۴ نشان دادن طارمی در کنار هوادار بیمار پرسپولیسی +تصویر

۴ نشان دادن طارمی در کنار هوادار بیمار پرسپولیسی +تصویر

دو بازیکن جوان پرسپولیس در یک اقدام خداپسندانه به دیدار هوادار بیمار خود رفتند.
امروز بعد از ظهر مهدی طارمی و محسن مسلمان در یک اقدام خداپسندانه به دیدار یک بیمار رفتند.

 

در این دیدار که با هماهنگی کانون هواداران باشگاه پرسپولیس و وحید اسماعیلی یکی از اعضای کانون مشوقین باشگاه انجام شده بود دو بازیکن جوان پرسپولیس از محمدرضا کرمعلی هوادار خود که در بستر بیماری است عیادت کردند.

 

حضور طارمی و مسلمان در منزل این هوادار به شدت او را خوشحال کرده بود. مسئولان پرسپولیس که پیش تر با خانواده کرمعلی برای این دیدار هماهنگ کرده بودند، با حضور دو بازیکن پرطرفدار پرسپولیس این هوادار را غافلگیر و خوشحال کردند.

 

اسپورت تی‌وی

۴ نشان دادن طارمی در کنار هوادار بیمار پرسپولیسی +تصویر

دو بازیکن جوان پرسپولیس در یک اقدام خداپسندانه به دیدار هوادار بیمار خود رفتند.
امروز بعد از ظهر مهدی طارمی و محسن مسلمان در یک اقدام خداپسندانه به دیدار یک بیمار رفتند.

 

در این دیدار که با هماهنگی کانون هواداران باشگاه پرسپولیس و وحید اسماعیلی یکی از اعضای کانون مشوقین باشگاه انجام شده بود دو بازیکن جوان پرسپولیس از محمدرضا کرمعلی هوادار خود که در بستر بیماری است عیادت کردند.

 

حضور طارمی و مسلمان در منزل این هوادار به شدت او را خوشحال کرده بود. مسئولان پرسپولیس که پیش تر با خانواده کرمعلی برای این دیدار هماهنگ کرده بودند، با حضور دو بازیکن پرطرفدار پرسپولیس این هوادار را غافلگیر و خوشحال کردند.

 

(image)

اسپورت تی‌وی

۴ نشان دادن طارمی در کنار هوادار بیمار پرسپولیسی +تصویر

بک لینک رنک 5

گوشی موبایل

نقش جریان نفوذی در شکست مشروطه

نقش جریان نفوذی در شکست مشروطه

به گزارش جهان به نقل از تسنیم پرونده ویژه “نفوذ” ــ رسول بابازاده و عباس کلاهدوز: “نفوذ” کلیدواژه‌‌ای است که از گذشته تاکنون در ادبیات سیاسی کشورمان وجود داشته اما این روز‌ها بار معنایی متفاوت‌تری به خود گرفته است. رهبر معظم انقلاب اسلامی اگرچه در سالیان گذشته بارها نسبت به مسئله “نفوذ” و “رخنه” دشمن در ابعاد گوناگون هشدار داده‌اند اما از دوران ماقبل برجام و به‌ویژه پسابرجام هشدارهای معظم‌له در این زمینه فزونی یافته تا جایی که ایشان خود به تبیین ابعاد و اشکال مختلف موضوع “نفوذ” پرداختند. ایشان در این زمینه می‌فرمایند: “به‌نظر من مسئله بعد از برجام از مسئله برجام مهم‌تر است… آنها در  اظهاراتشان حرف‌هایی می‌زنند که به‌کلی خارج از مقوله هسته‌ای و مانند این حرف‌ها است … از جمله حرف‌هایی که می‌زنند و ما را حساس می‌کند این است که می‌گویند برجام فرصت‌هایی را ــ هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه در اختیار آمریکا ــ قرار داده است.” و یا در سخنان دیگری تأکید می‌کنند: “نیت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور.” اهمیت موضوع “نفوذ” ما را بر آن داشت تا برای بررسی و تحلیل این موضوع در بستر تاریخی، با دکتر موسی حقانی رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران به گفت‌وگو بنشینیم.
 
دکتر حقانی در بخش نخست گفت‌وگوی خود با تسنیم به تبیین موضوع نفوذ پرداخت و گفت که نفوذ، تلاش دشمن برای مسخ یا نسخ انقلاب است. رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران برای فهم بهتر موضوع، بحث نفوذ را در بستر تاریخی مورد بررسی قرار داد و مثالهای جالبی از نفوذ کشورهای غربی در دستگاه حکومت سلاطین قاجار بیان و انعقاد عهدنامه گلستان را حاصل کار جریان نفوذی عنوان کرد. دکتر حقانی معتقد است که غربی‌ها در قالب گروه‌های پژوهشی و گفتگوی ادیان با حضور در سطح جامعه ما به دنبال زمینه‌های نفوذ هستند. وی همچنین تشکیل بابیه و بهائیه را نتیجه نفوذ و کار انگلیسی‌ها عنوان کرد که با استفاده از زمینه‌های داخلی این فرقه‌های انحرافی را در کشورمان ایجاد کرده‌اند.
 
از دیگر نکات قابل توجه در مصاحبه بخش نخست دکتر حقانی، نامه تاریخی ناصرالدین شاه و هشدار وی از وجود جریان نفوذی در بدنه حاکمیت بود.
 
آنچه در ادامه از منظرتان می‌گذرد بخش دوم گفت‌وگوی خبرنگاران تسنیم با موسی حقانی است.  
 
*** پس می‌توان این‌گونه جمع‌بندی کرد که باید برای نفوذ خارجی حتماً یک بستر داخلی فراهم باشد، یعنی طبق چیزی که شما فرمودید یک بستر داخلی فراهم می‌شود تا زمینه نفوذ را آماده کند؟
 
– حقانی: بعضی وقت‌ها خودشان ایجاد می‌کنند و گاهی اوقات در پیچیده‌ترین شکل از ظرفیت‌های موجود استفاده می‌کنند. اتفاقاً می‌خواستم به اینکه خودشان ایجاد می‌کنند اشاره کنم. همان‌طور که قبلاً گفتم، می‌خواهم یکی دو تا شخصیت انگلیسی مهم را نام ببرم که اینها اتفاقاً در بسترسازی و استفاده از ظرفیت‌هایی که خود ما داشتیم، فعال بودند. یکی از اینها فردی است به نام «سرگور اوزلی» که سفیر انگلستان در ایران می‌شود. شاید بتوان گفت «سرگور اوزلی» خبیث‌ترین سفیر انگلستان در ایران بوده است، البته انگلستان از این سفرای خبیث در ایران زیاد داشته ولی این‌ یکی خیلی کار کشته بود. جرج سوم فرمانی صادر می‌کند که برای ما خیلی قابل‌تأمل است، حواسمان باید جمع باشد. فرمان جرج سوم به سرگور اوزلی 18 ماده دارد. در این فرمان به او می‌گوید که به ایران سفر کن و این کارها را انجام بده. اولاً می‌گوید از همه راهها، کوره‌ راهها و روستاهای ایران برای ما اطلاعات کسب کن. همه راههای مواصلاتی ایران را برای ما شناسایی کن و نقشه‌اش را به ما بده و می‌گوید که آداب، رسوم، سنن و همه اینها را جمع‌آوری کن. بعد به او می‌گوید که این‌قدر طلا به تو می‌دهم که تا می‌توانی نسخه خطی از ایران بخری و خارج کنی و حتی اگر پول کم آوردی، درخواست کن که برای تو بفرستیم. وظیفه آقای سرگور اوزلی غیر از وظیفه رسمی به عنوان سفیر، دو وظیفه دیگر نیز هست: یکی جمع‌کردن اطلاعات گسترده از ایران است تا اینکه انگلیسی‌ها بدانند در ایران چه خبر است. دومی هم راه انداختن تشکیلات فراماسونری در ایران است، اینکه گفتم خودشان ظرفیت ایجاد می‌کنند اینجاست. اینها بر موج بابیه و بهائیه سوار می‌شوند و آن را تقویت می‌کنند اما فراماسونری را خودشان ایجاد می‌کنند. سرگوراوزلی قرار بود یک لُژی را به نام لژ اصفهان در ایران تأسیس کند. اصفهان برای اینها خیلی مهم بود، یعنی شاید بشود گفت یکی از مهم‌ترین شهرهای مطرح برای انگلیسی‌ها به جهت مرکزیت آن نسبت به جنوب ایران، اصفهان بود.
 
** نقش جریان نفوذی در فشار به حاکمیت برای دست برداشتن از مقاومت
 
اوزلی می‌گوید که من نتوانستم در ایران لژ فراماسونری راه بیندازم، اما موفق شدم اغلب اطرافیان فتحعلی شاه را وارد جرگه فراماسونری کنم. تازه ما می‌فهمیم چرا ما در جنگ با روسیه باختیم، یعنی چرا شکست خوردیم؟ چون فشار عجیبی از داخل وارد می‌شد که جنگ را تمام کنید، جنگ را تمام کنید. اتفاقاً یکی از کسانی که فشار می‌آورد و وعده می‌داد، سرگوراوزلی بود. دلیل اینکه ما نباید به وعده‌های غربی‌ها دل خوش کنیم، یکی از مواردش همین است. آقای سرگور اوزلی به فتحعلی شاه گفت که با جنگ که نمی‌شود مسئله را حل کرد، شما صلح و گفتگو را بپذیرید، بعد ما می‌آییم به شما کمک می‌کنیم، حق ایران را می‌گیریم؛ یعنی سرزمین‌های اشغال‌شده را پس می‌گیریم. با این وعده و با فشاری که از داخل وارد شد و شاید بحران‌هایی که در کشور ایجاد شد، اینها فتحعلی شاه را سر میز مذاکره بردند، امضای سرگوراوزلی هم پای عهدنامه گلستان هست. سر بزنگاه که باید بیاید به تعهداتش عمل کند، یک‌باره گفت که مأموریت من تمام‌شده، خداحافظ و رفت. بعد هم موقع خروج گفت من از راه روسیه می‌خواهم از ایران خارج شوم. عباس میرزا خیلی تلاش کرد که نگذارد وی از راه روسیه برود، چون می‌دانست وی می‌خواهد تمام اطلاعات ایران را ببرد و به روس‌ها بدهد. اصلاً جنگ روسیه علیه ما به تحریک انگلیسی‌ها بود. انگلیسی‌ها می‌خواستند سر روس‌ها را گرم کنند که روس‌ها هوس نکنند به سمت هند بروند، از طرفی می‌خواستند ظرفیت‌های ما را نابود کنند. ایران یک کشور نسبتا قوی در آن مقطع بود که داشت خودش را بازسازی می‌کرد. یعنی اگر ما یک مقدار تلاش کرده بودیم، مثلاً در ماجرای هند آن سیاست را اتخاذ نمی‌کردیم، جلوی جریان نفوذ را می‌گرفتیم، ایران خیلی سریع می‌توانست خودش را بازسازی کند، اما نگذاشتند. این جریان نفوذی آمد بعداً در حوزه‌های اقتصادی و فرهنگی و همه حوزه‌ها به ما لطمه زد.
 
*** ظاهراً بین این نفوذ و نفوذ فعلی تفاوت وجود دارد. این نفوذ در سران بوده، یعنی درجاهایی که تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر بودند، البته زمینه اجتماعی هم لازم است، یعنی باورهای مردم هم باید عوض شود که بتواند از آن پشتیبانی کند و نهایتاً نفوذ به نتیجه برسد…
 
– حقانی: آن زمان هم اینها برای این مسئله تلاش کردند، مخصوصاً در نفوذ فرهنگی، یعنی آن‌کسی که ما به عنوان غریبه و اجنبی می‌شناختیم، به واسطه نفوذ فرهنگی و اقتصادی رفته رفته بخشی از جامعه ایرانی با او احساس نزدیکی کردند و گفتند که ما باید از اینها استقبال کنیم….
 
** میرزاملکم خان و نقش او در تئوریزه کردن ضرورت ورود استعمار به ایران
 
*** آن بخش، از طبقه متوسط جامعه بود؟
 
– حقانی: در آن دوره طبقه متوسط به معنای امروزی نداشتیم، این جریان در بین تجار، معدود افراد تحصیل کرده فرنگ و برخی رجال سیاسی شروع شد و جریان فراماسونری خیلی کمک کرد تا این نفوذ شکل بگیرد. بعداً در دوره مشروطه و بعد از آن، بحث تبعیت از علوم انسانی غربی و تغییر نظام آموزشی و عملاً پذیرش علوم انسانی غربی باعث شد اینگونه القاء شود که راه دیگری غیر از این نیست و راه توسعه همین راهی است که غربیها رفته‌اند، ما هم که نمی‌دانیم چطور باید این مسیر را طی کنیم پس باید از اینها تبعیت کنیم و میرزا ملکم خان و امثال او خیلی حرفهای عجیب‌ و غریب دیگری می‌زدند. میرزا ملکم خان می‌گوید که اصلاً ایرانی عُرضه ندارد، ایرانی اصلاً نمی‌تواند خودش را اداره کند، باید متخصصان مغرب زمین را بیاوریم. آنها به طرز عجیبی جریان ورود استعمار به ایران را تئوریزه می‌کنند. اتفاقاً همراه سرگور اوزلی، یک تیم تحقیقاتی به ایران می‌آید که نشان می‌دهد اینها در کنار مأموریت‌های سیاسی، از سایر جنبه‌ها هم غفلت نمی‌کنند. سرگور اوزلی برادری دارد به نام ویلیام اوزلی که با یک تیم شصت هفتاد نفره، با کلی امکانات همزمان با ورود برادرش در پوشش تحقیقات باستان‌شناسی به ایران می‌آیند. اینها در دشت مرغاب مستقر می‌شوند، کلی اشیای عتیقه استخراج و از ایران خارج می‌کنند. یکی از چیزهایی که اینها می‌گویند به دست آوردیم و کشف کردیم، همین مقبره کوروش است که قبلاً به‌ عنوان مقبره مادر سلیمان معروف بود و عنوان قبر کوروش را نداشت. بعضی‌ها می‌گویند کوروش اینجا دفن‌ نشده است، چون کوروش در مصر و در یکی از همین درگیری‌ها خارج از مرزهای ایران کشته‌ شده و آنجا هم دفن شده است. در هر صورت گفتند این را پیدا کردیم و بعدها این مکان به معبد باستانگرایان تبدیل شد. ویلیام اوزلی در کنار برادرش فعال شد و شروع کردند به شناسایی جنوب ایران، یعنی فقط عملیات باستان‌شناسی نبود. شروع کردند به شناسایی ظرفیت‌هایی که در کشور وجود دارد تا از آنها استفاده کنند. یک فرد دیگری که در ایران خیلی مهم است، فردی است به نام «مانکجی» که اسم کاملش «مانکجی لیمجی هاتریا» است که هوشنگ ایرانی هم به اسم خودش اضافه می‌کند، درویش فانی هم امضا می‌کند.
 
*** این فرد در چه دوره‌ای فعالیت می‌کرده است؟
 
– حقانی: این فرد در دوره ناصرالدین‌شاه به عنوان تاجر، از طرف انجمن پارسیان هند به ایران می‌آید تا به وضعیت زردشتیان رسیدگی کند، ولی مأموریت دیگری داشته است. وی قبل از اینکه به ایران بیاید، چند شخصیت مطرح انگلیسی به او توصیه نامه می‌دهند، سفیر انگلستان در بغداد، وزیر خارجه انگلستان، رئیس حکومت هند بریتانیا هم نامه می‌دهد، با این توصیه‌ نامه‌ها می‌آید پیش ناصرالدین‌شاه که این آدم خیلی خوب و تاجر محترمی است با او همکاری کنید. وی در پوشش یک تاجر به ایران می‌آید منتهی دست به کارهای عجیب‌ و غریبی در ایران می‌زند که به نظرم می‌آید جا دارد ما خیلی جدی این اقدامات را مورد واکاوی قرار دهیم. در کشتی که مانکجی به وسیله آن عازم ایران بود، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار صدراعظم عهد ناصری هم حضور داشت. در برخی از منابع می‌گویند این همسفر شدن اتفاقی بوده است و این دو در همان کشتی با هم آشنا شدند، ولی وقتی بررسی می‌کنیم می‌بینیم نه، اینگونه نیست بلکه میرزا حسین‌خان سپه‌سالار در بمبئی با انجمن پارسیان ارتباط داشته، با انگلیسی‌ها ارتباط داشته، همانجا مانکجی به او معرفی می‌شود و اینها با هم به ایران می‌آیند.میرزا حسین‌خان سپه‌سالار عاقد قرارداد رویتر بود که این دیگر مربوط به بحث نفوذ اقتصادی است. این قرارداد پایه خیلی از بدبختی‌های ایران می‌شود. انگلیسی‌ها دنبال این هستند که یک دستاویز پیدا کنند، اساساً دول استکباری اینگونه‌ هستند، یک دستاویز پیدا می‌کنند و آن را بهانه قرار می‌دهند، مثل برخی‌ها که می‌آیند یک دانگ از یک خانه را می‌خرند بعد وقتی جا پا پیدا می‌کنند، هزار تا برنامه برای آن مالکی که آن پنج دانگ دیگر را دارد پیاده می‌کنند که آن مالک فرار کند برود، انگلیسی‌ها همین بلا را با قرارداد رویتر سر ایران آوردند. مانکجی می‌آید به ایران، این‌ها یک تیم هستند، میرزا ملکم خان، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار و پل کتابچی خان – که قراردادهای نفتی ایران را بعداً اکثراً همین پل کتابچی خان منعقد می‌کند- و … اینها یک جریان هستند، یعنی همان جریان نفوذی است.
 
** تلاش نفوذی‌ها برای وابسته کردن ایران به غرب با ترویج به اصطلاح قانون و اصلاحات
 
*** این جریان هم تصمیم‌ساز است و هم تصمیم‌گیر؟
 
– حقانی: بله، در درون حاکمیت هم تصمیم‌ساز و هم تصمیم‌گیر و در عین حال ساختارشکن  هستند. خیلی عجیب است، اینها دو زیستند، به این معنا که پول دولت ایران را می‌خورند، پست از دولت ایران دارند، بعد در راستای منافع یک کشور دیگر کار می‌کنند و ساختارشکنی می‌کنند، در همین ارتباط است که  می‌گویند میرزا ملکم خان پدر قانون در ایران است، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار پدر اصلاحات در ایران است، درحالی‌که واقعاً هیچ‌کدام اینها نیست، یعنی هر دوی اینها نگاهشان به ظرفیت‌های داخلی کاملاً منفی و نگاهشان به غرب کاملاً مثبت است و مرادشان از ترویج قانون و اصلاحات، وابسته کردن ایران به غرب است….
 
*** یعنی همان به اصطلاح توسعه برون‌زا…
 
– حقانی: به نظر من اصلاً توسعه نیست، یعنی فقط این وسط خودشان منتفع می‌شوند، یک رشوه‌ای می‌گیرند و یک امتیازی واگذار می‌کنند و آخر هم هیچ اتفاقی در ایران نمی‌افتد. 150 سال با عنوان توسعه، این جریان غرب‌گرا پدر این مملکت را درآورد و به هیچ جا هم نرسیدیم. مانکجی خیلی فعالیت می‌کند، یکی از کارهایی که می‌کند تقویت گروه‌هایی است که می‌خواهند هم قاجار و هم روحانیت و اسلام را از بین ببرند. ترویج فارسی سره در ایران برای مبارزه با زبان عربی و ادبیات قرآنی توسط همین جریانات و با مدیریت مانکجی صورت می‌گیرد. تقویت بابیه و بهائیه نیز توسط مانکجی صورت می‌گیرد. در ترویج فراماسونری نیز مانکجی نقش دارد. او حتی تلاش می‌کند زرتشتی‌های ایرانی را هم بهائی کند.کاری که بعدها جانشین او «اردشیر جی» آن را دنبال کرد. آقای مانکجی یک مدرسه‌ای در تهران تاسیس می‌کند و بچه‌های خانواده‌های زرتشتی را از یزد به تهران منتقل می‌کند که مدیر این مدرسه بهائی است، معلم مدرسه بهائی است و تعدادی از این پنجاه نفر که برای تحصیل به تهران می‌آیند، بهائی می‌شوند. بعداً سروصدای خود زرتشتی‌های یزد و کرمان درمی‌آید که شما گفتید ما آمدیم برای تقویت دین زرتشتی و آیین زرتشتی، ولی عملاً بچه‌های ما را دارید بهائی می‌کنید. چون بابیه و بهائیه در ایران خیلی نتوانست طرفدار پیدا کند، انگلیسی‌ها به اینها نیرو تزریق کردند، نیرو هم عمدتا از دو جا تزریق شد، برخی از زرتشتی‌های کرمان و یزد و تعدادی از یهودیان خراسان و همدان و… که به این گروه تزریق شدند، مثلاً در خراسان یک‌ دفعه سه هزار یهودی بهائی شدند. خیلی حرف است، سه هزار یهودی بهائی شوند. در همدان در کرمانشاه، جاهای مختلف نیز چنین بود ….
 
*** چون در جامعه سنتی شیعه ایران نمی‌توانستند نفوذ کنند…
 
– حقانی: چون از بین شیعیان نمی‌توانستند یارگیری کنند، از گروههای دیگر به آنها ملحق کردند تا بگویند یک جمعیت قابل‌توجهی هستند.

*** که اصلاً هم ربطی به بحث بهائیت ندارد…
 
– حقانی: نه، فقط می‌خواهند ساختارشکنی مدنظر خود و از بین بردن شیعه و روحانیت شیعه را رقم بزنند، پروژه بهائیت در ایران پروژه مفصلی است. این‌ها در گام اول مرجعیت شیعه را نفی کردند و ادعای باب بودن علی‌محمد شیرازی را مطرح کردند، در گام دوم با ادعای اینکه من خودم مهدی موعود هستم، قائمیت را نفی کردند، در گام بعدی هم اسلام و نبوت پیامبر(ص) و خاتمیت را نفی کردند که علی‌محمد شیرازی ادعای پیامبری کرد، در گام بعد اساسا توحید و الوهیت را نفی کردند و وی ادعای الوهیت و بعد هم اعلام قیامت کرد. اعلام قیامت که صورت گرفت، شریعت را کلاً منتفی کردند، چون می‌گویند در قیامت که کسی تکلیفی ندارد، در دنیا تکلیف داریم، قیامت حساب و کتاب انجام‌ شده و دیگر تکلیفی نداریم؛ یعنی شریعت را کاملاً نفی کردند. این کار برای نابودی اسلام و تشیع و هدایت جامعه به سمتی که شریعت وجود نداشته باشد، برنامه‌ریزی و حساب شده بود. در این مقطع اتفاقاً گروه‌های زیادی را می‌بینیم که محور اصلی فعالیت‌هایشان مخالفت با شریعت است. صوفیه مخالفت با شریعت دارد، بابیه و بهائیه مخالفت با شریعت دارند، جریان روشنفکری هم که می‌آید مخالفت با شریعت دارد. نهیلیست‌ها و ناتورالیست‌ها و این‌ها هم که دیگر کاری با شریعت ندارند….
 
*** این جریان چگونه در اقتصاد کشور نفوذ کرد؟
 
– حقانی: قرارداد رویتر توسط میرزا حسین‌خان سپه‌سالار با این منطق منعقد شد که ما اصلاً نمی‌توانیم و توانایی نداریم کشور را آباد کنیم، نه پولش را داریم، نه آدمش را داریم، نه دانشش را داریم و نه لیاقتش را داریم. میرزا ملکم خان هم شروع کرد به تئوریزه کردن این مسئله، یعنی اینکه اصلاً این خلاف مشیت الهی است، چون خداوند این ظرفیتهای طبیعی را برای این قرار داده که از آنها استفاده شود، اگر توانایی استفاده نداری، باید به کسی که می‌تواند مجال بدهی، او بیاید استفاده کند. این مبنای قراردادهایی شد که این‌ها به کشور ما تحمیل کردند. اینها با همین منطق قرارداد رویتر را بستند. قرارداد رویتر با یک یهودی تبعه انگلیس به نام «اسرائیل یوسفات» بسته شد. درمنابع دائماً می‌گویند قرارداد با رویتر بسته شد، درست است رویتر است ولی اسم اصلی‌اش اسرائیل یوسفات است. نام وی نشان می‌دهد که یهودی است، یک تبعه معمولی انگلستان نیست. وی به مدت هفتاد سال اختیار بهره‌برداری از منابع زیرزمینی و روی زمینی ایران، به غیر از چند مورد را دریافت کرد که رئیس‌جمهور فرانسه آن موقع با تمسخر گفته بود که ایرانیها فقط هوایی را که استنشاق می‌کنند واگذار نکردند، همه‌چیز را دادند! قرار بود این قرارداد اجرایی شود که مرحوم آیت‌الله العظمی حاج ملا علی کنی جلوی اینها را گرفت. مرحوم حاج ملاعلی کنی دو ضربه اساسی به اینها زد، یکی همین قرارداد رویتر بود که سعی کرد بساطش را در ایران جمع کند و جمع کرد، منتهی اینها از راه دیگری وارد شدند و از ظرفیتهای دیگری استفاده کردند. یکی هم مسئله فراموشخانه میرزا ملکم خان بود که می‌شود گفت اولین مؤسسه ماسونی در ایران است که آن هم مرحوم حاج ملاعلی کنی به ناصرالدین‌شاه نامه نوشت و گفت این جریان خطرناکی است، با این جریان هم سلطنت تو و هم تشیع و اسلام در ایران از بین می‌رود و سعی کردند بساط آن را جمع کنند که به صورت موقت جمع شد و فعالیتش به شکل زیرزمینی ادامه پیدا کرد و مخفیانه به کار خودشان ادامه دادند. در پی قرارداد رویتر دیگر همینطور قرارداد پشت قرارداد با همین منطق بسته شد و بعد متوجه می‌شویم که اینها اصلاً به یک کانون‌هایی وصل هستند. مثلاً همین‌ها به روچیلدهای انگلیس وصل‌اند، به ساسون‌های انگلیس وصل‌اند، آنها دقیقاً دارند اتفاقات ایران را در حوزه اقتصادی رصد می‌کنند، بنا هم بر این است که اقتصاد ایران نابود شود. ابتدای دوره ناصری یک تومان ایران با یک پوند انگلیس برابری می‌کند، اواسط دوره ناصری که ما این امتیازات را دادیم تا به اصطلاح پیشرفت کنیم، پنجاه تومان ایرانی با یک پوند انگلیسی برابری می‌کرد که این روند کاهش ارزش پول کشور همین‌گونه پیش رفت. هفتاد هشتاد امتیاز به انگلیسی‌ها دادیم، بعد روسها هم در کشور مستقر بودند، گفتند ما هم امتیاز می‌خواهیم. هفتاد هشتاد امتیاز هم آنها گرفتند، همه‌ چیز ما را تعیین می‌کردند، تعرفه گمرکی باید در اختیار دولت باشد که با آن بتواند واردات و صادرات را تنظیم و از تولید داخلی حمایت کند، آن را هم واگذار کرده بودیم، یعنی یا روسها برای ما تصمیم می‌گرفتند یا انگلیسی‌ها، روسها می‌گفتند از مناطق شمالی اگر جنس وارد ایران می‌شود باید تعرفه‌اش 3 درصد باشد، نامه‌ای داریم که بر طبق آن مقامات انگلیسی، از جمله ساسون و روچیلد در ویلای لُرد روچیلد جلسه گذاشتند و تعرفه گمرکی ایران آنجا تعیین شد و گفتند که چرا روس‌ها 3 درصد می‌دهند و ما 5 درصد بدهیم؟ به دولت ایران تکلیف کنید که ما هم باید 3 درصد بدهیم که این تصمیم تکلیف می‌شود. بعد امتیاز تأسیس بانک را از ایران می‌گیرند، که در پی آن بانک استقراضی و بانک شاهنشاهی تأسیس می‌شود. نقش بانک تعیین و تنظیم وضعیت نقدینگی و مالی است، که با واگذاری حق تأسیس آن به راحتی ‌توانستند با سرنوشت کشور بازی کنند.
 
*** ظاهراً این واگذاریها حد یقف ندارد، همینطور ادامه دارد…
 
– حقانی: در کودتای 1299 –  اینها جنبه‌های پنهان کودتای 1299 است –  بانک شاهنشاهی در ایران بحران پولی درست کرد، بعد مردم جلوی بانک‌ها تجمع کردند و پول خود را درخواست کردند، چون همه احساس کردند امنیت اقتصادی از دست رفته، بعد عواملشان مأمور شدند که در کشور شورش به راه بیندازند، قتلهای خیابانی در کشور رخ داد، مثلاً مردم صبح بیدار می‌شدند می‌دیدند یک نفر گوشه خیابان افتاده و شکمش پاره شده، فردا یک نفر را می‌دیدند سرش را بریده‌اند و روی سینه‌اش گذاشته‌اند، امنیت اجتماعی و اقتصادی را از بین بردند. وقتی هم که کودتا شد، آقای رضاخان کودتاچی گفت من آمده‌ام امنیت ایجاد کنم؛ یعنی عامل انگلیسی‌ها می‌خواست امنیتی را که خود آنها از بین برده بودند به کشور بازگرداند. در هر صورت اینها جنبه‌های مختلف نفوذ است. در این شرایط علما نسبت به وضعیت ایران خیلی نگران شدند، تلاشهای فراوانی در این مسیر صورت گرفت تا جلوی این اتفاقات را بگیرند و برخورد با قرارداد رویتر و قیام علیه قرارداد تنباکو از جمله تلاشهای مرجعیت شیعه برای حفظ ایران بود.
 
ناصرالدین‌شاه آرام‌آرام متوجه می‌شد که چه کلاهی سرش می‌رود. چون اینها به اسم اینکه کشور توسعه پیدا می‌کند، شاه را سه بار به خارج از کشور برده  و کلی از این حرفها به او گفته بودند، شاه در آخر دید هیچ خبری نیست. به ملکم خان نامه نوشت که از آدم روشنفکری نظیر تو توقع داشتیم مشکلات ایران را حل کند، تو ما را از چاله درآوردی و به چاه انداختی، یعنی ما را در دام کمپانیهای غربی انداختید که تا مدت‌ها از دست اینها رهایی و خلاصی نداریم بنابراین ناصرالدین‌شاه هم فهمید که اینها چه کلاه بزرگی به اسم توسعه و پیشرفت در زمینه‌های مختلف سرش گذاشته‌اند. بعد از قتل ناصرالدین‌شاه، اوضاع ایران بدتر شد، ناصرالدین‌شاه سلطه مستحکمی داشت و می‌توانست این گروه‌های ساختارشکن را به طریقی کنترل کند، وقتی مظفرالدین شاه آمد، همه چیز عملاً از دست رفته بود. علما خیلی نگران می‌شوند، می‌بینند که کار کشور در دست میرزا علی‌اصغر خان امین السطان است، که وی عاقد بسیاری از قراردادهای استعماری است، بعد از میرزا حسین‌خان سپه‌سالار، این آقا اکثر قراردادها را بست، یک زمان گرایش به روس داشت، یک زمان گرایش به انگلیس و بعضی از منابع می‌گویند تغییر کیش داده و بهائی شده بود. خود بهائی‌ها حداقل این ادعا را دارند که امین السلطان در قم بهائی شده بود، چون یک دوره به قم تبعید شده بود. علما می‌بینند که واقعاً با این وضعیت ایران از دست می‌رود. مرحوم آخوند خراسانی اشاره می‌کند به اینکه ما از 1317 قمری، جلساتی در نجف با حضور مراجعی نظیر آیت‌الله شربیانی و مامقانی گذاشتیم که در ارتباط با مرحوم شیخ فضل‌الله نوری و میرزا حسن آشتیانی در ایران به دنبال یافتن راه حلی برای مشکلات ایران بودیم.
 
*** این ماجرا بعد از جنبش تنباکو است؟
 
– حقانی: بله، این تقریباً هشت سال بعد از جنبش تنباکو است. میرزای شیرازی فوت‌ شده و مرحوم آخوند خراسانی و آقای مابقانی و آقای شربیانی در نجف و مرحوم شیخ فضل‌الله نوری و آقای میرزا حسن آشتیانی در ایران دست‌ به‌ کار می‌شوند تا وضع ایران را سر و سامانی بدهند، تا 1320 فعالیت خوبی دارند. 1320 علمای نجف حکم تکفیر امین السلطان را صادر می‌کنند، از تهران هم مرحوم شیخ فضل‌الله و مرحوم آقای آشتیانی فشار می‌آورند و امین السلطان را عزل می‌کنند. این یک ضربه‌ای به جریان نفوذی در ایران بود.
 
*** یعنی بعد از این همکاری مؤثری که آخوند با شیخ در قضیه عزل امین السلطان دارد، بعداً کاری می‌کنند که انشقاقی در بحث مشروطه پیش بیاید؟ این جریان چگونه در مشروطه نقش داشت؟
 
– حقانی: بله، اینها می‌فهمند که نباید بگذارند این دو کانون مرجعیت شیعه با هم همراه باشند. امین السلطان عزل می‌شود و عین الدوله سرکار می‌آید. عین الدوله را مرحوم شیخ فضل‌الله نوری سرکار می‌آورد. علت روی کار آمدن عین الدوله هم این بود که چون حاکمیت در دست قاجارها است، به ناچار فقط از قاجارها یک نفر باید سرکار بیاید. علما در افراد مختلف نگاه می‌کنند که کم ‌ضرر‌ترین آدم کیست؟ یعنی خیر الموجودین در آن سیستم کیست؟ لذا آقای عین الدوله را روی کار می‌آورند، غربی‌ها همه اعتراف می‌کنند که عین الدوله جلوی ما را گرفت. درصورتی‌که ما عین الدوله را با مشروطه و قتل و نظایر آن می‌شناسیم، در حالی‌که عین الدوله چهره دیگری دارد. عین الدوله برخلاف امین السلطان ضد بیگانه است و به بیگانه امتیاز نمی‌دهد، با مذهب هم دشمنی ندارد، اگر قضیه تغییر کیش امین السلطان درست باشد که خیلی افتضاح است، اگر هم درست نباشد، بازهم زنش اعتراف می‌کند که او از یک مدت به بعد هیچ علاقه‌ای به مذهب نداشت، قبلاً نماز می‌خواند، الآن دیگر تا پاسی از شب قمار بازی می‌کند و مشروب می‌خورد و در گعده‌های فسادی که دولتمردان قاجار دچارش شده بودند شرکت می‌کند. عین الدوله اهل این حرف‌ها نبود، اهل استقراض نبود، در مقابل مداخلات روس و انگلیس می‌ایستاد، سفیر روس و انگلیس هر دو اعتراف می‌کنند که عین الدوله جلوی نفوذ ما را گرفت؛ یعنی یک اصلاح کوتاه‌مدت می‌شود، بعد می‌گویند تراز بازرگانی ایران در همین دوره کوتاه‌مدت عین الدوله مثبت می‌شود. منتهی عین الدوله در کنار همه این مسائل یک شاهزاده قاجاری مستبد است و روشهای استبدادی خودش را هم دارد.
 
*** اینکه جریان روشنفکری شیخ فضل‌الله را متهم به طرفداری از استبداد می‌کنند، از اینجا ناشی می‌شود؟
 
– حقانی: اصلاً این‌طور نیست. امین السلطان از عین الدوله مستبدتر بود، روشنفکران از امین السلطان یا افرادی نظیر او طرفداری می‌کردند. مسئله استفاده از خیر الموجودین است، یعنی نگاه کنیم ببینیم در بین اینها چه کسی کم‌ضرر تر است و می‌شود رویش حساب کرد؟ عین الدوله این را داشت و در ادامه همین پروژه بود که شیخ و مرحوم آخوند به سمت عدالت‌خانه خواهی رفتند، یعنی گام بعدی تأسیس عدالت‌خانه بود که نگذاشتند، واقعاً انگلیسی‌ها در این قضیه خیلی حساب‌شده کار کردند، اتفاقاتی افتاد که نشان داد پشت قضیه کسان دیگری هستند، مثلاً چاپ عکس موسیو نوز بلژیکی، ببینید آن عکس سه سال چهار سال قبل گرفته شده بود، اگر قرار بود افشاگری شود، باید همان زمان امین السلطان افشاگری می‌شد.
 
*** چگونه از این عکس در آن مقطع زمانی بهره‌برداری کردند؟
 
– حقانی: این‌ها عکس را نگه داشتند و درست در یک مقطعی که باید، از آن استفاده کردند. متأسفانه در این مقطع بعضی از بیوت و آقازاده‌ها کارهایی کردند، کارهای زشتی که به جریان علما لطمه زد. مثلاً پسرهای مرحوم آقای آشتیانی که خودش یک رکن مبارزه بود.
 
*** این هم می‌تواند یک نوع نفوذ باشد؟
 
– حقانی: بله، به طریقی نفوذ است.
 
*** یعنی همان تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری؟
 
– حقانی: بله، می‌توان گفت یا نفوذ است یا استفاده از ظرفیت‌ها، البته قطعاً القائاتی به اینها می‌شد که اینها در این ورطه افتادند. در این ورطه افتادن یک دلیلی داشت. میرزا مصطفی آشتیانی که خیلی اوضاعش خراب بود، یعنی این‌ قدر خراب بود که در همان مشروطه او را کشتند. این پسر آقای آشتیانی است، ظاهراً یک شب که از مجلس فسادی برمی‌گشته و حالت متعادلی هم نداشته، او را می‌کشند. میرزا مرتضی آشتیانی می‌ماند، که ظاهراً بعد از اینکه پشیمان می‌شود، به خراسان رفته و در تاریخ گم می‌شود، اینها در مشروطه کاملاً در زمین حریف بازی می‌کنند، یعنی همان کاری را که دشمنان می‌خواهد، انجام می‌دهند. مثلاً سردمدار مسئله قبرستان «چال» اینها بودند، نهایتاً شیخ فضل‌الله نوری را متهم به فروش زمین قبرستان مسلمین به کفار روس کردند، در حالی‌ که شیخ اصلاً هیچ نقشی نداشته است. بعداً میرزا حسین یزدی – که میانه‌ای با شیخ نداشت – به اشاره میرزای نائینی سند قبرستان چال را بررسی کرد و به مراجع نجف گزارش داد، گفت همه‌چیز را دیدم، بنچاق را دیدم، مکاتبات وزارت خارجه را دیدم ولی شیخ فضل‌الله نوری هیچ نقشی در این ماجرا ندارد، چه کسی نقش داشت؟ جالب است بدانید معامله اصلی در محضر مرحوم میرزا حسن آشتیانی صورت گرفته بود و مرحوم سید صادق طباطبایی، پدر سید محمد طباطبایی مهر زده بود. البته معامله خلافی نبود، آن دو بزرگوار کار درستی انجام داده بودند، این جریان آشوبگر صحنه‌سازی کردند. رفتند در قبرستانی که کسی در آن دفن نمی‌شد، جسد یک زن مسلمان را دفن کردند، فردا که کارگران آمدند کار کنند، کلنگ که زدند دیدند خورد به یک جنازه بعد یک‌دفعه سروصدا راه افتاد که اینها این کار را کردند. در حقیقت با به راه انداختن این قضیه می‌خواستند این جریان مقاومت -که کار اصلاحی خودش را شروع کرده بود- را از بین ببرند.
 
*** این جریان چگونه در مشروطه نفوذ و آن را منحرف کرد؟
 
– حقانی: جریان نفوذی در مشروطه، قبل از این ماجرا کار خود را شروع کرده است. با قتل ناصرالدین‌شاه عملاً شیرازه کشور به هم می‌ریزد و تمام گروه‌های ساختارشکن تجدید سازمان می‌کنند. در سال 1317 (هـ . ق) انجمن اخوت در ایران تشکیلاتش را راه‌اندازی می‌کند. در همان مقطع تلاش می‌شود لُژی ماسونی به نام لُژ اسلام که پشتیبانش میرزا محسن خان مشیرالدوله است، در تهران راه‌اندازی شود. این تلاش صورت می‌گیرد و همه آنها هم اعتراف می‌کنند که در زیرزمین انجمن اخوت – که یک تشکیلات درویشی و صوفیانه بود – همزمان این لُژ ماسونی تشکیلات خودش را راه‌اندازی کرده بود و جلسات خودش را برگزار می‌کرد. جامع  آدمیت و تشکیلات مشابه هم در این مقطع خیلی فعال هستند، یعنی همزمان با آن هوشیاری که مرجعیت نجف از خودش نشان می‌دهد، اینها هم بیکار ننشسته‌اند و کار خودشان را می‌کنند. مرجعیت نجف دنبال اصلاح است، در حالی‌ که این جریانات دنبال براندازی اسلام و قاجاریه هستند. اینها فعالیت خود را آغاز می‌کنند و نفوذ آغاز می‌شود. جلسه‌ای در باغ سلیمان خان میکده در اطراف دروازه قزوین تهران برگزار می‌شود. ملک‌زاده  و دیگران در تاریخ مشروطیت می‌گویند از بین چند هزار نفر، شصت و چهار نفر را انتخاب کردیم که اینها به‌ عنوان رهبران انقلاب کار خودشان را شروع کردند. وقتی اسامی این اشخاص را بررسی می‌کنیم، غیر از اینکه سر و کله اردشیر جی سر جاسوس انگلستان، در میان اینها پیدا می‌شود، می‌بینیم تعداد بسیاری از اینها بابی و ازلی هستند. آنجا تصمیمات مهمی گرفته می‌شود که مهم‌ترین رکنش نفوذ و ایجاد اغتشاش و شورش کور است و تصمیم می‌گیرند بین طرفداران میرزاعلی اصغر خان امین السلطان و طرفداران عین الدوله درگیری راه بیندازند؛ یعنی حکومت مشغول به درگیری می‌شود و کشور به هم می‌ریزد. هرروز یک سری می‌ریزند به خیابان و به این و آن فحش می‌دهند و گروه مقابل نیز به همین شکل و  اینها همدیگر را خنثی می‌کنند. نفوذ در بین روحانیت هم مطرح می‌شود و تعیین می‌کنند که مثلاً آقا شریف کاشانی که با سید عبدالله بهبهانی مربوط است، در بیت آقای بهبهانی نفوذ کند، سید جمال واعظ اصفهانی و یکی دو نفر دیگر که با آقای سید محمد طباطبایی مربوط‌ا‌ند، در بیت آقای طباطبایی نفوذ کنند. سید اسدالله خرقانی و دو سه نفر دیگر بروند نجف، در حوزه نجف نفوذ کنند. پس از آن آقای خرقانی می‌رود در حوزه نجف و پای ثابت درس و محافل مرحوم آخوند خراسانی می‌شود. باگسترش نفوذ وی، رابطه شیخ فضل‌الله نوری و مرحوم آخوند خراسانی آرام‌آرام کمرنگ می‌شود.
 
*** آقای دکتر، برخی‌ها معتقدند که پیشنهاد مشروطه از طرف سفیر انگلستان مطرح و قبول شد و اصلاً واژه «مشروطه» توسط او در بین مشروطه خواهان مشهور شد، آیا واقعیت نهضت عدالت‌خانه این‌گونه بود؟
 
– حقانی: نه، به این شکل نبود. جریان روشنفکری ابتدای فعالیت خود در ایران، به مظاهر تکنولوژیک  غرب توجه می‌کند و جذب آن می‌شود، مثلاً به خیابانها و صنایع غربی توجه می‌کند، اما سپس به مسائلی نظیر نحوه حکومت‌داری، قانون و پارلمان و نظایر آن متمایل می‌شود. اینها دنبال چنین چیزی بودند تا آن را ترویج کنند. این تفکر رفته رفته در بخشهای مختلف نفوذ می‌کند. مرحوم سید محمد طباطبایی یکی دو بار در حرفهایش از لفظ مشروطه و یکبار هم جمهوری استفاده می‌کند. البته در تاریخ آمده که زن «شارژدافر» انگلستان هم در تحصنی که در سفارت انگلیس شکل گرفته بود از لفظ مشروطه استفاده می‌کند، البته این دو با هم قابل‌جمع است، که روشنفکران دنبال این پروژه بودند و انگلیسی‌ها کمک و تشدید کردند. تحصن در سفارت انگلیس از دویست سیصد نفر شروع شد و به سیزده هزار نفر رسید. تعداد زیادی از این 13 هزار نفر اصلاً نمی‌دانستند ماجرا از چه قرار است؟ هسته مرکزی این 13 هزار نفر مشروطه غربی می‌خواستند، که شامل جریان منورالفکری و جریان ازلی و امثالهم است. اینها مشروطه می‌خواستند، ولی بعضی از این 13 هزار نفری که آمده بودند حتی نمی‌توانستند مشروطه را تلفظ کنند، یکی می‌گفت مشربه، یکی می‌گفت مشرطه. کسروی می‌گوید: به یک نفر از اینها گفتند مشروطه چیست؟ می‌گفت من نمی‌دانم چیست ولی به ما قول داده‌اند اگر مشروطه شود، نان سنگک یک زرعی و کباب این قدری – با دستش اشاره می‌کند – به ما می‌دهند. اینها آدم‌هایی از اقشار مختلف هستند که در جامعه واژه عدالت‌خانه را فقط شنیده‌اند. الآن باید این‌ها گوششان با این واژه آشنا شود. در تاریخ نقل شده که زن شارژدافر انگلستان آمد و به متحصنان سفارت گفت: برای چه اینجا جمع شده‌اید؟ گفتند عدالت‌خانه می‌خواهیم. سپس می‌گوید که نگویید عدالت‌خانه، بگویید مشروطه. بعد یکسری از اینها داد می‌زنند بله مشروطه می‌خواهیم، یکی داد می‌زند مشربه می‌خواهیم، بعد این زن باز با زیرکی می‌گوید نگویید مشروطه، چون ما بعد از مشروطیت علماءمان را کشتیم! یک‌دفعه باز عده‌ای از اراذل داد می‌زدند که ما هم می‌کشیم، – نعوذبالله – امام زمان هم بیاید می‌کشیم، اینها گزارش‌هایی است که از داخل سفارت داده‌اند و مستند است، آنهادنبال گسترش این تفکر بودند در تحصن سفارت انگلیس دیگر حربه پیدا می‌کنند، نامه می‌نویسند به علمای متحصن در قم، می‌گویند عدالت‌خانه نه، مشروطه! یک کلمه از این کم کنید، با ما طرف هستید. این اشخاص کم‌کم برای علما خط‌ و نشان می‌کشند. در این مقطع زمانی دو جریان ماسونی داریم؛ یکی جریان ماسونی جامع آدمیت است. جامع آدمیت خیلی دنبال درگیری نیست، منتهی یک جناح افراطی در جامع  آدمیت وجود دارد که اینها بعداً می‌آیند حزب دموکرات را تأسیس می‌کنند و بینشان از گروه‌هایی نظیر ازلی و غرب‌گراها و غیره افرادی هستند. این‌ها از جامع  آدمیت انشعاب می‌کنند و لُژ بیداری را درست می‌کنند که این لُژ ملقمه‌ای است که افرادی نظیر اردشیر جی، محمدعلی فروغی، مدیران و دبیران مدرسه آلیانس اسرائیلیت – که اکثراً فرانسوی، یهودی و صهیونیست بودند– در آن حضور دارند. این جناح افراطی در تأسیس لُژ بیداری نقش اصلی دارند و دیگرانی نظیر تقی‌زاده و خواهرزاده‌اش، علی‌محمد تربیت، یپرم خان و غیره هم هستند و متأسفانه سید محمد طباطبایی هم هست که البته پسر ایشان می‌گوید که چون شعار فراماسونری برابری، برادری و آزادی است، پدر من فکر می‌کرد که از این طریق به آزادی می‌رسیم، بعد از مدتی پدرم متوجه شد که فراماسونری دکان سیاسی انگلستان است و از این تشکیلات خارج شد، ولی در هر صورت سید جمال واعظ، ناظم الاسلام کرمانی که مأمور نفوذ در بیت آقای طباطبایی بودند، کار خود را کردند و احتمالاً اینها آقای طباطبایی را به سمت لُژ کشانده‌اند.
 
*** پس تقسیم‌کار دقیقی صورت گرفته است….
 
– حقانی: خیلی دقیق! بعدها مرحوم ملا عبدالله مازندرانی می‌گوید که ما نمی‌دانستیم انجمن مخفی – ایشان می‌گویند انجمن مخفی – در نجف هم شعبه زده است، خودش می‌گوید که قطعاً بهائی‌ها (لعنهم الله) در این ماجرا نقش داشته‌اند – آن موقع بهائی و ازلی و غیره را می‌گفتند بابی، منتهی اینهایی که رفتند نجف ازلی بودند – و کار به جایی رسید که اقدام به ترور ما کردند که این بعد از دار زدن شیخ فضل‌الله است، اینها وقتی از سد شیخ فضل‌الله عبور کردند، سراغ علمای مشروطه‌خواه آمدند. سید عبدالله بهبهانی را کمتر از یک سال بعد از شهادت شیخ، به شهادت رساندند. سید محمد طباطبایی را ضایع و منزوی کردند و کار به جایی رسید که حالت جنون به او دست داد.
در هر صورت این جریان با نقشه، طرح و برنامه جلو آمد، کاملاً هم با انگلیسی‌ها مربوط بودند، سفارت انگلستان و حکومت هند بریتانیا از اینها حمایت می‌کرد. اینها توانستند به اسم مشروطه و اینکه مشروطه تباینی با اسلام ندارد، آن جریان دینی منتقد، یعنی مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را اول منزوی کنند و بعداً از سر راه بردارند و با همین حرف توانستند علمای نجف را همراه کنند، چون علمای نجف باورشان این بود که آنچه در ایران اتفاق خواهد افتاد، تباین و تضادی با دین ندارد. بعداً در مشروطه دوم، یعنی بعد از دار زدن شیخ، وقتی گروههای ساختارشکن فعالیتهای ضد دینی خودشان را آشکار کردند، مرحوم آخوند خراسانی به درگیری با آنها پرداخت که منجر به کشته شدن سید عبدالله بهبهانی و حذف ستارخان و باقر خان شد. ستارخان بازوی نظامی مرجعیت شیعه بود، منتهی جریان نفوذی قبل از اینکه کار را تمام کند، به ترتیب شیخ فضل‌الله نوری و سید عبدالله بهبهانی را حذف کرد و حالا نوبت ستارخان و باقر خان است، چون اگر مرجعیت شیعه حکم دهد، اینها به خیابان می‌ریزند و با جریان انحرافی و نفوذی برخورد می‌کنند، لذا اینها را هم از سر راه برداشتند که بعد از این آخوند خراسانی و مرحوم ملا عبدالله مازندرانی یک تفسیق نامه‌ای علیه تقی‌زاده منتشر می‌کنند که نشان می‌دهد نفوذ، کار خودش را کرده است. در رأس نامه‌ای که تفسیق نامه تقی‌زاده در آن است می‌نویسد: فکانت رجائاً ثم رضیئتی…، این‌گونه تفسیق نامه شروع می‌شود که ما چه امیدها بسته بودیم، این امیدها تبدیل به ناامیدی شد. ما به این جریان امید بسته بودیم اما فکر نمی‌کردیم این جریان این‌گونه از آب دربیاید. اینها می‌گفتند مشروطه عین اسلام است و اصل دوم متمم قانون اساسی را هم اینها تصویب کردند و حالا اینطور شد. بعد می‌گوید این تبدیل به یک فاجعه شد تا جایی که منجر به بیماری لاعلاج «شقاقلوس» – همان یرقان –  شد که جز به قطع عضو علاجی ندارد که اینجا حکم تفسیق و تبعید تقی‌زاده از ایران را صادر می‌کنند، می‌گوید «تقی‌زاده و عشاق آزادی پاریس»، بروند پی کارشان، این عبارت نشان می‌دهد که دو تا جریان خیلی مشخص وجود دارد، یکی جریان دینی است که گمانش این است که مشروطه در ایران مستقر می‌شود و به‌ هیچ‌ وجه تضادی با دین ندارد و با استفاده از آن قدرت شاه محدود و مجلس درست می‌شود، مردم مشارکت می‌کنند، دولت تقویت می‌شود، نفوذ بیگانه از بین می‌رود، رعیت به رفاه می‌رسد. اینها همه عباراتی است که در اعلامیه مرحوم آخوند هست، یعنی نشان می‌دهد که اینها به‌ 1قصد اینکه جلوی نفوذ بیگانه را بگیرند، ایران آباد شود، دولت تقویت شود و مردم مشارکت کنند، وارد ماجرا شدند.گروه بعدی عشاق آزادی پاریس و غرب‌گرایان بودند. ولی آخرش متاسفانه آن جریان نفوذی توانست مشروطه ایران را منحرف کند، مردم منزجر شدند، بخشی از روحانیت منزوی و بخشی هم کشته شدند. مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را دار زدند، ملا محمد خمامی را ترور کردند و کشتند، شیخ علی فومنی را کشتند، مرحوم ملا قربانعلی زنجانی را می‌خواستند بکشند، آخوند دخالت کرد، او را فرستادند به نجف. 70، 80 نفر از علما را کشتند.
 
** جریان نفوذی با حمایت انگلستان مشروطه را از مسیر خودش خارج کرد
 
*** فضایی که مردم شیخ را بالای دار می‌برند چگونه ایجاد شد؟
 
-حقانی: برخلاف آن چیزی که می‌گویند مردم نه اطلاع و نه رضایت داشتند. اصلاً یک شرایط رعب و وحشتی حاکم شده بود، کسی جرئت نمی‌کرد هیچ‌ گونه اعتراضی کند. شیخ را هم کاملاً ناگهانی دار زدند، زمانی که شیخ را دستگیر کردند، آقای عضد الملک نزد فاتحین تهران رفت و گفت حال شیخ چطور است؟ وضعیتش چطور است؟ گفتند هیچ نگران نباشید، سؤال و جواب مختصری با ایشان می‌کنیم و عصر مرخص می‌شود. سیزده رجب است، عصر شیخ را مرخص کردند! منظورشان از مرخصی این است که از قید حیات مرخص می‌شود، به عضد الملک این‌ گونه گفتند، این هم برگشت. می‌گویند شایعه شد که می‌خواهند شیخ را بکشند، از مسجد مجد الدوله که در حوالی همین ترمینال فیاض بخش الآن است، یک عده مسلح راه افتادند که شیخ را از زندان در میدان امام خمینی فعلی آزاد کنند. تا این جماعت برسد، اینها شیخ را بالای دار کشیدند. آنهایی که پای دار بودند و کف و سوت می‌زدند، همین اراذل‌ و اوباش افراطی بودند که از قفقاز و جاهای مختلف آمده بودند. همه این اقدامات کار این جریان است. مردم که فهمیدند، طرفداران شیخ آمدند نصف شب از محل شهربانی پیکر شیخ شهید را برداشتند و بردند در دیوار خانه دفن کردند. مردم که متوجه شدند، می‌آمدند دم دیوار می‌ایستادند، دست می‌گذاشتند روی دیوار فاتحه می‌خواندند، گروه‌ گروه می‌آمدند فاتحه می‌خواندند. خانواده‌اش ترسیدند که اگر این‌گونه باشد، اینها می‌آیند جنازه را خارج می‌کنند و می‌برند، لذا دوباره جنازه را شبانه منتقل کردند و به قم بردند و مخفیانه در جایی که هم‌ اکنون مقبره حاج شیخ فضل‌الله نوری است، دفن شد و مرحوم آخوند موقعی متوجه شد که دیگر کار از کار گذشته است، بعد هم ایشان قصد کرد بیاید برای اصلاح مشروطه ایران که کشته شد؛ یعنی همین جریان نفوذی مرحوم آخوند را کشت، من قبول ندارم مرحوم آخوند به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد. سر بزنگاه و صبح روزی که می‌خواهند حرکت کنند، در حالی‌ که اسباب و اثاثیه را فرستاده‌اند خارج شهر مستقر شده است؛ یعنی این‌قدر عجله دارد که می‌گوید شما بروید، من هم فردا صبح نماز را خواندم به شما ملحق می‌شوم. صبح سالم و تندرست بلند می‌شود که نماز صبح را بخواند، می‌گویند مرحوم آخوند روی زمین می‌افتد و از دنیا می‌رود. در هر صورت این جریان نفوذی متشکل از گروه‌های مختلف ساختارشکن، با حمایت انگلستان، مشروطه ایران را از مسیر خودش خارج می‌کند، بعد یک تلاش گسترده‌ای از همین مقطع شروع می‌شود، چون اینها بنا داشتند ایران را نابود کنند، اصلاً بحث مشروطه مطرح نبود. البته شاید بعضی از اینها و نه همه واقعاً فکر می‌کردند از طریق پیروی از مدل غربی، ایران آباد خواهد شد، ولی بخشی از اینها کاملاً حساب‌ شده به قصد نابودی ایران با دشمن همکاری کردند. مرحوم آخوند خراسانی در یکی از اعلامیه‌هایش روشنگری می‌کند و به گروه‌های ساختارشکن که مشروطه را به دست گرفتند، می‌گوید شما با ایجاد اغتشاش و ناامنی به دست اینها(روسها و انگلیسی‌ها) بهانه می‌دهید و آنها هم به اسم اینکه می‌خواهیم ناامنی را برطرف کنیم، آمدند ایران را اشغال کردند. سال 1907 روس و انگلیس همزمان با مشروطه قراردادی را میان خودشان منعقد کردند که طبق آن ایران را بین خودشان تقسیم کردند. مدتی بعد که درگیری‌ها به اوج خودش رسیده است، ایران توسط روس و انگلیس اشغال می‌شود که آخوند از این قضیه بسیار متأثر می‌شود، بعد هم در سال 1915 باریکه‌ای را که از قزوین تا قم و ساوه برای دولت مرکزی باقی‌مانده بوده طی قرارداد دیگری تقسیم می‌کنند. اصلاً قرار بر این بود تا پایان جنگ جهانی اول ایران کاملاً نابود و به دو قسمت تقسیم شود، جنوب و جنوب شرقی و غربی را انگلیسی‌ها ببرند، شمال و شمال غربی را هم روس‌ها به خود ضمیمه کنند. یک برنامه کلی داشتند، طبق برنامه‌ای که داشتند قرار بود بین‌النهرین یعنی عراق فعلی به هند ملحق شود، وضع ایران هم که این‌گونه بود که البته هر دو سیاست با شکست مواجه شد. قیام علما در نجف و سپس ثورة العشرین باعث شد که ضمیمه شدن بین‌النهرین منتفی شود، عراق متولد شد. البته انقلاب بلشویکی 1917 در روسیه خیلی به نفع ما تمام شد، شاید بتوان گفت تنها اتفاق بین‌المللی بود که ما از آن منتفع شدیم. منتهی وقتی شریک انگلیسی‌ها از دور خارج شد و شریک دیگری نداشتند، گفتند ایران را می‌بلعیم. لذا در سال 1919 بحث مستعمره شدن ایران را مطرح کردند که آن‌هم با مقاومت روحانیت و مردم منتفی شد. اما با کودتای 1299 رضاخان آمد و جریان نفوذی کاملاً حاکم شد و تسخیر از درون آغاز شد.
 
*** پیش از این اگر در رأس نبودند و در کنار رأس هرم قدرت بودند، این بار خود رأس را گرفتند…
 
– حقانی: قبل از کودتا این جماعت با شعارهای عجیب‌ و غریب همچون «دیکتاتوری منور» و «استفاده از مشت آهنین» معتقد بودند که ملت ایران آدم نمی‌شوند باید یک دیکتاتور منور بالای سرشان باشد، حالا منور کیست؟ آقای رضاخان میرپنج بی‌سواد قمه‌کش لات، این آقا در رأس حکومت دیکتاتوری منور و تأسیس دولت مدرن در ایران قرار می‌گیرد ….
 
*** این جریان را با سید ضیاء شروع کردند؟
 
– حقانی: اصلاً قرار نبود سید ضیاء بماند البته خودش هم این عدم بقا را تشدید کرد. به نظرم سید ضیاء ماهیت دور جدید مناسبات انگلیس با ایران و نفوذ انگلیسی‌ها با کودتا را نفهمید، برای همین حذفش کردند. می‌دانید که کودتا با عامل ایرانی انجام شد، قرار بود بعد از این بگویند که استعمار و انگلیس در بین  نیست و خود ایرانی‌ها در راس کار هستند. رضاخان همه مفاد قرارداد 1919 را بدون نام قرارداد اجرا کرد، اگر در ذیل قرارداد 1919 اجرا می‌شد، مردم نمی‌پذیرفتند، می‌گفتند این هم مثل وثوق‌الدوله نوکر انگلیسی‌هاست. الآن متأسفانه بعضی‌ها در کشور می‌گویند رضاخان خدمت کرد و فلان کار را کرد. در حالی که همان مفاد قرارداد 1919 را اجرا کرد، منتهی اگر وثوق‌الدوله این کار را می‌کرد به او فحش می‌دادند، اما رضاخان این قرار داد را اجرا کرد، می‌گویند به‌به، رضاخان به ایران خدمت کرد، راه‌آهن کشید.
 
الآن بخشی ازجریان روشنفکری پهلوی را تطهیر می‌کند و این هم بی‌دلیل نیست. این جریان روشنفکری بود که از رضاخان حمایت می‌کرد و امروزه ادعایشان این است که رضاخان در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موفق بود فقط توسعه سیاسی را ایجاد نکرد. مثلاً در حوزه توسعه فرهنگی رضاخان چه کاری جز کشف حجاب و ممنوع کردن عزاداری و حذف اسلام یا به قول خودشان جدا کردن نهاد دیانت از سیاست انجام داد؟ الآن این جریان می‌گوید توسعه فرهنگی مثبت بوده است! در حوزه اجتماعی هم رضاخان اقدام به تغییر سبک زندگی ایرانی‌ها و ترویج منحط‌ترین شکل زندگی غربی در ایران کرد که جز مسائل جنسی و خلاف اخلاق و خلاف شریعت و خلاف ناموس چیزی در آن دیده نمی‌شد، این هم توسعه اجتماعی بود که صورت گرفت.  در مورد پهلوی دوم هم ‌نظرشان همین است. اینکه جریان روشنفکری الآن از رضاخان حمایت و او را تطهیر می‌کند، به این برمی‌گردد که پنجاه و دو سه نفر از بزرگان روشنفکریِ عصر مشروطه همچون محمد علی فروغی، ابوالحسن فروغی، حسن تقی‌زاده و تیمورتاش طرفدار رضاخان و اداره‌کننده حکومت او بودند.
 
گروه‌ها و افرادی نظیر کانون ایران جوان، علی‌اکبر سیاسی و کل اعضای کانون و حزب ایران نو که تیمورتاش و اطرافیانش راه انداختند، در این برهه کشور را می‌گردانند. همه اینها متعلق به جریان روشنفکری هستند و حمایت آنان از رضاخان بی‌جهت نیست، یعنی ناشی از این است که ما می‌خواهیم روند سابق ادامه پیدا کند، چون همه اینها قائل به حکومت سکولار هستند و رضاخان دنبال این بود که حکومت سکولار را در ایران مستقر کند، محمدرضا پهلوی هم همین را می‌خواست. رضاخان آمد غرب‌گرایی را در ایران ترویج داد و محمدرضا پهلوی تشدید کرد که باز هم این جریان، غرب‌گرایی را می‌خواست، منتهی مشکل‌شان با عدم توسعه سیاسی در دوره رضاخان است، می‌گویند او خیلی قلدری کرد، تیمورتاش و هم فکرانش را هم حذف کرد، فروغی را خانه‌نشین کرد و محمدرضا پهلوی هم که نمی‌دانست توسعه سیاسی چیست؟ به زعم اینها اگر پهلوی‌ها عقلشان می‌رسید توسعه سیاسی را هم اجرا می‌کردند، اصلاً لازم نبود انقلاب شود، یک نظام کاملاً سکولار و یک جامعه کاملاً غربی شده و به قول آقایان دموکراتیک و قانون‌گرا! داشتیم و مشکلی هم نبود و همه چیز حل می‌شد. جریان نفوذ در دوره رضاخان در اوج خودش است، رضاخان درست است در رأس است، ولی انگلیسی‌ها که همه تخم‌ مرغ‌هایشان را در یک سبد نمی‌گذارند، گزینه‌های دیگر دارند، رضاخان مدام مراقب است که نکند یک روزی تیمورتاش را علیه من عَلم کنند، نباید یک روزی فلانی را علیه من علم کنند، تیمورتاش را می‌کشد، آن یکی را می‌کشد، فروغی را نمی‌تواند بکشد، می‌گوید برو در خانه بنشین زن ریش‌دار! و این‌گونه افراد قدرتمند را از سر راه برمی‌دارد.

نقش جریان نفوذی در شکست مشروطه

به گزارش جهان به نقل از تسنیم پرونده ویژه “نفوذ” ــ رسول بابازاده و عباس کلاهدوز: “نفوذ” کلیدواژه‌‌ای است که از گذشته تاکنون در ادبیات سیاسی کشورمان وجود داشته اما این روز‌ها بار معنایی متفاوت‌تری به خود گرفته است. رهبر معظم انقلاب اسلامی اگرچه در سالیان گذشته بارها نسبت به مسئله “نفوذ” و “رخنه” دشمن در ابعاد گوناگون هشدار داده‌اند اما از دوران ماقبل برجام و به‌ویژه پسابرجام هشدارهای معظم‌له در این زمینه فزونی یافته تا جایی که ایشان خود به تبیین ابعاد و اشکال مختلف موضوع “نفوذ” پرداختند. ایشان در این زمینه می‌فرمایند: “به‌نظر من مسئله بعد از برجام از مسئله برجام مهم‌تر است… آنها در  اظهاراتشان حرف‌هایی می‌زنند که به‌کلی خارج از مقوله هسته‌ای و مانند این حرف‌ها است … از جمله حرف‌هایی که می‌زنند و ما را حساس می‌کند این است که می‌گویند برجام فرصت‌هایی را ــ هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه در اختیار آمریکا ــ قرار داده است.” و یا در سخنان دیگری تأکید می‌کنند: “نیت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور.” اهمیت موضوع “نفوذ” ما را بر آن داشت تا برای بررسی و تحلیل این موضوع در بستر تاریخی، با دکتر موسی حقانی رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران به گفت‌وگو بنشینیم.
 
دکتر حقانی در بخش نخست گفت‌وگوی خود با تسنیم به تبیین موضوع نفوذ پرداخت و گفت که نفوذ، تلاش دشمن برای مسخ یا نسخ انقلاب است. رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران برای فهم بهتر موضوع، بحث نفوذ را در بستر تاریخی مورد بررسی قرار داد و مثالهای جالبی از نفوذ کشورهای غربی در دستگاه حکومت سلاطین قاجار بیان و انعقاد عهدنامه گلستان را حاصل کار جریان نفوذی عنوان کرد. دکتر حقانی معتقد است که غربی‌ها در قالب گروه‌های پژوهشی و گفتگوی ادیان با حضور در سطح جامعه ما به دنبال زمینه‌های نفوذ هستند. وی همچنین تشکیل بابیه و بهائیه را نتیجه نفوذ و کار انگلیسی‌ها عنوان کرد که با استفاده از زمینه‌های داخلی این فرقه‌های انحرافی را در کشورمان ایجاد کرده‌اند.
 
از دیگر نکات قابل توجه در مصاحبه بخش نخست دکتر حقانی، نامه تاریخی ناصرالدین شاه و هشدار وی از وجود جریان نفوذی در بدنه حاکمیت بود.
 
آنچه در ادامه از منظرتان می‌گذرد بخش دوم گفت‌وگوی خبرنگاران تسنیم با موسی حقانی است.  
 
*** پس می‌توان این‌گونه جمع‌بندی کرد که باید برای نفوذ خارجی حتماً یک بستر داخلی فراهم باشد، یعنی طبق چیزی که شما فرمودید یک بستر داخلی فراهم می‌شود تا زمینه نفوذ را آماده کند؟
 
– حقانی: بعضی وقت‌ها خودشان ایجاد می‌کنند و گاهی اوقات در پیچیده‌ترین شکل از ظرفیت‌های موجود استفاده می‌کنند. اتفاقاً می‌خواستم به اینکه خودشان ایجاد می‌کنند اشاره کنم. همان‌طور که قبلاً گفتم، می‌خواهم یکی دو تا شخصیت انگلیسی مهم را نام ببرم که اینها اتفاقاً در بسترسازی و استفاده از ظرفیت‌هایی که خود ما داشتیم، فعال بودند. یکی از اینها فردی است به نام «سرگور اوزلی» که سفیر انگلستان در ایران می‌شود. شاید بتوان گفت «سرگور اوزلی» خبیث‌ترین سفیر انگلستان در ایران بوده است، البته انگلستان از این سفرای خبیث در ایران زیاد داشته ولی این‌ یکی خیلی کار کشته بود. جرج سوم فرمانی صادر می‌کند که برای ما خیلی قابل‌تأمل است، حواسمان باید جمع باشد. فرمان جرج سوم به سرگور اوزلی 18 ماده دارد. در این فرمان به او می‌گوید که به ایران سفر کن و این کارها را انجام بده. اولاً می‌گوید از همه راهها، کوره‌ راهها و روستاهای ایران برای ما اطلاعات کسب کن. همه راههای مواصلاتی ایران را برای ما شناسایی کن و نقشه‌اش را به ما بده و می‌گوید که آداب، رسوم، سنن و همه اینها را جمع‌آوری کن. بعد به او می‌گوید که این‌قدر طلا به تو می‌دهم که تا می‌توانی نسخه خطی از ایران بخری و خارج کنی و حتی اگر پول کم آوردی، درخواست کن که برای تو بفرستیم. وظیفه آقای سرگور اوزلی غیر از وظیفه رسمی به عنوان سفیر، دو وظیفه دیگر نیز هست: یکی جمع‌کردن اطلاعات گسترده از ایران است تا اینکه انگلیسی‌ها بدانند در ایران چه خبر است. دومی هم راه انداختن تشکیلات فراماسونری در ایران است، اینکه گفتم خودشان ظرفیت ایجاد می‌کنند اینجاست. اینها بر موج بابیه و بهائیه سوار می‌شوند و آن را تقویت می‌کنند اما فراماسونری را خودشان ایجاد می‌کنند. سرگوراوزلی قرار بود یک لُژی را به نام لژ اصفهان در ایران تأسیس کند. اصفهان برای اینها خیلی مهم بود، یعنی شاید بشود گفت یکی از مهم‌ترین شهرهای مطرح برای انگلیسی‌ها به جهت مرکزیت آن نسبت به جنوب ایران، اصفهان بود.
 
** نقش جریان نفوذی در فشار به حاکمیت برای دست برداشتن از مقاومت
 
اوزلی می‌گوید که من نتوانستم در ایران لژ فراماسونری راه بیندازم، اما موفق شدم اغلب اطرافیان فتحعلی شاه را وارد جرگه فراماسونری کنم. تازه ما می‌فهمیم چرا ما در جنگ با روسیه باختیم، یعنی چرا شکست خوردیم؟ چون فشار عجیبی از داخل وارد می‌شد که جنگ را تمام کنید، جنگ را تمام کنید. اتفاقاً یکی از کسانی که فشار می‌آورد و وعده می‌داد، سرگوراوزلی بود. دلیل اینکه ما نباید به وعده‌های غربی‌ها دل خوش کنیم، یکی از مواردش همین است. آقای سرگور اوزلی به فتحعلی شاه گفت که با جنگ که نمی‌شود مسئله را حل کرد، شما صلح و گفتگو را بپذیرید، بعد ما می‌آییم به شما کمک می‌کنیم، حق ایران را می‌گیریم؛ یعنی سرزمین‌های اشغال‌شده را پس می‌گیریم. با این وعده و با فشاری که از داخل وارد شد و شاید بحران‌هایی که در کشور ایجاد شد، اینها فتحعلی شاه را سر میز مذاکره بردند، امضای سرگوراوزلی هم پای عهدنامه گلستان هست. سر بزنگاه که باید بیاید به تعهداتش عمل کند، یک‌باره گفت که مأموریت من تمام‌شده، خداحافظ و رفت. بعد هم موقع خروج گفت من از راه روسیه می‌خواهم از ایران خارج شوم. عباس میرزا خیلی تلاش کرد که نگذارد وی از راه روسیه برود، چون می‌دانست وی می‌خواهد تمام اطلاعات ایران را ببرد و به روس‌ها بدهد. اصلاً جنگ روسیه علیه ما به تحریک انگلیسی‌ها بود. انگلیسی‌ها می‌خواستند سر روس‌ها را گرم کنند که روس‌ها هوس نکنند به سمت هند بروند، از طرفی می‌خواستند ظرفیت‌های ما را نابود کنند. ایران یک کشور نسبتا قوی در آن مقطع بود که داشت خودش را بازسازی می‌کرد. یعنی اگر ما یک مقدار تلاش کرده بودیم، مثلاً در ماجرای هند آن سیاست را اتخاذ نمی‌کردیم، جلوی جریان نفوذ را می‌گرفتیم، ایران خیلی سریع می‌توانست خودش را بازسازی کند، اما نگذاشتند. این جریان نفوذی آمد بعداً در حوزه‌های اقتصادی و فرهنگی و همه حوزه‌ها به ما لطمه زد.
 
*** ظاهراً بین این نفوذ و نفوذ فعلی تفاوت وجود دارد. این نفوذ در سران بوده، یعنی درجاهایی که تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر بودند، البته زمینه اجتماعی هم لازم است، یعنی باورهای مردم هم باید عوض شود که بتواند از آن پشتیبانی کند و نهایتاً نفوذ به نتیجه برسد…
 
– حقانی: آن زمان هم اینها برای این مسئله تلاش کردند، مخصوصاً در نفوذ فرهنگی، یعنی آن‌کسی که ما به عنوان غریبه و اجنبی می‌شناختیم، به واسطه نفوذ فرهنگی و اقتصادی رفته رفته بخشی از جامعه ایرانی با او احساس نزدیکی کردند و گفتند که ما باید از اینها استقبال کنیم….
 
** میرزاملکم خان و نقش او در تئوریزه کردن ضرورت ورود استعمار به ایران
 
*** آن بخش، از طبقه متوسط جامعه بود؟
 
– حقانی: در آن دوره طبقه متوسط به معنای امروزی نداشتیم، این جریان در بین تجار، معدود افراد تحصیل کرده فرنگ و برخی رجال سیاسی شروع شد و جریان فراماسونری خیلی کمک کرد تا این نفوذ شکل بگیرد. بعداً در دوره مشروطه و بعد از آن، بحث تبعیت از علوم انسانی غربی و تغییر نظام آموزشی و عملاً پذیرش علوم انسانی غربی باعث شد اینگونه القاء شود که راه دیگری غیر از این نیست و راه توسعه همین راهی است که غربیها رفته‌اند، ما هم که نمی‌دانیم چطور باید این مسیر را طی کنیم پس باید از اینها تبعیت کنیم و میرزا ملکم خان و امثال او خیلی حرفهای عجیب‌ و غریب دیگری می‌زدند. میرزا ملکم خان می‌گوید که اصلاً ایرانی عُرضه ندارد، ایرانی اصلاً نمی‌تواند خودش را اداره کند، باید متخصصان مغرب زمین را بیاوریم. آنها به طرز عجیبی جریان ورود استعمار به ایران را تئوریزه می‌کنند. اتفاقاً همراه سرگور اوزلی، یک تیم تحقیقاتی به ایران می‌آید که نشان می‌دهد اینها در کنار مأموریت‌های سیاسی، از سایر جنبه‌ها هم غفلت نمی‌کنند. سرگور اوزلی برادری دارد به نام ویلیام اوزلی که با یک تیم شصت هفتاد نفره، با کلی امکانات همزمان با ورود برادرش در پوشش تحقیقات باستان‌شناسی به ایران می‌آیند. اینها در دشت مرغاب مستقر می‌شوند، کلی اشیای عتیقه استخراج و از ایران خارج می‌کنند. یکی از چیزهایی که اینها می‌گویند به دست آوردیم و کشف کردیم، همین مقبره کوروش است که قبلاً به‌ عنوان مقبره مادر سلیمان معروف بود و عنوان قبر کوروش را نداشت. بعضی‌ها می‌گویند کوروش اینجا دفن‌ نشده است، چون کوروش در مصر و در یکی از همین درگیری‌ها خارج از مرزهای ایران کشته‌ شده و آنجا هم دفن شده است. در هر صورت گفتند این را پیدا کردیم و بعدها این مکان به معبد باستانگرایان تبدیل شد. ویلیام اوزلی در کنار برادرش فعال شد و شروع کردند به شناسایی جنوب ایران، یعنی فقط عملیات باستان‌شناسی نبود. شروع کردند به شناسایی ظرفیت‌هایی که در کشور وجود دارد تا از آنها استفاده کنند. یک فرد دیگری که در ایران خیلی مهم است، فردی است به نام «مانکجی» که اسم کاملش «مانکجی لیمجی هاتریا» است که هوشنگ ایرانی هم به اسم خودش اضافه می‌کند، درویش فانی هم امضا می‌کند.
 
*** این فرد در چه دوره‌ای فعالیت می‌کرده است؟
 
– حقانی: این فرد در دوره ناصرالدین‌شاه به عنوان تاجر، از طرف انجمن پارسیان هند به ایران می‌آید تا به وضعیت زردشتیان رسیدگی کند، ولی مأموریت دیگری داشته است. وی قبل از اینکه به ایران بیاید، چند شخصیت مطرح انگلیسی به او توصیه نامه می‌دهند، سفیر انگلستان در بغداد، وزیر خارجه انگلستان، رئیس حکومت هند بریتانیا هم نامه می‌دهد، با این توصیه‌ نامه‌ها می‌آید پیش ناصرالدین‌شاه که این آدم خیلی خوب و تاجر محترمی است با او همکاری کنید. وی در پوشش یک تاجر به ایران می‌آید منتهی دست به کارهای عجیب‌ و غریبی در ایران می‌زند که به نظرم می‌آید جا دارد ما خیلی جدی این اقدامات را مورد واکاوی قرار دهیم. در کشتی که مانکجی به وسیله آن عازم ایران بود، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار صدراعظم عهد ناصری هم حضور داشت. در برخی از منابع می‌گویند این همسفر شدن اتفاقی بوده است و این دو در همان کشتی با هم آشنا شدند، ولی وقتی بررسی می‌کنیم می‌بینیم نه، اینگونه نیست بلکه میرزا حسین‌خان سپه‌سالار در بمبئی با انجمن پارسیان ارتباط داشته، با انگلیسی‌ها ارتباط داشته، همانجا مانکجی به او معرفی می‌شود و اینها با هم به ایران می‌آیند.میرزا حسین‌خان سپه‌سالار عاقد قرارداد رویتر بود که این دیگر مربوط به بحث نفوذ اقتصادی است. این قرارداد پایه خیلی از بدبختی‌های ایران می‌شود. انگلیسی‌ها دنبال این هستند که یک دستاویز پیدا کنند، اساساً دول استکباری اینگونه‌ هستند، یک دستاویز پیدا می‌کنند و آن را بهانه قرار می‌دهند، مثل برخی‌ها که می‌آیند یک دانگ از یک خانه را می‌خرند بعد وقتی جا پا پیدا می‌کنند، هزار تا برنامه برای آن مالکی که آن پنج دانگ دیگر را دارد پیاده می‌کنند که آن مالک فرار کند برود، انگلیسی‌ها همین بلا را با قرارداد رویتر سر ایران آوردند. مانکجی می‌آید به ایران، این‌ها یک تیم هستند، میرزا ملکم خان، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار و پل کتابچی خان – که قراردادهای نفتی ایران را بعداً اکثراً همین پل کتابچی خان منعقد می‌کند- و … اینها یک جریان هستند، یعنی همان جریان نفوذی است.
 
** تلاش نفوذی‌ها برای وابسته کردن ایران به غرب با ترویج به اصطلاح قانون و اصلاحات
 
*** این جریان هم تصمیم‌ساز است و هم تصمیم‌گیر؟
 
– حقانی: بله، در درون حاکمیت هم تصمیم‌ساز و هم تصمیم‌گیر و در عین حال ساختارشکن  هستند. خیلی عجیب است، اینها دو زیستند، به این معنا که پول دولت ایران را می‌خورند، پست از دولت ایران دارند، بعد در راستای منافع یک کشور دیگر کار می‌کنند و ساختارشکنی می‌کنند، در همین ارتباط است که  می‌گویند میرزا ملکم خان پدر قانون در ایران است، میرزا حسین‌خان سپه‌سالار پدر اصلاحات در ایران است، درحالی‌که واقعاً هیچ‌کدام اینها نیست، یعنی هر دوی اینها نگاهشان به ظرفیت‌های داخلی کاملاً منفی و نگاهشان به غرب کاملاً مثبت است و مرادشان از ترویج قانون و اصلاحات، وابسته کردن ایران به غرب است….
 
*** یعنی همان به اصطلاح توسعه برون‌زا…
 
– حقانی: به نظر من اصلاً توسعه نیست، یعنی فقط این وسط خودشان منتفع می‌شوند، یک رشوه‌ای می‌گیرند و یک امتیازی واگذار می‌کنند و آخر هم هیچ اتفاقی در ایران نمی‌افتد. 150 سال با عنوان توسعه، این جریان غرب‌گرا پدر این مملکت را درآورد و به هیچ جا هم نرسیدیم. مانکجی خیلی فعالیت می‌کند، یکی از کارهایی که می‌کند تقویت گروه‌هایی است که می‌خواهند هم قاجار و هم روحانیت و اسلام را از بین ببرند. ترویج فارسی سره در ایران برای مبارزه با زبان عربی و ادبیات قرآنی توسط همین جریانات و با مدیریت مانکجی صورت می‌گیرد. تقویت بابیه و بهائیه نیز توسط مانکجی صورت می‌گیرد. در ترویج فراماسونری نیز مانکجی نقش دارد. او حتی تلاش می‌کند زرتشتی‌های ایرانی را هم بهائی کند.کاری که بعدها جانشین او «اردشیر جی» آن را دنبال کرد. آقای مانکجی یک مدرسه‌ای در تهران تاسیس می‌کند و بچه‌های خانواده‌های زرتشتی را از یزد به تهران منتقل می‌کند که مدیر این مدرسه بهائی است، معلم مدرسه بهائی است و تعدادی از این پنجاه نفر که برای تحصیل به تهران می‌آیند، بهائی می‌شوند. بعداً سروصدای خود زرتشتی‌های یزد و کرمان درمی‌آید که شما گفتید ما آمدیم برای تقویت دین زرتشتی و آیین زرتشتی، ولی عملاً بچه‌های ما را دارید بهائی می‌کنید. چون بابیه و بهائیه در ایران خیلی نتوانست طرفدار پیدا کند، انگلیسی‌ها به اینها نیرو تزریق کردند، نیرو هم عمدتا از دو جا تزریق شد، برخی از زرتشتی‌های کرمان و یزد و تعدادی از یهودیان خراسان و همدان و… که به این گروه تزریق شدند، مثلاً در خراسان یک‌ دفعه سه هزار یهودی بهائی شدند. خیلی حرف است، سه هزار یهودی بهائی شوند. در همدان در کرمانشاه، جاهای مختلف نیز چنین بود ….
 
*** چون در جامعه سنتی شیعه ایران نمی‌توانستند نفوذ کنند…
 
– حقانی: چون از بین شیعیان نمی‌توانستند یارگیری کنند، از گروههای دیگر به آنها ملحق کردند تا بگویند یک جمعیت قابل‌توجهی هستند.

*** که اصلاً هم ربطی به بحث بهائیت ندارد…
 
– حقانی: نه، فقط می‌خواهند ساختارشکنی مدنظر خود و از بین بردن شیعه و روحانیت شیعه را رقم بزنند، پروژه بهائیت در ایران پروژه مفصلی است. این‌ها در گام اول مرجعیت شیعه را نفی کردند و ادعای باب بودن علی‌محمد شیرازی را مطرح کردند، در گام دوم با ادعای اینکه من خودم مهدی موعود هستم، قائمیت را نفی کردند، در گام بعدی هم اسلام و نبوت پیامبر(ص) و خاتمیت را نفی کردند که علی‌محمد شیرازی ادعای پیامبری کرد، در گام بعد اساسا توحید و الوهیت را نفی کردند و وی ادعای الوهیت و بعد هم اعلام قیامت کرد. اعلام قیامت که صورت گرفت، شریعت را کلاً منتفی کردند، چون می‌گویند در قیامت که کسی تکلیفی ندارد، در دنیا تکلیف داریم، قیامت حساب و کتاب انجام‌ شده و دیگر تکلیفی نداریم؛ یعنی شریعت را کاملاً نفی کردند. این کار برای نابودی اسلام و تشیع و هدایت جامعه به سمتی که شریعت وجود نداشته باشد، برنامه‌ریزی و حساب شده بود. در این مقطع اتفاقاً گروه‌های زیادی را می‌بینیم که محور اصلی فعالیت‌هایشان مخالفت با شریعت است. صوفیه مخالفت با شریعت دارد، بابیه و بهائیه مخالفت با شریعت دارند، جریان روشنفکری هم که می‌آید مخالفت با شریعت دارد. نهیلیست‌ها و ناتورالیست‌ها و این‌ها هم که دیگر کاری با شریعت ندارند….
 
*** این جریان چگونه در اقتصاد کشور نفوذ کرد؟
 
– حقانی: قرارداد رویتر توسط میرزا حسین‌خان سپه‌سالار با این منطق منعقد شد که ما اصلاً نمی‌توانیم و توانایی نداریم کشور را آباد کنیم، نه پولش را داریم، نه آدمش را داریم، نه دانشش را داریم و نه لیاقتش را داریم. میرزا ملکم خان هم شروع کرد به تئوریزه کردن این مسئله، یعنی اینکه اصلاً این خلاف مشیت الهی است، چون خداوند این ظرفیتهای طبیعی را برای این قرار داده که از آنها استفاده شود، اگر توانایی استفاده نداری، باید به کسی که می‌تواند مجال بدهی، او بیاید استفاده کند. این مبنای قراردادهایی شد که این‌ها به کشور ما تحمیل کردند. اینها با همین منطق قرارداد رویتر را بستند. قرارداد رویتر با یک یهودی تبعه انگلیس به نام «اسرائیل یوسفات» بسته شد. درمنابع دائماً می‌گویند قرارداد با رویتر بسته شد، درست است رویتر است ولی اسم اصلی‌اش اسرائیل یوسفات است. نام وی نشان می‌دهد که یهودی است، یک تبعه معمولی انگلستان نیست. وی به مدت هفتاد سال اختیار بهره‌برداری از منابع زیرزمینی و روی زمینی ایران، به غیر از چند مورد را دریافت کرد که رئیس‌جمهور فرانسه آن موقع با تمسخر گفته بود که ایرانیها فقط هوایی را که استنشاق می‌کنند واگذار نکردند، همه‌چیز را دادند! قرار بود این قرارداد اجرایی شود که مرحوم آیت‌الله العظمی حاج ملا علی کنی جلوی اینها را گرفت. مرحوم حاج ملاعلی کنی دو ضربه اساسی به اینها زد، یکی همین قرارداد رویتر بود که سعی کرد بساطش را در ایران جمع کند و جمع کرد، منتهی اینها از راه دیگری وارد شدند و از ظرفیتهای دیگری استفاده کردند. یکی هم مسئله فراموشخانه میرزا ملکم خان بود که می‌شود گفت اولین مؤسسه ماسونی در ایران است که آن هم مرحوم حاج ملاعلی کنی به ناصرالدین‌شاه نامه نوشت و گفت این جریان خطرناکی است، با این جریان هم سلطنت تو و هم تشیع و اسلام در ایران از بین می‌رود و سعی کردند بساط آن را جمع کنند که به صورت موقت جمع شد و فعالیتش به شکل زیرزمینی ادامه پیدا کرد و مخفیانه به کار خودشان ادامه دادند. در پی قرارداد رویتر دیگر همینطور قرارداد پشت قرارداد با همین منطق بسته شد و بعد متوجه می‌شویم که اینها اصلاً به یک کانون‌هایی وصل هستند. مثلاً همین‌ها به روچیلدهای انگلیس وصل‌اند، به ساسون‌های انگلیس وصل‌اند، آنها دقیقاً دارند اتفاقات ایران را در حوزه اقتصادی رصد می‌کنند، بنا هم بر این است که اقتصاد ایران نابود شود. ابتدای دوره ناصری یک تومان ایران با یک پوند انگلیس برابری می‌کند، اواسط دوره ناصری که ما این امتیازات را دادیم تا به اصطلاح پیشرفت کنیم، پنجاه تومان ایرانی با یک پوند انگلیسی برابری می‌کرد که این روند کاهش ارزش پول کشور همین‌گونه پیش رفت. هفتاد هشتاد امتیاز به انگلیسی‌ها دادیم، بعد روسها هم در کشور مستقر بودند، گفتند ما هم امتیاز می‌خواهیم. هفتاد هشتاد امتیاز هم آنها گرفتند، همه‌ چیز ما را تعیین می‌کردند، تعرفه گمرکی باید در اختیار دولت باشد که با آن بتواند واردات و صادرات را تنظیم و از تولید داخلی حمایت کند، آن را هم واگذار کرده بودیم، یعنی یا روسها برای ما تصمیم می‌گرفتند یا انگلیسی‌ها، روسها می‌گفتند از مناطق شمالی اگر جنس وارد ایران می‌شود باید تعرفه‌اش 3 درصد باشد، نامه‌ای داریم که بر طبق آن مقامات انگلیسی، از جمله ساسون و روچیلد در ویلای لُرد روچیلد جلسه گذاشتند و تعرفه گمرکی ایران آنجا تعیین شد و گفتند که چرا روس‌ها 3 درصد می‌دهند و ما 5 درصد بدهیم؟ به دولت ایران تکلیف کنید که ما هم باید 3 درصد بدهیم که این تصمیم تکلیف می‌شود. بعد امتیاز تأسیس بانک را از ایران می‌گیرند، که در پی آن بانک استقراضی و بانک شاهنشاهی تأسیس می‌شود. نقش بانک تعیین و تنظیم وضعیت نقدینگی و مالی است، که با واگذاری حق تأسیس آن به راحتی ‌توانستند با سرنوشت کشور بازی کنند.
 
*** ظاهراً این واگذاریها حد یقف ندارد، همینطور ادامه دارد…
 
– حقانی: در کودتای 1299 –  اینها جنبه‌های پنهان کودتای 1299 است –  بانک شاهنشاهی در ایران بحران پولی درست کرد، بعد مردم جلوی بانک‌ها تجمع کردند و پول خود را درخواست کردند، چون همه احساس کردند امنیت اقتصادی از دست رفته، بعد عواملشان مأمور شدند که در کشور شورش به راه بیندازند، قتلهای خیابانی در کشور رخ داد، مثلاً مردم صبح بیدار می‌شدند می‌دیدند یک نفر گوشه خیابان افتاده و شکمش پاره شده، فردا یک نفر را می‌دیدند سرش را بریده‌اند و روی سینه‌اش گذاشته‌اند، امنیت اجتماعی و اقتصادی را از بین بردند. وقتی هم که کودتا شد، آقای رضاخان کودتاچی گفت من آمده‌ام امنیت ایجاد کنم؛ یعنی عامل انگلیسی‌ها می‌خواست امنیتی را که خود آنها از بین برده بودند به کشور بازگرداند. در هر صورت اینها جنبه‌های مختلف نفوذ است. در این شرایط علما نسبت به وضعیت ایران خیلی نگران شدند، تلاشهای فراوانی در این مسیر صورت گرفت تا جلوی این اتفاقات را بگیرند و برخورد با قرارداد رویتر و قیام علیه قرارداد تنباکو از جمله تلاشهای مرجعیت شیعه برای حفظ ایران بود.
 
ناصرالدین‌شاه آرام‌آرام متوجه می‌شد که چه کلاهی سرش می‌رود. چون اینها به اسم اینکه کشور توسعه پیدا می‌کند، شاه را سه بار به خارج از کشور برده  و کلی از این حرفها به او گفته بودند، شاه در آخر دید هیچ خبری نیست. به ملکم خان نامه نوشت که از آدم روشنفکری نظیر تو توقع داشتیم مشکلات ایران را حل کند، تو ما را از چاله درآوردی و به چاه انداختی، یعنی ما را در دام کمپانیهای غربی انداختید که تا مدت‌ها از دست اینها رهایی و خلاصی نداریم بنابراین ناصرالدین‌شاه هم فهمید که اینها چه کلاه بزرگی به اسم توسعه و پیشرفت در زمینه‌های مختلف سرش گذاشته‌اند. بعد از قتل ناصرالدین‌شاه، اوضاع ایران بدتر شد، ناصرالدین‌شاه سلطه مستحکمی داشت و می‌توانست این گروه‌های ساختارشکن را به طریقی کنترل کند، وقتی مظفرالدین شاه آمد، همه چیز عملاً از دست رفته بود. علما خیلی نگران می‌شوند، می‌بینند که کار کشور در دست میرزا علی‌اصغر خان امین السطان است، که وی عاقد بسیاری از قراردادهای استعماری است، بعد از میرزا حسین‌خان سپه‌سالار، این آقا اکثر قراردادها را بست، یک زمان گرایش به روس داشت، یک زمان گرایش به انگلیس و بعضی از منابع می‌گویند تغییر کیش داده و بهائی شده بود. خود بهائی‌ها حداقل این ادعا را دارند که امین السلطان در قم بهائی شده بود، چون یک دوره به قم تبعید شده بود. علما می‌بینند که واقعاً با این وضعیت ایران از دست می‌رود. مرحوم آخوند خراسانی اشاره می‌کند به اینکه ما از 1317 قمری، جلساتی در نجف با حضور مراجعی نظیر آیت‌الله شربیانی و مامقانی گذاشتیم که در ارتباط با مرحوم شیخ فضل‌الله نوری و میرزا حسن آشتیانی در ایران به دنبال یافتن راه حلی برای مشکلات ایران بودیم.
 
*** این ماجرا بعد از جنبش تنباکو است؟
 
– حقانی: بله، این تقریباً هشت سال بعد از جنبش تنباکو است. میرزای شیرازی فوت‌ شده و مرحوم آخوند خراسانی و آقای مابقانی و آقای شربیانی در نجف و مرحوم شیخ فضل‌الله نوری و آقای میرزا حسن آشتیانی در ایران دست‌ به‌ کار می‌شوند تا وضع ایران را سر و سامانی بدهند، تا 1320 فعالیت خوبی دارند. 1320 علمای نجف حکم تکفیر امین السلطان را صادر می‌کنند، از تهران هم مرحوم شیخ فضل‌الله و مرحوم آقای آشتیانی فشار می‌آورند و امین السلطان را عزل می‌کنند. این یک ضربه‌ای به جریان نفوذی در ایران بود.
 
*** یعنی بعد از این همکاری مؤثری که آخوند با شیخ در قضیه عزل امین السلطان دارد، بعداً کاری می‌کنند که انشقاقی در بحث مشروطه پیش بیاید؟ این جریان چگونه در مشروطه نقش داشت؟
 
– حقانی: بله، اینها می‌فهمند که نباید بگذارند این دو کانون مرجعیت شیعه با هم همراه باشند. امین السلطان عزل می‌شود و عین الدوله سرکار می‌آید. عین الدوله را مرحوم شیخ فضل‌الله نوری سرکار می‌آورد. علت روی کار آمدن عین الدوله هم این بود که چون حاکمیت در دست قاجارها است، به ناچار فقط از قاجارها یک نفر باید سرکار بیاید. علما در افراد مختلف نگاه می‌کنند که کم ‌ضرر‌ترین آدم کیست؟ یعنی خیر الموجودین در آن سیستم کیست؟ لذا آقای عین الدوله را روی کار می‌آورند، غربی‌ها همه اعتراف می‌کنند که عین الدوله جلوی ما را گرفت. درصورتی‌که ما عین الدوله را با مشروطه و قتل و نظایر آن می‌شناسیم، در حالی‌که عین الدوله چهره دیگری دارد. عین الدوله برخلاف امین السلطان ضد بیگانه است و به بیگانه امتیاز نمی‌دهد، با مذهب هم دشمنی ندارد، اگر قضیه تغییر کیش امین السلطان درست باشد که خیلی افتضاح است، اگر هم درست نباشد، بازهم زنش اعتراف می‌کند که او از یک مدت به بعد هیچ علاقه‌ای به مذهب نداشت، قبلاً نماز می‌خواند، الآن دیگر تا پاسی از شب قمار بازی می‌کند و مشروب می‌خورد و در گعده‌های فسادی که دولتمردان قاجار دچارش شده بودند شرکت می‌کند. عین الدوله اهل این حرف‌ها نبود، اهل استقراض نبود، در مقابل مداخلات روس و انگلیس می‌ایستاد، سفیر روس و انگلیس هر دو اعتراف می‌کنند که عین الدوله جلوی نفوذ ما را گرفت؛ یعنی یک اصلاح کوتاه‌مدت می‌شود، بعد می‌گویند تراز بازرگانی ایران در همین دوره کوتاه‌مدت عین الدوله مثبت می‌شود. منتهی عین الدوله در کنار همه این مسائل یک شاهزاده قاجاری مستبد است و روشهای استبدادی خودش را هم دارد.
 
*** اینکه جریان روشنفکری شیخ فضل‌الله را متهم به طرفداری از استبداد می‌کنند، از اینجا ناشی می‌شود؟
 
– حقانی: اصلاً این‌طور نیست. امین السلطان از عین الدوله مستبدتر بود، روشنفکران از امین السلطان یا افرادی نظیر او طرفداری می‌کردند. مسئله استفاده از خیر الموجودین است، یعنی نگاه کنیم ببینیم در بین اینها چه کسی کم‌ضرر تر است و می‌شود رویش حساب کرد؟ عین الدوله این را داشت و در ادامه همین پروژه بود که شیخ و مرحوم آخوند به سمت عدالت‌خانه خواهی رفتند، یعنی گام بعدی تأسیس عدالت‌خانه بود که نگذاشتند، واقعاً انگلیسی‌ها در این قضیه خیلی حساب‌شده کار کردند، اتفاقاتی افتاد که نشان داد پشت قضیه کسان دیگری هستند، مثلاً چاپ عکس موسیو نوز بلژیکی، ببینید آن عکس سه سال چهار سال قبل گرفته شده بود، اگر قرار بود افشاگری شود، باید همان زمان امین السلطان افشاگری می‌شد.
 
*** چگونه از این عکس در آن مقطع زمانی بهره‌برداری کردند؟
 
– حقانی: این‌ها عکس را نگه داشتند و درست در یک مقطعی که باید، از آن استفاده کردند. متأسفانه در این مقطع بعضی از بیوت و آقازاده‌ها کارهایی کردند، کارهای زشتی که به جریان علما لطمه زد. مثلاً پسرهای مرحوم آقای آشتیانی که خودش یک رکن مبارزه بود.
 
*** این هم می‌تواند یک نوع نفوذ باشد؟
 
– حقانی: بله، به طریقی نفوذ است.
 
*** یعنی همان تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری؟
 
– حقانی: بله، می‌توان گفت یا نفوذ است یا استفاده از ظرفیت‌ها، البته قطعاً القائاتی به اینها می‌شد که اینها در این ورطه افتادند. در این ورطه افتادن یک دلیلی داشت. میرزا مصطفی آشتیانی که خیلی اوضاعش خراب بود، یعنی این‌ قدر خراب بود که در همان مشروطه او را کشتند. این پسر آقای آشتیانی است، ظاهراً یک شب که از مجلس فسادی برمی‌گشته و حالت متعادلی هم نداشته، او را می‌کشند. میرزا مرتضی آشتیانی می‌ماند، که ظاهراً بعد از اینکه پشیمان می‌شود، به خراسان رفته و در تاریخ گم می‌شود، اینها در مشروطه کاملاً در زمین حریف بازی می‌کنند، یعنی همان کاری را که دشمنان می‌خواهد، انجام می‌دهند. مثلاً سردمدار مسئله قبرستان «چال» اینها بودند، نهایتاً شیخ فضل‌الله نوری را متهم به فروش زمین قبرستان مسلمین به کفار روس کردند، در حالی‌ که شیخ اصلاً هیچ نقشی نداشته است. بعداً میرزا حسین یزدی – که میانه‌ای با شیخ نداشت – به اشاره میرزای نائینی سند قبرستان چال را بررسی کرد و به مراجع نجف گزارش داد، گفت همه‌چیز را دیدم، بنچاق را دیدم، مکاتبات وزارت خارجه را دیدم ولی شیخ فضل‌الله نوری هیچ نقشی در این ماجرا ندارد، چه کسی نقش داشت؟ جالب است بدانید معامله اصلی در محضر مرحوم میرزا حسن آشتیانی صورت گرفته بود و مرحوم سید صادق طباطبایی، پدر سید محمد طباطبایی مهر زده بود. البته معامله خلافی نبود، آن دو بزرگوار کار درستی انجام داده بودند، این جریان آشوبگر صحنه‌سازی کردند. رفتند در قبرستانی که کسی در آن دفن نمی‌شد، جسد یک زن مسلمان را دفن کردند، فردا که کارگران آمدند کار کنند، کلنگ که زدند دیدند خورد به یک جنازه بعد یک‌دفعه سروصدا راه افتاد که اینها این کار را کردند. در حقیقت با به راه انداختن این قضیه می‌خواستند این جریان مقاومت -که کار اصلاحی خودش را شروع کرده بود- را از بین ببرند.
 
*** این جریان چگونه در مشروطه نفوذ و آن را منحرف کرد؟
 
– حقانی: جریان نفوذی در مشروطه، قبل از این ماجرا کار خود را شروع کرده است. با قتل ناصرالدین‌شاه عملاً شیرازه کشور به هم می‌ریزد و تمام گروه‌های ساختارشکن تجدید سازمان می‌کنند. در سال 1317 (هـ . ق) انجمن اخوت در ایران تشکیلاتش را راه‌اندازی می‌کند. در همان مقطع تلاش می‌شود لُژی ماسونی به نام لُژ اسلام که پشتیبانش میرزا محسن خان مشیرالدوله است، در تهران راه‌اندازی شود. این تلاش صورت می‌گیرد و همه آنها هم اعتراف می‌کنند که در زیرزمین انجمن اخوت – که یک تشکیلات درویشی و صوفیانه بود – همزمان این لُژ ماسونی تشکیلات خودش را راه‌اندازی کرده بود و جلسات خودش را برگزار می‌کرد. جامع  آدمیت و تشکیلات مشابه هم در این مقطع خیلی فعال هستند، یعنی همزمان با آن هوشیاری که مرجعیت نجف از خودش نشان می‌دهد، اینها هم بیکار ننشسته‌اند و کار خودشان را می‌کنند. مرجعیت نجف دنبال اصلاح است، در حالی‌ که این جریانات دنبال براندازی اسلام و قاجاریه هستند. اینها فعالیت خود را آغاز می‌کنند و نفوذ آغاز می‌شود. جلسه‌ای در باغ سلیمان خان میکده در اطراف دروازه قزوین تهران برگزار می‌شود. ملک‌زاده  و دیگران در تاریخ مشروطیت می‌گویند از بین چند هزار نفر، شصت و چهار نفر را انتخاب کردیم که اینها به‌ عنوان رهبران انقلاب کار خودشان را شروع کردند. وقتی اسامی این اشخاص را بررسی می‌کنیم، غیر از اینکه سر و کله اردشیر جی سر جاسوس انگلستان، در میان اینها پیدا می‌شود، می‌بینیم تعداد بسیاری از اینها بابی و ازلی هستند. آنجا تصمیمات مهمی گرفته می‌شود که مهم‌ترین رکنش نفوذ و ایجاد اغتشاش و شورش کور است و تصمیم می‌گیرند بین طرفداران میرزاعلی اصغر خان امین السلطان و طرفداران عین الدوله درگیری راه بیندازند؛ یعنی حکومت مشغول به درگیری می‌شود و کشور به هم می‌ریزد. هرروز یک سری می‌ریزند به خیابان و به این و آن فحش می‌دهند و گروه مقابل نیز به همین شکل و  اینها همدیگر را خنثی می‌کنند. نفوذ در بین روحانیت هم مطرح می‌شود و تعیین می‌کنند که مثلاً آقا شریف کاشانی که با سید عبدالله بهبهانی مربوط است، در بیت آقای بهبهانی نفوذ کند، سید جمال واعظ اصفهانی و یکی دو نفر دیگر که با آقای سید محمد طباطبایی مربوط‌ا‌ند، در بیت آقای طباطبایی نفوذ کنند. سید اسدالله خرقانی و دو سه نفر دیگر بروند نجف، در حوزه نجف نفوذ کنند. پس از آن آقای خرقانی می‌رود در حوزه نجف و پای ثابت درس و محافل مرحوم آخوند خراسانی می‌شود. باگسترش نفوذ وی، رابطه شیخ فضل‌الله نوری و مرحوم آخوند خراسانی آرام‌آرام کمرنگ می‌شود.
 
*** آقای دکتر، برخی‌ها معتقدند که پیشنهاد مشروطه از طرف سفیر انگلستان مطرح و قبول شد و اصلاً واژه «مشروطه» توسط او در بین مشروطه خواهان مشهور شد، آیا واقعیت نهضت عدالت‌خانه این‌گونه بود؟
 
– حقانی: نه، به این شکل نبود. جریان روشنفکری ابتدای فعالیت خود در ایران، به مظاهر تکنولوژیک  غرب توجه می‌کند و جذب آن می‌شود، مثلاً به خیابانها و صنایع غربی توجه می‌کند، اما سپس به مسائلی نظیر نحوه حکومت‌داری، قانون و پارلمان و نظایر آن متمایل می‌شود. اینها دنبال چنین چیزی بودند تا آن را ترویج کنند. این تفکر رفته رفته در بخشهای مختلف نفوذ می‌کند. مرحوم سید محمد طباطبایی یکی دو بار در حرفهایش از لفظ مشروطه و یکبار هم جمهوری استفاده می‌کند. البته در تاریخ آمده که زن «شارژدافر» انگلستان هم در تحصنی که در سفارت انگلیس شکل گرفته بود از لفظ مشروطه استفاده می‌کند، البته این دو با هم قابل‌جمع است، که روشنفکران دنبال این پروژه بودند و انگلیسی‌ها کمک و تشدید کردند. تحصن در سفارت انگلیس از دویست سیصد نفر شروع شد و به سیزده هزار نفر رسید. تعداد زیادی از این 13 هزار نفر اصلاً نمی‌دانستند ماجرا از چه قرار است؟ هسته مرکزی این 13 هزار نفر مشروطه غربی می‌خواستند، که شامل جریان منورالفکری و جریان ازلی و امثالهم است. اینها مشروطه می‌خواستند، ولی بعضی از این 13 هزار نفری که آمده بودند حتی نمی‌توانستند مشروطه را تلفظ کنند، یکی می‌گفت مشربه، یکی می‌گفت مشرطه. کسروی می‌گوید: به یک نفر از اینها گفتند مشروطه چیست؟ می‌گفت من نمی‌دانم چیست ولی به ما قول داده‌اند اگر مشروطه شود، نان سنگک یک زرعی و کباب این قدری – با دستش اشاره می‌کند – به ما می‌دهند. اینها آدم‌هایی از اقشار مختلف هستند که در جامعه واژه عدالت‌خانه را فقط شنیده‌اند. الآن باید این‌ها گوششان با این واژه آشنا شود. در تاریخ نقل شده که زن شارژدافر انگلستان آمد و به متحصنان سفارت گفت: برای چه اینجا جمع شده‌اید؟ گفتند عدالت‌خانه می‌خواهیم. سپس می‌گوید که نگویید عدالت‌خانه، بگویید مشروطه. بعد یکسری از اینها داد می‌زنند بله مشروطه می‌خواهیم، یکی داد می‌زند مشربه می‌خواهیم، بعد این زن باز با زیرکی می‌گوید نگویید مشروطه، چون ما بعد از مشروطیت علماءمان را کشتیم! یک‌دفعه باز عده‌ای از اراذل داد می‌زدند که ما هم می‌کشیم، – نعوذبالله – امام زمان هم بیاید می‌کشیم، اینها گزارش‌هایی است که از داخل سفارت داده‌اند و مستند است، آنهادنبال گسترش این تفکر بودند در تحصن سفارت انگلیس دیگر حربه پیدا می‌کنند، نامه می‌نویسند به علمای متحصن در قم، می‌گویند عدالت‌خانه نه، مشروطه! یک کلمه از این کم کنید، با ما طرف هستید. این اشخاص کم‌کم برای علما خط‌ و نشان می‌کشند. در این مقطع زمانی دو جریان ماسونی داریم؛ یکی جریان ماسونی جامع آدمیت است. جامع آدمیت خیلی دنبال درگیری نیست، منتهی یک جناح افراطی در جامع  آدمیت وجود دارد که اینها بعداً می‌آیند حزب دموکرات را تأسیس می‌کنند و بینشان از گروه‌هایی نظیر ازلی و غرب‌گراها و غیره افرادی هستند. این‌ها از جامع  آدمیت انشعاب می‌کنند و لُژ بیداری را درست می‌کنند که این لُژ ملقمه‌ای است که افرادی نظیر اردشیر جی، محمدعلی فروغی، مدیران و دبیران مدرسه آلیانس اسرائیلیت – که اکثراً فرانسوی، یهودی و صهیونیست بودند– در آن حضور دارند. این جناح افراطی در تأسیس لُژ بیداری نقش اصلی دارند و دیگرانی نظیر تقی‌زاده و خواهرزاده‌اش، علی‌محمد تربیت، یپرم خان و غیره هم هستند و متأسفانه سید محمد طباطبایی هم هست که البته پسر ایشان می‌گوید که چون شعار فراماسونری برابری، برادری و آزادی است، پدر من فکر می‌کرد که از این طریق به آزادی می‌رسیم، بعد از مدتی پدرم متوجه شد که فراماسونری دکان سیاسی انگلستان است و از این تشکیلات خارج شد، ولی در هر صورت سید جمال واعظ، ناظم الاسلام کرمانی که مأمور نفوذ در بیت آقای طباطبایی بودند، کار خود را کردند و احتمالاً اینها آقای طباطبایی را به سمت لُژ کشانده‌اند.
 
*** پس تقسیم‌کار دقیقی صورت گرفته است….
 
– حقانی: خیلی دقیق! بعدها مرحوم ملا عبدالله مازندرانی می‌گوید که ما نمی‌دانستیم انجمن مخفی – ایشان می‌گویند انجمن مخفی – در نجف هم شعبه زده است، خودش می‌گوید که قطعاً بهائی‌ها (لعنهم الله) در این ماجرا نقش داشته‌اند – آن موقع بهائی و ازلی و غیره را می‌گفتند بابی، منتهی اینهایی که رفتند نجف ازلی بودند – و کار به جایی رسید که اقدام به ترور ما کردند که این بعد از دار زدن شیخ فضل‌الله است، اینها وقتی از سد شیخ فضل‌الله عبور کردند، سراغ علمای مشروطه‌خواه آمدند. سید عبدالله بهبهانی را کمتر از یک سال بعد از شهادت شیخ، به شهادت رساندند. سید محمد طباطبایی را ضایع و منزوی کردند و کار به جایی رسید که حالت جنون به او دست داد.
در هر صورت این جریان با نقشه، طرح و برنامه جلو آمد، کاملاً هم با انگلیسی‌ها مربوط بودند، سفارت انگلستان و حکومت هند بریتانیا از اینها حمایت می‌کرد. اینها توانستند به اسم مشروطه و اینکه مشروطه تباینی با اسلام ندارد، آن جریان دینی منتقد، یعنی مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را اول منزوی کنند و بعداً از سر راه بردارند و با همین حرف توانستند علمای نجف را همراه کنند، چون علمای نجف باورشان این بود که آنچه در ایران اتفاق خواهد افتاد، تباین و تضادی با دین ندارد. بعداً در مشروطه دوم، یعنی بعد از دار زدن شیخ، وقتی گروههای ساختارشکن فعالیتهای ضد دینی خودشان را آشکار کردند، مرحوم آخوند خراسانی به درگیری با آنها پرداخت که منجر به کشته شدن سید عبدالله بهبهانی و حذف ستارخان و باقر خان شد. ستارخان بازوی نظامی مرجعیت شیعه بود، منتهی جریان نفوذی قبل از اینکه کار را تمام کند، به ترتیب شیخ فضل‌الله نوری و سید عبدالله بهبهانی را حذف کرد و حالا نوبت ستارخان و باقر خان است، چون اگر مرجعیت شیعه حکم دهد، اینها به خیابان می‌ریزند و با جریان انحرافی و نفوذی برخورد می‌کنند، لذا اینها را هم از سر راه برداشتند که بعد از این آخوند خراسانی و مرحوم ملا عبدالله مازندرانی یک تفسیق نامه‌ای علیه تقی‌زاده منتشر می‌کنند که نشان می‌دهد نفوذ، کار خودش را کرده است. در رأس نامه‌ای که تفسیق نامه تقی‌زاده در آن است می‌نویسد: فکانت رجائاً ثم رضیئتی…، این‌گونه تفسیق نامه شروع می‌شود که ما چه امیدها بسته بودیم، این امیدها تبدیل به ناامیدی شد. ما به این جریان امید بسته بودیم اما فکر نمی‌کردیم این جریان این‌گونه از آب دربیاید. اینها می‌گفتند مشروطه عین اسلام است و اصل دوم متمم قانون اساسی را هم اینها تصویب کردند و حالا اینطور شد. بعد می‌گوید این تبدیل به یک فاجعه شد تا جایی که منجر به بیماری لاعلاج «شقاقلوس» – همان یرقان –  شد که جز به قطع عضو علاجی ندارد که اینجا حکم تفسیق و تبعید تقی‌زاده از ایران را صادر می‌کنند، می‌گوید «تقی‌زاده و عشاق آزادی پاریس»، بروند پی کارشان، این عبارت نشان می‌دهد که دو تا جریان خیلی مشخص وجود دارد، یکی جریان دینی است که گمانش این است که مشروطه در ایران مستقر می‌شود و به‌ هیچ‌ وجه تضادی با دین ندارد و با استفاده از آن قدرت شاه محدود و مجلس درست می‌شود، مردم مشارکت می‌کنند، دولت تقویت می‌شود، نفوذ بیگانه از بین می‌رود، رعیت به رفاه می‌رسد. اینها همه عباراتی است که در اعلامیه مرحوم آخوند هست، یعنی نشان می‌دهد که اینها به‌ 1قصد اینکه جلوی نفوذ بیگانه را بگیرند، ایران آباد شود، دولت تقویت شود و مردم مشارکت کنند، وارد ماجرا شدند.گروه بعدی عشاق آزادی پاریس و غرب‌گرایان بودند. ولی آخرش متاسفانه آن جریان نفوذی توانست مشروطه ایران را منحرف کند، مردم منزجر شدند، بخشی از روحانیت منزوی و بخشی هم کشته شدند. مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را دار زدند، ملا محمد خمامی را ترور کردند و کشتند، شیخ علی فومنی را کشتند، مرحوم ملا قربانعلی زنجانی را می‌خواستند بکشند، آخوند دخالت کرد، او را فرستادند به نجف. 70، 80 نفر از علما را کشتند.
 
** جریان نفوذی با حمایت انگلستان مشروطه را از مسیر خودش خارج کرد
 
*** فضایی که مردم شیخ را بالای دار می‌برند چگونه ایجاد شد؟
 
-حقانی: برخلاف آن چیزی که می‌گویند مردم نه اطلاع و نه رضایت داشتند. اصلاً یک شرایط رعب و وحشتی حاکم شده بود، کسی جرئت نمی‌کرد هیچ‌ گونه اعتراضی کند. شیخ را هم کاملاً ناگهانی دار زدند، زمانی که شیخ را دستگیر کردند، آقای عضد الملک نزد فاتحین تهران رفت و گفت حال شیخ چطور است؟ وضعیتش چطور است؟ گفتند هیچ نگران نباشید، سؤال و جواب مختصری با ایشان می‌کنیم و عصر مرخص می‌شود. سیزده رجب است، عصر شیخ را مرخص کردند! منظورشان از مرخصی این است که از قید حیات مرخص می‌شود، به عضد الملک این‌ گونه گفتند، این هم برگشت. می‌گویند شایعه شد که می‌خواهند شیخ را بکشند، از مسجد مجد الدوله که در حوالی همین ترمینال فیاض بخش الآن است، یک عده مسلح راه افتادند که شیخ را از زندان در میدان امام خمینی فعلی آزاد کنند. تا این جماعت برسد، اینها شیخ را بالای دار کشیدند. آنهایی که پای دار بودند و کف و سوت می‌زدند، همین اراذل‌ و اوباش افراطی بودند که از قفقاز و جاهای مختلف آمده بودند. همه این اقدامات کار این جریان است. مردم که فهمیدند، طرفداران شیخ آمدند نصف شب از محل شهربانی پیکر شیخ شهید را برداشتند و بردند در دیوار خانه دفن کردند. مردم که متوجه شدند، می‌آمدند دم دیوار می‌ایستادند، دست می‌گذاشتند روی دیوار فاتحه می‌خواندند، گروه‌ گروه می‌آمدند فاتحه می‌خواندند. خانواده‌اش ترسیدند که اگر این‌گونه باشد، اینها می‌آیند جنازه را خارج می‌کنند و می‌برند، لذا دوباره جنازه را شبانه منتقل کردند و به قم بردند و مخفیانه در جایی که هم‌ اکنون مقبره حاج شیخ فضل‌الله نوری است، دفن شد و مرحوم آخوند موقعی متوجه شد که دیگر کار از کار گذشته است، بعد هم ایشان قصد کرد بیاید برای اصلاح مشروطه ایران که کشته شد؛ یعنی همین جریان نفوذی مرحوم آخوند را کشت، من قبول ندارم مرحوم آخوند به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد. سر بزنگاه و صبح روزی که می‌خواهند حرکت کنند، در حالی‌ که اسباب و اثاثیه را فرستاده‌اند خارج شهر مستقر شده است؛ یعنی این‌قدر عجله دارد که می‌گوید شما بروید، من هم فردا صبح نماز را خواندم به شما ملحق می‌شوم. صبح سالم و تندرست بلند می‌شود که نماز صبح را بخواند، می‌گویند مرحوم آخوند روی زمین می‌افتد و از دنیا می‌رود. در هر صورت این جریان نفوذی متشکل از گروه‌های مختلف ساختارشکن، با حمایت انگلستان، مشروطه ایران را از مسیر خودش خارج می‌کند، بعد یک تلاش گسترده‌ای از همین مقطع شروع می‌شود، چون اینها بنا داشتند ایران را نابود کنند، اصلاً بحث مشروطه مطرح نبود. البته شاید بعضی از اینها و نه همه واقعاً فکر می‌کردند از طریق پیروی از مدل غربی، ایران آباد خواهد شد، ولی بخشی از اینها کاملاً حساب‌ شده به قصد نابودی ایران با دشمن همکاری کردند. مرحوم آخوند خراسانی در یکی از اعلامیه‌هایش روشنگری می‌کند و به گروه‌های ساختارشکن که مشروطه را به دست گرفتند، می‌گوید شما با ایجاد اغتشاش و ناامنی به دست اینها(روسها و انگلیسی‌ها) بهانه می‌دهید و آنها هم به اسم اینکه می‌خواهیم ناامنی را برطرف کنیم، آمدند ایران را اشغال کردند. سال 1907 روس و انگلیس همزمان با مشروطه قراردادی را میان خودشان منعقد کردند که طبق آن ایران را بین خودشان تقسیم کردند. مدتی بعد که درگیری‌ها به اوج خودش رسیده است، ایران توسط روس و انگلیس اشغال می‌شود که آخوند از این قضیه بسیار متأثر می‌شود، بعد هم در سال 1915 باریکه‌ای را که از قزوین تا قم و ساوه برای دولت مرکزی باقی‌مانده بوده طی قرارداد دیگری تقسیم می‌کنند. اصلاً قرار بر این بود تا پایان جنگ جهانی اول ایران کاملاً نابود و به دو قسمت تقسیم شود، جنوب و جنوب شرقی و غربی را انگلیسی‌ها ببرند، شمال و شمال غربی را هم روس‌ها به خود ضمیمه کنند. یک برنامه کلی داشتند، طبق برنامه‌ای که داشتند قرار بود بین‌النهرین یعنی عراق فعلی به هند ملحق شود، وضع ایران هم که این‌گونه بود که البته هر دو سیاست با شکست مواجه شد. قیام علما در نجف و سپس ثورة العشرین باعث شد که ضمیمه شدن بین‌النهرین منتفی شود، عراق متولد شد. البته انقلاب بلشویکی 1917 در روسیه خیلی به نفع ما تمام شد، شاید بتوان گفت تنها اتفاق بین‌المللی بود که ما از آن منتفع شدیم. منتهی وقتی شریک انگلیسی‌ها از دور خارج شد و شریک دیگری نداشتند، گفتند ایران را می‌بلعیم. لذا در سال 1919 بحث مستعمره شدن ایران را مطرح کردند که آن‌هم با مقاومت روحانیت و مردم منتفی شد. اما با کودتای 1299 رضاخان آمد و جریان نفوذی کاملاً حاکم شد و تسخیر از درون آغاز شد.
 
*** پیش از این اگر در رأس نبودند و در کنار رأس هرم قدرت بودند، این بار خود رأس را گرفتند…
 
– حقانی: قبل از کودتا این جماعت با شعارهای عجیب‌ و غریب همچون «دیکتاتوری منور» و «استفاده از مشت آهنین» معتقد بودند که ملت ایران آدم نمی‌شوند باید یک دیکتاتور منور بالای سرشان باشد، حالا منور کیست؟ آقای رضاخان میرپنج بی‌سواد قمه‌کش لات، این آقا در رأس حکومت دیکتاتوری منور و تأسیس دولت مدرن در ایران قرار می‌گیرد ….
 
*** این جریان را با سید ضیاء شروع کردند؟
 
– حقانی: اصلاً قرار نبود سید ضیاء بماند البته خودش هم این عدم بقا را تشدید کرد. به نظرم سید ضیاء ماهیت دور جدید مناسبات انگلیس با ایران و نفوذ انگلیسی‌ها با کودتا را نفهمید، برای همین حذفش کردند. می‌دانید که کودتا با عامل ایرانی انجام شد، قرار بود بعد از این بگویند که استعمار و انگلیس در بین  نیست و خود ایرانی‌ها در راس کار هستند. رضاخان همه مفاد قرارداد 1919 را بدون نام قرارداد اجرا کرد، اگر در ذیل قرارداد 1919 اجرا می‌شد، مردم نمی‌پذیرفتند، می‌گفتند این هم مثل وثوق‌الدوله نوکر انگلیسی‌هاست. الآن متأسفانه بعضی‌ها در کشور می‌گویند رضاخان خدمت کرد و فلان کار را کرد. در حالی که همان مفاد قرارداد 1919 را اجرا کرد، منتهی اگر وثوق‌الدوله این کار را می‌کرد به او فحش می‌دادند، اما رضاخان این قرار داد را اجرا کرد، می‌گویند به‌به، رضاخان به ایران خدمت کرد، راه‌آهن کشید.
 
الآن بخشی ازجریان روشنفکری پهلوی را تطهیر می‌کند و این هم بی‌دلیل نیست. این جریان روشنفکری بود که از رضاخان حمایت می‌کرد و امروزه ادعایشان این است که رضاخان در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موفق بود فقط توسعه سیاسی را ایجاد نکرد. مثلاً در حوزه توسعه فرهنگی رضاخان چه کاری جز کشف حجاب و ممنوع کردن عزاداری و حذف اسلام یا به قول خودشان جدا کردن نهاد دیانت از سیاست انجام داد؟ الآن این جریان می‌گوید توسعه فرهنگی مثبت بوده است! در حوزه اجتماعی هم رضاخان اقدام به تغییر سبک زندگی ایرانی‌ها و ترویج منحط‌ترین شکل زندگی غربی در ایران کرد که جز مسائل جنسی و خلاف اخلاق و خلاف شریعت و خلاف ناموس چیزی در آن دیده نمی‌شد، این هم توسعه اجتماعی بود که صورت گرفت.  در مورد پهلوی دوم هم ‌نظرشان همین است. اینکه جریان روشنفکری الآن از رضاخان حمایت و او را تطهیر می‌کند، به این برمی‌گردد که پنجاه و دو سه نفر از بزرگان روشنفکریِ عصر مشروطه همچون محمد علی فروغی، ابوالحسن فروغی، حسن تقی‌زاده و تیمورتاش طرفدار رضاخان و اداره‌کننده حکومت او بودند.
 
گروه‌ها و افرادی نظیر کانون ایران جوان، علی‌اکبر سیاسی و کل اعضای کانون و حزب ایران نو که تیمورتاش و اطرافیانش راه انداختند، در این برهه کشور را می‌گردانند. همه اینها متعلق به جریان روشنفکری هستند و حمایت آنان از رضاخان بی‌جهت نیست، یعنی ناشی از این است که ما می‌خواهیم روند سابق ادامه پیدا کند، چون همه اینها قائل به حکومت سکولار هستند و رضاخان دنبال این بود که حکومت سکولار را در ایران مستقر کند، محمدرضا پهلوی هم همین را می‌خواست. رضاخان آمد غرب‌گرایی را در ایران ترویج داد و محمدرضا پهلوی تشدید کرد که باز هم این جریان، غرب‌گرایی را می‌خواست، منتهی مشکل‌شان با عدم توسعه سیاسی در دوره رضاخان است، می‌گویند او خیلی قلدری کرد، تیمورتاش و هم فکرانش را هم حذف کرد، فروغی را خانه‌نشین کرد و محمدرضا پهلوی هم که نمی‌دانست توسعه سیاسی چیست؟ به زعم اینها اگر پهلوی‌ها عقلشان می‌رسید توسعه سیاسی را هم اجرا می‌کردند، اصلاً لازم نبود انقلاب شود، یک نظام کاملاً سکولار و یک جامعه کاملاً غربی شده و به قول آقایان دموکراتیک و قانون‌گرا! داشتیم و مشکلی هم نبود و همه چیز حل می‌شد. جریان نفوذ در دوره رضاخان در اوج خودش است، رضاخان درست است در رأس است، ولی انگلیسی‌ها که همه تخم‌ مرغ‌هایشان را در یک سبد نمی‌گذارند، گزینه‌های دیگر دارند، رضاخان مدام مراقب است که نکند یک روزی تیمورتاش را علیه من عَلم کنند، نباید یک روزی فلانی را علیه من علم کنند، تیمورتاش را می‌کشد، آن یکی را می‌کشد، فروغی را نمی‌تواند بکشد، می‌گوید برو در خانه بنشین زن ریش‌دار! و این‌گونه افراد قدرتمند را از سر راه برمی‌دارد.

نقش جریان نفوذی در شکست مشروطه

فروش بک لینک

wolrd press news

امنیت غذایی مردم درگرو تصمیم مجلس

امنیت غذایی مردم درگرو تصمیم مجلس

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، امروز 14 اردیبهشت ماه قرار است بخش مهم و حساسی از برنامه ششم توسعه در کمیسیون‌ آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی مورد بررسی قرار گیرد.

مسئله بسیار مهم و حیاتی «محصولات غذایی دستکاری شده ژنتیکی» یا همان محصولات تراریخته در بخش «راهبردها، سیاست‌ها و اقدامات اساسی بخش علم و فناوری» برنامه ششم توسعه گنجانده شده است و امروز قرار است نمایندگان کمیسیون آموزش مجلس درباره سرنوشت کشت و توسعه این محصولات در سطح کشور که تا به امروز ممنوع بوده، تصمیم‌گیری کنند.

در بخش راهبردهای علم و فناوری برنامه ششم توسعه و ذیل عنوان “اقدام اساسی” و در صورت تصویب نهایی مجلس قرار است: «تولید و تجاری‌سازی انبوه کودهای زیستی و سموم زیستی و محصولات تراریخته با اولویت برنج و پنبه تراریخته» شکل قانونی و رسمی به خود بگیرد.

اما محصولات غذایی تراریخته یا همان محصولات دستکاری شده ژنتیکی، چگونه محصولاتی هستند و آیا نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی که در آستانه اتخاذ چنین تصمیم خطیر و سرنوشت‌سازی قرار گرفته‌اند که این تصمیم آنها مستقیماً با سلامت و امنیت غذایی مردم گره خورده است، شناخت دقیق یا اطلاعات حداقلی از ماهیت محصولات تراریخته، عوارض قطعی و احتمالی کشت و مصرف این محصولات بر انسان و محیط زیست کشور دارند؟

«محصولات دستکاری شده ژنتیکی» محصولاتی هستند که از انتقال یک یا چند ژن بین دو نوع موجود زنده مختلف به وجود می‌آید؛ تا به امروز در کشورهای مختلف دنیا بررسی‌های متعدد علمی درباره اثرات، پیامدها و عوارض تولید و مصرف این محصولات روی انسان و محیط زیست صورت گرفته است به‌گونه‌ای که طی دو دهه اخیر شواهد و مطالعات در حوزه اثرات منفی محصولات تراریخته بر محیط زیست و سلامت، منجر به تصمیم 21 دولت در جهان از جمله سوئیس، آلمان، اتریش، ژاپن، ایرلند شمالی، فرانسه، ایتالیا، روسیه، نیوزیلند، لاتویا، لیتونیا، هلند، اسکاتلند، لهستان، اسلوونی، کرواسی، صربستان، مجارستان، یونان، بلغارستان و لوکزامبورگ در عدم کاشت این محصولات و یا استفاده از این محصولات در بازار با برچسب شده است.

این موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که کشور تایوان در ماه‌های پایانی سال 2015 استفاده از محصولات دستکاری شده ژنتیکی را در سبد غذای کودکان تایوانی ممنوع اعلام کرده و در حال حاضر حتی معدود کشورهای تولید‌کننده محصولات تراریخته نیز با توجه به عوارض مصرف این محصولات، در حال حرکت سریع به‌سمت کاهش سطح زیرکشت محصولات تراریخته در کشور خود هستند، به‌طور نمونه کشور روسیه در حال برنامه‌ریزی برای تبدیل شدن به بزرگ‌ترین صادر کننده محصولات عاری از دستکاری ژنتیکی است به‌گونه‌ای که بسیاری از صاحب‌نظران و اندیشمندان، عملکرد دولت ولادیمیر پوتین در ممنوعیت واردات و کشت محصولات دستکاری شده ژنتیکی را ستایش می‌کنند و بنابر آمارهای رسمی طی 10 سال اخیر، سهم محصولات دستکاری شده ژنتیکی در صنایع غذایی روسیه از 12 درصد به 0.01 درصد (نزدیک به صفر) کاهش یافته است.

تا به امروز تقریباً تمام چهره‌های برتر علمی مستقل دنیا در حوزه بیوتکنولوژی که وابستگی به شرکت‌های بزرگ تولید‌کننده این گونه محصولات ندارند، به‌صورت صریح نسبت به خطرات و عوارض تولید و مصرف محصولات تراریخته هشدار داده‌اند، به‌طور نمونه اخیراً آندره لویی؛ رئیس انجمن بین‌المللی ارگانیک که از جایگاه بسیار ویژه‌ای در سطح دنیا برخوردار است با بیان اینکه محصولات تراریخته (GMO) برای محیط زیست و انسان “بسیار خطرناک” است، اظهار داشته است: «کمپانی‌هایی که تولید‌کننده این محصولات هستند به‌دنبال سودآوری خود بوده و کشاورزان را در بند مسائل اقتصادی قرار می‌دهند؛ مصرف این مواد برای محیط زیست و انسان عوارض خطرناک و نامناسبی دارد».

همچنین مستندات بسیاری از طرح‌های پنهانی برخی از شرکت‌های بزرگ تولید‌کننده بذرهای تراریخته منتشر شده مبنی بر اینکه شرکت‌هایی نظیر “مونسانتو” آمریکا وابسته به خانواده راکفلر، صرفاً با هدف تأمین سود بیشتر، اقدام به تولید بذرها و محصولات تراریخته می‌کنند؛ برخی از این مستندات در قالب کتاب مستقلی با عنوان “بذرهای نابودی” توسط “ویلیام انگدال” منتشر شده است.

بررسی حجم انبوه اسناد، مدارک و مستندات علمی متعددی که تا به امروز از سوی بخش‌های مختلف دانشگاهی و مراکز پژوهشی درباره مخاطرات و اثرات بسیار مخرب محصولات دستکاری شده ژنتیکی روی انسان منتشر شده است، در این مجال کوتاه نمی‌گنجد اما به‌طور نمونه می‌توان به اسناد منتشره در مجله علمی معتبر Environmental Science & Technology اشاره داشت که اخیراً نتایج تحقیقی در دانشگاه اکستر انگلستان را منتشر کرد که نشان می‌دهد ماده “راندآپ” و ماده مؤثره آن “گلایفوسیت” که به‌عنوان پرمصرفترین علف‌کش در اغلب محصولات دستکاری شده ژنتیکی در دنیا مورد استفاده قرار می‌گیرد، در مقادیر 10 میلی‌گرم و بیشتر از آن سبب اخلال در برخی ژنها در اندام تناسلی ماهی می‌شود؛ این ماده شیمیایی که بقایای آن روی محصولات تراریخته وجود دارد، ضمن آلودگی آب‌های سطحی، موجب بروز اختلال‌هایی از جمله مرگ جنین ماهی در مراحل اولیه لقاح یا خروج زودتر از موعد جنین از تخم می‌شود؛ این مجله معتبر همچنین نتیجه تحقیق دیگری را فاش کرد که نشان می‌دهد مقدار موجود گلایفوسیت و مشتقات آن در محصولات تراریخته، 15 میلی‌گرم یا بیشتر است که این نتیجه به این معناست که سم موجود در مواد غذایی که در سوپرمارکت‌های آمریکا به فروش می‌رسد، همواره بیش از آستانه مجاز بوده و این سم از طریق غذا وارد بدن مردم می‌شود، نتایج این تحقیقات، احتمال “بیوتروریسم پنهان” در محصولات دستکاری شده ژنتیکی را تقویت می‌کند.

اما متأسفانه با وجود اینکه بسیاری از کشورهای دنیا امروزه به‌دلیل همین مستندات و عوارض متعدد مصرف محصولات دستکاری شده ژنتیکی روی انسان، قوانین بسیار سخت‌گیرانه‌ای را برای ممنوعیت کشت این محصولات به تصویب رسانده‌اند، دولت تدبیر و امید با گنجاندن بند مربوط به تولید و تجاری سازی محصولات دستکاری شده ژنتیکی در قالب برنامه ششم توسعه، قصد دارد که حداقل 1.5 میلیون هکتار از مجموع 6 میلیون هکتار از کل اراضی زراعی کشور را به کشت این دسته از محصولات اختصاص دهد.

خبرگزاری تسنیم طی ماه‌های اخیر در قالب مصاحبه با برجسته‌ترین صاحب‌نظران عرصه بیوتکنولوژی، مهندسی ژنتیک، بیوتکنولوژی پزشکی، زیست‌فناوری، کشاورزی و … به تشریح و تبیین چیستی و ماهیت محصولات تراریخته پرداخته و تمام این کارشناسان امر نسبت به پیامدهای وخیم و غیرقابل جبران کشت، تولید و مصرف این محصولات در کشور هشدار داده‌اند.

حال، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در موقف و زمانی بسیار حساس و سرنوشت‌ساز قرار گرفته‌اند تا در قالب بررسی برنامه ششم توسعه، تکلیف کشت انبوه و تجاری‌سازی محصولات دستکاری شده ژنتیکی را برای پنج سال آینده کشور مشخص کنند و در واقع با این تصمیم خود به‌صورت مستقیم، برای امنیت و سلامت غذایی مردم کشورمان تصمیم‌گیری خواهند کرد.

امیدواریم نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی در این موقف بسیار حساس و خطیر با درنظر گرفتن تمام جوانب درباره محصولات دستکاری شده ژنتیکی و با لحاظ کردن تجربیات کشورهای مختلف دنیا از جمله کشورهای اروپایی در این زمینه و اشراف و آگاهی کامل نسبت به ماهیت محصولات تراریخته و عوارض و پیامد‌های مختلف کشت و مصرف این محصولات روی انسان و محیط زیست، اقدام به بررسی دقیق بند مربوطه در برنامه ششم توسعه کنند که این بند خواستار «تولید و تجاری‌سازی انبوه کودهای زیستی و سموم زیستی و محصولات تراریخته با اولویت برنج و پنبه تراریخته» شده است.

همچین ضروریست که با توجه به ارتباط مستقیم این بند از برنامه ششم توسعه با امنیت غذایی مردم، کشاورزی و حتی امنیت ملی کشور کنار کمیسیون آموزش مجلس، این بخش از برنامه ششم توسعه در کمیسیون‌های بهداشت، کمیسیون کشاورزی و کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز مورد بررسی دقیق قرار گیرد.

امنیت غذایی مردم درگرو تصمیم مجلس

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، امروز 14 اردیبهشت ماه قرار است بخش مهم و حساسی از برنامه ششم توسعه در کمیسیون‌ آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی مورد بررسی قرار گیرد.

مسئله بسیار مهم و حیاتی «محصولات غذایی دستکاری شده ژنتیکی» یا همان محصولات تراریخته در بخش «راهبردها، سیاست‌ها و اقدامات اساسی بخش علم و فناوری» برنامه ششم توسعه گنجانده شده است و امروز قرار است نمایندگان کمیسیون آموزش مجلس درباره سرنوشت کشت و توسعه این محصولات در سطح کشور که تا به امروز ممنوع بوده، تصمیم‌گیری کنند.

در بخش راهبردهای علم و فناوری برنامه ششم توسعه و ذیل عنوان “اقدام اساسی” و در صورت تصویب نهایی مجلس قرار است: «تولید و تجاری‌سازی انبوه کودهای زیستی و سموم زیستی و محصولات تراریخته با اولویت برنج و پنبه تراریخته» شکل قانونی و رسمی به خود بگیرد.

اما محصولات غذایی تراریخته یا همان محصولات دستکاری شده ژنتیکی، چگونه محصولاتی هستند و آیا نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی که در آستانه اتخاذ چنین تصمیم خطیر و سرنوشت‌سازی قرار گرفته‌اند که این تصمیم آنها مستقیماً با سلامت و امنیت غذایی مردم گره خورده است، شناخت دقیق یا اطلاعات حداقلی از ماهیت محصولات تراریخته، عوارض قطعی و احتمالی کشت و مصرف این محصولات بر انسان و محیط زیست کشور دارند؟

«محصولات دستکاری شده ژنتیکی» محصولاتی هستند که از انتقال یک یا چند ژن بین دو نوع موجود زنده مختلف به وجود می‌آید؛ تا به امروز در کشورهای مختلف دنیا بررسی‌های متعدد علمی درباره اثرات، پیامدها و عوارض تولید و مصرف این محصولات روی انسان و محیط زیست صورت گرفته است به‌گونه‌ای که طی دو دهه اخیر شواهد و مطالعات در حوزه اثرات منفی محصولات تراریخته بر محیط زیست و سلامت، منجر به تصمیم 21 دولت در جهان از جمله سوئیس، آلمان، اتریش، ژاپن، ایرلند شمالی، فرانسه، ایتالیا، روسیه، نیوزیلند، لاتویا، لیتونیا، هلند، اسکاتلند، لهستان، اسلوونی، کرواسی، صربستان، مجارستان، یونان، بلغارستان و لوکزامبورگ در عدم کاشت این محصولات و یا استفاده از این محصولات در بازار با برچسب شده است.

این موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که کشور تایوان در ماه‌های پایانی سال 2015 استفاده از محصولات دستکاری شده ژنتیکی را در سبد غذای کودکان تایوانی ممنوع اعلام کرده و در حال حاضر حتی معدود کشورهای تولید‌کننده محصولات تراریخته نیز با توجه به عوارض مصرف این محصولات، در حال حرکت سریع به‌سمت کاهش سطح زیرکشت محصولات تراریخته در کشور خود هستند، به‌طور نمونه کشور روسیه در حال برنامه‌ریزی برای تبدیل شدن به بزرگ‌ترین صادر کننده محصولات عاری از دستکاری ژنتیکی است به‌گونه‌ای که بسیاری از صاحب‌نظران و اندیشمندان، عملکرد دولت ولادیمیر پوتین در ممنوعیت واردات و کشت محصولات دستکاری شده ژنتیکی را ستایش می‌کنند و بنابر آمارهای رسمی طی 10 سال اخیر، سهم محصولات دستکاری شده ژنتیکی در صنایع غذایی روسیه از 12 درصد به 0.01 درصد (نزدیک به صفر) کاهش یافته است.

تا به امروز تقریباً تمام چهره‌های برتر علمی مستقل دنیا در حوزه بیوتکنولوژی که وابستگی به شرکت‌های بزرگ تولید‌کننده این گونه محصولات ندارند، به‌صورت صریح نسبت به خطرات و عوارض تولید و مصرف محصولات تراریخته هشدار داده‌اند، به‌طور نمونه اخیراً آندره لویی؛ رئیس انجمن بین‌المللی ارگانیک که از جایگاه بسیار ویژه‌ای در سطح دنیا برخوردار است با بیان اینکه محصولات تراریخته (GMO) برای محیط زیست و انسان “بسیار خطرناک” است، اظهار داشته است: «کمپانی‌هایی که تولید‌کننده این محصولات هستند به‌دنبال سودآوری خود بوده و کشاورزان را در بند مسائل اقتصادی قرار می‌دهند؛ مصرف این مواد برای محیط زیست و انسان عوارض خطرناک و نامناسبی دارد».

همچنین مستندات بسیاری از طرح‌های پنهانی برخی از شرکت‌های بزرگ تولید‌کننده بذرهای تراریخته منتشر شده مبنی بر اینکه شرکت‌هایی نظیر “مونسانتو” آمریکا وابسته به خانواده راکفلر، صرفاً با هدف تأمین سود بیشتر، اقدام به تولید بذرها و محصولات تراریخته می‌کنند؛ برخی از این مستندات در قالب کتاب مستقلی با عنوان “بذرهای نابودی” توسط “ویلیام انگدال” منتشر شده است.

بررسی حجم انبوه اسناد، مدارک و مستندات علمی متعددی که تا به امروز از سوی بخش‌های مختلف دانشگاهی و مراکز پژوهشی درباره مخاطرات و اثرات بسیار مخرب محصولات دستکاری شده ژنتیکی روی انسان منتشر شده است، در این مجال کوتاه نمی‌گنجد اما به‌طور نمونه می‌توان به اسناد منتشره در مجله علمی معتبر Environmental Science & Technology اشاره داشت که اخیراً نتایج تحقیقی در دانشگاه اکستر انگلستان را منتشر کرد که نشان می‌دهد ماده “راندآپ” و ماده مؤثره آن “گلایفوسیت” که به‌عنوان پرمصرفترین علف‌کش در اغلب محصولات دستکاری شده ژنتیکی در دنیا مورد استفاده قرار می‌گیرد، در مقادیر 10 میلی‌گرم و بیشتر از آن سبب اخلال در برخی ژنها در اندام تناسلی ماهی می‌شود؛ این ماده شیمیایی که بقایای آن روی محصولات تراریخته وجود دارد، ضمن آلودگی آب‌های سطحی، موجب بروز اختلال‌هایی از جمله مرگ جنین ماهی در مراحل اولیه لقاح یا خروج زودتر از موعد جنین از تخم می‌شود؛ این مجله معتبر همچنین نتیجه تحقیق دیگری را فاش کرد که نشان می‌دهد مقدار موجود گلایفوسیت و مشتقات آن در محصولات تراریخته، 15 میلی‌گرم یا بیشتر است که این نتیجه به این معناست که سم موجود در مواد غذایی که در سوپرمارکت‌های آمریکا به فروش می‌رسد، همواره بیش از آستانه مجاز بوده و این سم از طریق غذا وارد بدن مردم می‌شود، نتایج این تحقیقات، احتمال “بیوتروریسم پنهان” در محصولات دستکاری شده ژنتیکی را تقویت می‌کند.

اما متأسفانه با وجود اینکه بسیاری از کشورهای دنیا امروزه به‌دلیل همین مستندات و عوارض متعدد مصرف محصولات دستکاری شده ژنتیکی روی انسان، قوانین بسیار سخت‌گیرانه‌ای را برای ممنوعیت کشت این محصولات به تصویب رسانده‌اند، دولت تدبیر و امید با گنجاندن بند مربوط به تولید و تجاری سازی محصولات دستکاری شده ژنتیکی در قالب برنامه ششم توسعه، قصد دارد که حداقل 1.5 میلیون هکتار از مجموع 6 میلیون هکتار از کل اراضی زراعی کشور را به کشت این دسته از محصولات اختصاص دهد.

خبرگزاری تسنیم طی ماه‌های اخیر در قالب مصاحبه با برجسته‌ترین صاحب‌نظران عرصه بیوتکنولوژی، مهندسی ژنتیک، بیوتکنولوژی پزشکی، زیست‌فناوری، کشاورزی و … به تشریح و تبیین چیستی و ماهیت محصولات تراریخته پرداخته و تمام این کارشناسان امر نسبت به پیامدهای وخیم و غیرقابل جبران کشت، تولید و مصرف این محصولات در کشور هشدار داده‌اند.

حال، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در موقف و زمانی بسیار حساس و سرنوشت‌ساز قرار گرفته‌اند تا در قالب بررسی برنامه ششم توسعه، تکلیف کشت انبوه و تجاری‌سازی محصولات دستکاری شده ژنتیکی را برای پنج سال آینده کشور مشخص کنند و در واقع با این تصمیم خود به‌صورت مستقیم، برای امنیت و سلامت غذایی مردم کشورمان تصمیم‌گیری خواهند کرد.

امیدواریم نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی در این موقف بسیار حساس و خطیر با درنظر گرفتن تمام جوانب درباره محصولات دستکاری شده ژنتیکی و با لحاظ کردن تجربیات کشورهای مختلف دنیا از جمله کشورهای اروپایی در این زمینه و اشراف و آگاهی کامل نسبت به ماهیت محصولات تراریخته و عوارض و پیامد‌های مختلف کشت و مصرف این محصولات روی انسان و محیط زیست، اقدام به بررسی دقیق بند مربوطه در برنامه ششم توسعه کنند که این بند خواستار «تولید و تجاری‌سازی انبوه کودهای زیستی و سموم زیستی و محصولات تراریخته با اولویت برنج و پنبه تراریخته» شده است.

همچین ضروریست که با توجه به ارتباط مستقیم این بند از برنامه ششم توسعه با امنیت غذایی مردم، کشاورزی و حتی امنیت ملی کشور کنار کمیسیون آموزش مجلس، این بخش از برنامه ششم توسعه در کمیسیون‌های بهداشت، کمیسیون کشاورزی و کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز مورد بررسی دقیق قرار گیرد.

امنیت غذایی مردم درگرو تصمیم مجلس

فروش بک لینک

دانلود موزیک

حمله جنگنده های ترکیه به شمال عراق

حمله جنگنده های ترکیه به شمال عراق

به گزارش جهان، مهر به نقل از حریت دیلی خبر داد، جنگنده های ارتش ترکیه در عملیاتی مواضع گروه تروریستی پ ک ک در کوه های قندیل در شمال عراق را هدف قرار دادند.

در این حملات که بین ساعت ۱۱ تا ۱۱:۵۹ دقیقه شب گذشته صورت گرفتن ۱۸ عضو این گروه کشته شدند.

حمله جنگنده های ترکیه به شمال عراق

به گزارش جهان، مهر به نقل از حریت دیلی خبر داد، جنگنده های ارتش ترکیه در عملیاتی مواضع گروه تروریستی پ ک ک در کوه های قندیل در شمال عراق را هدف قرار دادند.

در این حملات که بین ساعت ۱۱ تا ۱۱:۵۹ دقیقه شب گذشته صورت گرفتن ۱۸ عضو این گروه کشته شدند.

حمله جنگنده های ترکیه به شمال عراق

بک لینک رنک 4

اخبار دنیای موبایل و تکنولوژی

حسابهای‌بانکی مشکوک بررسی‌می‌شوند

حسابهای‌بانکی مشکوک بررسی‌می‌شوند

به گزارش جهان به نقل از مهر، سید کامل تقوی‌نژاد امروز در اولین نشست خبری خود درباره سرکشی به حساب‌های بانکی مردم گفت: شفاف می‌گویم که سازمان مالیاتی چنین برنامه ای ندارد. البته این حق ما است، زیرا ما سازمانی حاکمیتی هستیم و قانون اجازه چنین کاری را به ما داده، این در حالی است که اگر سازمان مالیاتی به صورت شفاف نسبت به حساب‌ها و دارایی افراد برای اخذ مالیات توجه نکند، باید مورد سئوال قرار گیرد.

معاون وزیر امور اقتصادی و دارایی با تاکید بر اینکه اطلاعات دارایی‌های افراد باید در سازمان مالیاتی تجمیع شود، افزود: اما ما امانت داریم و اگر قرار باشد روزی اطلاعات حساب‌ها به سازمان امور مالیاتی منتقل شود، فقط برای تشویق مالیات خواهد بود و برای انجام این امر مجاز به استفاده از این اطلاعات هستیم و اگر غیر از این باشد، ما مجرم خواهیم بود.

وی از صدور بخشنامه جدید به دستگاه های ذی‌ربط خبر داد که براساس آن، اگر این دستگاه‌ها در بررسی‌های خود به حساب‌های مشکوکی برخوردند، به سازمان مالیاتی اعلام کنند. ما نیز در ادارات کل گروه‌هایی را مامور کردیم که این حساب‌ها را کنترل کنند و ابتدا حساب‌ها با پرونده‌ها تطبیق داده می شود و اگر میزان گردش مالی این افراد با پرونده های مالیاتی‌شان مغایرت داشته باشد، این افراد را فرا می‌خوانیم، البته ممکن است که آنها مودی مالیاتی نباشند و فرار مالیاتی داشته باشند.

رئیس کل سازمان امور مالیاتی ادامه داد: برای نمونه سال گذشته فقط در یک مورد ۶۳۰ میلیارد تومان سازمان یک حساب مشکوکی را کشف و از آن مالیات اخذ کرد و این بررسی ها برای جلوگیری از فرار مالیاتی افرادی است که درآمدهای بالایی دارند اما مالیات نمی‌پردازند.

تقوی‌نژاد تصریح کرد: در این زمینه اختیاراتی به سازمان مالیاتی برای رسیدگی به اسناد و مدارک این گونه افراد وجود دارد و دستگاه‌ها مکلفند که اطلاعات لازم را در اختیار ما قرار دهند. برای برخورد با متواریان مالیاتی نیز اختیاراتی به ما داده شده است که با همکاری قوه قضائیه با آنها برخوردهای لازم صورت گیرد.

رقم دقیق مطالبات معوق مالیاتی

وی، رقم معوقات مالیاتی (مطالبات مالیاتی) را ۴۲۱ هزار میلیارد ریال اعلام کرد و افزود: اصل این معوقات ۱۷۸ هزار میلیارد ریال و جرایم آن ۲۴۳ هزار میلیارد ریال است.

تقوی نژاد درباره رقم فرار مالیاتی اظهارداشت: گاهی رقم فرار مالیاتی تا ۴۰ درصد مالیات‌های وصولی هم می‌رسد، این در حالی است که رقم اقتصاد زیرزمینی ۲۵ میلیارد دلار تخمین زده می شود اما سازمان مالیاتی از بخش‌های سیاه و خاکستری هم مالیات می گیرد.

وی درباره اخذ مالیات از موسسات غیر مجاز بانکی گفت: سازمان مالیاتی، مالیات بر ارزش افزوده از بانک‌ها نمی‌گیرد اما از موسسات غیر مجاز مالیات دریافت می‌کند و آنها مکلف به پرداخت مالیات بر ارزش افزوده هستند. در بحث ارث، افرادی که نزد بانک‌ها و موسسات مجاز سپرده گذاری کرده باشند، لازم است که برای آزاد سازی ۳ درصد مبلغ سپرده را مالیات بپردازند و اگر سپرده آنها در موسسات غیر مجاز باشد، این رقم به ۱۰ درصد می رسد.

تراکنش‌های مشکوک ممکن است هر رقمی باشد

رئیس کل سازمان امور مالیاتی در پاسخ به سئوال خبرنگار مهر مبنی بر اینکه در بحث حساب‌های مشکوک، منظور سازمان مالیاتی معاملات با چه ارقامی است؟ گفت: حساب‌های مشکوک و تراکنش‌های مشکوک در این بحث مدنظر سازمان مالیاتی است اما این حساب‌ها و تراکنش‌های مشکوک خارج از سازمان مالیاتی است، بنابراین دستگاه‌هایی ملزم هستند که اطلاعات این حساب‌ها و تراکنش‌های مشکوک را در اختیار ما قرار دهند. این تراکنش‌های مشکوک ممکن است که هر رقمی باشد اما می‌تواند در نقاط خاص، مرزها و هر دریافت و پرداخت غیرمعقولی مورد شناسایی قرار گیرد.

باند ارتشا خودمان کسف کردیم

وی در پاسخ به سئوال دیگر خبرنگار مهر مبنی بر اینکه دادستان کل کشور هفته گذشته از دستگیری اعضای یک باند ارتشا در سازمان مالیاتی که با شرکت‌های کدفروش همکاری می‌کردند، خبر داده است، در این خصوص توضیح بفرمائید، گفت: سازمان مالیاتی ۱۵۰۰ شرکت کدفروش را شناسایی کرده بود اما موردی که اعلام شده است، باند وسیعی نبوده و تنها یکی از کارمندان سازمان مالیاتی با همدستی خواهر خود که در یکی از شرکت‌های کدفروش فعالیت می کرده، همکاری نموده است. این موضوع نیز توسط خود سازمان مالیاتی کشف و پرونده ای در این زمینه تشکیل شد و در اختیار وزارت اطلاعات و قوه قضائیه قرار گرفت.

واکنش به اظهارات عسگراولادی

معاون وزیر امور اقتصادی و دارایی در واکنش به اظهارات روز گذشته اسدالله عسگراولادی عضو هیات نمایندگان اتاق ایران مبنی بر اینکه سازمان مالیاتی «وبال گردن» مردم است، گفت: مالیات موضوعی ملی، حق مردم و عمومی است و هیچ عاقلی در دنیا نسبت به اخذ مالیات تردید ندارد. در عین حال، مالیات حق دولت است. بهتر است که رسانه ها برای راستی آزمایی مطالبی که توسط برخی ها مطرح می شود، از ما سئوال بپرسند. به عنوان نمونه هفته گذشته در مطبوعات آمده بود که کارخانه ای با ۱۵۰۰ نفر کارگر تعطیل شده، این در حالی است که این مودی از سال ۸۷ پرونده مالیاتی بوده است که در حال حاضر بدهی نزدیک به ۱۰۰ میلیارد ریالی دارد که پرداختی نیز انجام نداده است.

وی ادامه داد: این مودی در سال ۸۷ زیان اعلام کرد اما با بررسی‌های سازمان مالیاتی مشخص شد که این فرد نه تنها زیان نکرده بلکه سود بالایی هم داشته است. به هر حال طی ۱۱ سال این مودی زیان اعلام کرده اما طبق رسیدگی ها، همه دفاتر وی واهی بوده و در حال حاضر نیز کارخانه خود را تعطیل کرده است.

اخذ مالیات از سپرده‌های بانکی صحت دارد؟

تقوی نژاد درباره اخذ مالیات از سپرده‌های بانکی گفت: یکی از اقداماتی که سازمان مالیاتی در سال جاری مدنظر قرار دارد، گسترش پایه های مالیاتی و حرکت به سمت اخذ مالیات از فعالیت‌های اقتصادی و مالی است که تاکنون مالیات نمی‌پرداختند. البته فعلا تصمیمی برای اخذ مالیات از سپرده‌های بانکی اتخاذ نشده اما مطالعاتی در این زمینه صورت گرفته که این مطالعات نشان می دهد اکثر کشورهای مورد بررسی از سپرده های بانکی مالیات دریافت می کنند؛ حتی برخی کشورها از نرخ سپرده منفی هم مالیات می‌گیرند و این موضوع جزء فعالیت‌های تحقیقاتی سازمان است و در صورت نهایی شدن به وزیر امور اقتصادی و دارایی ارائه خواهد شد که اجرای چنین طرحی به مواردی از قبیل اینکه برخی افراد از محل سپرده های بانکی خود ارتزاق می‌کنند، توجه خواهد شد.

خط قرمزی در اخذ مالیات نداریم

وی در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه در روزهای اخیر یکی از نمایندگان مجلس گفته است یک وزیر به همراه دختران و دامادهای خود کارخانه‌های متعددی دارند. آیا اینگونه افراد و افرادی که دارای سمت هستند، مالیات خود را می پردازند یا خیر؟ گفت: سیاست جدی سازمان، اجرای عادلانه قانون مالیات‌ها است. هر فعال اقتصادی با داشتن هر سمت اجرایی یا مسئولیتی اگر از پرداخت مالیات فرار کند، سازمان مالیاتی به طور قطع مالیات حقه را از آنها خواهد گرفت و اگر لازم باشد در این زمینه به مردم اطلاع رسانی خواهد کرد. فرد برای ما مهم نیست، خیلی از افرادی که فرار مالیاتی دارند و دانه درشت هستند، جزء خطوط قرمز ما نیستند. در واقع سازمان مالیاتی حوزه و خط قرمزی برای وصول مالیات در کشور نمی شناسد و هر شخص، نهاد یا ارگانی باشد باید مالیات را بپردازد.

نحوه اخذ مالیات از دانه‌درشت‌ها

رئیس کل سازمان امور مالیاتی درباره برخورد جدی با متواریان دانه درشت مالیاتی گفت: با دانه درشت‌های مالیاتی که فرار مالیاتی دارند، برخورد جدی صورت می‌گیرد. برای اجرای این برنامه از وزارت اطلاعات و قوه قضائیه کمک می‌گیریم و شعب ویژه‌ای برای رسیدگی به تخلفات مالیاتی با همکاری قوه قضائیه پیش‌بینی شده و قانون نیز اختیارات لازم را به ما داده است.

وی ادامه داد: از امسال به بعد افرادی که فرار مالیاتی دارند یا تمکین نمی‌کنند و یا با زد و بند از پرداخت مالیات امتناع می‌کنند، با همکاری وزارت اطلاعات و قوه قضائیه با آنها برخوردهای جدی صورت می گیرد.

معاون وزیر امور اقتصادی و دارایی درباره اخذ مالیات از صادرکنندگان گفت: کلیه صادرکنندگان از پرداخت مالیات معاف هستند ولی باید آئین‌نامه‌ای تنظیم شود که براساس آن، فقط ۲۰ درصد صادرکنندگان مواد خام معدنی از معافیت مالیاتی برخوردار شوند و در عین حال باید نسبت به کالاهای فرآوری شده و خام تفاوت قائل شد.

تقوی‌نژاد اطهارداشت: براساس بند ۲۴ ماده ۱۴۸ قانون مالیاتی، اگر صادرکنندگانی در زمان فروش ارز متحمل زیان شوند، به عنوان هزینه قابل قبول مالیاتی تلقی می‌شود، این در حالی است که طی روزهای گذشته معافیت خرید و فروش ارز از سوی مجلس به تصویب رسید اما ما قصد داریم نسبت به این موضوع واکنش نشان دهیم، زیرا این امر باعث اختلال در نظام ارزی کشور و زیان می‌شود، همچنین سود حاصل از تسعیر نرخ ارز همچنان معاف از مالیات است.

وی با اعلام اینکه اخذ مالیات به روش علی‌الرأس از سیستم مالیاتی کشور حذف خواهد شد، گفت: مالیات مشاغل کمتر از پنج درصد مجموع مالیات‌های کشور است.

مالیات اصناف امسال افزایش نمی‌یابد

معاون وزیر امور اقتصادی و دارایی از انجام تفاهماتی با رئیس اتاق اصناف خبر داد و تصریح کرد: یک خبر خوش مالیاتی نیز داریم و آن این است که امسال دریافت مالیات‌ها راحت‌‌تر و شفاف‌تر خواهد شد و افزایشی برای مالیات اصناف و مشاغل اعمال نخواهد شد.

تقوی‌نژاد گفت: در سال ۹۴ در حوزه مالیات مستقیم و ارزش افزوده ۶۶۷ هزار میلیارد ریال وصول شد که ۹۰ درصد از درآمدهای پیش‌بینی شده است که نسبت به وصولی‌های پارسال ۱۶ درصد رشد داشته است.

وی، میزان وصولی‌های مستقیم در سال ۹۴ را ۴۲۱ هزار میلیارد ریال که ۹۶ درصد نسبت به عملکرد بودجه تحقق داشته است، اعلام کرد و افزود: این رقم ۱۷ درصد نسبت به سال ۹۳ رشد داشته است.

تقوی‌نژاد، رقم وصولی مالیات ارزش افزوده در سال گذشته ۲۴۶ هزار میلیارد ریال اعلام کرد و افزود: ۸۰ درصد بودجه در این بخش محقق شده که رشد ۱۳.۵ درصدی نسبت به وصولی‌های سال ۹۳ دارد. همچنین حدود ۱۱۴ هزار میلیارد ریال نیز عوارض وصولی بوده است.

وی، نسبت درآمدهای مالیاتی به تولید ناخالص داخلی را حدود ۶.۳ درصد و با احتساب عوارض ۶.۹۸ درصد ذکر کرد و اظهارداشت: نسبت درآمد مالیاتی به هزینه جاری در پایان سال گذشته، ۴۸.۹ درصد بوده است، همچنین از ابتدای اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده یعنی از سال ۸۷ تا پایان ۹۴ حدود ۵۴۲ هزار مودی در سازمان مالیات بر ارزش افزوده ثبت‌نام کرده‌اند که ۷۲ هزار نفر آنها مربوط به سال ۹۴ بوده است. از ابتدای اجرای قانون تا پایان سال گذشته هم ۱۳۰۴ میلیارد ریال و ۸۱۱ میلیارد ریال مالیات و عوارض دریافت شده است.

رئیس کل سازمان امور مالیاتی گفت: از ابتدای اجرای قانون ارزش افزوده تا پایان سال ۹۴ حدود ۷ میلیون و ۳۱۴ هزار اظهارنامه ثبت شده که ۱۲۶۰ اظهارنامه مربوط به سال ۹۴ بوده، ۱۲ هزار و ۵۶۱ میلیارد ریال به تولیدکنندگان و صادرکنندگان مسترد شده است.

تقوی‌نژاد در مورد روند کدفروشی در کشور گفت: از دهه ۷۰ یعنی همزمان با اجرای کد اقتصادی، سیستم کدفروشی هم شکل گرفت که در بخش مالیات، کتمان درآمد، ایجاد هزینه‌های غیرواقعی و سود مطرح بوده ولی در بخش ارزش افزوده نپرداختن مالیات و ایجاد اعتبار مطرح است. تاکنون ۱۵۰۰ شرکت شناسایی شده که عملکرد آنها مبتنی بر تضییع حقوق دولت بوده که البته خنثی شده و اسامی این شرکت‌ها در سامانه مالیاتی در دسترس است. البته به مودیان توصیه می‌کنیم که در زمان خرید و فروش کالا و انجام معامله نسبت به رسمیت شرکت‌ها اطمینان حاصل کنند.

وی گفت: در هفته گذشته با بازرسی‌های انجام شده توسط حراست سازمان مالیاتی، ۹۰ مُهر از یک شرکتی که اقدام به کدفروشی می‌کردند، کشف شد.

فراخوان نصب صندوق فروش مکانیزه به ۳۰ صنف

رئیس کل سازمان امور مالیاتی از فراخوان نصب صندوق فروش مکانیزه به ۳۰ صنف خبر داد و افزود: در لایحه جدیدی که در این زمینه به مجلس ارائه خواهیم کرد، مشوق‌هایی در نظر گرفته شده و هزینه خرید صندوق از مالیات مودی کسر می‌گردد. در اصل سازمان، صندوق را خریداری می‌کند.

وی تصریح کرد: در این زمینه با شرکت‌های سازنده داخلی مذاکراتی صورت گرفته و هماهنگی‌هایی با اتاق اصناف شده و با تصویب مجلس، اقدامات لازم را آغاز خواهیم کرد و سه میلیون و ۲۰۰ هزار واحد صنفی باید به صندوق مجهز شوند. براساس قانون و بخشنامه هم کسانی که نسبت به عدم نصب صندوق اقدام نمی‌کنند، مشمول مالیات نمی‌شوند اما هر فردی حتی نصب صندوق را اعلام کند از نظر ما صندوق شده، تلقی می‌گردد.

تقوی‌نژاد خاطرنشان کرد: تمام پرونده‌های مشاغل تا پایان سال ۹۳ حتما باید تا پایان سال ۹۵ قطعیت پیدا کنند.

حسابهای‌بانکی مشکوک بررسی‌می‌شوند

به گزارش جهان به نقل از مهر، سید کامل تقوی‌نژاد امروز در اولین نشست خبری خود درباره سرکشی به حساب‌های بانکی مردم گفت: شفاف می‌گویم که سازمان مالیاتی چنین برنامه ای ندارد. البته این حق ما است، زیرا ما سازمانی حاکمیتی هستیم و قانون اجازه چنین کاری را به ما داده، این در حالی است که اگر سازمان مالیاتی به صورت شفاف نسبت به حساب‌ها و دارایی افراد برای اخذ مالیات توجه نکند، باید مورد سئوال قرار گیرد.

معاون وزیر امور اقتصادی و دارایی با تاکید بر اینکه اطلاعات دارایی‌های افراد باید در سازمان مالیاتی تجمیع شود، افزود: اما ما امانت داریم و اگر قرار باشد روزی اطلاعات حساب‌ها به سازمان امور مالیاتی منتقل شود، فقط برای تشویق مالیات خواهد بود و برای انجام این امر مجاز به استفاده از این اطلاعات هستیم و اگر غیر از این باشد، ما مجرم خواهیم بود.

وی از صدور بخشنامه جدید به دستگاه های ذی‌ربط خبر داد که براساس آن، اگر این دستگاه‌ها در بررسی‌های خود به حساب‌های مشکوکی برخوردند، به سازمان مالیاتی اعلام کنند. ما نیز در ادارات کل گروه‌هایی را مامور کردیم که این حساب‌ها را کنترل کنند و ابتدا حساب‌ها با پرونده‌ها تطبیق داده می شود و اگر میزان گردش مالی این افراد با پرونده های مالیاتی‌شان مغایرت داشته باشد، این افراد را فرا می‌خوانیم، البته ممکن است که آنها مودی مالیاتی نباشند و فرار مالیاتی داشته باشند.

رئیس کل سازمان امور مالیاتی ادامه داد: برای نمونه سال گذشته فقط در یک مورد ۶۳۰ میلیارد تومان سازمان یک حساب مشکوکی را کشف و از آن مالیات اخذ کرد و این بررسی ها برای جلوگیری از فرار مالیاتی افرادی است که درآمدهای بالایی دارند اما مالیات نمی‌پردازند.

تقوی‌نژاد تصریح کرد: در این زمینه اختیاراتی به سازمان مالیاتی برای رسیدگی به اسناد و مدارک این گونه افراد وجود دارد و دستگاه‌ها مکلفند که اطلاعات لازم را در اختیار ما قرار دهند. برای برخورد با متواریان مالیاتی نیز اختیاراتی به ما داده شده است که با همکاری قوه قضائیه با آنها برخوردهای لازم صورت گیرد.

رقم دقیق مطالبات معوق مالیاتی

وی، رقم معوقات مالیاتی (مطالبات مالیاتی) را ۴۲۱ هزار میلیارد ریال اعلام کرد و افزود: اصل این معوقات ۱۷۸ هزار میلیارد ریال و جرایم آن ۲۴۳ هزار میلیارد ریال است.

تقوی نژاد درباره رقم فرار مالیاتی اظهارداشت: گاهی رقم فرار مالیاتی تا ۴۰ درصد مالیات‌های وصولی هم می‌رسد، این در حالی است که رقم اقتصاد زیرزمینی ۲۵ میلیارد دلار تخمین زده می شود اما سازمان مالیاتی از بخش‌های سیاه و خاکستری هم مالیات می گیرد.

وی درباره اخذ مالیات از موسسات غیر مجاز بانکی گفت: سازمان مالیاتی، مالیات بر ارزش افزوده از بانک‌ها نمی‌گیرد اما از موسسات غیر مجاز مالیات دریافت می‌کند و آنها مکلف به پرداخت مالیات بر ارزش افزوده هستند. در بحث ارث، افرادی که نزد بانک‌ها و موسسات مجاز سپرده گذاری کرده باشند، لازم است که برای آزاد سازی ۳ درصد مبلغ سپرده را مالیات بپردازند و اگر سپرده آنها در موسسات غیر مجاز باشد، این رقم به ۱۰ درصد می رسد.

تراکنش‌های مشکوک ممکن است هر رقمی باشد

رئیس کل سازمان امور مالیاتی در پاسخ به سئوال خبرنگار مهر مبنی بر اینکه در بحث حساب‌های مشکوک، منظور سازمان مالیاتی معاملات با چه ارقامی است؟ گفت: حساب‌های مشکوک و تراکنش‌های مشکوک در این بحث مدنظر سازمان مالیاتی است اما این حساب‌ها و تراکنش‌های مشکوک خارج از سازمان مالیاتی است، بنابراین دستگاه‌هایی ملزم هستند که اطلاعات این حساب‌ها و تراکنش‌های مشکوک را در اختیار ما قرار دهند. این تراکنش‌های مشکوک ممکن است که هر رقمی باشد اما می‌تواند در نقاط خاص، مرزها و هر دریافت و پرداخت غیرمعقولی مورد شناسایی قرار گیرد.

باند ارتشا خودمان کسف کردیم

وی در پاسخ به سئوال دیگر خبرنگار مهر مبنی بر اینکه دادستان کل کشور هفته گذشته از دستگیری اعضای یک باند ارتشا در سازمان مالیاتی که با شرکت‌های کدفروش همکاری می‌کردند، خبر داده است، در این خصوص توضیح بفرمائید، گفت: سازمان مالیاتی ۱۵۰۰ شرکت کدفروش را شناسایی کرده بود اما موردی که اعلام شده است، باند وسیعی نبوده و تنها یکی از کارمندان سازمان مالیاتی با همدستی خواهر خود که در یکی از شرکت‌های کدفروش فعالیت می کرده، همکاری نموده است. این موضوع نیز توسط خود سازمان مالیاتی کشف و پرونده ای در این زمینه تشکیل شد و در اختیار وزارت اطلاعات و قوه قضائیه قرار گرفت.

واکنش به اظهارات عسگراولادی

معاون وزیر امور اقتصادی و دارایی در واکنش به اظهارات روز گذشته اسدالله عسگراولادی عضو هیات نمایندگان اتاق ایران مبنی بر اینکه سازمان مالیاتی «وبال گردن» مردم است، گفت: مالیات موضوعی ملی، حق مردم و عمومی است و هیچ عاقلی در دنیا نسبت به اخذ مالیات تردید ندارد. در عین حال، مالیات حق دولت است. بهتر است که رسانه ها برای راستی آزمایی مطالبی که توسط برخی ها مطرح می شود، از ما سئوال بپرسند. به عنوان نمونه هفته گذشته در مطبوعات آمده بود که کارخانه ای با ۱۵۰۰ نفر کارگر تعطیل شده، این در حالی است که این مودی از سال ۸۷ پرونده مالیاتی بوده است که در حال حاضر بدهی نزدیک به ۱۰۰ میلیارد ریالی دارد که پرداختی نیز انجام نداده است.

وی ادامه داد: این مودی در سال ۸۷ زیان اعلام کرد اما با بررسی‌های سازمان مالیاتی مشخص شد که این فرد نه تنها زیان نکرده بلکه سود بالایی هم داشته است. به هر حال طی ۱۱ سال این مودی زیان اعلام کرده اما طبق رسیدگی ها، همه دفاتر وی واهی بوده و در حال حاضر نیز کارخانه خود را تعطیل کرده است.

اخذ مالیات از سپرده‌های بانکی صحت دارد؟

تقوی نژاد درباره اخذ مالیات از سپرده‌های بانکی گفت: یکی از اقداماتی که سازمان مالیاتی در سال جاری مدنظر قرار دارد، گسترش پایه های مالیاتی و حرکت به سمت اخذ مالیات از فعالیت‌های اقتصادی و مالی است که تاکنون مالیات نمی‌پرداختند. البته فعلا تصمیمی برای اخذ مالیات از سپرده‌های بانکی اتخاذ نشده اما مطالعاتی در این زمینه صورت گرفته که این مطالعات نشان می دهد اکثر کشورهای مورد بررسی از سپرده های بانکی مالیات دریافت می کنند؛ حتی برخی کشورها از نرخ سپرده منفی هم مالیات می‌گیرند و این موضوع جزء فعالیت‌های تحقیقاتی سازمان است و در صورت نهایی شدن به وزیر امور اقتصادی و دارایی ارائه خواهد شد که اجرای چنین طرحی به مواردی از قبیل اینکه برخی افراد از محل سپرده های بانکی خود ارتزاق می‌کنند، توجه خواهد شد.

خط قرمزی در اخذ مالیات نداریم

وی در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه در روزهای اخیر یکی از نمایندگان مجلس گفته است یک وزیر به همراه دختران و دامادهای خود کارخانه‌های متعددی دارند. آیا اینگونه افراد و افرادی که دارای سمت هستند، مالیات خود را می پردازند یا خیر؟ گفت: سیاست جدی سازمان، اجرای عادلانه قانون مالیات‌ها است. هر فعال اقتصادی با داشتن هر سمت اجرایی یا مسئولیتی اگر از پرداخت مالیات فرار کند، سازمان مالیاتی به طور قطع مالیات حقه را از آنها خواهد گرفت و اگر لازم باشد در این زمینه به مردم اطلاع رسانی خواهد کرد. فرد برای ما مهم نیست، خیلی از افرادی که فرار مالیاتی دارند و دانه درشت هستند، جزء خطوط قرمز ما نیستند. در واقع سازمان مالیاتی حوزه و خط قرمزی برای وصول مالیات در کشور نمی شناسد و هر شخص، نهاد یا ارگانی باشد باید مالیات را بپردازد.

نحوه اخذ مالیات از دانه‌درشت‌ها

رئیس کل سازمان امور مالیاتی درباره برخورد جدی با متواریان دانه درشت مالیاتی گفت: با دانه درشت‌های مالیاتی که فرار مالیاتی دارند، برخورد جدی صورت می‌گیرد. برای اجرای این برنامه از وزارت اطلاعات و قوه قضائیه کمک می‌گیریم و شعب ویژه‌ای برای رسیدگی به تخلفات مالیاتی با همکاری قوه قضائیه پیش‌بینی شده و قانون نیز اختیارات لازم را به ما داده است.

وی ادامه داد: از امسال به بعد افرادی که فرار مالیاتی دارند یا تمکین نمی‌کنند و یا با زد و بند از پرداخت مالیات امتناع می‌کنند، با همکاری وزارت اطلاعات و قوه قضائیه با آنها برخوردهای جدی صورت می گیرد.

معاون وزیر امور اقتصادی و دارایی درباره اخذ مالیات از صادرکنندگان گفت: کلیه صادرکنندگان از پرداخت مالیات معاف هستند ولی باید آئین‌نامه‌ای تنظیم شود که براساس آن، فقط ۲۰ درصد صادرکنندگان مواد خام معدنی از معافیت مالیاتی برخوردار شوند و در عین حال باید نسبت به کالاهای فرآوری شده و خام تفاوت قائل شد.

تقوی‌نژاد اطهارداشت: براساس بند ۲۴ ماده ۱۴۸ قانون مالیاتی، اگر صادرکنندگانی در زمان فروش ارز متحمل زیان شوند، به عنوان هزینه قابل قبول مالیاتی تلقی می‌شود، این در حالی است که طی روزهای گذشته معافیت خرید و فروش ارز از سوی مجلس به تصویب رسید اما ما قصد داریم نسبت به این موضوع واکنش نشان دهیم، زیرا این امر باعث اختلال در نظام ارزی کشور و زیان می‌شود، همچنین سود حاصل از تسعیر نرخ ارز همچنان معاف از مالیات است.

وی با اعلام اینکه اخذ مالیات به روش علی‌الرأس از سیستم مالیاتی کشور حذف خواهد شد، گفت: مالیات مشاغل کمتر از پنج درصد مجموع مالیات‌های کشور است.

مالیات اصناف امسال افزایش نمی‌یابد

معاون وزیر امور اقتصادی و دارایی از انجام تفاهماتی با رئیس اتاق اصناف خبر داد و تصریح کرد: یک خبر خوش مالیاتی نیز داریم و آن این است که امسال دریافت مالیات‌ها راحت‌‌تر و شفاف‌تر خواهد شد و افزایشی برای مالیات اصناف و مشاغل اعمال نخواهد شد.

تقوی‌نژاد گفت: در سال ۹۴ در حوزه مالیات مستقیم و ارزش افزوده ۶۶۷ هزار میلیارد ریال وصول شد که ۹۰ درصد از درآمدهای پیش‌بینی شده است که نسبت به وصولی‌های پارسال ۱۶ درصد رشد داشته است.

وی، میزان وصولی‌های مستقیم در سال ۹۴ را ۴۲۱ هزار میلیارد ریال که ۹۶ درصد نسبت به عملکرد بودجه تحقق داشته است، اعلام کرد و افزود: این رقم ۱۷ درصد نسبت به سال ۹۳ رشد داشته است.

تقوی‌نژاد، رقم وصولی مالیات ارزش افزوده در سال گذشته ۲۴۶ هزار میلیارد ریال اعلام کرد و افزود: ۸۰ درصد بودجه در این بخش محقق شده که رشد ۱۳.۵ درصدی نسبت به وصولی‌های سال ۹۳ دارد. همچنین حدود ۱۱۴ هزار میلیارد ریال نیز عوارض وصولی بوده است.

وی، نسبت درآمدهای مالیاتی به تولید ناخالص داخلی را حدود ۶.۳ درصد و با احتساب عوارض ۶.۹۸ درصد ذکر کرد و اظهارداشت: نسبت درآمد مالیاتی به هزینه جاری در پایان سال گذشته، ۴۸.۹ درصد بوده است، همچنین از ابتدای اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده یعنی از سال ۸۷ تا پایان ۹۴ حدود ۵۴۲ هزار مودی در سازمان مالیات بر ارزش افزوده ثبت‌نام کرده‌اند که ۷۲ هزار نفر آنها مربوط به سال ۹۴ بوده است. از ابتدای اجرای قانون تا پایان سال گذشته هم ۱۳۰۴ میلیارد ریال و ۸۱۱ میلیارد ریال مالیات و عوارض دریافت شده است.

رئیس کل سازمان امور مالیاتی گفت: از ابتدای اجرای قانون ارزش افزوده تا پایان سال ۹۴ حدود ۷ میلیون و ۳۱۴ هزار اظهارنامه ثبت شده که ۱۲۶۰ اظهارنامه مربوط به سال ۹۴ بوده، ۱۲ هزار و ۵۶۱ میلیارد ریال به تولیدکنندگان و صادرکنندگان مسترد شده است.

تقوی‌نژاد در مورد روند کدفروشی در کشور گفت: از دهه ۷۰ یعنی همزمان با اجرای کد اقتصادی، سیستم کدفروشی هم شکل گرفت که در بخش مالیات، کتمان درآمد، ایجاد هزینه‌های غیرواقعی و سود مطرح بوده ولی در بخش ارزش افزوده نپرداختن مالیات و ایجاد اعتبار مطرح است. تاکنون ۱۵۰۰ شرکت شناسایی شده که عملکرد آنها مبتنی بر تضییع حقوق دولت بوده که البته خنثی شده و اسامی این شرکت‌ها در سامانه مالیاتی در دسترس است. البته به مودیان توصیه می‌کنیم که در زمان خرید و فروش کالا و انجام معامله نسبت به رسمیت شرکت‌ها اطمینان حاصل کنند.

وی گفت: در هفته گذشته با بازرسی‌های انجام شده توسط حراست سازمان مالیاتی، ۹۰ مُهر از یک شرکتی که اقدام به کدفروشی می‌کردند، کشف شد.

فراخوان نصب صندوق فروش مکانیزه به ۳۰ صنف

رئیس کل سازمان امور مالیاتی از فراخوان نصب صندوق فروش مکانیزه به ۳۰ صنف خبر داد و افزود: در لایحه جدیدی که در این زمینه به مجلس ارائه خواهیم کرد، مشوق‌هایی در نظر گرفته شده و هزینه خرید صندوق از مالیات مودی کسر می‌گردد. در اصل سازمان، صندوق را خریداری می‌کند.

وی تصریح کرد: در این زمینه با شرکت‌های سازنده داخلی مذاکراتی صورت گرفته و هماهنگی‌هایی با اتاق اصناف شده و با تصویب مجلس، اقدامات لازم را آغاز خواهیم کرد و سه میلیون و ۲۰۰ هزار واحد صنفی باید به صندوق مجهز شوند. براساس قانون و بخشنامه هم کسانی که نسبت به عدم نصب صندوق اقدام نمی‌کنند، مشمول مالیات نمی‌شوند اما هر فردی حتی نصب صندوق را اعلام کند از نظر ما صندوق شده، تلقی می‌گردد.

تقوی‌نژاد خاطرنشان کرد: تمام پرونده‌های مشاغل تا پایان سال ۹۳ حتما باید تا پایان سال ۹۵ قطعیت پیدا کنند.

حسابهای‌بانکی مشکوک بررسی‌می‌شوند

خرید بک لینک

عکس

برانکو رای نیاورد چون هیچ استقلالی در بین گزینه ها نبود

برانکو رای نیاورد چون هیچ استقلالی در بین گزینه ها نبود

بانک ورزش – محمد آقایی فرد/شما همیشه معتقد بودید که استانکو یکی از بهترین های فوتبال ایران بوده ولی رای خوبی در ۹۰ نیاورد.

ببینید مردم استانکویی که ۲۰ سال پیش پرسپولیس را قهرمان کرده است را به یاد نمی آورند. الان پهلوان زنده را عشق است، برانکو نشان داده که یک روند رو به رشد را در فوتبال ایران ترسیم کرده و یک فوتبال نوین را نشان داده است، به نظر من برانکو باید رای اول را می آورد.

ولی کی روش برنده شد.

کی روش رای آورد چون استقلالی ها گزینه ای در این نظرسنجی نداشتند.

با این حال استقلالی ها به خاطر اختلاف رحمتی با کی روش به او را نمی دادند.

ولی رای دادند، من معتقدم اگر یک گزینه استقلالی در این نظرسنجی بود، برانکو با اختلاف رای بالایی اول می شد ولی برانکو رای نیاورد، استانکوی پرسپولیسی هم رای نیاورد.

چرا استانکو در بازگشت به ایران موفق نبود؟

استانکو سال ۷۵-۷۴ پرسپولیس را قهرمان کرد و رفت و با یک فاصله طولانی به سپاهان برگشت، او سپاهانی را ساخت که سال بعدش توسط فرهاد کاظمی قهرمان شد، وقتی هم به داماش آمد تیم ما با حسین عبدی در حال سقوط بود و به عنوان سرمربی نیامد بلکه آمد که کمک کند.

شب گذشته مناظره ای هم بین کاندیداهای ریاست فدراسیون انجام شد، این مناظره را چگونه دیدید؟

تاج نشان داد که در مقابل خشم برخی دوستان سعه صدر بالایی دارد. آجورلو برناه ای را ارائه کرد که نشان می داد آرمان هایش چیست اینکه چقدر می توان به این آرمان ها نزدیک شد، بحث دیگری است. تاج نشان داد که صبوری، متانت و سعه صدر باید در شرایط بحرانی وجود داشته باشد. او خیلی ریلکس و منطقی جواب داد. عزیزمحمدی هم ما را یاد شخصی انداخت که خاطرات تلخی از او داریم. اگر ما بخواهیم ایشان را نقد کنیم باید بگوییم که در قراردادش با پیمانکار خیلی حرف ها بود. در دوره ما مزایده برگزار شد و سه میلیارد از ۱۱ میلیاردی که قرار بود از قراردادی که عزیزمحمدی بسته بود، وصول شود، آشغال به ما دادند که هنوز هم در انبار موجود است. اینکه ما چهل و خرده ای میلیارد بستیم منهای آن هزینه ای بود که صرف خرید لباس و توپ و تبلیغات دور زمین بود. عزیزمحمدی می گوید سال ۹۰ دلار سه هزار و خرده ای بود درحالیکه سال ۹۱ دلار گران شد ضمن آنکه ما آن موقع نفت را ۱۴۰ دلار می فروختیم درحالیکه الان چهل دلار هم نمی توانیم بفروشیم. به هر حال ورزش و اقتصاد ما به هم گره خورده است.

چه کسی را برنده مناظره دیشب دیدید؟

من فکر می کنم تاج خیلی منطقی جواب داد و گفت به هرحال پولی که لازم بود بگیریم را گرفتیم اینکه در چند قسط گرفتیم مهم نیست. من نباید به نفع تاج صحبت کنم ولی برنامه دیشب نشان داد که او توانایی مدیریت فدراسیون را دارد.

یکی از سوالاتی که شب گذشته مطرح شده بود این است که اساسا چرا این مناظره باید برگزار می شد وقتی مردم رای نمی دهند.

افکار عمومی باید متوجه شود که این دوستان چه سابقه و چه برنامه ای داشتند، می گویند فلانی که رییس شده تا به حال کجا بوده؟ با این نوع برنامه ها نیازی به سرچ بیشتر نیست ولی کاش می پرسیدند که سابقه تان چیست؟ چه اقبالی در خودتان دیده اید که می خواهید رییس فدراسیون شوید؟ چه برنامه ای دارید؟ چالش های تان چیست؟ اینکه بگوییم چه آرمان هایی دارید خوب است ولی کاندیدای ریاست باید بداند که چالش ها و ناهنجاری های فوتبال چیست؟ به نظرم فردوسی پور هم تحت تاثیر قرار گرفته بود و برایش جالب بوده چون خیلی وارد جزییات نشد.

برانکو رای نیاورد چون هیچ استقلالی در بین گزینه ها نبود

بانک ورزش – محمد آقایی فرد/شما همیشه معتقد بودید که استانکو یکی از بهترین های فوتبال ایران بوده ولی رای خوبی در ۹۰ نیاورد.

ببینید مردم استانکویی که ۲۰ سال پیش پرسپولیس را قهرمان کرده است را به یاد نمی آورند. الان پهلوان زنده را عشق است، برانکو نشان داده که یک روند رو به رشد را در فوتبال ایران ترسیم کرده و یک فوتبال نوین را نشان داده است، به نظر من برانکو باید رای اول را می آورد.

ولی کی روش برنده شد.

کی روش رای آورد چون استقلالی ها گزینه ای در این نظرسنجی نداشتند.

با این حال استقلالی ها به خاطر اختلاف رحمتی با کی روش به او را نمی دادند.

ولی رای دادند، من معتقدم اگر یک گزینه استقلالی در این نظرسنجی بود، برانکو با اختلاف رای بالایی اول می شد ولی برانکو رای نیاورد، استانکوی پرسپولیسی هم رای نیاورد.

چرا استانکو در بازگشت به ایران موفق نبود؟

استانکو سال ۷۵-۷۴ پرسپولیس را قهرمان کرد و رفت و با یک فاصله طولانی به سپاهان برگشت، او سپاهانی را ساخت که سال بعدش توسط فرهاد کاظمی قهرمان شد، وقتی هم به داماش آمد تیم ما با حسین عبدی در حال سقوط بود و به عنوان سرمربی نیامد بلکه آمد که کمک کند.

شب گذشته مناظره ای هم بین کاندیداهای ریاست فدراسیون انجام شد، این مناظره را چگونه دیدید؟

تاج نشان داد که در مقابل خشم برخی دوستان سعه صدر بالایی دارد. آجورلو برناه ای را ارائه کرد که نشان می داد آرمان هایش چیست اینکه چقدر می توان به این آرمان ها نزدیک شد، بحث دیگری است. تاج نشان داد که صبوری، متانت و سعه صدر باید در شرایط بحرانی وجود داشته باشد. او خیلی ریلکس و منطقی جواب داد. عزیزمحمدی هم ما را یاد شخصی انداخت که خاطرات تلخی از او داریم. اگر ما بخواهیم ایشان را نقد کنیم باید بگوییم که در قراردادش با پیمانکار خیلی حرف ها بود. در دوره ما مزایده برگزار شد و سه میلیارد از ۱۱ میلیاردی که قرار بود از قراردادی که عزیزمحمدی بسته بود، وصول شود، آشغال به ما دادند که هنوز هم در انبار موجود است. اینکه ما چهل و خرده ای میلیارد بستیم منهای آن هزینه ای بود که صرف خرید لباس و توپ و تبلیغات دور زمین بود. عزیزمحمدی می گوید سال ۹۰ دلار سه هزار و خرده ای بود درحالیکه سال ۹۱ دلار گران شد ضمن آنکه ما آن موقع نفت را ۱۴۰ دلار می فروختیم درحالیکه الان چهل دلار هم نمی توانیم بفروشیم. به هر حال ورزش و اقتصاد ما به هم گره خورده است.

چه کسی را برنده مناظره دیشب دیدید؟

من فکر می کنم تاج خیلی منطقی جواب داد و گفت به هرحال پولی که لازم بود بگیریم را گرفتیم اینکه در چند قسط گرفتیم مهم نیست. من نباید به نفع تاج صحبت کنم ولی برنامه دیشب نشان داد که او توانایی مدیریت فدراسیون را دارد.

یکی از سوالاتی که شب گذشته مطرح شده بود این است که اساسا چرا این مناظره باید برگزار می شد وقتی مردم رای نمی دهند.

افکار عمومی باید متوجه شود که این دوستان چه سابقه و چه برنامه ای داشتند، می گویند فلانی که رییس شده تا به حال کجا بوده؟ با این نوع برنامه ها نیازی به سرچ بیشتر نیست ولی کاش می پرسیدند که سابقه تان چیست؟ چه اقبالی در خودتان دیده اید که می خواهید رییس فدراسیون شوید؟ چه برنامه ای دارید؟ چالش های تان چیست؟ اینکه بگوییم چه آرمان هایی دارید خوب است ولی کاندیدای ریاست باید بداند که چالش ها و ناهنجاری های فوتبال چیست؟ به نظرم فردوسی پور هم تحت تاثیر قرار گرفته بود و برایش جالب بوده چون خیلی وارد جزییات نشد.

برانکو رای نیاورد چون هیچ استقلالی در بین گزینه ها نبود

خرید بک لینک

گوشی موبایل

تصویب کلیات «اصلاحیه قانون حذف کنکور»

تصویب کلیات «اصلاحیه قانون حذف کنکور»

به گزارش جهان به نقل از مهر، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی امروز بررسی اصلاحیه قانون سنجش و پذیرش دانشجو در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور مصوب سال ۱۳۹۲ (معروف به قانون حذف کنکور) را در دستور کار قرار دادند که پس از صحبت‌های مخالفان و موافقان و نماینده دولت، کلیات این طرح به تصویب رسید.

هدف از ارائه این طرح که دو فوریت آن نیز در جلسه علنی دو روز پیش مجلس تصویب شده بود، رفع ابهام ناشی از ابطال یکی از مصوبات شورای سنجش و پذیرش دانشجو توسط دیوان عدالت اداری بوده است که در دی ماه سال گذشته رخ داد؛ دیوان عدالت اداری در آن تاریخ با ابطال مصوبه شورای سنجش و پذیرش دانشجو درباره تعریف سوابق تحصیلی اعلام کرده بود که تا زمان محقق شدن تأثیر نمرات سه سال آخر متوسطه، امکان اعمال سوابق تحصیلی در پذیرش دانشجو وجود ندارد.

بر اساس ماده واحده طرح نمایندگان مجلس، مواد یک و سه قانون سنجش و پذیرش دانشجو در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور مصوب ۱۰ شهریور ماه ۱۳۹۲ به این شهر اصلاح و از آزمون‌های سال ۱۳۹۵ و پس از آن اعمال می‌شود:

بند الف ماده یک ـ منظور از سابقه تحصیلی، نمراتی از دروس دوره‌ سه ساله آخر متوسطه است که مطابق اصول سنجش اندازه‌گیری توسط وزارت آموزش و پرورش به صورت سراسری و نهایی و استاندارد برگزار شده باشد.

بند ت ماده سه نیز که به یکی از وظایف شورای سنجش و پذیرش دانشجو اشاره دارد، به این شرح اصلاح می‌شود «اتخاذ تصمیم در مورد میزان و نحوه تأثیر هر یک از عوامل سابقه تحصیلی (متناسب با تحت پوشش قرار گرفتن امتحانات نهایی سه ساله آخر متوسطه)، آزمون عمومی و آزمون تخصصی در سنجش».

موافقان این طرح به مسائلی همچون ضعف تفکر عمیق در آموزش در نتیجه کنکورمحوری و تمرین تست‌زنی توسط دانش‌آموزان، رفع فشارهای ناشی از کنکور و ارزیابی توان تحصیلی دانش‌آموزان در بازه زمانی چند ساعته و رفع ابهام دیوان عدالت اداری اشاره کردند.

مخالفان نیز عجله در ارائه این طرح و ضرورت چکش‌کاری آن و نیز موجود نبودن ابزارهای کافی در اختیار آموزش و پرورش برای استانداردسازی آزمون‌ها را از جمله دلایل مخالفت خود اعلام کردند.

در نهایت کلیات این طرح با ۱۱۰ رأی موافق، ۵۴ رأی مخالف و ۹ رأی ممتنع از مجموع ۱۹۶ نماینده حاضر در صحن به تصویب رسید.

جزئیات ماده واحده پس از دریافت پیشنهادات نمایندگان، در صحن علنی بررسی و تعیین تکلیف خواهد شد.

تصویب کلیات «اصلاحیه قانون حذف کنکور»

به گزارش جهان به نقل از مهر، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی امروز بررسی اصلاحیه قانون سنجش و پذیرش دانشجو در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور مصوب سال ۱۳۹۲ (معروف به قانون حذف کنکور) را در دستور کار قرار دادند که پس از صحبت‌های مخالفان و موافقان و نماینده دولت، کلیات این طرح به تصویب رسید.

هدف از ارائه این طرح که دو فوریت آن نیز در جلسه علنی دو روز پیش مجلس تصویب شده بود، رفع ابهام ناشی از ابطال یکی از مصوبات شورای سنجش و پذیرش دانشجو توسط دیوان عدالت اداری بوده است که در دی ماه سال گذشته رخ داد؛ دیوان عدالت اداری در آن تاریخ با ابطال مصوبه شورای سنجش و پذیرش دانشجو درباره تعریف سوابق تحصیلی اعلام کرده بود که تا زمان محقق شدن تأثیر نمرات سه سال آخر متوسطه، امکان اعمال سوابق تحصیلی در پذیرش دانشجو وجود ندارد.

بر اساس ماده واحده طرح نمایندگان مجلس، مواد یک و سه قانون سنجش و پذیرش دانشجو در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور مصوب ۱۰ شهریور ماه ۱۳۹۲ به این شهر اصلاح و از آزمون‌های سال ۱۳۹۵ و پس از آن اعمال می‌شود:

بند الف ماده یک ـ منظور از سابقه تحصیلی، نمراتی از دروس دوره‌ سه ساله آخر متوسطه است که مطابق اصول سنجش اندازه‌گیری توسط وزارت آموزش و پرورش به صورت سراسری و نهایی و استاندارد برگزار شده باشد.

بند ت ماده سه نیز که به یکی از وظایف شورای سنجش و پذیرش دانشجو اشاره دارد، به این شرح اصلاح می‌شود «اتخاذ تصمیم در مورد میزان و نحوه تأثیر هر یک از عوامل سابقه تحصیلی (متناسب با تحت پوشش قرار گرفتن امتحانات نهایی سه ساله آخر متوسطه)، آزمون عمومی و آزمون تخصصی در سنجش».

موافقان این طرح به مسائلی همچون ضعف تفکر عمیق در آموزش در نتیجه کنکورمحوری و تمرین تست‌زنی توسط دانش‌آموزان، رفع فشارهای ناشی از کنکور و ارزیابی توان تحصیلی دانش‌آموزان در بازه زمانی چند ساعته و رفع ابهام دیوان عدالت اداری اشاره کردند.

مخالفان نیز عجله در ارائه این طرح و ضرورت چکش‌کاری آن و نیز موجود نبودن ابزارهای کافی در اختیار آموزش و پرورش برای استانداردسازی آزمون‌ها را از جمله دلایل مخالفت خود اعلام کردند.

در نهایت کلیات این طرح با ۱۱۰ رأی موافق، ۵۴ رأی مخالف و ۹ رأی ممتنع از مجموع ۱۹۶ نماینده حاضر در صحن به تصویب رسید.

جزئیات ماده واحده پس از دریافت پیشنهادات نمایندگان، در صحن علنی بررسی و تعیین تکلیف خواهد شد.

تصویب کلیات «اصلاحیه قانون حذف کنکور»

خرید بک لینک

موزیک سرا

بازیگر زن برنده اسکار در اردوگاه مهاجران +تصویر

بازیگر زن برنده اسکار در اردوگاه مهاجران +تصویر

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان کیت بلانشت را به عنوان سفیر حسن نیت برگزید.

سازمان ملل متحد با انتخاب کیت بلانشت به عنوان سفیر حسن‌نیت آژانس پناهندگان قصد دارد تا توجه جهانیان را به مسئله بحران آوارگان جلب کند.

بازیگر «جاسمین غمگین» در این باره گفت : «من این عنوان را با افتخار می‌پذیرم. وضعیت آوارگان هیچ‌گاه به این اندازه بحرانی نبوده است. کل جهانیان برای رویارویی با این بحران بی‌سابقه باید سهم خود را برعهده بگیرند.»

سال گذشته ۶۰ میلیون نفر در سراسر جهان مجبور به ترک محل زندگی خود شدند. براساس آمار آژانس پناهندگان سازمان ملل یک سوم از این افراد زندگی آوارگی را تجربه می‌کنند.

بلانشت در ادامه گفت : «به نظر می‌رسد دو راه پیش روی ماست. آیا راه همدلی را انتخاب می‌کنیم یا به مسیر نابردباری قدم می‌گذاریم؟ من به عنوان یک مادر مسیر همدلی را انتخاب می‌کنم.»

این بازیگر پیش از انتشار این خبر به اردن رفت تا خودش از نزدیک با آوارگان سوری دیدار کند.

منبع : گاردین / ۳ می

بازیگر زن برنده اسکار در اردوگاه مهاجران +تصویر

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان کیت بلانشت را به عنوان سفیر حسن نیت برگزید.

سازمان ملل متحد با انتخاب کیت بلانشت به عنوان سفیر حسن‌نیت آژانس پناهندگان قصد دارد تا توجه جهانیان را به مسئله بحران آوارگان جلب کند.

بازیگر «جاسمین غمگین» در این باره گفت : «من این عنوان را با افتخار می‌پذیرم. وضعیت آوارگان هیچ‌گاه به این اندازه بحرانی نبوده است. کل جهانیان برای رویارویی با این بحران بی‌سابقه باید سهم خود را برعهده بگیرند.»

سال گذشته ۶۰ میلیون نفر در سراسر جهان مجبور به ترک محل زندگی خود شدند. براساس آمار آژانس پناهندگان سازمان ملل یک سوم از این افراد زندگی آوارگی را تجربه می‌کنند.

بلانشت در ادامه گفت : «به نظر می‌رسد دو راه پیش روی ماست. آیا راه همدلی را انتخاب می‌کنیم یا به مسیر نابردباری قدم می‌گذاریم؟ من به عنوان یک مادر مسیر همدلی را انتخاب می‌کنم.»

(image)

این بازیگر پیش از انتشار این خبر به اردن رفت تا خودش از نزدیک با آوارگان سوری دیدار کند.

منبع : گاردین / ۳ می

بازیگر زن برنده اسکار در اردوگاه مهاجران +تصویر

بک لینک رنک 4

میهن دانلود

۱۰ عملیات بحث برانگیز موساد

۱۰ عملیات بحث برانگیز موساد

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، موساد، یا همان آژانس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، یک سازمان مخوف شناخته می شود. شاید این شهرت خیلی بیش از وزن کنونی اش در جهان جاسوسی باشد. آنچه ذکر می شود تعدادی از عملیات های بحث برانگیزی است که این دستگاه اطلاعاتی  انجام داده است و این عملیات ها، در به وجود آوردن شهرت مخوفش سهیم بوده‌اند.

نومک (NUMEC)

پلیس مواد و تجهیزات هسته ای آمریکا (NUMEC) تا سال 1983 مشغول به کار بود. در این سال دولت فدرال اعلام کرد محله های بسیاری در نزدیکی مقر این پلیس که در شهر آپولو در ایالات پنسیلوانیا واقع شده است به تشعشعات هسته ای آلوده شده‌اند.

آنچه مسئله را بدتر کرد این بود که در دهه 60 قرن 19 فاش شد ، صدها پوند اورانیوم غنی شده نیروگاه های هسته ای مفقود شده اند. این در حالی بود که نشانه هایی وجود داشت که نشان می‌داد موساد اقدام به سرقت مواد تشعشع زا کرده است.

مؤسس این نهاد، زلمان شابیرو، به ارتباط داشتن با موساد و اسرائیل مشهور بود. زلمان به شدت از کشته شدن نزدیکانش در آنچه آن را هولوکاست معرفی می کردند، متأثر بود و از حامیان برجسته کشور یهودی محسوب می‌شد.

هنگامی که در سال 1965 کمیته انرژی هسته ای ایالات متحده ناپدید شدن 90 کیلوگرم اورانیوم را بدون هیچ توضیح روشنی کشف کرد، دستگاه اطلاعاتی آمریکا پذیرفت که این مواد مفقوده، به صورت غیر قانونی به نیروگاه هسته ای دیمونا در سرزمین های اشغالی قاچاق شده است. زمانی که این پرونده هنوز مفتوح بود، 180 کیلوگرم اورانیوم دیگر در دهه 60 قرن 19 ناپدید شد. به احتمال قوی این بار تحت پوشش توافقنامه با شرکتی به نام «ISORAD» که درباره کنسرو کردن مواد غذایی پژوهش می کرد. این شرکت را شابیرو با شراکت اسرائیل تأسیس کرده بود.

فروش اسلحه در پرونده کونترا

در دهه 90 موساد عملیاتی به نام «سرنوشت معکوس» را طراحی کرد که طی آن از سازمان آزادی بخش فلسطین اسلحه هایی را خریداری کرد و آن را در سال های 1983 و 1984 به نیروهای «کونترا» فروخت. نیروهای «کونترا» تحت حمایت دستگاه اطلاعاتی آمریکا بودند و کنگره آمریکا از نظر مالی آنها را تأمین می کرد.

رژیم صهیونیستی تنها در سال 1983 قریب 6 هزار قطعه سلاح برای نیروهای کونترا جا به جا کرد.

به کار گیری گذرنامه جعلی دیگر کشورها

در سال 2010 هنگامی که برای جهانیان آشکار شد که موساد 3 گذرنامه استرالیایی جعلی را برای ورود به دبی و ترور محمود المبحوح یکی از رهبران حماس به کارگرفته است یک بی آبرویی بین المللی به وجود آمد. ویکتور استروفسکی، افسر سابق موساد به رادیو ABC گفت این یک اقدام عادی در موساد است. وی گفت: « شما می توانید هر گونه که می خواهید داستان های مختلف را با هم تلفیق کنید. جعل گذرنامه استرالیایی، نیوزلندی و حتی انگلیسی نیاز به تلاش فوق العاده ای ندارد. من کسانی را می شناسم که با پوشش استرالیایی نه یک بار بلکه به دفعات عبور و مرور می کنند. وقتی می توانند چرا نباید این کار را به دفعات انجام دهند؟»

طبق گفته استروفسکی موساد با پرداخت پول های کلان به برخی، در جستجوی مدارک جعلی سفر است که از طریق گذرنامه های جعلی یا دزدیده شده از کشورهای غربی تأمین می‌شود.

موساد اظهارات استروفسکی را طبیعا باید تکذیب کند. اما در سال 2011 افتضاح دیگری رخ داد. هنگامی که موساد گذرنامه های 6 شهروند سرزمین های اشغالی را که تابعیت انگلیسی داشتند، سرقت کرد و در فعالیت هایش به کار گرفت، در همان زمان استروفسکی به آنها هشدار داد که به خاطر اینکه گذرنامه آنها علیه گروه های مقاومت مورد استفاده قرار گرفته است ممکن است از سوی حماس هدف قرار گیرند.

عملیات «گلوله»

پس از دزدی «نومک»، رژیم صهیونیستی تلاش کرد برنامه هسته ای خود را از طریق سرقتی که موساد طراحی کرد تقویت کند که بخشی از آن حقیقی و بخشی از آن جعلی بود. این مسئله یکی از مشهورترین حوادثی است که تا کنون اتفاق افتاده است. موساد یک شرکت لیبریایی را با نام «شیرزبرج أ» تأسیس کرد تا ویترین فروشی برای فروش حمل کننده های کالا در اقیانوس ها باشد. پس از آن موساد یک افسر آلمان غربی شاغل در یک شرکت پتروشیمی را به کار گرفت تا در خرید یک محموله اورانیوم خام به قیمت 3.7 میلیون دلار از یک شرکت بلژیکی – که می خواست از شر آن خلاص شود – به آنها کمک کند.

در قرار داد مقرر شد محموله به شرکت ایتالیایی دهانات منتقل شود. اورانیوم ها در بشکه هایی که روی آنها نوشته شده بود «Plumbat» قرار داده شد. این عبارت به معنای ماده ای است که از سرب ساخته شده است. سپس کادر اسپانیایی را از کشتی اخراج کردند و جاسوسان موساد با گذرنامه های جعلی جای آنها را گرفتند.

کشتی هرگز به جنوا نرسید بلکه به کشتی حمل کننده اسرائیلی و دو قایق جنگی در ساحل کرت ملحق شد. اورانیوم به کشتی حمل کننده منتقل شد و به سمت حیفا حرکت کرد. در همین موقع «شیرزبرج أ» بدون محموله پهلو گرفت و چند صفحه سند جعلی در دفتر ثبت آن ثبت شد. شرکت ایتالیایی تصور کرد کشتی از سوی دزدان دریایی مورد حمله قرار گرفته است و حقیقت تا سال 1970 آشکار نشد.

حوادث دیگری نیز برای سرقت اورانیوم با همکاری کشورهای غربی به وقوع پیوست. در سال 1968 واحدی از نیروهای کوماندو، برای منحرف کردن ذهن راننده کامیونی که بار اورانیوم غنی شده را حمل می کرد از گاز اشک آور استفاده کردند تا محتویات کامیون وی را به سرزمین های اشغالی منتقل کنند.

تحقیقاتی که در آمریکا انجام شد نشان داد دست کم یک تن اورانیوم و پلوتونیوم بین دهه های 50 تا 70 میلادی قرن 19 ناپدید شده‌اند که بخش بسیاری از آن متعلق به نیروگاه های اروین و بتنسی بوده‌اند.

تله وانونو

موردیکای وانونو، دانشمند فنی نیروگاه دیمونا قصد داشت اطلاعاتی از این نیروگاه را در اختیار روزنامه انگلیسی «ساندی تایمز» قرار دهد. مسئولان روزنامه انگلیسی وی را به خانه‌ای امن بردند و از وی خواستند احتیاط کند. اما وانونو عاشق یک زن گردشگر آمریکایی شد که خود را سیندی معرفی کرد. وانونو از او پرسید آیا جاسوس موساد است ولی او به گونه ای وانمود کرد که به نظر رسید اصلا چنین اسمی را نمی‌شناسد. وانونو بعدا گفت: این اتفاق و ارتباط در فروشگاه به وجود نیامد بلکه در خیابان بود. من از خیابان رد می شدم در حال گفتگو جذب او شدم.

سیندی در لندن به خواسته های وانونو تن نداد و به او گفت باید به خانه خواهرش در رم سفر کنند. وانونو با وی به ایتالیا رفت. فقط برای اینکه موساد او را بازداشت کند. وی را در یک کشتی حمل کالا به سرزمین های اشغالی منتقل کردند و از آن زمان 18 سال است که پشت میله های زندان قرار گرفته است.

وانونو پذیرفته بود که سیندی هم مثل او یک قربانی است اما 3 روز پس از بازداشت حقیقت را فهمید. سیندی همان شیریل حنین، جاسوس موساد بود. مسئولان روزنامه شکست خود و موفقیت تله موساد را با وجود آنکه وانونو 31 سال داشت به بی تجربگی وی نسبت دادند. زیرا وی به شدت به روابط عاشقانه گرایش داشت.

لیلهامر

پس از سوء قصد به جان ورزشکاران رژیم صهیونیستی در المپیک 1972 مونیخ که توسط گروه سپتامبر سیاه انجام گرفت موساد برای انتقام اقدام کرد. آنها عملیات موسوم به «خشم خدا» (Wrath of God) را کلید زدند. در همین راستا وائل زویتر، مترجم فلسطینی را در رم با شلیک گلوله ترور کردند و اتومبیل محمود همشری، یکی از رهبران سپتامبر سیاه را در پاریس بمبگذاری کردند.

ماهیت این عملیات انتقام بود اما زویتر مطلقا ارتباطی با گروه سپتامبر سیاه نداشت. این عملیات با ترور احمد بوشیقی که پیشخدمتی در شهر لیلهامر نروژ بود به چیز دیگری بدل شد.

موساد اطلاعاتی به دست آورد که علی حسن سلامه مغز متفکر عملیات مونیخ در نروژ مخفی شده است. این اطلاعات در حقیقت جعلی بودند و علی حسن سلامه آن را منتشر کرده بود تا موساد مکان حقیقی وی را کشف نکند. موساد تلاش می کرد رد پای سلامه را در نروژ دنبال کند اما از بد اقبالی بوشقیری، ظواهر وی کاملا شبیه سلامه بود.

فرمانده عملیات فردی غیر کارشناس و در عین حال دارای اعتماد به نفس کاذب بود. به محض آنکه یکی از جاسوسان دوجانبه بوشیقی را سلامه معرفی کرد در حال رفتن به محل کارش ترور شد. اوضاع بحرانی شد شهر لیلهامر طی 40 سال گذشته شاهد عملیات قتل نبود. تمامی ساکنان گروهی غریبه را که به شهر آمده بودند و بوشیقی را جلو چشم همگان ترور کردند دیده بودند. 6 نفر از آنها دستگیر شدند و اعترافات آنها فعالیت های پلید موساد و روش های ترور آنها را فاش ساخت.

از نتایج این عملیات این بود که موساد شبکه اروپایی خود را اعم از خانه ها و تلفن های امن، جمع آوری کرد.

طرح ترور علی حسن سلامه

پس از گذشت 5 سال از حادثه لیلهامر، موساد دوباره به تعقیب علی حسن سلامه پرداخت. اما اطلاع نداشتند که وی به هدف متوقف کردن حملات سازمان های آزادی بخش فلسطینی علیه آمریکایی ها، با دستگاه اطلاعات آمریکا همکاری می کند. برخی عنوان می کنند که این توافق سلامه با سیا، جان بسیاری از آمریکایی ها از جمله هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه وقت آمریکا را نجات داد.

موساد از سی آی ای در مورد ارتباط با سلامه استعلام کرد اما سیا هر گونه ارتباط با وی را تکذیب کرد و موساد عملیات را ادامه داد. در سال 1978، یک زن جاسوس به نام اریکا شامبرز، به بیروت سفر کرد و خود را به عنوان یک زن انگلیسی شاغل در یک سازمان خیریه که به کودکان فلسطینی کمک می‌کند معرفی کرد. وی به همراه جاسوسانی دیگر برنامه روتین سلامه را پیدا کردند. آنها یافتند که وی به شکل منظم بین مقر سازمان های آزادی بخش فلسطینی، خانه همسر نخست و فرزندش و آپارتمان همسر دومش در رفت و آمد است.

همسر دوم وی جورجینا رزق، مجری لبنانی و ملکه زیبایی سال 1971 بود که دستگاه اطلاعاتی آمریکا هزینه های ماه عسل وی با سلامه را پرداخت کرده بود.

صهیونیست ها یک اتومبیل فولکس واگن اجاره کرده، آن را بمب گذاری کردند. سپس آن را در خیابانی که سلامه به طور معمول از آن عبور می کرد قرار دادند. در حالی که سلامه با ماشین شورلت خود از کنار فولکس واگن می گذشت آن را با استفاده از امواج رادیویی منفجر کردند. 9 نفر در این انفجار از جمله علی حسن سلامه و محافظان شخصی اش که در ماشین لند رور بودند کشته شدند.

انفجار بیروت

در سال 1983، بیش از 240 سرباز آمریکایی در اثر انفجار یک کامیون بمب گذاری شده، در پادگان مارینز بیروت کشته شدند. براساس گفته ویکتور استروفسکی، افسر سابق موساد،  از اجرای این عملیات اطلاعات کاملی از یک منبع در اختیار داشت. اما نعوم ادمونه، مدیر وقت موساد تعمدا این اطلاعات را از دستگاه اطلاعاتی آمریکا مخفی نگه داشت.

استروفسکی به نقل از ادمونه می گوید: « ما برای دفاع از آمریکایی ها اینجا نیستیم. آنها کشور بزرگی هستند. فقط اطلاعات معمول را برای آنها ارسال کنید. »

شاید این نوع عملکرد ادمونه با این هدف بود که با چنین حمله ای، روابط اعراب و آمریکا تا حدی که قابل درست شدن نباشد  تخریب شود. روایت استروفسکی احتمالا درست است زیرا وی شناخت دقیقی از اسامی مستعار و حقیقی اعضای موساد و خانه های امن آنها داشت. کما اینکه تلاش موساد برای ممانعت از چاپ کتاب وی با نام «راه نیرنگ» موجب توجه بیش از حد به وی شد. با این وجود وی حداکثر یک کارمند خشمگین سابق موساد است و بس. به ویژه اینکه وی بخشی از اعتبار خود را به دلیل ارائه ادعاهایی غیر شفاف از دست داده است.

مهدی بن برکه

مهدی بن برکه پیش از آنکه در دهه 50 از قرن 19 علیه دولت ملک حسن در مراکش کودتا کند معلم و مربی ملک حسن بود. وی پس از کودتا با تأسیس حزب سوسیالیست مراکش، به یک نماد سیاسی پیشگام تبدیل شد. با وجود آنکه وی در تبعیدگاهش در ژنو زندگی می‌کرد اما ملک حسن تصمیم گرفت از شر وی خلاصی یابد.

با این هدف، محمد افقیر، وزیر کشور مراکش به مئیر عمیت، دوست مدیر وقت موساد متوسل شد. افقیر از عمیت خواست وی را در ترور کند. عمیت به منظور جلوگیری از اختلاف با مراکش و میل به ایجاد مناسبات خوب با این کشور با درخواست وی موافقت کرد.

نقش موساد، تعقیب و مراقبت از بن برکه و آماده کردن یک دام برای وی بود. موساد فهمید بن برکه عضو مجلات خارجی بسیاری است که برای وی به یک کیوسک در ژنو ارسال می‌شود و در برخی موارد شخصا برای دریافت آنها به کیوسک نامبرده می رود. آنها مراکشی ها را از این امر آگاه کردند. اما مراکشی ها کمکی بیش از این می خواستند. آنها خواستار پشتیبانی از جاسوسانشان در خانه امن، پوشش سری، گریم و گذرنامه های جعلی بودند.

به دلیل آنکه بن برکه دارای پیوندهایی در موساد بود و با اسرائیل دشمنی نداشت، لذا موساد نمی خواست بیش از این در موضوع درگیر شود. به همین خاطر به فکر افتادند که به وی هشدار دهند، ولی زمان از دست رفته بود. مراکشی ها  اقدامات خود را آغاز کرده بودند و برای پشتیبانی از احمد الدلیمی، جاسوسشان، به موساد فشار می آوردند.

بن برکه به نشستی با یک روزنامه نگار فرانسوی در یک کافه برده شد. این نشست چیزی جز دام مراکشی ها نبود که موساد برایشان طراحی کرده بود. بن برکه را مزدورانی از دستگاه اطلاعات فرانسه که مراکشی ها اجاره شان کرده بودند دستگیر کردند تا وی را به آپارتمانی برده، چند ساعت شکنجه کنند. اما بدون آنکه قصدی قبلی در کار باشد، بن برکه در حال شکنجه در حوض حمام آپارتمان جان داد. الدلیمی وحشت زده با موساد تماس گرفت تا گروهی را برای دفن جنازه بن برکه به کمک وی بفرستند و بتوانند منطقه را با پودری شیمیایی که با آب فعال می شود پوشانده، تمامی آثار جنایت را از بین ببرند.

ترور ناموفق خالد مشعل

با وجود توافقنامه صلح و گفت‌وگوهایی که بین رژیم صهیونیستی و اردن در اواخر ده 90 قرن 19 میلادی ایجاد شد، عده ای از اعضای واحد کیدون [واحد عملیات ترور] موساد در سپتامبر 1997 به اردن رفتند تا خالد مشعل، رهبر ارشد حماس را ترور کنند. این عملیات، انتقام عملیات حماس در ژوئیه همین سال در قدس بود. در عملیات حماس در قدس دو فرد شهادت طلب کمربند انفجاری خود را در قدس منفجر کردند. در نتیجه این عملیات 16 صهیونیست به هلاکت رسیده و 169 نفر نیز زخمی شدند. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر تازه انتخاب شده آن زمان رژیم صهیونیستی، تصمیم گرفت عملیات ترور مشعل سری باشد در راستای این تصمیم، دانشمندی در موساد پیشنهاد داد سمی را به کار گیرند که از طریق لمس کردن عمل می کند ولی در کالبد شکافی دیده نمی شود.

جاسوسان مجری این عملیات خود را در امان به شکل گردشگران خارجی در آوردند. نقشه آنها این بود که منتظر مشعل بمانند تا به اتومبیل ضد گلوله اش برسد، سپس وی را در مسیر رفتن به خانه در محله «الشیماء» مسموم کنند. جزئیات نقشه از این قرار بود که چند نفر از جاسوسان قوطی یک نوشیدنی گاز دار را تکان دهند و آن را باز کنند تا حواس مشعل پرت شود آنگاه جاسوس دیگری فرصت پیدا کند گردن وی را به سم آلوده سازد و با اتومبیلی که از قبل آماده شده است بگریزد.

در جریان اجرای عملیات، هنگامی که جاسوسان به اتومبیل مشعل نزدیک می شدند، ناگهان کودکی از داخل اتومبیل بیرون پرید و مشعل و راننده بلا فاصله کودک را دنبال کردند. فرمانده عملیات ترور تلاش کرد عملیات را لغو کند اما دو نفر از عوامل متوجه وی نبودند. آنها نزدیک خالد مشعل شدند و یکی از آنها قوطی لیموناد را باز کرد اما چیزی از آن بیرون نپاشید. جاسوس دیگری نزدیک شد و تلاش کرد مشعل را به هرصورت که شده با سم آلوده کند اما راننده از مسئله آگاه شد و با روزنامه شروع به ضرب و شتم فرد مذکور کرد. فرد مذکور پیش از آنکه از مشعل جدا شود تنها توانست بخشی از گوش مشعل را لمس کند.

عملیات فرار نیز به هیچ وجه مطمئن طراحی نشده بود به گونه ای که پلیس اردن دو جاسوس را دستگیر کرد. هنگامی که حقیقت آشکار شد موجی از خشم در اردن و سرزمین های اشغالی به وجود آورد و بر روابط دو طرف تأثیر شدیدی گذاشت. ملک حسین تهدید کرد در صورتی که نتانیاهو پادزهر سم را به اردن ندهد جاسوسان را تحویل نخواهد داد. امری که هرگز محقق نشد.

سرانجام رژیم صهیونیستی مجبور شد در مقابل آزادی دو جاسوسش، شیخ احمد یاسین را آزاد کند. دو جاسوس به سفارت کانادا تحویل داده شدند؛ زیرا جاسوسان نامبرده از گذرنامه های جعلی کانادایی استفاده کرده بودند امری که به شدت موجب خشم کانادایی ها شد.

۱۰ عملیات بحث برانگیز موساد

به گزارش جهان به نقل از تسنیم، موساد، یا همان آژانس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، یک سازمان مخوف شناخته می شود. شاید این شهرت خیلی بیش از وزن کنونی اش در جهان جاسوسی باشد. آنچه ذکر می شود تعدادی از عملیات های بحث برانگیزی است که این دستگاه اطلاعاتی  انجام داده است و این عملیات ها، در به وجود آوردن شهرت مخوفش سهیم بوده‌اند.

نومک (NUMEC)

پلیس مواد و تجهیزات هسته ای آمریکا (NUMEC) تا سال 1983 مشغول به کار بود. در این سال دولت فدرال اعلام کرد محله های بسیاری در نزدیکی مقر این پلیس که در شهر آپولو در ایالات پنسیلوانیا واقع شده است به تشعشعات هسته ای آلوده شده‌اند.

آنچه مسئله را بدتر کرد این بود که در دهه 60 قرن 19 فاش شد ، صدها پوند اورانیوم غنی شده نیروگاه های هسته ای مفقود شده اند. این در حالی بود که نشانه هایی وجود داشت که نشان می‌داد موساد اقدام به سرقت مواد تشعشع زا کرده است.

مؤسس این نهاد، زلمان شابیرو، به ارتباط داشتن با موساد و اسرائیل مشهور بود. زلمان به شدت از کشته شدن نزدیکانش در آنچه آن را هولوکاست معرفی می کردند، متأثر بود و از حامیان برجسته کشور یهودی محسوب می‌شد.

هنگامی که در سال 1965 کمیته انرژی هسته ای ایالات متحده ناپدید شدن 90 کیلوگرم اورانیوم را بدون هیچ توضیح روشنی کشف کرد، دستگاه اطلاعاتی آمریکا پذیرفت که این مواد مفقوده، به صورت غیر قانونی به نیروگاه هسته ای دیمونا در سرزمین های اشغالی قاچاق شده است. زمانی که این پرونده هنوز مفتوح بود، 180 کیلوگرم اورانیوم دیگر در دهه 60 قرن 19 ناپدید شد. به احتمال قوی این بار تحت پوشش توافقنامه با شرکتی به نام «ISORAD» که درباره کنسرو کردن مواد غذایی پژوهش می کرد. این شرکت را شابیرو با شراکت اسرائیل تأسیس کرده بود.

فروش اسلحه در پرونده کونترا

در دهه 90 موساد عملیاتی به نام «سرنوشت معکوس» را طراحی کرد که طی آن از سازمان آزادی بخش فلسطین اسلحه هایی را خریداری کرد و آن را در سال های 1983 و 1984 به نیروهای «کونترا» فروخت. نیروهای «کونترا» تحت حمایت دستگاه اطلاعاتی آمریکا بودند و کنگره آمریکا از نظر مالی آنها را تأمین می کرد.

رژیم صهیونیستی تنها در سال 1983 قریب 6 هزار قطعه سلاح برای نیروهای کونترا جا به جا کرد.

به کار گیری گذرنامه جعلی دیگر کشورها

در سال 2010 هنگامی که برای جهانیان آشکار شد که موساد 3 گذرنامه استرالیایی جعلی را برای ورود به دبی و ترور محمود المبحوح یکی از رهبران حماس به کارگرفته است یک بی آبرویی بین المللی به وجود آمد. ویکتور استروفسکی، افسر سابق موساد به رادیو ABC گفت این یک اقدام عادی در موساد است. وی گفت: « شما می توانید هر گونه که می خواهید داستان های مختلف را با هم تلفیق کنید. جعل گذرنامه استرالیایی، نیوزلندی و حتی انگلیسی نیاز به تلاش فوق العاده ای ندارد. من کسانی را می شناسم که با پوشش استرالیایی نه یک بار بلکه به دفعات عبور و مرور می کنند. وقتی می توانند چرا نباید این کار را به دفعات انجام دهند؟»

طبق گفته استروفسکی موساد با پرداخت پول های کلان به برخی، در جستجوی مدارک جعلی سفر است که از طریق گذرنامه های جعلی یا دزدیده شده از کشورهای غربی تأمین می‌شود.

موساد اظهارات استروفسکی را طبیعا باید تکذیب کند. اما در سال 2011 افتضاح دیگری رخ داد. هنگامی که موساد گذرنامه های 6 شهروند سرزمین های اشغالی را که تابعیت انگلیسی داشتند، سرقت کرد و در فعالیت هایش به کار گرفت، در همان زمان استروفسکی به آنها هشدار داد که به خاطر اینکه گذرنامه آنها علیه گروه های مقاومت مورد استفاده قرار گرفته است ممکن است از سوی حماس هدف قرار گیرند.

عملیات «گلوله»

پس از دزدی «نومک»، رژیم صهیونیستی تلاش کرد برنامه هسته ای خود را از طریق سرقتی که موساد طراحی کرد تقویت کند که بخشی از آن حقیقی و بخشی از آن جعلی بود. این مسئله یکی از مشهورترین حوادثی است که تا کنون اتفاق افتاده است. موساد یک شرکت لیبریایی را با نام «شیرزبرج أ» تأسیس کرد تا ویترین فروشی برای فروش حمل کننده های کالا در اقیانوس ها باشد. پس از آن موساد یک افسر آلمان غربی شاغل در یک شرکت پتروشیمی را به کار گرفت تا در خرید یک محموله اورانیوم خام به قیمت 3.7 میلیون دلار از یک شرکت بلژیکی – که می خواست از شر آن خلاص شود – به آنها کمک کند.

در قرار داد مقرر شد محموله به شرکت ایتالیایی دهانات منتقل شود. اورانیوم ها در بشکه هایی که روی آنها نوشته شده بود «Plumbat» قرار داده شد. این عبارت به معنای ماده ای است که از سرب ساخته شده است. سپس کادر اسپانیایی را از کشتی اخراج کردند و جاسوسان موساد با گذرنامه های جعلی جای آنها را گرفتند.

کشتی هرگز به جنوا نرسید بلکه به کشتی حمل کننده اسرائیلی و دو قایق جنگی در ساحل کرت ملحق شد. اورانیوم به کشتی حمل کننده منتقل شد و به سمت حیفا حرکت کرد. در همین موقع «شیرزبرج أ» بدون محموله پهلو گرفت و چند صفحه سند جعلی در دفتر ثبت آن ثبت شد. شرکت ایتالیایی تصور کرد کشتی از سوی دزدان دریایی مورد حمله قرار گرفته است و حقیقت تا سال 1970 آشکار نشد.

حوادث دیگری نیز برای سرقت اورانیوم با همکاری کشورهای غربی به وقوع پیوست. در سال 1968 واحدی از نیروهای کوماندو، برای منحرف کردن ذهن راننده کامیونی که بار اورانیوم غنی شده را حمل می کرد از گاز اشک آور استفاده کردند تا محتویات کامیون وی را به سرزمین های اشغالی منتقل کنند.

تحقیقاتی که در آمریکا انجام شد نشان داد دست کم یک تن اورانیوم و پلوتونیوم بین دهه های 50 تا 70 میلادی قرن 19 ناپدید شده‌اند که بخش بسیاری از آن متعلق به نیروگاه های اروین و بتنسی بوده‌اند.

تله وانونو

موردیکای وانونو، دانشمند فنی نیروگاه دیمونا قصد داشت اطلاعاتی از این نیروگاه را در اختیار روزنامه انگلیسی «ساندی تایمز» قرار دهد. مسئولان روزنامه انگلیسی وی را به خانه‌ای امن بردند و از وی خواستند احتیاط کند. اما وانونو عاشق یک زن گردشگر آمریکایی شد که خود را سیندی معرفی کرد. وانونو از او پرسید آیا جاسوس موساد است ولی او به گونه ای وانمود کرد که به نظر رسید اصلا چنین اسمی را نمی‌شناسد. وانونو بعدا گفت: این اتفاق و ارتباط در فروشگاه به وجود نیامد بلکه در خیابان بود. من از خیابان رد می شدم در حال گفتگو جذب او شدم.

سیندی در لندن به خواسته های وانونو تن نداد و به او گفت باید به خانه خواهرش در رم سفر کنند. وانونو با وی به ایتالیا رفت. فقط برای اینکه موساد او را بازداشت کند. وی را در یک کشتی حمل کالا به سرزمین های اشغالی منتقل کردند و از آن زمان 18 سال است که پشت میله های زندان قرار گرفته است.

وانونو پذیرفته بود که سیندی هم مثل او یک قربانی است اما 3 روز پس از بازداشت حقیقت را فهمید. سیندی همان شیریل حنین، جاسوس موساد بود. مسئولان روزنامه شکست خود و موفقیت تله موساد را با وجود آنکه وانونو 31 سال داشت به بی تجربگی وی نسبت دادند. زیرا وی به شدت به روابط عاشقانه گرایش داشت.

لیلهامر

پس از سوء قصد به جان ورزشکاران رژیم صهیونیستی در المپیک 1972 مونیخ که توسط گروه سپتامبر سیاه انجام گرفت موساد برای انتقام اقدام کرد. آنها عملیات موسوم به «خشم خدا» (Wrath of God) را کلید زدند. در همین راستا وائل زویتر، مترجم فلسطینی را در رم با شلیک گلوله ترور کردند و اتومبیل محمود همشری، یکی از رهبران سپتامبر سیاه را در پاریس بمبگذاری کردند.

ماهیت این عملیات انتقام بود اما زویتر مطلقا ارتباطی با گروه سپتامبر سیاه نداشت. این عملیات با ترور احمد بوشیقی که پیشخدمتی در شهر لیلهامر نروژ بود به چیز دیگری بدل شد.

موساد اطلاعاتی به دست آورد که علی حسن سلامه مغز متفکر عملیات مونیخ در نروژ مخفی شده است. این اطلاعات در حقیقت جعلی بودند و علی حسن سلامه آن را منتشر کرده بود تا موساد مکان حقیقی وی را کشف نکند. موساد تلاش می کرد رد پای سلامه را در نروژ دنبال کند اما از بد اقبالی بوشقیری، ظواهر وی کاملا شبیه سلامه بود.

فرمانده عملیات فردی غیر کارشناس و در عین حال دارای اعتماد به نفس کاذب بود. به محض آنکه یکی از جاسوسان دوجانبه بوشیقی را سلامه معرفی کرد در حال رفتن به محل کارش ترور شد. اوضاع بحرانی شد شهر لیلهامر طی 40 سال گذشته شاهد عملیات قتل نبود. تمامی ساکنان گروهی غریبه را که به شهر آمده بودند و بوشیقی را جلو چشم همگان ترور کردند دیده بودند. 6 نفر از آنها دستگیر شدند و اعترافات آنها فعالیت های پلید موساد و روش های ترور آنها را فاش ساخت.

از نتایج این عملیات این بود که موساد شبکه اروپایی خود را اعم از خانه ها و تلفن های امن، جمع آوری کرد.

طرح ترور علی حسن سلامه

پس از گذشت 5 سال از حادثه لیلهامر، موساد دوباره به تعقیب علی حسن سلامه پرداخت. اما اطلاع نداشتند که وی به هدف متوقف کردن حملات سازمان های آزادی بخش فلسطینی علیه آمریکایی ها، با دستگاه اطلاعات آمریکا همکاری می کند. برخی عنوان می کنند که این توافق سلامه با سیا، جان بسیاری از آمریکایی ها از جمله هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه وقت آمریکا را نجات داد.

موساد از سی آی ای در مورد ارتباط با سلامه استعلام کرد اما سیا هر گونه ارتباط با وی را تکذیب کرد و موساد عملیات را ادامه داد. در سال 1978، یک زن جاسوس به نام اریکا شامبرز، به بیروت سفر کرد و خود را به عنوان یک زن انگلیسی شاغل در یک سازمان خیریه که به کودکان فلسطینی کمک می‌کند معرفی کرد. وی به همراه جاسوسانی دیگر برنامه روتین سلامه را پیدا کردند. آنها یافتند که وی به شکل منظم بین مقر سازمان های آزادی بخش فلسطینی، خانه همسر نخست و فرزندش و آپارتمان همسر دومش در رفت و آمد است.

همسر دوم وی جورجینا رزق، مجری لبنانی و ملکه زیبایی سال 1971 بود که دستگاه اطلاعاتی آمریکا هزینه های ماه عسل وی با سلامه را پرداخت کرده بود.

صهیونیست ها یک اتومبیل فولکس واگن اجاره کرده، آن را بمب گذاری کردند. سپس آن را در خیابانی که سلامه به طور معمول از آن عبور می کرد قرار دادند. در حالی که سلامه با ماشین شورلت خود از کنار فولکس واگن می گذشت آن را با استفاده از امواج رادیویی منفجر کردند. 9 نفر در این انفجار از جمله علی حسن سلامه و محافظان شخصی اش که در ماشین لند رور بودند کشته شدند.

انفجار بیروت

در سال 1983، بیش از 240 سرباز آمریکایی در اثر انفجار یک کامیون بمب گذاری شده، در پادگان مارینز بیروت کشته شدند. براساس گفته ویکتور استروفسکی، افسر سابق موساد،  از اجرای این عملیات اطلاعات کاملی از یک منبع در اختیار داشت. اما نعوم ادمونه، مدیر وقت موساد تعمدا این اطلاعات را از دستگاه اطلاعاتی آمریکا مخفی نگه داشت.

استروفسکی به نقل از ادمونه می گوید: « ما برای دفاع از آمریکایی ها اینجا نیستیم. آنها کشور بزرگی هستند. فقط اطلاعات معمول را برای آنها ارسال کنید. »

شاید این نوع عملکرد ادمونه با این هدف بود که با چنین حمله ای، روابط اعراب و آمریکا تا حدی که قابل درست شدن نباشد  تخریب شود. روایت استروفسکی احتمالا درست است زیرا وی شناخت دقیقی از اسامی مستعار و حقیقی اعضای موساد و خانه های امن آنها داشت. کما اینکه تلاش موساد برای ممانعت از چاپ کتاب وی با نام «راه نیرنگ» موجب توجه بیش از حد به وی شد. با این وجود وی حداکثر یک کارمند خشمگین سابق موساد است و بس. به ویژه اینکه وی بخشی از اعتبار خود را به دلیل ارائه ادعاهایی غیر شفاف از دست داده است.

مهدی بن برکه

مهدی بن برکه پیش از آنکه در دهه 50 از قرن 19 علیه دولت ملک حسن در مراکش کودتا کند معلم و مربی ملک حسن بود. وی پس از کودتا با تأسیس حزب سوسیالیست مراکش، به یک نماد سیاسی پیشگام تبدیل شد. با وجود آنکه وی در تبعیدگاهش در ژنو زندگی می‌کرد اما ملک حسن تصمیم گرفت از شر وی خلاصی یابد.

با این هدف، محمد افقیر، وزیر کشور مراکش به مئیر عمیت، دوست مدیر وقت موساد متوسل شد. افقیر از عمیت خواست وی را در ترور کند. عمیت به منظور جلوگیری از اختلاف با مراکش و میل به ایجاد مناسبات خوب با این کشور با درخواست وی موافقت کرد.

نقش موساد، تعقیب و مراقبت از بن برکه و آماده کردن یک دام برای وی بود. موساد فهمید بن برکه عضو مجلات خارجی بسیاری است که برای وی به یک کیوسک در ژنو ارسال می‌شود و در برخی موارد شخصا برای دریافت آنها به کیوسک نامبرده می رود. آنها مراکشی ها را از این امر آگاه کردند. اما مراکشی ها کمکی بیش از این می خواستند. آنها خواستار پشتیبانی از جاسوسانشان در خانه امن، پوشش سری، گریم و گذرنامه های جعلی بودند.

به دلیل آنکه بن برکه دارای پیوندهایی در موساد بود و با اسرائیل دشمنی نداشت، لذا موساد نمی خواست بیش از این در موضوع درگیر شود. به همین خاطر به فکر افتادند که به وی هشدار دهند، ولی زمان از دست رفته بود. مراکشی ها  اقدامات خود را آغاز کرده بودند و برای پشتیبانی از احمد الدلیمی، جاسوسشان، به موساد فشار می آوردند.

بن برکه به نشستی با یک روزنامه نگار فرانسوی در یک کافه برده شد. این نشست چیزی جز دام مراکشی ها نبود که موساد برایشان طراحی کرده بود. بن برکه را مزدورانی از دستگاه اطلاعات فرانسه که مراکشی ها اجاره شان کرده بودند دستگیر کردند تا وی را به آپارتمانی برده، چند ساعت شکنجه کنند. اما بدون آنکه قصدی قبلی در کار باشد، بن برکه در حال شکنجه در حوض حمام آپارتمان جان داد. الدلیمی وحشت زده با موساد تماس گرفت تا گروهی را برای دفن جنازه بن برکه به کمک وی بفرستند و بتوانند منطقه را با پودری شیمیایی که با آب فعال می شود پوشانده، تمامی آثار جنایت را از بین ببرند.

ترور ناموفق خالد مشعل

با وجود توافقنامه صلح و گفت‌وگوهایی که بین رژیم صهیونیستی و اردن در اواخر ده 90 قرن 19 میلادی ایجاد شد، عده ای از اعضای واحد کیدون [واحد عملیات ترور] موساد در سپتامبر 1997 به اردن رفتند تا خالد مشعل، رهبر ارشد حماس را ترور کنند. این عملیات، انتقام عملیات حماس در ژوئیه همین سال در قدس بود. در عملیات حماس در قدس دو فرد شهادت طلب کمربند انفجاری خود را در قدس منفجر کردند. در نتیجه این عملیات 16 صهیونیست به هلاکت رسیده و 169 نفر نیز زخمی شدند. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر تازه انتخاب شده آن زمان رژیم صهیونیستی، تصمیم گرفت عملیات ترور مشعل سری باشد در راستای این تصمیم، دانشمندی در موساد پیشنهاد داد سمی را به کار گیرند که از طریق لمس کردن عمل می کند ولی در کالبد شکافی دیده نمی شود.

جاسوسان مجری این عملیات خود را در امان به شکل گردشگران خارجی در آوردند. نقشه آنها این بود که منتظر مشعل بمانند تا به اتومبیل ضد گلوله اش برسد، سپس وی را در مسیر رفتن به خانه در محله «الشیماء» مسموم کنند. جزئیات نقشه از این قرار بود که چند نفر از جاسوسان قوطی یک نوشیدنی گاز دار را تکان دهند و آن را باز کنند تا حواس مشعل پرت شود آنگاه جاسوس دیگری فرصت پیدا کند گردن وی را به سم آلوده سازد و با اتومبیلی که از قبل آماده شده است بگریزد.

در جریان اجرای عملیات، هنگامی که جاسوسان به اتومبیل مشعل نزدیک می شدند، ناگهان کودکی از داخل اتومبیل بیرون پرید و مشعل و راننده بلا فاصله کودک را دنبال کردند. فرمانده عملیات ترور تلاش کرد عملیات را لغو کند اما دو نفر از عوامل متوجه وی نبودند. آنها نزدیک خالد مشعل شدند و یکی از آنها قوطی لیموناد را باز کرد اما چیزی از آن بیرون نپاشید. جاسوس دیگری نزدیک شد و تلاش کرد مشعل را به هرصورت که شده با سم آلوده کند اما راننده از مسئله آگاه شد و با روزنامه شروع به ضرب و شتم فرد مذکور کرد. فرد مذکور پیش از آنکه از مشعل جدا شود تنها توانست بخشی از گوش مشعل را لمس کند.

عملیات فرار نیز به هیچ وجه مطمئن طراحی نشده بود به گونه ای که پلیس اردن دو جاسوس را دستگیر کرد. هنگامی که حقیقت آشکار شد موجی از خشم در اردن و سرزمین های اشغالی به وجود آورد و بر روابط دو طرف تأثیر شدیدی گذاشت. ملک حسین تهدید کرد در صورتی که نتانیاهو پادزهر سم را به اردن ندهد جاسوسان را تحویل نخواهد داد. امری که هرگز محقق نشد.

سرانجام رژیم صهیونیستی مجبور شد در مقابل آزادی دو جاسوسش، شیخ احمد یاسین را آزاد کند. دو جاسوس به سفارت کانادا تحویل داده شدند؛ زیرا جاسوسان نامبرده از گذرنامه های جعلی کانادایی استفاده کرده بودند امری که به شدت موجب خشم کانادایی ها شد.

۱۰ عملیات بحث برانگیز موساد

فروش بک لینک

میهن دانلود

امضای تفاهم نامه مشترک گروه خودروسازی سایپا و شرکت SK Networksکره جنوبی

امضای تفاهم نامه مشترک گروه خودروسازی سایپا و شرکت SK Networksکره جنوبی

به گزارش سایپا نیوز، در نشست مشترک مدیرعامل و مدیران ارشد گروه خودروسازی سایپا و شرکت SK Networks کره جنوبی، زمینه های تفاهم و همکاری های فی مابین بررسی و مذاکره های لازم صورت گرفت.

براساس این گزارش مقرر شد گروه سایپا و این شرکت کره ای در سه محور: خرید ورق آهن، جوینت وینچر و گسترش روابط خودرویی، فاینانس و سرمایه گذاری همکاری تجاری داشته باشند.

در این نشست، هردو طرف بر توسعه روابط و همکاری های تجاری به ویژه در حوزه خودرو در چارچوب مقررات دولت جمهوری اسلامی و حفظ منافع طرفین تاکید کردند.

دکتر جمالی مدیرعامل گروه خودروسازی سایپا با تاکید بر توسعه روابط و همکاری های تجاری در راستای اهداف وزارت صنعت، معدن و تجارت گفت: علاوه بر همکاری های سرمایه گذاری و خرید ورق، آماده هرگونه همکاری در بخش جوینت وینچر خودرویی در چارچوب مقررات وضع شده با طرف کره ای هستیم.

در این نشست پیشنهاد تشکیل یک جوینت وینچر مشترک خودرویی از سوی مدیرعامل سایپا مطرح و اظهاری امیدواری شد که تا یک ماه آینده تشکیل جوینت وینچر مشترک با طرف کره ای نهایی شود.

جمالی گفت: در تشکیل جوینت وینچر مشترک می توان براساس دو مدل طراحی و حرکت کرد که امیدوارم با بحث های کارشناسی هرچه سریعتر به تصمیم نهایی برسیم.

مدیرعامل سایپا تاکید کرد: این جوینت وینچر مشترک می تواند نماینده شرکت کیاموتورز در ایران باشد و در این زمینه مجوزهای لازم از وزارت صنعت، معدن و تجارت اخذ خواهد شد.

وی افزود: اجرای این ایده، فرصت سرمایه گذاری مناسبی است که سایپا می تواند بخشی از بازار خودرو را به جوینت وینچر مشترک اختصاص دهد و حتما منافع زیادی نصیب دوطرف خواهد شد.

جمالی همچنین تصریح کرد: تشکیل جوینت وینچر مشترک با کیاموتورز مطابقت بیشتری با سیاست های فعلی دولت جمهوری اسلامی ایران دارد.

وی افزود: گروه سایپا تمایل دارد که شرکت SK Networks درحوزه های اصلی صنعت خودرو فعالیت های مشترک بیشتری انجام دهد.

در ادامه مدیرعامل شرکت SK Networks کره جنوبی گفت: با توجه به تعامل نزدیکی که با شرکت کیاموتورز وجود دارد، با برگزاری جلسات سه جانبه مشترک با کیاموتورز، سایپا و SK Networks  قطعا می توانیم به همکاری مشترک در این زمینه دست یابیم.

وی افزود: تامین، حمل و پشتیبانی به موقع کالاهای مورد نیاز سایپا از اهداف اصلی SK Networks است و ایجاد یک هاب در داخل ایران که بتواند به موقع سرویس دهی مطلوبی به سایپا داشته باشد، از خواسته های این شرکت است.

مدیرعامل این شرکت کره ای تاکید کرد: با توجه به شبکه های مختلف در زمینه های گوناگون صنعتی از جمله صنعت خودرو در شرکت  SK Networks، تمایل به سرمایه گذاری در حوزه خودرو از سوی این شرکت با همکاری سایپا وجود دارد.

امضای تفاهم نامه مشترک گروه خودروسازی سایپا و شرکت SK Networksکره جنوبی

به گزارش سایپا نیوز، در نشست مشترک مدیرعامل و مدیران ارشد گروه خودروسازی سایپا و شرکت SK Networks کره جنوبی، زمینه های تفاهم و همکاری های فی مابین بررسی و مذاکره های لازم صورت گرفت.

براساس این گزارش مقرر شد گروه سایپا و این شرکت کره ای در سه محور: خرید ورق آهن، جوینت وینچر و گسترش روابط خودرویی، فاینانس و سرمایه گذاری همکاری تجاری داشته باشند.

در این نشست، هردو طرف بر توسعه روابط و همکاری های تجاری به ویژه در حوزه خودرو در چارچوب مقررات دولت جمهوری اسلامی و حفظ منافع طرفین تاکید کردند.

دکتر جمالی مدیرعامل گروه خودروسازی سایپا با تاکید بر توسعه روابط و همکاری های تجاری در راستای اهداف وزارت صنعت، معدن و تجارت گفت: علاوه بر همکاری های سرمایه گذاری و خرید ورق، آماده هرگونه همکاری در بخش جوینت وینچر خودرویی در چارچوب مقررات وضع شده با طرف کره ای هستیم.

در این نشست پیشنهاد تشکیل یک جوینت وینچر مشترک خودرویی از سوی مدیرعامل سایپا مطرح و اظهاری امیدواری شد که تا یک ماه آینده تشکیل جوینت وینچر مشترک با طرف کره ای نهایی شود.

جمالی گفت: در تشکیل جوینت وینچر مشترک می توان براساس دو مدل طراحی و حرکت کرد که امیدوارم با بحث های کارشناسی هرچه سریعتر به تصمیم نهایی برسیم.

مدیرعامل سایپا تاکید کرد: این جوینت وینچر مشترک می تواند نماینده شرکت کیاموتورز در ایران باشد و در این زمینه مجوزهای لازم از وزارت صنعت، معدن و تجارت اخذ خواهد شد.

وی افزود: اجرای این ایده، فرصت سرمایه گذاری مناسبی است که سایپا می تواند بخشی از بازار خودرو را به جوینت وینچر مشترک اختصاص دهد و حتما منافع زیادی نصیب دوطرف خواهد شد.

جمالی همچنین تصریح کرد: تشکیل جوینت وینچر مشترک با کیاموتورز مطابقت بیشتری با سیاست های فعلی دولت جمهوری اسلامی ایران دارد.

وی افزود: گروه سایپا تمایل دارد که شرکت SK Networks درحوزه های اصلی صنعت خودرو فعالیت های مشترک بیشتری انجام دهد.

در ادامه مدیرعامل شرکت SK Networks کره جنوبی گفت: با توجه به تعامل نزدیکی که با شرکت کیاموتورز وجود دارد، با برگزاری جلسات سه جانبه مشترک با کیاموتورز، سایپا و SK Networks  قطعا می توانیم به همکاری مشترک در این زمینه دست یابیم.

وی افزود: تامین، حمل و پشتیبانی به موقع کالاهای مورد نیاز سایپا از اهداف اصلی SK Networks است و ایجاد یک هاب در داخل ایران که بتواند به موقع سرویس دهی مطلوبی به سایپا داشته باشد، از خواسته های این شرکت است.

مدیرعامل این شرکت کره ای تاکید کرد: با توجه به شبکه های مختلف در زمینه های گوناگون صنعتی از جمله صنعت خودرو در شرکت  SK Networks، تمایل به سرمایه گذاری در حوزه خودرو از سوی این شرکت با همکاری سایپا وجود دارد.

امضای تفاهم نامه مشترک گروه خودروسازی سایپا و شرکت SK Networksکره جنوبی

فروش بک لینک

موزیک سرا