «السلمان منا اهل البیت»، یکسال گذشته بود.

گاهی بعضی مردها و زن‌ها پنجاه‌سال است در تهران زندگی می‌کنند، اصفهان، شیراز، بندرعباس، بوشهر، شمال، مسلمان‌اند، پنجاه‌سال است، اما آرامش ندارند، امنیت ندارند، اضطراب دارند، در خانه دعوا دارند، با بچه‌ها دعوا دارند، زن با شوهر دعوا دارد، شوهر با زن دعوا دارد، با همسایه دعوا دارد، با خریدار دعوا دارد، با فروشنده دعوا دارد. پنجاه‌سال است هنوز آن اسلام آرامش‌بخش را به‌دست نیاورده است! پنجاه‌سال است دارد در فرهنگ ابلیس رفت‌وآمد می‌کند.

آخر دعوا برای دوتا مؤمن نیست، قرآن مجید می‌گوید: «و لا تنازعوا»، با همدیگر درگیر نشوید، نزاع نکنید! «تنازعوا»، طرفینی است، «تنازعوا» از باب تفاعل است و حتماً دو طرف می‌خواهد؛ دعوا نکنید، یعنی زن و شوهرها دعوا نکنید، رفیق‌ها دعوا نکنید، پدر و مادر با بچه‌ها دعوا نکنید، بچه‌ها با پدر و مادر دعوا نکنید. من دعوا را نمی‌پسندم و حرام است. خب وقتی در یک خانه دعوا نباشد، هیجان نباشد، بین دو نفر دعوا نباشد، هیجان نباشد، چه‌چیزی به جای آن است؟ آرامش و امنیت.

ما می‌توانیم یک زندگی که مردم می‌گویند مسالمت‌آمیز داشته باشیم. در کلمه ٔمسالمت، اسلام هست. مسالمت یعنی حروف اضافه‌اش را که بیندازیم، آن سه حرفیِ اصلی می‌ماند: «سلم»، زندگیِ با سلامت.
یک شب ساعت هشت و نه بود، این آخرین بچهٔ من که حالادر قم مدرّس درس‌های بالاست، کلاس سوم بود. به من گفت: پدر من یک مطلبی دارم!

گفتم: بگو بابا؛ چون در خانه باید بچه‌ها را آزاد گذاشت تا حرفشان را بزنند؛ اگر حق بود، باید به آنها اطمینان داد، قبول می‌کنند و اگر حق نبود، با دلیلِ نرم و بامحبت باید به آنها ثابت کرد که این مطلب شما ضرر دارد، اگر بخواهد عمل شود. ولی به بچه‌ها میدان بدهید تا حرف‌هایشان را بزنند، گاهی حرف‌های خیلی خوبی دارند، گاهی پیشنهادهای خیلی عالی دارند. بعضی از گذشتگان رسم بدی داشتند که تا بچه می‌آمد حرف بزند، می‌گفتند: ساکت شو، دهانت هنوز بوی شیر می‌دهد، فضولی نکن! این اخلاق شیطانی است.

گفتم: حرفت را بگو بابا. گفت: من روزها که مدرسه می‌روم، حرف ندارم که بزنم. همین‌جوری باید گوش بدهم. گفتم: چه حرفی نداری بزنی؟ گفت: برای اینکه این هم‌میزی‌ها و هم‌صندلی‌هایم، وقتی زنگ تفریح است و کنار هم هستیم، یکی‌شان می‌گوید: دیشب بابایم یک مشت در گیجگاه مادرم زد و زمین افتاد، آن یکی می‌گوید: کجایی! بابای من یک لگد به مامانم زد و مامانم پرت شد، آن یکی می‌گوید: چه می‌گویی! مادرم چنان در کلهٔ بابایم کوبید که بابام افتاد؛ اما من هیچ‌چیزی ندارم که بگویم.

شما با مامان دعوا نمی‌کنی تا ما هم یک حرفی داشته باشیم و فردا در مدرسه بگوییم مامانمان بابایمان را زد، بابایمان مامانمان را زد! گفتم: پسرم، دین به من و مادرت دعوا یاد نداده، آنچه یاد من و مادرت داده، محبت و خنده و آرامش و سازش و هماهنگی و باهم بودن و باهم خانه را اداره‌کردن است. گفت: بابا این‌جوری نمی‌شود، من حرف ندارم! حالا بنشینید و با شوخی باهم دعوا کنید! گفتم: نه با شوخی هم به ما اجازهٔ دعوا نداده‌اند، چه برسد به دعوای جدی! اصلاً ما مردها با زن‌هایمان غرق در نعمت‌های خدا هستیم، چه جایی پیدا می‌کنید که دلیل بر دعوا داشته باشد؟ چه جایی؟ ما چه‌چیزی کم داریم؟

شما برادران، شما خواهران، فکر بکنید! حالا فکرکردنش که عیبی ندارد. امشب پروردگار عالم اراده کند که این بینی زیبا و زیباسازی صورت از صورت شما کَنده شود و دور بیفتد! همین از نعمت بینی محرومتان کند که هیچ بویی را استشمام نکنید و همین یک نعمت را از شما بگیرد. چه‌کار می‌کنید؟ چه می‌کنید؟

ما یک دوست دوری داریم که یک سلام‌وعلیکی با هم داریم. دو هفته پیش، یک کسی را که می‌شناخت، من احوالش را از او پرسیدم و گفتم: فلانی خوب است؟ گفت: نه! گفتم: چطور؟ گفت: صبح از خواب بلند شده که برود وضو بگیرد و بیاید نماز بخواند، 44-45 سالش است، از خواب که بیدار شده، کل بینایی را از دست داده است و متخصص‌ترین دکترهای تهران دیدند و گفتند هیچ علاجی ندارد!

فکر کن، حالا این دوتا چشم را از ما بگیرند! فکر کن، پروردگار عالم یک اشاره به دوتا گوش ما بکند؛ چون مالک اوست و ما که مالک نیستیم! به گوش بگوید که دیگر صدایی نشنو! فکر کنید به زانوی ما بگوید که دیگر خم و راست نشو! اینها سر جای خودش! پدر یکی از رفیق‌های من که این دیگر خانواده را بسیار در تنگنا قرار داده، این پدر دوست من که با من هم در قم هم‌درس بود، دچار فراموشی صد درصد شد.

این دوست من نمی‌توانست دیگر هر روز به درس بیاید، گاهی یک روز نمی‌آمد و گاهی می‌آمد. من به او گفتم: چرا درس نمی‌آیی؟ درس که خیلی عالی است. گفت: پدرم دچار فراموشی کامل شده، دکتر بردیم، فقط وقت تنظیم کرده که چه ساعتی دستشویی ببرید. دستشویی می‌بریم، یادش نمی‌آید باید دستشویی کند، دو ساعت باید من، مادرم، خواهرم کنار دستشویی بایستیم تا بی‌اختیار این دستشویی کند، می‌شوریمش و می‌آییم، دیگر ظهر می‌شود. غذا را در دهانش می‌گذاریم، خوشمزه یادش نمی‌آید بِجَوَد، یادش نمی‌آید قورت بدهد.

خانم‌ها، آقایان، ما غرق در نعمت هستیم! جنگ و دعوا و بی‌دینی و گناه در این بستر نعمت، به خدا قَسم نادرست نادرست است. ما بیاییم بنشینیم و نعمت‌های خدا را یادآور بشویم که چه داریم و در مسیر شکر نعمت بیفتیم؛ نه اینکه در بستر این‌همه نعمت، این‌همه به همدیگر بد کنیم، ظلم کنیم، تلنگر بزنیم، دعوا کنیم، سر همدیگر داد بکشیم، پول همدیگر را بخوریم، حق همدیگر را ببریم، آخر ما کم نداریم!

برادران و خواهران، ما به هیچ گناهی احتیاج نداریم! ما چه نیازی به دروغ گفتن داریم؟ ما نیازمند راستگویی هستیم. ما چه نیازی به زنا داریم؟ ما نیازمند نکاح مشروع هستیم. ما چه نیازی به چشم‌چرانی داریم؟ این‌همه آثار عظمت الهی، چشم ما را سیر می‌کند. ما چه نیازی به لقمهٔ حرام داریم؛ درحالی‌که بیشترمان در سال از درآمدمان اضافه می‌آوریم! چه نیازی داریم ما که اضافه می‌آوریم، به حرام متوسل شویم؟

ما که احتیاجی به حرام نداریم، ما نیاز به گناه نداریم؛ اما ما نیازمند ارزش‌ها هستیم، ما نیازمند معارف هستیم، ما نیازمند حقایق هستیم؛ ما اگر این نیازهای خود را سرپوش بر روی آن نگذاریم و طبل استقلال نزنیم و اعلام بکنیم؛ مثل بچهٔ شیرخواره که با گریه، همهٔ نیازهایش را اعلام می‌کند،

ما به پروردگار بگوییم: محبوب ما، راست می‌گوییم، ما به توفیق نیاز داریم، ما به مهرورزی نیاز داریم، ما به دینداری نیاز داریم، ما به عبادت نیاز داریم، ما به دست جیب‌کردن برای کمک به مردم ضعیف نیاز داریم. خداوند هر نیازی را که به او اعلام بکن،ی راهش و جاده‌اش را برایت صاف می‌کند و خودش هم راهت می‌اندازد، «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا».

 چه شب با عظمتی است! شب جمعه، من عادتم است که شب‌های جمعهٔ طول سال، اگر به شهادت هر یک از ائمه، حتی پیغمبر بخورد، فقط باید سراغ ابی‌عبدالله بروم. آدم با امام حسین آرامش پیدا می‌کند. امام‌صادق می‌گویند: وقتی می‌نشینید و برای حسین گریه می‌کنید، از جا بلند نشده که خدا گناهان بین خودتان و خودش را می‌بخشد و رحمتش را بر شما نازل می‌کند و گریهٔ بر ابی‌عبدالله مُهر شفاعت‌شدن از طرف ما را هم به پرونده‌تان می‌زند.

خانم‌ها، آقایان، ما غرق در نعمت هستیم!

انقلاب ما هیمنه‌ آمریکا را در جهان شکست

انقلاب ما هیمنه‌ آمریکا را در جهان شکست

 

به گزارش جهان نیوز به نقل از تسنیم، سردار حسین دهقان وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با حضور در برنامه تیتر امشب شبکه خبر ضمن عرض تبریک به مناسب دهه فجر و روز نیروی هوایی با مقایسه توان دفاعی کشور قبل و بعد از انقلاب اسلامی گفت: سالیانی بود که ما تنها مراکز تعمیراتی در کشور داشتیم که عناصر اصلی مدیریتی آن در دست آمریکایی‌ها بود و ما هیچ چیز بومی نداشتیم، اما امروز این توفیق را پیدا کردیم که در سایه نظام جمهوری اسلامی و به شکرانه تحریم‌هایی که دشمنان بر ما تحمیل کردند و تجربیات دوران دفاع مقدس در صنایع دفاعی قابلیت‌های خود را شناختیم و با توجه به تهدیدات نظام سلطه با آینده نگری از محیط امنیتی خود از تمام ظرفیت‌ها برای پیشرفت در صنعت دفاعی استفاده کنیم. 
 

وی افزود: امروز با صراحت اعلام می‌کنیم که قادریم تمام نیازهای خود را از ایده تا محصول، تا آموزش و به کارگیری تامین کنیم. 
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با بیان این که دکترین دفاعی ما متکی بر اصل بازدارندگی موثر است خاطر نشان کرد: از طرفی تلاش داریم تا بهترین ابزار و تجهیزات را داشته باشیم و از طرفی سعی می‌کنیم در سطح سازمان خود آمادگی‌ها را بالا نگه داریم. بزرگترین توفیق ما بهره‌مندی از فرماندهی معنوی و تخصصی است که بیشترین قدرت را به این سیستم می‌دهد. 

سردار دهقان با بیان این که هر موجود زنده‌ای برای بقا به یک ابزار دفاعی مجهز است تصریح کرد: تمام ملت‌ها هم برای حفظ استقلال و سیانت از هویت و حیاط خود و مقابله با تهدیدات باید مجهز به ابزار دفاعی باشند. ما به عنوان نظامی برآمده از خاص مردم براساس احکام الهی دفاع را یک امر واجب می‌دانیم، چه برای کشور خود و چه برای سایر کشورهای اسلامی و مسلمانان. 

وی ادامه داد: با توجه به هویت استکبار ستیزی و عدالت‌خواهی نظام ما قطعاً دشمنان در کمین چنین نظامی هستند و ما وظیفه داریم در حدی خودمان را مجهز کنیم که کسی جرأت تهدید و زیادخواهی و تعرض به کشور ما را نداشته باشد. 

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با بیان این که در نظام جمهوری اسلامی بازدارندگی به معنای دفاع همه جانبه است، گفت: همه عناصر دفاعی با حضور ملت یکپارچه در مقابل تهدید می‌ایستند تا مانع تجاوز دشمن شده و اگر او تجاوز کرد دشمن را تنبیه کنند. 

سردار دهقان بزرگترین نقطه قوت دفاعی کشور را وجود دانشمندان متعهد با روحیه‌ جهادی دانست و خاطر نشان کرد: ما در سایه بهره‌مندی از این قدرت قادریم هر نوع فن‌آوری را به دست آوریم و طراحی و تولید کنیم. کارهایی که امروز فرزندان این ملت انجام داده‌اند در حد خلق معجزه بوده است. 

وی با بیان این که ما کشورهای پیرامونی خود را تهدید نمی‌بینیم، عنوان کرد: تهدیدی که امروز در مقابل ما قرار دارد یک تهدید فرامنطقه‌ای به نام نظام سلطه است و قاعدتاً ما باید برویم به سمت عناصری که دست برتر را برای ما ایجاد می‌کند که همان جنگ نامتقارن است. ما باید به گونه‌ای عمل کنیم که در روز مبادا نه تنها قافلگیری راهبردی نداشته باشیم بلکه این قافلگیری را به دشمن تحمیل کنیم تا بتوانیم بیشترین آسیب را به او بزنیم. 

وزیر دفاع افزود: امروز باید در بحث دریا، هوافضا، پدافند هوایی و بخش سایبری اقدامات بزرگتر و محصولات موثرتری را ایجاد کنیم. 

سردار دهقان در بخش دیگری از صحبت‌های خود با بیان این که ما امروز با لحاظ شرایط وضع قابل قبولی داریم، اظهار داشت: ما باید سطح آمادگی خود را متناسب با شرایط زمانی و تهدیدات ارتقا دهیم و ضمن آن که بهترین وضعیت را داریم با نگاه به آینده همواره در مرز آمادگی باشیم. 

وی رژیم صهیونیستی را عامل اصلی تهدید و امنیت منطقه خواند و خاطر نشان کرد: وجود این رژیم در منطقه عامل بی‌ثبات کننده است و هر کسی که از خوی انسانی برخوردار باشد رفتار وحشیانه اسرائیل را نمی‌پذیرد. 

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ادامه داد: امروز تروریست‌های تکفیری که دست ساخته آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی منطقه به خصوص عربستان هستند، عامل موثری در تهدید امنیت منطقه هستند و کسانی که آنها را تجهیز و پشتیبانی می‌کنند از این تروریست‌ها برای جنگ نیابتی بهره می‌برند. 

سردار دهقان افزود: امروز تنها کشورهای سوریه و عراق در مرز تهدید نیستند بلکه تهدید تروریسم تکفیری متوجه کل جهان است و روزی خواهد آمد که پشتیبانان این تروریست‌ها از عملکرد خود پشیمان شده و در مقابل آنها قرار می‌گیرند. 

وی با بیان این که ما امروز جز موارد محدود از مواد اولیه و قطعات در بقیه موارد قادر به تامین نیازهای خود هستیم، گفت: بر مبنای ابلاغ فرمانده کل قوا فعالیت‌های گسترده‌ای را برای خودکفایی کامل در قطعه‌سازی با همکاری شرکت‌های دانش‌بنیان و دانشگاه‌ها شروع کرده‌ایم و با توجه به این که هم اکنون در سطح 85 درصدی از این خودکفایی هستیم سعی داریم تا 2 سال آینده این میزان را به صد درصد افزایش دهیم. 

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با بیان این که امروز هیچ کشوری نیست که تمام نیازمندی‌های خود را تامین کند، عنوان کرد: در مواردی که نیازهای ما گلوگاهی باشد، خودمان در صدد رفع آن تلاش می‌کنیم اما در مواردی که اینگونه نیست می‌توانیم آن نیازها را از خارج کشور تامین کنیم. 

سردار دهقان با بیان این که در بخش‌های دریایی، هوافضا و پدافند دارای تنوع محصولات دفاعی هستیم، گفت: البته در بخش‌های الکترونیک و اوپتیک هم به عنوان صنایع پشتیبان نگاه جدی داریم و امروز توانایی‌ ساخت رادارهای پیشرفته آرایه فازی را در کشور داریم. 

وی درباره همکاری صنایع دفاعی کشور با شرکت‌های دانش‌بنیان اظهار داشت: در وزارت دفاع رویکردی را با نام نوع‌آوری باز توسعه داده‌ایم به این معنا که باید نیازهای خود را از بین بهترین‌ها تهیه کنیم و بهترین‌ها را به عنوان همکار خود انتخاب کنیم بر همین مبنا ما امروز با 3500 شرکت دانش‌بنیان و بیش از 90 دانشگاه کشور همکار هستیم و با 200 شرکت دانش‌بنیان هم همکاری نزدیک داریم و این موضوع باعث ایجاد یک رقابت سازنده بین این شرکت‌ها می‌شود. 

وزیر دفاع افزود: ما برای جبران کمبود اعتبارات پژوهشی پروژه‌هایی را که دارای اولویت هستند و منجر به تولید محصول با قابلیت بالا می‌شوند را در دستور کار قرار داده‌ایم. 

سردار دهقان با اشاره به پیشرفت‌های جبهه مقاومت از آغاز انقلاب تاکنون، خاطر نشان کرد: یکی از دلایل این پیشرفت آگاهی یافتن از مبارزه با رژیم صهیونیستی است که تلاش دارد یک سرزمین اسلامی را یهودی‌سازی کند. امروز اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی محصور است و جرات اقدام علیه کسی را ندارد. 

وی با بیان این که انقلاب ما هیمنه آمریکا را در جهان شکست، گفت: امروز آمریکا هرجا پا بگذارد دیگر نمی‌تواند بیرون برود و ارتش آمریکا علی‌رغم تمام تجهیزاتی که در اختیار دارد قابلیت کاربردی گذشته را ندارد. ما هم در دفاع از خودمان و ثبات منطقه کاملا موفق بوده‌ایم. 

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با اشاره به بهره‌برداری از کشتی اقیانوس‌پیمای کاوشگر خلیج‌فارس اظهار داشت: این کاوشگر به سفارش بخش علوم دریایی وزارت علوم ساخته شد و قابلیت نمونه‌برداری از بستر دریا و همه مطالعات مربوط به حوزه آب را دارد و قادر به کشتی‌رانی در آب‌های آزاد جهان نیز هست. 

سردار دهقان در پایان تصریح کرد: در زمان جنگ تمام توان ملی برای حمایت از دفاع مقدس بسیج شد و پس از جنگ نیز بخشی از آن در صنایع دفاع و بخشی دیگر مانند قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا در خدمت سازندگی کشور قرار گرفت.

انقلاب ما هیمنه‌ آمریکا را در جهان شکست

 

به گزارش جهان نیوز به نقل از تسنیم، سردار حسین دهقان وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با حضور در برنامه تیتر امشب شبکه خبر ضمن عرض تبریک به مناسب دهه فجر و روز نیروی هوایی با مقایسه توان دفاعی کشور قبل و بعد از انقلاب اسلامی گفت: سالیانی بود که ما تنها مراکز تعمیراتی در کشور داشتیم که عناصر اصلی مدیریتی آن در دست آمریکایی‌ها بود و ما هیچ چیز بومی نداشتیم، اما امروز این توفیق را پیدا کردیم که در سایه نظام جمهوری اسلامی و به شکرانه تحریم‌هایی که دشمنان بر ما تحمیل کردند و تجربیات دوران دفاع مقدس در صنایع دفاعی قابلیت‌های خود را شناختیم و با توجه به تهدیدات نظام سلطه با آینده نگری از محیط امنیتی خود از تمام ظرفیت‌ها برای پیشرفت در صنعت دفاعی استفاده کنیم. 
 

وی افزود: امروز با صراحت اعلام می‌کنیم که قادریم تمام نیازهای خود را از ایده تا محصول، تا آموزش و به کارگیری تامین کنیم. 
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با بیان این که دکترین دفاعی ما متکی بر اصل بازدارندگی موثر است خاطر نشان کرد: از طرفی تلاش داریم تا بهترین ابزار و تجهیزات را داشته باشیم و از طرفی سعی می‌کنیم در سطح سازمان خود آمادگی‌ها را بالا نگه داریم. بزرگترین توفیق ما بهره‌مندی از فرماندهی معنوی و تخصصی است که بیشترین قدرت را به این سیستم می‌دهد. 

سردار دهقان با بیان این که هر موجود زنده‌ای برای بقا به یک ابزار دفاعی مجهز است تصریح کرد: تمام ملت‌ها هم برای حفظ استقلال و سیانت از هویت و حیاط خود و مقابله با تهدیدات باید مجهز به ابزار دفاعی باشند. ما به عنوان نظامی برآمده از خاص مردم براساس احکام الهی دفاع را یک امر واجب می‌دانیم، چه برای کشور خود و چه برای سایر کشورهای اسلامی و مسلمانان. 

وی ادامه داد: با توجه به هویت استکبار ستیزی و عدالت‌خواهی نظام ما قطعاً دشمنان در کمین چنین نظامی هستند و ما وظیفه داریم در حدی خودمان را مجهز کنیم که کسی جرأت تهدید و زیادخواهی و تعرض به کشور ما را نداشته باشد. 

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با بیان این که در نظام جمهوری اسلامی بازدارندگی به معنای دفاع همه جانبه است، گفت: همه عناصر دفاعی با حضور ملت یکپارچه در مقابل تهدید می‌ایستند تا مانع تجاوز دشمن شده و اگر او تجاوز کرد دشمن را تنبیه کنند. 

سردار دهقان بزرگترین نقطه قوت دفاعی کشور را وجود دانشمندان متعهد با روحیه‌ جهادی دانست و خاطر نشان کرد: ما در سایه بهره‌مندی از این قدرت قادریم هر نوع فن‌آوری را به دست آوریم و طراحی و تولید کنیم. کارهایی که امروز فرزندان این ملت انجام داده‌اند در حد خلق معجزه بوده است. 

وی با بیان این که ما کشورهای پیرامونی خود را تهدید نمی‌بینیم، عنوان کرد: تهدیدی که امروز در مقابل ما قرار دارد یک تهدید فرامنطقه‌ای به نام نظام سلطه است و قاعدتاً ما باید برویم به سمت عناصری که دست برتر را برای ما ایجاد می‌کند که همان جنگ نامتقارن است. ما باید به گونه‌ای عمل کنیم که در روز مبادا نه تنها قافلگیری راهبردی نداشته باشیم بلکه این قافلگیری را به دشمن تحمیل کنیم تا بتوانیم بیشترین آسیب را به او بزنیم. 

وزیر دفاع افزود: امروز باید در بحث دریا، هوافضا، پدافند هوایی و بخش سایبری اقدامات بزرگتر و محصولات موثرتری را ایجاد کنیم. 

سردار دهقان در بخش دیگری از صحبت‌های خود با بیان این که ما امروز با لحاظ شرایط وضع قابل قبولی داریم، اظهار داشت: ما باید سطح آمادگی خود را متناسب با شرایط زمانی و تهدیدات ارتقا دهیم و ضمن آن که بهترین وضعیت را داریم با نگاه به آینده همواره در مرز آمادگی باشیم. 

وی رژیم صهیونیستی را عامل اصلی تهدید و امنیت منطقه خواند و خاطر نشان کرد: وجود این رژیم در منطقه عامل بی‌ثبات کننده است و هر کسی که از خوی انسانی برخوردار باشد رفتار وحشیانه اسرائیل را نمی‌پذیرد. 

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ادامه داد: امروز تروریست‌های تکفیری که دست ساخته آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی منطقه به خصوص عربستان هستند، عامل موثری در تهدید امنیت منطقه هستند و کسانی که آنها را تجهیز و پشتیبانی می‌کنند از این تروریست‌ها برای جنگ نیابتی بهره می‌برند. 

سردار دهقان افزود: امروز تنها کشورهای سوریه و عراق در مرز تهدید نیستند بلکه تهدید تروریسم تکفیری متوجه کل جهان است و روزی خواهد آمد که پشتیبانان این تروریست‌ها از عملکرد خود پشیمان شده و در مقابل آنها قرار می‌گیرند. 

وی با بیان این که ما امروز جز موارد محدود از مواد اولیه و قطعات در بقیه موارد قادر به تامین نیازهای خود هستیم، گفت: بر مبنای ابلاغ فرمانده کل قوا فعالیت‌های گسترده‌ای را برای خودکفایی کامل در قطعه‌سازی با همکاری شرکت‌های دانش‌بنیان و دانشگاه‌ها شروع کرده‌ایم و با توجه به این که هم اکنون در سطح 85 درصدی از این خودکفایی هستیم سعی داریم تا 2 سال آینده این میزان را به صد درصد افزایش دهیم. 

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با بیان این که امروز هیچ کشوری نیست که تمام نیازمندی‌های خود را تامین کند، عنوان کرد: در مواردی که نیازهای ما گلوگاهی باشد، خودمان در صدد رفع آن تلاش می‌کنیم اما در مواردی که اینگونه نیست می‌توانیم آن نیازها را از خارج کشور تامین کنیم. 

سردار دهقان با بیان این که در بخش‌های دریایی، هوافضا و پدافند دارای تنوع محصولات دفاعی هستیم، گفت: البته در بخش‌های الکترونیک و اوپتیک هم به عنوان صنایع پشتیبان نگاه جدی داریم و امروز توانایی‌ ساخت رادارهای پیشرفته آرایه فازی را در کشور داریم. 

وی درباره همکاری صنایع دفاعی کشور با شرکت‌های دانش‌بنیان اظهار داشت: در وزارت دفاع رویکردی را با نام نوع‌آوری باز توسعه داده‌ایم به این معنا که باید نیازهای خود را از بین بهترین‌ها تهیه کنیم و بهترین‌ها را به عنوان همکار خود انتخاب کنیم بر همین مبنا ما امروز با 3500 شرکت دانش‌بنیان و بیش از 90 دانشگاه کشور همکار هستیم و با 200 شرکت دانش‌بنیان هم همکاری نزدیک داریم و این موضوع باعث ایجاد یک رقابت سازنده بین این شرکت‌ها می‌شود. 

وزیر دفاع افزود: ما برای جبران کمبود اعتبارات پژوهشی پروژه‌هایی را که دارای اولویت هستند و منجر به تولید محصول با قابلیت بالا می‌شوند را در دستور کار قرار داده‌ایم. 

سردار دهقان با اشاره به پیشرفت‌های جبهه مقاومت از آغاز انقلاب تاکنون، خاطر نشان کرد: یکی از دلایل این پیشرفت آگاهی یافتن از مبارزه با رژیم صهیونیستی است که تلاش دارد یک سرزمین اسلامی را یهودی‌سازی کند. امروز اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی محصور است و جرات اقدام علیه کسی را ندارد. 

وی با بیان این که انقلاب ما هیمنه آمریکا را در جهان شکست، گفت: امروز آمریکا هرجا پا بگذارد دیگر نمی‌تواند بیرون برود و ارتش آمریکا علی‌رغم تمام تجهیزاتی که در اختیار دارد قابلیت کاربردی گذشته را ندارد. ما هم در دفاع از خودمان و ثبات منطقه کاملا موفق بوده‌ایم. 

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با اشاره به بهره‌برداری از کشتی اقیانوس‌پیمای کاوشگر خلیج‌فارس اظهار داشت: این کاوشگر به سفارش بخش علوم دریایی وزارت علوم ساخته شد و قابلیت نمونه‌برداری از بستر دریا و همه مطالعات مربوط به حوزه آب را دارد و قادر به کشتی‌رانی در آب‌های آزاد جهان نیز هست. 

سردار دهقان در پایان تصریح کرد: در زمان جنگ تمام توان ملی برای حمایت از دفاع مقدس بسیج شد و پس از جنگ نیز بخشی از آن در صنایع دفاع و بخشی دیگر مانند قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا در خدمت سازندگی کشور قرار گرفت.

انقلاب ما هیمنه‌ آمریکا را در جهان شکست